#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#مصائب_کوفه
#مقتل
#مقتل_الحسین
⭕️مقتل شماره 133(یاابوفاضل مددی)
🩸اشعار جگرسوز زینب کبری سلاماللّهعلیها با مشاهده سر مطهر سیدالشهداء در کوفه ... | سر به چوبه محمل کوبیدن عقیله بنی هاشم...
مسلم جصّاص گوید:
📋 ... فَبَیْنَمَا هِیَ تُخَاطِبُهُنَّ إِذَا بِضَجَّةٍ قَدِ ارْتَفَعَتْ فَإِذَا هُمْ أَتَوْا بِالرُّءُوسِ یَقْدُمُهُمْ رَأْسُ الْحُسَیْنِ علیه السلام
▪️در آن حینی که آن بانو (حضرت ام کلثوم سلاماللهعلیها) آنان (زنانی که نان و خرما آورده بودند) را مخاطب قرار داده بود، ناگاه صدای ضجه بلند شد و سر شهیدان را که سر امام حسین علیهالسلام در جلوی آنان بود آوردند.
📋 وَ هُوَ رَأْسٌ زُهْرِیٌّ قَمَرِیٌّ أَشْبَهُ الْخَلْقِ بِرَسُولِ اللَّهِ وَ لِحْیَتُهُ کَسَوَادِ السَّبَجِ قَدِ انْتَصَلَ مِنْهَا الْخِضَابُ وَ وَجْهُهُ دَارَةُ قَمَرٍ طَالِعٍ وَ الرُّمْحُ تَلْعَبُ بِهَا یَمِیناً وَ شِمَالًا
▪️سر آن حضرت، سری بود نورانی، نظیر ماه، و شبیه ترین مردم بود به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله. محاسن شریف امام حسین علیهالسّلام مشکی بود و رنگ خضاب از آن رفته بود. صورت آن حضرت مثل ماه تابان و گرد بود. نیزه سر و محاسن آن امام مظلوم را به طرف راست و چپ حرکت میداد.
📋 فَالْتَفَتَتْ زَیْنَبُ فَرَأَتْ رَأْسَ أَخِیهَا فَنَطَحَتْ جَبِینَهَا بِمُقَدَّمِ الْمَحْمِلِ حَتَّی رَأَیْنَا الدَّمَ یَخْرُجُ مِنْ تَحْتِ قِنَاعِهَا وَ أَوْمَأَتْ إِلَیْهِ بخرقة [بِحُرْقَةٍ] وَ جَعَلْتْ تَقُولُ:
👈 هنگامی که زینب کبری سلاماللّهعلیها متوجه سر مبارک امام حسین علیهالسّلام شد، پیشانی خود را به نحوی به جلوی محمل زد که دیدم خون از زیر مقنعه آن بانو خارج شد. سپس با یک قطعه پارچه به سر امام حسین علیه السّلام اشاره کرد و این اشعار را خواند:
📋 یَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمَالًا / غَالَهُ خَسْفُهُ فَأَبْدَا غُرُوبَا
▪️ای ماه شب اول! اکنون که به سر حد کمال رسیدی، خسوف تو را به ناگهانی ربود و غروب تو را ظاهر نمود.
📋 مَا تَوَهَّمْتُ یَا شَقِیقَ فُؤَادِی / کَانَ هَذَا مُقَدَّراً مَکْتُوبَا
▪️ای پاره قلبم! من گمان نمیکردم که این مصیبت عظمی مقدر و نوشته شده باشد
یَا أَخِی فَاطِمَ الصَّغِیرَةَ کَلِّمْهَا / فَقَدْ کَادَ قَلَبُهَا أَنْ یَذُوبَا ...
▪️ای برادر من! با فاطمه صغیره (حضرت رقیه سلاماللهعلیها) تکلّم کن، زیرا نزدیک است که قلبش از مصیبت تو، ذوب بشود...
