eitaa logo
نویسندگان حوزوی خوزستان
268 دنبال‌کننده
454 عکس
91 ویدیو
19 فایل
✍️ "یک نویسنده" بی‌تردید نخبه است 🍃 شعار ما: حمایت از نخبگان حوزوی و مبلغان استان خوزستان 🌱 بازنشر یادداشت‌ شما با این مشخصات پذیرش می‌شود: ۱. نام و نام خانوادگی: ۲. از استان: ۳. نشانی کانال شخصی: تنها مرجع دریافت آثار👇 @Jahaderevayat #جهاد_روایت
مشاهده در ایتا
دانلود
«امامیِ انقلابی» این روزها صدای تلویزیون و شبکه خبر درطول روز در خانه می‌پیچد. به قاب تلویزیون خیره بودم که صدای تکبیر بانو امامی و همکاران پشت صحنه بلند شد، با صلابت و صدایی رسا بدون لرزش، لب به تکبیر گشود و با زبان بدن و انگشت سبابه همزمان برای دشمن حقیر، خط و نشان کشیدند تا به نوبهِ خود ایران و ایرانی را سرافراز کنند. اگر در سنگرهای سوریه و لبنان حاضر نشویم و نجنگیم، باید در تهران با دشمن مقابله کنیم. این جمله را بسیار بسیار تکرار کردیم و جاهلان و افراد نادان فراوانی به ما خندیدند و اکنون به این نقطه رسیدیم که علاوه بر جنگیدن در سنگر کشورهای مسلمان و همسایه از خاک وطن دربرابر تجاوزات رژیم صهیونسیتی که دشمن اسلام، انسانیت و حقیقت است ایستادگی و مقاومت کنیم. اینکه دشمن داخلی و خارجی سعی بر ضربه زدن به کشور اسلامی دارد و البته خنجر زدن دشمنان داخلی بسیار دردناک‌تر است زیرا، بوی وطن فروشی و خیانت به هموطنان متعفن‌تر و مکروه‌تر از خیانت و حمله دشمن خارجی است. وعده الهی بر نصرت حق و دین مبین اسلام تاکید دارد. گرچه تصاویر حملات شیرمردان جمهوری اسلامی از فضاهای مجازی هم‌چون؛ اینستاگرام و یوتیوب با حذف و محدودیت مواجه می‌شود اما دنیای حقیقی شاهد ذلت و لگدمال شدن رژیم غاصب است. در ششمین روز جنگ، از موج دهم حملات عبور کردیم. موج‌هایی که به یاری خداوند با جذر و مدشان روزی اسرائیل منحوس را غرق می‌کنند و عبرتی برای تاریخ می‌شوند‌. این جنگ، ترکیبی از حملات موشکی_سایبری و خطرناک‌تر از آن عملیات روانی دشمن بر مردم است که تنها راه دفع آن ایمان و تقویت روحیه معنوی می‌باشد. هر یک از بانوان این سرزمین اکنون، باید یک خانم امامی و انقلابی باشیم و زینب گونه در تمام زوایای زندگی عمل کنیم. خانه‌هایمان را به محلی پر از آرامش و همدلی تبدیل کنیم، در محل کار سخت‌تر از قبل کار کنیم و در فضای مجازی از حق و حقیقت که مرز آن به خوبی مشخص شده است دَم بزنیم تا در پناه حق پیروز و سربلند باشیم. نصرٌ من الله و فتح قریب ✍🏻 سیده ناهید موسوی @howzavian_khuzestan
