eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
314 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
از غربت پیمبر، داور به گریه افتاد توحید روضه‌خوان شد، کوثر به گریه افتاد از داغ زهرِ آن دو ملعونه، جسم احمد‌‌‌_ می‌سوخت آن چنان که، بستر به گریه افتاد وقتی که بی حیا گفت: "إنّ الرَّجل، لَیَهجُر" جبریل ناله سر داد، منبر به گریه افتاد هم دختر نبی بود، هم مادر پیمبر بدجور مادرانه، دختر به گریه افتاد یاد "حُسینُ مِنّی..." با جدّ خویش می‌سوخت آمد حسین، نزدِ دلبر به گریه افتاد تا حکم صبر را داد احمد به مرتضایش خیره به همسرش شد، حیدر به گریه افتاد در بین کوچه کشتند، آقای ما حسن را از بعد آن دوشنبه، مضطر به گریه افتاد رفت و ندید احمد، زهرا میان آتش_ آن قدر ناله سر داد، تا "در" به گریه افتاد بعد از هجوم دشمن، تا دید میخ در را از غربت امیرش، قنبر به گریه افتاد روز دهم شد و شمر، آمد میان مقتل آن قدر ضربه زد که، خنجر به گریه افتاد با قد خم رسید و، در بین قتلگه دید_ فرزند بی سرش را، مادر به گریه افتاد جوری در آن هیاهو فریاد زد: "بُنیّ..." تا صبح روز محشر، نوکر به گریه افتاد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نفسم در شماره افتاده رنگ و رویم پریده است علی سر من را بگیر بر زانوت وقت رفتن رسیده است علی گرچه زود و سریع طی شد و رفت چقدر روزگار سخت گذشت همۀ سال‌های تبلیغم به من بی‌قرار سخت گذشت دل من را همیشه توهینِ بی حیاها شکست، یادت هست سنگ باران کودکان لجوج سر من را شکست، یادت هست در اُحد که غریب ماندم من بغض کفار داشت وا می‌شد یک تنه جوشنم شدی تو علی تو نبودی، سرم جدا می‌شد اثر آفتاب شعب این بود در سرم شعله‌های تب مانده به کف پای من از آن‌موقع خارهای ابولهب مانده چه کنم وقت رفتن آمده است دل ندارم که روضه‌خوان باشم کاش می‌شد زمان حمله به در زنده باشم، کنارتان باشم ظاهراً مؤمن و مسلمان‌اند با تو و فاطمه بد اند علی صبر کن صبر کن برای خدا همسرت را اگر زدند علی صبر کن آن زمان که با سیلی قصد دارند بر رویش بزنند یا که در پیش دست بسته‌ی تو با قلافی به بازویش بزنند تازه این اول مصیبت‌هاست کربلای حسین نزدیک است مثل زهرا قرار سوختن بچه‌های حسین نزدیک است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فاطمه! ای نور چشمان ترم، کم گریه کن با دل سوزان کنار بسترم کم گریه کن دیده‌ات چون ابرِ باران، دیده‌ای بارانی است نور دیده! پیش چشمان ترم کم گریه کن گرچه گل با شبنم خود دیدنی‌تر می‌شود تو ولی یاس بهشتی، منظرم کم گریه کن گریه‌هایت بعد من فریاد خواهد شد؛ ولی پیش چشمم ای گل غم پرورم کم گریه کن تو گلی و عمر تو از گل بُود کوتاه‌تر زودتر از هر گل آیی در برم، کم گریه کن تا تو گریان می‌شوی، هفت آسمان گریان شود صبرکن ای ابر باران‌آورم، کم گریه کن تا نیفتادی زپا، ای شمعِ جمعِ اهل بیت پیش من در لحظه‌های آخرم کم گریه کن دودوآتش چون بهشت وحی را در برگـرفت در عزای غنچه، ای نیلوفرم کم گریه کن رهبر مظلوم این امّت چو در خانه نشست پیش چشم اشک‌بارش دخترم کم گریه کن هرچه می‌خواهی «وفایی» گریه کن شب تا سحر تا که فردا باتو گویم دربرم کم گریه کن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشسته بود یکی روز خواجه‌ی دو سرا کنار تربت پاک خدیجه‌ی کبرا به یاد آن همه مهر و وفای آن بانو گرفته بود زاندوه، در بغل زانو در آن میانه ابوجهل و دار و دسته‌ی او شدند حمله‌ور از کین به جسم خسته‌ی او عبا به گردن آن شهریار پیچیدند چنان که مرگ نبی را به چشم خود دیدند رخش کبود شد و بسته شد ره نفسش که خواست طایر جان پر بگیرد از قفسش به زعم آن که نبی رفت دیگر از دنیا گریختند زاطراف آن رسول خدا خدای عزّوجل زنده خواست احمد را نگاه داشت در آن عرصه‌ها محمّد را بدون آنکه شود از ستمگران خائف گرفت با بدن خسته‌اش ره طائف خبر رسید که از مکّه احمد آمده است به سوی مردم طائف محمّد آمده است به پیشباز نبی اهل شهر، صف در صف به جای لاله گرفتند سنگ‌ها در کف زخون به آینه‌ی کردگار زنگ زدند بر آن وجود مقدس زکینه سنگ زدند شکست آینه ی وجه ذات ذوالمننش فتاد روی زمین، تاب رفت از بدنش چو گشت نقش زمین آن بزرگ آیت نور غلامی آمد و آورد بهر او انگور گشوده شد به تبسّم رسول، هر دو لبش غلام گشت مخاطب به یا اخا العربش صدای حضرتش از بس ملیح و زیبا بود به یا اخا العرب خود دل غلام ربود غلام گفت سرم باد خاک این درگاه اقولُ اشهد ان لا اله الاّ الله نبی گرفت ره مکّه با لبی خندان غلام گفت که ای جان عالمت قربان الا نگاه بد از آفتاب رویت دور چه شد که دست نبردی به جانب انگور رسول گفت که ای پای تا به سر همه شور مرا چه حاجت بر چند دانه‌ی انگور زمکّه آمده‌ام تا به طائف این همه راه که بشنوم زتو یک لا اله الاّ الله مرا به راه هدایت به دوش، دِین تو بود مراد من همه ذکر شهادتین تو بود الا کسی که به اسلام ناب پیوستی خدا گواست که مدیون این رسول استی به خاطر تو جبین نبی زسنگ شکست مباد آنکه دهی دین خویش را از دست پس از تحمّل یک عمر زحمت و محنت گذشت و اجر رسالت نخواست از امّت جواب تهمت و دشنام با متانت داد کتاب و عترت خود را به ما امانت داد :: پس از رسول به قرآن چه زجرها دادند به اهل بیت گرامیش اجرها دادند به داغدار مدینه ترحّم آوردند به جای لاله بر او بار هیزم آوردند ز باب خانه‌ی زهرا شراره گشت بلند غلاف تیغ به بازوش بست بازوبند به پاس اجر رسالت شکست پهلویش نشان غصب فدک ماند بر گُل رویش علی که جان نبی بود مثل شمع شد آب گرفت اجر رسالت به دامن محراب به سجده کرد ز زخم جبین گل افشانی گرفت رنگ خدایی زخون پیشانی گرفت اجر رسالت حسن پس از پدرش دوبار دست زجان شست و پاره شد جگرش یکی به کوچه که شد نقشِ خاک، مادر او یکی ز زهر که در کوزه ریخت همسر او چه احترام از او روی دوش یاران شد تن مقدّسش از تیر، لاله‌باران شد پس از حسن که حیاتش گذشت در غربت گرفت اجر رسالت حسین از امّت زتیر و تیغ و سنان زخم‌ها به پیکر داشت نشان اجر رسالت زپای تا سر داشت سلام ما به شهیدی که سیّد الشّهداست سلام باد به خونی که خون‌بهاش خداست سلام ما به حسین و به اشک دیده‌ی او سلام بر گلوی از قفا بریده‌ی او سلام بر تن پاک به خون نشسته‌ی او سلام باد به پیشانی شکسته‌ی او سلام باد به غم‌های ناشمرده‌ی او سلام بر لب و دندان چوب خورده‌ی او سلام بر جگری کز عطش چو آتش تافت سلام باد بر آن سینه‌ای که نیزه شکافت سلام بر مه افتاده زیر سمّ ستور سلام باد به خورشید روی خاک تنور سلام بر تن صد پاره‌ای که عریان ماند سلام بر سر ببریده‌ای که قرآن خواند سلام ما به قیام حسین و صبر حسن سلام «میثم» بر زائرین قبر حسن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حرف از وصیت‌های آخر می‌زنی بابا از پیش زهرایت کجا پر می‌زنی بابا؟! این لحظه‌ها یاد گذشته کرده‌ای انگار حرف از وصیت‌های مادر می‌زنی بابا دل‌شوره داری، از نگاهت خوب می‌فهمم داری گریزی به غمِ در می‌زنی بابا زهرای تو پشت و پناه حیدر تنهاست هرچند حرف از زخم بستر می‌زنی بابا یک روز می‌بینی مرا بین در و دیوار یک روز می‌آیی به من سر می‌زنی بابا گفتی که خیلی زود می‌آیم کنار تو پس لحظه‌ها را می‌شمارد یادگار تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گشته مدینه غرق عزا، وامحمدا ماتم گرفته ارض و سما، وامحمدا گویید روی مأذنه (حیَّ عَلی العَزا) رفت از جهان رسول خدا، وامحمدا روز یتیمیِ همه امت است، پس ناله زنید: یاابتا وامحمدا مولا زند به سینه و زهرا زند به سر جبریل گشته نوحه‌سرا، وامحمدا مانده سه روز پیکر پاکش روی زمین دفنش نکرده‌اند چرا؟! وامحمدا ماه صفر تمام شد؛ اما شروع شد اندوه اهل‌بیتِ شما وامحمدا دردا که جای گُل، همه با هیزم آمدند بر آستان شیر خدا، وامحمدا دردا که جای تعزیت و عرضِ تسلیت سیلی زدند فاطمه را، وامحمدا دستی که بوسگاه نبی بود، بد شکست! این طور اجر او شد ادا، وامحمدا آن زن که زهر داد نبی را، پس از نبی خون کرد قلب آل عبا، وامحمدا ملعونه پیش قبر نبی بر تنِ حسن هفتاد تیر زد زجفا، وامحمدا هفتاد زخم، جسمِ غریبِ مدینه خورد اما غریب کرببلا... وامحمدا بیش از هزار و نهصد و پنجاه زخم داشت از تیر و تیغ و سنگ و عصا، وامحمدا زینب به گریه گفت که: یاایهاالرسول یک دم به قتلگاه بیا، وامحمدا (این کشته‌ی فتاده به هامون، حسین توست این صید دست و پا زده در خون، حسین توست) ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پس از تو آسمان از دامنش خورشید کم دارد زمین در سینه‌اش دریای طوفان‌زای غم دارد پدر بودی جهان را، بعد تو این پیر وامانده چنان طفل یتیمی تا ابد چشمان نم دارد رسیده پشت در، اذن دخول انگار می‌خواند که عزرائیل هم چشمی بر این باب‌الکرم دارد قلم کاغذ نیاوردند آن روز، آه از آن روز بگو بنویسد اینک هر که در دستش قلم دارد پس از خود می‌سپاری دوستان و دشمنانت را به دست مهربان‌مردی که شمشیر دو دم دارد تو می‌خواهی پس از خود آن کسی بر منبرت باشد که با هر خطبه‌اش صد تیغ بُرّان بر ستم دارد کسی که خم نکرده لحظه‌ای سر پیش این دنیا ولی پیش یتیمان و فقیران پشت خم دارد برایت جانشین باید علی باشد، علی باشد که بی نام علی اسلاممان بسیار کم دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا آفتاب روی نبی در حجاب شد دل‌ها ز داغ ماتم عظمی کباب شد گرد عزا به چهره‌ی افلاکیان نشست از آه فاطمه دل ذرات آب شد وقتی سه روز جسم نبی روی خاک بود دنیا به فرق اهل محبت خراب شد بعد از کناره‌گیری امت ز اهل بیت قوم امینِ مکه دچار عذاب شد آیا عذاب بدتر از اینکه پس از رسول دست گره گشای علی در طناب شد؟ آیا عذاب بدتر از اینکه به دست قهر در خانه هم عزیز علی در نقاب شد؟ از فتنه‌ای که حرمت خیر النسا شکست پامال، دین حضرت خیرالمَآب شد در التهاب آتش در ازدحام ظلم گلواژه‌ی کتاب رسالت گلاب شد زهرا غریب شد علی از او غریب‌تر حتی دگر سلامِ علی بی جواب شد ای وای آن‌که حُرمت ختم رسل نداشت بعد نبی به جای نبی انتخاب شد آن‌کس که داشت بر لب خود "حَسْبُنا کتٰاب" مشمول لعنت ابدیِ کتاب شد ای خوش به آن زمان که بگویند از حجاز آن نور چشم فاطمه پا در رکاب شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کار و بار دو جهان ریخت به‌هم، غوغا شد چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد رفتی و خنده به کاشانه‌ی تو گشت حرام رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت حُکم بر خانه‌نشینیِ علی امضا شد بعدِ تو حرمت کاشانه‌ی حق حفظ نشد پای اولاد حرامی به حریمت وا شد دخترت پشتِ در و... آتش و دود و مسمار... خوب فرمانِ مودت به خدا اجرا شد!! خبرِ پر زدن فاطمه، حیدر را کشت چند باری به زمین خورد علی تا پا شد روضه‌ها هست، بمانند... ولی عاشورا تشنه‌لب شاه غریبی که تک و تنها شد زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا منزلش خار و خسِ بادیه و صحرا شد داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو... گوش نحسش نشنید و قد مادر تا شد سر او تا که جدا شد زره‌اش را بردند زره‌اش هیچ... سرِ پیرهنش دعوا شد خاتمش را ته گودال به دشمن بخشید بار دیگر به خدا جود و سخا معنا شد اجرِ پیغمبری‌ات بود که مردم دادند ظلم‌هایی که پس از تو به ذَوِی القُربی شد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا خط ارتحال پیمبر نوشته شد دردی رسید و داغ مقدر نوشته شد داغی بزرگ بود که تسکین نمی‌گرفت بعدش چقدر زخم مکرر نوشته شد! کاین بغض‌های جاهلیت بی شمارتر یک‌جا به پای حضرت حیدر نوشته شد جرمی که او به خاطر عصمت نکرده بود پای علی هزار برابر نوشته شد پیش از هجوم غربت آتش به اهل‌بیت شکر خدا که سوره‌ی کوثر نوشته شد مقتل به دست میخِ همین خانه‌ی کبود پیش از لهوف، پشت همان در نوشته شد یک بخش روی سینه‌ی دیوار و بخش بعد بر سینه، دست، پهلوی مادر نوشته شد فصلی میان مسجد و محراب و فصل بعد بر تشت، در مقابل خواهر نوشته شد گاهی به دست نیزه و گاهی به دست تیغ مقتل به روی مقتل دیگر نوشته شد گفتم ادامه را ننویسم ولی نشد این واژه‌ی سه شعبه هم آخر نوشته شد دستی نجس در آمد و کاری پلید کرد واحیرتا که خاک، مطهر نوشته شد "گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود" این صفحه‌ها چقدر معطر نوشته شد یک فصل ناتمام که آن هم نوشته‌اند با سم اسب و پاره‌ی پیکر نوشته شد... تنها نه کربلا که شبی در هراس شام کنج خرابه مقتل دختر نوشته شد بعدش چقدر نوحه‌ی بی سر نگاشتند بعدش چقدر روضه‌ی با سر نوشته شد... بر سر بزن که نوحه‌ی مادر شنیدنی‌ست حالا بیا که روضه‌ی خواهر نوشته شد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فلک امشب نشان داده‌ست روی دیگر خود را که پس می‌گیرد از خلق جهان، پیغمبر خود را... فَلَک می‌ریزد امشب بر سر خود، خاک عالم را مَلَک بر اشک چشمش می‌کشد بال و پَر خود را یکی "إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون" روی لبش جاری‌ست یکی با گریه می‌گیرد سر زانو سر خود را تمام عمر رو به قبله بود و حال می‌خواهد بچرخاند به سمت قبله، حتی بستر خود را بزرگان گِرد او هستند و می‌چرخد به آن سمتی که تنها و به تنهایی ببیند حیدر خود را علی ماند و پی کاری همه رفتند...؛ پیغمبر_ به دوش این و آن نگذاشت، حتی پیکر خود را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست خون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم گر آسمان خراب شود بر سرت رواست گـشتـنـد انبـیا همه چون فـاطـمه یتـیـم زیـرا عـزای قـافـلـه سـالار انبـیـاست خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست اهل ولا! به هـوش که با رحـلـت نـبی شـهـر مـدیـنـه یـکـسـره آبستن بلاست قومی برای غصب خلافت شدند جمع یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاست دار الولا محاصره، زهراست پشت در دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست آتـش زدن به خـانـۀ ریـحـانـۀ رسـول پاداش رنج‌های شب و روز مصطفاست آزردن بـتـول پـس از رحـلـت رسـول باللَّه قـسم شـروع جـنایـات کـربـلاست از لحظه‌ای که غصب خلافت شد از علی تا حـشـر، حـقّ آل محـمد به زیر پاست هرروز رأس شاه شهیدان به نوک نی هرشب صدای نالۀ زهرا به گوش ماست مـیـثـم! قــسـم بـه مـیـثـمِ آزادۀ عــلــی آزادگـی ولایـت سـلــطـان اولــیـاسـت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ملک‌الموت! مزن شعله به زخم جگرم وای مــن گـر تــو مدارا نکنی با پدرم صبـر کـن ســیر ببــینم رخ بــابـایم را چه کنم سدّ نگاهم شـده اشــک بصــرم قسمت این بود که بـالای سرش بنشینم چشم بگشایم و جـان دادن او را نگرم ای پــدر! مادر مظلومه من یار تو بود من پـس از رفتن تو جان علی را سپرم با تــن خســته و بازوی کبود از مسجد قول دادم که علی را به‌سوی خانه برم دست از دامــن حیدر نکشم یک‌لحظه گر بـــریزند همه اهــل مدینه بـه سرم قسمت این بــود که بعد از تو بمانم بابا تا که با دادن جان، جان علی را بخرم به فدای سر یــک مـــوی عـلی باد پدر گـرمیـان درودیوار دهد جـان، پسرم جگرت سوخت به هر بیت که گفتی «میثم» اجـر ایـن ســـوخـتنت بـا احـدِ دادگرم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آخـر «ماه صفر»، اول ماتم شــده است دیده‌ها پرگهر و سینه پُر از غم شده است آه ای ماه! که داری به رخت گرد ملال! خون‌دل خوردن خورشید، مسلّم شده است آخر ای ماه سفرکرده که «سی‌روزه» شـدی رنگ رخسار تو همرنگ محرّم شده است عرشیان، منتظر واقعه‌ای جان‌سوزند چشم قدسی نفسان، چشمه‌ی زمزم شده است شــب تــودیع پــیمبـر، شـهدا می‌گفتند: آه از این صبح قیامت که مجسم شده است تا که برچیده شد از روی زمین «سایه‌ی وحی» آســمان، ابری و آشفته و درهم شده است :: «مجتبی» گلشنی از لاله به لب، کرد وداع داغ او، داغ دل عــالــم و آدم شــده است باغ، لبـریز شد از زمزمۀ «یاس کبود» لاله، دل‌تنگ‌تر از حجلۀ ماتم شده است :: میهمانی که «خراسان» شد از او باغ بهشت میزبان غـم او «عیسی مریم» شده است از همان روز که زد سکّه به نامش در توس شب، پی کشتن «خورشید» مصمم شده است تا بسوزد «دل ذریه‌ی» زهرای بتــول زهــر در سـاغر انگور فراهم شده است راستی تا بزند بوسه بر «ایوان طـــلا» کمر چرخ به تعـظیم شمـا خـم شده است پایتخت دل صاحب‌نظران است اینجا «مشهد» انگشت نمای همه عالم شده است گـر چه بسیار خطا دیده‌ای از ما، امــا سایۀ مهر تو کی از سرما کم شده است؟ گرچه من ذرّۀ ناقابلم ای شـمـس شموس! باز پیوند من و عشق تو محکم شده است تـا کسی بـنـدۀ سـلـطـان خـراسـان نشود غمش از دل نرود، مشکـلش آسان نشود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای مدینه آفتاب حُسن سرمد را چه کردی؟ آن خدایی عبد، آن عبد مؤیّد را چه کردی؟ جان جان عالم ایجاد، احمد را چه کردی؟ از چه خاموشی؟ بگو آخر محمّد را چه کردی! جا به زیرخاک دادی روح روح انبیا را آنکه بار خلق را بر دوش خود می‌برد چون شد؟ آنکه بهرعزّت ما خونِ ‌دل می‌خورد چون شد؟ آنکه خندید و لبش از سنگ کین آزرد چون شد؟ آنکه گُـل گفت و گُل رویش زغم پژمرد چون شد؟ در کجا کردی تو پنهان آفتاب جان ما را؟ قلــب آدم در غــم پیغــمبـر خاتم گــرفته بغض مانده در گلوی عترت و عالم گرفته منبر و محراب و مسجد را غبار غم گرفته حضرت زهرا سیه پوشیده و ماتم گرفته اشک غربت کرده پُر چشم علیّ مرتضی را ای مدینه! ای مــدینه! جـامۀ نیلی به تن کن یا امیرالمؤمنین! جان دوعالم را کفن کن گوهر اشک از دو چشم خود نثار آن بدن کن پاک با دست محبّت اشک از چشم حسن کن کن نوازش از ره رأفت شهید کربلا را زینـب و کلثوم با مادر عزادارند هر دو با علی در گریه و اندوه و غم، یارند هر دو در کنار فاطمه با چشم خون‌بارند هر دو دیده گریان، دست‌بردل، سر به دیوارند هردو هر دو می‌بینند اشک غربت شیر خدا را فــاطمه یکدم نیفتـد نام بــابـا از زبـانش جان رسیده بر لب و ازدست رفته جان جانش تیره‌تراز گوشۀ بیت الحزن شد آشیانش هیـزم آوردند جای دسته‌گل در آستانش سوختند از شعلـۀ آتش درِ بـیت الـولا را باغبانا! بعد عمری خون‌ِ دل حقّت ادا شد غنچه از گُل، گُل ز بلبل، بلبل از گلشن جدا شد با تن تــنها اسـیر روبهان شیــر خدا شد فاطمه از پا فتاد و طفل معصومش فدا شد تسلیت دادند با ضـرب لگد خیـرالنّسا را اوّلین تیغی که دشمن بعد پیغمبر کشیده پیش چشم فاطمه بر کشتن حیدر کشیده ناله آنجا از جگر صدّیقۀ اطهـر کشیده زین جنایت ناله هم محراب وهم منبر کشیده در غم حــیدر کـشیده نالۀ واغــربتا را یامحمّد! بعد تو شیر خدا خانه‌نشین شد چون کتاب آسمانی دخترت نقش زمین شد لاله باران پیکر پاک حسن از تیر کین شد کشته فرزندت حسین از خنجر شمر لعین شد شرح، «میثم» می‌دهد بر امّتت این غصّه‌ها را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مـاتـم گـرفت حـال و هـوای مدیـنه را پوشـیـد کعـبـه رخت عـزای مدینه را خاکم به سر که دست اجل تیشه بر گرفت وز پـا فـکـنـد نـخـل رسـای مدیـنه را رکن علی شکست ز فـقـدان مصطفی در بر گـرفت خـاک، صفای مدینه را زین غم که در محاق نهان ماه یثرب است ابـر عـزا گـرفـت فـضـای مـدیـنـه را ای دل بیا چو«شاخۀ حنّانه» نـاله کن بنگـر به ناله ارض و سمای مدینه را آدم گریست تا که ملائک به روی دست بـردنـد سوی سـدره هـمـای مدیـنه را جسم نبی سه روز زمین ماند و آسمان سـایـه فـکـنـد کـرب و بـلای مدینه را بر بام بیت وحی برافراشت دست کفر از دود درب خـانـه لـوای مـدیـنــه را دردا که جای تسلیت از کین عدو شکست آیـیــنــۀ رســول نــمـای مــدیــنــه را دردا که دشمنـان جـلـوی چشم فـاطمه بستـند دست عـقـده گـشـای مدیـنـه را تسکین شود مگر، دل زهرا در این عزا بسرود « رستگار» عـزای مـدینه را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من که این‌گونه پدر محو تماشای توأم دخترت فاطمه‌ام، غم‌زده زهرای توأم گریه‌ام را بنـگر خنده بزن بر رویم باغبـانا نــه مگــر من گل زیبای توأم دم آخــر سخنــی گــوی تسـلّایم بخش زآن که افـسرده چو آیینه سیمای توأم بارهـا از شفقــت دست مـرا بــوسیدی سخنی گوی کــه مـن، ام‌ابیهای توأم حالیا دست به‌پیش آر که بوسم دستت من که پرورده‌ی این دسـت توانای توأم پاسخــش داد نبــی کــی گل زیبای پدر از همه بیش به فکر تو و غم‌های توأم بعد من باز شــود باب ســتم بر رویت سخــت امـروز در اندیشه فردای توأم صبر کن زآن چه رسد بر تو و بر جان علی بس جگرسوخته بهر تو و مولای توأم بینم آن شعله و دیوار و در و اندر بین شــاهد زمــزمــۀ وا اَبــتـاهــای تــوأم لیکن از عترت من زودتر آیی به برم در جنـان منــتظر دیدن سیــمای توأم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتم که عمر ماه صفر روبه آخراست دیدم شروع محشر کبرای دیگراست گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه تاریک‌تر ز عرصۀ تاریک محشراست گرد ملال بــر رخ اسلام و مسـلـمین اشک عزا به دیدۀ زهرای اطهراست گفتم چه روی‌داده که زهرا زند به سر دیدم که روز، روز عزای پیمبر است پایــان عــمر سیــد و مولای کائنات آغاز دور غربت زهرا و حیدر است قرآن غریب و فاطمه از آن غریب‌تر اسلام را سیاه به تن، خاک برسراست روی حسین مانده به دیوار بی‌کسی چشم حسن به اشک دو چشم برادراست ای دل بیا به گریۀ زینـب نــظاره کن مانـند پــیرهن، جـگر خویش پاره کن زهرابه خانه و ملک‌الموت پشت در ازبهر قــبض روح شـریف پیامبر از هیچ‌کس نکرده طلب اذن وای عجب بــی اذن فــاطمه نــنهد پــای پیش‌تر باآنکه بود داغ پـدر سخت، فاطمه در باز کرد و اشک فروریخت از بصر یک‌چشم او به‌سوی اجل، چشم دیگـرش محــو نگاه آخــر خــود بــود بـر پدر اشک حسن چکیده به رخسار مصطفی روی حــسین بــر روی قلـب پیامبــر دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر زد بوسه‌ها به حلق حسین و لب حسن از جان‌ودل گرفت چو جان هردو