♻️ عجیب اما واقعی درباره هنر دیگر مرحوم استاد فرشچیان
✍حمید رسایی
از جمله ابتلائات انسان در این دنیا مسأله فرزند است. ارتباط عاطفی فرزند با والدین به اندازهای قوی است که قرآن کریم، همواره آنها را پرهیز داده که مبادا برای فرزند آخرت خودتان را فنا کنید. این ارتباط عاطفی البته برعکس نیست. برای همین من اینگونه تعبیر میکنم که تمام آیات قرآن کریم خطاب به فرزندان درباره والدین، آیات گازی است، یعنی خداوند فرزندان را هُل میدهد تا به والدین احترام بگذارند و برخلافش، تمام آیات خطاب به والدین درباره فرزندان، آیات ترمزی است، یعنی والدین پرهیز داده میشوند که مراقب باشند کشش عاطفی آنها را از مسیر حق بیرون نکند.
حالا بشنوید از استاد هنرمندی که تازه از دنیا رفت. ابوذر ورداسبی داماد استاد فرشچیان و فاطمه فرشچیان، دختر وی از اعضای سازمان منافقین بودند. دختر ایشان دانشجوی سالهای آخر پزشکی بود که به سازمان مجاهدین خلق پیوست و در فاز نظامی به منطقه کردستان اعزام شد.
سرانجام ابوذر ورداسبی و همسرش در اوایل مردادماه ۱۳۶۷، در عملیات مرصاد وقتی با حمایت آمریکا و نظام بعثی به ایران حمله کردند، در صحنهی نبرد با سپاه پاسداران کشته شدند.
با اینکه داماد و دختر استاد فرشچیان کشته شدند اما در طول این سالها هیچ کس از زبان این هنرمند نامآور، کلمهای علیه اسلام و جمهوری اسلامی نشنید بلکه برخلاف آن را دید و شنید!
و چه شخصیتهایی که در طول این سالها به دلیل برخورد با فرزندان متخلف آنها، برآشفته شدند و علیه نظام اسلامی برآشفتند.
روحش شاد
#نویسندگان_حوزوی_تهران
@howzavian_tehran
🔻عشقنامۀ اربعین ۱۴۰۴ [قسمت ۲]
📝 جغرافیای عجیب!
✍مهدی رسولی
✥ «اینجا» رو خیلی دوست دارم؛ حس خوبی بهم میده؛ معنا و هویت خاصی برام داره!
اگر از مرز ایران بگذری، قبل از ورود به مرز عراق، میتونی اینجا رو ببینی!
اینجا، نه ایرانه و نه عراق!
اینجا، جغرافیای کشوری نیست!
نه میتونی بگی ایرانه، نه بگی عراقه، نه بگی سوریهس، نه بگی هنده و نه هیچ کشوری دیگهای!
خاک اینجا، با دبدبه و کبکبهای فریاد استقلال سرمیده و دوست نداره نام هیچ کشوری براش گذاشته بشه!
پذیرای همه از هر جغرافیاییه، ولی به رنگ جغرافیای هیچ کسی در نمیاد!
✥ اینجا رو چرا دوست دارم و چرا حس خوبی بهم میده؟!
چون خاک اینجا، شبیه اربابم حسینه!
همونطوری که خاک اینجا خودشو به هیچ جغرافیایی محدود نکرده، حسین(ع) هم خودشو به هیچ دینی، به هیچ مذهبی، به هیچ حزبی، به هیچ جفرافیایی، به هیچ ملیّتی، به هیچ شهر و محلهای و در یک کلمه، به هیچ رنگی که بوی انحصار و تفرقه بده، محدود نکرده!
حسین(ع)، حسین همهست!
حسین(ع)، تنها به رنگ خداست و صبغة اللّٰهه!
✥ وقتی به داخل کشتی حسین(ع) نگاه کنی، این بیرنگی و وحدتِ معجزهآسا رو میبینی:
🏴 «وهب نصرانی» که همدین حسین(ع) نبود؛ اما در آغوش حسین(ع)، «وهب حسینی» شد!
🏴 «زهیر عثمانی» که هممذهب حسین(ع) نبود؛ اما در آغوش حسین(ع)، «ظهیر حسینی» شد!
🏴 «حرّ یزیدی» که هم همحزب حسین(ع) نبود؛ اما در آغوش حسین(ع)، «حرّ حسینی» شد!
و خیلی از کسانی که همکیش با حسین(ع) در خیلی از ویژگیها نبودند، اما سوار کشتی وسیع و سریع حسین(ع) شدند.
✥ حسین(ع)، آغوش خودشو به هیچ رنگی محدود نمیکنه، اما وقتی که خیلیها با رنگهای متفاوتی در آغوش حسین جای میگیرن، از هر مسلمانی مسلمانتر و از هر شیعهای علویتر میشن و بهتره در یک کلمه بگیم «با حسین(ع)، عاقبت بخیر میشن»!
✥ ای حسینِ همه! رنگهای ما، رنگهای خوب و خدایی نیست؛ ما رو با همین رنگها در آغوش بگیر!
﴿…فَأُوْلٰئِكَ يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَيِّـٔاتِهِمْ حَسَنٰت…﴾
خداوند، بدىهايشان را تبديل به خوبىها مىکند! (فرقان/ ۷۰)
#اربعین
#نویسندگان_حوزوی_تهران
@howzavian_tehran
✍علی اسفندیار
کاری به نرفتگان ندارم
مسألهی من، منم!
برای من در این سالهای چهل
از جاکندگی دشوار نموده است
اکنون، چند "پیدرپی" از اربعین جاماندم
از خودم جا ماندم
باید این حال را بررسید
باید هموار شود بیحاصلیام
پ.ن: آغاز سفر اربعین ثمرهی "انسانشدن" است و پایانش؛ انسانماندن در عصر حسین علیهالسلام
#اربعین
#نویسندگان_حوزوی_تهران
@howzavian_tehran
🔻عشقنامۀ اربعین ۱۴۰۴ [قسمت ۳]
📝 همون همیشگی!!!
✍ مهدی رسولی
✥ اتوبوس نگه داشت و فریاد راننده عراقی بود که گوشم را بدجور پیچید و از خواب بیدار کرد. به خودم که اومدم، دیدم هوا روشنه و عنقریبه که نماز صبح قضا بشه (بماند که آدم توی این ماشینهای عراقی، انقدر خسته میشه که نمیفهمه کِیْ روزه و کِیْ شب)
مسافرها رو میدیدی که به سمت سرویس و وضو و نماز، میدویدند!
من همون ابتدا وضو گرفتم و نمازم رو خوندم و برگشتم به سمت سرویسها.
✥ ای دل غافل! دیدم یه عده از مسافرها، هنوز در صف سرویس هستن و حدوداً سه-چهار دقیقهای بیشتر به پرواز ملائک بینالطلوعین نمونده.
گفتم خب وضو بگیرید و نماز بخونید؛ حالا بعدش...!
چند نفری حالت اضطرابی در چهرهشون بود و بعضی هم با صورتی پُر از حسرت رو به من کردن و گفتن: «آخه چطور قبل نماز به ... نریم»!
یکی هم از اونطرف که به اضطراب و حسرت گفته بود «زِکّی»، قندی در دهان آب کرد و گفت: «حالا یه نماز صبح هم قضا بشه! به کجا بر میخوره؟!»
✥ چی میگفتم؟ چی میتونستم بگم؟ فقط زیر لب گفتم که مرد نیستم اگر یه یادداشت خرجتون نکنم!
✥ از اون موقع تا الان که دارم این یادداشت رو مینویسم و حدوداً دو روزی گذشته، خیلی ذهنم درگیر بود و پیش خودم میگفتم آخه چطور؟!
معتقد و متدیّن که هستی! معلومه نمازخون و روزه بگیر هم هستی! قطعا با معرفت هم هستی که برا زیارت سید الشهداء(ع) اومدی عراق!
خب پس چرا آخه اینجوری کردی؟
یعنی خیلی سخت بود اول وضو میگرفتی و نماز میخوندی، بعد میرفتی ... ؟!
گذاشتی به همین راحتی قضا بشه؟!
مشخص هم بود که بحث تحمّل نداشتن نبود؛ داستان، چیز دیگهای بود!
داستان، داستان «همون همیشگی» بود!
✥ مردمِ معتقد و متدیّنی وجود دارن که در گرداب «روزمرگی» و «حرکت بر اساس عادت» غرق شدن!
از تغییر میترسن!
از تفاوت میترسن!
از انعطاف میترسن!
صبح که از خواب بیدار میشن، باید همه چیز مثل روز قبل و به همون روال باشه!
✥ «همون همیشگی»، یکی از بدترین آفتهای انقلابیگری در هر عصریه!
«انقلاب» یعنی «تغییر»؛ «انقلابیگری» هم یعنی «تغییرگری»؛ کسی که میخواد در زندگیش نسبت به یک هدف مقدس، «انقلابی» یا بگو «تغییرگر» باشه، باید بتونه خودشو برای تغییر شرایط آماده کنه.
«تغییر دادن»، «تغییر کردن» میخواد؛ و تغییر کردن هم «تحمّل و انعطاف در شرایط تغییر» رو میخواد!
✥ یه مثالش، همین ۱۲ روز جنگ با اسرائیل و آمریکا بود؛ خیلیها نه اصلا صدای انفجار شنیدن و نه حتی یه خار در پاشون رفت؛ ولی چرا زمین و زمان رو به هم میدوختن؟! چون خبر جنگ باعث تغییر سبک زندگیشون میشد؛ تغییر زمانها و مکانها و کارها و شرایطها در روند زندگی!
از یه راننده تاکسی شنیدم که میگفت خدا لعنت کنه اسرائیل رو! پیش خودم گفتم آفرین به این روحیۀ جهادی! گفت آره بابا، خدا لعنتشون کنه! زندگیمو ریختن بهم، خواهرم میترسه و منو آواره کرده که هر روز از فلانجا بیارمش خونهمون و منم کار دارم و...!
✥ اگر دنبال اینی که بزرگ و بزرگوار بشی و کارهای بزرگ انجام بدی، نباید هر روز که بیدار میشی، تا شب بگی «همون همیشگی»!
✥ «اربعین»، یه منزلگاهیه برای اینکه تمرین کنی که نگی: «همون همیشگی»! در خوردن، در پوشیدن، در خوابیدن، در زمان و مکان و بهطور کلی در روند زندگی!
تا برسه به تفسیرهای بزرگتر!
﴿…إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَومٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِم…﴾ (رعد/ ۱۱)
خداوند، سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمىدهد، مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند!
#اربعین
#نویسندگان_حوزوی_تهران
@howzavian_tehran
✍محمدحسین شهبازی
بالاخره «بزنند، دوباره میسازیم»؛
یا «دوباره بسازیم، میزنند»!
کدام؟!
جناب آقای دکتر پزشکیان؛
اولا باور بفرمایید وقتی از موضع جملهٔ اول به موضع جملهٔ دوم میرسید، چیزی جز پالس ضعف برای دشمن ارسال نمیکنید!
ثانیا باور بفرمایید این دو جمله متناقض است؛
چطور این مواضع متناقض را به رهبری نسبت میدهید؟!