«در آستانه وصال» اولین شب محرم است. دل‌ها آرام ندارند و زمین، حال و هوای دیگری گرفته است. یکی در حرم، غرق اشک است؛ دیگری در هیئت، دل را به نوای نوحه می‌سپارد. و من، ساکت و خاموش، کنج اتاق نشسته‌ام؛ در خلوتی که شبیه صحنه‌ای از دل خیمه‌هاست. با اجازه از مادر، گوشه‌ای خلوت کرده‌ام و بی‌صدا، با دلی لبریز از شوق و اندوه، نوحه‌ای آرام زمزمه می‌کنم. در این خلوت، حس عجیبی دارم... محرم امسال، رنگی دیگر دارد. انگار چیزی درونم دگرگون شده؛ انگار صدایی می‌خواندم، بی‌آنکه با گوش شنیده شود. عطری آشنا در هوا پیچیده؛ بویی که نه از خاک، که از آسمان می‌آید... دل، غرق در حسرت است؛ و چشم، خیس از امید. نمی‌دانم این محرم، آخرین محرم زندگی‌ام خواهد بود یا آغازی برای راهی نو؛ راهی که اگر اذن داده شود، شاید به وصال یار ختم شود. اگر امان‌ نامه‌ای در کار باشد، دل بی‌هیچ تردیدی پای آن را امضا می‌کند... اما اگر هنوز فرصتی باقیست، دعایم این است: ای خدا... تو که ما را به خیمه‌ی حسین رساندی، دست‌مان را به دامان ولی‌ات نیز برسان. دلتنگیم... اما همین دلتنگی، نشانی از بودن توست. @howzavian_khuzestan
وطن، پاره‌تن؛ روایت داغ‌های مشترک به نیت نوشتن برای وطنم، یک دست وضو می‌گیرم. نیت؛ قدم اول و لازمه انجام کارهای کوچک و بزرگ است. حقیقتاً اتفاقات و حواشی این روزها فراوان است و آغاز کردن از کدام نقطه کار را برایم سخت می‌کند. از شما چه پنهان، این روزها داغ از دست دادن فرماندهان و دانشمندان هسته‌ای بسیار بزرگ است. دلم برای مادران و همسران شهدا می‌سوزد. برای کودکان تهران و تبریز، لرستان و... که در آرزوی بزرگ شدن، دشمن پلید لبخند و دنیای کودکی را از آنان ربود. برای مادرانی که حالا همسر شهید شدند و باید بار یک خانواده را به تنهایی به دوش بکشند. مادران جوانی که با حس لطیف زنانگی اکنون باید نقش مادر و پدری را برای کودکان خود داشته باشند. برای جنین‌هایی که قبل از به دنیا آمدن، تولدشان در نطفه خاموش شد و برای داغ تازه این روزهایم، رایان؛ شهید دوماهه‌ای که در آغوش مادر زیر مشتی از خاک آسوده خفته است. شب‌های زیادی میان خنده‌ها و آسودگی‌هایم، جنگ نابرابر غزه خاطرم را مکدر می‌کرد و تصاویر به خاک و خون کشیده مردمان بی‌دفاع، خواب را از چشمانم گرفته بود. فکر و خیال، بغض و غصه‌هایم برای غزه را روی کاغذ می‌آوردم و بدون وقفه از غم غزه می‌نوشتم و در هر طلوع و غروب آفتاب برای پیروزی و شکست دشمن دعا می‌کردم. اما این روزها، غم به خانه‌ی خودمان برگشته است. تشییع پیکر خانواده‌هایی که با هم شهید شدند، روایت تازه‌ای از غربت و مظلومیت این خاک دارد. آن‌جایی که تابوتی کوچک کنار تابوت پدر قرار می‌گیرد، آن‌جایی که چادر مشکی یک مادر، هم لباس عزا و هم پرچم شرافت است. آن‌جایی که دخترکی با چشمان متعجب، به جای جشن تولد، میان دریای اشک و پرچم و سرود، بدرقه‌ی پیکر بی‌جان مادرش را نظاره می‌کند. این تشییع‌ها، فقط بدرقه‌ی پیکرها نیستند، سندی زنده‌اند از دشمنی کور و بی‌مرز با نور و دانش و خانواده. در خیابان‌های کشورمان، نه فقط یک دانشمند، بلکه قلب تپنده‌ی یک خانه به خاک سپرده می‌شود. خانه‌ای که دیگر چراغ‌هایش بی‌فروغ‌اند. زن و شوهری که با هم شهید شدند، کودکانی که کنار هم سوختند، فقط عدد نیستند. هرکدام قصه‌ای دارند، لبخندی دارند، صدایی که دیگر شنیده نمی‌شود. تشییع این پیکرها، راه رفتن بر زخم‌هایی‌ست که هنوز تازه‌اند، هنوز گرم‌اند. وطن، پاره‌ی تن ماست و امروز این پاره‌ها خونین‌تر از همیشه‌اند. ما عزادار نه فقط قهرمانان بزرگ، بلکه خانواده‌هایی هستیم که با هم به معراج رفتند؛ در یک نگاه، در یک لحظه، در یک انفجار. آیا این دشمنی با مادر بودن است؟ با کودک بودن؟ با خانه داشتن؟ با آرامش؟ ما با هر تشییع، عهد تازه‌ای می‌بندیم. عهد به ایستادگی، به تکرار حقیقت در جهان، به افشاگری در برابر جنایت. پیکرهای خانواده‌ شهدا به ما یادآور می‌شوند که وطن، اگرچه می‌گرید، اما هرگز تنها نمی‌ماند. نصرٌ من الله و فتح قریب ✍🏻سیده ناهید موسوی @howzavian_khuzestan
«أنا علی العهد» عبارت «علی‌العهد» را از سال گذشته زیاد شنیدیم؛ بارها تکرار کردیم. اما برخی تکرارها بی‌دلیل نیستند؛ ساده و سطحی نیستند. پشت این کلمات، پیامی نهفته است، هدفی، نشانه‌ای. همان‌گونه که «سلام فرمانده» برای مدتی ورد زبان‌ها شد و در دل‌ها ریشه دواند، حالا نوبت «أنا علی العهد» است؛ جمله‌ای که از لبنان برخاست و این روزها در ایران هم طنین‌انداز شده. آیا این، آغازیست بر یک حرکت تازه؟ یا پایانیست بر یک انتظار طولانی؟ اکنون که در برهه‌ی آخرالزمان ایستاده‌ایم، چقدر با نایب امام زمانت بر سر عهدی؟ چقدر برای ظهور آماده شده‌ای؟ و چقدر در برابر خواسته‌های نفست، تسلیم امر ولایت بوده‌ای؟ مدتیست با شهید حزب‌الله، ابراهیم عقیل، آشنا شده‌ام. کلامش را که می‌خوانم یا می‌شنوم، حس می‌کنم از جنس زمین نیست؛ حرف‌هایش بوی آسمان می‌دهند... و امروز، وقتی به شهدای دانشمند و سرداران‌مان می‌نگرم، می‌بینم اگرچه از خاک بودند، اما نگاه‌شان، دغدغه‌شان، جهادشان همه از جنس آسمان بود. این، ویژگی مشترک همه‌ی شهداست؛ آنان که به وعده‌ی «عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون» رسیدند، غریبه نمی‌مانند؛ آشنا می‌شوند؛ نه فقط برای خانواده‌شان، بلکه برای دل‌هایی که شاید هیچ‌گاه دیدار زمینی نداشته‌اند. آنان بی‌عهد نبودند؛ در مسیر حق ایستادند، با نفس خود جهاد کردند، با دشمن جنگیدند؛ با سلاح، با قلم، با علم، و از همه مهم‌تر، با مکتبی که صدای حق بود. اکنون که وقت تنگ است و نشانه‌ها یکی‌یکی از نزدیکی ظهور می‌گویند، سؤال اینجاست: تو کجای این مسیر ایستاده‌ای؟ اهل تکرار شعارها بوده‌ای؟ یا مردِ میدان عمل هم بوده‌ای؟ @howzavian_khuzestan
