#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
چه زیباست غرق رهایی شدن
رها در حریم خدایی شدن
در آغوش پروانه ها پر زدن
شبیه کبوتر، هوایی شدن
کنار ورودی باب الجواد
به لطف رضا، کربلایی شدن
زمان تماشای گلدستهها
پریشانِ شیخ بهایی شدن
شده کیمیا خاک طوس و خوش است
در ایوان طلایش، طلایی شدن
به مشهد سفر کردن و بعد از آن
علی بن موسی الرضایی شدن
نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست
رضا زمزم است و رضا کوثر است
رضا عاشق روضهی مادر است
سه جا او میآید به دیدار ما
رضا از هر آقایی آقاتر است
رضا یار ما در حساب است و قبر
رضا شافع عرصهی محشر است
رضا وارث ذوالفقار علی
رضا نور چشمان پیغمبر است
در امواج دریای درد و بلا
رضا کشتی است و رضا لنگر است
رضا نور چشمان معصومه است
رضا هستی حضرت خواهر است
نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست
دلم در حرم از غم آزاد شد
وجود پُر از غصهام شاد شد
به لطف شهنشاه و مولای طوس
چه ویرانههایی که آباد شد
نسیم آمد و گفت در گوش آب
که جاروکش صحن او باد شد
دل خاک از داغش آتش گرفت
دل پنجره سوخت، فولاد شد
ببین در حریم پُر از نور او
بهشتی که سهم گوهرشاد شد
رضا آمد و با وجود رضا
در ایران شفاخانه ایجاد شد
فقط ضامن بچه آهو، که نه
رضا ضامن هر چه صیاد شد
نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه بهشت رضاست
در اینجا پر از شور و حیرانیام
هم آغوش دریای طوفانیام
به اندازهی چشم بر هم زدن
گذشته است شبهای طولانیام
گدایم ولی موقع بازگشت
پر از آیههای فراوانیام
قمی هستم و از همان کودکی
به دنبال یار خراسانیام
منم آنکه نام امام رئوف
شده نقش سربند پیشانیام
به یاد شهیدان نفس میکشم
پر از شور قاسم سلیمانیام
نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست
به صحنش رسیدم، که باران گرفت
دل مردهام لحظهای جان گرفت
غریبانه غرق زیارت شدم
لبم بوی آیات قرآن گرفت
"گدا" بودم و "شاهم" از لحظهای
که دست مرا دستِ سلطان گرفت
خوشا آن فقیری که بی واسطه
بر این سفره سیراب شد، نان گرفت
یتیمی که سرمایهاش اشک بود
کم آورد اما فراوان گرفت
اسیری هم از صحن آزادیاش
کلید رهایی ز زندان گرفت
نظرکرده بی شک امام زمان
به شعری که اینگونه پایان گرفت:
نگاهم بدست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست
ندارم بهجز عشقِ او مسلکی
ندارم جزاین اشکها مدرکی
گنهکاری امیدوارم که هست
به لطف خدا و رضا مُتکی
چون آتشفشان هستم و میکشم
فقط آه از این سینهی آهکی
بهشتیست لبریز از خاطره
کنار حرم عکسهای تکی
چه خوشبخت هستم که این بیت شعر
به روی لبم بوده ازکودکی:
نگاهم بدست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست
دلم حسرتی جز زیارت نداشت
به شبهای بی نور عادت نداشت
اسیر خراسانم و چشم من
بدون حرم خواب راحت نداشت
بگو موسم حج به مشهد رود
مسلمان اگر استطاعت نداشت
ببخشید این شعر درمانده را
اگر بهرهای از بلاغت نداشت
ببخشید اگر شاعر خستهجان
برای سرودن بضاعت نداشت
ولی غیر از این بیت روی لبش
به هنگام عرض ارادت نداشت
نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست
در این بحرِ موّاج ساحل کجاست؟
به جز خانهی دوست، منزل کجاست؟
چگونه بفهمیم بی نور او
که حق در کجا هست و باطل کجاست؟
سیاه است دلهایمان یارضا
خبردارمان کن که مشکل کجاست!
من از شرح اوصاف تو عاجزم
ثناخوانِ تو کیست؟ دعبل کجاست؟
نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست
✍ #روح_الله_گایینی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e