🔻استیک خوک با عطر گلاب
✍️ امیر خندان
مراسمهایی مثل جشن هالوین، #ولنتاین ، روز جهانی ... ساخته و پرداخته جامعه ای است با هویتی و کارکردی متفاوت. در جامعهای که خانواده مفهومی دیگر و آزادی تبدیل به برهنگی شده است، این گونه مراسمات امری عادی و طبیعی خواهد بود.
با خوراندن خوراکی که با هویت جامعه ایرانی هیچ تناسب و سازگاری ندارد به اجتماعات، و تغییر در برخی جزییات و ظواهر آن، گوشت خوک نجس و پلید را با کمی گلاب معطر کرده ایم، ولی خبث و پلیدی این طعام روحی را به جامعه خورانده ایم.
#شادی_پژوهی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔴 استیک خوک با عطر گلاب
✍️ امیر خندان
یکم
اندیشمندان، چه غربی و چه شرقی، نظریه اندام وارگی جامعه را مطرح کرده و حول آن نظرات متعددی ارایه کرده اند. به طور خلاصه، یعنی تشبیه جامعه به بدن انسان از لحاظ کارکرد و عملکرد.
دوم
برخی بیماری های انسان علائم خاصی ندارد و تا مراحل نهایی بیماری اثری از بیماری در بدن انسان هویدا نمی شود.
برخی بیماری ها روحی و هویتی است، برخی جسمی است و برخی ترکیبی از این دو.
سوم
مراسماتی مثل جشن هالوین، #ولنتاین ، روز جهانی ... ساخته و پرداخته جامعه ای است با هویتی و کارکردی متفاوت. در جامعهای که خانواده مفهومی دیگر و آزادی تبدیل به برهنگی شده است، این گونه مراسمات امری عادی و طبیعی خواهد بود.
چهارم
با خوراندن خوراکی که با هویت جامعه ایرانی هیچ تناسب و سازگاری ندارد به اجتماعات، و تغییر در برخی جزییات و ظواهر آن، گوشت خوک نجس و پلید را با کمی گلاب معطر کرده ایم، ولی خبث و پلیدی این طعام روحی را به جامعه خورانده ایم.
شاید در مدت کوتاه این پلیدی و خباثت اثر خود را در جامعه نشان ندهد، ولی قطعا در آینده نه چندان دور، بیماریِ هویت سرگردان را، برای جامعه در پی خواهد داشت.
پنجم
برای برخی، سود و نفع مادی و کوتاه مدت، عاملی است تا خطرات ناشی از عملکرد خود را توجیه کنند؛ اما متولیان فرهنگی، باید آینده را به عنوان یکی از عوامل مهم در تصمیم گیری ها، لحاظ کنند.
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
ولنتاین؟!
✍️ علی خسروی
مهوعترین و بدترین «گدایی»، گدایی فرهنگی است؛ تکدی از بیگانه. تمنا از کسانی که خود گمشده راهاند. این گدایی سرفرازی ندارد، سرافکندگی دارد؛ گردنکشی ندارد، سرشکستگی دارد.
#ولنتاین چیزی نیست جز یک «اَدا» و خطی عمیق به صورت عاطفه و هویت و فرهنگ. یک خندۀ زهرآلود و تلخ و خِرد سوز به ریش تاریخ عشق و عاشقی!
نمیگویم در جهان، اما شاید در غرب آسیا هیچ ملتی را نتوان یافت که به اندازۀ ایرانیان به خرده فرهنگهای ناهمگن مثل ولنتاین، هالووین، کریسمس و.. اهمیت دهد.
آن هم از سوی آریاییهایی!! که به قول خودشان عرب نمیپرستند و از مناسبتهایی مثل روز مادر یا دختر چون متصل به باورهای مذهبی است احتراز دارند اما به پدیدههای ضد فرهنگی مثل ولنتاین آغوشگشایانه به دیدۀ حسرت مینگرند!!
امان از روزی که مرغ همسایه غاز شود. سوگندنامه باید اذعان کرد که امروز، یک سوم از چگونگی زیست ما ایرانیان در آشپزخانۀ غرب که مبتنی بر مبالغه است، پختوپز شده و سپس به خورد فرهنگ و سبکزندگی ما داده میشود که «ولنتاین» یکی از آن ثلث است که ریشهاش در خاک هرزگی مستور است و سرگشتگان را در هپروتِ لذتی اَبرآشیان و تخیلی، رها میکند.
خشتْ زیر سر و بر تارک هفت اختر پای. آری، تمدن غربی انسان ابزار پرست و ساکن در جنگل تکنولوژی و عاری از «معنایزندگی» را از کارخانههای وقتکُش به خیابانهای غرق در نورهای مصنوعی و بیهویت آورده و رها میکند تا به چیزی جز «لذت» فکر نکند و این اگر مبالغه و هپروت نیست نامش چیست؟
کاش به جای آنکه مثل افراد بیاصالت، بیهنر و بیاعتبار، آویخته به این و آن باشیم و آغوشمان برای هر پدیدۀ فرهنگی نامتجانسی که خانۀ آن از خشتِ خیال است و ستونهای آن آرزوها و لذتهای خام و موهوم باز باشد اندکی فکر کنیم.. فقط و فقط اندکی!
#ولنتاین
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN