#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۲
آغاز سير و سلوك
آقا سيد على در ابتداى جوانى، بنابر امر پدر بزرگوارشان، با امام قلى قراباغى و سپس با پدر بزرگوارشان، حاج ميرزا حسين قاضى مصاحبت اخلاقى داشتهاند.
پس از هجرت به نجف اشرف در درس مرحوم آيتالله شيخ حسن مامقانى حاضر شده، اما پس از مدتى، دست و دامن از دنيا شسته و به كلى از اسباب عادى منقطع و با تمام اركان، مشغول تصفيهى نفس و باطن گرديد و به خدمت جمعى از بزرگان اوليا رسيد و با عدهاى از شاگردان اخلاقى مرحوم آخوند مولا حسينقلى همدانى آشنا شد، ولى مصاحبت تام با آقا سيد احمد تهرانى معروف به «كربلايى» داشته.
عدهى زيادى از اعلام عصر ما، از شاگردان اخلاقى ايشان بودهاند.
پدر آن جناب، حاج ميرزا حسين قاضى در سال 1285 هجرى در تبريز ديده به جهان گشود. وى از شاگردان اخلاقى و درسى آقا ميرزا محمد حسن شيرازى بود.
ايشان در 4 ربيع الاول سال 1366 هجرى، در نجف اشرف وفات نمود و در وادى السلام نجف، كنار پدر بزرگوارشان، به خاك سپرده شد.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۳
... مرحوم استاد مىفرمود: در ابتداى جوانى- كه در سن هجده سالگى بودم- پدرم سفارش فرمود هر روز ساعتى نزد امام قلى قراباغى- كه پيرمردى باكمال بود- بروم و از مصاحبت با ايشان، بهرهمند گردم، گرچه سخنى نفرمايد. بنابراين هر روز بعد خدمت وى مىرسيدم. گاهگاهى سخنانى مىفرمود.[1]
يكى از شاگردان ايشان مىگفت كه استاد، اين بيت را زياد مىخواندند:
عن قريب است كه از ما اثرى باقى نيست
جام بشكسته و مى ريخته و ساقى نيست
نيز يكى از شاگردان ايشان گفته است: وقتى از تهران به قصد زيارت عتبات و ملاقات استاد به نجف رفتم، در ابتداى ورودم، استاد را ملاقات كردم، وى بالبداهه، اين رباعى را خواند:
اى دل تو مگو كه بعد هفتاد و دو سال
قربانى دوست گشتن امرى است محال
آن كلمه كه اولش حلال است و حرام
يك چله بگوى تا محال آيد حال
يكى از دوستانى كه ايشان را ملاقات كرده بود مىگفت: «با آن كه چهار همسر و فرزندانى زياد و نزديك به 36 نفر نانخور داشت، مثل كسى بود كه كسى را ندارد!
عجيب اين بود كه راه عادى براى معيشت خود و عيالاتش نداشت.»
استاد علامه به نقل از ايشان مىفرمود: «من برخلاف مرحوم بهارى هستم، هر چه در زندگى فشارهاى مادى و تنگدستى من بيشتر مىشود، حال من خوشتر است.»
________________________
[1] ذكر حالات و كمالات ايشان را در كتاب احوالات عرفا پاسداران حريم عشق) نگاشتهايم.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۴
... نيز استاد[علامه طباطبائی] مىفرمود:
«در سالهايى كه در نجف اشرف بودم و بر اثر جنگ، بروات به عراق نمىآمد، و معيشت بنده هم از ملكى بود كه در تبريز داشتم و به مقدارى هم كه ممكن بود نسيه و قرض كرده بودم، روزى به تنگ آمدم، با ناراحتى تمام به مدرسه بخارايىها- كه استاد روزها در آنجا بودند- رفتم تا جريان خود را به ايشان بگويم، همين كه نزدشان نشستم پيش از آن كه سخنى بگويم، فرمود:
"الآن از طرف يكى از خانوادههايم آمدهاند كه وضع حمل فلانى است، براى مخارج پولى بدهيد، گفتم: ندارم، رفت و برگشت و گفت: حداقل پولى بدهيد تا چند نخ سيگار براى قابله بخريم، گفتم: ندارم! رفت. از طرف خانوادهى ديگر آمدند و پول خواستند، گفتم: ندارم، رفتند!»
استاد مىفرمود: اين گفتار را با حالى خوش مىفرمود، يكى مىگفتند و ده برابر آن مىخنديد! پس از سخنان ايشان، مشكل خود را فراموش كرده و از گفتارشان تسليتى حاصل نمودم و ناراحتى از من زدوده شد، لذا چيزى نگفتم و برگشتم.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۵
... هم چنين استاد[علامه طباطبائی] مىفرمود:
يكى از علما- كه الآن در تهران است- مىگفت: من در نجف، در همسايگى ايشان بودم، روزى ديدم از طرف منزلشان مىآيند و مىخندند و مىگويند: خانهى ما خسف شد[یعنی فرو ریخت]! من با تركى به وى گفتم كه خانهات خسف شده، مىخندى؟! (الآن پشيمانم كه چرا آن چنان گفتم.) معلوم شد آن روز صبح، همه از خانه بيرون رفته بودند. تنها كلفتى كه كار مىكرده در خانه بوده، او هم در كنار پله گردان اطاقهاى فوقانى سالم مانده و هيچ آسيبى به كسى نرسيده است.
يكى از شاگردان ايشان مىفرمود: شخصى براى من نقل كرد كه: عازم مسجد كوفه شدم و هيچ در كيسه نداشتم، اتفاقى به مرحوم قاضى برخوردم. ايشان هم عازم بودند، ولى هيچ نداشتند كه حد اقل پول عرابه را بدهيم. پرسيدم: پول داريد؟ فرمود: خدا رحيم است. در اين هنگام كه ايشان ايستاده بودند و نزديك بود سوار شويم، مرد عربى آمد، به ايشان سلام كرد، دست به دست ايشان زد و خوشباش گفت و رفت، معلوم شد آن عرب، پولى به استاد داده، استاد به من نگاه كرد و گفت: نگفتم خدا رحيم است! با آن پول مخارج رفت و آمد و پول قند و چايى را مصرف كرديم و هيچ از آن باقى نماند.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۶
... استاد مىفرمود: روزى در مدرسه بخارايىها، در حجرهاى كه در اختيار آيت الله قاضى بود جمع بوديم. بعضى از علماى تهران نيز براى ملاقات ايشان حاضر بودند، حجره پر از جمعيت بود. آيت الله قاضى از توحيد افعال سخن مىگفت، در اين هنگام، طاق حجرهاى از مدرسه ديگرى- كه پشت حجرهى استاد قرار داشت- خراب شد و صداى فرو ريختن بلند شد و از روزنهى بخارى، گرد و خاك به داخل حجرهى استاد آمد.
همهى جمعيت وحشتزده، هر كدام سبقت مىگرفتند تا از حجره به حياط مدرسه پناه آورند، ولى آيت الله قاضى از آن جايى كه نشسته بود، حركت نكرد تا آن كه سر و صدا و گرد و غبار خوابيد! جمعيت در حال برگشت به داخل حجره بودند كه آيت الله قاضى صدا مىزد: بياييد موحدين، بياييد موحدين!
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۷
... يكى از شاگردان ايشان مىفرمود: هنگامى كه از مسجد كوفه، با عدهاى از دوستانشان براى قدم زدن به اطراف مسجد بيرون مىآيند، آيت الله قاضى براى آنان صحبت مىنمود تا آن كه به بلندى و تپهاى مىرسند، در آنجا مىنشينند، استاد صحبت با آنان را ادامه مىدهد، در اين هنگام، مار سياه بزرگى به سوى جمعيت مىآيد، استاد با بىاعتنايى به سخن خود ادامه مىدهد، ولى همراهان را وحشت فرامىگيرد، چون مار نزديك مىشود، استاد مىفرمايد: «مت باذن الله»، مار ديگر حركت نمىكند. مرحوم قاضى پس از مدتى سخن گفتن همراه جمعيت به مسجد
كوفه برمىگردند. بحر العلوم رشتى، يكى از همراهان ايشان، وارد مسجد نمىشود و به بلندى برمىگردد تا حال مار را دريابد (بىآن كه به كسى بگويد) چون مىرسد، مار را مرده مىيابد، سپس برمىگردد. همين كه چشم مرحوم قاضى به وى مىافتد، مىفرمايد: رفتى، ديدى و اطمينان يافتى؟!
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۸
... هم چنين همان شاگرد مىفرمود: هنگامى كه در صحن كاظمين با دوستان نشسته بوديم، ديديم كليددار مىآيد (به معرفى بعضى كه فلانى از شاگردان آسيد على قاضى است) نزد ما نشست و گفت: من از مرحوم قاضى، چيزى ديدهام.