را به بر هرلحظه یاد کرد به افسوس و اشـک و آه گاهی ز طشت و گـاه ز گــودال قتلگاه پیغمبری که دید ستم‌های بی‌شمار از کس نخواست اجر رسالت به روزگار چون ارتحال یافت خلایق شدند جمع تــا هدیه‌ای دهند به زهرای داغدار گویا نداشـــت شهر مدینه درخت گل کآن را کــنند در قــدم فـاطــمه نثــار بر دوش بـار هیزمشان جای دسته‌گل رنگ شرارت از رخشان بود آشکار بابــی کــه بود زائــر آن ســید رسل آتــش زدند عاقبــت آن قــوم نا به کار بر روی دست و سینۀ آن بضعة الـرسول تقدیم شد سه لوحـه به‌عنوان افتخار سیلی و تازیانه و ضرب غـلاف تیغ ای دل! بگیر آتش وای دیده! خون ببار آید صدای فاطمه از پشت در به گوش تا صبح روز حشر مباد این صدا خموش دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید روزملال و غصه و رنج و محن رسید از زهر همسرش جگرش پاره‌پاره شد بس تیرها که لحظۀ دفنش به تن رسید بعد از حسن به نیزه عیان شد سر حسین بیش از هزار زخم ورا بر بدن رسید بر پیکری که بود پر از بوسۀ رسول از گردوخاک و نیزه شکسته کفن رسید از جامه‌های یوســف کربــبلا فقط بر زینب ستــم زده یک پیرهن رسید پــاداش آن نـصایح زیبـا از آن گروه تیرش درون سینه، سنان بر دهن رسید "میثم" بگو به فاطمه زآن خیمه‌ها که سوخت یک کربلا شرارۀ آتــش بــه من رسید مرثیه‌خوان خــامـــس آل عــبا منم در خیمه‌های سوخته‌اش سوخت دامنم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آسمان از فرط گریه بر زمین افتاده است در جهان یک اتفاق سهمگین افتاده است نیست دیگر صاف و روشن آسمان روزگار چون که بر پیشانی خورشید، چین افتاده است بعد از او زیباییِ دنیا دروغی بیش نیست آه! از انگشتر عالم نگین افتاده است آخرین وحی آمده، باقی نمانده فرصتی... آتشی در سینه‌ی روح الامین افتاده است گریه کرده ماجراهای پس از امروز را تا نگاهش بر امیرالمؤمنین افتاده است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پس از تو آسمان از دامنش خورشید کم دارد زمین در سینه‌اش دریای طوفان‌زای غم دارد پدر بودی جهان را، بعد تو این پیر وامانده چنان طفل یتیمی تا ابد چشمان نم دارد رسیده پشت در اذن دخول انگار می‌خواند که عزرائیل هم چشمی بر این باب‌الکرم دارد قلم کاغذ نیاوردند آن روز، آه از آن روز بگو بنویسد اینک هر که در دستش قلم دارد پس از خود می‌سپاری دوستان و دشمنانت را به دست مهربان‌مردی که شمشیر دو دم دارد تو می‌خواهی پس از خود آن کسی بر منبرت باشد که با هر خطبه‌اش صد تیغ بُرّان بر ستم دارد کسی که خم نکرده لحظه‌ای سر پیش این دنیا ولی پیش یتیمان و فقیران پشت خم دارد برایت جانشین باید علی باشد، علی باشد که بی نام علی اسلاممان بسیار کم دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
داغی اگر نبود که گریان نمی‌شدیم لطــفی اگــر نبود مسلمان نمی‌شدیم یا ایّــهــا الــرّســول! بـدون دعـای تو از پیروان عترت و قرآن نمی‌شدیم بی حب خاندان تو در خانه‌ی کرم جایــی نــداشتــیـم و مهمان نمی‌شدیم ما امت توأیم و علی هم کنار توست آیینه‌ات نــبـــود، نــمایـان نمی‌شدیم ما پای غربت نوه‌هایت نشسته‌ایم ور نه شـبــیــه نم‌نم باران نمی‌شدیم هــم ناله‌های امشب مــولای امتیم ما سـوگــوار رحلت بــابــای امتیـم در جان مسلمین چــو آذر گــذاشتند بر جــان شیعــیــان دو برابر گـذاشتند آه از نهـاد اهـل ولایت بــلــنــد شـد بر سینه تا که داغ پــیــمــبــر گذاشتند آقای من! بــزرگ قبیله! ز داغ تو بر روی خاک عرصۀ محـشـر گذاشتند هستی گریست تا نوه‌هایت رسیده و با گریه روی سینه‌ی تو سر گذاشتند تو باغبــان امتی و جـــای اجـر تو