#نویسندگان_حوزوی_تهران
@howzavian_tehran
🔴 حذف صفر یا حذف معنا؛ جراحی ناموفق کالبد بیمار اقتصاد
🖊 حسین انجدانی
بنده، نه خود را در زمرهی تئوریسینهای اقتصادی میدانم، و نه داعیهی احاطه بر معادلات پیچیدهی مالی دارم؛ اما عقل سلیم و تجربهی زیستهی یک ملت، به اتفاق، گواهی میدهد که گاه، تغییر در «شکل» بیآنکه به «حقیقت» رسوخ کند، جز فریبی نرم بر چشمان امیدبستهی مردم نیست. حذف چهار صفر از پول ملی، در غیاب اصلاحات ریشهای و ساختاری، چیزی جز «نقل مکان لفظ» نیست؛ جابهجایی عدد، بیآنکه معنا عوض شود. تغییر واحد پول، بیآنکه واحد قدرت خرید تغییر کند، همان است که بود، تنها با جامهای دیگر.
واقعیت آن است که ارزش پول ملی را نه شکل ارقام، بلکه قدرت واقعی اقتصاد نگاه میدارد؛ قدرتی که از تولید مولد، خدمات اصیل، نوآوری صنعتی، بهرهوری بالا و انضباط مالی برمیخیزد. کشوری که هنوز گرفتار ساختار معیوب بودجه، بانکهای ناسالم، تورم مزمن و رانتخواری سازمانیافته است، با تغییر شکل اسکناس، از قید این مشکلات رها نخواهد شد. به بیان دیگر، در اقتصادی که بنیانش از تولید حقیقی و ارزشآفرینی صنعتی و کشاورزی تهی باشد، حذف صفر، تنها تغییر واحد سنجش است نه تغییر واقعیت.
تجربهی جهان نیز گواه این حقیقت است. برزیل، ترکیه و چند کشور دیگر، هنگامی در حذف صفر موفق شدند که پیشاپیش تورم را مهار کرده، انضباط مالی را بازگردانده و اعتماد عمومی را احیا کرده بودند. در مقابل، زیمبابوه و ونزوئلا، که صفرها را زدودند بیآنکه ریشهی بحران را بزنند، اندک زمانی بعد، با صفرهای بازگشته و حتی افزوده، دوباره روبهرو شدند.
اقتصاد، همچون کالبدی بیمار، به جراحی ریشهای نیاز دارد. اگر زخم عمیق است، بستن سطحی آن جز تعفن دوباره نمیآورد. حذف صفر، اگر درپی مهار تورم، رونق تولید و ساماندهی نظام بانکی نیاید، فقط نقش همان باندی است که درد را میپوشاند و فساد را میپرورد. این کار، حتی در حوزهی روانی و اجتماعی نیز، به ضد خود بدل خواهد شد؛ زیرا مردم، با حافظهی تاریخی و تجربهی زیسته، این تغییر را نه علامت سلامت، که نشانهی عجز خواهند دید.
این قاعده، چنان است که گویی در دستور زبان، صرف تغییر شکل واژه، بیآنکه معنا دگرگون شود، بیفایده است؛ منطق عقلانی حکم میکند که هر تحول پولی، معلول تحولی عمیقتر باشد: گسترش زیرساخت تولید، ارتقای بهرهوری، مهار تورم و ایجاد ثبات در سیاستهای مالی. اگر روزی رسید که تولید و خدمات واقعی این سرزمین، نه یکدهم که پنج یا ده برابر امروز شد، آنگاه میتوان صفرها را برداشت و آن حذف، نه «نمایش»، که «نشانه»ی سلامتی باشد. آزمایش این قاعده را در تاریخ معاصر خود دیدهایم. اقدام شجاعانهی شهید جمهور رئیسی عزیز، در حذف ارز ترجیحی؛ جراحی که، اگرچه موقتاً فشار اجتماعی آفرید، اما ماهیتش برچیدن بستر فساد و رانت و بازگرداندن قیمتها به مدار واقعیت اقتصادی بود. این، الگوییست که هر تحول پولی و مالی باید بر آن سوار گردد؛ اصلاحی که از بطن شجاعت و صداقت برمیخیزد، نه از سطح نمایش و نمادسازی.
بنابراین حذف صفر، اگر چنین پشتوانهای نداشته باشد، حتی پیامد اجتماعی و روانی آن به ضد خود بدل میشود. جامعهای که بارها وعدهی «تحول» شنیده و حاصل آن را در زندگی روزمره ندیده، این تغییر را نه بهمثابه گشایش، که بهمنزلهی اعتراف به شکست مینگرد. در چنین حالتی، اعتماد، که سرمایهی نخست هر اصلاح اقتصادی است، تحلیل میرود و فرهنگ اقتصادی جامعه به سمت بیاعتنایی به پول ملی و غلبهی نگاه مصرفگرایانه و کوتاهمدت سوق پیدا میکند. تحول، پیش از آنکه در اسکناس و سکه متجلی شود، باید در عقلانیت سیاستگذار و شجاعت تصمیمگیرنده حلول کند. این سرزمین، کم از «طرح تحول» نشنیده است؛ اما آنچه کم دارد، «مرد تحول» است: کسی که بداند اقتصاد، میدان کارزار با ساختارهای معیوب و منافع رسوبکرده است، نه عرصهی آرایش صوری و شعارپردازی.
اقتصاد کشور، برای برونرفت از این چرخه، به شجاعتی که شهید رئیسی در حذف ارز ترجیحی نشان داد، و به صداقتی همسنگ آن، نیازمند است. و این اقتصاد، بیش از اعداد و اعشار، به جراحانی نیاز دارد که همچون سیدالشهدای خدمت، تیغ بر ریشهی بیماری زنند؛ نه آنان که به پاککردن صورتمسئله، یا تراشیدن صفرها دل خوش کنند.