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🔅از سال 97 تاکنون در با شما هستیم... 🖍سامانه جهاد روایت آثار دریافتی را به منزله «نهایی» تلقی می‌کند؛ متن‌تان را سرپرستی کنید و شسته رفته تحویل دهید.😊 📌حرکت این سامانه کاملا جهادی و رایگان در عرصه خدمت‌رسانی به حوزویان و اهل قلم است؛ از این رو مساعدت فرمائید متن خود را کوتاه و گویا و در بسته‌بندی جذاب برای شبکه نویسندگان حوزوی ارسال فرمائید. 💠 کانال شخصی داشته باشید؛ ویژگی منحصر به فرد ما تبلیغ صفحه شماست، ترویج ایده و فکر هر کاربر اهل حقیقت و معنا. 👇ارسال اثر باید دارای مشخصه‌های زیر باشد👇 1. نام و نام خانوادگی 2. تحصیلات حوزوی یا دانشگاهی 3. استان ( جهت بسته‌بندی اقلیمی محتوای شما متناسب با ارتباطات بستگانی) ⚡️از بازنشر آثار فاقد مشخصه‌های بالا معذوریم. 👥 جهاد روایت؛ سامانه دریافت یادداشت و کوتاه نوشت 👈🏻 @Jahaderevayat 💎@howzavian | نویسندگان حوزوی
خوشا به حال چشم‌هایم... ✍🏻سیده ناهید موسوی خوشا به حال چشم‌هایی که برای عزیز زهرا (سلام‌الله‌علیها) اشک می‌ریزند. این اشک‌ها، نه فقط قطراتی بی‌هدف، که تجلی عشقی‌ست که از قلب برمی‌خیزد و به آسمان گره می‌خورد. جنس این اشک‌ها، نه از آب، که از جنس ایمان، دلدادگی و معرفت است؛ اشکی که سینه را آرام می‌کند، جان را جلا می‌دهد و دل را به دامان امن اهل‌بیت پیوند می‌زند. عشق به اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) غمی شیرین است؛ غمی که انسان را می‌سوزاند اما خاکستر نمی‌کند. بلکه چون آتش درونی کربلا، شعله‌ور می‌کند و در مسیر رشد و بیداری قرار می‌دهد. در این غم، زندگی‌ست... در این اشک، نور است... در این دلدادگی، راهی‌ست برای رسیدن به حقیقت. سپاس خدای را که حسین را آفرید؛ آفرید تا معنا ببخشد به آزادگی، به فداکاری، به بیداری. او را آفرید تا دل‌ها با نامش بتپد، تاریخ با یادش زنده بماند، و انسان، در پرتوی راهش به کمال برسد. چه نعمتی بالاتر از اینکه در عصر بی‌قراری، نام حسین، تکیه‌گاه جان انسان‌ها باشد؟ خوشا به حال ذاکرین و مادحان ارباب که ذکرشان بوی روضه دارد، و خوشا به حال خادمان آستان حسینی که عمرشان وقف خدمت به علمدار حقیقت شده است. چه افتخاری بالاتر از این‌که دست آدمی، در مسیر عشق به حسین، خادمانه بجنبد و زبانش روضه‌خوان باشد؟ و طوبیٰ لمن أحبّ الحسین و نادیٰ أبد ولله ماننسی حُسیناه..." خوشا آنان‌که دل‌شان را به روضه سپرده‌اند، و چشم‌شان را وقف اشکی کرده‌اند که مسیرش کربلاست... نصرٌ من الله و فتح قریب @howzavian_khuzestan
«خاکریز بی‌صدا» ✍ ما آن روزها نبودیم، اما این سال‌ها هستیم... شاید ما در آن هشت سال دفاع مقدس حضور نداشتیم، اما در سال‌های اخیر، در دل جنگ‌های بی‌صدا و بی‌امان بوده‌ایم: در خاکریز فتنه‌ها، در میدان‌های جنگ نرم، در معرکه‌ی کلمات و هجمه‌ی رسانه‌ها، در تریبون‌های پرهیاهوی صفحات مجازی. ما، شاهدان خاموش این نبردهای نوظهوریم. اینجا زخم ما، ایمان ماست؛ تقوای ماست. زخم، گاهی لغزش است؛ پله‌پله سقوط... و شهادت