✅سفير امام، زمينهساز قيام
🔻 #عبدالله_بن_يقطر_حميري
🔹«عبدالله » فرزند «يقطر» بوده است. ✳️ مادرش پرستار امام حسين عليهالسلام بوده است، همچون «امقيس بن ذريح» كه پرستار دوران شيرخوارگي امام مجتبي عليهالسلام بوده است.(۱)
✳️به جهت اين كه مادر عبدالله پرستار امام حسين عليهالسلام بوده است و امام با عبدالله برادر رضاعياند.(۲ )
🔸✳️اما حق اين است كه امام حسين عليهالسلام بر اساس احاديث معتبر تنها از سينه مادرش فاطمه زهرا عليهاالسلام شير نوشيده و گاه از سر انگشت يا دهان مبارك رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم تغذيه كرده است .( ۳ )
🔹تاريخنگاران گفتهاند بعد از اين كه امام حسين عليهالسلام از مكه خارج شد، پاسخ نامه «مسلم بن عقيل» را نوشت و به «عبدالله بن يقطر» داد تا آن را به مسلم برساند. مسلم در نامه خود عنوان كرده بود كه مردم با او بيعت كردند و شرائط براي آمدن امام مناسب است. عبدالله تا قادسيه به تاخت رفت تا «حصين بن تميم»(۴ ) او را در قادسيه دستگير كرد. و او را به سوي «عبيدالله بن زياد» فرستاد. ابنزياد از رسالت او پرسيد، ولي «ابنيقطر» پاسخ نگفت . ابنزياد از سفير امام چنين خواست:
🔻«تو بايد به بالاي قصر روي و به دروغگو، فرزند دروغگو لعنت كني. پس از فراز قصر پايين آي، تا من رأي خود را درباره تو اعلان كنم».
🔻«عبدالله» برفراز قصر رفت تا اين كه بر مردمي كه در پايين ايستاده بودند، مشرف شد. آن گاه فرمود:
«اي مردم! من فرستاده حسين بن فاطمه دختر رسول خدا به سوي شما هستيم تا اين كه او را عليه پسر مرجانه و پسر سميه، آن حرامزاده پسر حرامزاده، ياري و كمك رسانيد .»( ۵ )
🔸«ابنزياد » دستور داد عبدالله را از بالاي قصر به زمين پرتاب كنند. استخوانهاي عبدالله شكسته شد. او هنوز رمقي جان در تن داشت كه
✳️«عبدالملك بن عمير لخمي »كه #قاضي و #فقيه كوفه بود، سر رسيد و او را با كارد #سر_بريد. مردم او را سرزنش كردند.
✳️او در پاسخ گفت: «با اين كار خواستم او را راحت كنم».(۶ )
«ابنقتيبه» و «ابنعساكر» گويند : امام حسين عليهالسلام «قيس بن مسهر» را به سوي مسلم فرستاد؛ اما «عبدالله بن يقطر »را به همراه مسلم (به كوفه) فرستاده بود تا هنگامي كه مسلم متوجه شد كه مردم او را تنها نهادند، پيش از اين كه به دست دشمن افتد «عبدالله» را به سوي امام حسين عليهالسلام بفرستد تا اوضاع را به آن حضرت گزارش كند. عبدالله حركت كرد تا به دست «حصين بن نمير» دستگير و به سوي ابنزياد فرستاده شد و آن حادثه به وقوع پيوست .( ۷ )
🔹پيش از اين گذشت(۸) كه وقتي خبر شهادت عبدالله يقطر، مسلم بن عقيل و هاني بن عروه به امام حسين عليهالسلام رسيد، آن حضرت سخت آزردهخاطر شد و نوشتهاي را در برابر جمع ياران اين گونه قرائت فرمود :
✳️«اما بعد، خبر فاجعهآميز كشته شدن مسلم بن عقيل، هاني بن عروه و عبدالله بن يقطر، به ما رسيده است. 😭البته شيعيان ما، ما را ذليل و خوار كردهاند. پس از شما هر كه قصد بازگشت دارد برگردد كه هيچ منعي بر او نيست و بر گردن او چيزي نيست .»( ۹ ).
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) ابصار العين، ص ۹۳ .
( ۲ ) الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۵۴۹ .
