eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
؛ پیش از آنی که عزادار مُحّرم باشی سعی کن درحرمش مُحرم و مَحرم باشی خاک از حُرمت شش‌گوشۀ او حرمت یافت گر شوی خاک رهش قبلۀ عالم باشی گرچه نیکوست به اندوه و غمش ناله زدن سعی کن زینت این روضه و پرچم باشی همره زمزم اشکی که تو را بخشیدند می‌توان مُحرم بیت‌لَله اعظم باشی شادی هردو جهانت به خدا تأمین است گر در این ماه عزا همسفر غم باشی به همان دست و سر و سینۀ مجروح قسم شرط عشق است براین زخم تو مرهم باشی خوش به حال تو «وفایی» که خدا خواسته است درهمه حال عزادار مُحّرم بـاشی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کاروان، کاروان شورآور کاروان، اشتیاق، سرتاسر همه در حالت سفر از خود همه بی‌تاب چون نسیم سحر همه دل‌باخته چو پروانه همه بر پای شمع، خاکستر پدران از تبار ابراهیم مادران از قبیلهٔ هاجر عارفانِ قبیلهٔ عرفات شاعران عشیرهٔ مشعر... سروهایی به قامت طوبی چشمه‌هایی به پاکی کوثر هم‌رکاب حماسه‌های عظیم در گذر از هزار و یک معبر در دل و جانِ كاروان اکنون می‌تپد این نهیب، این باور: نكند شوكران شود معروف! نكند نردبان شود منكر! مرحبا بر سلالهٔ زهرا هان! «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَر» می‌سزد حُسن مَطلعی دیگر وقت وصف عقیله شد آخر در نزولش ز منبر ناقه خطبه‌خوانِ حماسه، آن خواهر شد عصا، شانهٔ علی‌اكبر پای عباس، پلهٔ منبر سرزمین، سرزمین گل‌ها بود پهنهٔ عشق! وه چه پهناور! شد پدیدار صحنه‌ای دیگر کشتی نوح بود و موج خطر ناگهان در هجوم باد خزان كنده شد برگه‌هایی از دفتر! کاش دستان باد می‌شد خشک کاش می‌شد گلوی گل‌ها تر! كیست مردی كه می‌رود میدان كه ندارد به جز خودش لشکر؟! ترسم این داغ شعله‌ور گردد مثل آتش که زیر خاکستر... آه! از زین، روی زمین افتاد پارهٔ جان احمد و حیدر و زنی روی تل برای نبی صحنه را می‌شود گزارش‌گر كه ببین جای بوسه‌های شما شده سرشار بوسهٔ خنجر! می‌بَرَند از تن عزیز تو جان می‌بُرَند از تن حسین تو سر آن طرف صحنهٔ شگفتی هست نه! بسی صحنه هست شرم‌آور رفته از پای دختران خلخال! رفته از دست مادران زیور! كاروان می‌رود به كوفه و شام کاروان می‌رود به مرز خطر كاروان می‌رود ولی خالی‌ست جای عباس و قاسم و اكبر کاروان جاری است در تاریخ کاروان باقی است تا محشر... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
"آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد" دختر مرتضی علی، فاطمه‌وار می‌رسد زانوي شاهزاده‌ها هست ركاب محملش با چه شكوه و شوکتی کوه وقار می‌رسد هاشمیان به گرد او، فاطمیات پشت سر قامت عصمتش در این حصن و حصار می‌رسد دار و ندار فاطمه، گوهر ناب مصطفی به كربلا حسين با دار و ندار می‌رسد خامس آل پنج تن، همره طفل شیرخوار زودتر از روز دهم سر قرار می‌رسد شانه‌ی آسمانیان، محمل دختران شده چه نازدانه دختری به این دیار می‌رسد گرد و غبار این زمین تا نرسد به معجری بال فرشته از یمین یا که یسار می‌رسد رونق کار مأذنه، رکن شباب هاشمی وارث هیبت نبی، یکّه‌سوار می‌رسد "رونق باغ می‌رسد، چشم و چراغ می‌رسد" "عنبر و مشک می‌دمد" دولت يار می‌رسد وزير اعظم حسين آيه‌ی محكم حسين صاحب پرچم حسین آن جلودار می‌رسد آن سوی دیگر از زمین، نیزه و تیغ آبدار ارتش زمهریرها چند هزار می‌رسد رفت قرار