#حکمرانی
#سیاست
#نویسندگان_حوزوی_تهران
@howzavian_tehran
📝 حضور عاشقانه
🎙بیانات استاد احمد فرحانی
✍به قلم یوسف پورجم
✥ «جامانده»، واژهای ساده، اما مملو از معانی پیچیده است. گاهی یعنی کسی نتوانسته راه بیفتد، مریض بوده، گرفتاری داشته یا مانعِ مالی و قانونی جلوی پایش سبز شده؛ گاهی هم -و این همان معنای عمیقتر است- یعنی دور افتادن از معشوق حقیقی؛ از اهلبیت عصمت و طهارت؛ از آنانی که نامشان حتی وقتی اشک را بر صورتت جاری میسازد، جَلا و حضور میبخشدت.
✥ این دو معنا را از هم جدا کنیم. یکی، «محدودیت جسمی و تاریخی» است و دیگری، «محدودیت وجودی»!
اما بگذارید ادعا کنم -و این ادعا ریشه در تجربهٔ دینی و قلبی دارد- که در معنای دوم، «جامانده» نداریم. عشق که وجود داشته باشد، مرز زمان و مکان را میشکند. عاشق میتواند بهصورت فرازمانی و فرامکانی حضور داشته باشد؛ هر روزش را عاشورا کند، هر گوشهاش را کربلا کند؛ چراکه عشق، شریعتِ حرکت است.
✥ چنانکه اهل سخن گفتهاند، «لیس الدین إلا الحبّ»؛ آنچه دین را زنده میسازد، محبت است. وقتی محبت، مبنا و ریشهٔ فکر و دل و عمل آدمی شود، دیگر باخت معنا ندارد؛ سوختنی هم اگر باشد، معامله است با محبوب. عهد حسینی را که مرور میکنیم، اگر این عهد اصیل در دل بنشیند، بعضی از کندوکاوها و روایات برایمان روشن میشود؛ ازجمله اینکه چرا معصوم میگوید دین چیزی جز محبت نیست؟ و چرا زیارت سیدالشهداء این همه استثنا دارد؟
حتماً دیدهاید، همان شریعتی که در امور عادی به عقل و مصلحتسنجی حکم میکند، در قبال زیارت اباعبدالله گاهی زبانِ دیگری باز میکند. شریعتِ محاسبهگر میگوید که اگر سفری زیانبار است، ترک کن؛ ولی شریعتِ عاشق میگوید که با تشنگی و گرسنگی برو! با خاکآلودگی برو؛ مگر نه که زیارت عاشقانه، آزمونی است برای عشق؟ «فارحم تلك الوجوه التي غيرتها الشمس»؛ چهرههایی که آفتابِ سوزان، راه را برایشان سخت میکند.
✥ روایتی از حضرت صادق(ع) نقل شده که هیچکس در روز قیامت نیست جز اینکه آرزو میکند جزو زوّارِ قبرِ حسین باشد. این تمنا معنیاش چیست؟ جز حضورِ قلبی؟ جز دلتنگیای که حتی اگر جسمِ آدم نرسد، خودِ آدم را به حرم میکشاند؟
✥ اویس قرنی، مثال روشنی است. مردی از یمن که هرگز پیامبر(ص) را رو در رو ندیده بود، اما پیوند وجودیاش با پیامبر، آنچنان بود که خود پیامبر او را دوست عزیزش خواند؛ «گر در یمنی، چو با منی، پیش منی»! اویس بهخاطر یک عهد با مادرش، پیش از ملاقات محبوبش برگشت؛ اما آن عهد، مانع حضورِ باطنیاش نشد. همینجاست که با همهٔ محدودیتهای مکانی، عاشق میتواند فرازمانی باشد. حضور واقعی، بیش از حضور جسمانی معنا دارد.
✥ همچنین داریم آن روایتهای لطیف از حضور سیدالشهداء که از عرش به خیمه و به قتلگاه و به زوّار خیره است. تصویر عجیب و تکاندهندهای است. امامی که از عالَم غیب به خاکِ راهِ ما مینگرد؛ به وداع مادر؛ به زوّاری که اشک میریزند. یعنی چه؟ یعنی آنکس که حقیقتاً معشوق است، نه تنها محلِ حضورِ عاشق را میپذیرد که در مقابلِ هر تپشِ دل، پاسخی دارد. پس چگونه بگوییم «جامانده»؟ مگر نه اینکه «لَنَظَرَ إلی زائره» نشان میدهد نگاهِ سیدالشهدا به زوّارش است؟
✥ اما همهچیز آرام و بیچالش نیست. این پیوندِ عاشقانه، هم تجربهٔ فردی دارد و هم جلوههای اجتماعی و سیاسی و اخلاقی. سیدالشهداء، نمادِ مقاومت و ایستادگی است؛ او نهتنها منبع سوز و ماتم یک دل عاشق، که معیار جامعهای است که حاضر نیست ذلّت را بپذیرد. بنابراین «حضور عاشقانه» نباید به یک تجربهٔ صرفاً فردی و عاطفی تقلیل یابد. عاشورا، فردی است و جمعی؛ مناجات و سیاست؛ گریه و قیام!
✥ و باز باید تأکید کرد که «جامانده» در معنای حقیقی -بهمعنای از دست دادنِ ارتباط با سرچشمهٔ محبت- نداریم!
اگر دل، متصل باشد، زمان و مکان، مطیعِ عشق میشوند. هر روز را میتوان عاشورایی ساخت؛ هر گوشه را میتوان کربلا کرد؛ هر نفس را میتوان «ذکر حضور» کرد.
اما شرطش چیست؟ شرطش پاکسازی نیّت، تمرین مراقبت قلب، و عمل هرروزه است. سخت است؟ بله. ساده است؟ نه. احتمالاً خطا هم خواهیم داشت. انسانیم دیگر، هم اشتباه میکنیم، هم آن را تکرار میکنیم، اما همین خطاها هم بخشی از مسیرند، اگر دل متصل بماند!