( ۳ ) كافي، ج ۱، ص ۴۶۵؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۸؛ كامل الزيارات، ص ۵۷، ح ۴ .
( ۴ ) شيخ مفيد نام او را «حصين بن نمير» دانستهاند. (الارشاد، ج ۲، ص ۶۹ ).
( ۵ ) «ايها الناس، انا رسول الحسين بن فاطمة بنت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم اليكم لينصروه و توازروه علي ابنمرجانة و ابنسمية الدعي ابنالدعي .»
( ۶ ) الارشاد، ج ۲، ص ۷۱؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص۳۹۸ .
( ۷ ) #ابصار_العين ، ص ۹۴ .
( ۸ ) ر ك: منزل زباله، ش ۱۴ .
( ۹ ) الارشاد، ج ۲، ص ۷۵ .
✅ @hosenih_maghtal
✅ سفير امام، زمينهساز قيام
🔻 #سليمان_بن_رزين 3⃣
🔹«سليمان بن رزين» ✳️ از #غلامان حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام بوده است. ايشان نيز از سفيران امام عليهالسلام به سوي رؤساي پنجگانه بصره بوده است. امام هنگامي كه در مكه اقامت داشت، سليمان را به بصره فرستاد.(۱) اين نامه را امام به رؤساي پنجگانه و اشراف بصره نوشتند. آنها عبارت بودند از:
▪️«مالك بن مسمع بكري»،
▪️«احنف بن قيس تميمي»،
▪️«منذر بن جارود عبدي»،
▪️«مسعود بن عمرو ازدي»،
▪️«قيس بن هيثم» و «عمرو بن عبيدالله بن معمر» امام عليهالسلام براي همه آنها تنها به يك نسخه، نامه نوشتهاند كه متن آن چنين است:(۲ )
🔸«اما بعد، پس البته خداوند محمد را بر خلقش برگزيد و او را به نبوت خويش مكرم داشت و براي رسالتش او را اختيار فرمود. سپس خداوند (روح مبارك) او را گرفت در حالي كه خيرخواه بندگانش بود؛ و آن چه به ايشان فرستاده شده بود تبليغ كرد (و به مردم رسانيد)؛ و ما اهل و اولاد و جانشينان او هستيم؛ و از همه مردم به مقام آن بزرگوار نسبت به مردم سزاوارتريم، پس قوم ما براي رسيدن به آن (حكومت) بر ما سبقت گرفتند. پس ما رضايت را دوست و از تفرقه نفرت نشان داديم؛ و بر ما سبقت گرفتند. پس ما رضايت را دوست و از تفرقه نفرت نشان داديم؛ و بر شما عافيت و سلامت را دوست داشتيم. ما خود را ميدانيم كه ما بر (حكومت) از كساني كه اين ولايت را در دست گرفتهاند، سزاوارتريم؛ و بنابراين، من فرستاده خود را با اين نامه به سوي شما فرستادهام. من به كتاب خدا و سنت پيامبر شما را دعوت ميكنم، چرا كه به درستي سنت مرده و بدعت زنده شده است. پس اگر گفتارم را بشنويد امرم را اطاعت كنيد شما را به راه رشد هدايت ميكنم .»( ۳ )
🔹در پاسخ نامه امام عليهالسلام مردم به چندگونه برخورد كردند :
🔻 ۱ . گروهي نامه را از ديگران پنهان داشتند؛
🔻 ۲. برخي در پاسخ عذرخواهي كردند؛
🔻 ۳ . عدهاي قول به اطاعت و پيروي دادند و به وعده، كار را پايان بخشيدند .
🔸اما «منذر بن جارود» پنداشت كه اين نامه دسيسه عبيدالله بن زياد است. او كه پدر زن ابنزياد بود و دخترش «بحريه» را به عقد او در آورده بود نامه را گرفت و نامهرسان را دستگير كرد و هر دو را نزد عبيدالله بن زياد فرستاد . ابنزياد در بصره بود، فرداي آن روز قصد سفر به كوفه كرد. او چون نامه را خواند دستور داد كه سليمان را گردن زنند و پس از آن در همان صبحدمان بر فراز منبر رفت و مردم را ترسانيد؛ سپس به سمت كوفه رهسپار شد تا قبل از حسين عليهالسلام خود را به كوفه برساند.(۴ )
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) ابصار العين، ص ۹۴ .