📚 بحارالانوار ج۴۵ ص١١۵
✍ ماهِ تمامم! خسته و مهجور ماندم
ای وای… از آغوش گرمت دور ماندم
خسته شدم از بس که طفلان را شمردم
جای تمام بچهها شلاق خوردم
اطراف محمل قاتلانی مست بودند
بی رحمهایی پست و سنگیندست بودند
دیدی که در گرمای سخت و بی امانم
فوراً سرت از روی نی شد سایهبانم
سختی هجرانت چه کاری داد دستم
دیدم سرت را روی نیزه، سر شکستم
از بس مرا این داغها پیر و کمان ساخت
اُم حبیبه هم مرا در کوفه نشناخت
کوفه نگو، شهر مریدان دروغی
کوچه به کوچه، هی شلوغی، هی شلوغی
شهری که ریزه خوار خوان مرتضی شد
وادی سختِ دختران مرتضی شد
طاقت نیاوردم وجود لاتها را
با گریه برگرداندهام خیراتها را
تسبیح میگفتم به لب، شد نیمه کاره
با دست، سوی خواهرت کردند اشاره
خیلی هوای غیرتت را کرده بودم
وقتی میان محملِ بی پرده بودم
همسایهی دیروز، بر ما انگ میزد
شاگرد تفسیرم مرا با سنگ میزد
من که به روی دامنت سر مینهادم
آشفته حال از مجلس ابن زیادم
با ذوالفقار خطبهام پیکار کردم
ابن زیاد بد دهان را خوار کردم
وای از اسیری، از مصیبات جگر سوز
زندان ندیده بود زینب، دید امروز
بی تو دگر با که دلم آرام باشد؟!
قرآن بخوان تا که دلم آرام باشد
امید قلبم، نور چشمم، جان خواهر
در قلب خواهر تا ابد هستی برادر
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔@hossinemazlom
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#اسارت
#مقتل_الحسین
⭕️مقتل شماره 137
🩸اهل «حلب» چه بلایی را بر سر أسرای آل الله، آوردند ... | با ریختن یک قطره از خون سر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام، آب چشمهای گوارا، تلخ و مکدّر شد...
در نقلی آمده است:
🥀 چون کاروان أسرای آل الله، با سختی و مشقت به شهر «حلب» نزدیک شدند، در نزدیکی آن شهر، چشمهای بود که آب شیرین و گوارایی داشت به نام «یوثمة» (یا «ثریمه»)؛
🥀 لشکریان نانجیب خودشان به سراغ خوردن آب از آن چشمه گوارا رفتند و اسیران را بر فراز شتران متوقف کردند و سرهای مطهر را بر فراز نیزه ها نهادند؛
📋 فَجَعَلَ اَولادَ السَفاحِ یَتَفاخَرُ بَعضُهُم عَلیٰ بَعضٍ
▪️آن حرامزادگان سُفله، که هر یک نیزهای را به دست داشت، بر یکدیگر فخر میکردند.
🥀 اهل حلب شهر را آزین بسته و به استقبال آن حرامیان آمدند؛ حاکم حلب با نهایت عیش و طرب، با طبل و نای و عود به همراه جماعتی از یهود به استقبال آنان آمد.
🥀 آن جماعت نانجیبی که به استقبال آمدند، ابداً شرم و حیا نمیکردند و بیشرمی و بیحیایی را به جایی رسانیدند که راوی گوید: چون به نزدیکی اهل بیت اطهار و اسرای دل فَکار رسیدند،
📋 شَرَعوا یَرمونَهُم بِالحِجارَةِ والمَدَر
▪️شروع کردند به سنگ و کلوخ انداختن بر آن أسرای بی پناه.
🔖 تا جایی که راوی گوید:
📋 واللهِ فَلَم یَبقَ اَحَدٌ مِنَ الْاُساریٰ وَ الرُووسِ اِلّا اَصابَهُ حَجَرٌ و مَدَرٌ
▪️به خدا قسم یک نفر از اسیران و سرهای مطهر، باقی نماند مگر اینکه سنگ و کلوخی به او اصابت کرد.
📋 و اَصابَ حَجَرٌ مِن تِلکَ الْاَحجارِ عَلیٰ رَاسِ الْحسینِ علیهالسلامُ فَشَرَعَ یَجری مِنهُ دَمٌ عَبیطٌ و سَقَطَتْ قَطرَةٌ مِن ذٰلکَ الدَّمِ عَلیٰ عَینِ الثَریمَةِ
▪️ و یکی از آن سنگها به سر مطهر امام حسین علیهالسلام اصابت کرد و از آن سر مطهر ، خون تازهای جاری شد و قطرهای از آن خون بر چشمه «ثریمه» افتاد.
🔖 در اینجا بود که راوی گوید:
📋 و صارَ مائُها مُنکَدِراً فوراً فَلَم یَرَ اَحَدٌ بَعدَ ذٰلکَ صَفاءَ مائِها و ذَهَبَ عَذبُهُ و اِنقَلَبَ لَونُهُ
▪️آب چشمه بلافاصله مکدر شد و پس از آن هیچ کس، پاکیِ آب آن چشمه را ندید و شیرینی آن از بین رفت و رنگ آن تغییر کرد.
📋 فَلَمَّا رَأَتْ زینبُ ذٰلکَ بَکَتْ بُکاءً شَدیداً و قالَتْ: وا اَخاه!
▪️همینکه حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها این صحنه را دیدند، گریه شدیدی کردند و صدای «وا اخاه» سر دادند.
📋 ثُمَّ ضَرَبَتْ رَأسَها عَلیٰ خَشَبِ الْمَحمِلِ ضَرباً شَدیداً بِحَیثُ جَری الدَمُ مِن تَحتِ مَقنَعِها
▪️سپس سرشان را محکم به چوبه محمل زدند، به گونهای که خون از زیر معجر آن بانوی مظلومه، جاری شد.
📚بحر المصائب ج۷ ص۲۶۱
✍ جماعتی که به سر نیزه ها نظر دارند
نشسته اند زمین تا که سنگ بردارند
خدا به خیر کند ، سنگ های بی احساس
برای کـودکمـان روی نِی خطـر دارند
بخوان دو آیه نگویند خارجی هستیم
ز ایل و طایفهمان کوفیان خبر دارند؟!
درست لَعْل لبت را نشانه میگیرند
چقـدر سنـگزنِ ماهـر و قـدَر دارند
دلم شکست, خدا لعنتت کند ای شمر
نـگاه کـن هـمهی دختـران پـدر دارند
#مقتل
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔@hossinemazlom
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🔰 جلوههایی از ولایت تکوینی زینب کبری «سلاماللّهعلیها» بر تمام عوالم وجود...
➖ در نقلها آمده است:
وقتی که زینب کبری سلاماللّهعلیها خواستند تا در کوفه، خطبهای ایراد کنند،
📋 قَدْ أَوْمَأَتْ إِلَى النَّاسِ أَنِ اسْكُتُوا فَارْتَدَّتِ الْأَنْفَاسُ وَ سَكَنَتِ اْلْأَجْرَاس
🔻اشارهای نمودند تا مردم ساکت شوند؛ به محض اشارهٔ آن بانو، نفسها برگشتند و در سینه حبس شدند و زنگوله شتران نیز از صدا افتاد.
📚لهوف ص۱۴۶
📚الاحتجاج ج۱ ص۳۰۴
➖ در نقلی دیگر نیز آمده است:
🥀 در نزدیکی شهر شام که اذیت و آزارهای شمر لعین به آن بانوی مظلومه بالا گرفت، زینب کبری سلاماللّهعلیها رو به زمین نموده فرمود:
📋 يا أرض! خُذِيهِ
🔻ای زمین! او را بگیر.
📋 و اِذاً تَنفَرجُ الاَرضُ و تَبتَلعُ شِمرَ إلیٰ ظَهرِه
🔻 در آن حال ناگهان زمين، دهان باز کرد و شمر را تا كمر، در خود فرو بُرد.
🥀 در این هنگام بود که سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام بر فراز نیزهها به سخن درآمد و فرمود:
📋 يا اُختاه! اِصبِرى وَ احْتَسِبى في مَرضاتِ اللّه.
🔻ای خواهرم! صبر کن و همه این دردها را به حساب خدا بگذار.
پس آن بانوی مكرّمه امر نمود به زمين و زمین آن ملعون را رها کرد.
📚الخصائص الزینبیّه، ص١٨۵
✍چه بگویم من از او، مثل علی بتشکن است
کیست زینب، به خدا آینهی پنج تن است
در کمالات، علی، در جلواتش حسن است
مجلس روضهی او جنت الأعلای من است
بر غبار قدمش بوسه زده شمس و قمر
دختر حیدر کرار ، همین است دگر
عصمت فاطمه از وسعت نامش پیداست
سندِ روشنِ حقانیت کرب و بلاست
سایهی چادر زهرایی او بر سر ماست
کیست زینب؟ همه ی زندگی خون خداست
هر چه از شوکت نامش بنویسیم کم است
خطبهی حیدریاش مظهر تیغ دو دَم است
غیر زینب چه کسی زینت حیدر بوده ست
در دل کوفه خودش فاتح خیبر بوده ست
از همان روز ازل هستی مادر بوده ست
بهتر آن است بگوییم، پیمبر بوده ست
دلم از روز ازل خورده به نامش پیوند
ما گرفتار حسینیم، به زینب سوگند...
#حدیث
#روایت
#ولادت
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔@hossinemazlom
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🔰 قنداقه زینب کبری سلاماللّهعلیها در دامن هيچکس آرام نگرفت جز حضرت سیدالشهداء عليهالسّلام...
مرحوم آیت الله مرعشی نجفی نقل میکردند:
🔹 هنگامی که حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، قنداقهی حضرت زینب عليهاالسلام را به محضر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برد، این نوزاد چشم مبارک را برای هیچ یک از اهلبیت باز نکرد و در دامن هيچ کس آرام نگرفت.
🔸 تا اینکه قنداقه او را در بغل امام حسین علیهالسّلام قرار دادند که در این هنگام چشم مبارک را گشود و آرام و قرار گرفت.
📚چهره درخشان قمر بنی هاشم علیهالسّلام، ج۱ ص۸۷
✍ نشستم عشق را معنا كنم دل گفت يا زينب
نشستم ديده را دريا كنم دل گفت يا زينب
نشستم يادی از زهرا كنم دل گفت يا زينب
قيامت خواستم برپا كنم دل گفت يا زينب
زنی عاشق که زهراگونه معنا شد قیامت را
و معصومانه بر دوشش كشد بار امامت را
سلام ای روز ميلادت هم اشک چشمها جاری
سلام آموزگار عشق در آیین دلداری
تلاطم داشت بين چشمهايت شوق ديداری
و اين يعنی حسينت را تو خيلی دوست ميداری
هنوز ای خواهر عاشق! نخوردی شیر مادر را
که میخواند طپشهای دلت نام برادر را
چنانکه جز علی نام پس از احمد روی لب نیست
پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست
مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نیست
میان سینهام شوری ز شعر «مُنزوی» برپاست
که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست ...
#روایت
#حدیث
#ولادت
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔@hossinemazlom
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🩸گریه بر حضرت زینب سلاماللّهعلیها، ثواب گریه بر دو « امام » را دارد ...
در نقلی آمده است:
📄 به هنگام تولد زینب کبری سلاماللّهعلیها ، وقتی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از مصائب بیشمار آن بانوی مظلومه به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها خبر داد، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها به گریه افتادند و سپس فرمودند: ای پدر جان! ثواب آنکس که بر وی و بر مصائب او بگرید چیست؟
🔖 رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
📋 یا بِضعَتی وَ قُرَّةُ عَيْنِي إِنَّ مَنْ بَكَى عَلَيْهَا وَ عَلَى مَصائبها يَكُونُ ثَوَابُ بُكَائِهِ كَثَوَابِ مَنْ بَكَى عَلَى أَخَوَيْهَا.
🔻 ای پاره تن و روشنی دیده من! همانا هر کس که بر زینب «سلاماللهعلیها» و بر مصائب او بگرید، ثواب گریستن او مانند اجر و ثواب کسی است که بر دو برادر او حسن و حسین علیهماالسلام گریه کند.
📚طراز المذهب، ج۱ص۴۶
📚وفیات الأئمه علیهم السلام ص۴۳۱
✍السلام ای ملیکهی دنیا
السلام ای شفیعهی عقبی
السلام ای زلال تر از اشک
السلام ای مطهر والا
صد هزاران فرشته میخواهد
تا کشد ناز دختر مولا
قدری آهسته وحی نازل شد
بر وجود مقدس طاها
کلیات کلام حق گردد
بی کم و بیش این چنین معنا
واجب الاحترام شد زینب
دختر ارشد کنیز خدا
هرکه گِرید برای این دختر
اجر آن می شود معادل با...
گریه بر غربت امام حسن
گریه بر داغ سیدالشهدا ...
#روایت
#حدیث
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔@hossinemazlom
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#مقتل_الحسین
#مقتل
⭕️مقتل شماره 162
🩸ای برادر جان! یک روز برایت جبران میکنم ...
در نقلی آمده است:
🥀 پس از آنکه حضرت زینب سلاماللّهعلیها با جناب عبدالله بن جعفر ازدواج کردند، روزی حضرت سیدالشهداء علیهالسلام دلتنگ خواهر شدند و به خانه عبدالله بن جعفر آمدند.
🥀 همینکه وارد خانه شدند، دیدند که زینب کبری سلاماللّهعلیها تنها داخل اتاق خوابیدهاند؛ سیدالشهداء علیهالسلام دلش نیامد که خواهر را بیدار کند و دیدند که از روزنهی اتاق، آفتاب به چهره مبارک زینب کبری سلاماللّهعلیها میتابد.
🥀 در آن هنگام امام حسین علیهالسلام در مقابل نور آفتاب ایستادند و با عبای خود از خوردن آفتاب به چهره مبارک خواهر، جلوگیری نمودند.
🥀 زینب کبری سلاماللّهعلیها از خواب بیدار شدند و زمانی که این صحنه را دیدند، برادر را در آغوش گرفتند و فرمودند: آیا زمانی میرسد که این محبت تو را جبران کنم؟!(۱)
✍ تمام همّ و غمّ زینب کبری سلاماللّهعلیها این بود که لااقل در بین «گودال» و به زیر «آفتاب سوزان کربلا»، این محبت برادر را جبران کند ... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشتهاند:
... قبل از آنی که شمر، سر از بدن مبارک سیدالشهداء علیهالسلام جدا کند، زینب کبری سلاماللّهعلیها خود را به قتلگاه رسانده و بر روی بدن مبارک برادر انداخت و با او نجوا نمود؛
📋 و إذًا بِالسَّوطِ يَلتَوي عَلَى كِتفِها، و قائلٍ يَقولُ لَها
▪️در همین هنگام کسی با تازیانه بر پشت او میزد و میگفت:
📋 تَنَحّي عَنهُ و إلّا ألحَقتُكِ بِه.
▪️از او فاصله بگیر که اگر کنار نروی تو را نیز ملحق به او خواهم کرد.
📋 فَالْتَفَتَتْ إلَيه فإذاً هُو شِمر فَاعتَنَقتْ أخاها و قالت:
▪️تا زینب کبری سلاماللّهعلیها سرش را برگرداند، دید که شمر است؛ پس به پیکر نیمهجان برادر پناه آورد و فرمود:
📋 وَ اللّه لا أتَنَحّىٰ عَنه، و إنْ ذَبِحتَه فَاذْبِحني قَبلَه
▪️به خدا من از پیش برادرم نمیروم؛ اگر میخواهی سر او را جدا کنی، قبل از او سر من را جدا کن!
📋 فَجَذَبَها عَنهُ قَهرًا، و ضَرَبَها ضَربًا عَنيفاً
▪️اما شمر نانجیب پیش آمد و با زور و لگد، زینب کبری سلاماللّهعلیها را از گودال قتلگاه، دور کرد...(۲)
📝یابنالشبیب عمّهی ما راه دور رفت
میخواست قتلگاه بماند، به زور رفت
آتش گرفت چادرش؛ اما کسی ندید
پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید
پنجاه و پنج سال بدون غمی نبود
تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود
پنجاه و پنج سال پرش را گرفتهاند
مردانِ خانه دور و برش را گرفتهاند
یابنالشبیب عمهی ما احترام داشت
چندین امام زاده و چندین امام داشت
پیش بزرگ قافله فریاد میزدند
یابنالشبیب بر سرِ او داد میزدند
داغی کمر شکن کمرش را شکسته بود
یک نیزهی بلند سرش را شکسته بود
یابنالشبیب بسکه زمین خورد جان نداشت
میخواست راه علقمه گیرد، توان نداشت
یابنالشبیب! دختر دلگیر را زدند
پنجاه و پنج ساله زنی پیر را زدند
از پیش نیزههای شکسته عبور کرد
او را به دستهای خودش جمع و جور کرد
او را به ریگهای پریشان سپرد و رفت
او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت
او را به مردمان دهاتی سپرد و رفت....
📚(۱) طریق البُکاء،ص۲۲۳
📚(۲) تظلّم الزّهراء علیهاالسلام، ص۲۱۸ ؛و معالی السبطین، ج۲ ص۳۹
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔@hossinemazlom
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#مقتل_الحسین
⭕️مقتل شماره 170
🩸آمدنِ صفیّه، خواهر حضرت حمزه علیهالسلام، بر بالین پیکر مُثله شده برادرش ...
در نقلها آمده است:
🥀 صفيّه، خواهر حمزه، خود را به اُحُد رسانيد تا پيكر برادرش را ببيند، چون خبر به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رسيد، به پسر صفیّه دستور داد:
📋 أَلْقِها فأرجِعْها، لا تَرى ما بِأَخيها
▪️برو و مادرت را برگردان تا برادرش را با اين وضع نبيند.
📚سيره ابن هشام، ج۳، ص۴۱
✍ این ز یک خواهر و از خواهر دیگر بشنو...
📜 إنَّ زينبَ لَمَّا عَلِمَتْ بِالْوَقْعَةِ، خَرَّتْ مَغشِيّاً عَلَيْها،
▪️وقتیکه دیگر کار از کار گذشت، زینب کبری علیهاالسلام در بین خیمه از هوش رفت.
📜 فَلَمّا أفَاقَتْ مِنْ غَشْيَتِها رَكَضَتْ نَحْوَ الْمَعرِكَةِ،
▪️وقتیکه به هوش آمد، خرامانحالت به سمت گودال قتلگاه شروع به دویدن کرد.
📜 و هِيَ تارَةً تَعثُرُ بِأذْيالِها، وَ تارَةً تَسْقُطُ عَلىٰ وَجهِها، مِنْ عَظَمِ دَهْشَتِها، حَتّىٰ انْتَهَتْ إلىٰ الْمَعرِكَةِ.
▪️گاهی چادرش زیر پایش گیر میکرد و به زمین میخورد و گاهی از شدت مصیبت با صورت به زمین میافتاد تا اینکه به گودال قتلگاه رسید.
📜فَجَعَلَتْ تَنظُرُ يَمينَاً و شِمالَاً، فَرَأَتْ أخاهَا الْحُسينِ عليه السّلامُ عَلىٰ وَجهِ الْأَرضِ،
▪️در بین گودال گشت و گشت تا اینکه در آخر یک جسدی شبیه برادرش را دید که بر روی خاک افتاده بود.
📜 و الدَّمُ يَسيلُ مِنْ جِراحاتِهِ كَالْميزابِ، فَطَرَحَتْ نَفسَها عَلىٰ جَسَدِهِ الشَّريفِ، وَ جَعَلَتْ تَقولُ:
▪️خون مثل ناودان از جراحات آن بدن جاری بود،زینب کبری علیهاالسلام خود را بر روی آن پیکر قطعه قطعه انداخت.
🥀 تشخیص و باورش سخت بود که پیکر برادرش حسین علیهالسلام را اینگونه ببیند، لذا نالهاش به فریاد بلند شد و گفت:
📜 أ أنتَ الْحسينُ أخي؟ أ أنتَ أبنُ اُمّي؟
▪️تو حسین برادر منی؟ تو پسر مادر منی؟
📜 أ أنتَ نورُ بَصَري؟ أ أنتَ مُهجَةُ قلبي؟
▪️تو همان نور چشم منی؟ تو همان پاره قلب منی؟
📜 أ أنتَ حُمانا؟ أ أنتَ رَجانا؟ أ أنتَ كَهفُنا؟ أ أنتَ عِمادُنا؟
▪️تو همان حامیما، امید ما، پناه و تکیهگاه مایی؟
📜أ أنتَ ابنُ محمّدِ الْمُصطَفَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ عليِّ الْمُرتَضَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ فاطِمَةَ الزَّهرَاءِ؟
▪️تو پسر محمد مصطفایی؟ تو پسر علی مرتضایی؟ تو پسر فاطمه زهرایی؟
📚معالی السبطین ج۲ ص۳۹
📝 تو همین ظهر، خداحافظی از من کردی
دَم مغرب نشده، رَمل بیابان شدهای ...
🗓 زبانحالصفیه (خواهر حضرت حمزه)
گمان نمیکنم این روح پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد
گمان نمیکنم این تکههای پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد
بدن مگر بدنِ کیست این چنین شده است؟!
اگر خدای نکرده برادرم باشد...!
چرا عبای پیمبر نمیگذارد تا
دوباره روشنی دیدهی ترم باشد؟
فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت:
کنار کشتهی گودال مو پریشان گفت:
گمان نمیکنم این «زیر نیزه افتاده»
حسین فاطمه یعنی برادرم باشد
تو را خدا بگذارید بوسهاش بزنم
که قول میدهم این بارِ آخرم باشد
کفن که نیست، عبا نیست، بوریا هم نیست؟!
بد است بیکفن این مرد محترم باشد
برای آن که روی پیکرش بیاندازم
نمیشود بگذارید معجرم باشد؟
#مقتل
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔@hossinemazlom
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#مصائب_کوفه
#مقتل
#مقتل_الحسین
⭕️مقتل شماره 186
🩸اشعار جگرسوز زینب کبری سلاماللّهعلیها با مشاهده سر مطهر سیدالشهداء در کوفه ... | سر به چوبه محمل کوبیدن عقیله بنی هاشم...
مسلم جصّاص گوید:
📋 ... فَبَیْنَمَا هِیَ تُخَاطِبُهُنَّ إِذَا بِضَجَّةٍ قَدِ ارْتَفَعَتْ فَإِذَا هُمْ أَتَوْا بِالرُّءُوسِ یَقْدُمُهُمْ رَأْسُ الْحُسَیْنِ علیه السلام
▪️در آن حینی که آن بانو (حضرت ام کلثوم سلاماللهعلیها) آنان (زنانی که نان و خرما آورده بودند) را مخاطب قرار داده بود، ناگاه صدای ضجه بلند شد و سر شهیدان را که سر امام حسین علیهالسلام در جلوی آنان بود آوردند.
📋 وَ هُوَ رَأْسٌ زُهْرِیٌّ قَمَرِیٌّ أَشْبَهُ الْخَلْقِ بِرَسُولِ اللَّهِ وَ لِحْیَتُهُ کَسَوَادِ السَّبَجِ قَدِ انْتَصَلَ مِنْهَا الْخِضَابُ وَ وَجْهُهُ دَارَةُ قَمَرٍ طَالِعٍ وَ الرُّمْحُ تَلْعَبُ بِهَا یَمِیناً وَ شِمَالًا
▪️سر آن حضرت، سری بود نورانی، نظیر ماه، و شبیه ترین مردم بود به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله. محاسن شریف امام حسین علیهالسّلام مشکی بود و رنگ خضاب از آن رفته بود. صورت آن حضرت مثل ماه تابان و گرد بود. نیزه سر و محاسن آن امام مظلوم را به طرف راست و چپ حرکت میداد.