✥ اگر اهلبیت، محبوب تو باشند؛ اگر شریعت را با محبت بخوانی؛ اگر دلِ تو، راه معشوق را پیش گرفته باشد، دیگر «جامانده» نیستی. ممکن است نتوانی برای زیارت بروی. اما حضور عاشقانۀ تو، همانجا که هستی، زیارت را در نفسها، در اشکها، در اعمال و در فریادِ عدالتت جاری میکند. پس اگر روزی توانستی راه بیفتی، برو؛ اما اگر نشد، بدان که اباعبدالله(ع) به تو هم نظر دارد.
و اگر نرفتی، اگر رفتن دیگران را تماشا کردی و دلت شکسته شد، بدان این شکستن هم بخشی از ساختن است.
آری، جامانده نیستی!
#اربعین
#نویسندگان_حوزوی_تهران
@ahmad_farhani53
@howzavian_tehran
اینجا کربلاست...
✍علی مهدیان
❤️اتفاقاتی که در درون قلب ما میافتد، ارتباط روشنی با ظاهر زندگی و رفتارهای ما دارد. وقتی قدم به قدم به سمت کربلا حرکت میکنی از لحظه حرکت، داری به قلبت میگویی، رها کن، برو سمت حسینع.
❤️گناههایت را، دلبستگیهایت را، عادتهایت را، روالهایت را، خانه ات را، همه را بگذار، بیا برویم نزد خود آقایمان
و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله...
❤️برو همه دردهایت را بگو، دلتنگیهایت را بگو، آرزوهایت را بگو، غصه هایت را بگو.
برو بگو "و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله" برو بگو
"و نصرتی لکم معده"
یعنی من هم پای کار اهداف تو ام، اول خودم را از جهالت و گمراهی نجات دهم و بعد همه عالم را.
من هم پای کار تو ام.
❤️کربلا زمین جنگ بود نه مسجد و خانقاه. اما برترین خانقاهها و مساجد جلویش سر فرود میآورند. اینجا به ما یاد داد که جنگ انسانهای سالک، جنگی مقدس است. کربلا را نمیشناسی اگر تردید میکنی در زیارت اربعین. کربلا هویت جنگ ما با اسراییل را سامان میدهد. راه آزادی قدس حتما از کربلا میگذرد، این جمله را فقط راهبردی نخوانید. این جمله حقیقت عالم است، اهداف بزرگ تمدنی ات را میخواهی، از کربلا آغاز کن، خودت کربلا شو و سپس حرکت کن.
❤️خدایا اینجا کربلای تو است. اینجا محل سوختن گیسوان و دامنهای کوچک دختران خانه تو است. فی بیوت اذن الله... که آتشش زدند. اینجا نفس بهترین مردان مردترین مرد عالم به عشق تو آمد و شد کرده است. اینجا بالاترین غصه های عالم زیر لوای پرستش تو تحمل شده، من اما آمده ام یک جمله بگویم و برگردم:
خدایا غزه، غزه، غزه
گفتم برای آنکه میدانم داغ رهبرم همین است.
گفتم که میدانم رمز تحول تاریخ همین است.
گفتم که میدانم دخترکان مظلومش در آغوش تو زندگی میکنند.جز تو که را دارند.
گفتم که میدانم رمز تحول قلبم همین کلمه است. کربلا، خانه مادریم است، جایی که صریح و ساده و روشن مثل کودکی میتوانی حرفت را بزنی.
خدایا غزه...
#نویسندگان_حوزوی_تهران
@howzavian_tehran
آهِ حسرت
✍چمنخواه
کوله بارم را نگاه میکنم و آهی از ته دل میکشم. امسال اربعین بازش نکردهبودم. حسرت پیادهروی اربعین سال ۱۴۰۴ به دلم ماند. شاید سعادت نداشتم، شاید لیاقت نداشتم، شاید همت نکردم و شاید هم حکمتی در کار بوده است.
اربعین امسال به رسم هر ساله که در شهرهای مختلف ایران، جاماندگان پیادهروی اربعین را در مسیرهای از قبل تعیین شده را انجام میدهند. من هم خودم را بین جاماندگان جا کردم و مسیر دو امامزاده را به نیت قبولی از سمت ارباب، طی کردم.
البته دلم خوش به کلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود که در جواب شخصی که پرسیده بود: «کاش برادر من اينجا بود و پيروزي شما را در جنگ صفین ميديد.»
اميرالمؤمنين اول سؤالی پرسيدند:«آيا نگاه و قلب و فکر برادرت و نيت برادرت با ما بود، اگر اينجا بود در رکاب ما ميجنگيد، فکر و عقيدهاش با ما بود»؟ گفت: «بله، اگر اينجا بود حتماً در رکاب شما ميجنگيد.» حضرت فرمودند: «غصه نخور، گويي او همراه ما حاضر و شاهد بود و در تمام کارها سهيم است.»
و یا آیت الله جوادی آملی که فرموده بودند: «نگویید جاماندهایم. کسی که قلب و روحش رفته جامانده نیست. جامانده کسیست که عشق و شور و طلبِ زیارت اربعین، به ذهنش هم نمیرسد و علاقهای ندارد، اگر به هر دلیلی اشتیاقِ رفتن هست و شرایطش نیست، خیری بوده و ثوابِ نیّت را بردهاید. شاکر باشید و نگویید جاماندهایم...»
آهم را قورت میدهم و با خود میگویم من که دلم توی «طریقالحسین» بود و همراه زائرین، ذکر «یاحسین» میگفتم؛ پس من هم کربلا بودم.
ولی از این پیادهرویها چه درسی گرفتیم؟
درس ایثار و از خودگذشتگی، زمانیکه خواهران و برادران عراقی از آذوقه و...در طول یکسال زندگی خود میزنند تا اربعین بعدی را باشکوهتر برگزار کنند.
