چه خواستم مگر از تو خدای عالم و آدم؟
که این چنین به زمینم زدی و هیچ نگفتم
#حسین_سنگری
طلسم / حسین سنگری
📚 مردن
🖊️ آرتور شنیتسلر
رمان کوتاه «مردن» اثر آرتور شنیتسلر، اثری ظریف و عمیقاً روانشناختی است که به بررسی سایههای تاریک عشق، تعهد و مواجهه با مرگ میپردازد.
با آشکار شدن بیماری فلیکس، ما شاهد تغییر ظریفی در پویایی رابطه او و ماری هستیم. فلیکس که در ابتدا سعی میکند ماری را از سرنوشت خود رها کند اما به تدریج به قولی که ماری از سر احساسات میدهد، وابسته میشود. این وابستگی، سوالاتی پیچیده دربارهی ماهیت عشق، فداکاری و بار انتظاراتی که بر دوش دیگری میگذاریم، مطرح میکند که آیا عشق واقعی به معنای شریک شدن در هر سرنوشتی است، یا هر فرد حق دارد مسیر خود را در زندگی و مرگ انتخاب کند؟
شنیتسلر با مهارت، تغییرات تدریجی در احساسات ماری را به تصویر میکشد. در ابتدا، عشق و همدلی او قوی به نظر میرسد، اما با گذشت زمان و نزدیکتر شدن سایهی مرگ، میل به زندگی و تجربهی آن در وجودش بیدار میشود. این تزلزل، نه به عنوان بیوفایی، بلکه به عنوان یک واکنش انسانی و طبیعی به غریزهی بقا و لذتهای زندگی به تصویر کشیده میشود. آیا قولی که در اوج احساسات داده میشود، در مواجهه با واقعیتهای سخت زندگی همچنان پابرجاست؟
فلیکس در واپسین روزهای زندگیاش، نوعی حس مالکیت نسبت به ماری پیدا میکند و میخواهد او را در تجربهی مرگ با خود همراه کند. این تمایل، سوالات عمیقی دربارهی مرزهای عشق و تملک، و اینکه آیا کسی حق دارد سرنوشت دیگری را تعیین کند، به وجود میآورد.
به طور خلاصه، «مردن» تنها داستان یک بیماری و یک قول نیست، بلکه کندوکاوی روانشناختی در باب عشق، مرگ، انتظارات متقابل و حق فردی برای زیستن و مردن است. شنیتسلر با نثری ظریف و دقیق، لایههای پیچیدهی احساسات انسانی را در مواجهه با این واقعیتهای هستیشناختی به تصویر میکشد و خواننده را به تفکر دربارهی این مفاهیم عمیق دعوت میکند.
#حسین_سنگری
#مردن
#آرتو_شنیتسلر
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70
22.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی من به مناسبت چهارم خرداد، روز مقاومت و پایداری مردم دزفول
#حسین_سنگری
#سیمای_خوزستان
جهان، بی تو چه دارد جز غم و درد و مصیبت، هان؟
چه دارد؟ چند تایی را بگو لطفا برای من
جهان من تویی! هر چیز، بی معنیست غیر از این
خودت را لحظهای بگذار جان من، به جای من
جهان، پیش از تو یعنی نیستی، یعنی عدم، یعنی -
نمیخواهم که برگردم به دنیای بدون تو
مزن اینگونه زخمم، من توأم باور کن این دفعه
که میریزد به روی خاک از رگهام، خون تو
من آن سرباز در خون غوطهور هستم که میمیرم
ولی دیگر به دنیای گذشته برنمیگردم
به ماهیها بگو مرداب جای زندگانی نیست -
که من هرگز به دریای گذشته برنمیگردم
سکوتی سرکشم در انزوای مردم این شهر
چنان سنگم که با فریاد از جا بر نمیخیزم
شراب از زخمهایم بر زمین میریزد ای یاران
به مستی احتیاجی نیست، خون تازه میریزم
اگرچه درد را آرام میسازد شراب اما -
به مستی احتیاجی نیست، من با درد میمیرم
زمین خوردم ولی برخواستم هر بار، دیدی که؟
زمین خوردم؟ خودم دست خودم را باز میگیرم
نمیدانم که باور میکنی یا نه؟ ولی دارم -
غرور خویش را سر میبرم امروز در پایت
ببین حال من مغرور را این روزها بی تو
که محتاجم به عکس کهنهای از کودکیهایت
#حسین_سنگری
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70
از متن سرخ حادثهها، از غبارها
قد میکشید در تپش انفجارها
از راه میرسند خبرهای شعله ور
آتش گرفته دامن فصل بهارها
مثل انار، گریهی سرخی است در دلم
بعد از شما شکسته تمام انارها
ما وارثان داغ شماییم در زمین
خون شماست بر ورق روزگارها
دل را سپردهاید به دریای حادثه
ای ماهیان سرخ به دریا دچارها
از خود بریدهاید، بریدن که ساده نیست
دل بردهاید از همهی زنده زارها
امضای خون زدید که جان را فدا کنید
زیر سؤال رفته همه اعتبارها!
بعد از شما زمین و زمان گریه میکند
جاری شده است روی زمین جویبارها
بی دست و پا و سر، به کجا می روید هان؟
دارید می روید به پای قرارها؟
اینجا قرار بر سر دار است؛ دار عشق
لرزیده دار، از نفس سر به دارها
افسانه نیست، دفتر تاریخ شاهد است
از جان گذشتهاید، نه یک بار، بارها...
#حسین_سنگری
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70
از متن سرخ حادثهها، از غبارها
قد میکشید در تپش انفجارها
از راه میرسند خبرهای شعله ور
آتش گرفته دامن فصل بهارها
مثل انار، گریهی سرخی است در دلم
بعد از شما شکسته تمام انارها
ما وارثان داغ شماییم در زمین
خون شماست بر ورق روزگارها
دل را سپردهاید به دریای حادثه
ای ماهیان سرخ به دریا دچارها
از خود بریدهاید، بریدن که ساده نیست
دل بردهاید از همهی زنده زارها
امضای خون زدید که جان را فدا کنید
زیر سؤال رفته همه اعتبارها!
بعد از شما زمین و زمان گریه میکند
جاری شده است روی زمین جویبارها
بی دست و پا و سر، به کجا می روید هان؟
دارید می روید به پای قرارها؟
اینجا قرار بر سر دار است؛ دار عشق
لرزیده دار، از نفس سر به دارها
افسانه نیست، دفتر تاریخ شاهد است
از جان گذشتهاید، نه یک بار، بارها...
#حسین_سنگری
@hosseinsangari
ایران من بمان که بلندای آفتاب
در آسمان آبی تو دیدنیتر است
حسم به تو شبیه به طفلیست بیقرار
در انتظار گرمی آغوش مادر است
من پای میهنم به تمامی نشستهام
جانم، تنم، تمام وجودم فدای توست
عادت به هیچ آب و هوایی ندارم و -
در ذرهذرهی ریههایم هوای توست
من زندهام که عشق بورزم به میهنم
من زندهام که جان بدهم روی خاک تو
بوی وطن گرفته تمام وجود من
بوی وطن گرفته دلم، بوی خاک تو
جغرافیای تا به ابد عشقخیز من -
امروز در تلاطم طوفان نشسته است
آیینهی زلالِ حقیقتنشانِ من!
تو سنگ خوردهای و دل من شکسته است
پاینده باد نام بلندت تمام من
دور از تو باد چشم حسودان روزگار
در دیدهی جهان به تماشا گذاشتیم
طوفان ذوالفقار علی را به کارزار
بیچاره آن کسی که خودش را فروخته
بیچارهتر کسیست که آسان وطن فروخت
این جمله را بخوان و به آیندگان بگو:
هرکس وطن فروخت، جهنم خرید و سوخت
#حسین_سنگری
@hosseinsangari
طلسم / حسین سنگری
محرم آمد از راه و بساط روضه برپا شد
شب گیسوی تو بر نیزهها صبح تماشا شد
جهان لبریز شد از عطر گیسوهای مشکینت
جهان لبریز شد از داغ بیاندازه سنگینت
زمین و آسمان محو تماشای بلندایت
غزل مبهوت "حا" و "سین" و "یا"، "نون" الفبایت
زمین و آسمان را حلقهی وصلست دستانت
تجلّی کرده حق در کربلا در طور سینایت
تو را با تشنگی نسبت نباشد از ازل وقتی -
دو زانو مینشیند آب، رو در روی سقایت
میان عاشق و معشوق حائل نیست وقتی که -
تو لبریز خدایی و خدا محو تماشایت
به روی نیزه قرآن خواندی و عرش خدا لرزید
ملائک صف به صف میریختند آیینه در پایت
ملائک در زمین در آسمانها گریه میکردند
به روی نیزه قرآن خواندنت را گریه میکردند
*
سحر اینسوی میدان را و شب آنسوی میدان را
خودم دیدم جدال آل حق با آل شیطان را
زره از زخم بر تن کردهای، چشمانشان شورست
دعای چشم زخمی تو، یقیناً چشمشان کورست...
تمام کفر رو در روی تو، تنهاترین هستی
تو بر نی نه! که در گودال هم بالاترین هستی
*
زمان کنجی نشست و زخمهایت را روایت کرد
زمین از بودن این مردم احساس حقارت کرد
گرفتند از تو اینان آسمان، بال و پرت را هم
جدا کردند انگشت تو را انگشترت را هم
گلستانیست زخمی، لالههای پرپری دارد
همیشه عشق با مردان، سر جنگاوری دارد
*
تب تردید میافتد به جانم، شعلهور در من
وَ اینک کربلا اینجاست بین ماندن و رفتن
بیا حُر دلم بشکن قفسها را و پر وا کن
برای قطرهها دریا شدن را خوب معنا کن...
زُهیری باش و جانت را فدا کن بر سر کویش
بکش در خود یزید نفس را با تیغ ابرویش
دلم! امروز عاشوراست، دلم، مرغ مهاجر باش
بیا و نیمروزی را حبیببنمظاهر باش
در این تاریکی مطلق اولوالابصار باید بود
پر از دارست اینجا میثم تمار باید بود
لباس زینت از تن در بیاور آسمانی شو
شبیه مسلمبنالعوسجه از خویش فانی شو
*
شرابی سرخ در رگهای عالم موج میگیرد
به دوش باد بیرقهای سبزت اوج میگیرد
سحر با کولهباری از شب، از تردید میآید
شب تردید ما را بیگمان خورشید میآید
***
اگر از شور مستی پر کند آیینه جامم را
به پایان میرسانم بیتهای ناتمامم را
#حسین_سنگری
@hosseinsangari
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زلف در خون شناوری داری، کاین چنین پیچ و تاب میریزد
روبرویت نشسته ساکت مرگ، از تو اما شتاب میریزد
#حسین_سنگری
آدمی وقتی غمگین است فوران میکند:
سهم من از تمام این دنیا
بعد تو میشود خراب شدن
برف بودن مقابل خورشید
از تب دوری تو آب شدن
روح من تکهتکه میمیرد
از تکاپوی دشنهی یاران
خشکی یک کویر بیتابم
وسط روزهای بی باران
از خدایی که نیست دلگیرم
کاش دستم به آسمان برسد
کفر گفتن چقدر آسان است
کارد وقتی به استخوان برسد
هی نشستم به حرف مفت زدن
تشنگی در گلوی من گل کرد
کفر گفتم از اینهمه سختی
و خدا هم فقط تحمل کرد
و خدا با سکوت ممتد خود
روی زخمم فقط نمک میریخت
مینشست و برای دلخوشیام
هی رسولان تازه میانگیخت
گیج بودم درون این میدان
شده بودم چکیدهای از درد
عمر ما را مجال بازی نیست
آه ای مرگ! زودتر برگرد
حجم تابوت، بر سر شانه
خانه بر دوش میروم از شهر
به همین سادگی: «خداحافظ»
سرد و خاموش میروم از شهر...
#حسین_سنگری
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70
✅ تأملی در دو بیت از حافظ:
آنچه سعی است، من اندر طلبت بنمایم
این قَدَر هست که تغییر قضا نتوان کرد
و
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشاده است
این دو بیت از حضرت حافظ در نگاه اول ممکن است متضاد به نظر برسند، اما در حقیقت، دو روی یک سکه و بیانگر یک دیدگاه فلسفی واحد دربارهٔ رابطه با "تلاش انسان" و "تقدیر الهی" هستند.
حافظ در این دو بیت، یک مسیر کامل و متعادل برای زندگی به ما نشان میدهد. او نه طرفدار "جبرگرایی مطلق" است که میگوید تلاش بیفایده است و نه طرفدار "اختیار مطلق" که میگوید هر سرنوشتی را میتوان تغییر داد. بلکه، او به یک ترکیب هوشمندانه و آرامشبخش از هر دو اعتقاد دارد.
در بیت اول، حافظ روی "وظیفهی انسان" تأکید میکند. او با قاطعیت میگوید: "من تمام تلاشم را برای رسیدن به مقصودم انجام میدهم." این مصرع نشاندهندهی جنبهی "اختیار" انسان است. ما باید با تمام وجودمان برای خواستههایمان کوشش کنیم و کوتاهی نکنیم. این بیت به ما میگوید:
«تو وظیفهٔ خود را به بهترین نحو انجام بده و از تلاش دست نکش.
اما در بیت دوم، حافظ روی "محدودیتهای انسان" و اهمیت "آرامش درونی" تأکید میکند. او به ما توصیه میکند که در برابر آنچه اتفاق میافتد، حتی اگر با تلاش ما به دست نیامده باشد، با گشادهرویی و رضایت برخورد کنیم. این مصرع به جنبهی "جبر" و محدودیتهای ما اشاره دارد و میگوید که بسیاری از امور از کنترل ما خارج هستند و تلاش ما لزوماً به نتیجهی دلخواه ختم نمیشود. این بیت به ما میگوید:
«تو نتیجهی کار را بپذیر و با سرنوشت نجنگ، چون در نهایت کنترل همه چیز دست تو نیست.»
اگر این دو بیت را کنار هم بگذاریم، یک فلسفهی زندگی کامل از دیدگاه حافظ به دست میآید:
اول: نهایت تلاش و کوشش را داشته باش.
دوم: پس از تلاش، نتیجهی حاصل را با آرامش و رضایت بپذیر.
حافظ در این دو بیت به ما درسی میدهد که برای یک زندگی متعادل و بدون اضطراب لازم است. این درس به ما میآموزد که هم مسئولیت تلاشمان را بپذیریم و هم بار سنگین نتیجهی آن را به تقدیر و سرنوشت بسپاریم. این رویکرد، انسان را از اضطراب و نگرانی بابت نتایج رها میکند و به او اجازه میدهد که همواره در مسیر درست، یعنی تلاش، حرکت کند و در عین حال به آرامش درونی دست یابد.
به عبارت دیگر، این دو بیت با هم میگویند: "هر آنچه در توان داری، برای آرزوهایت تلاش کن، اما در نهایت، گره از ابرو باز کن و به آنچه پیش میآید راضی باش، زیرا نتیجه در دستان تو نیست."
#حسین_سنگری
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70