eitaa logo
حسینیه مقتل
5.2هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
333 ویدیو
63 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹ابو مخنف می گوید بعد از این که اولین تیراندازی را کردند تعدادی از اصحاب امام(ع) به شهادت رسیدند و تقریبا 50 نفر از ایشان باقی ماندند. در این هنگام بود که 🔸حسین(ع) دست به محاسن خود کشیده و فرمود: این ها –تیرها-فرستادگان این قوم بودند. سپس فرمود: خداوند بر یهود و نصاری غضبش را شدید نمود چون برای خدا فرزند قائل شدند، و بر مجوس نیز  غضبش را شدید نمود زیرا ماه و خورشید و آتش را می پرستیدند. و همانا خدا غضبش را شدید می نماید بر قومی که جمع شده اند تا فرزند پیامبرشان را بکشند. به خدا سوگند هیچ گاه درخواستی که از من دارند را نمی پذیرم تا زمانی که خداوند را در حالی که به خون خود خضاب شده ام ملاقات نمایم. ✳️ سپس فریاد زند: ✳️«أما من مغیث یغیثنا لوجه اللّه تعالى؟ أما من ذاب یذبّ عن حرم رسول اللّه»؟ 🔹آیا فریادرسی نیست که برای خدا به فریاد ما برسد؟ آیا مدافعی نیست که از حرم رسول الله(ص) دفاع نماید؟(1) 🔻در این هنگام حر بن یزید مشاهده كردند كه لشكریان تصمیم دارند سید الشهداء را بكشند به عمر بن سعد گفت: ✳️آیا با حسین بن على جنگ خواهى كرد؟ 🔻گفت: آرى به خداوند جنگى خواهیم كرد كه در آن دستها و سرها از بدن جدا شوند 🔻گفت: مگر شما به پیشنهاد او رضایت ندادید؟ 🔻عمر بن سعد گفت: اگر اختیار در دست من بود قبول مى كردم لیكن عبید اللَّه بن زیاد پیشنهاد او را قبول نكرد. 🔸حر بن یزید پس از این مذاكرات به مردى از خویشاوندانش بنام قرة بن قیس گفت: آیا اسبت را آب داده اى جواب داد آب نداده ام قره گوید من گمان كردم وى دوست دارد از جبهه جنگ كنارهگیرى كند و در جنگ شركت نداشته باشد ✳️ اگر حرّ بن یزید مقصودش را با من در میان میگذاشت من هم باتفاق او بطرف حسین علیه السّلام می رفتم. 🔹حر بن یزید آرام آرام به طرف سید الشهداء علیه السّلام می رفت. مردى به وى گفت: 🔺چرا تو را ناراحت میبینم؟ ✳️جواب داد به خداوند سوگند من خود را بین دوزخ و بهشت مشاهده میكنم؛ به پروردگار سوگند دوزخ را بر بهشت اختیار نخواهم كرد اگر چه قطعه قطعهام كنند.(2) 🔹سپس اسب خود را به سوى حسین علیه السّلام راند (3) در حالى كه 🔘نیزه خود را وارونه و 🔘سپر خود را واژگون كرده بود و 🔘سرش را به خاطر خجالت از آل رسول پایین افكنده بود كه آنها را در این مكان بی آب و علف فرود آورده بود! 📣آنگاه صداى خود را بلند كرد: 😭«خدایا من به سوى تو بازگشتم، پس توبه مرا بپذیر، به تحقیق كه من قلوب اولیاء تو و فرزندان پیامبر تو را لرزاندم! 😭اى اباعبداللّه من توبه میكنم آیا توبه من پذیرفته است؟»(4) به پروردگار سوگند اگر می دانستم قضیه این چنین خواهد شد، نسبت به شما هیچ اقدامى نمی كردم (5) ✳️حسین علیه السّلام فرمود: 🔸آرى خداوند توبه تو را میپذیرد، (6) این كلام او را مسرور كرد و به حیات ابدى و نعمت دائمى یقین كرد. 🔻 اینجا قول هاتف برایش واضح شد، رو به حسین علیه السّلام كرد و گفت: ✳️هنگامى كه از كوفه خارج شدم صدائى شنیدم كه میگفت: اى حرّ بشارت باد تو را به بهشت، گفتم: واى بر حرّ و بشارت بهشت در حالى كه به جنگ پسر دختر پیامبر میرود. (7) 🔹حسین علیه السّلام فرمود: تو به خیر رسیدى و پاداش تو محفوظ است. این در حالى بود كه یك غلام ترك هم همراه حرّ بود. (8) -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸قال أبو مخنف: فلما رموهم هذه الرمیة قلّ أصحاب الحسین علیه السّلام، فبقی فی هؤلاء القوم الذین یذكرون فی المبارزة، و قد قتل منهم ما ینیف على خمسین رجلا، فعندها ضرب الحسین علیه السّلام بیده إلى لحیته، فقال: هذه رسل القوم- یعنی السهام-، ثمّ قال: «اشتدّ غضب اللّه على الیهود و النصارى إذ جعلوا له ولدا، و اشتدّ غضب اللّه على المجوس إذ عبدت الشمس و القمر و النّار من دونه، و اشتدّ غضب اللّه على قوم اتّفقت آراؤهم على قتل ابن بنت نبیهم، و اللّه، لا أجیبهم إلى شیء مما یریدونه أبدا، حتى ألقى اللّه و أنا مخضب بدمی» ثم صاح علیه السّلام: «أ ما من مغیث یغیثنا لوجه اللّه تعالى؟ أ ما من ذاب یذبّ عن حرم رسول اللّه»؟ فلمّا سمع الحر بن یزید هذا الكلام، اضطرب قلبه، و دمعت عیناه، فخرج باكیا متضرعا، مع غلام له تركی، و كان كیفیة انتقاله الى الحسین...( مقتل الحسین(ع)، الخوارزمی    ج2    11     الجزء الثانی) -فلمّا رأى الحرّ بن یزید أنّ القوم قد صمّموا على قتال الحسین علیه السلام قال: لعمر بن سعد: ای عمر، أ تقاتل الحسین؟! قال: إی و اللّه قتالا أیسره أن تسقط فیه الرءوس و تطیح فیه الأیدی، قال: أ فما لكم فیما عرضه علیكم رضى؟ قال: لو كان الأمر إلیّ لفعلت، و لكن أمیرك قد أبى. فأقبل الحرّ و معه رجل من قومه یقال له: قرّة بن قیس فقال له: یا قرّة هل سقیت فرسك الیوم؟ قال: لا.
🔹ابو مخنف می گوید بعد از این که اولین تیراندازی را کردند تعدادی از اصحاب امام(ع) به شهادت رسیدند و تقریبا 50 نفر از ایشان باقی ماندند. در این هنگام بود که 🔸حسین(ع) دست به محاسن خود کشیده و فرمود: این ها –تیرها-فرستادگان این قوم بودند. سپس فرمود: خداوند بر یهود و نصاری غضبش را شدید نمود چون برای خدا فرزند قائل شدند، و بر مجوس نیز  غضبش را شدید نمود زیرا ماه و خورشید و آتش را می پرستیدند. و همانا خدا غضبش را شدید می نماید بر قومی که جمع شده اند تا فرزند پیامبرشان را بکشند. به خدا سوگند هیچ گاه درخواستی که از من دارند را نمی پذیرم تا زمانی که خداوند را در حالی که به خون خود خضاب شده ام ملاقات نمایم. ✳️ سپس فریاد زند: ✳️«أما من‏ مغیث‏ یغیثنا لوجه‏ اللّه‏ تعالى‏؟ أما من‏ ذاب‏ یذبّ‏ عن‏ حرم‏ رسول‏ اللّه‏»؟ 🔹آیا فریادرسی نیست که برای خدا به فریاد ما برسد؟ آیا مدافعی نیست که از حرم رسول الله(ص) دفاع نماید؟(1) 🔻در این‏ هنگام‏ حر بن‏ یزید مشاهده‏ كردند كه‏ لشكریان‏ تصمیم‏ دارند سید الشهداء را بكشند به عمر بن‏ سعد گفت‏: ✳️آیا با حسین‏ بن‏ على‏ جنگ‏ خواهى‏ كرد؟ 🔻گفت‏: آرى‏ به‏ خداوند جنگى‏ خواهیم‏ كرد كه‏ در آن‏ دست‏ها و سرها از بدن‏ جدا شوند 🔻گفت‏: مگر شما به پیشنهاد او رضایت‏ ندادید؟ 🔻عمر بن‏ سعد گفت‏: اگر اختیار در دست‏ من‏ بود قبول‏ مى‏ كردم‏ لیكن‏ عبید اللَّه‏ بن‏ زیاد پیشنهاد او را قبول‏ نكرد. 