eitaa logo
کانال حسین دارابی
918هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
4.2هزار ویدیو
64 فایل
مؤسس استارتاپ تربیپ Tarbiapp.com تو زمینه‌های مختلف تحقیق میکنم تا به مطلب درست برسم تحصیلاتم مهم نیست، ارشد عمران، روانشناسی، تاریخ تشیع همه آدرسامون👇 takl.ink/hossein_darabi آیدیم @darabi_hosein . . #ترک_کانال . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان جالب طرماح، سفیر حاضر جواب امیرالمؤمنین بخشی از کتاب نامه تهدیدآمیزی از معاویه به دستم رسید که نوشته بود: ای علی چنان شعله آتشی بر سر تو خواهم ریخت که هیچ تندبادی دورش نکند و هیچ آبی خاموشش نسازد، شعله های آتش همه چیز را فرا گیرد و به خاکستر مبدل سازد والسلام با خواندن این نامه دستور دادم کاغذ و قلم آورند و پاسخ وی را نوشتم: بسم الله الرحمن الرحیم اما بعد، ای معاویه چه دروغ‌هایی بر زبان می‌آوری من علی فرزند ابوطالب پدر حسن و حسینم. پدربزرگ و عمو و دایی تو را من به دست خود کشتم. در جنگ بدر و احد و در فتح مکه بود که تیره و تبار تو به دست من راه فنا پیش گرفتند و امروز همان شمشیر دست من است و هنوز با قوت قلبی که دارم، بازویم توان برداشتن آن شمشیر را دارد همان گونه که رسول خدا(ص) آن را به امانت به دست جانشینانش سپرد. تا امروز خدای دیگری برای خویش برنگزیده‌ام و جز محمد(ص) پیامبر دیگری نداشته‌ام و شمشیر را نیز به کناری این ننهاده‌ام. سلام بر کسی که راه هدایت را در پیش گرفت نامه را به طرماح‌بن‌عدی طایی دادم و به او گفتم این نامه مرا بگیر و به سراغ معاویه برو و پاسخش را بده طرمّاح نامه را داخل عمّامه خود پيچيد و حركت كرد. او شب و روز راه مى رفت تا آنكه داخل دمشق شد پس به در خانه معاويه رسيد. دربان سوال كرد با چه كسى ملاقات دارى؟ طرمّاح گفت آن كبود چشمِ لوچ و احمقِ بالغ را مى‌خواهم ببينم. دربان که شگفت زده شده بود، گفت معاويه و ياران او در باغ مى باشند و در تفريح به‌سر مى برند پس طرمّاح روانه باغ شد. گروهی از یاران معاویه دیدند یک اعرابى بدوى و بيابان‌نشين به نزد آنها مى‌آيد خواستند او را مسخره كنند و دست بی‌اندازند، وقتى نزديك طرمّاح آمد گفتند: اى اعرابى از كجا مى آيى و به كجا مى‌روى؟ گفت از بهشت مى آيم و به اول طبقه جهنّم می‌روم. گفتند آيا خبرى از آسمان پيش تو هست؟ گفت: امر خدا از آسمان نازل شده و ملك الموت در هوا است و شمشير ابن‌ابي‌طالب اميرالمؤمنين(ع) در قفا و پشت گردن است پس مهيّاى آن شويد تا بلاى اهل شقاوت بر شما نازل شود به او گفتند از نزد چه كسى مى آيى؟ گفت از نزد مردمؤمن خالص، پسنديده و از خدا راضی. به او گفتند چه مى‌خواهى و چه كسى را مى طلبى؟ فرمود: اين منافقِ دوروى، مرتدِّ بی‌دینِ فاسق را كه شما گمان مى كنيد امير شما است. پس دانستند كه فرستاده حضرت است به سوى معاويه. گفتند تا صبح بايد صبر كنى، چون با ياران خود مشغول مشورت است. طرمّاح گفت دور باد از رحمت خدا و نفرين رسول خدا بر او باد، من تا كى منتظر بمانم. وقتى احوال طرمّاح را براى معاويه بازگو كردند كه شخصى فصيح زبان و حاضر به جواب از طرف علی‌ ابن‌ابی‌طالب آمده. معاویه یزید را به سمت او فرستاد. ادامه دارد (قسمت اول) @hosein_darabi