#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#محاوره
عمه تا دیر نشده بذار برم
مثل تو دلواپسم خیلی براش
انگاری دیگه نفس نمیکشه
حرمله ببین چیکار کرده باهاش !
عمه جانِ مادرت بذار برم
تا به دادِ زخم پهلوش برسم
سنگای بدی زدن، میخوام برم
به جراحتای ابروش برسم
عمه خواهش میکنم بذار برم
شبیه خودت حالم خیلی بده
تنها نیستم اونجا غصه مُ نخور
مادرت هم توی گودال اومده
واسه تشنگیش میخوام توو قتلگاه
عکس قطرههای بارون بکشم
هی تقلا میکنه ! بذار برم !
از گلوش نیزه رو بیرون بکشم
اگه دیر برم بازم یتیم میشم !
بیشتر از عمو، پدر بوده برام
وقتی سایهش نباشه رویِ سرم
دنیا رو یه لحظه حتی نمیخوام
خیلی بَر خورده به غیرتم، ببین
اهل کوفه چی آوردن به سرش !
عمه جان اگه به موقع نرسم
زیر چکمههای شمرِ پیکرش
فدای چشات بشم گریه نکن
تو هوامو خیلی داشتی همیشه
به جون بابام قسم اگه برم
عمو از دست تو دلخور نمیشه
سن و سالمو نبین ! نمیذارم
خولی و سنان بیان دور و برت
اگه دیگه ندیدیم همدیگه رو
حواست خیلی باشه به معجرت
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#محاوره
حرمله داره میبینه اشکاتو
راز غصههاتو برملا نکن
اولینبارِ ازت چیزی میخوام
زخم پهلومو فقط نگا نکن
از خدا بی خبرا حیلهشونه
که دَم از دین محمد میزنن
نمیدونم اعتقادشون چیه !؟
تا میفهمن یتیمی، بد میزنن
جدمون گفته که دستِ عاطفه
رو سرِ یتیم محزون بکشن
عوضش کوفیا میخوان از تنم
تیر و نیزهشونو بیرون بکشن
خیلی سنگین شده سینهم عموجون
نفسم با دردسر بالا میاد
خیلی آروم بغلم کن این دفه
داره از استخونام صدا میاد!
تازه فهمیدم که با مدینه هم
یه شباهتایی کربلا داره
دیگه میدونم به زهرا چی گذشت!
دنده بشکنه مصیبتا داره
میدونستن نوهی فاطمهام !
نامسلمونا چه بی هوا زدن !
از کبودیهای زیر گونههام
معلومه منو مغیرهها زدن
هر کی از بابام حسن دلخوری داشت
سر قاسمش تلافی در آورد !
کاش نمیدیدی که سنگ کوفیا
چه بلایی سر این پیکر آورد !
به علی چه حرفایی که نزدن !
قاتلام دنبال هتاکی بودن
وسعت جراحتام نشون میده
خیلی از دست "علی" شاکی بودن
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محاوره
یه جوری دل منو سوزوندی که
تا قیامت از دلم غم نمیره
هر چی رو ببخشم و یادم بره
خندههات حرمله یادم نمیره
شیرخوارم کاری به کار تو نداشت
مثل من چشای بارونی نداشت
تشنگی یه کاری کرده بود باهاش
حتی واسه جون دادن، جونی نداشت
یه روزِ خوش نبینی توو زندگیت
شادیا برات عذاب شه حرمله
ربابُ خونه خراب کردی چرا !؟
الهی خونت خراب شه حرمله
حالا با چه رویی تا حرم برم ؟
جلوی خیمه نشسته مادرش
غنچه که طاقت طوفان نداره
نامسلمون به یه پوست بنده سرش
جواب ربابُ حالا چی بدم ؟
نگه واسم یه گل پرپر آورد
دلشوره دارم ازم سئوال کنه
کِی علیم دندون شیری درآورد !؟
برای کشتن من نیازی نیست
مثل شمری بره خنجر بیاره
از گلوی پسرش با چه دلی !
یه پدر میتونه تیر در بیاره
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
این کوفیان تصمیم با تزویر میگیرند
شش ماهه را از شیر، با یک تیر میگیرند
شش ماهه را با یک سر از پوست آویزان
در بُهت چشم مادرش از شیر میگیرند
داغ دلت را تازه میخواهند تا گودال
این تیرها از میخِ در تأثیر میگیرند
با کار امروزش، برای حرمله فردا
در شام چندین مجلس تقدیر میگیرند
در کوفه رسم میزبانی آب دادن نیست!
زیر گلوی میهمان شمشیر میگیرند
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
رفتی و غربت این قافله افزونتر شد
رفتی و باغ فدک سوخت و خاکستر شد
بین اصحاب کهن سال سپاه کوفه
جدلی سخت سر رجعت پیغمبر شد
قد و بالای تو را حرملهها چشم زدند!
در حرم ای پسرم! خون به دلِ مادر شد
سر پیری چه به روز جگرم آوردی!
گریهام باعث خندیدن یک لشکر شد
بغلت کردم و یکباره تنت ریخت زمین
چشم بر هم نزده دشت پر از اکبر شد
پسرش را عمر سعد نشانم می داد
طعنههایش به خمیده شدنم منجر شد
زخم پهلو چقدر زود زمینگیرت کرد!
از چنین زخم بدی فاطمه هم پرپر شد
تکههای بدنت را که مرتب چیدم
تازه دیدم بدنت شکل علی اصغر شد
✍️ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
کوفه به نامردی از یسار و یمین ریخت
بر سر مشکت قمر به مکر کمین ریخت
آب شدی ساقی از خجالت قولت !
ای به فدای سرت که آب زمین ریخت
کودک ششماهه میل آب ندارد
دل خوری از مشک تو رُباب ندارد
چشمبهراهت نشسته تا که بیایی
عشق رقیه به تو حساب ندارد
میرسد از خیمهها صدای رقیه
«عَمی العباس» آشنای رقیه
چهرهی درهمشکستهات خبرم کرد !
دلنگران گشتهای برای رقیه
بغض بدی مانده در گلوی حسینت
گریه نکن مرد ! روبروی حسینت
حرمله با هلهله به سمت حرم رفت
درخطر افتاده آبروی حسینت
شاه غریبت ببین سپاه ندارد
رفتن من بی تو خیمه راه ندارد
چاره بیندیش چارهساز دوعالم
این حرم محترم پناه ندارد
یکتنه یک لشکری برای حسینت
بعد تو پاشیده شد قوای حسینت
من که پس از تو رسیدهام دمِ گودال
وای بر احوال خیمههای حسینت
✍️ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_شب_عاشورا
عکس امشب که خوش احوال تو را میبینم
عصر فردا ته گودال تو را میبینم
آمدم تا که دلی سیر کنارت باشم
شانه بر مو بزنی، آینه دارت باشم
چقدَر پیر شدی!؟ از حسنم پیرتری!
از من خسته به والله! زمینگیرتری!
مادرم بود که آگاه ز تقدیرم کرد
من اگر پیر شدم، پیری تو پیرم کرد
عصر فردا به دل مضطر من رحمی کن
ته گودال به چشم تر من رحمی کن
من ببینم که تو بی پیرهَنی میمیرم
تکیه بر نیزهی غربت بزنی، میمیرم
سر گودال من از هول و ولا خواهم مرد
زودتر از تو در این کرب و بلا خواهم مرد
پنجهی کینه به مویت برسد، من چه کنم!؟
نیزهای زیر گلویت برسد، من چه کنم!
مُردم از غم، بروم فکر اسیری باشم
قبل از آن، فکر مهیّای حصیری باشم
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
اولین ضربه کربلا لرزید
سرِ گودال مادری افتاد
از حرم یک نگاه پُر خواهش
به لب کُند خنجری افتاد
دومین ضربه شمر هم لرزید!