درس عشق و محبت، زمانیکه با زبان بدن و کلمات شکستهی فارسی و عربی به موکبشان دعوتت میکنند.
درس صبر و استقامت، زمانیکه در گرمای بالای ۵۰ درجه، ساعتها کنار آتش و دیگ غذا میایستند و خم به ابرو نمیآورند.
درس ادب، زمانیکه با احترام تو را به خوردن آب و غذا دعوت میکنند.
درس اقتدار، وقتیکه زوّار نام امام خامنهای را به زبان میآورند و تو از شوق و هیجان در پوست خود نمیگنجی.
درس عزت و سربلندی، وقتیکه زوار کشورهای دیگر با افتخار نگاهت میکنند؛ چرا که در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه تو بر آمریکا و اسرائیل پیروز شدی.
درس تحمل رنج و سختی، زمانیکه با پای تاول زده عمودها را یک به یک به عشق وصال یار طی میکنی.
درس انتظار، زمانیکه جادهی انتظار را به امید استشمام عطر وجود مهدی فاطمه طی میکنی و زیر لب ذکر «اللهم عجل لولیک فرج» میگویی.
درس و درس و ...
به امید اینکه شاگرد ممتاز کلاس این مکتب باشیم.
#اربعین
#نویسندگان_حوزوی_تهران
@howzavian_tehran
🔴 پالس ضعف، ضربه به اقتدار؛ خطای راهبردی
🖊 حسین انجدانی
در معادلات راهبردی، «کلمه» گاه از «گلوله» کارگرتر است؛ میتواند روح ملّت را جریحهدار، و محاسبات دشمن را منقلب یا مطمئن سازد. در میدان جنگ ارادهها، گفتار عالیترین مقام اجرایی کشور، نه صرفاً نظر شخصی، بلکه «پیام رسمی» یک نظام سیاسی تلقی میشود. از اینرو، اظهارنظر اخیر آقای دکتر پزشکیان مبنی براینکه «حرف نمیزنی؟ خب میخواهی چکار کنی؟ میخواهی بجنگی؟! خب آمد و زد؛ الان برویم درست کنیم دوباره میآید میزند» نهتنها از منظر سیاستگذاری امنیت ملی، خطایی فاحش و تأسفبار است، بلکه از حیث پیامرسانی راهبردی، پالس آشکار ضعف و انفعال به دشمن، و پالس حقارت و ناتوانی به ملت ایران است؛ خطای راهبردی و نشانهای از اختلال در فهم منطق قدرت و بازدارندگی است.
چنین سخنانی، آن هم از جایگاه عالی ریاستجمهوری، واژگونکردن قاعدهای است که در چهار دههی گذشته، محور اقتدار ایران اسلامی بوده است: «هر ضربه، پاسخی کوبندهتر دارد.» جمهوری اسلامی، اقتدار کنونی خود را از مسیر انفعال به دست نیاورده است. این جایگاه، محصول جهاد مستمر و خون هزاران شهید بیادعاست؛ محصول عقلانیت راهبردی و ابتکار میدانی فرماندهانی چون امیرعلی حاجیزاده، حسین سلامی، محمد باقری و دانشمندانی چون طهرانچیها و فریدونیهاست که با عمل، نه با عذر، بازدارندگی را معنا کردند. رئیسجمهور، فرمانده جنگ ارادههاست. جایگاه او، جایگاه تزریق روح مقاومت و امید است، نه ترویج فلسفهی «بسازیم و دوباره بزنند» که شبیه نالهی درماندهای است که از پیش شکست را پذیرفته است. اگر در یک محله، چنین منطقی را برای نگهبان شب بپذیرند، فردا همهی خانهها غارت میشود؛ چه رسد به کشوری که چهار دهه هدف توطئه و تهدید بوده است. رئیسجمهور یک ملت سرفراز و قهرمانی چون ایران اسلامی، حق ندارد در قامت رسانهی ترس و انفعال ظاهر شود.
همانطور که پیشتر در یادداشت «تأسیس شورای عالی دفاع؛ ضرورت یا موازی کاری؟» هشدار دادم، اینجانب صلاحیت و کفایت جناب آقای پزشکیان را برای احراز ریاست شورایی چون شورای عالی دفاع و امنیت ملی منتفی میدانم؛ رئیسجمهوری که در مواجهه با تهدید، زبان به توجیه و انفعال بگشاید، در بزنگاه بحران، جز عقبنشینی چه خواهد کرد؟ اینگونه اظهارنظرهای اخیر ایشان، شاهدی تازه و تردیدناپذیر است که نشان میدهد در مقام ریاستجمهوری نیز کفایت لازم برای صیانت از عزت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران را ندارند.
اما مسئولیت این وضعیت، تنها بر دوش گویندهی این سخنان نیست. همهی آنان که به ایشان رأی دادند تا بر مسند ریاست جمهوری تکیه زند و اینگونه عزت ملی را هزینهی بیتدبیری و ضعف سازد، و نیز شورای محترم نگهبان که بستر قانونی این انتخاب را فراهم آورد، باید بدانند که در پیشگاه الهی، در عقاب بیکفایتی و پیامدهای زیانبار آن، شریک خواهند بود. تاریخ گواه است که مسئولیت انتخاب خطاکار، از خود خطاکار کمتر نیست. «کلّکم راعٍ و کلّکم مسؤولٌ عن رعیّته» شامل همهی سطوح تصمیم و انتخاب میشود. هیچکس در پیشگاه عدل الهی، از مواخذهی کوتاهی در حفظ عزت و امنیت ملّت معاف نخواهد بود.