( ۲ ) «اما بعد فان الله اصطفي محمدا علي خلقه و اكرمه بنبوته، و اختاره لرسالته، ثم قبضه الله اليه و قد نصح لعباده، و بلغ ما ارسل فيه، و كنا اهله و اوليائه و اوصيائه و ورثته و احق الناس بمقامه في الناس، فاستأثر علينا قومنا بذلك، فرضينا و كرهنا الفرقة، و نحن نعلم انا احق بذلك الحق المستحق علينا ممن تولاه، و قد بعثت اليكم رسولي بهذا الكتاب، و انا ادعوكم الي كتاب الله و سنة نبيه، فان السنة قد ميتت و ان البدعة قد احييت. فان تسمعوا قولي و تطيعوا امري اهدكم سبيل الرشاد». ابصار العين، ص ۹۵ .
( ۳ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۵۷ .
( ۴ ) #ابصار_العين ، ص ۹۵ .
✅ @hosenih_maghtal
✅سفير امام، زمينهساز قيام
🔻 #قيس_بن_مسهر_صيداوي 4⃣
🔹«قيس بن مسهر» فرزند «خالد بن جندب» پسر «منقذ بن عمرو» از قبيله «صيدا» بود كه همان بنياسد ميباشد.(۱) قيس مردي شجاع، شريف و خالص در محبت به اهل بيت عليهمالسلام بوده است .
🔸حركت قيس به سوي امام حسين
▪️«ابومخنف » گزارش كرده كه بعد از مرگ معاويه، شيعيان در منزل «سليمان بن صرد خزاعي رضي الله عنه» اجتماع كردند. در نتيجه نامهاي براي امام حسين عليهالسلام نوشتند و حضرت را براي بيعت دعوت كردند. نامه توسط «عبدالله بن سبع» و «عبدالله بن وال» به امام ارسال شد. دو روزي نگذشت كه نامه ديگري به حضرت نوشتند و آن را توسط «قيس بن مسهر صيداوي» و «عبدالرحمن بن عبدالله ارحبي » ارسال داشتند. دو روز ديگر تحمل كردند و نامهاي نوشتند و توسط «سعيد بن عبدالله» و «هاني بن هاني» به دست امام رساندند. نامه، چنين بود:
▫️«به حسين بن علي عليهالسلام از طرف شيعيان مؤمن، اما بعد، پس شتاب كن كه مردم در انتظار شمايند. رأي آنها تنها به شماست، پس عجله كن والسلام».(۲)
▪️پس از اين نامه، امام حسين عليهالسلام مسلم بن عقيل را فراخواند و ايشان را به كوفه روانه ساخت. همراه مسلم، «قيس بن مسهر» و «عبدالرحمن ارحبي» را فرستاد . داستان «بطن جنت» را پيش از اين در بخش حركت مسلم به كوفه بيان كردهايم . پس از آن بود كه مسلم، قيس را با نامهاي كه حاكي از وضع خود بود به خدمت امام حسين عليهالسلام فرستاد. قيس نامه را به امام و پاسخ آن را به مسلم رسانيد و خود همراه او به كوفه رفت .
▫️ابومخنف گزارش كرده كه وقتي مسلم ديد مردم با او در كوفه درباره امام حسين عليهالسلام بيعت كردند؛ نامهاي را كه گوياي وضع كوفه و مردم بود به امام حسين عليهالسلام نوشت. مسلم آن نامه را توسط قيس و ياران او «عباس شاكري» و «شوذب» كه غلامش بود به مكه فرستاد تا به خدمت امام عليهالسلام برسد . آنان نامه را در مكه به خدمت امام رسانيدند و ملازم امام شدند تا با آن حضرت از مكه به كربلا آمدند(۳ ). ابومخنف ميگويد: كه وقتي امام به «حاجز» رسيد، نامهاي به كوفه براي مسلم و شيعيان كوفه نگاشتند و توسط قيس آن را ارسال فرمودند. اما «حصين بن تميم» قيس را دستگير كرد. اين واقعه پس از شهادت حضرت مسلم بود كه عبيدالله سواران سپاه كوفه را منظم كرده بود، به گونهاي كه بين «خفان» تا «قادسيه»، و «قطقطانه » تا «لعلع» را پوشش دهند .