چکمهاش بر گلو ترحم کرد
ناله ی یا بُنیهای آمد
خنجری دست و پای خود گم کرد
سومین ضربه غنچهای پژمرد
لاله در چنگ خاروخس افتاد
سینهای غرق زخم بود اما
خنجری کُند از نفس افتاد
چارمین ضربه، پنجمین ضربه
وضع حنجر وخیمتر میشد
ششمین ضربه، هفتمین ضربه
فاطمه داشت بی پسر میشد
هشتمین ضربه کعبه هم لرزید
درد بر استخوان مماس افتاد
نهمین ضربه خنجر کهنه
پشتِ گردن به التماس افتاد !
دهمین ضربه کاسهی صبرِ
لشکری رفته رفته سر میرفت
زودتر از سر بریده به شام
قاصدی داشت خوش خبر میرفت
نوبت ضربهای عجیب رسید!
یازده بار آسمان غش کرد
حرمله سمت خیمهها میرفت
در حرم معجری جوان غش کرد
وای از ضربهی دوازدهم !
ضربهای که سنان پسندتر است
شمر با دستهای لرزان گفت:
چه کسی نیزهاش بلندتر است ؟
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_کوفه
زندان کوفه بود که بال و پرم شکست
از طعنهها دوباره دلِ مادرم شکست
تسلیت عزای تو بر ما حرام شد
زندان کوفه بود که صبرم تمام شد !
هشتاد و چار کودک و زن، لشگرم شدند
عباسهای دور و برِ معجرم شدند
پاییزها به یاد بهارم گریستند
زندانیان به حالِ وقارم گریستند
محبس کجا و منزلت این حرم کجا !؟
محبس کجا و این حرم محترم کجا !؟
پشت سر قبیلهی ما حرف میزدند
از قیمت سر شهداء حرف میزدند
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#تنور_خولی
بوی بهشت میوزد از داخل تنور
موسی گمان كنم كه رسيده به كوه طور
شبنم كنار ساحل آتش چه میكند؟
اين سيب سرخ داخل آتش چه میكند؟
آتش گرفته شهپر ققنوس در تنور
نفرين آسمان و زمين باد بر تنور
نمرودها و ابرههها عهد بستهاند
آيينهی تجلي حق را شكستهاند
سوزاندهاند قسمتي از باغ سيب را
فهميدهاند معنی شيب الخضيب را
اينجا خليل راهي رضوان نمیشود
آتش در اين بلاد گلستان نمیشود
خورشيد گُر گرفته درون تنور، وای
موسي سرش جدا شده دركوه طور، وای
جاي عزيز فاطمه كنج تنور نيست
مطبخ محل شأن نزول زبور نيست
ديشب تمام دشت برايش گريسته
یحیی درون طشت برايش گريسته
زخم عميق لعل لبش گريهآور است
چشمان نيمهباز شفقگونهاش تر است
رخت سياه بر تن حوا و آسيه
مريم برای فاطمه میخواند مرثيه
كروبيان به چنگ عزا زخمه ميزنند
دور تنور حور و ملك لطمه ميزنند
افلاكيانِ آينهرو سينه میزنند
با نوحههای مادر او سينه میزنند
تا بين دست فاطمه خورشيد جلوه كرد
در شهر كفر، مشعل توحيد جلوه كرد
زهرا نهاده دست سر زانوان خويش
قامت خميدهتر شده از چند روز پيش
زهرا به ناله، شعله به پروانه میزند
بر گيسوان سوختهاش شانه میزند
دستی كشيد بر سر گيسوش، گريه كرد
در سوگ زخم گوشهی ابروش گريه كرد
زهرا به اشك، مقنعه نم ناك میكند
خاكستر از محاسن او پاك میكند
بر زخم دست و سينهی زهرا زده نمك
پيشاني شكسته و لبهای پُر ترك
امشب نه آنكه ارض و سما گريه میكند
حتی ميان عرش خدا گريه میكند
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زينب_س_در_مسير_كوفه_و_شام
باور نمیکنم سرِ بازار بردنت
نامحرمان به مجلس اغیار بردنت
از سینهی حسین، تو را چکمهای گرفت
از کربلا به کوفه، به اجبار بردنت
پایِ سفر نداشتی، ای داغدار درد!
