⚫️ جوانان بنیهاشم بیایید...
✍ محمد احراری
ـ﷽
حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا به تعبیر شهید مطهری(رضوان الله علیه) دارای دو صفحه است:
«یک صفحه ی سفید و نورانی، و یک صفحه ی سیاه و ظلمانی که هر دو صفحه اش یا بی نظیر است و یا کم نظیر¹».
مقصود از صفحهی سفید و نورانی، حماسهآفرینیهای صورت گرفته در صحنهی کربلا و مقصود از صفحهی سیاه و ظلمانی، مصائب و سختیهایی است که اهل بیت(علیهم السلام) با آن روبه رو شدند.
اما انسان با اندکی تأمل و توجه هدف قیام سیدالشهداء(علیهالسلام) را که حضرتش اینگونه هدف قیام خود را بیان میکنند: "و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی اُمّة جدّی²، من برای اصلاح امت جدّم قیام کردم"، درک میکند که صفحهی سفید و نورانی و روح حماسی حادثه بر صفحهی سیاه و ظلمانی و مصائب وارده تغلیب دارد.
یکی از آن صفحات نورانی و حماسی، صحنهی به میدان رفتن جوان برومندِ حضرت، علی بن الحسین(علیهما السلام) یعنی علی اکبر(علیه السلام) است، که سرشار از غَلَیان عواطف و احساسات و در عین حال توأم با حماسه است.
ظهر عاشورای سال ۶۱ هجری، هنگامی که هیچ کسی به جز خانواده، برای حسین(علیه السلام) باقی نمانده بود، این جوان برومند نزد پدر آمد.
"و کان من أصبح الناس وجها و أحسنهم خلقا³" جوانی که زیباترین و خوشخُلقترین مردم بود؛ از پدر اِذن میدان خواست و حضرت بدون هیچ تعلّلی به جوانش اِذن میدان داد.
"ثم نظر إليه نظرة آيس منه و أرخى عينه و بكى⁴" سپس ابیعبدالله(عليه السلام) نگاهی مأیوسانه به او انداخته و چشمانش را به زیر انداخت و گریست.
سپس فرمود: "اللهم أشهد فقد برز إليهم غلام أشبه الناس خَلقا و خُلقا و منطقا برسولك و کنّا إذا اشتقنا إلى نبيّكﷺ نظرنا إليه⁵"، خدایا! تو شاهد باش که پسری به جنگ آنان می رود که در صورت و سیرت و گفتار، شبیهترین مردم به رسول توست؛ هرگاه مشتاق دیدار پیامبرت میشدیم به او مینگریستیم.
علی اکبر(علیه السلام) روانه میدان گشت و به شدت جنگید و جمع بسیاری از لشکر اشقیاء را به دَرَک واصل نمود. سپس به سوی پدر بازگشت و عرضه داشت: "یا أبتِ العطش قد قتلني و ثقل الحديد قد أجهدني، فهل إلى شربة من الماء سبيل؟⁶"، اى پدر! تشنگی مرا کشته و سنگینی سلاح آهنین مرا به رنج افکنده، آیا جرعه آبی برای نوشیدن هست؟
حضرت فرمود: "یا بنیّ! قاتل قتيلاً فما أسرع ما تلقى جدّك محمّدﷺ فيسقيك بكأسه الاوفى شربة لا تظمأ بعدها ابدا⁷"، اى پسرم! اندکی بجنگ، بزودی جدّت را ملاقات میکنی و از آبی سرشار تو را سیراب خواهد کرد که پس از آن هرگز تشنه نشوی.
علی اکبر(علیه السلام) به سوی میدان بازگشت و جهادی نیکو نمود، یکی از افراد سپاه عمربنسعد(لعنة الله علیه) به نام منقذ بن مره عبدی(لعنة الله علیه) تیری به سمت او رها کرد که از اسب بر زمین افتاد.
پس با صدای بلند ندا داد: "يا أبتاه! عليك منّى السّلام، هذا جدّي يقرئك السلام و يقول لك عجّل القدوم علينا⁸"، اى پدر! خداحافظ، این جدّ من است که به تو سلام میگوید و میفرماید به سوی ما بشتاب.
راوی میگوید: حسین(علیه السلام) آمد و بر بالین او نشست، گونه مبارکش را بر گونه وی نهاد و دست به دعا برداشته و این جماعت خبیث را اینگونه نفرین نمود: "قتل الله قوما قتلوك، ما أجرأهم على الله و على انتهاك حرمة الرسولﷺ، على الدنيا بعدك العفا⁹"، خداوند بکشد آن قومی که تو را کشتند، در برابر رسول خدا چه گستاخند.
پس از تو خاک بر این دنیا باد!...
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید...
صلی الله عليك يا ابا عبدالله
➖➖➖➖➖➖➖
منابع:
۱. حماسه حسینی، ج۱، ص ۱۸
۲. بحارالأنوار، ج۴۴، ص ۳۲۹
۳،۴،۵،۶،۷،۸،۹: لهوف، سید بن طاووس، ص ۱۱۰
➖➖➖➖➖➖➖
#محرم
#علی_اکبر (علیهالسلام)
#نویسندگان_حوزوی_البرز
@howzavian_alborz
▪️هر چه قدر به خدای تعالی نزدیکتر و به رسولش شبیهتر میشوی، خریدارت هم گران تو را میخرد.
جانت را میگیرد اما عوضش همه چیزش را نصیب تو میکند.
کسانی که بجای عشق به خدا، دنیا را معشوق خود میگیرند، دنیا آنان را به پشیزی میخرد و از آنها روح ایمان و انسانیت را میستاند و عجیب است حتی بوی گندم ری را هم به مشامشان نمیرساند!
علی اکبر علیه السلام غرق در عشق به خدا بود و برای رفتن به مقتل سر از پا نمیشناخت " فانه ممسوس في ذات الله".
آخر سر هم در قربانگاه عشق، اربا اربا به ملاقات حق تعالی رفت تا بگوید: خدایا برای تو همه وجودم را فدا میکنم حتی اگر تکه تکه شوم از همه قطعات بدنم، خدا خدا خواهی شنید!
✍ محمد علی فتحی
#عشق #عاشورا
#علی_اکبر علیهالسلام
#نویسندگان_حوزوی_البرز
@howzavian_alborz