📝نامه امام به اهل كوفه
🔹نامه امام اينگونه بود :
▪️«از حسين بن علي به برادران مؤمن و مسلمانش، سلام عليكم. پس من شكر خدا ميگويم، همان معبودي كه هيچ خدايي جز او نيست. اما بعد؛ نامه مسلم به من رسيد كه در آن مرا از حسن نظر شما خبردار ساخته بود و اين كه همگي بر ياري ما و طلب حق ما اجتماع كردهايد. پس از خداوند متعال ميخواهم كه براي ما خوبي بخواهد و به شما پاداشي نيكو عنايت فرمايد.
✳️از مكه روز سه شنبه هشتم ذي حجة - روز ترويه - به سوي شما حركت كردهام، پس هنگامي كه فرستادهام به شما رسيد، همگي به او در كارها مراجعه و در اين امر تلاش كنيد. پس من در همین روزها به سوي شما - ان شاء الله - ميآيم. سلام و رحمت خدا و بركاتش بر شما باد»(۴ )
🔴شهادت قيس بن مسهر
🔹در تاريخ آمده وقتي كه «حصين»، «قيس» را دستگير كرد، او را به سوي عبيدالله فرستاد.
▪️پس عبيدالله از نامه سراغ گرفت،
▫️قيس گفت: «آن را پاره كردهام ».
▪️ ابنزياد پرسيد: «چرا؟»
▫️قيس گفت: «براي اين كه نداني در آن چيست».
▪️ابنزياد گفت: «اگر به من خبر نميدهي، پس بالاي منبر برو و آن بسيار دروغگو پسر كذاب را لعنت كن».
منظور او امام حسين عليهالسلام بود. پس از آن، قيس بر فراز منبر رفت و گفت : «اي مردم، به درستي كه حسين بن علي بهترين خلق خداست و او پسر فاطمه دختر رسول خداست و من فرستاده او به سوي شما هستم. البته از او در حاجر جدا شدهام، پس او را اجابت كنيد ». سپس به عبيدالله بن زياد و پدرش لعنت فرستاد و بر اميرمؤمنان عليهالسلام درود فرستاد. پس از آن، ابنزياد دستور داد او را به بالاي دارالاماره بردند و او را از فراز آنجا به زمين پرتاب كنند. اندام مطهر قيس شكسته شد و جان داد(۵ ).
🔵خبر شهادت قيس بن امام
🔻پس از شهادت قيس، ✳️عدهاي آماده پيوستن به امام شدند. طبري گويد: هنگامي كه امام حسين عليهالسلام به «عذيب الهجانات» رسيده بود و حر مانع راه امام شده بود، چهار نفر به راهبري «طرماح بن عدي طائي» و در همجواري «نافع مرادي» به امام حسين عليهالسلام ملحق شدند. پس از آن حسين عليهالسلام از مردم و فرستاده خود پرسيد. آنها هم وضع مردم را به اطلاع امام رسانيدند. و سپس پرسيدند: «منظورتان از فرستاده كيست؟» آن حضرت فرمود: «قيس » ،
«مجمع عائذي» گزارش داد: «حصين او را دستگير كرد و نزد ابنزياد فرستاد . ابنزياد او را امر كرد كه شما و پدرتان را لعنت كند. اما او بر شما و پدرتان درود فرستاد و ابنزياد و پدرش را لعنت كرد، و ما را به ياري شما فراخواند و خبر داد كه شما در راه هستيد. ابنزياد پس آن دستور را داد كه او را از بالاي دارالاماره به پايين پرتاب كنند». اشك در چشمان حسين عليهالسلام حلقه زد و فرمود :
⚫️«فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر » ( ۶) ؛
⚪️پس برخي از آنان جان دادند و بعضي از آنها در انتظارند، خداوندا، بهشت را براي ما و آنها منزل قرار ده و ما و آنها را مستحق رحمتت فرما، و ما را به آن چه دوست داري، نائل فرما »( ۷ ).
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) براي اطلاع بيشتر براي نسل ايشان درباره نسل ايشان ر ك: ابصار العين، ص ۱۱۲ .
