eitaa logo
[ هُرنو ]
891 دنبال‌کننده
786 عکس
47 ویدیو
117 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گاه نوشته‌هایم
امروز تولد جلال‌خان است. تولدت مبارک خوش قلمِ، بداخلاقِ، جذابِ، بدعنقِ، شیطونِ، جدیِ، معلمِ، معمارِ، آخوندزادۀِ، ضدآخوندِ، حج‌بُرویِ، عاشق سیمینِ، خسته از سلطۀ سیمینِ مطمئنا اگر خودت بودی هیچ کدام از اینها را نه که نمی‌گفتم، که حتما زَهرۀ مواجهه با تو را نیز نمی‌داشتم. من جلال را به نامه‌هایش شناختم. دوست داشتید بخوانید تا تصویرذهنی‌تان از این بزرگ مرد ادبیات کامل و شاید هم اصلاح شود. @gahnevis
قاف‌خوانی-قسمت ۱۷۲.m4a
5.51M
؛ قسمت ۱۷۲ 📖 صفحات ۶۴۳ تا ۶۴۸ 🎤 با صدای خانم اختری ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از •~ دُچار ~•
امروز تولد جلال آل احمد بود.راستش را بخواهید من تا پیش از خواندن کتاب" نامه‌های دانشور و آل‌احمد در سفرهای کوتاه،جلد سوم" این دو نویسنده عزیز را اصلا نمی‌شناختم.نه اینکه نشناسم در واقع آنها برایم کسانی بودند همچون دیگر نویسندگان نامی ایران و جهان.مدیرمدرسه،زن زیادی،سووشون،خسی در میقات و الخ را خوانده بودم. فروردین ۱۴۰۲ به همت دوست عزیزی @hornou قرار شد کتاب "نامه‌ها.." را در طی یک سال به همراه چند کتاب دیگر بخوانیم.همین شد شروع آشنایی واقعی من با جلال آل احمد و سیمین دانشور.خواندن روزنوشت‌های جلال و سیمین شناخت نسبتا روشنی از آنها به من داد. با روحیات و خلقیات آنها آشنا شدم.قلم جلال در "نامه‌ها.." با آنچه در در آثارش می‌بینیم بسیار متفاوت است. در "نامه‌ها.." او خودش است، خود واقعی‌اش.مردی جدی،بدقلق،رک،حسابگر،بی اعصاب،احساساتی،دل‌نازک و عاشق.اوایل خواندن کتاب "نامه‌ها.." او را خودراضی هم میپنداشتم اما به مرور زمان باید بگویم که جلال خان آل احمد باید هم از خود راضی می‌بود. حالا من آقای جلال آل احمد را همچون یک دوست محترم می‌دانم و دوست می‌دارم. هر چند که بعد از خواندن "نامه‌ها.."بیشتر شیفته سیمین خانم شده‌ام.. @dowchar دُچار یعنی عاشق
قاف‌خوانی. قسمت ۱۷۳.m4a
5.33M
؛ قسمت ۱۷۳ 📖 صفحات ۶۴۹ تا ۶۵۴ 🎤 با صدای خانم جمالی‌نژاد ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
شصت‌وچهارمین کتاب ۰۲ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قاف۱۷۴-1-1.m4a
5.28M
؛ قسمت ۱۷۴ 📖 صفحات ۶۵۵ تا ۶۶۲ 🎤 با صدای خانم اطیابی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
الان دقایق پایانی سیزدهم آذر هزاروچهارصدودو است. امروز و روزهای قبل‌ترم را روزی تعریف خواهم کرد. اما امروز، در خاطرم همیشه خواهد ماند. الحمدلله رب العالمین.