سخنان آقای پزشکیان، برآمده از نگرشی است که خطر آن از تهدید خارجی کمتر نیست. نگرشی که دشمن را مهیبتر از آن میبیند که باید ایستاد، و خود را ناتوانتر از آن میداند که میتواند پیروز شد. این همان بینش شکستخوردهای است که بنیصدر را به ورطهی سقوط کشاند و او را در زمرهی منفوران تاریخ این ملت نشاند. این جملات رئیسجمهور، بهزبان بیزبانی، همان پیام بنیصدر روزهای آغازین جنگ را تداعی میکند که میگفت «زمین بدهیم تا زمان بگیریم»؛ و همه میدانیم که پایان آن نگاه، جز عزل و فرار به زبالهدان تاریخ نبود. رئیسجمهور باید بداند که مردم ایران، مردمی که در برابر طوفانهای تحریم و جنگ و فتنه، پایمردی کردهاند، هیچگاه سیاست ترس و انفعال را برنخواهند پذیرفت.
اگر جناب آقای پزشکیان توان ایستادن در قامت رئیس شورای عالی امنیت ملی و دفاع را ندارند که شواهد و قرائن آن را تأیید میکنند، راه درست و کمهزینهتر آن است که پیش از آنکه تقدیر سیاسی، ایشان را به سرنوشت عبرتانگیز بنیصدر برساند و در ردیف بیکفایتانی قرار دهد که به زبالهدان تاریخ سپرده شدند، خود این مسئولیت خطیر را به اهلش بسپارند؛ به مردانی که معنای «هیبت ملی» را میدانند و بهای «عزت» را پرداختهاند. چراکه اقتدار، سرمایهای است که نسلها آن را با خون و رنج اندوختهاند. اگر این سرمایه را در میدان گفتار و تصمیم به حراج بگذاریم، دیگر بازگشتی نخواهد بود. باید دانست که پالس ضعف، خطرناکتر از هر موشک دشمن است.
#سیاست
#حکمرانی
#هوش_امنیتی
#نویسندگان_حوزوی_تهران
@howzavian_tehran
💠ننگ، سابقه توست!
✍مهدی عامری
▪️پس از آنکه نخستوزیر کودککُش رژیم صهیونیستی نام کتابی از اکبر گنجی را بر زبان راند، گنجی در توییتی با آه و ناله، نام برده شدن اثرش توسط «جنایتکارترین چهرهٔ عالم» را ننگی برای خود قلمداد کرد!
▪️یک کتاب، انعکاس اندیشهها و اعتقادات نویسنده است. نمیتوان از معرفی آن دلگیر شد، اما همزمان نسبت به محتوای آن بیتفاوت ماند یا آن را توجیه کرد. محتوای کتاب همان است که نویسنده باور دارد و خواننده باید با آن مواجه شود. آیا گنجی نسبت به آنچه نوشته و مورد پسند دشمن سفاک و هتاک ملت ایران واقع شده است هم موضعی دارد یا همچنان به همان مطالب
مورد علاقه رژیم تروریست صهیونی معتقد است؟
▪️گنجی از درون ایران و سپس از پایگاههای امن خارجنشینی، تیرهای زهرآلود خود را به سمت اعتقادات و آرمانهای مردم ایران پرتاب کرد؛ انکار مهدویت و ولایت، حمله به حاکمیت دینی، زیر سؤال بردن نیروهای مسلح و مدافعان وطن، و همراهی با فتنه گران در شعار «نه غزه، نه لبنان» در بحبوحه بالندگی جریان مقاومت.
مگر نه آنکه تضعیف ستونهای اقتدار ملی جمهوری اسلامی دقیقاً همان مأموریتی است که اندیشکدهها و لابیهای اسرائیلی میلیاردها دلار برای آن هزینه میکنند؟ پس چگونه است که کسی که این مسیر را آگاهانه پیموده، امروز از اینکه نتانیاهو او را «تحویل گرفته»، احساس شرمساری میکند؟
▪️حمایت از پروژه اسرائیلی آمریکایی آشوبهای خیابانی «زن، زندگی، آزادی» که مورد حمایت علنی نتانیاهو بود و او حتی شعار جنبش هرزگی را به زبان فارسی بر زبان راند، یادتان رفته است؟ ترویج براندازی نرم، تشجیع ناامنی داخلی، تطهیر تحریمها و برافروختن آتش اختلاف در میان ملت ایران، کدامیک با سیاستهای صهیونیستی همخوانی نداشت؟
آیا این جنس از «روشنفکری» چیزی جز ادامه همان سربازی برای رژیمی است که امروز در غزه کودکان را در گهواره میکُشد؟
▪️حافظه تاریخی ملت ایران از بین نرفته است: هنوز فراموش نکردهایم که در روزهایی که فرزندان این سرزمین در دفاع از حرم و حریم انسانیت جان میدادند، چگونه امثال گنجی، آن فداکاریها را «ماجراجویی بیربط» میخواندند.
▪️جالب آنکه وی برای تطهیر گذشتهاش مدعی میشود «من اسرائیل را نیز نقد کردهام»، گویی چند ژست انتقادی تزئینی و دو خط نیشگون روشنفکرانه به تلآویو کافی است تا سابقه یک عمر عمل در راستای اهداف صهیونیسم از کارنامهاش محو شود! آنچه در محاسبه شخصیتها معیار است، نه تکجملههای تزیینی، بلکه خط ممتد رفتار و کنش سیاسی آنان است. کارنامه یک فرد را نه با چند جمله «نقد دکوری»، بلکه با «خط کلی رفتارش» باید سنجید.