ناگهان، از دل خواهر حسین در نظرش همه جهان تیره و تار می‌رسد پرده کنار می‌رود، واقعه‌ی روز دهم صحنه به صحنه از دل گرد و غبار می‌رسد "چاک شده است آسمان غلغله‌ای‌ست در جهان" ديد ز هر طرف غمی همچو شرار می‌رسد ديد كه از جور فرس، چه استخوان‌ها كه شكست ناله و بانگ قاسمِ لاله عذار می‌رسد حلقه زدند کوفیان دور حسین و اکبرش صداي طبل شادی و داد و هوار می‌رسد طفل به دست آسمان، بود و صدای خنده از لشكر شاميان بر اين طرز شكار می‌رسد لحظه‌ی تلخ حادثه چکمه‌ی نونوار شمر همره کهنه خنجری سرکش و هار می‌رسد گوشه به گوشه آسمان سرخ‌تر از خون گلو پنجه‌ی شمر و زلف او! آخرکار می‌رسد وقت نفس نفس زدن، زمان دست و پا زدن ناله‌ی “یا بُنَیَّ” از گوشه کنار می‌رسد "آب زنيد راه را"، مادر او به قتلگاه با پر و بال زخمی و حالت زار می‌رسد گوش زمین و آسمان می‌شنود در آن زمان آه صدای پای آن چند سوار می‌رسد چشم حسین بسته شد، قوم هراس شد جسور موقع غارت از حرم، وقت فرار می‌رسد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
لحظۀ پر زدن ما به نظر نزدیک است راه عرش از دل صحرا چقَدَر نزدیک است در دل خیمه بیایید همه جمع شوید همه را سیر ببینم که سفر نزدیک است مادرم زودتر از ما زده خیمه اینجا چقَدَر بوی گل یاسِ پدر نزدیک است تا سری هست به سجده بگذارید امروز لحظۀ بال درآوردن سر نزدیک است تا توانید به شش‌ماهۀ من بوسه زنید بوسه‌های لب یک تیر سه پر نزدیک است گریه‌ای کرد و غریبانه به زینب فرمود: دخترم پیش تو باشد که خطر نزدیک است گفت آسوده بخوابید همین شب‌ها را وقت بیداری شب تا به سحر نزدیک است گریه کرد و به علمدار اشاره فرمود:  که فدای تو شوم درد کمر نزدیک است بر سر و روی یتیمان حسن دست کشید  گفت قاسم که: عمو مرگ مگر نزدیک است؟ قد و بالای جوانش جگرش را سوزاند  ای خدا صبر بده، داغ پسر نزدیک است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مسلم و مسعود و عبدالله و جندب آمده کربلا! حر و حبیب و جون و شوذب آمده شمع و هفتاد و دو تا پروانه‌ی دلسوخته آفتابی در حصار ماه و کوکب آمده منبری نذر عقیله در حرم برپا شده اهل کوفه! باز هم استاد مکتب آمده کربلا تا کوفه را دیگر قرق باید کنند عصمت الله، عمه‌ی سادات، زینب آمده تک تک اصحاب گرم نوکری زینب‌اند هاشمیون حافظان روسری زینب‌اند در میان گور می‌لرزد ابوسفیان به خود نسل فتنه، طُعمه‌ی روشنگری زینب‌اند ذوالفقار در نیامش بر کسی پوشیده نیست در تحیر از شکوه حیدری زینب‌اند با دم کوبنده‌ی تکبیر غوغایی شده کربلا با زینب کبری تماشایی شده شد قیامت این صدای نفخ صور محشر است محشرِ امروز اذان‌های علیِ اکبر است عطر و بوی مجتبی دارد مصلای حرم کربلا مبهوت و حیران حسن‌های حرم در میان خیمه با عمه تبانی می‌کند دختری شیرین زبان، شیرین زبانی می‌کند مشک‌ها پُر می‌شود با دست آب‌ور از آب خاطرْآسوده سکینه، خاطرْآسوده رباب گرم بازی با علی اصغر تمام بچه‌ها دستْ‌پخت ام کلثوم است شام بچه‌ها تا رقیه خواب می‌آید به چشم اطهرش می‌شود دست عمو جان بالش زیر سرش برقرار است امنیت در چادر ناموس دین معجری دارد به سر بنت امیرالمؤمنین تحت بیرق نجمه‌های خیمه در آسایش‌اند با وجود حضرت عباس در آرامش‌اند :: صاعقه اما زمین را رنگ ماتم می‌زند جمع اهل بیت را يک‌باره بر هم می‌زند نزد خود می‌خواند آقا ریگ‌های داغ را پُر کند "انا الیه الراجعون" آفاق را گیرم آقا سر به راهش کرد ابن سعد را وا کند از سر چگونه قاتلین بعد را روضه مکشوف است پس دیگر چه جای گفتن است؟ دور تا دور خیام او سپاه دشمن است باغ سبزی پای هر نامه نشانش داده‌اند کربلا اصلاً کجای آن شبیه گلشن است یک دل سیر از فرات آبی ننوشیده حسین شمر بی انصاف در فکر شریعه بستن است از نگاه خواهرش سنگین‌ترین روضه‌ها روضه‌ی سخت وداع و روضه‌ی دل کندن است عرض اندامی کند بین تمام تیغ‌ها خنجری که تشنه‌ی بوسه به پشت گردن است از همین امروز تقسیم غنیمت می‌کنند بین خولی و سنان دعوا سر پیراهن است از منا تا نینوا چشم حریص ساربان داد می‌زد هر قدم انگشترش مال من است گریه هم دارد غمش زیرا که بعد از کربلا قافله سالار زینب زاده‌ی ذی الجوشن است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر سینۀ خود می‌فشارم زانوی غم را وقتی که بی تو باز می‌بینم محرم را صاحب عزا با دست‌های خویش کوبیدی بر روی دیوار کدامین خانه پرچم را ای آسمانِ چشمۀ جوشانِ اشک خون پربارتر کن بارش این اشک نم نم را هرشب میان کوچه‌ها بر سینه خواهی زد وقتی که می‌خوانند شور و نوحه و دم را بر رشتۀ پرچم دخیل گریه می‌بندم آقا مگیر از دست ما این حبل محکم را با اذن زهرا، اذن مولا، اذن پیغمبر با اذن تو پوشیده‌ام این رخت ماتم را دلشوره دارم اربعینم را همین اول امضا کن آقاجان برات کربلایم را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کربلا، کاروان گلشن نور عطر شهر مدینه آوردند نکهت بوستان زهرا را با رباب و سکینه آوردند ای زمین! همره مه و خورشید آسمانی ستاره آمده است کربلا حضرت رباب اکنون همره شیرخواره آمده است کربلا! یاد داری آن‌وقتی که علی پا در این زمین بگذاشت از غم غربت حسین گریست بذر گریه به خاک تو می‌کاشت کربلا! زینب آمده سویت همره دوگلی که بس خوشبوست این دودسته گلی که آورده به حضور امام، هدیه‌ی اوست گر کویر تو می‌شود گلزار گل یاسین و یاسمن دارد بهر ایثار در ره توحید دو گل از گلشن حسن دارد عجبی نیست گرکه این وادی غرق غم گشت و در خروش آمد این ابوفاضل است عباس است که در اینجا علم به دوش آمد هاشمی طلعتی که آمده است وجناتش بُوَد چو پیغمبر می‌رسد آن زمان که می‌گردد ارباٌ اربا تن علی‌اکبر در بیابان روشنت از دور یک سیاهی سوار می‌بینی بهر چندین گل و صنوبر و یاس این‌همه نیزه‌دار می‌بینی گرچه زینب تمام غم‌ها را در مسیر اله می‌بیند وای از آن لحظه‌ای که در اینجا گودی قتلگاه می‌بیند چه بگویم که هجمه‌ی غم‌ها به «وفایی» نمی‌دهد مهلت تا که زینب کند عزاداری تازیانه نمی‌دهد فرصت ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
چشمه چشمه می‌جوشد خون اطهرت اینجا کور می‌کند شب را، برق خنجرت اینجا چشمه چشمه می‌جوشد، از دل زمین هر شب خون اصغرت آنجا، خون اکبرت اینجا می‏‌رسد به گوشم گرم، بانگ خطبه‏‌ای پُرشور خطبه‌ای که بعد از تو، خواند خواهرت اینجا از فرات می‏‌جوشد موج و می‌زند بوسه بر کرانۀ خشکِ حلق و حنجرت اینجا این فرشتۀ وحی است، وحیِ تازه آیا چیست؟! روی نیزه می‌خواند، آیه‌ای سرت اینجا کیست این‌که ناآرام، در خرابه می‌گرید؟ موج می‌زند در خون، چشم دخترت اینجا کربلا چه پیوندی با فدک مگر دارد؟ غصب می‏‌شود از نو، سهم مادرت اینجا حجِّ ناتمام تو، راز دیگری دارد در غدیر خم جاری‌ست، حجّ آخرت اینجا این ضریح شش‌گوشه، حجّ پاک‌بازان است آب می‏‌شوم از شرم، در برابرت اینجا ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