( ۲ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۲۵۲-۲۵۳. «للحسين بن علي عليهالسلام من شيعته من المومنين. اما بعد؛ فحيهلا، فان الناس ينتظرونك، لا رأي لهم في غرتك، فالعجل، العجل، والسلام ».
( ۳ ) ابصار العين، ص ۱۱۲ .
( ۴ ) «من الحسين بن علي الي اخوانه من المومنين و المسلمين؛ سلام عليكم، فاني احمد عليكم الله الذي لا اله الا هو، اما بعد؛ فان كتاب مسلم جائني يخبرني فيه بحسن رأيكم و اجتماع ملئكم علي نصرنا و الطلب بحقنا. فسألت الله ان يحسن لنا الصنع، و ان يثبكم علي ذلك احسن الاجر، و قد شخصت اليكم من مكة يوم الثلاثاء لثمان مضين من ذي الحجة يوم التروية، فاذا قدم رسولي عليكم فانكمشوا في امركم و جدوا. فاني قادم عليكم في ايامي هذه. انشاء الله و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته». تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۵۳ .
( ۵ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۹۵؛ ابصار العين، ص۱۱۲ .
( ۶ ) احزاب، آيه ۲۳ .
( ۷ ) قال عليهالسلام: «(فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر). اللهم اجعل لنا و لهم الجنة منزلا، و اجمع بيننا و بينهم في مستقر رحمتك، و رغائب مذخور ثوابك». تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۹۵؛ #ابصار_العين ، ص ۱۱۳-۱۱۴ .
✅ @hosenih_maghtal
✅امام صادق ع فرمودند :
🔹همچون مادرِ فرزند ازدست داده بر حسین ناله کنید.
نوحو علی الحسین که درخاک وخون نشست
هرکه رسید دربدنش نیزه را شکست
نوحوعلی الحسین که مویش کشیده شد
جان داشت جدِ من که گلویش بریده شد
نوحو علی الحسین که ذبحش حرام بود
چشمان او هنوز به سوی خیام بود
نوحوعلی الحسین که می دید خواهرش
تاراج می شود همه هستش برابرش
✅ @hosenih_maghtal
✅ #فضیلت
✅ #دعای_امام_حسین (ع) و #نجات_امام_صادق(ع) از شر #منصور
🔹بسیارى از محدّثین و مورّخین آورده اند، كه ربیع بن یونس از طرف منصور عبّاسى استاندار شهر مدینه بود؛ پسر ربیع كه فضل نام دارد حكایت كند:
🔸منصور خلیفه عبّاسى - در سال 147 - پس از مراسم حجّ وارد مدینه منوّره شد و به پدرم ، ربیع گفت: هر چه زودتر جعفر بن محمّد علیه السلام احضار كن، مى خواهم او را به قتل برسانم .
🔹و هنگامى كه حضرت بر منصور وارد شد، منصور با حالت تندى و درشتى با وى سخن گفت ؛ و سپس حضرت را مورد خطاب و سرزنش قرار داد و اظهار داشت: دشمنان و مخالفین ما در عراق تو را به عنوان امام و رهبر خود برگزیده اند، خدا مرا هلاك كند اگر تو را نكشم و از بین نبرم .
🔻حضرت صادق علیه السلام اظهار داشت : آن چه برایت گفته اند دروغ است ، مگر نمى دانى كه حضرت سلیمان مورد لطف قرار گرفت شكر و سپاس انجام داد و حضرت ایّوب مبتلى گردید و صبر و شكیبائى نشان داد، حضرت یوسف مورد ظلم قرار گرفت و عفو و بخشش كرد.
🔹چون منصور چنین كلماتى را شنید، غضب خود را فرو نشاند؛ و آن گاه امام علیه السلام را نزد خود دعوت كرد و ضمن عذرخواهى و پوزش ، گفت: ساحت شما از آنچه گفته اند پاك است ؛ ولى فلانى گزارشاتى را براى ما مطرح كرده است ، كه خواستم شكّ و شبهه برطرف شود.
🔸حضرت فرمود: او را احضار نما تا ثابت شود.
🔹هنگامى كه آن شخص وارد مجلس شد، منصور دوانیقى به او گفت : مگر تو این مطالب و گزارشات را بر علیه جعفر بن محمّد حكایت نكرده اى؟
🔸آن شخص اعتراف كرد و گفت : بلى ، من گفته ام .
🔹امام علیه السلام فرمود: او را بر آنچه مى گوید، قسم دهید.
🔸منصور به او گفت قسم می خوری؟ او گفت: بله و شروع به قسم خوردن کرد ولی امام صادق(ع) به منصور گفت بگذارید تا من او را –به شیوه ای خاص- قسم دهم. منصور پذیرفت. حضرت به ساعی فرمود که این گونه قسم بخورد:
▪️«بَرِئْتُ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ وَ الْتَجَأْتُ إِلَى حَوْلِی وَ قُوَّتِی لَقَدْفَعَلَ كَذَا وَ كَذَا جَعْفَرٌ»
پس ساعی در ابتدا اندکی امتناع کرد اما سپس به آن شیوه قسم خورد. -ناگهان همه دیدند که وی- قدم از قدم برنداشته بود که در دم هلاک شد. منصور که این صحنه را دید گفت پاهایش را بکشید و از این جا خارجش کنید که لعنت خدا بر وی باد.
🔹ربیع گوید که زمانی که امام صادق(ع) وارد دربار منصور شد لب های مبارکش تکان می خورد و هر چه می گذشت غضب و عصبانیت منصور بیش از پیش آرام می گردید. تا این که حضرت را به خود نزدیک کرد و از وی راضی گشت. وقتی امام از دربار منصور خارج شد به۹ دنبال وی رفتم و گفتم این مرد از کسانی است که بیشترین خشم را نسبت به شما دارد، هنگامی که شما وارد شدید چیزی زیر لب زمزمه می کردید تا ای که غضب منصور خاموش شد. چه چیزی را زمزمه می کردید؟
✳️حضرت فرمود: دعای جدم حسین بن علی علیه السلام بود. عرض کردم فدایت شوم آن دعا چه بود؟ حضرت فرمود:
▪️ «یَا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی وَ یَا غَوْثِی فِی كُرْبَتِی احْرُسْنِی بِعَیْنِكَ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ اكْنُفْنِی بِرُكْنِكَ الَّذِی لَا یُرَامُ.»
🔸ربیع گوید: من آن دعا را حفظ نمودم و هیچ سختی برایم پیش نمی آمد مگر این که آن دعا را می خواندم و از آمن سختی خارج می گشتم.
🔹ربیع گوید: آن گاه از امام پرسیدم که چرا نگذاشتید که ساعی به الله قسم یاد کند؟ حضرت فرمود: کراهت داشتم از اینکه خداوند او را ببیند در حالی که او خداوند را به وحدانیت یاد می کند و سپاسش می گوید و به سبب این، نسبت به وی حلم بورزد و در عقوبتش تاخیر بیافکند. پس او را به آن چه شنیدی وادار به قسم نمودم و خداوند نیز جانش را به شدت گرفت.
--------------------------------------------------
📘 #الإرشاد ص 290.
#بحار_الأنوار (ط - بیروت)، ج47، ص: 175
#حضرت_صادق علیه السلام
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
http://hosenih2.mihanblog.com
✅ #فضیلت
✅ #معجزه_امام صادق (ع) و تمرد از دستوری که موجب کشته شدن گردید
🔹حفص ابیض تمار گفت: خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیدم در آن روزها كه معلى بن خنیس را كشته بودند و به دار آویخته بودند.ایشان به من فرمود: اى حفص من به معلى بن خنیس دستورى دادم. پس #او_با_دستور_من_مخالفت_کرد و به همین جهت گرفتار این ناراحتى شد. یك روز او را دیدم كه محزون و اندوهناك است. گفتم چه شده مثل این كه به یاد خانواده و زندگى و بچه هایت افتادهاى؟ گفت آرى.
✳️گفتم نزدیك من بیا. نزدیك شد. دست به صورتش كشیدم و گفتم كجا هستى؟.
🔸گفت در خانه خودم و این همسر من است و این ها فرزندان منند او را رها كردم تا سیر آنها را ببیند و من خود را پنهان نمودم تا با همسر خود نیز آمیزش نمود.