با یک سرِ بریده به اصرار بردنت
فهمیده بود شمر، غرورت شکسته است
از سمتِ قتلگاهِ علمدار بردنت
تو از تمام کوفه طلبکار بودی و...
در کوچههاش مثلِ بدهکار بردنت
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مصائب
قِسمت این بود بال و پر نزنی
مَرد بیمار خیمهها باشی
حکمت این بود روی نی نروی
راوی رنج نینوا باشی
چقدر گریه کردی آقاجان!
مژههایت به زحمت افتادند
قمری قطعه قطعه را دیدی
نالههایت به لکنت افتادند
سر بریدند پیش چشمانت
دشتی از لاله و اقاقی را
پس گرفتید از یزید آخر
عَلَم با شکوه ساقی را ؟
کربلا خاطرات تلخی داشت
ساربان را نمیبری از یاد
تا قیام قیامت آقا جان
خیزران را نمیبری از یاد
خون این باغ ، گردنِ پاییز
یاس همرنگ ارغوان میشد
چه خبر بود دورِ تشت طلا
عمهات داشت نصفِ جان میشد
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
ناگفتهی بسیار از این غائله دارم
از درد یتیمی دل بی حوصله دارم
دیدند گل باغ توأم، نقشه کشیدند
بر ساقهی نیلوفریام سلسله دارم
دیشب سر سجادهی زینب، نفسم رفت
از مادر تو ارثیه در نافله دارم
جا ماندم و از بس که دویدم پی ناقه
قدر همهی قافله من آبله دارم
از نیمه شب گم شدنم تا دم آن طشت
صد خاطرهی تلخ از این قافله دارم
در شام فقط حرف اسیری و کنیزیست!
من با دو سه تا واژه پدر مسئله دارم
ما پردهنشینان حرم را چه به بازار!؟
از دست اباالفضل عمویم گله دارم
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_اربعین
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال
حس میکنم افتادهام از شیب گودال
یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت
یادم نرفته دختران بی قرارت
یادم نرفته سنگ بر آیینهات خورد
یادم نرفته چکمهای بر سینهات خورد
یادم نرفته گریهام سیلاب میشد
طفلی رقیه پابهپایم آب میشد
زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم
من زودتر از خیمهها آتش گرفتم
از کربلایت زخمی و بی بال رفتم
با چشمهایی تار از گودال رفتم
از حال و روزم بی خبر بودم برادر
با شمر و خولی همسفر بودم برادر
با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم
با چادر خاکی سرِ بازار رفتم
زخم زبان از شهرِ پُر نیرنگ خوردم
در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم
از ازدحام کوچهها رنجید زینب
از هم محلی، کم محلی دید زینب
خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه
خورشید را از شاخهای آویخت کوفه
از راههای سخت و بی برگشت رفتم
با دستهایی بسته پای طشت رفتم
پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم
با خونِ دل عمامهات را پس گرفتم
در قتلگاهِ غم، زمین گیرم برادر
دارم به قتل صبر میمیرم برادر
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
در مــاتــم فــراق پــدر گــریه میکنم
همراه شمس و نجم و قمر گریه میکنم
شبها و روزها ز غمش مویه میکنم
تا آخــرین تــوان بصــر گریه میکنم
خواب شبانه ازسر زهـرا پریده است
مانـنـد شـمـع تا به سحـر گـریه میکنم
داغی عظیم دیدهام ای مـردمان شهر
با لحن جانگدازی اگر گـریه میکنم
پـیـغـمـبـر طـوایـف اهــل بـکــاء شدم
قــدر تـمـام اشـک بـشـر گـریه میکنم
خشکد اگر که چشمۀ اشکم، دوباره من
با دیدههای سرخ جـگـر گـریه میکنم
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
اشکهایش به مادرش رفته
سینهی پر شرارهای دارد
نه! به یک طشت اکتفا نکنید!
