شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
حافظانه ای برای سردار دل ها حاج قاسم سلیمانی
آن که وقت سحر از غصه نجاتش دادند
خوش به حالش که چنین آب حیاتش دادند
بهر دیدار خدا بال و پرش بگشودند
عاشقی بود که اینگونه براتش دادند
@hosenih
شاه شیرین دهنان ساقی شکر شکنان
لحظه ی آخر از آن شاخه نباتش دادند
آنقدر عاشق ارباب دو عالم بوده ست
تا که دستور به فیض عتباتش دادند
ماه کنعانی ما را به تماشا بردند
از کرامات خدایی برکاتش دادند
او ملک بوده و فردوس برین جایش بود
حقش این بود که نور و نفحاتش دادند
عرش آراسته و عود به مجمر کردند
قدسیان آمده اند و درجاتش دادند
@hosenih
محتشم ها همگی نیک ستودند او را
مثل نُقل و شکر انبوه صفاتش دادند
سال ها تشنه ی دیدار جمالش بودند
برده اند آخر و شهد صلواتش دادند
شاعر: #علی_کفشگر
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
🌷آن شب جمعه ساعت یک و بیست...
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
جغد آمد قرارمان را برد
سردی دی به انجماد رسید
شهر خشکش زد و زمین پژمرد
مانده بودیم غرق بهت خبر
کاش تکذیب می رسید از راه
اشکها بیصدا که باریدند
شعله زد در جگر غمی جانکاه
@hosenih
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
گویی افتاد بر زمان آتش
غلیانی شگرف در دل بود
چون غم خاص قصهی آرش
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
وقت اسطورههای فردا شد
مرد میدان عاشقی پر زد
راز افسانه ها هویدا شد
رد دیوی پلید پیدا بود
گل سرخی شکفته پرپر شد
گرچه ققنوسمان در آتش رفت
وقت ققنوس های دیگر شد
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
دست و انگشتری به خاک افتاد
روضه کربلا زبانه کشید
در دل کشور حسینآباد
داغ،کم کم مسیر خشم گرفت
راه فریاد مرگ بر دشمن
راه ایستاده ایم تا آخر
راه جانم فدای تو میهن
داغ، کم کم مسیر خشم گرفت
بچهها یکشبه بزرگ شدند
عده ای این وسط مضطربِ
خندههاشان کنار گرگ شدند
گرده از زخم نارفیق پر است
بگذریم از کنارشان به سکوت
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
آدمیت دوید سمت سقوط
نالههامان اگرچه بسیارند
داغ سردار اگرچه بی حد است
با شهادت دوباره زنده شدیم
قلبمان داده با ولایت دست
@hosenih
نام تو با شهید معرکه شد
میتپد در تمام حنجرهها
خون مظلوم آورد به خروش
قلب دنیای خواب غمزده را
هر شب جمعه ساعت یک و بیست
وقت صبّار بودن است و شکور
زود میآیی کنار ما سردار
که زیادند مژدههای ظهور
شاعر: #زهرا_آراسته_نیا
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
شبِِ دلگیر پر مخاطره بود
آسمان بغض بی امانی داشت
گوییا در تبلور مهتاب
شام غم قصد روضه خوانی داشت
نیمه شب بود آرزویش را
لابلای قنوت نجوا کرد
یاد کل مدافعان حرم
شبنم اشک خود هویدا کرد
@hosenih
لرزه افکند بر شیاطین با
رجز حیدری و فاطمی اش
دشمن از سایه اش هراسان بود
چه رسد از جدال قاسمی اش
لرزه انداخت بر تن عدوان
یل و اسطوره ی شجاعت بود
با تمام رشادتش سردار
در پی جرعه ی شهادت بود
شوق رفتن میان چشمش بود
ذکر زینب به روی لبهایش
اشهدش را که خواند هدیه گرفت
گل سرخی ز دست مولایش
گوییا در وداع آخر او
شهدا آمدند استقبال
قتلگاهش گریز روضه ی سخت
در هیاهوی شیب یک گودال
بین آن هجمه های آتش و دود
دست سردار تا ز تن افتاد
یاد سقای تشنه لب آنجا
در کنار برادرش جان داد
خودمانیم لحظه ی اخر
نزْدِ خواهر که دست و پا نزده