وقتى در ذهنم دربارهى مبدأ، شك ايجاد شد، نمىتوانستم مشكل خويش را به كسى بگويم، مدتها گذشت ولى مشكلم حل نشد، بنابراين به نجف اشرف آمدم و به امير مؤمنان- عليه السلام- متوسل شدم و گفتم: «اگر چه همهى شما يك نوريد، ولى اين مشكلم را به تو مىگويم، اگر حل شد چه بهتر، وگرنه ايمانم از دست مىرود.» شب به مسجدى رفتم و نماز خواندم. پس از نماز، نزد آقاى شريعتمدارى رشتى- كه در مجلس ختمى شركت كرده بود- نشستم و جريان خود را به وى گفتم. ايشان مرا به آقا سيد على قاضى راهنمايى كرد. نزد آقاى قاضى آمدم، عدهاى نزد ايشان بودند كه نمىتوانستم سخنم را بگويم، چون نشستم، مرحوم قاضى نگاهى به جمعيت كرد، همه برخاستند و رفتند، سپس من مشكل خود را به ايشان گفتم، فرمود: فردا صبح زود بيا و كسى را با خود نياور. آن شب مهمان كليددار نجف بودم. صبح زود، تنها نزد ايشان رفتم. مرحوم قاضى گفتن ذكر (الله) را به من دستور داد، گويا فرمود: «اين ذكر را بگو (چيزى نيست) رفع مىشود.» من مشغول به گفتن ذكر شدم، پس از آن، شك من رفع شد و اثرى از آن نماند؛ به طورى كه خودم را مذمت مىكردم.
پس از مدتى براى تشكر به خدمتشان رسيدم، تا مرا ديد فرمود: الحمد لله رفع شد.
سپس فرمود: گفتن آن ذكر را ادامه بده.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۹
... نيز آن شاگرد نقل فرمود: آقا سيد على كمارهاى گفت: من از مرحوم قاضى- رحمه الله- چيزى ديدهام، وقتى در مبدأ شك كردم، به طورى كه شب و روز ناراحت بودم و نمىتوانستم به كسى بگويم، چند سالى همين گونه بودم. سرانجام روزى خدمت مرحوم قاضى رسيدم و مشكل خود را گفتم، فرمود: «روايت مطالعه كن»، اين حرف، به نظرم خيلى سطحى رسيد، گفتم: من در مبدأ شك دارم، ايشان دوباره گفت: روايت مطالعه كن، تا اين كه هنگام مطالعهى يكى از ابواب فقه (اصول)، ناچار شدم به حاشيه رجوع كنم. در حاشيه اتفاقى روايتى ذكر شده بود. پس از خواندن آن روايت، شك من برطرف شد، به طورى كه خود را سرزنش مىكردم كه اين چه حالى بود؟!
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۱۰
... نيز آن شاگرد نقل مىفرمود: هنگامى كه آقاى خمينى (رهبر انقلاب اسلامى ايران) در سفر زيارتىشان به عتبات، با دو نفر از آقازادههاى نجف، به خدمت آيت الله قاضى رسيدند، آن روز استاد، دربارهى امورى كه امروز ايشان به آن اشتغال دارند، سخن فرمود، من با خود گفتم چه شده كه استاد برخلاف هميشه سخن مىگويد؟! امروز متوجه اين امر شدهام (البته اين سخن را در اوايل قيام ايشان، در سفرى كه به ايران نموده بودند مىفرمود) و مىگفت: از آقاى خمينى هم پرسيدم: از خصوصيات كلام آيت الله قاضى- رحمه الله- نظرتان هست؟ فرمود: خير.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۱۱
... نيز آن شاگرد نقل مىفرمود: آيت الله قاضى خبر مرجعيت آقا سيد ابوالحسن اصفهانى را به وى داده بود. هرگاه مرحوم اصفهانى خدمت ايشان مىرسيده مىگفته: پس چه شد؟
پس از مرجعيت هم تا مدتى از جهت مادى، به مرحوم قاضى رسيدگى مىنموده است. اما پس از مدتى، معلوم نيست به واسطهى چه امرى، كمكى نمىنموده است. مرحوم قاضى، هيچ راه معيشت عادى نداشته، روزى در يكى از كوچههاى نجف اتفاقى مرحوم آيت الله قاضى با سيد و اصحابش برخورد كرد. آقاى قاضى صورت خود را به سوى ديوار كرده و به ظاهر بند زير جامهى خود را مىبندد كه مبادا سيد نخواهد با مرحوم قاضى ملاقات صورى داشته باشد. (البته شايد علت كنارهگيرى سيد اين بوده كه به استاد نسبت تصوف مىدادهاند، سيد هم از نظر ملاقات و جهات ديگر، ظواهر را ملاحظه مىكرده است.)