جگر پارهپارهای دارد
از علی هم شکستهتر شده است!
علتش کینهها، حسادتهاست
غربت چشمهای مظلومش
سند محکم خیانتهاست
خواهرش را کسی خبر نکند!
مادرش خوب شد که اینجا نیست!
لخته خونها سرِ لج افتادند
هیچ طشتی حریف آنها نیست
از غرور شکستهاش پیداست
صبر همصحبت دلِ آقاست
نه! من از چشم سم نمیبینم
کوچهای شوم قاتل آقاست
کوچهای تنگ، کوچهای تاریک
شده کابوس هر شبِ آقا
برگه را پس بده... نزن نامرد...
چیست این جمله بر لبِ آقا؟
از صدایِ شکستن بغضش
چشم دیوارها سیاهی رفت
مادرش راه خانهی خود را
تا زمین خورد، اشتباهی رفت
تا که باغش میان آتش سوخت
میلههای قفس نصیبش شد
کودکی نه! بگو خزانِ بهار
پیری زودرس نصیبش شد
نفسش بندآمده ایوای!
به خدا نای روضهخوانی نیست
بازهم شکر! گوشهی این طشت
لااقل چوب خیزرانی نیست
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
کعبهی عشق در خراسانی
حجِ امثالِ ما فقیرانی
در حرم نیست حرفِ غم هرگز
نیست قانع گدا به کم هرگز
نشدم گر چه محتشم هرگز
دستِ خالی نرفتهام هرگز
در حرم باز بِرکه دریا شد
مرد معلول بی عصا پا شد
چشم آن کور، سیرِ دیدن شد
به جمالِ ضریح روشن شد
وصلِ مجنون، نصیبِ لیلا شد
گره از بختبستهای وا شد
در حرم حالِ بهتری دارم
ذوق و شوقِ کبوتری دارم
دلِ از دست دادهای دارم
گریهی بی ارادهای دارم
مثلِ آن پیرمردِ سلمانی
حاجتم را خودت که میدانی
من سرِ آن قرار منتظرم
لحظهی احتضار منتظرم
وقت دفنم، کنارِ قبرم باش
ماه شبهایِ تارِ قبرم باش
توشه از اشک دست و پا کردم
رویِ قولت حساب وا کردم
آسمان را سرم خراب نکن
چون طبیبان مرا جواب نکن
روزگاری سیاه دارم من
سرطانِ گناه دارم من
بی پناهم، مرا پناه بده
زیرِ ایوان طلا پناه بده
زائرت خرجِ راه میخواهد
صِلِه از دستِ شاه میخواهد
حضرت شاه! التفات کنید
گوشه چشمی به کائنات کنید
قلم فضل بر دوات زنید
به نگاهم نم فرات زنید
بنویسید کربلایِ مرا
بهترین نسخهی شفایِ مرا
منم آن خشکسال، دریا تو
رزقِ اشک محرمم با تو
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_آغاز_امامت
عالم امكان سراسر نور شد
شیعه بعد از سالها مسرور شد
پور زهرا تاج بر سر مینهد
بر همه آفاق فرمان میدهد
حكم تنفیذش رسیده از سما
نامهای با مُهر و امضای خدا
مینشیند بر سریر عدل و داد
آخرین فرمانروای ابر و باد
پادشاه كشور آیینهها
تکسوار قصهی آدینهها
امپراتور زمین و آسمان
حُكمران سرزمین بیدلان
لشگری دارد بزرگ و بیبدیل
افسرانش نوح و موسی و خلیل
×××
عرشیان و قدسیان فرمانبرش
مردمان مهربان كشورش
ساحران مصر مبهوتاند و مات