▪️سزاوار آن است که کسی که در آستانه شصتوپنجسالگی مدعی شرمساری از گذشته خویش است، نه سخن از خودکشی و خاک بر سر کردن بر زبان آورد، بلکه از فرصت توبه بهره گیرد و باقی عمر را در برائت از اردوگاه آمریکا، انگلیس و اسرائیل و در دفاع از مردم خود بگذراند؛ چرا که نمیتوان هم ادعای مخالفت با اسرائیل داشت و هم در مسیر حمایت از آمریکا گام برداشت، زیرا همه تحرکات و فشارها در منطقه و علیه ملتها، زیر سر همان سیاستهای آمریکاست. اگر این توبه ممکن نیست، دستکم سکوت اختیار کند
#نویسندگان_حوزوی_تهران
@howzavian_tehran
🔵 صیاد؛ تکرار عبرت در آستانهی تاریخ
🖊 حسین انجدانی
امشب توفیق دست داد و فیلم سینمایی فاخر و اثرگذار «صیاد» به کارگردانی آقای جواد افشار را دیدم. فارغ از نقاط ضعف مشهودی که میتوانست با سناریویی محکمتر و بازیهایی پرکششتر، اثر را به قلهی بالاتری برساند، که نقد آن وظیفهی اهل هنر و نقد است، نمیتوان از کوشش صمیمانهی همهی عوامل این اثر چشم پوشید؛ آنان که همت کردند تا نام و یاد شهید سرافراز سپهبد علی صیاد شیرازی اعلیالله مقامه را زنده نگاه دارند و نسل امروز را با رشادتها، ایثارها و تدابیر این سرباز فداکار ولایت در دفاع از کیان ایران اسلامی آشناتر سازند. شهید صیاد شیرازی نه تنها در عرصهی فرماندهی، که در میدان خلوص و وفاداری به ولایت، قلهای دستنیافتنی بود. تماشای لحظات ایستادگی و تدبیر او، اشک غیرت و افتخار را بیاختیار بر دیدگانم نشاند؛ افتخار به اینکه این سرزمین، مردانی چون صیاد پرورده است که مرزهای امنیت و عزت را با خون خویش پاسداری کردند. بدینوسیله از همهی عوامل محترم این فیلم، صمیمانه تقدیر و تشکر میکنم و دوام عزت و توفیقات همگان را از بارگاه بلند باری مسئلت میدارم.
هنر سینما، اگر حقیقتاً در تراز رسالت فرهنگی خود ظاهر شود، آینهای است که گذشته را به امروز پیوند میزند و از رهگذر روایت تاریخ، چراغی پیش پای آینده میافروزد. روایت «صیاد»، ذهنم را به سالهای آغازین جنگ تحمیلی و دفاع مقدس برد؛ روزگاری که بنیصدر، در جایگاه فرمانده کل قوا، به جای اتکا به منطق جهاد و اعتماد به فرماندهان مؤمن و کارآزموده، در دام ملاحظات جناحی و خودمحوریهای بیمار افتاده بود. لجاجتها و سوءتدبیرهای عامدانه و خائنانهی او، نه تنها از پیشروی دشمن جلوگیری نکرد، بلکه جبههها را با زخمهای عمیق و بیدلیل مواجه ساخت و هزینههای سنگینی بر کشور تحمیل کرد. در همان روزها، اگر نبود درایت بیبدیل و قامت استوار و فرماندهی مستقیم امام راحل عظیمالشأن که عملاً یکتنه میدان را مدیریت کرد، چه بسا نقشهی دشمن برای شکستن ستون فقرات انقلاب به ثمر مینشست.
امروز، تاریخ را نه عیناً، اما به شکلی تلخ، در آستانهی تکرار میبینم. رئیس شورای عالی امنیت ملی و دفاع جمهوری اسلامی، جناب آقای پزشکیان، کسی است که بارها در گفتار و مواضعش، تصویری نگرانکننده از فقدان فهم راهبردی و ضعف درک مقتضیات دفاعی و امنیتی به نمایش گذاشته است. همانگونه که بنیصدر در روز خطر، بر مدار منافع جناحی و ملاحظات غیرحاکمیتی حرکت کرد، بیم آن میرود که در شرایط بحرانی؛ شرایطی که فلسفهی وجودی شورای عالی دفاع دقیقاً برای آن طراحی شده است، بیتدبیریهای امروز به خساراتی جبرانناپذیر فردا بینجامد و بهای آن جان عزیزترین فرزندان این ملت باشد. امروز، با تأسف، چهرهای را میبینم که بیم آن میرود در مقیاسی دیگر و در بستری متفاوت، تکرارکنندهی همان منطق شکستخورده باشد.
آن روز، امام راحل قدسسره، ناگزیر یکتنه بار فرماندهی جنگ را به دوش کشید تا بنیصدر بیش از آن، پیکر انقلاب را مجروح نسازد و امروز، امام حاضر حضرت خامنهای کبیر روحی له الفداء، در میدانهای پیچیدهتر و چندلایهتر و در میانهی تهدیدات مرکب و فشارهای همهجانبه، به تنهایی پرچمدار مقاومت و تدبیر است. اما این حقیقت تلخ را باید گفت که تنهایی امروز رهبری، بسی سنگینتر از تنهایی دیروز امام است. همان تنهایی که سرباز ولایت شهید حاج قاسم سلیمانی اعلی الله مقامه در وصیتنامهاش، با اشارهای رمزآلود و جانسوز بر آن انگشت گذاشت: «من حضرت آیتالله العظمی خامنهای را بسیار مظلوم و تنها میبینم.»
فیلم «صیاد» برای بنده یک روایت صرف نبود؛ سند هشدار بود. هشداری که فریاد میزند: تکرار اشتباهات بنیصدرگونه، در هر جامه و عنوانی که باشد، عاقبتی جز سقوط در ورطهی ننگین بیکفایتی ندارد. اگر مناصب حساس دفاعی و امنیتی به دست کسانی سپرده شود که نه عمق فهم راهبردی دارند، نه تجربهی میدانی، و نه ایمان راسخ به منطق اقتدار، نتیجه آن خواهد شد که باز هم باید با خون شهیدان، سنگرهای ازدسترفته را بازپس گرفت.
#سیاست
#سینما
#صیاد
#نویسندگان_حوزوی_تهران
@howzavian_tehran