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۱۲
... هم چنين گويند: چون به حرم مشرف مىشد، عباى خود را به سر مىكشيد، وى مىفرمود: جمعيت و كثرات در قلب اثر مىگذارند؛ لذا هر چه به آنها كمتر نظر افتد، بهتر است.
يكى ديگر از شاگردان ايشان نقل مىفرمود: از استاد، (در اوايل شاگردىام) تقاضاى درس فقهى نمودم، قبول فرمود. بنا شد كتاب صلاة را شروع كنند، روز اول كه خدمتشان رسيدم، كتاب «وسائل الشيعه» را باز كرد و اخبارى كه در اوقات نماز است خواند و شروع به گريه كردن نمود. (گويا فرمود: تا چند روز حاضر شدم و استاد را بدين منوال ديدم) پيش خود گفتم: اين كه درس نمىشود و ديگر نرفتم!
هم چنين آن شاگرد مىگفت: استاد بارها مىفرمود: كسى كه بر نماز اول وقت مواظبت كند و به جايى نرسد، بر من چه كند ...
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۱۳
... نيز گويند: شبى در مسجد كوفه مىفرمود: ديشب (از اول شب تا صبح) تسبيح در و ديوار مسجد نگذاشت بخوابم!
يكى از روحانيون مىگويد: در دوران جوانى، خواستم به عتبات عاليات مشرف شوم، در كرمانشاه، خدمت يكى از عالمان آن شهر رسيدم. ضمن صحبت از او پرسيدم: هنگامى كه به عتبات رسيدم، به خدمت چه كسى برسم كه از همنشينى با او بهرهمند گردم؟ فرمود: شخصى است به نام حاج ميرزا على آقاى قاضى، بد نيست او را ملاقات كنى. چون به نجف مشرف شدم، روزى به منزل آقا رفتم، نبود، برگشتم.
صاحب خانه گفت: كجايى؟ حاج ميرزا على آقا دو مرتبه به سراغ شما آمده و فرموده:در خانه باشد كه من به ديدنش مىآيم. در اطاق با دوستانم نشسته بودم كه صاحب منزل پس از مدتى آمد و گفت: آقا مىآيند. در اين هنگام مرحوم آقاى قاضى- عبا بر سر- به منزل تشريف آوردند، عبا را از سر برداشته وارد اطاق ما شدند، سپس سلام كرده، نشست و پس از احوالپرسى فرمود: وقتى به نجف آمديد به ديدنتان آمدم، ولى نبوديد، من با پدر شما همحجره بودم، بسيار اتفاق مىافتاد كه لباس يكديگر را مىشستيم. حال اگر لباس چركى داريد، بدهيد تا بشويم! عرض كردم، اين چه فرمايشى است؟! از بنده امتناع و از ايشان اصرار. سرانجام صاحب منزل گفت: هر چه آقا مىگويند، عمل كنيد! ناچار پيراهنى دادم تا بشويند. سپس فرمود: من شبها نمىتوانم از شما پذيرايى كنم، ولى ظهرها بايد نزد ما بياييد. قبول نكردم، فرمود: پس غذا مىفرستم. دوستان گفتند: آقا، ما هم هستيم. فرمود: تا دو نفر را مىتوانم پذيرايى كنم، سپس رفت. نزديك ظهر، غذايى كه سه نفر را سير مىكرد آورد و رفت. من ديدم زحمت ايشان است كه هر روز غذا بياورد، لذا از دوستان خواهش كردم كه ظهرها مرا معاف بدارند تا به خانهى آن مرد خدا بروم. آنها هم قبول كردند و ظهرها به خدمتشان مشرف مىشدم و از كمالاتشان استفاده مىكردم تا آن كه روزى دوستان مايل شدند به اتفاق آقا، به مسجد كوفه مشرف شويم. غذايى آماده نموديم و با آقا به كوفه رفتيم. پس از صرف شام، آقا فرمود: مرا آزاد بگذاريد. ما شب را خوابيديم، اما آقا بيدار بودند. چون صبح ايشان را ملاقات كرديم، ما نشاط ايشان را نداشتيم.