🔸حر بن یزید پس از این مذاكرات به مردى از خویشاوندانش بنام قرة بن قیس گفت: آیا اسبت را آب داده ‏اى جواب داد آب نداده ‏ام قره گوید من گمان كردم وى دوست دارد از جبهه جنگ كناره‏گیرى كند و در جنگ شركت نداشته باشد ✳️ اگر حرّ بن یزید مقصودش را با من در میان میگذاشت من هم باتفاق او بطرف حسین علیه السّلام می رفتم. 🔹حر بن یزید آرام آرام به طرف سید الشهداء علیه السّلام می رفت. مردى به وى گفت: 🔺چرا تو را ناراحت می‏بینم؟ ✳️جواب داد به خداوند سوگند من خود را بین دوزخ و بهشت مشاهده میكنم؛ به پروردگار سوگند دوزخ را بر بهشت اختیار نخواهم كرد اگر چه قطعه قطعه‏ام‏ كنند.(2) 🔹سپس اسب خود را به سوى حسین علیه السّلام راند (3) در حالى كه 🔘نیزه خود را وارونه و 🔘سپر خود را واژگون كرده بود و 🔘سرش را به خاطر خجالت از آل رسول پایین افكنده بود كه آنها را در این مكان بی آب و علف فرود آورده بود! 📣آنگاه صداى خود را بلند كرد: 😭«خدایا من به سوى تو بازگشتم، پس توبه مرا بپذیر، به تحقیق كه من قلوب اولیاء تو و فرزندان پیامبر تو را لرزاندم! 😭اى اباعبداللّه من توبه می‏كنم آیا توبه من پذیرفته است؟»(4) به پروردگار سوگند اگر می دانستم قضیه این چنین خواهد شد، نسبت به شما هیچ اقدامى نمی كردم (5) ✳️حسین علیه السّلام فرمود: 🔸آرى خداوند توبه تو را می‏پذیرد، (6) این كلام او را مسرور كرد و به حیات ابدى و نعمت دائمى یقین كرد. 🔻 اینجا قول هاتف برایش واضح شد، رو به حسین علیه السّلام كرد و گفت: ✳️هنگامى كه از كوفه خارج شدم صدائى شنیدم كه می‏گفت: اى حرّ بشارت باد تو را به بهشت، گفتم: واى بر حرّ و بشارت بهشت در حالى كه به جنگ پسر دختر پیامبر میرود. (7) 🔹حسین علیه السّلام فرمود: تو به خیر رسیدى و پاداش تو محفوظ است. این در حالى بود كه یك غلام ترك هم همراه حرّ بود. (8) -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸قال أبو مخنف: فلما رموهم هذه الرمیة قلّ أصحاب الحسین علیه السّلام، فبقی فی هؤلاء القوم الذین یذكرون فی المبارزة، و قد قتل منهم ما ینیف على خمسین رجلا، فعندها ضرب الحسین علیه السّلام بیده إلى لحیته، فقال: هذه‏ رسل القوم- یعنی السهام-، ثمّ قال: «اشتدّ غضب اللّه على الیهود و النصارى إذ جعلوا له ولدا، و اشتدّ غضب اللّه على المجوس إذ عبدت الشمس و القمر و النّار من دونه، و اشتدّ غضب اللّه على قوم اتّفقت آراؤهم على قتل ابن بنت نبیهم، و اللّه، لا أجیبهم إلى شی‏ء مما یریدونه أبدا، حتى ألقى‏ اللّه‏ و أنا مخضب‏ بدمی‏» ثم‏ صاح‏ علیه‏ السّلام‏: «أ ما من‏ مغیث‏ یغیثنا لوجه‏ اللّه‏ تعالى‏؟ أ ما من‏ ذاب‏ یذبّ‏ عن‏ حرم‏ رسول‏ اللّه‏»؟ فلمّا سمع الحر بن یزید هذا الكلام، اضطرب قلبه، و دمعت عیناه، فخرج باكیا متضرعا، مع غلام له تركی، و كان كیفیة انتقاله الى الحسین...( مقتل الحسین(ع)، الخوارزمی    ج‏2    11     الجزء الثانی) -فلمّا رأى‏ الحرّ بن‏ یزید أنّ‏ القوم‏ قد صمّموا على‏ قتال‏ الحسین‏ علیه‏ السلام‏ قال‏: لعمر بن‏ سعد: ای‏ عمر، أ تقاتل‏ الحسین‏؟! قال‏: إی‏ و اللّه‏ قتالا أیسره‏ أن‏ تسقط فیه‏ الرءوس‏ و تطیح‏ فیه‏ الأیدی‏، قال‏: أ فما لكم‏ فیما عرضه‏ علیكم‏ رضى‏؟ قال‏: لو كان‏ الأمر إلیّ‏ لفعلت‏، و لكن‏ أمیرك‏ قد أبى‏. فأقبل الحرّ و معه رجل من قومه یقال له: قرّة بن قیس فقال له: یا قرّة هل سقیت فرسك الیوم؟ قال: لا.