قاف ۱۷۵.mp3
10.26M
؛ قسمت ۱۷۵ 📖 صفحات ۶۶۳ تا ۶۶۹ 🎤 با صدای آقای جبله ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
جور می‌کند خدا در و تخته را با هم؛ آنطور که تو و مرا... تو و من ! @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«مادرها خداوندگار جزئیات‌اند! اگه می‌خواهید توی کارتون موفق بشید، مادری کنید برای کارتون.» برشی از دومین رویداد بچه‌های حرفه‌ای، آینده‌دار و کاربلدِ خانم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
اصل فعالیت رفقا سیره در اینستاگرام است. اما در ایتا هم با همین آیدی @siragroup_ir کانال دارند.
قاف ۱۰.m4a
6.86M
؛ قسمت ۱۷۶ 📖 صفحات ۶۶۹ تا ۶۷۳ 🎤 با صدای خانم کاردانی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قاف خوانی قسمت ۱۷۷.aac
5.49M
؛ قسمت ۱۷۷ 📖 صفحات ۶۷۴ تا ۶۷۹ 🎤 با صدای خانم روزبهانی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
(که خدا رحمتش کند)، در کتاب اش، می‌گوید: «تاریخ مثل یک صفحهٔ کاغذ است که ما روی پهنه‌اش زندگی می‌کنیم و درد می‌کشیم، دردی به پهنای کاغذ. وقتی گذشتیم در پروندهٔ تاریخ به شکل خطی دیده می‌شویم، همان خط لبهٔ کاغذ. گاهی هم اصلا دیده نمی‌شویم.» همین :) یاد این غزل می‌افتم که مطلعش این بود: اگر کسی شب سرما به ابرها زد و گم شد، مرا به یاد بیارید... آقاچاوشی هم صوتی‌اش کرده است. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
05 - Khabe Bad Az.mp3
9.01M
برای جمعه و خواب بعد از ظهرش :) از پرنده تا لونه، از کویر تا بارون، از اتاق تا ایوون، ، بهترین راهه! پانوشت: این قطعه، از آلبوم پرچم سفید است. یازده سال پیش، عیدِ سال کنکورم این آلبوم را داد. عمر است که می‌گذرد... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲ ، در گوشه‌ای از شهر منتظر است تا پیدا شود. در بن‌بستی داخل خیابان دانشگاه؛ حوالی انقلاب. اگر پیدایش کردید، خبرم کنید که دل‌نگرانش‌ نباشم. دقیقش می‌شود این‌جا👇 https://maps.app.goo.gl/DYgYUbpRQAfr2Z557 @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قاف‌خوانی. قسمت ۱۷۸.m4a
7.61M
؛ قسمت ۱۷۸ 📖 صفحات ۶۸۰ تا ۶۸۵ 🎤 با صدای خانم جمالی‌نژاد ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از | نَسک |
________________ ۱. من نویسنده‌ام. مردی را تصور کنید چهارشانه و خوش عقبه. پشت تپه‌ای است دور از شهر. هوا هو هو می‌کند توی گوشش. مردی تنهاست. همان تصویر تکراری، دو سنگ صیقلی را آنقدر روی هم می‌برد و می‌آورد که بوی گوگرد می‌نشیند روی پرز‌های بینی‌_ش. چند تکه هیزم و آتشی که رفته رفته چوب‌های خشک را فتح می‌کند و دود که از آن نقطه سر به آسمان می‌کشد. دود، دود، دود. من نویسنده‌ام. مرد، شخصیت اصلی همه‌ی‌ داستان‌هایم است که دوست دارم بنویسمشان و نیمه‌کاره مانده‌اند. دود سفیدی چشم مرد قصه را سرخ و پر آب کرده. ۲. با دود می‌شود نشان داد مردی هست، با دود میشود نشان داد مردی جایی پشت تپه‌ها ایستاده‌ و منتظر است کسی او را ببیند. ولی دود چگونه می‌تواند قصه‌ی شخصیت اصلی‌ام را به تمامی بگوید؟ چگونه می‌تواند بگوید مرد چرا پشت تپه است؟ چرا تابحال کسی او را ندیده؟ چرا رفته آنجا؟ مرد کیست؟ نام پدرش چه؟ داستان چرایی یا چگونگیِ آدم‌هایی است که هنوز کسی آنها را نگفته. چگونگی‌ها و چرایی‌ها را نمیشود با دود گفت. دود کلمات روزمره‌ی ماست. ۳. اینکه دود کلمات روزمره ماست را از گفته نیل پستمن در کتابِ "خود را کشته‌ایم" استنباط کرده‌ام. "با دود نمیشود داستان نوشت و فلسفه ورزید". آنچه روزمره‌امان را پر کرده است کلماتی تکراری‌اند، از جنس همان دود. کم‌قدرتند و انتهای زورشان این است که بگویند مردی پشت تپه‌ای تنهاست. مردی هست. همین. و دود مرا کم است برای اینکه از مرد بنویسم. دود مرا کم است برای اینکه مرد را از تنهایی در بیاورم، یا دستِ آدم‌ها را بگیرم و به دشت ببرم تا آن مرد را ببینند. من مردی دیدنی سراغ دارم. ۴. پنجشنبه صبح‌ها، ۶ تا ۷، برخط، از روی نسخه نشر مرکز تاریخ بیهقی می‌خوانیم. قریب به چهل نفر در دو ترمی که گذشت همراه ما بودند. اگر دلتان اینجاست با آقای صاحبدل ارتباط بگیرید. جلسات ضبط می‌شود. فایل پی‌دی افِ نسخه‌های بیهقی در گروه به اشتراک گذاشته می‌شود، و ما به امیرمسعود و آدم‌های دورش آنقدری کار نداریم که با قصه‌گو. ما با بیهقی طرفیم که چگونه قصه‌ای چُنین استوار کرده. ۵. آمدم بنویسم بیایید دور هم تاریخ بیهقی بخوانیم. بیهقی پر از کلمه است. کلمات پرتصویر و چاق و اصیل که بوی کفشِ چرمِ نو‌خریده می‌دهند. بیاید با هم بیهقی بخوانیم. شما هم مثل من مردی پنهان شده دارید لابد. شما هم قصه‌ای ناتوان که دود نمی‌تواند به پایانش بَرَد. دود شما را هم کم است اگر بخواهید قصه‌گو باشید. بیایید دور هم بیهقی بخوانیم. همین. حالاش هم دیر است. @MRAJAS @nnaasskk
قاف‌خوانی-قسمت ۱۷۹.m4a
6.96M
؛ قسمت ۱۷۹ 📖 صفحات ۶۸۶ تا ۶۹۰ 🎤 با صدای خانم اختری ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳ ، اثر عالی‌جناب محمود دولت‌آبادی، در گوشه‌ای از شهر منتظر است تا پیدا شود. کنار مزار شهدای مسجد الزهرا (س)، شهرک آپادانا اگر پیدایش کردید، خبرم کنید که دل‌نگرانش‌ نباشم. دقیقش می‌شود این‌جا👇 https://maps.app.goo.gl/svmWzXnbi1xNcE757 @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قسمت ۱۸۰.m4a
6.4M
؛ قسمت ۱۸۰ 📖 صفحات ۶۹۱ تا ۶۹۵ 🎤 با صدای خانم کاظمی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
«زبان‌مان بند آمده است و نمی‌دانیم چه باید بگوییم؛ فقط اینکه قلب‌ ما اهالی مبنا، پس از شنیدن این خبر، سنگین است. و شریک داغ فرشته کوچک‌تان هستیم. 😞» برای قلب خانم طاهری استادیار محترم مدرسه مبنا، دعای صبر بخوانید. 🖤 همین. | @mabnaschoole |
1.47M
؛ قسمت ۱۸۱ 📖 صفحات ۶۹۶ تا ۷۰۲ 🎤 با صدای خانم مقدمی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف