eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
476 ویدیو
177 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️چرا پس از عزاداری و گریه برای امام حسین(ع) احساس شادی می‌کنیم؟ ✍️ محمدرضا آتشین صدف، دبیر و عضو تحریریه‌ی مدادالفضلاء بسیاری از ما به افسردگی پنهانی دچار هستیم که ناشی از نوعی ناامیدی است؛ این دو ناامیدی دو شاخه دارد: 1. ناامیدی از خود: اینکه احساس کنیم دیگر فایده ای ندارد و نمی توانیم خوب بشویم چون تا حالا هر کاری کردیم برای رشد معنوی و نزدیک شدنمان به خدا به شکست انجامیده و خیلی فاصله داریم با اینکه مومن واقعی و شیعة‌ واقعی شویم. 2. ناامید از رحمت خدا: اینکه با گناهانی که کرده ایم و توبه های نصفه نیمه ای که کرده ایم و توبه هایی که شکسته ایم و می شکنیم رنگ بهشت را هم نمی بینیم و نجات پیدا نمی کنیم. علت این ناامیدی هم بیشتر دو عامل است گناه و شیطان. حضرت علی(ع) می فرماید: اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُعَقِّبُ الْیَأْسَ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ الْقُنُوطَ مِنْ مَغْفِرَتِکَ (البلد الأمين و الدرع الحصين، كفعمی، ج 1، ص 44) خدایا از تو طلب بخشش می کنم به خاطر هر گناهی که در پی خود یأس از رحمت و ناامیدی از مغفرتت را در پی دارد. عن أبي بصير به امام صادق(ع) شکوه کرد إنه قد ألّح علي الشيطان عند كبر سني يقنطني... (تفسير العياشي، محمد بن مسعود، ج 1، ص 366) شیطان اصرار می کند که در این سن پیری من را ناامید کند. عزاداری و گریه بر حسین(ع) دو ناامید پیشگفته را از بین می برد چون دو امید را در ما زنده می کند و این امید دوباره شادی را در ما ایجاد می کند. 1. امید به خود: شهید مطهری در کتاب «شهید» می گوید زمانی برای برای امام حسین(ع) گریه می کنی که روحت با او متحد بشود. روح امام حسین(ع) در اوج است وقتی برای او گریه می کنیم روح ما اوج و تعالی ای را تجربه می کند و این باور را در او زنده می کند که هنوز می تواند پرواز کند و خوب شود. 2. امید به رحمت خدا: عزاداری و گریه برای امام حسین(ع) ما را امیدوار به شفاعت می کند. اینکه حس کنیم روز قیامت دستمان در دست یک بزرگتر محبوب پیش خدا مثل امام حسین(ع) امید به بخشیده شدن را در ما تقویت می کند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: یا فَاطِمَةُ كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلاَّ عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ اَلْحُسَيْنِ فَإِنَّهَا ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِيمِ اَلْجَنَّةِ . (بحار الأنوار، ج ۴۴، ص۲۹۲) یا فاطمه روز قیامت چشمان گریه کنندگان حسین (ع) گریان نیست بلکه آنها خندان هستند چون به آنها بشارت بهشت داده اند. عزاداری و گریه برای امام حسین(ع) به امید می بخشد و این امید مایه و موجب شادی عزادار می شود. @HOWZAVIAN
🔸منطق حسینی از نگاه معصومانه ✍️ علی کردانی، عضو تحریریه‌ی مدادالفضلاء کودک سه‌ساله‌ای را دیدم، به عکس طفلی که لباس «یا حسین مظلوم» بر تن داشت و در حال گریه بود نگاه می‌کرد؛ کودک سه‌ساله با نگاه به عکس طفل جمله‌ای گفت؛🙍‍♂️«داره برا امام گریه می‌کنه». ببینید منطق کودک را؛ از منطق و شبهه‌پراکنی برخی‌ که می‌گویند برای چه گریه می‌کنید بهتر و روان‌تر است؛ کودک می‌گوید برای امام(ع) گریه می‌کند. اما بعد از یک و نیم قرن، هنوز عده‌ای نمی‌دانند که شیعه برای چه گریه می‌کند! @HOWZAVIAN
✔️به هوای بین الحرمین ✍️ نجمه صالحی این روزها حال ‌و هوای دلم غرق در دریای دلتنگی است، اندیشیدن به حال و هوای زیارت و نفس کشیدن در فضای بین‌الحرمین وجودم را مالامال از شادی و شعف می‌کند‌ و آسمان دلم را ابری و رویم را بارانی. حال و هوای پیاده روی اربعین به سرم زده، جادهٔ عشق که گویی به جای گام نهادن روی زمین، چند متری از آن بالاتر بودم و سر‌مست از رایحهٔ جانفزای حرم آن هم شبانه در کنج ضریح. همیشه با آمدن محرم، بغض، گریبان دل را تنگ در آغوش می‌کشد و هق‌هق ناله‌ها تا دامان ستاره‌ها پر می‌کشد. دو سال است که محرم و عاشورا به مانند هر سال مهمان خیابان‌ها و محله های قدیمی نمی‌شود. با آمدن محرم، صدای مویهٔ عرشیان به گوش می‌رسد اما با هجوم ویروس ناخوانده، صدای ندبه‌های دسته جمعی به بغض در خلوت خانه تبدیل شده است . دلهای زلال عاشقان مکتب سیدالشهدا(ع) چون آب ریخته از مَشک تیر خوردهٔ قمر منیر بنی هاشم(ع) بی‌تاب آل الله علیهم السلام است لکن ضجه‌ها در گلو فرو کشته شده. دریغ و افسوسِ نعمت‌های از دست رفته بر وجودم سنگینی می‌کند، روزهایی که بی‌دغدغه در کنار هم می‌نشستیم و بر مصائب سیدالشهدا(ع) می‌گریستیم. روزهایی که شانه به شانهٔ دلدادگان حسینی در طریق عشق قدم می‌گذاشتیم و چای عراقی را همچو داروی شفابخش به جان تزریق می‌کردیم و علاج پیکر ناخوش را نفس کشیدن در این طریق می دانستیم و از بُن‌جان از گام نهادن در این طریق خرسند بودیم. اکنون رسیدن به آن‌ روزها آرزو شده و لمس ضریح شش گوشه حسرتِ مانده بر دل؛کاش این فراق به پایان رسد! @HOWZAVIAN
🚩 پنج درس از یک مراسم روضه ✍️ حسن طاهری، دبیر تحریریه‌ی مدادالفضلاء مراسم روضه ای در منزل یکی از سادات جلیل القدر مازندران برپا بود، که چند درس بزرگ و ارزشمند، در آن نهفته بود. یکم: مراسم در فضای باز حیاط منزل و زیر درختان سرسبز و با کتیبه ها وتزیینات یک حسینیه و همت اهالی منزل، از بزرگ تا کوچک انجام شده بود. محیطی دل انگیز و زیر سقف آسمان و ستارگان که در سنت قدیم عزاداری های ایرانیان رواج و رونق بیشتری داشت و در چند دهه اخیر به فراموشی سپرده شده بود. دوم: سخنران و روضه خوان، کوتاه و علمی و صحیح و عالمانه گفتند و خواندند؛ بی هیچ هیاهو و غوغا و داد و فریاد و مزاحمتی. و حاضرین در مجلس، خالصانه گریستند؛ بی هیچ ریا و تظاهر و داد و فریاد و نعره ای. سوم: از کودک سه ساله تا بزرگسالان منزل، همگی در تهیه غذای بسیار لذیذ محلی و سنتی و پذیرایی و توزیع آن شرکت داشتند. امتیاز ارائه یک غذای محلی در سفره اطعام به حاضران در مجلس یک سو، و همبستگی عالی و روحیه جمعی بی ریای تمامی خانواده برای تمرین و مشق ارادت ورزی به اهل بیت علیهم السلام یک سو. ارادت و محبت و عشقی عمیق، که هر بیننده ای را شگفت زده می کرد. مشق و تمرینی که هر خانه و خانواده مسلمانی، برای تحکیم صمیمت و الفت و معنویت، عمیقا به آن محتاج است. چهارم: هم حواشی و هم متن مراسم در عین سادگی، کامل و جامع و در نهایت کیفیت بود و هیچ چیز کم و کاستی نداشت و به قول صاحب با اخلاص مجلس: غرض و هدف از پذیرایی حاضران در مجالس اهل بیت، فقط اطعام نیست، بلکه اکرام و تکریم آنان است. پنجم: در هر مراسم روضه ای، دید و بازدید با دوستان و آشنایانی تازه می شود، که شاید برخی از آنان را سال های سال ندیده باشیم. و چه بسیار دوستان جدیدی که در هر مراسمی می یابیم. و بهترین دوستان و عزیزترین یاران زندگی نیز، هم آنانی هستند که در زیر سایه خیمه و بیرق سیدالشهدا علیه السلام، باب دوستی شان باز و رشته مهر و محبت شان آغاز می شود؛ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا. @HOWZAVIAN
🌱 وَ فَدَیناهُ بِذِبحِِ عَظیمِِ 🔸 از امام رضا(ع) نقل شده است که وقتی ابراهیم(ع) موفق به ذبح اسماعیل نشد، دستور رسید که گوسفندی را به جای او ذبح کن. ابراهیم آرزو کرد که ای کاش میتوانست اسماعیلش را ذبح کند تا به سختترین مصیبتها مبتلا شود و به بالاترین درجات ثواب برسد. وحی رسید ای ابراهیم! 🔻محبوبترین خلق خدا نزد تو کیست؟ عرض کرد حبیب تو محمد(ص). 🔻 آیا او را بیشتر دوست میداری یا خودت را؟ بارالها! او را بیش از خودم دوست میدارم. 🔻پسر او را بیشتر دوست داری یا پسر خودت را؟ پسر او را. 🔻 ذبح پسر او بر تو سخت تر است یا ذبح پسر خودت؟ ذبح پسر او دلم را بیشتر می آزارد. 🔹 در این هنگام جبرئیل برای ابراهیم روضه خواند که ای ابراهیم! پسر پیغمبر خاتم را ذبح خواهند کرد همچنان که قوچ را ذبح میکنند... این مصیبت بر ابراهیم(ع) بسیار سنگین آمد و از شدت حزن، فراوان گریست. نداء رسید ای ابراهیم! این بی تابی تو بر حسین را به جای بی تابی بر ذبح فرزندت حساب میکنیم و تو با گریه بر حسین(ع) به آن بالاترین ثوابی که انتظارش را داشتی رسیدی. و این است معنای آیه وَ فَدَیناهُ بِذبحٍ عَظیمٍ 👈 القصّه، وعده ای که ابراهیم کرده بود، در کربلا محقق شد. مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی او به جا آورد ✍ دقیقه‌ای درنگ @HOWZAVIAN
یک خط برای روضه گودال کافی است زینب چه دید وقت ملاقات؟ بگذریم ✍️ سیدمحمدمهدی شفیعی @HOWZAVIAN
پاسخ به یک شبهه؛ 🔴 سندی مبنی بر نحوست ماه صفر در منابع شیعی وجود ندارد 🔅حجت الاسلام علی ابهری، کارشناس مسائل اعتقادی اداره پاسخگویی حرم مطهر رضوی صدقه و دعا مورد سفارش اسلام است و روایات بسیاری در مناسبت های مختلف برآن تاکید کرده اند مثل اول ماه های قمری که اعمالی برای آن در کتبی مثل مفاتیح الجنان بیان شده است. اکنون که اول ماه صفر است پیامی در فضای مجازی بین مردم دست به دست می شود مبنی بر اینکه با شکستن تخم مرغ، صدقه و قربانی و دعای خاصی که ترویج می کنند نحوست و بدی این ماه را از خود دور کنیم. در پاسخ باید گفت در منابع، سندی مبنی بر اینکه این ماه نحس است یافت نشد و از سوی دیگر در باب شکستن تخم مرغ و دود کردن اسپند که نحسی این ماه را از بین می برد نیز مطلبی در منابع اسلامی مربوط به این ماه وجود ندارد. دعای «سبحان الله يافارج الهمّ و يا كاشف الغم فرّج همي و يسرّ أمري وأرحم ضعفي و قلة حيلتي و أرزقنی من حيث لا أحتسب يا رب العالمين» که طی روایتی به پیامبر(ص) منسوب می کنند نیز سندی ندارد و این دروغ بستن به معصوم محسوب می شود که گناه کبیره است. کلمات و واژه های این دعا اگر چه معانی و الفاظ خوبی دارد اما برگرفته از چند دعاست که می توان به قصد رجا و امید ثواب خواند نه روایت و سفارش نبی مکرم اسلام که این کذب و دروغ بستن بر پیامبر(ص) و حرام است. مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان خود سندی بر نحسی ماه صفر ارائه نمی کند بلکه می گوید به این مورد معروف است. علامه مجلسی هم در زادالمعاد خود از نبود روایت و سندی مبنی بر نخوست این ماه سخن می گوید و ادامه می دهد ممکن است به دلیل فوت پیامبر در این ماه و یا اینکه آغاز قتال و جنگ در این ماه پس از گذشتن از ماه های حرام عنوان نحس بودن را به آن نسبت داده اند. بنابراین باید توجه کرد اولا نحسی صفر دلیل و سند روایی ندارد دوما عمل و دعایی در باب رفع نحسی آن وارد نشده است بلکه در اسلام به طور کلی بر خواندن قرآن و دعا و دادن صدقه و انفاق و قربانی تاکید شده و این اعمال نیک را سبب تقرب به خدا و نیز دوری از شیطان و رفع بلا معرفی کرده اند. @HOWZAVIAN
.. 🌎 شمارش معکوس ✍️ نجمه صالحی بعد از وداع با حضرت پدر، ابوالائمه علیه السلام، حرکت به سوی دانشگاه انسانیت را از وادی السلام شروع کردیم. بوی عطر و گلاب‌، تصویر مه آلود دود آتش، صدای روضه های عربی و صدای فریاد «کِراج کِراج» راننده‌ها که مسافرها را به گاراژ می بردند، توجهم را چند لحظه‌ای به خود جلب کرد و حرکتم را کُند. بعد از گذر از وادی‌السلام به جاده اصلی رسیدیم. سربازی طناب به‌دست روی مانع‌های پلاستیک نارنجی رنگ ایستاده بود تا مردم به وسط جاده نیایند. هر وقت طناب را پایین می‌انداخت، مردم حرکت می‌کردند. در هنگام بالا بودن طناب مردم منتظر می‌ایستادند. گویی سرباز چراغ راهنما شده بود و طناب نشان چراغ قرمز! به هنگام انتظار، سرباز شعار «لبیک یا حسین» سر می‌داد و مردم، شعار را تکرار می‌کردند... دلدادگان حسینی از همان ابتدای راه همچو پرندگان، سبکبال خود را وارد حریم یار کرده بودند و برای رسیدن به معشوق‌‌ عمودشماری می‌کردند... عده‌ای از همان ابتدای کار با شمارش معکوس عمودهای نجف تا کربلا را می‌شمردند تا به عمود ۱۴۵۲ برسند.... @HOWZAVIAN
. ⚫️ بابا شما چیزی نپرس از گوشواره ✍️ چهارپاره‌ی زیبای سیدمحمدجواد شرافت رفتیّ و با غم همسفر ماندم در این راه گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی گفتم غریبی، نه غریبی چاره دارد آه از یتیمی ای پدر، آه از یتیمی من بودم و غم، روز روشن، شهر کوفه روی تو را بر نیزه دیدم، دیدم از دور در بین جمعیت تو را گم کردم اما با هر نگاه خود تو را بوسیدم از دور من بودم و تو، نیمه شب، دروازه ی شام در چشم من دردی و در چشم تو دردی من گریه کردم، گریه کردم، گریه کردم تو گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی در این زمانه سرگذشت ما یکی بود ای آشنای چشم های خسته ی من زخمی که چوب خیزران زد بر لب تو خار مغیلان زد به پای خسته ی من ای لاله من نیلوفرم، عمه بنفشه دنیا ندیده مثل این ویرانه باغی بابا شما چیزی نپرس از گوشواره من هم از انگشتر نمی گیرم سراغی @HOWZAVIAN
✳️ ماه سعادت ✍️ نجمه صالحی، عضو تحریریه مدادالفضلاء «صفر ماه سنگینی است» این جمله را بارها و بارها شنیده ایم و صفر هراسی را در چهره بسیاری از مردم دیده ایم. صَفَر، صفرالمظفّر یا صفرالخیر دومین ماه قمری است. از صُفْرَة به معنای زردی گرفته شده؛ زیرا هنگام انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است. ماه صفر هم مثل بقیه ماه‌های قمری چه فرقی می‌کند؟! وقتی ابتدای این ماه را با صدقه آغاز کنیم و به جای جذب انرژی‌های منفی با انرژی مثبتِ صدقه و کار نیک، این ماه را بگذرانیم چه فرقی می‌کند؟!چه فرقی می‌کند که صفر باشد یا ربیع الاول؟! امیدواری و تلاش برای بهتر شدن شرایط، انرژی مضاعفی بر زندگی‌مان ساطع می‌کند. مهم این است در آغاز هر ماه، گامی در مسیر سعادت دنیا و آخرت خود برداریم. هر یک از روزهای سال، مخلوق خداوند هستند و چسباندن برچسب مبارک یا نحسی و‌نامیمونی به آنها شایسته نیست. آنچه موجب نامبارک شدن روز و ماه می‌شود، رویدادها هستند. البته رویدادهای تلخی در ماه صفر اتفاق افتاده که غم‌بارترین آن‌ها رحلت عصاره هستی، رسول مهربانی هاست. اما گاهی رویدادهایی برای شخص رخ می دهد که هر چند در آن ماه اتفاقات ناگواری به وقوع پیوسته ولی خاطرات شخصی فرد در آن ماه، مبارک و با سعادت بوده است. برای من ماه صفر مصادف است با ماه وصل، یادآوری خاطرات خوب سال‌های متمادیِ پیاده‌روی عشق، ساک‌ بستن و مهیای سفر شدن، آماده شدن برای گام نهادن در جادهٔ آرزوها. ماه صفر برای من رسیدن به مقتل عشق است و شبیه ابر بهاری زغصه باریدن. زیرا عشق و محبت حسین علیه السلام در قلبم ریشه دوانده و مانند گل میخکی که به دور درختان مو پیچ و تاب می‌خورد، نام او برای همیشه به قلبم سنجاق و زمزمه قلبم شده است. دلتنگ روزهایی هستم که در حرم ارباب زیارت عاشورا می‌خواندیم و اشک شوق دیدار از چشمانمان سرازیر بود. دلتنگ روزهایی هستم که در حیرت انتخاب رفتن بین دو حرم بودم و هر ثانیه نفس کشیدن در کنار ضریح شش گوشه‌،برایم مانند سال‌های همچون زر ارزش داشت. دلتنگی این روزها، اشک فراق از گوشه چشمانم جاری می‌کند، دلتنگی این روزها غربت عجیبی را بر دلم سوار کرده که فقط و فقط با زیارت التیام می‌یابد.‌ 🍃اللهم ارزقنا کربلا🤲🍃 @HOWZAVIAN
🌹کبوتر کبوتر پرستو پرستو ✍️ نجمه صالحی، عضو تحریریه مدادالفضلاء ... کودکی ما دهه شصتی‌ها با اتفاقات عجیب و غریب و گاه دلخراش مواجه بود، هیچ وقت روزی که خبر شهادت پسر خاله‌ام را شنیدم فراموش نمی‌کنم، یا خبر مجروحیت دایی یا عموجانم !! اصلا آن روزها کوچه، پس کوچه‌ای نبود که سر در خانه‌شان‌ پرچم سیاه یا پرچم ایران نباشد، البته حال و هوای این روزها هم دست کمی از آن ایام ندارد، خبرهای فوت اقوام دور و نزدیک، دوست و آشنا که داغ پشت داغ است؛ اما این کجا و آن کجا!! انگار شهدا کبوتر کبوتر، پرستو پرستو شده بودند و از آسمان سرفراز ایران کوچ می‌کردند و با رفتنشان سرافرازی را برای سرزمین‌شان به یادگار می‌گذاشتند. با همت و شور و شهادت و جانبازی‌شان قدرت،صلابت،استقامت و پایداری را به ایرانیان هدیه می‌دادند. 🔗 متن کامل را اینجا بخوانید @HOWZAVIAN
📌 کشته‌ی فتنه‌ها ✍️ محمدجواد محمودی سخن گفتن از دوران مبارزات حسن(ع)، بسی سنگین و تحلیل کردن آن دوران، حقیقتا نیازمند نگاه تیزبینانه و بابصیرت است. علت این سنگینی و سختی در این است که زمان امامت ایشان در برهه‌ای قرار گرفته‌ است. که از طرفی پیش از ایشان، حکومت در دستان امیرالمؤمنین(ع) بوده است و ایشان باید این مسئولیت مهم را که با سختی و گذر از فتنه‌های گوناگون برای جامعه‌ی اسلامی فراهم شده بود، حفظ می‌کردند. از طرفی دشمن، با تزویر به مبارزه با ایشان برخاسته بود نه با شمشیر و همین امر، تشخیص را برای خواص سخت کرده بود چه برسد به عوام جامعه... تفاوت دوران ایشان با دیگر ائمه(ع) در این است که دشمن یا همچون زمان (ع) با شمشیر به میدان آمد، نه با ... و یا اگر دشمن با تیغ تزویر به پیش آمده بود، ایشان شرایطی همچون امام حسن(ع) در مبارزه نداشتند چرا که وظیفه امام حسن(ع) حفظ جایگاه حکومت امام بود و وظیفه دیگر ائمه(ع)، بازپس گیری آن... تزویر دشمن از یک سو و بی‌بصیرتی خواص و بی‌وفایی یاران از سوی دیگر... تزویر، فضا را به گونه‌ای غبار آلود می‌کند که تشخیص حق، نه فقط در همان زمان، بلکه در قرن‌های آینده نیز برای افراد، مشکل می‌شود؛ آن روز، بی بصیرت ها ایشان را مذلّ المومنین خواندند و امروز، ایشان را امام صلح خواندند، اما نه به معنای صلحی که ما قدرت بازدارندگی آن را برابر با جنگ امام حسین(ع) می‌دانیم، بلکه صلحی به معنای منفعل بودن و کوتاه آمدن در مقابل دشمن... و همین کافی است که بگوییم ایشان مظلومیتی دارند، به وسعت تاریخ!!! امام حسن(ع) فرمودند: بین و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه را با چشم خود ببینی، حق است و آنچه را شنیدی یا آنکه برایت نقل کنند، چه بسا باشد. @HOWZAVIAN
📌 بهانه را کنار بزن ✍️ محمدجواد محمودی اول به خودم گفتم این همه آدم دارد می‌جنگد، تو که کاری نمی‌کنی و فقط در یک گوشه ایستاده‌ای! اینکه گناهی ندارد... امّا وجدانم قانع نشد، دوباره به خود گفتم تو باعث شدی کار به اینجا کشیده شود، و قطعا جهنمی شدی. آب که از سر گذشت، چه یک وجب، چه صد وجب! باز وجدانم قانع نشد، بعد گفتم بگذار امروز تمام شود، فردا حتما توبه می‌کنم و خدا هم بخشنده است، اصلا خدا انقدر سختگیر نیست که بخواهد این همه آدم را جهنم ببرد! باز وجدانم ول کن نبود، بعد گفتم با این کاری که تو کردی، چطور رویت می‌شود جلو بروی؟! او تو را نمی‌پذیرد... وجدانم گفت، او حسین است؛ برو... . بند پوتین‌ها را باز کردم! اگر می‌خواهی به «قافله عشق» برسی؛ باید بهانه‌ها را کنار بزنی! 💬حرّ بن یزید ریاحی @HOWZAVIAN
✍️ معصومه حیدریان منش بابا جان روزهای سختی داشتیم عمه سعی می کرد آرام برود تا وقتی زنجیر دستش تکان می خورد ما کشیده نشویم ولی وقتی عمه را می زنند دلم تیر می کشد عمه را خیلی دوست دارم می دانی که دیروز هم کلی در ورودی دروازه شامات معطل شدیم هوا خیلی گرم بود تن مان می سوزد بیشتر از همه داداش علی اذیت می شود چون دور گردنش هم زنجیر بسته اند امروز برای چندمین بار سری از نیزه افتاد دلم می ریزد وقتی آن سری که شبیه توست می افتد نمی دانم سر کیست؟ ولی عمه او را اندازه تو دوست دارد چون وقتی به آن نگاه می کند پیرتر می شود و ریختن دلش را می توان در چشمانش و آه کلامش فهمید یکی از سرها هم شبیه عمو ست از دیدنش خجالت می کشم شب گذشته به مجلس مرد بدی رفتیم خیلی بد بود چون زنان خود را در سراپرده قرار داده بود و ما را ، نگویم! بهتر است می ترسم پدر دل تو هم آتش بگیرد می خواستند خواهر جان را به کنیزی ببرند اما سخت تر از همه مجلس شرابش بود شراب می خورد و به تشت طلایی می ریخت که آن سر شبیه تو در آن بود بی ادب با خیزران به لب و دندان هایش می زد فکر کنم لجش گرفت که مثل تو قرآن می خواند او تازیانه می زد و عمه به سر می زد خدا خیر دهد آن راهب مهربان را مسیحی بود ولی خوب بود و مهربان تحمل ظلم را نداشت خیلی نگران تو شدم نکند تو هم مثل ما اسیر این بدها شده ای که نمی آیی بابا خرابه روزها گرم و شب ها سرد است اما ناراحتم دیروز حس کردم نگهبانی به رومی به دیگری می گفت همین دیوارها را هم سر ما خراب کنند باید کاری کنم عمه و بقیه را نجات دهم نگران تب ام نباش راستش را بخواهی باور نمی کنم سفر رفته باشی از وقتی که ذوالجناح با زین واژگون و یال خونی برگشته فکر می کنم این سر بریده که اینقدر مهربان مرا نگاه می کند سر تو باشد لب هایش که اینقدر خشک است و ترک دارد دلم نمی آید آب هم بخورم. حسابی دلتنگ ات شده ام بابا کاش بیایی @HOWZAVIAN
🍃 مهاجراً الی الله... ✍️فاطمه میری گاهی روح لطیف و ضمیر پاک درون، قطره اشکی می‌شود و روی گونه‌ی صاحب دل می‌نشیند. گاهی لطافت روح با ذوق و قریحه، شعر می‌شود و روی کاغذ می‌ریزد. حالا ابیات اشعار خبر از پاکی ضمیر شاعر می‌دهد، گویا خبرهایی است ناگفته. گاهی دیانت و علم وسیله‌ای می‌شود برای احساس تکلیف، آن‌وقت پا در رکاب می‌رود. گاهی جوانی از باب الجنه قزوین راهی قم می‌شود برای علم دین، برای عمل به علمِ دین. آن‌وقت راهی را بر‌می‌گزیند و می‌شود مهاجراً الی الله... حالا همه جای ایران وطن او شده. دلش برای همه مظلومان می‌تپد. از امام شهیدش تأسی می‌کند و خانواده را هم همراه می‌کند، با نوزاد به دنیا نیامده‌اش. با نوزادی که هنوز از اکسیژن دنیا نچشیده... بنا می‌گذارد که این گونه زندگی کند، این‌گونه رندی کند: در لحظه زندگی کن و در لحظه جان بده وقف همین دو جمله شد عزم و اراده‌ام آنقدر می‌روم که قفس کم بیاورم در انتظار حادثه‌ای فوق‌العاده‌ام ...و فوق العاده خدا او را می‌پذیرد و عملش را و خانواده‌اش را. @HOWZAVIAN
♨️شبهه‌ی «عزاداری و دو ماه سستی جامعه!» 🔴 عزاداری موجب رکود اقتصادی است و دو ماه جامعه را رخوت و سستی می‌گیرد.(شبهه) 📌 درحالی‌که یک یا چند جلسۀ گفت‌وگو برای ذکر خاطره آن واقعه کافی است. 🔵 پاسخ این شبهه را از مرحوم آیت‌الله مصباح(ره) در کتاب «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا» بخوانید (متن تلخیص شده است)👇 بعد از اين‌كه پذيرفتيم زنده داشتن ياد عاشورا و حسين بن علي عليه السلام براي ما مفيد است و در جامعه ما اثر مطلوب دارد، سؤال دوم اين است كه چرا اين بزرگداشت بايد به اين شكل صورت بگيرد؟ ... جواب دادن به اين سؤال متوقف بر اين است كه ما نظري روان‌شناسانه به انسان بيندازيم و ببينيم عواملي كه در رفتار آگاهانه ما مؤثر است فقط عامل شناختي و معرفت است يا عوامل ديگري هم در شكل دادن رفتارهاي اجتماعي ما موثر است... هنگامي كه در رفتارهاي خود دقت كنيم درمي‌يابيم كه در رفتارهاي ما دست كم دو دسته از عوامل نقش اساسي ايفا مي‌كنند. يك دسته عوامل شناختي، كه موجب مي‌شود انسان مطلبي را بفهمد و بپذيرد... اما يگانه عامل مؤثر نيست. عوامل ديگري هم هستند كه شايد تأثير آن‌ها در رفتار ما بيش‌تر از شناخت باشد. اين عوامل را به طور كلي انگيزه‌ها، و به تعبيرات ديگري احساسات و عواطف، تمايلات، گرايش‌ها، ميل‌ها، غرائز و عواطف مي‌نامند. اين‌ها سلسله‌اي از عوامل دروني و رواني است كه در رفتار ما مؤثر است...عامل اصلي كه شما را به انجام آن رفتار واداشته است همين عوامل تحريك‌كننده و برانگيزاننده است. مرحوم شهيد استاد مطهري در اين مورد تشبيهي داشتند. ايشان رفتار انسان را به خودرو تشبيه مي‌كردند. يك خودرو براي حركت به دو عامل نيازمند است. عاملي كه انرژي مكانيكي را در خودرو توليد كند، تا خودرو به كمك آن بتواند حركت كند. غير از انرژي مكانيكي، يك خودرو بايد چراغ هم داشته باشد تا راه را بنماياند و خودرو داخل دست‌انداز و گودال و پرتگاه نيفتد. اگر در محيط تاريكي موتور خودرو خيلي خوب كار كند و انرژي مكانيكي هم توليد كند، اما راه را نبينيم، ممكن است با خطرهاي بسيار جدي مواجه شويم. ممكن است تصادفاتي روي دهد كه به قيمت جان راننده و سرنشينان تمام شود. پس خودرو بايد علاوه بر داشتن سوخت براي توليد انرژي مكانيكي، چراغ هم داشته باشد تا راه را به ما بنماياند. همچنين وجود انسان هم به دو نوع عامل نيازمند است. عاملي بايد در درون ما باشد تا ما را برانگيزاند... و ديگر اين كه بايد بدانيم به چه دليل بايد اين كار را انجام دهيم؟ اين كار، براي ما چه فايده‌اي دارد؟ و چگونه بايد آن را انجام دهيم؟ مواردي از اين قبيل از جمله عوامل شناختي است... ... حركت سيدالشهداء عليه السلام چه نقش مهمي در سعادت انسان‌ها داشته است، متوجه خواهيم شد اين شناخت خود به خود براي ما حركت آفرين نمي‌شود... بلكه بايد عواطف ما تحريك شود و احساسات ما برانگيخته شود تا اين كه ما هم بخواهيم كاري مشابه كار او انجام دهيم. هنگامي كه صحنه‌اي بازسازي مي‌شود و انسان از نزديك به آن صحنه مي‌نگرد، اين مشاهده با هنگامي كه انسان بشنود چنين جرياني واقع شده، يا اين‌كه فقط بداند چنين حادثه‌اي اتفاق افتاده است، بسيار تفاوت دارد. خود شما مي‌توانيد اين نكته را در زندگي خود تجربه كنيد. چيزي را كه مطلع شديد انجام شده، يا انجام مي‌شود، اما وقوع آن را نديده‌ايد، تأثير آن نسبت به زماني كه به چشم خودتان ديده‌ايد كه آن حادثه واقع شده، تفاوت زيادي خواهد داشت. همه ما مي‌دانيم كه در اين شهر مردم محروم زيادي هستند اما ديدن يك شخص محروم با يك حالت رقت‌آور مي‌تواند در ما تأثيري ببخشد كه صرفِ دانستن، هيچگاه آن اثر را ندارد. وقتي انسان حالت رقت آور مريضي و يا حالت طفل يتيمي را ديد، اثري در روح او ايجاد مي‌شود كه هرگز دانستني‌ها چنين اثري را نمي‌تواند داشته باشد. اين مطلب را، هم مي‌توانيم در زندگي خودمان تجربه كنيم و هم از منابع ديني استفاده كنيم. آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، ص ۱۶-۱۹ @HOWZAVIAN
🔍 تحلیلی بر «اشک‌های روضه» ✍️ علی کردانی، عضو تحریریه مدادالفضلاء در روزنامه وطن امروز نوشت: زمانی که گریه از حالت عادی و احساسات صِرف خارج‌ شود، نماد یاری مظلوم و فریاد‌ علیه ظالم خواهد شد؛ همین چیزی که امروز در مجالس سیدالشهدا صورت می‌گیرد و بی‌تردید گریه، یاری مظلوم و رسوایی ظالم است. بنابراین گریه بر امام حسین(ع) قرار نیست در گریه خلاصه شود؛ گریه علامت و نشانه بود تا راه گم نشود. گریه بر امام(ع) موجب شروع و فتح سرفصل‌های جدید است؛ سر‌فصل‌هایی مثل آزادی‌خواهی، مبارزه با طاغوت و اینکه امامت و حکومت حق ائمه(ع) است. گریه ما گریه ذلت نیست؛ گریه ما، گریه حرکت و برکت است؛ حرکتی که آغازش گریه است اما پایانش، جهاد و رسوایی ظالمان جهان است. شیعیان جهان در طول سالیان متمادی با برقراری رابطه عاطفی با جریان امام حسین(ع) که مصداق بارزش همین گریه‌ها بود، توانستند تا به امروز مکتب و پرچم را حفظ کنند و استمرار ببخشند، چرا که هر مکتبی منهای احساسات و عاطفه، پایدار نخواهد ماند. از این رو امام راحل(ره) در بیانات خودشان فرمودند: «بچه‌ها و جوان‌های ما‌‎ ‏خیال نکنند که مسأله، مسأله «ملتِ گریه» است! این را دیگران القا کردند به شماها که‌‎ ‏بگویید «ملت گریه»! آنها از همین گریه‌ها می‌ترسند، برای اینکه گریه‌ای است که گریه بر‌‎ ‏مظلوم است؛ فریاد مقابل ظالم است. دسته‌هایی که بیرون می‌آیند، مقابل ظالم هستند؛ بازی‌تان ندهند این قلم‌فرساها! بازی‌تان ندهند‌‎ ‏این اشخاصی که با اسماء مختلفه و با مرام‌های انحرافی می‌خواهند همه چیز را از دست‌تان‌‎ ‏بگیرند». باید دانست؛ قطره‌‌اشک‌هایی که در تمام مجالس سیدالشهدا جاری می‌شود، هر گاه که به هم برسند، دریایی خواهد شد که فرعونیان و ظالمان را در خود غرق خواهد کرد؛ در این هنگام فقط موسی و سپاهش از دریا عبور می‌کنند و فقط کشتی حسین(ع) و یارانش در دریای اشک‌های روضه پرچم‌دار است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «لِکُلِّ شَیءٍ ثَوابٌ إلاَّ الدَّمعَهَ فینا»؛ براى هر عملى، پاداشى [معین] است، جز اشک ریختن براى ما [که پاداش آن، حد و اندازه ندارد]. -------------------------------------- منابع ۱- صحیفه امام؛ ج 10، ص 26 ۲- کامل الزیارات، باب سی‌و‌سوم، روایت ششم ع @HOWZAVIAN
✔️ عاشورا؛ حقیقتی چند بُعدی ✍️ محمدجواد محمودی، عضو تحریریه مدادالفضلاء در روزنامه سراج نوشت: اگر فیلم یا سریالی را تا نیمه ببینید، قضاوتی نسبت به شخصیت‌ها و نتیجه فیلم خواهید داشت که به احتمال زیاد غلط است. چرا که عملکرد شخصیت‌ها، در پایان فیلم و پس از بررسی تمامی ابعاد داستان روشن می‌شود و هنر کارگردان در این است که مخاطب را تا پایان با خود همراه کند. واقعه‌‎ی کربلا، دو بخش بسیار مهم دارد که توجه به هر یک از آن‌ها بدون دیگری، سبب می‌شود تا به عمق این حادثه پی نبریم و فقط درلایه‌ای سطحی از آن باقی بمانیم. یک بخش این حرکت، مظلومیت امام(ع) و یاران ایشان در مقابل شقاوت دشمنان است، که بعد سوزناک و دلخراش آن است که با آن آشنا هستیم و درباره‌اش خیلی شنیده و خوانده‌ایم. امّا بعدی که عاشورا را به یک واقعه‌ی بی‌بدیل و جاودان تبدیل کرده است، حماسه و شخصیت والای حضرت اباعبدالله(ع) در سیر تحقّق این نهضت است. حماسه و آزادگی توأم با مظلومیت، یک اکسیر ناب و شگرف را پدید آورده است، که هر مرده‌ای را زنده و هر پیری را جوان می‌کند؛ همانطور که امت اسلام را پس از سال‌ها خواب و غفلت و خمودگی در برابر ستم‌ها بیدار کرد. قیام‌هایی که پس از واقعه کربلا در نقاط مختلف جغرافیای اسلام رخ داد، گواه صادقی بر این مدعا است. کلمه حماسه در لغت به معنای شدت و صلابت است. در کلمات امام حسین(ع) پیوسته با یک شور و صلابت روبرو هستیم، حتی در آنجا که عدو خنجر بر گلوی او نهاده است. اگر این صلابت و شخصیت متعالی تبیین و شناخته نشود و فقط از جنبه‌ی مظلومیت بخواهیم آن را بنگریم، اجحاف بزرگی در شناخت این حماسه به نسل‌های آینده خواهد شد. ‌ قیام امام حسین(ع) از جنس حماسه‌های قومی و نژادی و ... نیست؛ راه و سخنان او نهیب و بیداری برای نوع بشر است. سرّ تقابل او با یزید برای تصاحب تخت پادشاهی شام و عراق و ... نیست، بلکه حرف و دغدغه‌ی او، احیای امر ولایت است؛ نجات بشر از انحراف است؛ احقاق دینی است که پیامبرش «رحمة للعالمین» است. بنابراین، حسین(ع) سلحشوری است که به میدان آمده تا انسانیت را نجات دهد. او به گودی قتلگاه می‌رود تا من و شما را از زیر تیغ شیاطین رها کند. همین شوریدگی و دغدغه‌ی پدرانه امام(ع) است که سیره و روش او در مقابله با ظلم و ظالم، قرن‌هاست سینه به سینه گشته و محدود به منطقه‌ای خاص نشده. حقیقتا که نام اباعبدالله برازنده‌ی او است. هرکس که بنده‌ی خدا باشد، فرزند حسین(ع) است. حضرت زینب(س) در کاخ یزید سخن ارزشمندی را می‌فرمایند که این حقیقت را به خوبی روشن می‌کند. در مقتل الحسین مکرّم آمده است که ایشان خطاب به یزید(لعنه الله) می‌گویند: «کدکیدک، وسع سعیک، ناصب جهدک، فوالله لا تمحوا ذکرنا و لا تمیت وحینا»، یعنی هر چه می‌توانی نقشه بکش و تلاش کن و بکوش، به خدا سوگند یاد ما محو شدنی نیست و وحیِ ما را هم نمی‌توانی از میان برداری. پس اینکه گاهی سؤال می‌شود که «چرا انقدر روضه عاشورا خوانده می‌شود؟ مگر اتفاقات دیگری در تاریخ و یا همین امروز نداریم که چه بسا جنایات بدتری نسبت به عاشورا در آن رخ داده باشد؟»، ناشی از نشناختن این حرکت عظیم و نصفه دیدن آن است. بله، اگر تنها بخواهیم از واقعه‌ی عاشورا، تنها جنبه‌ی مظلومیت اباعبدالله(ع) را مورد توجه قرار دهیم -که متأسفانه در سالیان اخیر جریاناتی همچون سکولاریسم به این مسئله بسیار دامن زده‌‎اند- شکل گیری چنین ابهامی دور از انتظار نیست و دشمن نیز همین را می‌خواهد، یعنی فقط بگو حسین(ع) آدم خوب و مظلومی بود، نگو که حسین(ع) اهل صلابت و قیام و ایستادگی است؛ البته که جنبه‌ی مظلومیت این جریان نیز کم نظیر است، چنانچه در کتاب حماسه حسینی شهید مطهری می‌خوانیم: «یک وقت حساب کردم و ظاهرا در حدود بیست و یک نوع پستی و لئامت در این جنایت دیدم، و خیال هم نمی‌کنم در دنیا چنین جنایتی پیدا بشود که تا این اندازه تنوع داشته باشد. البته در تایخچه جنگ‌های صلیبی، جنایت‌های اروپایی‌ها خیلی عجیب است.» در چند سطر بعد می‌فرمایند: «شرقی هرگز از نظر جنایت به غربی نمی‌رسد. شما اگر در تمام تاریخ مشرق زمین بگردید، دو جنایت را حتی در دستگاه اموی پیدا نمی‌کنید: یکی آتش زدن زنده زنده و دیگر قتل عام کردن زنان، ولی در تاریخ مغرب زمین این دو نوع جنایت فراوان دیده می‌شود.» بنابراین اگر بعد مظلومیت و غرب کربلا را در کنار حماسه و شجاعت و آزادگی ملاحظه کنیم، و ببینیم که یاران عاشورایی، این چنین از قله‌های رفیع انسانی منادی می‌دهند، خواهیم فهمید که این حماسه نه هر سال، که باید هر روز خوانده شود. پس «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»، تنها یک سخن نیست بلکه یک ایدئولوژی و حقیقت است. ع @HOWZAVIAN
🔴 کشته‌ی فتنه‌ها ✍️محمدجواد محمودی سخن گفتن از دوران مبارزات (ع)، بسی سنگین و تحلیل کردن آن دوران، حقیقتا نیازمند نگاه تیزبینانه و بابصیرت است. علت این سنگینی و سختی در این است که زمان امامت ایشان در برهه‌ای قرار گرفته‌ است که از طرفی پیش از ایشان، حکومت در دستان امیرالمؤمنین(ع) بوده است و ایشان باید این مسئولیت مهم را که با سختی و گذر از فتنه‌های گوناگون برای جامعه‌ی اسلامی فراهم شده بود حفظ می‌کردند؛ و از طرفی دشمن، با تزویر به مبارزه با ایشان برخاسته بود نه با شمشیر و همین امر، تشخیص را برای خواص سخت کرده بود چه برسد به عوام جامعه... تفاوت دوران ایشان با دیگر ائمه(ع) در این است که دشمن یا همچون زمان (ع) با شمشیر به میدان آمد، نه با تزویر... و یا اگر دشمن با تیغ تزویر به پیش آمده بود، ائمه‌ی دیگر، شرایطی همچون امام حسن(ع) در مبارزه نداشتند چرا که وظیفه امام حفظ جایگاه حکومت بود و وظیفه دیگر ائمه(ع)، بازپس گیری آن... تزویر دشمن از یک سو و بی‌بصیرتی خواص و بی‌وفایی یاران از سوی دیگر... تزویر فضا را به گونه‌ای غبار آلود می‌کند که تشخیص حق، نه فقط در همان زمان، بلکه در قرن‌های آینده نیز برای افراد، مشکل می‌شود؛ آن روز، بی‌بصیرت ها ایشان را مذلّ المومنین خواندند و امروز، ایشان را امام صلح خواندند، اما نه به معنای صلحی که ما قدرت بازدارندگی آن را برابر با قیام امام حسین(ع) می‌دانیم، بلکه صلحی به معنای منفعل بودن و کوتاه آمدن در مقابل دشمن... باید بگوییم ایشان مظلومیتی دارند، به وسعت تاریخ! (علیه‌السلام): بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه را با چشم خود ببینی، حق است و آنچه را شنیدی یا آنکه برایت نقل کنند، چه بسا باطل باشد. @HOWZAVIAN
. دلم دوباره برای تو بی‌قراری کرد دوباره داغ تو این دیده را بهاری کرد همین‌که واژۀ سرسبز پاسدار شکفت نسیم یاد تو عطر بهار جاری کرد در این لباس مقدس ندیده‌ام چون تو یلی که از حرم و عشق پاسداری کرد ✍️، ۱۴۰۱/۱۲/۰۵ هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات @HOWZAVIAN
. 💐 کهربای عشقعلی‌رضا مکتب‌دار در شگفتم، نه من که جهانی در شگفت است! از چه؟ از عشقی که هم‌چون کهربا مرکب دل را به شتافتن به سوی وادی جنون و چمیدن در دشت بی‌کران مستی می‌کشاند. دشتی آکنده از خوشبویه‌ی درختان اقاقیا و سرشار از نغمه‌های دلکش هَزاردستان. خاک این دشت بوی بهشت می‌دهد، مرکب دل از بویش مست و بی‌قرار می‌شود. افسارش را از دست عقل رها می‌کند و در بی‌کرانِ دشت می‌تازد و در افق شیدایی ناپدید می‌گردد. پهنه‌ی بی‌کران دشت را نوری نقره‌فام فراگرفته است. به‌دنبال سرآغاز نور می‌گردم. ستونی از نور که از افق به سمت آسمان کشیده شده است نگاهم را فریفته‌ی خود می‌کند. گویی این نور از عرش به سمت دشت سرازیر شده است. نوری که چشم را نه تنها نمی‌آزارد که درخشندگی‌اش را نیز افزون می‌کند. در درونم گرمایی غریب احساس می‌کنم که خوشایند است و زندگی‌بخش. آرزو می‌کنم ای کاش هیچ‌گاه این گرما از وجودم رخت برنبندد و مرکبِ جانم همواره در این بی‌کران عشق بخرامد و این تن خاکی را با خود تا اوج مستی برکَشد. از که و از چه سخن می‌گویم؟ از کسی که خودْ جام شراب عشق را به یک‌نوش سرکشید و سرسلسله مخموران جهان شد. از عشق سوزانی که سرتاپای وجود حسین –که درود خدا بر او باد- را در خود غرقه ساخت و او را در هستی معشوق فانی ساخت و از آن پس، وجودش کهربایی شد که هر جانی را جانان شد و بی‌سامانانِ عشق را سامان. حسین جان! ای كهربای عشقت دل را به خود كشیده دل رفته ما پی دل چون بی‌دلان دویده علیه‌السلام @HOWZAVIAN
✔️ پروای پروانگی ✍ سعید احمدی برخلاف پاره‌ای تفاوت‌ها و بعضی اختلاف‌ها «مرور زمان» یک اصل پذیرفته‎شده در حقوق جهانی است؛ ولی اگر نیک و نازک قضاوت کنیم دامنه‎ی موارد حقوقی که مرور زمان آن‌ها را بی‌اعتبار می‌کند هرگز به اندازه‌ی رخ‌دادهای اجتماعی و تاریخی نیستند؛ زیرا گذر ایام خاک نسیان بر ذهن آدمی می‌پاشد و وقایع داغ و حوادث پرهیاهو را خاموش و سرد می‌کند. گاهی نیز بلایی بر سر سرگذشت ما می‌آورد که آیندگان نه نامی از ما می‌شنوند و نه اثری از ما می‌بینند. گرداب سنگین مرور زمان بسیاری از تکاپوهای بشر را در خود می‌مکد، به ته می‎برد و در لایه‌هایی از فراموشی مطلق گم و گور می‌کند. با این همه گاهی خود زمان اصرار دارد برخی از حادثه‌ها را دم به دم از جلوی چشم ما بگذراند. به حدی که اگر ما نیز از آن حوادث بگذریم، زمان نمی‌گذرد. گویا زمان در آن حادثه‌ها ایستاده و نه پس می‌رود و نه پیش می‌آید. خبر داغ نخستین روزهای سال شصت و یک هجری قمری چنین است و صدای بمب خبری جنگ یک‌به‌صد و بلکه بیش‌تر دو سپاه سفید و سیاه تاریخ هرگز از بازتاب و تب و تاب نمی‎افتد. گویا دست‌هایی پشت پرده‎ی زمان هست که نمی‌گذارد هیچ روز و روزگاری غبار غفلت و خاک فراموشی بر تربت کربلا بنشاند. خونی که در روز دهم محرم آن سال بر زمین ریخت، تنها حقی است که با هیچ شرایطی مشمول مرور زمان نمی‌شود. شاید ملک‌های غصب‌شده یا اموال به سرقت‌رفته پس از سال‌ها حق غاصبان و سارقان بشود. شاید مرور زمان، حق نکاح یا مبایعه را فسخ کند. شاید گذر ایام هر معادله‌ای را به هم بریزد؛ اما گذر روزگار تا کنون نخواسته یا نتوانسته سر حق «خون‌خدا» با کسی معامله کند. همه‎ی خاک‎ها و خاک‎نشین‎ها طلوعی دارند و غروبی، زندگی و مرگی، آوازی و سکوتی. همه‎ی آنات و لحظات آغازی دارند و انجامی، ایجادی و اعدامی، بودی و نبودی؛ لیکن یگانه خاکی که الی‌الابد در زمین دم و بازدم دارد و تنها هوایی که در آسمان نفس حق می‌بخشد، نبض پیاپی دارد، حیات جاویدان می‌دهد و البته جگر شیر دارد، تربت عجیب و اعجازآمیز کرب‌و‌بلا است. این خاک نامیرا. این خون جاری. این زمان بی‌گذر. این تپش دمادم. این خیمه‌ی همیشه سرپا. این بیرق دائم‌الاهتزاز. این علم باشکوه. این چند سر و گردن از همه بالاتر. این حق همیشه حق. به خودم می‎نگرم. این هم منم. آدمی‌زاده‌ای برآمده از گل خشک. گوشت و خون و استخوانی برای فنا. نفسی برای خفگی. چشمی برای خفتن و مردن. نامی برای فراموشی. این منم؛ افتاده در گرداب مکنده و کشنده‎ی مرور زمان. عاجزانه‌ دست و پا می‎زنم. دادخواهانه‌ فریاد می‎کشم. ای کشتی نجات فراموش‌شدگان! ای جاودانگی‌بخش به فنارفته‌ها! زمان بر مدار تو می‌چرخد. زمین بر محور تو گهواره‎ی امن حیات من و ماست. مرا از زمین برکن. از زمان بیرون ببر. پایم را، قلبم را، روحم را پروای پروانگی بده. هستی مرا در هیمان حب‎الحسین جاودانگی ببخش. ای حق به انتظار نشسته! من به انتظار تابیدن شعاع تو رو به رکن یمانی کعبه ایستاده‎ام. آن‎جا که می‎شود فراتر از مرور زمان از امام زمان چنین شنید: «الا یا اهل العالم! انی انا المنتقم. الا يا اهل العالم! ان جدی الحسين قتل عطشانا. الا يا اهل العالم! ان جدی الحسين سحقوه عدوانا». @HOWZAVIAN
🔴«قیام حسینی» در آیینه‌ «نامه‌های حسینی» سرنوشت همراهی یا عدم همراهی با قیام حسینی در نامه‌ای به بنی‌هاشم ✍️ احمدحسین شریفی یکی از ویژگی‌های حادثه عاشورا و قیام ابی‌عبدالله الحسین(ع)، «غنای منبعی» آن است. امام حسین و سایر اصحاب آن حضرت تا روز عاشورا و حضرت زینب کبری و امام سجاد علیهما السلام نیز بعد از حادثه عاشورا، از همه ظرفیت‌های موجود آن دوران برای انتقال واقع‌بینانه و درست همه ابعاد قیام حسینی به نسل‌های آینده استفاده کردند. شاید بتوان گفت از جمله‌ی اهداف امام حسین(ع) در نامه‌نگاری‌های متعددی که به افراد، قبایل و مردمان شهرهایی مثل کوفه و بصره و امثال آن داشتند، تلاش در جهت «زنده‌نگه داشتن این حرکت»، «مضبوط ماندن نقاط عطف آن»، «تبیین چرایی قیام»، «تشریح اهداف و آرمان‌های قیام» و «عمومی کردن قیام» بود. به عنوان نمونه آن حضرت به محض تصمیم برای شروع قیام در نامه‌ای بسیار مختصر اما راهبردی خطاب به بنی‌هاشم سرنوشت همراهی یا عدم همراهی با قیام را با صراحت و شفافیت کامل بیان می‌کند و می‌نویسد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَى بَنِی هَاشِمٍ: أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَنْ لَحِقَ بِی اسْتُشْهِدَ وَ مَنْ لَمْ یَلْحَقْ بِی لَمْ یُدْرِکِ الْفَتْحَ. وَ السَّلَامُ».( احمدى ميانجى، على، مكاتيب الأئمة، ص۱۱۵) به نام خداوند بخشنده مهربان از حسین بن علی به بنی‌هاشم پس از حمد و ثنای الهی حق این است که سرنوشت همه کسانی که به من ملحق شوند،‌ شهادت در راه خدا است؛ و کسانی هم که به من نپیوندند، روی پیروزی را نخواهند دید. تمام شد.» @HOWZAVIAN