✳️بعد به او گفتم بیا نزدیك من. جلو آمد و دست به صورتش كشیدم گفتم كجائى؟
🔸گفت: در مدینه هستم و این خانه شما است. به او گفتم ما را حدیثى است كه هر كس آنها را حفظ كند خدا دین و دنیاى او را حفظ می كند. معلى! مبادا خود را به واسطه حدیث ما اسیر در دست مردم كنید که ایشان اگر خواستند منت بر شما گذارند و اگر نخواستند شما را بكشند.
🔹معلى! هر كس حدیث مشكل ما را پنهان كند خداوند آن را به صورت نور در پیشانیش قرار می دهد و به او عزت در میان مردم می دهد و هر كس افشا كند حدیث مشكل ما را نخواهد مرد مگر این كه گرفتار اسلحه میشود یا می میرد به طورى كه دست و پایش قطع میشود. معلى تو را خواهند كشت آماده باش.
--------------------------------------------------
🔸متن عربی:
🔹مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ حَفْصٍ الْأَبْیَضِ التَّمَّارِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَیَّامَ قَتْلِ مُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ وَ صَلْبِهِ رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ لِی یَا حَفْصُ إِنِّی أَمَرْتُ الْمُعَلَّى بْنَ خُنَیْسٍ بِأَمْرٍ فَخَالَفَنِی فَابْتُلِیَ بِالْحَدِیدِ إِنِّی نَظَرْتُ إِلَیْهِ یَوْماً وَ هُوَ كَئِیبٌ حَزِینٌ فَقُلْتُ مَا لَكَ یَا مُعَلَّى كَأَنَّكَ ذَكَرْتَ أَهْلَكَ وَ مَالَكَ وَ عِیَالَكَ فَقَالَ أَجَلْ فَقُلْتُ ادْنُ مِنِّی فَدَنَى مِنِّی فَمَسَحْتُ وَجْهَهُ فَقُلْتُ أَیْنَ تَرَاكَ فَقَالَ أَرَانِی فِی بَیْتِی هَذِهِ زَوْجَتِی وَ هَؤُلَاءِ وُلْدِی فَتَرَكْتُهُ حَتَّى یَمْلَأَ مِنْهُمْ وَ اسْتَتَرْتُ مِنْهُمْ حَتَّى نَالَ مَا یَنَالُ الرَّجُلُ مِنْ أَهْلِهِ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ ادْنُ مِنِّی فَدَنَى مِنِّی فَمَسَحْتُ وَجْهَهُ فَقُلْتُ أَیْنَ تَرَاكَ فَقَالَ أَرَانِی مَعَكَ فِی الْمَدِینَةِ وَ هَذَا بَیْتُكَ.
فَقُلْتُ لَهُ یَا مُعَلَّى إِنَّ لَنَا حَدِیثاً مَنْ حَفِظَهُ عَلَیْنَا حَفِظَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ دِینَهُ وَ دُنْیَاهُ یَا مُعَلَّى لَا تَكُونُوا أُسَرَاءَ فِی أَیْدِی النَّاسِ بِحَدِیثِنَا إِنْ شَاءُوا أَمَّنُوا عَلَیْكُمْ وَ إِنْ شَاءُوا قَتَلُوكُمْ یَا مُعَلَّى إِنَّهُ مَنْ كَتَمَ الصَّعْبَ مِنْ حَدِیثِنَا جَعَلَهُ اللَّهُ نُوراً بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ رَزَقَهُ اللَّهُ الْعِزَّةَ فِی النَّاسِ وَ مَنْ أَذَاعَ الصَّعْبَ مِنْ حَدِیثِنَا لَمْ یَمُتْ حَتَّى یَعَضَّهُ السِّلَاحُ أَوْ یَمُوتَ كَبْلًا یَا مُعَلَّى وَ أَنْتَ مَقْتُولٌ فَاسْتَعِدَّ.
--------------------------------------------------
📘#الإختصاص #شیخ_مفید ،321
#مروى_فی_البصائر_الجزء الثامن الباب الثالث عشر،
#الكافی ج 1 ص 492،
#الخرائج الباب العاشر و
رواه المؤلّف فی #الإرشاد أیضا،
منقول فی #البحار ج 12 ص 108
#حضرت_صادق علیه السلام
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
http://hosenih2.mihanblog.com