یک شــاخه یاس را وسط در گـذاشتند با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد داغ پـسر به سینه‌ی مـادر گذاشتند در کوچه‌ها غرور علی را کسی شکست در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در مــاتــم فــراق پــدر گــریه می‌کنم همراه شمس و نجم و قمر گریه می‌کنم شب‌ها و روزها ز غمش مویه می‌کنم تا آخــرین تــوان بصــر گریه می‌کنم خواب شبانه ازسر زهـرا پریده است مانـنـد شـمـع تا به سحـر گـریه می‌کنم داغی عظیم دیده‌ام ای مـردمان شهر با لحن جان‌گدازی اگر گـریه می‌کنم پـیـغـمـبـر طـوایـف اهــل بـکــاء شدم قــدر تـمـام اشـک بـشـر گـریه می‌کنم خشکد اگر که چشمۀ اشکم، دوباره من با دیده‌های سرخ جـگـر گـریه می‌کنم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهر مدینه صحنۀ صحرای محشر است باور کنیم عمـر جهان رو به آخــر است ملــک خـدای عزوجل خیمه‌ی عزاست کـی صاحب عزاست؟ خداوند اکبر است در بیــت وحــی آمده در می‌زند اجل ایــن لحظه‌ی یتیمی زهرای اطهر است جــاری است اشک دیده‌ی شیر خدا علی انگــار آب غــسل نبی اشک حیدر است عتــرت غریــب گشته و قرآن به زیر پا دست امین وحــی خداونــد بـر سر است بــاور کــنید بر جــگـر شــیر حــق علی داغ نبــی فــقط نــه کـه داغ برادر است رکن علی شکــسته و از بس شده غریب از غصه گشته مثل همایی که بی پراست یــارب بر او تـــو فاطمه‌اش را نگاه‌دار زهــرا بـرای شیر خدا رکن دیگر است مــویی مــباد کــم ز ســر فاطــمـه شــود کو دست و تیغ و بازوی سردار خیبراست «میثم» اگر رسـول خــدا رفت از جهان نفس نبی به خلق امام است و رهبراست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شَصت و سه سال زندگی‌ات مهربان گذشت با کیسه‌های وَصله ایِ آب و نان گذشت شَصت و سه سال زندگی‌ات بین کوچه‌ها در بنده‌ی خدا شدن این و آن گذشت گاهی میان دورترین خانه­‌ی زمین گاهی میان دورترین آسمان گذشت گاهی کنارِ سفره‌ی بیوه زنان شهر گاهی کنارِ خاطره‌ی کودکان گذشت وقتِ نزول، حضرتِ خاکی‌نشین شدی وقت صعود، ردّ تو از بی کران گذشت آن روزها که شعب ابی طالبی شدی ایام درد بود ولی همچنان گذشت ای آن که زندگی تو خرج نجات شد ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن یک عده‌ای به عشق تو دور از وطن شدند یک عده‌ای ندیده اویس قرن شدند از خانواده‌ام همه عَبدُاللَهِ شما از خانواده‌ات همه آقای من شدند تو پیر خانواده، بزرگ قبیله‌ای محصولِ زندگیِ تو پنج تن شدند یک عده زینب و علی و فاطمه شدند یک عده‌ای حسین شدند و حسن شدند بعد از تو دختر تو و زینب کنار هم مشغولِ کار بافتن پیرُهَن شدند یک عده بچه‌های تو پاره جگر ولی یک عده بچه‌های تو پاره بدن شدند این کشته‌ها تمام جگر گوشه‌ی توأند یا ایها الرّسول! ببین بی کفن شدند «یا مصطفاه» این تن پامال را ببین این کشته‌ی فتاده به گودال را ببین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روح از جسم نبی پرواز کرد تازه غم‌های علی سر باز کرد کینه‌های خفته، طغیان‌گر شدند شعله‌ها پیدا ز خاکستر شدند فتنه، انصار و مهاجر را گرفت فتنه‌گر جای مشاور را گرفت "سامری" زد شعله بر ارکان دین شد وزیر مصطفی خانه‌نشین حرمت صدیقه‌ی أطهر شکست دست او و قلب پیغمبر شکست بیت امید نبی آتش گرفت حرمت "اُمّ اَبي" آتش گرفت شد در آن غوغای دود و همهمه بیت حیدر، قتلگاه فاطمه بی خبر مسمار آمد شعله‌ور فضه می‌داند چه شد در پشت در غنچه پرپر شد، گل یاسین شکست داغ محسن بر دل زهرا نشست فاطمه در پشت در بی هوش شد جلوه‌ی عمر علی خاموش شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e