این‌جاست، یعنی زخمی نشدن. همان‌جا که حاج حسین گفت: «برای ورود به خاکریز جنگ نرم، با وضو وارد شوید.» آن وضو، یعنی سپر ما، یعنی پاکی نیت، یعنی حصار دل. و ما... بارها در همین فضای مجازی، سقوط بسیاری را به چشم دیدیم؛ آنان که بی‌سپر ایمان، وارد میدان شدند. و حالا باید بدانیم و باور کنیم: جنگ تمام نشد... فقط شکلش عوض شد. و آن‌چنان که شهید آوینی گفت: «جنگ ما یک گنج بود... هنوز هم هست، اگر چشم‌ها ببیند.» @howzavian_khuzestan
32.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«بی‌تاب اربعین» ✍ هوا گرم است... و دل من بیقرارِ گرمای راهیست که با خستگی آمیخته، اما شیرین است... راهیست که به عشق ختم می‌شود، به تو، ای محبوب قلبم! بی‌تابم، نگران، چون پرستویی مهاجر در آرزوی آشیانه‌ای در سرزمین گرمسیر عشق. هوا گرم است، و شوق دیدارت چون شعله‌ای سوزان در دل خسته‌ام می‌تابد. ای عزیز دل‌ها، ای روح جان من! راه سخت است، اما من عاشقانه قدم برمی‌دارم، که پایان این راه، نگاه توست... یکسال گذشت، سالی که شب‌هایش با دلتنگی تو گره خورده بود، شب‌هایی که تنها با زمزمه نامت آرام می‌گرفتم. گاهی در عالم رویا، مرا مهمان سرای نورانی‌ات می‌کردی، و من از همان سکوی خیال، تا آسمان پرواز می‌کردم... ای طبیب جانم، این دلِ آشفته را دریاب، رحمی کن بر قلبی که بی‌قرار توست. مرا امسال هم بطلب... ای مهربان‌ترین میزبان، که دل عاشق من هیچ سکنی جز خانه‌ی تو نمی‌شناسد. دلتنگم، محبوبم، اما نگرانم... نکند امسال، از قافله عاشقانت جا بمانم. @howzavian_khuzestan
«دورهمی های پر برکت» ✍ چند شب به‌یادماندنی بود... بعد از روضه، در خانه پدربزرگ دور هم می‌نشستیم. کتاب احکام را باز می‌کردیم، سؤالات شرعی می‌پرسیدیم و پاسخ می‌شنیدیم. یا به‌قولی، مباحثه می‌کردیم. این همان معنای واقعی جلسات حسینی بود؛ فقط اشک نبود، فهم و معرفت هم بود. آن سال‌ها حال‌وهوای دیگری داشت. شب‌های تابستان با حفظ قرآن، یادگیری احکام و گفت‌وگوهای دینی می‌گذشت. اما حالا، چرا آن جلسات ادامه نیافت؟ شاید به‌خاطر آمدن اینترنت، گوشی‌ها و حواس‌پرتی‌های این روزها... با این حال، آن سال‌ها بی‌ثمر نبود. برکاتش هنوز در دل و ذهن ما زنده است. انتقال معارف دینی به نسل جوان، صمیمیت خانوادگی، تقویت روح پرسشگری، آرامش درونی و آشنایی با سبک زندگی اهل‌بیت، تنها بخشی از ثمرات آن دورهمی‌های ساده بود. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «تَزاوَروا و تَذاكَّروا أمرَنا؛ فإنَّ حديثَنا يُحيِي القُلوبَ» با هم دیدار کنید و درباره معارف ما گفت‌وگو نمایید؛ چرا که سخنان ما دل‌ها را زنده می‌کند. (بحار الأنوار، ج۷۱، ص۳۵۲) شهید مطهری می‌گوید: «اگر دین از خانواده شروع شود، در دل فرزند ریشه می‌دواند، نه فقط در ذهن او.» و هنوز هم می‌شود دوباره ساخت. می‌شود یک شب در هفته را برای نشستن دور هم انتخاب کرد. صفحه‌ای قرآن خواند، حدیثی ساده مرور کرد، گوشی‌ها را برای چند دقیقه خاموش کرد و در فضایی بی‌تکلف و صمیمی حرف دل زد و از دین آموخت. ای کاش دوباره بشود... همان جلسات ساده، صمیمی و پربرکت را زنده کرد. @howzavian_khuzestan
«انسانیت» ✍️ نمی‌دانم از کجا شروع کنم و چگونه بنویسم... چند روزی‌ست میل به غذا کم شده، خجالت‌زده‌ام. در برهه‌ای از زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که همه چیز در حال امتحان است: شرافت، غیرت، مسلمانی... و انسانیت. گفتم "انسانیت"... چند میلیارد مسلمان در جهان هستیم، اما فقط نظاره‌گر اوضاع غزه مانده‌ایم. هیچ کاری نکرده‌ایم. تنها به ابراز همدردی و همبستگی بسنده کرده‌ایم. اکنون که غزه در گرسنگیِ مرگ‌بار گرفتار شده، باز همان احساسات تکراری را مرور می‌کنیم. می‌ترسم از روزی که خشم خدا، دامن همه‌ی بشریت را بگیرد؛ از این سکوت سنگینِ مسلمانان می‌ترسم. نمی‌دانم چه بگویم یا چه بنویسم. اما از خود می‌پرسم: «انسانیت را چگونه فهمیدیم؟» که شب‌هایمان با خیالی آسوده روز می‌شود، در حالی که شاهد رنج بی‌وقفه‌ی مردم مظلوم غزه‌ایم... "وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ..." شما را چه شده که در راه خدا و برای نجات مردان و زنان و کودکانی که ستمدید‌ه‌اند، نمی‌جنگید؟ آنان که می‌گویند: «پروردگارا! ما را از این شهری که مردمش ستمگرند بیرون ببر، و از سوی خود برای ما سرپرستی بگمار، و از جانب خود یاوری برای ما قرار ده.»آیه ۷۵ سوره نساء @howzavian_khuzestan
«صلحی برای بیداری، قیامی برای عزت» ✍🏻 وقتی نام امام حسن مجتبی (ع) به میان می‌آید، بسیاری تنها به «صلح» او می‌اندیشند؛ اما صلح او فراتر از یک توافق سیاسی ساده بود. امام حسن (ع) در زمانه‌ای که شمشیر و خون حرف اول را می‌زد، هنر بزرگ‌تری را به نمایش گذاشت: «صلح به مثابه مقاومت». این صلح نه صرفاً برای آرامش موقت، بلکه راهبردی عمیق برای حفظ دین، جان مسلمانان، و بقای اصالت اهل‌بیت بود. امام حسن (ع) نشان داد که مقاومت، تنها در میدان نبرد معنا ندارد؛ گاهی باید سکوت کرد تا حقیقت، در گذر زمان با قدرت بیشتری بدرخشد. او با صلح خویش، بنایی مستحکم ساخت که قیام امام حسین (ع) بر آن استوار شد. خون کربلا بر پایه‌ی خرد صلح حسن بن علی (ع) جاری شد؛ این یعنی هر حرکت بزرگ، نیازمند بستری محکم و زمان‌بندی هوشمندانه است. شاید در نگاه نخست، امام حسن (ع) صلح‌طلب به نظر آید؛ اما در حقیقت، حکیم‌ترین استراتژیست تاریخ اسلام است. او شعله‌های جنگ را خاموش نگاه داشت، نه از ترس، بلکه برای اینکه آتش روشنگری و آگاهی در دل‌ها شعله‌ور شود. امروز، در دنیایی که صبر و تدبیر جای خود را به هیجان و شتاب داده، امام حسن (ع) به ما می‌آموزد که صلح، اگر در زمان