از نگاه نافذ و افسونگرش
عالمان حوزههای علم عشق
درسها آموختند از محضرش
نامهای شاعران شیعه را
ثبت كرده ابتدای دفترش
×××
خیمهای سبز و محقر قصر او
پایتختش شهر سبز آرزو
خادمان بارگاهش اولیاء
كاتبان نامههایش اوصیاء
یوسف مصری سفیر دولتش
پیر كنعان هم وزیر دولتش
در حریمش قدسیان هو میكشند
فطرس و جبریل جارو میكشند
خیمهاش دارالشفای خاكیان
قبلهگاه اصلی افلاكیان
عطر سیب و یاس دارد خیمهاش
گرمی و احساس دارد خیمهاش
بیرق عباس پیش تخت او
تكیهگاه لحظههای سخت او
چادری خاكی درون گنجهاش
گوشواری سرخ بین پنجهاش
نیمهشبها عقدهها وا میكند
مخفیانه گنجه را وا میكند
بوسهباران میشود با شور و شین
گوهر انگشتر جدش حسین
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
زمین به لرزه درآمد، شکست کنگرهها
رها شدند خلائق ز بند سیطرهها
شبی که آتشِ آتشکده فروکش کرد
شبی که خاتمه مییافت رقص دایرهها
صدای همهمهی موبدان زرتشتی
هنوز مانده به گوش تمام شب پرهها
شب ولادت فرخندهی بهاری سبز
شب وفات زمستان سرد دلهرهها
دوباره نور و طراوت به خانهها آمد
نسیم آمد و وا شد تمام پنجرهها
جهان به یُمن حضورش، بهشتی از برکات
نثار مَقدم پُر خیر و برکتش #صلوات
ستارهها به نگاهی شدند سلمانش
منجمانِ مسلمانِ برق چشمانش
از انبیاء الهی که رفته تا معراج؟
به غیر از او که ملائک شدند حیرانش
مقام بندگیاش را کسی نمیداند
پیمبران اولوالعزم ماتِ ایمانش
بساط ذکر سماوات را به هم میریخت
نماز نیمه شب و شور صوتِ قرآنش
اویسهای قَرن را ندیده عاشق کرد
تبسم لبِ داوودیِ غزل خوانش
شفیع روز جزا گشت و حضرت حق داد
به دستِ پاک محمد، کلید رضوانش
امیر و قافله سالار کاروانِ نجات
نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات
مسیح مکه شد و نبض مرده را جان داد
به مرگ دخترکان قبیله پایان داد
خرافههای عرب را اسیر حکمت کرد
به جای تیغ جهالت، به عشق میدان داد
نمازِ شکرِ سپیدارها چه دیدن داشت!
همان شبی که سپیده اذانِ باران داد
نبیست پیر خرابات و ساقیاش حیدر
در ابتدا به علی او شرابِ عرفان داد
تبسمش به کسی چون بلال عزت داد
مسیر اصلی دین را نشانِ انسان داد
چه قدر فاصلهمان تا بهشت کمتر شد!
برات مردم ری را به دست سلمان داد
شب تجلیِ مهتابِ روشنِ عرصات
نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات
کبوترم نشدم، تا کبوترش باشم
دخیل گنبد سبز و مطهرش باشم
زمان نداد اجازه، که مشقِ عشق کنم
غلام مسئله آموز منبرش باشم
چه قدر دیر رسیدم سرِ قرارِ وصال!
چه شد؟ نخواست که عمار محضرش باشم!
