🌷تهیه یک گزارش درباره عشق.....
✍ مریم قدوسی؛ رمان نویس و کارشناس علوم اجتماعی
با اینکه دیشب دیر خوابیدم تا گوشیم زنگ میخوره بیدار میشم باید سریع آماده شم تا خودمو برسونم به دفتر خبرنگاری، امروز میخوایم با گروه خبر بریم یه جای خوب، میرسم دفتر و اعضای گروه همه آماده ان تا راه بیفتیم .
دقیقا دوساعت طول میکشه با ترافیک برسیم
آدم ها رو نگاه میکنم از ظاهرشون مشخصه که همشون پول آنچنانی ندارن ولی تو چشمای همشون یه چیز مشترک هست ، عشق ، من عشق به امام حسین علیه السلام رو میبینم در چشم های همشون
بفرمایید بریم تو آشپزخونه ی هیات
مااینجا هرشب برای ۲هزار نفر غذای نذری میپزیم
چقدر آشپزخونه گرمه
سلام آقا شما روزی چند ساعت اینجا کار میکنید
سلام دخترم من ازصبح غذا میپزم برای ناهار هیات آقا
حاج آقا گرم تون نمیشه من که اینجا ده دقیقه اومدم گرما زده شدم اینقدر که اجاق روشنه وگرمه
دخترم عشق به آقا که باشه ما جونمونم براش میدیم قربون آقا بشم که بدنش سه روز زیر آفتاب گرم کربلا بود ..... اشک میریزه حاج آقا و همه ی هیات به گریه میفتن ....اشک گوشه ی چشمم و پاک میکنم و میریم تا از بقیه گزارش تهیه کنیم
سلام آقا کوچولو شما چند سالتونه واینجا چیکار میکنید
سلام من اسمم حسین هست و ده سالمه
مادرم نذرامام حسینم کرده هر روز تو محرم میام هیات و اشغال و هرچی رو زمین ریخته جمع میکنم
اینجا واقعا عشق حکمرانی میکنه
بریم پیش مدیر هیات سلام حاج آقا راسته میگن شما هرشب پول قرعه کشی میکنید برای هرکسی که هیات بياد یا غذا میدین که مردم بیان
سلام دخترم اینجا که میبینی خونه ی منه هرسال دهه ی محرم روضه های آقا رو برگزار میکنم مردم خودشون خرج میکنن انقدر کمک میکنن که من اصلا نمیفهمم ازکجا میرسه یکی چای میاره یکی قند یکی برنج تازه ما هنوز پول هم میگیریم به عنوان کمک
پول نمیدیم قرعه کشی نداریم بیشتر وقتها غذا هم نداریم ولی یه آقایی داریم که خیلی عاشق داره از پسر بچه ها بگیر تا پیرمردها اینجا عشق به امام حسین حکمرانی میکنه
سرگروه دفتر خبر اعلام میکنه کافیه و بریم دفتر
دوباره دوساعت شایدم بیشتر تو راهیم تا برسیم دفتر
باید بشینم و مصاحبه ها رو ویرایش و تنظیم کنم
خداروشکر بعد سه ساعت خبر امروز هم آماده شد عشق، نه پول ،بنظرم اسم خوبی باشه میبرم اتاق مدیر و بهش تحویل میدم ساعت ۶ بعداز ظهره و یادم اومده من هنوز ناهار نخوردم ولی انقدر امروز برام شیرین و قشنگ بود که اصلا اذیت نشدم. به آینه نگاه میکنم خدا رو شکر فکر کنم تو چشمای منم عشق به ابا عبدالله الحسین علیه السلام دیده میشه ..........
#خاطره_نگاشت
#هیئت
#عشق
#نویسندگان_حوزوی
https://eitaa.com/HOWZAVIAN_khorasan