تن او نیزه زار دشت نشد
مادر خویش را صدا نزده
@hosenih
خودمانیم لحظه ی آخر
خم نشد از غم کسی پشتش
یا به یغما نرفت اموالش
مانده انگشترش به انگشتش
او علمدار رهبرش بودو
پشت رهبر خمید از غم او
انقلابی به پاشد از سردار
بعد از آن ماجرای ماتم او
شاعر: #مجید_مراد_زاده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
تا گِرا دادند و در وجدان و ایمان جا زدند
پای قتلِ قطعیِ سردارمان امضا زدند
عده ای پست نفوذي؛ با تبسم در نقاب
بر تمام زحمتش ناجور پشت پا زدند
@hosenih
خانهٔ ایرانمان را داد دستِ امنیت
تیشه را نامردها بر مرهم ِ غم ها زدند
مردِ رو در رو شدن با او نبودند عاقبت
تیرشان را بزدلان از آن سرِ دنیا زدند
شد مواجه بیهوا با کینهٔ پهبادها
آتشی بر پیکرِ عشق عزیزِ ما زدند
زیر نور ماه دستش شد جدا از پیکرش
حضرت عباس(ع) را هم سخت بی پروا زدند
@hosenih
رفت و از داغش ستونِ خیمهٔ دلها شکست
پس گریز روضه هایش را به تاسوعا زدند
ساعت از یک رد شد و رزق شهادت را گرفت
در همین ساعت دقیقاً حاج قاسم را زدند!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
به مناسبت سالروز شهادت #شهید_وحید_زمانی_نیا محافظ #حاج_قاسم_سلیمانی
یک عمر از غمهای زینب آب گشتی
پای دفاعِ از حرم بی تاب گشتی
آخر شبِ جمعه گرفتی اذن ِدیدار
همراه مادر زائر ِ ارباب گشتی
شاعر: #قاسم_نعمتی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
یک عمر شهید بود و دل باخته بود
بردشمن و نفس خویشتن تاخته بود
از پیکر سوخته، نبودش باکی
او سوخته ای بود که خودساخته بود
شاعر: #علی_انسانی
@dobeity_robaey
شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
شبی که ظلمت آن، چشم را شرر می زد
نهیب حادثه بر قلب، نیشتر می زد
شبی که فتنه به هر گوشه پای میکوبید
به رغم اهل دعا خنده تا سحر می زد
کسی ز دوده ی احلی من العسل برخواست
چنان خلیل به بت های شب تبر می زد
مرید نام علی بود و عاشق زهرا
برای یاری دین در دل خطر می زد
@hosenih
چنان فرشته ی آمین نوید نصرت داشت...
به هر زمان و مکان حرفی از سفر می زد
ستاره ی سحری بود جان نثاری کرد
که بعد رفتن او آفتاب سر می زد
همیشه در دل خود حسرت شهادت داشت
نثار خون عزیزش چقدر برکت داشت
سلاح از نفس افتاده اش دعایش بود
جواز نصرت او سوز ربنایش بود
حضور ساده ی او در جدال اهل نفاق
دلیل سینه ی پر مهر و باصفایش بود
خروش جنگ که قدری بلند تر می شد
طنین دلخوشی بچه ها صدایش بود
گره ز کار به یک یاحسین وا میکرد
طلسم برتری جنگ ردپایش بود
محاصرات نَبِل، انحصار الزهرا
در انتظار حضور گره گشایش بود
غریب بود به هر کشوری که راهی شد
غریب بود و خداوند آشنایش بود
سلوک بندگی خویش را به پایان برد
خلوص و عشق در این راه رهنمایش بود
قسم به خاتم خونین که بود در دستش
گرفته بود ابالفضل نام ور، دستش
به رقص آمده مانند بید در باران
چنان تلاطم شعر سپید در باران
جوانه بود و به تدبیرِ باغبانی پیر
شکوفه زد همه عشق و امید در باران
از آسمان و زمین تیر بود می بارید
و این درخت جوان قد کشید در باران
کمال یافت و شد مأمن کبوتر ها
به پیروی ز هزاران شهید در باران
نهیب او به جفاپیشه گان تماشا داشت
چو رعد و برق مهیب و شدید در باران
شبیه سایه ی مردی که می رود به بهشت
ادامه داشت که شد ناپدید در باران
@hosenih
صدای فتنه، سحرگاه جمعه تا برخواست
شمیم عطر شهادت وزید در باران
دو چشم گریه در این داغ سهم دنیا شد
سحر که رفتن او را شنید در باران
در آن حوالی، رنگین کمان خون دیده است
مسافری که به مقصد رسید در باران
نوشته اند به دیوار کهنه ی بغداد
غروب تلخ تو هرگز نمی رود از یاد
شاعر: حجت الاسلام #سیدروح_الله_موید
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷 تقدیم به #شهید_حسین_پور_جعفری
یار دیرین سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
همیشه همسفر و همقطار او بودی
در اوج شادی و ماتم کنار او بودی
به گرد شمع وجودش شبیه پروانه
همیشه بالزنان در مدار او بودی
@hosenih
چه جذبهای دلتان را به هم گره زده بود؟
که عاشقانه چهل سال یار او بودی
چنان یکی شده بودید در حجاب دو تن
که او قرار تو و تو قرار او بودی
همیشه سنگ صبور و پناه خستگیاش
همیشه همنفس و رازدار او بودی
اگر جدا به سفر رفت بیقرار تو بود
و لحظه لحظه تو چشمانتظار او بودی
رفیق معرکهی زخمهای پیدرپی
انیس دغدغهی بیشمار او بودی
@hosenih
شهادت آمد و از شاخه چیدتان باهم
تو آخرین گل آلالهزار او بودی
هنوز مثل گذشته کنار او هستی
همیشه شمع بلند مزار او هستی
شاعر: #علی_سلیمیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
فانی نمیشود عشق، اکنون ادامه دارد...
لیلا ادامه دارد، مجنون ادامه دارد...
@hosenih
با یک نگاهِ دلبر، دل را زِ دست دادن،
در عشق، تا ابد این، قانون ادامه دارد...
عاشق اگر بمیری، فریادِ روشنِ عشق
حتی زِ خاکِ جسمِ، مدفون ادامه دارد...
...کشتارِ آدمیّت، سلّاخیِ حقیقت
در سِیرِ صبح و شامِ، گردون ادامه دارد...
با چشمِ دل نظر کن، از خونِ سرخِ یاران
بعد از چهارده قرن، جیحون ادامه دارد...
@hosenih
پاشید بر جهان تا، ثابت کند به دنیا
کشتید، گرچه ما را، این خون ادامه دارد...
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
دلهای بخواب خفته طوفانی شد
چشمان غبار دیده بارانی شد
چون خون شهید در رگ ما جوشید
ایران همه قاسمِ سلیمانی شد
شاعر: #محمود_ژولیده
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
بر صفحهی روزگار نامش باقیست
اندیشه و راه ناتمامش باقیست
فرماندهی قدس بود پس تا روزِ
آزادی قدس انتقامش باقیست
شاعر: #علی_سلیمیان
@dobeity_robaey
#طلیعه_فاطمیه
#حاج_قاسم_سلیمانی
باز پیچیده به یادِ دستِ تو
بوی نذری توی ذهن کوچه ها
دود اسفندِ عزای مادری
راه را نزدیک کرده تا خدا
پای کار هیئت یا فاطمه است
هرکسی از عشقِ تو بو برده است
نوکری شد سهمِ آن که قُرصی از
نان برکت آفرینت خورده است
@hosenih
با نوای یاحسین ویا حسن
چایِ این بزمِ عزا را دَم کنیم
قطره ی اشکی که میریزد ز چشم
با همان از غصه ی دل کَم کنیم.
در غیابت روضه خوان ها آمدند
راستی از خانه ی کرمان بگو
فاطمیه روضه های خانگی
از خودت از چشم پُرباران بگو
مردمان ساده ی راهِ توایم
با کلافی در دل بازارها
حاج قاسم،درد دل آورده ایم
سوختیم از آتشِ آزارها
نیستی حاجی ولی این را بدان
روز را با یادِ تو شب میکنیم
هر چه باشد در بساط این روزها
ما به یادت نذر زینب میکنیم
کشوری زانو بغل کرد از غمت
جمعه ی دی سینه سوز و تیره بود
چشمِ گُنگِ ما به قابِ این خبر
چند روزی از تحیر خیره بود
@hosenih
کارِ جامِ شوکران را کرد ورفت
بامدادی که تو را از ما گرفت.
مکر آن اهریمنانِ کینه توز
تیر شد در قلبِ ملت جا گرفت...
یک طرف نام تو را بر حجله ای
سویِ دیگر رویِ دیواری زدند
پادگانها هم به پاسِ خونِ تو
ساعت یک،زنگ بیداری زدند......
شاعر: #محمدحسن_جنتی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e