قبول، شیعهی خوبی نبودهام اصلاً
نشد که حلقهبهگوش برادرش باشم
خدا کند که مرا از قلم نیندازد
بهشت مستِ مِی جام کوثرش باشم
به حال و روز خودم فکر میکنم، انگار
قرار بوده که گریانِ دخترش باشم
شب گرفتن برگِ زیارتِ عتبات
نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
زدم چون ابرهایِ تشنه دیگر قیدِ تهران را گرفتم از کویر قم نشانِ شهر باران را
رسیدم در حرم، دنیا به کامم باز شیرین شد زیارتنامهاش انداخت یادم طعمِ سوهان را
زمستان هم بیایی گنبدش پُر نور میتابد چنان که میبری از خاطرت سرمای سوزان را
از این اعجاز بالاتر؟! ببین علامه میسازد غبار سنگفرشِ مرقدش طفل دبستان را
اجابت در حریم قدسیاش قطعیست ای زائر! فقط کافیست بر لب آوری ذکرِ «رضاجان» را
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
دلم سهشنبه شبی باز راهی قم شد
کنار درب حرم، بین زائران گم شد
نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد
دوباره شیفتهی رنگ زرد گندم شد
به یاد مشهد و باب الجواد افتادم
سرود عاشقیام "یا امام هشتم" شد
به محض بردن نام امام آینهها
لبان آینههایت پر از تبسّم شد
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
::
از آب شور حرم، شوق و شور میگیرم
وضو برای تشرّف به طور میگیرم
ستارهام، که در این آسمان ظلمانی
از آفتاب حضور تو نور میگیرم
چه قدر زائر عاشق! شبیه کودکیام
ضریح مرقدتان را به زور میگیرم
چه افتخار عظیمیست آمدی اینجا
عجیب نیست که حسّ غرور میگیرم
برای رد شدنم از پل صراط جزا
ز دست لطف تو برگ عبور میگیرم
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
::
نسیم مرقدتان عطر کوچهباغ بهشت
بَرَد ز خاطرهها غصّهی فراق بهشت
رواقهای حریمت بهشت نور و بلور
بلند گنبد نورانیات، چراغ بهشت
مدام روز قیامت پی تو میگردم
نمیروم به جهنّم، و یا سراغ بهشت
شکسته باد دو پایم، اگر که روز حساب
بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_معصومه_س_شهادت
#حضرت_معصومه_س_ورود_به_شهر_قم
محملت خوش خرام میآمد
با شُکوه تمام میآمد
محملت بود و خیل استقبال
کم محلی نشد زبانم لال!
قم نگاهش لبالب از شرم است
شامِ ویران که نیست! خونگرم است
پاکی و حُجب، باورِ چشمش
قدم میهمان سرِ چشمش
تا توان داشت، احترام گذاشت
هرچه گُل داشت، روی بام گذاشت
دمِ قم گرم! سربلند شدیم
از دعایِ تو بهرهمند شدیم
چادرت ذرهای غبار ندید
آفتابی به نی، سوار ندید
با مَحارم به قم رسیدی شکر
سرِ دروازهای ندیدی شکر
گوشهی معجرت نمور نبود
خبرِ داغی از تنور نبود
قم کجا! کوفهی خراب کجا!
تو کجا! زینب و رباب کجا!
ساربان محملت عجول نراند
چادرت زیرِ پای شمر نماند
چه بگویم؟ رسیده جان بر لب!
ای امان از غریبیِ زینب
دلش از دستِ روزگار گرفت
گوشهی دامنش به خار گرفت
به پَرِ چادرش شرار افتاد
صبرِ ایوب از عیار افتاد
وای از تشنگیِ شببوهاش
وای از هق هق النگوهاش
عمهات اشک ارغوان را دید
خندهی نحس خیزران را دید
کوفه را بی عصایِ پیری رفت
خاک عالم سرم! اسیری رفت
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زندهام به هوایِ دعای تو
همسایهها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچههای تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو
جایِ تمام شهر، خودم گریه میکنم
از بسکه خالی است در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
دیگر به تیغِ فتنهی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
شُکوه خلقت نوری او زبانزد شد
در آسمانِ علی زهرهی محمد شد
قلم کشید به تقدیر شوم باورها
عزیز قلب پدرها شدند دخترها
برای شب زدگان یک پیام روشن داشت
نزولش از لب روح الامین شنیدن داشت
زمین از آن تب ظلمت نجات پیدا کرد
طلوع آیهی تطهیر را تماشا کرد
صفات قدسیه تقدیم پیشگاهش شد
پَر فرشته به هر گام، فرش راهش شد
به قاب آینهاش انکسار ننشیند
به دامنش سر سوزن غبار ننشیند
شدهست صبح ازل جلوهدار لبخندش
نیامده است و نیاید زنی همانندش
نه آسیهست! نه مریم! نه هاجر و حوا!
