eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
456 ویدیو
171 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
👌از اجمال به تفصیل ♦️ جمله‌ای دارد درباره‌ی شعر پس از که مشهور است و الهام‌بخش؛ «سرودن شعر پس از آشویتس خود عملی است غیرمتمدنانه!» این سخن، با برداشت‌ها و تفسیرهایی که درباره‌اش آمده، در همان سطح اول گویای یک نکته‌ی مهم است؛ شعر در دنیای پس از آشویتس نمی‌تواند کاری از پیش ببرد، جبران‌کننده باشد و یا تسکین‌دهنده. قالب شعر انگار برای مجال و فرصتی غیر از وضعیت‌های بغرنجی نظیر مواقع جنایت است. جنایت را باید خوب دید، خوب توصیف و تصویر کرد، و خوب ازش تحلیل و تبیین و گزارش داد. این «خوب» یعنی با توجه به تمام ابعاد و به تفصیل. خب، این همان کاری است که از شعر برنمی‌آید. چرا که شعر مجال اجمال است و نه تفصیل. هر کاری از شعر بربیاید، این یک کار قطعا از آن برنمی‌آید. چون اساسا موقعیت موقعیتی نیست که در آن بخواهیم در بند زیب و زینت کلام باشیم که لازمه شعر است. لذاست که ما تا به امروز هر چه کتاب درباره‌ی آشویتس و کوره‌های آدم‌سوزی و اردوگاه‌های یهودکشی خوانده‌ایم، همه در قالبی غیر از شعر بوده. نمی‌گویم شعر گفته نشده، می‌گویم مورد اقبال نبوده‌. دلیلش هم روشن است؛ شعر نمی‌تواند گویای تمام واقعه باشد. ♦️ آدورنو یک نیمه‌یهودی اهل تفکر است. او پیش از همه این نکته را دریافت و دستورات لازم را همان ابتدا صادر کرد درباره‌ی قالب‌های کلامی باظرفیت‌تر برای نوشتن از جنایت. البته شاید او در کنار این توجه به قالب، گوشه‌ی چشمی هم داشته به تغییر ذائقه در دوران جدید که سواد فراگیر شده، و عمومی؛ و دیگر اصل پیام و محتوا ارزش یافته و نه زیبایی و شیوایی کلام؛ آن‌چنانکه پیشتر بود. ♦️ مقصودم از این همه، بیان این نکته بود که در ماجرای اتفاقی که افتاد، این بود؛ اهل ادب و فرهنگ فلسطین و جهان اسلام، بی‌توجه به اقتضائات روزگار، و تحولات ویران‌کننده‌اش در بازگویی مصائب،‌ همچنان آویختند به دامان شعر، و خواستند آن همه جنایت و ظلم را با زبانی تاریخ‌گذشته بازگویند. چیزی که عملا ناممکن بود. خوب است اما این است که دنیا را با خود همراه کرد. واقعیت این است که سردادن افغان از محنت‌های روزگار در لفافه‌ی کلام زیبا دیگر کارکرد برانگیزانندگی پایدار ندارد، چرا که استوار است بر تحریک عواطف و نه اقناع عقلانی. پس اگر فلسطین درک نمی‌شود امروز و دفاع مشروعش از بدیهی‌ترین حقوق تلقی می‌شود در بخش بزرگی از دنیا، دلیلش این است که همچنان به اجمال حرف می‌زند و با تکیه بر قواعد اشارات نظر؛ برخلاف جبهه‌ی مقابل که قلم به‌دست گرفت و ساده و صریح و مفصل مسائلش را روایت کرد. ✍️ علی اصغر عزتی پاک @HOWZAVIAN
📌 چقدر شبیه وطن شده‌ای ✍️ مهتا صانعی، نویسنده حوزوی فکر می‌کنم، آن هم بیش از اندازه، به جدال بین خودم و خودت. به اینکه من، بیشتر ایرانم یا تو بیشتر ایرانی! به ایرانِ تو بیشتر فکر می‌کنم که چقدر شبیه وطن هست! رگ و ریشه‌اش را... که چگونه به دست فراموشیِ اذهان اجنبی سپرده‌ای. فکر می‌کنم به آن زنی که داشت با خاکِ وطن، خودش را سیراب از گرسنگیِ ۹ ماه اسارت تبریز می‌کرد؛ اما به ستار خان گفت: خاک می‌خوریم، خاکِ وطن نمی‌دهیم. به حشمت‌الاطباء می‌رسم، او از سران نهضت ملی جنگل بود. به لحظه‌ای که دکتر حشمت به امان‌نامه‌ی دولت مرکزی اعتماد کرد و به همراه صد و هشتاد نفر از میرزا جدا شدند. به آن لحظه‌ی استغاثه‌ی میرزا... آه! اینکه چیزی از این فزع، التماس، زاری دیگر در تو و ایرانِ تو باقی نمانده است. برگرد، بیا به تمنایِ بازوان خودمان ایرانمان را بسازیم. بیا خاکِ وطن بخوریم؛ اما خاکِ وطن ندهیم. بیا تاریخ را تورّق کنیم. بیا عزیزم... از این اوراقِ مکشوفه زیاد هست. بیا دوباره ختن باش، خوشبو و معطر. بیا پسر نوح مباش. بیا پائیز هست، عاشقی کن عزیز، شعر باش. بیا تا من دوباره بگویم: چقدر شبیه وطن شده‌ای. @HOWZAVIAN