📋 فَالْتَفَتَتْ زَیْنَبُ فَرَأَتْ رَأْسَ أَخِیهَا فَنَطَحَتْ جَبِینَهَا بِمُقَدَّمِ الْمَحْمِلِ حَتَّی رَأَیْنَا الدَّمَ یَخْرُجُ مِنْ تَحْتِ قِنَاعِهَا وَ أَوْمَأَتْ إِلَیْهِ بخرقة [بِحُرْقَةٍ] وَ جَعَلْتْ تَقُولُ:
👈 هنگامی که زینب کبری سلاماللّهعلیها متوجه سر مبارک امام حسین علیهالسّلام شد، پیشانی خود را به نحوی به جلوی محمل زد که دیدم خون از زیر مقنعه آن بانو خارج شد. سپس با یک قطعه پارچه به سر امام حسین علیه السّلام اشاره کرد و این اشعار را خواند:
📋 یَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمَالًا / غَالَهُ خَسْفُهُ فَأَبْدَا غُرُوبَا
▪️ای ماه شب اول! اکنون که به سر حد کمال رسیدی، خسوف تو را به ناگهانی ربود و غروب تو را ظاهر نمود.
📋 مَا تَوَهَّمْتُ یَا شَقِیقَ فُؤَادِی / کَانَ هَذَا مُقَدَّراً مَکْتُوبَا
▪️ای پاره قلبم! من گمان نمیکردم که این مصیبت عظمی مقدر و نوشته شده باشد
یَا أَخِی فَاطِمَ الصَّغِیرَةَ کَلِّمْهَا / فَقَدْ کَادَ قَلَبُهَا أَنْ یَذُوبَا ...
▪️ای برادر من! با فاطمه صغیره (حضرت رقیه سلاماللهعلیها) تکلّم کن، زیرا نزدیک است که قلبش از مصیبت تو، ذوب بشود...
📚 بحارالانوار ج۴۵ ص١١۵
✍ ماهِ تمامم! خسته و مهجور ماندم
ای وای… از آغوش گرمت دور ماندم
خسته شدم از بس که طفلان را شمردم
جای تمام بچهها شلاق خوردم
اطراف محمل قاتلانی مست بودند
بی رحمهایی پست و سنگیندست بودند
دیدی که در گرمای سخت و بی امانم
فوراً سرت از روی نی شد سایهبانم
سختی هجرانت چه کاری داد دستم
دیدم سرت را روی نیزه، سر شکستم
از بس مرا این داغها پیر و کمان ساخت
اُم حبیبه هم مرا در کوفه نشناخت
کوفه نگو، شهر مریدان دروغی
کوچه به کوچه، هی شلوغی، هی شلوغی
شهری که ریزه خوار خوان مرتضی شد
وادی سختِ دختران مرتضی شد
طاقت نیاوردم وجود لاتها را
با گریه برگرداندهام خیراتها را
تسبیح میگفتم به لب، شد نیمه کاره
با دست، سوی خواهرت کردند اشاره
خیلی هوای غیرتت را کرده بودم
وقتی میان محملِ بی پرده بودم
همسایهی دیروز، بر ما انگ میزد
شاگرد تفسیرم مرا با سنگ میزد
من که به روی دامنت سر مینهادم
آشفته حال از مجلس ابن زیادم
با ذوالفقار خطبهام پیکار کردم
ابن زیاد بد دهان را خوار کردم
وای از اسیری، از مصیبات جگر سوز
زندان ندیده بود زینب، دید امروز
بی تو دگر با که دلم آرام باشد؟!
قرآن بخوان تا که دلم آرام باشد
امید قلبم، نور چشمم، جان خواهر
در قلب خواهر تا ابد هستی برادر
#مقتل
کانال رأس الحسین علیه السلام👇
🆔@hossinemazlom