شبیه هیچ کسی نیست جز خودش زهرا
خرد به درک حضورش خیال خام کند
به احترام مقامش نبی قیام کند
قسم به بضعة منی، قسم به اعطینا
فراتر از شب قدر است حرمت زهرا
حقیقت ملکوت خداست ساحت او
کمال طاعت معبود در اطاعت او
روایت است قیامت، قیامتِ زهراست
رضای حضرت حق در رضایت زهراست
نگو که محشر کبریست، عرصه آسان نیست
محب فاطمه در روز حشر، گریان نیست
سوار ناقهای از نور میرسد مادر
به داد این دل رنجور میرسد مادر
نجات اهل یقین ریشههای چادر اوست
چه قدر نام وزینِ شفیعه درخور اوست
ثنای حضرت صدیقه کار هر کس نیست
در این حریم که هر واژهای مقدس نیست
چگونه عرضه نمایم بر آفتاب، چراغ
تبلوری که ندارد در آفتاب، چراغ
خدا کند که ببخشد بضاعت ما را
چگونه شرح دهد قطره وصف دریا را
حبیبهایست که محبوبهی خدا باشد
یگانهایست که همکفو مرتضی باشد
به هل اتی شده تجلیل از کرامت او
به وجد آمده جبریل از کرامت او
سعادت همه سر منزل صراطش بود
بهشت، باغچهی کوچک حیاطش بود
ملیکه بود، ولی خانهای محقر داشت
نبود اهل تجمل، به عشق باور داشت
ملیکه بود ولیکن قبول زحمت کرد
که با ندیمهی خود، کار خانه قسمت کرد
عفاف سیرهی او را به خط ناب نوشت
حجاب فاطمه را برترین حجاب نوشت
اگر که فضهی او خاک را طلا سازد
نگاه فاطمه از خاک، فضهها سازد
نداشت خواب خوش از غصههای همسایه
قنوت بسته چه شبها برای همسایه!
دعای او که به دست علیست آمینش
خدا نیاورد آن روز را که نفرینش...
هراسِ از غضبش، ختم کرد غائله را
نگاه کن سند محکم مباهله را
برآرد از شب ظلمت، دمار، خطبهی او
گرفته است دم از ذوالفقار، خطبهی او
به حکم خیر کثیرش، به حکم احساسش
هنوز فاطمه در گردش است دستاسش
به مهر مادریاش تا ابد دلم گرم است
تنور خانهی زهرا هنوز هم گرم است
مرا مباد که دست تهی روانه کند
چه مادرانه برایم انار دانه کند
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
آهِ دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
دیگر چرا اجل، به خدا که همین فراق
عکس مرا به سینهی دیوار میزند
حالم شبیه حالِ بدِ مجرمیست که
سیلی نخورده دست به اقرار میزند
چون ورشکستهای شدهام که به هستیاش
چوب حراج از سرِ اجبار میزند
بر روی من حساب نکن جمعهی ظهور
سنگت به سینه، نوکر غمخوار میزند
با اینکه رو به قبله شدم، دلخوشم هنوز
گاهی سری طبیب به بیمار میزند
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
خیلی بد است کارگر از کار میزند
* *
لعنت به نانجیب مدینه که بیهوا
سیلی به پابهماه عزادار میزند
چون روز، روشن است از امروز کوچهاش
فردا سهساله را سر بازار میزند
پنجاه سال بعد به اسم سهشعبهای
مسمار را به چشم علمدار میزند
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e