eitaa logo
حسینیه مقتل
5.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
340 ویدیو
63 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹ام حبیبه زنی بود که در کودکی نابینا بود و همراه پدر خود برای شفا گرفتن به درب منزل امیرالمؤمنین علی (ع) رفت که به دست حضرت حسین(ع) شفا گرفت و بعد از آن کنیز این خانواده و همبازی حضرت زینب(س) شد. 🔸بعد از ماجرای کربلا که کاروان اسرا را به کوفه برده بودند. ام حبیبه به کنیز خود غذا می‌دهد که در میان اسرا پخش کند اما حضرت زینب(س) غذاهای توزیع شده میان اهل کاروان را می‌گیرد و به کنیز بر می‌گرداند و می‌گوید که ما صدقه خور نیستیم. 🔹ام حبیبه وقتی در جریان این واقعه قرار می‌گیرد متعجب می‌شود و خواستار این می‌شود که آن خانم را ببیند. 🔸در گفتگویی میان او حضرت زینب(س) او مطلع می‌شود که کاروان اسرا خاندان رسول خدا(ص) هستند که این چنین مورد بی حرمتی قرار گرفته اند... ------------------------------------------------- 🔹ام حبیبه خادمه زینب (س) در دوران حضور وی در کوفه، صدای ام کلثوم را که می شنود، می گوید: 🔸«غیر از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) صدقه بر احدی حرام نمی باشد. اینان که هستند؟»  🔹زینب (س) نگاهی به ام حبیبه می کند و می فرماید: «من الان از سرزمین کربلا می آیم. این گرد و غبار، گرد و غبار رنج کربلاست.»  اما، گویی ام حبیبه او را نمی شناسد.  🔸زینب (س) با سوز دل می فرماید: «ام حبیبه! منم، زینب، دختر علی (ع)، تو در این کوفه کنیز من بودی. چگونه است که مرا اینک نمی شناسی؟»  🔸ام حبیبه نگران و مضطرب سؤال می کند: «اگر تو زینب هستی، او هیچ گاه بدون برادرش حسین جایی نمی رفت، بگو حسینت کجاست؟»  🔹دل زینب (س) آتش می گیرد و می فرماید: «نگاه بر نوک نیزه رو به رویت بنما. آن، سر بریده حسین می باشد!» ✅ @hosenih_maghtal
🔹ام حبیبه زنی بود که در کودکی نابینا بود و همراه پدر خود برای شفا گرفتن به درب منزل امیرالمؤمنین علی (ع) رفت که به دست حضرت حسین(ع) شفا گرفت و بعد از آن کنیز این خانواده و همبازی حضرت زینب(س) شد. 🔸بعد از ماجرای کربلا که کاروان اسرا را به کوفه برده بودند. ام حبیبه به کنیز خود غذا می‌دهد که در میان اسرا پخش کند اما حضرت زینب(س) غذاهای توزیع شده میان اهل کاروان را می‌گیرد و به کنیز بر می‌گرداند و می‌گوید که ما صدقه خور نیستیم. 🔹ام حبیبه وقتی در جریان این واقعه قرار می‌گیرد متعجب می‌شود و خواستار این می‌شود که آن خانم را ببیند. 🔸در گفتگویی میان او حضرت زینب(س) او مطلع می‌شود که کاروان اسرا خاندان رسول خدا(ص) هستند که این چنین مورد بی حرمتی قرار گرفته اند... ------------------------------------------------- 🔹ام حبیبه خادمه زینب (س) در دوران حضور وی در کوفه، صدای ام کلثوم را که می شنود، می گوید: 🔸«غیر از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) صدقه بر احدی حرام نمی باشد. اینان که هستند؟»  🔹زینب (س) نگاهی به ام حبیبه می کند و می فرماید: «من الان از سرزمین کربلا می آیم. این گرد و غبار، گرد و غبار رنج کربلاست.»  اما، گویی ام حبیبه او را نمی شناسد.  🔸زینب (س) با سوز دل می فرماید: «ام حبیبه! منم، زینب، دختر علی (ع)، تو در این کوفه کنیز من بودی. چگونه است که مرا اینک نمی شناسی؟»  🔸ام حبیبه نگران و مضطرب سؤال می کند: «اگر تو زینب هستی، او هیچ گاه بدون برادرش حسین جایی نمی رفت، بگو حسینت کجاست؟»  🔹دل زینب (س) آتش می گیرد و می فرماید: «نگاه بر نوک نیزه رو به رویت بنما. آن، سر بریده حسین می باشد!» ✅ @hosenih_maghtal
🔹ام حبیبه زنی بود که در کودکی نابینا بود و همراه پدر خود برای شفا گرفتن به درب منزل امیرالمؤمنین علی (ع) رفت که به دست حضرت حسین(ع) شفا گرفت و بعد از آن کنیز این خانواده و همبازی حضرت زینب(س) شد. 🔸بعد از ماجرای کربلا که کاروان اسرا را به کوفه برده بودند. ام حبیبه به کنیز خود غذا می‌دهد که در میان اسرا پخش کند اما حضرت زینب(س) غذاهای توزیع شده میان اهل کاروان را می‌گیرد و به کنیز بر می‌گرداند و می‌گوید که ما صدقه خور نیستیم. 🔹ام حبیبه وقتی در جریان این واقعه قرار می‌گیرد متعجب می‌شود و خواستار این می‌شود که آن خانم را ببیند. 🔸در گفتگویی میان او حضرت زینب(س) او مطلع می‌شود که کاروان اسرا خاندان رسول خدا(ص) هستند که این چنین مورد بی حرمتی قرار گرفته اند... ------------------------------------------------- 🔹ام حبیبه خادمه زینب (س) در دوران حضور وی در کوفه، صدای ام کلثوم را که می شنود، می گوید: 🔸«غیر از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) صدقه بر احدی حرام نمی باشد. اینان که هستند؟»  🔹زینب (س) نگاهی به ام حبیبه می کند و می فرماید: «من الان از سرزمین کربلا می آیم. این گرد و غبار، گرد و غبار رنج کربلاست.»  اما، گویی ام حبیبه او را نمی شناسد.  🔸زینب (س) با سوز دل می فرماید: «ام حبیبه! منم، زینب، دختر علی (ع)، تو در این کوفه کنیز من بودی. چگونه است که مرا اینک نمی شناسی؟»  🔸ام حبیبه نگران و مضطرب سؤال می کند: «اگر تو زینب هستی، او هیچ گاه بدون برادرش حسین جایی نمی رفت، بگو حسینت کجاست؟»  🔹دل زینب (س) آتش می گیرد و می فرماید: «نگاه بر نوک نیزه رو به رویت بنما. آن، سر بریده حسین می باشد!» ✅ @hosenih_maghtal