# کربلا كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست باد صبا ز من به كلیم این خبر ببر با او بگو كه موقف دیدار كربلاست گر طالب تجلّی انوار سرمدی بشتاب زآن‌كه جلوه گه یار كربلاست آنجا كه با تمام جلال و جمال خویش سلطان عشق گشته پدیدار كربلاست ای خسته از تطاول هجران! به هوش باش میعاد وصل و منزل دلدار كربلاست خواهی اگر كه محرم سرّ ازل شوی با ما بیا كه خلوت اسرار كربلاست... ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
چه بلایی قراره سرم بیاد؟ نمی‌خوام اشک برادرم بیاد! چرا باید وسط خیمه زدن صدای ناله‌ی مادرم بیاد؟ نگا کن بچه‌ها ترسیدن حسین همشون تو شک و تردیدن حسین اینا از برگ گلم لطیف‌ترن تا حالا رو خاک نخوابیدن حسین خودتم می‌دونی پا به پات میام مثه سایه دنبال عبات میام مگه زینب میتونه رهات کنه؟ قتلگاهم که بری باهات میام حاضرم سرم بره، سر تو نه پیکرم کبود شه، پیکر تو نه مگه ترسی دارم از تازیونه بزنن ولی برابر تو نه خاک اینجا بوی خون میده حسین آخر کارو نشون میده حسین نمی‌خوام تو باشی اون کشته‌ای که زیر سم اسبا جون می‌ده حسین ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مادرم کربلا ندید و نرفت در دلش تا همیشه حسرت داشت مادرم معتقد به حکمت بود اعتقادی اگر به قسمت داشت کربلا قسمتش نشد امّا طبق تقویم کربلایی شد رفتنش پنجم محرّم بود رفتنش هم عجیب حکمت داشت مادرم بین اعتقاداتش بیشتر از همه حسینی بود دیده بودم که او محرّم‌ها چشم‌هایش به گریه عادت داشت نذرهایش برای اصغر بود گاه نذر رقیّه هم می‌کرد شله‌زردش چقدر حرف نداشت روزهایی که باز حاجت داشت نقش می‌بست روی هر کاسه دارچین‌های خوشنویسیِ من می‌نوشتم حسین و می‌دیدم مشق نامش چقدر شوکت داشت پانزده سال می‌شود ما هم با محرّم سیاه می‌پوشیم تا بفهمیم زندگی با داغ غصّه تنها نداشت، زحمت داشت مادرم رفت و خوب فهمیدیم داغ هرگز نمی‌شود کهنه کربلا ماند و داغ‌هایی که قرن‌های زیاد قدمت داشت مادرم صبر زینبی هم داشت بود در زندگی همیشه صبور او ولی زود رفت و فهمیدیم مرگ انگار واقعیت داشت ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
هر که هست اهل ولا، با ما بیاید کربلا هر که می‌خواهد بلا، با ما بیاید کربلا هر که بیمار است و از هر در جوابش کرده‌اند می‌دهد مولا شفا، با ما بیاید کربلا دعوت از مولاست هر کس طالب مهمانی است میزند هاتف صدا، با ما بیاید کربلا جامهٔ ماتم بپوش ای دل! مُحَرّم آمده گو به چاوش عزا، با ما بیاید کربلا بُعد منزل نیست عاشق را همین‌جا کربلاست آمده اهل سما با ما بیاید کربلا زشت و زیبا را در این بازار باهم می‌خرند شاه باشد یا گدا با ما بیاید کربلا کربلا هستند برخی، کربلایی نیستند مَحرم قالو بلا با ما بیاید کربلا ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
چقدر ریخته هر گوشه و کنار، غم اینجا نشسته روی دو زانو امام، هر قدم اینجا ندا رسید که باز این چه شورش است در عالم خبر رسید: به آل علی شده ستم اینجا درست پای همین نخلِ راست‌قامت رعنا امام بر سر نعش کسی شده‌ست خم اینجا... سری هنوز به این سمت مانده، این‌سوی میدان اگر غلط نکنم خورده بر زمین علم اینجا نمانده فاصله‌ای در میان این دو برادر اگرچه یک حرم آنجا... اگرچه یک حرم اینجا... چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است دوباره که باز سینه‌زنان! محتشم گرفته دم اینجا عزای اشرف اولاد آدم است دریغا همیشه قصۀ ما ختم می‌شود به همین‌جا... ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا می‌روم وادی به وادی رو به‌سوی کربلا می‌روم افتان‌وخیزان، از دل بن‌بست‌ها جاده‌ای پیدا کنم تا جست‎‌وجوی کربلا ترسم این بیراهه‌ها با خویش مشغولم کنند «بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» من نمی‌دانم کی‌ام یا از کجایم، هر چه هست آب‌رو می‌آورم از خاک کوی کربلا مانده در گوشم صدای پای هَل مِن ناصری خواهم اکنون تا شوم لبیک‌گوی کربلا بغض تاریخم، نباید در خودم ویران شوم باید آوازی بخوانم با گلوی کربلا در سرم شوری دگر برپاست، شمشیرم کجاست؟ «بر مشامم می‎رسد هرلحظه بوی کربلا» ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
باز هم آب بهانه شد و یادت کردم یادت افتادم و با گریه عبادت کردم اشک‌ها ریختم و غسل شهادت کردم روضه‌خوانت شدم و عرض ارادت کردم تا بیفتد به من آن گوشه‌ نگاهت، آنگاه «هرکه دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله» حرفی از کرب‌وبلا شد که دلم می‌لرزد چشمم از اشک پُر و عکس حرم می‌لرزد باز هم مرثیه در دست قلم می‌لرزد کوه هم شانه‌اش از وسعت غم می‌لرزد وقت پرواز شد و باز شنیدم در راه «هرکه دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله» کاروان رفت و زمان از سفرت جا می‌ماند آسمان خیره به چشمان ترت جا می‌ماند شهر از فیض نماز سحرت جا می‌ماند کعبه از گردش بر دور سرت جا می‌ماند و تو گفتی که شده راه سعادت کوتاه «هرکه دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله»... ناگهان حس غریبانه‌ای آمد به وجود چشم‌ها باز شد و در پی یک کشف و شهود بوی سیب آمد و می‌خواند لبم اذن ورود در همان لحظه که غیر از تو دگر هیچ نبود در و دیوار حسینیه‌ همه شد مداح «هر که دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله» ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
...این قافله را راحله جز عشق و وفا نیست در سینهٔ آیینه، جز آیین صفا نیست جز در بَرِ یکتا قدِ این فرقه دو تا نیست حتّی جرس قافله، غافل ز خدا نیست رکن و حَجَر و حِجر، ز هجر است پریشان زمزم ز دو چشم آب بریزد پیِ ایشان اینان که روانند، همه روح و روانند این سلسله هر یک‌تنشان جان جهانند این طایفه از طفل و جوان، پیر زمانند این قافله شب تا به سحر، نافله‌خوانند بازار جهان این‌همه سرمایه ندارد گلزار جِنان این قَدر آرایه ندارد این قافله جز عشق، ره‌آورد ندارد عشقی که به‌جز سوز و غم و درد ندارد یک آینه، بر چهرهٔ خود گَرد ندارد جز شیر زن و غیر جوانمرد ندارد مُحرِم شده از کعبهٔ گِل، راه فتادند از گِل به‌سوی کعبهٔ دل، روی نهادند این قافله را بانگ جرس، گریه و ناله‌ست این قافله نی، باغ گُل و سوسن و لاله‌ست از نور، به گِرد رُخشان حلقهٔ هاله‌ست در محمل خود، حاجیه بانوی سه‌ساله‌ست با سورهٔ عشق آمده، هفتاد و دو آیه چون ماه و ستاره پی هم، سایه به سایه این طفل، به غیر از دُرِ دُردانه نبوده‌ست دردانهٔ من، با موی بی‌شانه نبوده‌ست جایش به جز از دامن و بر شانه نبوده‌ست گنج است، ولی گوشهٔ ویرانه‌ نبوده‌ست این دختر من، نازترین دختر دنیاست دختر نه، که در مِهر و وفا، مادر باباست ای کعبه ببین، غرق صفا مُحرِمشان را ای کوفه چه کردی بدنِ مُسلمشان را؟ ای ماه ببین ماه بنی‌هاشمشان را ای سَرو ببین سروِ قدِ قاسمشان را ای صبح کجا آمده صادق‌تر از اینان؟ ای عشق بگو نامده عاشق‌تر از اینان چاووش عزا همره من روح الامین است ای خصم اگر تیر و کمانت به کمین است در دستت اگر کعب نی و نیزهٔ کین است سردار سپاهم پسر اُمّ بنین است آورده‌ام از جان شما تاب بگیرد چشمی که ز چشمان شما، خواب بگیرد ای قوم هوس! عشق، هواخواه حسین است سرهای سران، خاک به درگاه حسین است خورشید فلک، مشتری ماه حسین است ای روبَهیان، شیر به همراه حسین است آن فضل که در قافله‌ام نیست، کدام است؟ عبّاس، ترازوی مرا سنگ تمام است ای روشنی چشم و، چراغ دل زینب کشتی نجات همه و ساحل زینب وی ماه رخت روشنی محفل زینب دوری مکن از دیده و از محمل زینب دارد سفر ما سفر دیگری از پی من روی شتر راه کنم طی، تو سر نی ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟ این سرزمین غم‌زده در چشمم آشناست این خاک بوی تشنگی و گریه می‌دهد گفتند: غاضریه و گفتند: نینواست دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست! طوفان وزید از وسط دشت، ناگهان افتاد پرده، دید سرش روی نیزه‌هاست یحیای اهل‌بیت در آن روشنای خون بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست طوفان وزید، قافله را بُرد با خودش شمشیر بود و حنجره و دید در مناست باران تیر بود که می‌آمد از کمان بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست افتاد پرده، دید به تاراج آمده‌ست مردی كه فكر غارت انگشتر و عباست برگشت اسب، از لب گودال قتلگاه افتاد پرده، دید که در آسمان عزاست ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
خیر را من باب نابودی شر آورده‌ام خاندانم را به امداد بشر آورده‌ام با بروز آشکار وجه ثاراللهی‌ام کربلا را از دل تاریخ درآورده‌ام داغ، هرچه دارد این صحرا خریدارم به دل دل که جای خود برای دوست سر آورده‌ام طفل بودم با دعایم کوفه باران می‌گرفت من چه حاجاتی که در این شهر برآورده‌ام نامه‌هایی که فرستادند همراه من است کودکان را از جفاشان بی‌خبر، آورده‌ام چه نیازی هست به خورشید و ماه کربلا کاروانی با خود از شمس و قمر آورده‌ام هم برای خاک‌های داغ این صحرا بدن هم برای آن تنور داغ، سر آورده‌ام بعد عباسم بنا دارم علمداری کند خواهرم را بیشتر از این نظر آورده‌ام اکبرم را، اکبرم را، اکبرم را، اکبرم آن‌که از جان خواهم او را بیشتر آورده‌ام کاش شرمنده نگردم آخرش پیش رباب اولین بار است اصغر را سفر آورده‌ام اشک، بیش از خون، ز دین حق حفاظت می‌کند دختران را از پسرها بیشتر آورده‌ام تا نبیند صورت حوریه‌ها را آفتاب از ملائک سایه‌ای از بال‌وپر آورده‌ام ✍️ سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