درست و با نیت درست باشد، قدرتمندترین شکل ایستادگی است؛ ایستادگی‌ای که نه با خشونت، بلکه با حفظ ارزش‌ها، وحدت و امید معنا می‌یابد. اما صلح و قیام، هر دو وابسته به زمان و شرایط‌اند. امام حسن (ع) در دورانی زندگی می‌کرد که جامعه اسلامی، خسته، فرسوده و بی‌انگیزه از جنگ‌های داخلی بود. در آن زمان، صلح او بهترین و تنها راه برای حفظ اصل اسلام و جلوگیری از فروپاشی جامعه بود. اما امروز، در عصر سلطه استکبار جهانی، در روزگاری که رژیم صهیونیستی، آمریکا و قدرت‌های جهانی، ستم را به شکل سازمان‌یافته بر ملت‌ها تحمیل می‌کنند، دیگر صلح خاموش و سکوت، در حکم خیانت به ارزش‌هاست. امروز وقت آن است که همچون امام حسین (ع) بایستیم و فریاد برآوریم: «هیهات منّا الذلّة»؛ ما اهل سازش با ظلم نیستیم. صلح امام حسن (ع) و قیام امام حسین (ع) دو چهره از یک حقیقت‌اند: مقاومت در برابر انحراف، در زمان مناسب با روش مناسب. امروز، مسئولیت ما روشن است: ادامه‌ی راه ایستادگی، هوشیاری در برابر فریب، و حفظ عزت اسلام و انسانیت در برابر ستم مدرن. @howzavian_khuzestan
«اربعین؛ چله‌ی وفاداری» اربعین یعنی چهل؛ چله‌ای که برای حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) پر از درد، داغ، غربت و اسارت بود. اما او علی‌وار ایستاد، سخن گفت، افشاگری کرد، روشنگری کرد و حقیقت کربلا را به گوش تاریخ رساند. حضرت زینب، در این چهل روز، هارون بود برای موسی زمانش و زهرا شد برای علیِ زمانش. او نه تنها با امام حسین (ع) بود، بلکه بعد از عاشورا، عصای راه امام سجاد (ع) شد. در این چهل روز، زینب فقط یک پیام‌رسان نبود؛ او یار و یاور امام زمانش بود. اما حالا، حکایت من و تو چیست؟ در این چهل روز بی‌قراری، یا در راه رفتن به کربلاییم یا در حسرت جاماندگی. اما سؤال اصلی این‌جاست: از این چله‌ی وفاداری چه آموختیم؟ برای امامِ زمانِ عج خود چه کرده‌ایم؟ این اشتیاق رفتن، زیباست؛ نشانه‌ای از پاکی دل توست. اما اشتباه نکن! اگر رفتی و برگشتی و در تو هیچ تغییری حاصل نشد، چه؟ اگر همانی ماندی که بودی، اربعینت بی‌ثمر است! اربعین، یعنی تولد دوباره‌ی روح، ایمان، اقتدار و پایبندی به عهد. یعنی بگویی: «یا صاحب‌الزمان عج، من هستم! بر من هم حساب باز کن.» این روزها، روزهای غربال است. به هوش باش! هدف، فقط رسیدن فیزیکی به کربلا نیست. در این مسیر، خیمه‌هایی هم هست که نام خادم دارند، اما در راه حق نیستند! پس خادم بودن کافی نیست، باید در مسیر حق بود. و مسیر حق چیست؟ راهی که به امام زمانت ختم شود... راهی که قدمی در مسیر ظهور باشد، نه فقط پیاده‌روی جسم، بلکه پیاده‌روی روح، دل، و وفاداری. اربعین را دریاب! نه فقط برای رفتن، بلکه برای بازگشت به خویشتن. اربعین یعنی چله‌ی یاری، برای امام حاضر، برای جبهه‌ی حق، برای ایستادن. @howzavian_khuzestan