eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
40.7هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
277 ویدیو
26 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هرشب برایت زیر نور ماه خواندم با چشم تر مرثیه‌ای جانکاه خواندم اذن دخول خویش را در راه خواندم "أأدخُلُ یابنَ رسول الله ؟"خواندم خواهر نگاه روشنی دارد عزیزم ! هر رفتنی برگشتنی دارد عزیزم ! از داغ تو حیران شد و سرگشته زینب دور سرت هرشب مکرر گشته زینب رویش شبیه روی مادر گشته زینب باید ببینی ! پیرتر برگشته زینب ای صاحب شش گوشه مهمان داری امروز یک قافله مهمانِ گریان داری امروز برگشته‌ام تا جزء زوار تو باشم من هرکجا باشم هوادار تو باشم در عمر خود تنها گرفتار تو باشم ای یوسف زهرا خریدار تو باشم از زینب خود مشتری بهتر نداری خواهر بمیرد ای برادر سر نداری باید برایت گفتنی‌ها را بگویم از اقتدار دختر زهرا بگویم از خطبه‌ی کوبنده و غرا بگویم از آنچه کردم با حرامی‌ها بگویم با "اُسکتوا" یَم شهر کوفه زیر و رو شد ابن زیاد از خطبه‌ام بی آبرو شد دل را که با یاد خدا آرام کردم من چادرم را پرچم اسلام کردم با تیغ نطق آتشین اقدام کردم جای تو خالی بود فتح شام کردم جز ذکر حق از خواهرت آیا شنیدی ؟ آن "ما رایت الا جمیلا" را شنیدی ؟ من پای اهداف تو از آغاز بودم جان بر کف دین، عاشقی جانباز بودم با دستِ بسته، صاحبِ اعجاز بودم در بند شمر اما حماسه ساز بودم هر منزلی محشر به پا کردم حسینم من کربلا را کربلا کردم حسینم جان داده‌ام تا روح مکتب جان بگیرد تا کار و بار صاحب قرآن بگیرد از بچه‌هایت دشمنت تاوان بگیرد ای کاش دیگر این سفر پایان بگیرد لبخندهای شمر جانی خسته‌ام کرد زخم زبان و بددهانی خسته‌ام کرد بعد از تو خیلی دشمنت رفتار بد کرد هر خواهشی از حرمله کردیم، رد کرد راه مرا خولیِ بی انصاف سد کرد دیدی چگونه شمر پایم را لگد کرد؟ رفتی و درد و غصه‌ام کامل شد ای وای نامحرمی در خیمه‌ام داخل شد ای وای ناموس حق آواره و بی خانمان بود هر ناقه‌ای لنگ و بدون سایه‌بان بود خلخال دخترها به دست این و آن بود اطراف ناموست پُر از نامحرمان بود  "اصلاً خبر داری مرا بازار بردند ؟ نامحرمان در مجلس اغیار بردند؟" وقتی نباشی زندگی هم زندگی نیست طاعت که منهای ولایت بندگی نیست نانی به ما دادند اگر، بخشندگی نیست سوغات ما از شام جز شرمندگی نیست ماییم و تصویر خیالیِ رقیه می سوختیم از جای خالیِ رقیه از پا در آورده مرا مرثیه‌هایت دیگر به گوش من نمی‌آید صدایت مشغول ذکر فاتحه هستم برایت ای کاش می‌شد جان دهم پایین پایت ای کاش قربان تنی صدچاک گردم بعد از سه روز آخر کنارت خاک گردم 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این چهل روز عدو سنگ به ما زد، بد زد هر که آمد غم من دید، مرا زد، بد زد شد چهل روز نه، انگار چهل سال گذشت غمت آتش به دل ارض و سما زد، بد زد نرود از نظرم صحنه‌ی گودال حسین هر که دور از بدنت بود، جدا زد، بد زد پیش چشمان ترم حلقه به دور تو زدند پیرمردی به تنت آه عصا زد، بد زد من خودم از روی تل دیدم و فریاد زدم شمر بر پهلوی تو ضربه‌ی پا زد، بد زد تا درآورد عدو جسم علی را از خاک سر او را به سر نیزه که جا زد، بد زد یک شب از ناقه زمین خورد یتیم تو حسین زجر آمد چقدر طفل تو را زد، بد زد نشود قسمت کافر لگد زجر ای کاش که از آن ضربه عزیز تو صدا زد: بد زد سر بازار به ناموس تو می‌خندیدند خصم دانی که چرا طعنه به ما زد؟ بد زد دشمنی داشت عدو با علی از بدر و اُحد که نوامیس تو را در همه جا زد، بد زد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال حس می‌کنم افتاده‌ام از شیب گودال یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت یادم نرفته دختران بی قرارت یادم نرفته سنگ بر آیینه‌ات خورد یادم نرفته چکمه‌ای بر سینه‌ات خورد یادم نرفته گریه‌ام سیلاب می‌شد طفلی رقیه پابه‌پایم آب می‌شد زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم من زودتر از خیمه‌ها آتش گرفتم از کربلایت زخمی و بی بال رفتم با چشم‌هایی تار از گودال رفتم از حال و روزم بی خبر بودم برادر با شمر و خولی همسفر بودم برادر با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم با چادر خاکی سرِ بازار رفتم زخم زبان از شهرِ پُر نیرنگ خوردم در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم از ازدحام کوچه‌ها رنجید زینب از هم محلی، کم محلی دید زینب همسایه‌ای داغ دلم را تازه می‌کرد چادر نمازم را سرش اندازه می‌کرد خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه خورشید را از شاخه‌ای آویخت کوفه از راه‌های سخت و بی برگشت رفتم با دست‌هایی بسته پای طشت رفتم پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم با خونِ دل عمامه‌ات را پس گرفتم در قتلگاهِ غم، زمین گیرم برادر دارم به قتل صبر می‌میرم برادر ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چهل روز گذشت و میهمان آمده است بر پیکر من دوباره جان آمده است برخیز بهار من خزان آمده است خواهر به سرت نفس زنان آمده است پیش تو نشستم لک لبیک حسین حاجی تو هستم لک لبیک حسین این مرقد بی نشان عَلَم را کم داشت یک زائر مو سپید و خم را کم داشت سینه زنی اهل حرم را کم داشت حال همه روضه‌خوانی‌ام را کم داشت تو بی سرِ سربلند و من سرگشته ای کشته‌ی تشنه! خواهرت برگشته دستت که نبود، دست‌ها بالا رفت در همهمه چادرم به زیر پا رفت صندوقچه‌ی قدیمی‌ام یغما رفت هرکس به سراغ بچه‌ای تنها رفت دزدیدن گوشواره را دیدم من یک عالمه گوش پاره را دیدم من در راه به خواهرت عجب سخت گذشت زینب شده بود جان به لب، سخت گذشت همراه سپاه بی ادب، سخت گذشت با خولی بی اصل و نسب، سخت گذشت زنجیر به پای زخمی و دستم بود دور و بر من نگاه نامحرم بود در کوفه عقیله‌ات چه ها دید حسین هر کوچه که رفت، آشنا دید حسین همسایه‌ی سابقم مرا دید حسین با خون سرم وضو گرفتم فهمید از ام حبیبه رو گرفتم فهمید هرچند به اقتدار، گریان رفتم هر سمت که شد بی سرو سامان رفتم در شهر علی به کنج زندان رفتم با چرخشِ شلاقِ نگهبان رفتم خم بود سرم ولی دلیری کردم با رخت اسیری‌ام امیری کردم از شام نگو، نپرس اوقاتش را بهتر که تو نشنوی حکایاتش را دلشوره‌ی دروازه‌ی ساعاتش را باید برسی حساب الواتش را در پیش نگاه اشکبار تو زدند هر طورکه شد مرا کنار تو زدند... براین دل زار، کوهِ غم‌ها مانده در بین خرابه دخترت جا مانده هرچند غریب و تک و تنها مانده آنجا سند اسیری ما مانده مانده به دلم هزار زخم کاری شرمنده شدم ازین امانت داری 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به سبک: نسیمی جان‌فزا می‌آید دوباره دیده‌ها تر گشته زینب از شامِ غم برگشته یاحسین یاحسین یازینب * * * دوباره کربلا غوغا شد ماتم زینب کبرا شد خونجگر، از این غم، زهرا شد ذکر او شد به هر روز و شب یاحسین یاحسین یازینب * * * دلِ مجروح زینب خون است سینه‌ی پر غمش محزون است دگر صبر از توان بیرون است قافله رسیده جان بر لب یاحسین یاحسین یازینب * * * برادر مپرس از دردانه که جان داد گوشه‌ی ویرانه خرابه شد از او غمخانه بلبلت فتاد از تاب و تب یاحسین یاحسین یازینب * * * بدن‌های مجروحِ طفلان فتاده بر زمینِ سوزان می‌وزد از این دل‌ها طوفان یاد شش ماهه ذکرِ هر لب یاحسین یاحسین یازینب * * * فضای علقمه درهم شد سکینه نوحه‌اش این دم شد عموجان قدّ عمه خم شد امان از دشمنِ لامذهب یاحسین یاحسین یازینب * * * امان از غُصه‌ی دخترها امان از غارت معجرها امان از سنگِ تیز و سرها ولی حفظ شد پیام مکتب یاحسین یاحسین یازینب ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من‌ از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین... خادم ناقابل این آستان بودم حسین خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد سود کردم پیش تو، گرچه زیان بودم حسین از جوانی خوب‌تر پیرِغلامی شماست شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین راه افتادم برایت، پیشوازم آمدی هرقدم مدیون لطفی بی کران بودم حسین من‌ که بودم دیرتر راهی مقتل می‌شدی کاش یارت می‌شدم، کاش آن زمان بودم حسین عفو کن‌ هروقت راحت آب خوردم در مسیر عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین تاول پایم فدای پای دخترهای تو بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین ** خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد... بی تو بینِ مجلسِ نامحرمان بودم حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زائرِ اربعين سلام رفيق آب قدرى بنوش خسته شدى چند ساعت پياده آمده‌اى؟ به نظر مى‌رسد شكسته شدى زيرِ چشم تو گود افتاده استراحت مگر نمى‌كردى؟ شب خود را ميان چادرها به گمانم سحر نمى‌كردى ناخودآگاه در پياده‌روى كف پا زود درد مى‌گيرد دختر چار پنج ساله كه هيچ به‌خدا پاى مرد مى‌گيرد تازه اين در مسير هموار است كه در آن نه بلا، نه آزاری‌ست نه بيابانِ پيچ در پيچُ نه كه يك دانه بوته خاري‌ست فكر كن دخترى همين اطراف عقب كاروان زمين بخورد وسط راه، شب، به طور مثال بى هوا ناگهان زمين بخورد چه بلايى سرش مى‌آيد بعد؟! خُب زمين گير مى‌شود قطعاً با چنین وضع، خوب معلوم است دخترک پير می‌شود قطعاً مى‌روى كربلا پياده ولى دست و پايت ميان سلسله نيست در تمام مسير، همسفرت شمر و زجر و سنان و حرمله نيست... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔹یادداشت شاعره گرامی خانم برای مرحوم مهدی (صدرا) قاسمی شاعر اصفهانی 👇 --------------------------------------------- شاعر اهل بیت باشی... پست بذاری توی پیاده روی که: در راه رسیدن به تو ای کاش بمیرم! و برسی به عمود ۶۱۰ ایست قلبی کنی و تمام! چقدر قشنگ به آرزوت رسیدی! آقای ... شادی روحشون صلواتی بفرستیم کاش روح ما هم اینجوری شاد بشه ما رو اینجوری بخرن👌 --------------------------------------------- 📎 حسینیه این مصیبت را به خانواده محترم آن مرحوم، شعرای آئینی اصفهان، خصوصاً اهالی "محفل شعر آئینی انگور" تسلیت عرض می‌کند. @hosenih
تا بگیرد زندگانی‌ام صفا، گفتم: حسین با همه بی بند و باری، بارها گفتم: حسین دست‌هایم را گرفتی هرکجا خوردم زمین تا نهادم دست خود را روی پا، گفتم: حسین اشک‌هایم را خریدی، خنده دادی جای آن در میان خنده‌ها و گریه‌‌ها، گفتم: حسین هرکه با هر نیّتی خوانده تورا، دادی جواب گاه با اخلاص و گاهی با ریا گفتم: حسین گاه در تنهایی‌ام نام تو را ناله زدم گاه در بزم عزایت بی‌صدا گفتم: حسین تا که دیدم نوکرانت یک به یک زائر شدند ناگهان بغضم شکست و بی‌هوا گفتم: حسین "از حرم تا قتلگه زینب صدا می‌زد حسین" اربعین من از وطن تا کربلا گفتم: حسین حال می‌خواهی جواب گریه‌هایم را نده_ ابتدا گفتم حسین و انتها گفتم: حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای کربلا! ای کعبه‌ی عشق و امیدم! بعد از جدایی‌ها به دیدارت رسیدم ای کربلا! آغوش بگشا زینب آمد من زینبم کز رنجِ دوری‌ها خمیدم هر روز دیدم کربلای تازه‌ای را ای کربلا! تا بر سر کویت رسیدم منزل به منزل داغ بر داغم فزون شد جان داده‌ام تا رَخت در اینجا کشیدم از بهر انجام رسالت زنده ماندم گر زنده‌ام، من زنده‌ی هر دم شهیدم ای کاروان سالار زینب! دیده بگشا تا گویمت با دیده‌ی گریان چه دیدم با آنکه با دستت به قلبم صبر دادی چندان که در هر جا شهامت آفریدم_ اما دو جا دستِ غمم از پا در آورد بی خود ز خود گشتم گریبانم دریدم_ یک جا که دشمن بر لبانت چوب می‌زد یک جا سرت چون بر فراز نیزه دیدم بشنیده بودم صوت قرآنت بسی، لیک نشنیده بودم من ز نی، کآن هم شنیدم داغ دل من کم‌تر از زخم تنت نیست این را گواهی می‌دهد موی سپیدم ✍مرحوم استاد 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من زنده‌ام که زنده بماند صدای تو برگشته‌ام که روضه بگیرم برای تو این شانه‌ی شکسته و این قد سوخته این موسفید، خواهر خسته فدای تو ای تشنه‌ی کنار فرات! ای شکسته دل! تازه شروع م‌ شود اینجا عزای تو ای پاره پاره پیکر رفته به نیزه‌ها! در من دوباره زنده شده ماجرای تو اینجا هنوز بوی تو دارند سنگ‌ها مانده به روی خیلی از این‌ها حنای تو ای کاش که حسین چهل روز پیش‌از این من تشنه ذبح می‌شدم اینجا به جای تو اینجا عصای پیری‌ات از هم شکسته شد اما نه، قطعه‌قطعه شد اینجا عصای تو بی دست تا که پیکر سقا به خاک ریخت آورد نیزه‌ای تن او را برای تو با مَحرمان رسیدم و نامحرمان مرا بُردند دست بسته از این کربلای تو از کوفه تا به شام چهل بار لااقل نیزه به نیزه شد سرِ از تن جدای تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e