حسین صادقی
🚩 هیاتهای خانگی برای حکم جهاد حضرت آقا چه کنند؟ ✍️ دکتر رقیه فاضل 🔹 طبق برنامهی همیشگی این سالها
کمیلی
فعالین حوزه بین الملل
داستان واقعی این است؛
نوجوان پرشور روستایی، عاشق امام موسی صدر در خانواده ای فقیر مسئول جنبش امل در روستایشان میشود. قصد میکند طلبه شود، در لبنان به حوزه میرود و چند سال بعد به نجف و ایران؛ فارسی را نیز می آموزد.
برای تحقق دین و مبارزه با اسرائیل شروع به فعالیت میکند در این مسیر با دوستانش حزب میزنند و بعد از مدتی در جوانی دبیر حزبالله میشود. سه دهه شبانه روز جهاد میکند و حزب الله را به یک جنبش قدرتمند در منطقه شرق آسیا تبدیل و خوار چشم صهیونیست ها میشود.
در نهایت دشمن برای قتل او ۸۵ تن بمب روی سر او و یارانش میریزد!
این برشی کوتاه از زندگی یک جوان مسلمان آرمان خواه است به نام آقای سیدحسن #نصرالله. روحش شاد،راهش پر رهرو...
✍ #محمدامین_رضایی
حسین صادقی
مقاله مشترک سرلشکر تامیر یدایی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش اسرائیل و سرتیپ اران اورتال فرمانده مرکز دادو در سال ۲٠۲۳: در یک جنگ کوتاه مدت پس از نابودی حزب الله به عنوان عامل بازدارندگی اصلی ایران، باید ایران را خسته کرد و او را وارد یک بازسازی طولانی و پرهزینه کرد. در بدترین حالت جنگی، توانایی عملیاتی برای رفع تهدید حزب الله و حماس در مرزهای اسرائیل در یک جنگ کوتاه و سرنوشت ساز، باید به گونه ای محقق شود که تهدید حزب الله لبنان را در برابر اسرائیل از بین ببرد و این نیش را خنثی کند. مشکل، ایران است. نه تنها هسته ای ایران، بلکه خود ایران. ایران در حال توسعه توانمندی های خود در عراق، یمن، سوریه و دریای سرخ است که همه آنها را باید به دقت زیر نظر داشت و در صورت لزوم اقدام کرد. این رویارویی که متناسب ابعاد طبیعی اسرائیل نیست، نیازمند شرکایی در منطقه است.
قلب این ایده راهبردی، اتخاذ یک استراتژی بلندمدت است که ایرانی ها را خسته کند و در عین حال توانایی آنها برای فرسوده کردن ما را کاهش دهد. انحطاط حزبالله و حماس در جنگ، نه تنها برای رفع تهدید اسرائیل و رهایی آن از توازن در بازدارندگی است که ایران در مرزهای ما ایجاد کرده، بلکه قصد دارد ایرانی ها را به یک بازسازی طولانی و پرهزینه وادار کند که تحت نظارت و تهدید دائمی اسرائیل انجام خواهد شد.
اسرائیلی که از سال 2006 درس گرفته است، اجازه نخواهد داد [مجددا] لبنان به پایگاه موشکی تبدیل شود. اعتبار توسعه حزبالله، حماس و جهاد و... (هر کدام با درجه و شیوهای کمی متفاوت) منحصراً متعلق به توانایی خودشان نیست. اعتبار آنها ناشی از بازیگری ایران است. ایرانی ها همیشه اینجا بوده اند. در دهه 1980، این ایران بود که روحیه ایدئولوژیک و مدبرانه پشت قدرت در حال افزایش حزب الله در لبنان را تامین کرد.
پس از خروج اسرائیل از لبنان(2000) و نوار غزه (2005)این ایران بود که شرایط کامل برای توسعه سازمانهای محلی به پایگاههای نظامی واقعی و حتی پایگاه های بیشتر را فراهم کرد."بهار عربی"(2011)موفقیت بزرگ استراتژیک ایران و تمرکز آن بر ایجاد پایگاه موشکی بر علیه اسرائیل را ممکن کرد.
به همین خاطر در دهه گذشته، استراتژی اسراییل بر تلاش برای مهار استقرار ایران در سوریه متمرکز بود. علیرغم این تلاش، دشمنان در لبنان و غزه موفق شدند جدا از کندی حرکت، از نظر کمی و نوع موشکهایی که در اختیارشان بود و برد شلیک، آنها را به میزان قابل توجهی تقویت کنند. همچنین از نظر کیفی هم در پدافند هوایی و نیروهای تهاجمی و مهم تر از همه در حمله ی دقیق پیشرفت کردند.
عادتی که ما در دوران تهدید متقارن ایجاد کردیم،«الگوی جنگ های فراوان» بود که در دوره ای متولد شد که حزب الله در لبنان کاملاً منزوی بود و حماس در غزه محاصره شده بود. اکنون این الگو با یک محور شیعه که به طور فزاینده ای تحکیم می شود، برخورد می کند.
تصمیم گیرندگان اسرائیلی که به خوبی از فضای تنفس محدود اسرائیل و تمایل به طولانی شدن عملیات هوایی آگاه هستند، نمی توانند خطر سرایت جنگ به عرصه های اضافی و طولانی شدن آن را تحمل کنند.
مشکل، ایران است. نه تنها هسته ای ایران، بلکه خود ایران. ایران در حال توسعه توانمندی های خود در عراق، یمن، سوریه و دریای سرخ است که همه آنها را باید به دقت زیر نظر داشت و در صورت لزوم اقدام کرد. این رویارویی که متناسب ابعاد طبیعی اسرائیل نیست، نیازمند شرکایی در منطقه است.
سرتیپ مایر فینکل(۲٠۲۳):در چارچوب جنگ آینده در لبنان که در آن ارتش اسرائیل بر شکست حزبالله تمرکز خواهد کرد، این احتمال وجود دارد که ایران به صورت مستقیم وارد عمل شود. حزب الله به عنوان یک تفنگ برای سر اسرائیل ساخته شد تا اسرائیل را از حمله به برنامه ی هسته ای ایران بازدارد. در سناریوی یک جنگ چند عرصه ای شامل جنگ در لبنان و تیراندازی از غزه، شورش ها در اسرائیل و تیراندازی ایران به اسرائیل، تمرکز بر نزدیک ترین و گسترده ترین دشمن یعنی حزب الله درست است. پیروزی قاطع بر حزب الله، بقیه دشمنان اسرائیل و به ویژه ایران را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
_با توجه به یک جنگ همه جانبه علیه حزب الله، اگر ایران مستقیماً علیه اسرائیل عمل کند، چه کاری درست است که مستقیماً علیه ایران انجام شود؟
+کسانی خواهند بود که استدلال خواهند کرد که احتمال چنین سناریویی کم است، زیرا حزب الله به عنوان یک جبهه نزدیک به اسرائیل ساخته شده است تا از جنگ مستقیم ایران با اسرائیل جلوگیری کند و بنابراین ایران حتی در صورت مواجهه با حزب الله، مستقیماً مداخله نخواهد کرد.
تعیین احتمال این امر دشوار است، اما فرض کاری من این است که حتی اگر علاقه ذهن سرد، اجتناب از دخالت مستقیم باشد،. با جنبه های دیگر مانند تعهد به دلایل مذهبی یا شخصی، یا نیاز به نمایش قدرت در مقابل یک مخاطب ایرانی، می تواند آن را دنبال کند.
ایران، یک کشور بزرگ حتی بدون نیروهای نیابتی است که توانایی بازیابی و مقاومت در برابر جنگ طولانیمدت علیه عراق و تحریمهای گسترده آمریکا را در طول سالها نشان داده است. ایران حتی توانایی های نظامی خود را به گونه ای ساخته است که امکان بقا و جنگیدن را برای مدت طولانی فراهم می کند.
بنابراین، جنگ با ایران می تواند منجر به جنگ فرسایشی طولانی شود. در این شرایط، آلترناتیوهایی که دولت اسرائیل در اختیار دارد، در حیطه تصمیم گیری نیست و در مورد دفاع و حمله با آتش مردد است.
به عبارت دیگر، یک حمله سیستماتیک در مقیاس وسیع و اجرای رویکرد قاطع از طریق آتش متقابل علیه کشوری عظیم که ظرفیت بازیابی تاریخی آن حاکی از عمق استراتژیک بیشتر از اسرائیل است، می تواند یک وضعیت زیرساختی مستمر ایجاد کند که برای جلوگیری از آن، دولت اسرائیل باید نیروی فوق العاده عظیمی ایجاد کند تا صرفاً برای این منظور وجود داشته باشد و اندازه آن لزوماً جواب را تضمین نمی کند.
اجرای چنین رویکردی علیه کشور بزرگ ایران، مستلزم سرمایهگذاریهای هنگفتی است که امکانپذیر است، اما پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت. این سوال مطرح می شود که آیا این رویکرد منجر به توقف جنگ خواهد شد و آیا برای ایجاد موازنه استراتژیک مثبت در فردای آن روز کافی است یا خیر.
پیشبینی میشود که چنین جنگی در آینده به نظر برسد اما چه چیزی به عنوان دستاورد موفق تعریف میشود؟ حمله به اهداف ارزشمند، نشان دهنده قدرت اسرائیل در طول جنگ گسترده در لبنان خواهد بود.
به عنوان مثال، با حمله به ساختمان های دولتی در تهران و تخریب آنها و تلفیق تخریب این گونه بناها با هواپیماهایی بر فراز آسمان ایران، به نظر من در پاسخ به شلیک به اسرائیل مناسب و کافی است. به این ترتیب، اسرائیل عدم تقارن ناشی از وسعت قلمرو و جمعیت ایران را کاهش خواهد داد.
حمله به اهداف ارزشمند در ایران باید چندین هدف را در سناریوی توصیف شده انجام دهد. اولین و مهمترین هدف این است که ایران را مجبور به توقف تیراندازی به اسرائیل کنیم.
هدف دوم، حفظ فضای عمل ارتش اسرائیل در لبنان علیه حزب الله است و در پس زمینه این درک، حملات ایران به اهدافی در اسرائیل (نظامی و غیرنظامی) به طور اجتناب ناپذیری توجه تصمیم گیرندگان و برخی از نیروهای ارتش اسرائیل را منحرف خواهد کرد.
علاوه بر این، آسیب به اهداف ارزشمند در ایران ممکن است به وجهه منطقهای اسرائیل به عنوان یک قدرت نظامی نیز کمک کند و در نتیجه داراییهای آن را در چشم دوستانش تقویت کرده و در برابر رقبایش بازدارندگی ایجاد کند.
در عین حال، رویکرد پیشنهادی شامل ریسکهایی نیز میشود. خطر اصلی این است که ایران اقدام اسرائیل را بهعنوان تلاشی برای آسیب رساندن به ثبات رژیم و بهعنوان یک توهین که قابل مهار نیست، تعبیر کند.
در چنین شرایطی، حمله به اهداف ارزشمند، نه تنها محدودیت ایجاد نمی کند، بلکه ایران را به سمت گسترش فعالیت های تهاجمی خود علیه اسرائیل سوق می دهد. خطر دیگر مرتبط با این رویکرد این است که آسیب به اهداف غیرنظامی در ایران، مشروعیت اسرائیل را از بین ببرد و آزادی عمل را کاهش می دهد.
مشکلات اسرائیل فقط ایران نیست، بلکه مشکلات حاد و جدی در حال حاضر و در آینده قابل پیشبینی است. دولت اسرائیل نمیتواند رویکرد جنگ ارزشمحور را به عنوان رویکرد پیشرو در پیش بگیرد.