اینجا کجاست ای گل زهرا به ما بگو گـر کـربـلاست، با من غم‌مبتلا بگو سـرتاسـر وجـود مرا غم گرفته است از این زمیـن محنت و درد و بـلا بگو داری دعـا بـه زیر لب و آه می‌کشی زیـن آه سینه‌سوز برایم بیا بگو در گوش ذوالجناح چه گفتی که شد ملول من که غریبـه نیستم ای آشنا بگو اینجا اگر که وعـده‌گه توست باخدا با مـن ز وصل دوست برای خدا بگو باآنکه گفته‌اند برایم زماجرا من صبرمی کنم تو از این ماجرا بگو صف بسته‌اند دربر ما نیزه‌دارها یحیـای اهل‌بیت از این نیزه‌ها بگو یک باغ لاله، این‌همه گلچین دگـر چـرا ای باغبـان! برای من از لاله‌ها بگو کردی اشاره‌ای به من از قتلگاه خویش دیگر نگفتـه بودمت از این منا بگو تنها امیـد و دل‌خوشیم در جهان تویی بی تو چگونه زنـده بمانم بیا بگو با اشک و آه و ناله «وفایی» تمام عمر از زینب و حسین و غم کـربـلا بگو ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
در این فِراق چقدر از طراوتم کم شد چقدر بد شده‌ام... خوب شد محرم شد.. چقدر یکسره محتاج گریه‌ام شب و روز دوباره روضه بخوان بلکه اشک مرهم شد و بست زخم عمیق گناه‌هایم را و آبِ ریخته بر آتش جهنم شد و ریخت روی خطوط سیاه نامه‌ی من و جوهر همه سیئات در هم شد و راه یافت همین اشک‌ها به عمق دلم و جا گرفت در این شوره‌زار و زمزم شد مرا گذاشت به روی صراط عاشورا و خود مسیر تو را قطره قطره پرچم شد ز راه توبه مرا برد تا رضاً برضاك سپس شهادت من هم قضای مبرم شد که عیب نیست اگر آرزو به دل دارم مگر نبود که گریه شفیعِ آدم شد؟ بجوش چشم من امشب که خاکِ دل، تشنه است و شکر کن که بساط عزا فراهم شد هوای شرجی و پر بغضِ ظهر عاشورا شبانه بر دلِ سردم نشست و شبنم شد چقدر بر مژه‌ام جای اشک خالی بود چقدر خوب شدم، خوب شد محرّم شد ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
باران گرفت، گوشه‌ی چشمم دوید اشک همچون پرنده از قفس دل پرید اشک تنها به مرقد تو رسیدم ولی ببین تا گفتم "السلام علیکم" رسید اشک چیزی نداشتم که برایت فدا کنم قطره به قطره آبرویم را خرید اشک جان مرا گرفت و دوباره به نام تو انگار روح تازه به جانم دمید، اشک در قلب من خدا به ودیعت نهاد شوق در چشم من برای شما آفرید اشک نم‌نم کنار روضه‌ی باران صبحدم می‌خواند پشت پنجره شعر سپید، اشک... ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
من به غم‌های تو محتاج‌تر از لبخندم من به این ناله به این اشک، ارادتمندم کوچه پس کوچه خیابان به خیابان همه تو قطره‌ام باز به دریای تو می‌پیوندم دائماً ذکر تو‌ را زیر لبش می‌گوید هم‌صدا با همۀ سینه‌زنان سربندم عشق دنیای عجیبی‌ست؛ که با بودن آن از غم و سوختن و آه شدن خرسندم پای داغت همۀ هستی من می‌سوزد و چه خوش‌بختم اگر دانه‌ای از اسپندم «یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ» اثر روضۀ توست با همین آیه چه خوب‌ است که بشناسندم ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
دوباره لوحِ دلم در طواف ماتم شد دوباره رختِ عزا بر تمام عالم شد فلک به شانه‌ی تقدیر می‌کشد ما را که عکس روی دل آرام او مجسم شد چه ماتمی است که هرآینه نوا دارد چه شورشی است که هر روزمان محرم شد ببین که ولوله بر جان عرشیان افتاد چو از برای سری نیزه‌ای فراهم شد صدای کیست که هر دم بُنَیَّ می‌گوید نوای کیست که با این زمانه توأم شد سری به نیزه بلند و زنی کمان قامت تمام عرش به سوگ عزای اعظم شد قسم به مادرِ آب و به مِهرِ او سوگند خجل ز تشنگی تو فرات و زمزم شد خمیرمایه‌ی قلبم به کوره‌ی عشقش ز آتشِ جگرِ او بسوخت تا جَم شد به عزت و شرفش بس همین‌که در عالم میان نوحه کنانش خدا مقدم شد ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net