هنگام برگشت به ايران، من و دوستانم هر چه پول زيادى داشتيم- كه به چهل دينار مىرسيد- به ايشان اهدا كرديم (بدون اين كه بگويم پول من چه قدر بوده) پولى كه از من بود، بدون كم و زياد، برداشت و بقيه را پس داد و فرمود: اين را هم براى آن برداشتم تا يك دوره زيارت براى پدرتان بنمايم چون مدتها بود نظر داشتم، اما وسايلش فراهم نمىشد.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۱۴
... يكى از شاگردان ايشان مىگفت: شخصى به نام آقا شيخ ابراهيم، اوصاف استاد را شنيده بود و از كربلا به نجف خدمت استاد رسيد، در جلسهاى كه شاگردان مرحوم قاضى حاضر بودند گفت: رفقاى شما تنبلاند، به من دستورى بدهيد، به كوفه مىروم و مشغول مىشوم. هر وقت مشرف شديد، شما را ملاقات خواهم كرد. استاد قبول فرمود و دستوراتى داد. شيخ ابراهيم رفت و گاهگاهى نامهاى مىنوشت و حالات خود را ذكر مىكرد. عجيب حالات و مشاهداتى را مىنوشت، در اواخر وقتى نامهاى نوشته بود، من براى استاد مىخواندم، استاد فرمود: آيا اين در مقام تعليم است يا تعلم و ديگر جواب نامهى وى را نداد.
استاد هم وقتى به مسجد كوفه مشرف مىشد، او را ملاقات مىكرد. در سفرى كه سيد على آقا با وى ملاقات مىكند و از مسجد قدمزنان بيرون مىآيد، استاد از او مىپرسد: معيشت شما از كجاست؟ شيخ ابراهيم در جواب مىگويد: خدا رزاق است، مقدارى راه مىروند و استاد سخنانى مىگويد و دوباره باز مىپرسد: معيشت شما از كجا مىگذرد؟ باز شيخ مىگويد خدا رزاق است. اين گفتار تكرار مىشود. آقا شيخ ابراهيم كه مىبيند استاد دستبردار نيست، حقيقت امر را مىگويد كه: من سالهاست در كربلا در سلسلهى قادريه بودم و در آنجا تسخير جن داشتهام. تمام مخارج مرا هر وقت بخواهم حاضر مىكنند (مخفى نماند كه وى متكفل مادر و خواهر همسرش بوده.) پس از آن، استاد چيزى نمىگويد. شيخ هم ديگر قادر بر آن امر نمىشود و به سختى معيشت گرفتار شده و شغل مردهشويى را اختيار مىكند!
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۱۵
... استاد مىفرمود: وقتى نزد ايشان صحبت از كرامت مىشد، مىفرمود: «عالم همه كرامت است، كرامت ما در مقابل كرامتهاى الهى چه ارزشى دارد؟!»
نيز استاد از حاج ميرزا على اصغر آقاى خويى نقل مىكرد كه ايشان مىگفت: چون پسر مرحوم قاضى به سبب برقگرفتگى كشته شد، من رفتم تا به ايشان تسليت گويم، برگشتم، در حالى كه او به من تسليت گفته بود! گويا اتفاقى نيفتاده است!
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۱۶
... روزى استاد فرمود: روز گذشته، هنگام نماز صبح، آيت الله قاضى- رحمه الله- را ديدم، وقت رفتن به من فرمود: هر كس به جايى رسيده، از يد يا ايدى رسيده (ترديد از استاد ماست) شايد منظور ايشان، آيه شريفهى «و اذكر عبادنا إبراهيم و إسحاق و يعقوب أولي الأيدي و الأبصار»[1] باشد.
مرحوم حاج شيخ علىمحمد بروجردى نقل مىفرمود: روزى با استاد، به مسجد كوفه مشرف شده بوديم، مرحوم استاد براى عبادت، به محراب امير مؤمنان- عليه السلام- رفت. مدتى گذشت اما نيامد؛ من رفتم ببينم چرا استاد دير كرد. وقتى رسيدم، ديدم استاد در سجدهاند، گوش فرا دادم، شنيدم چيزى مىفرمايد كه برايم مفهوم نيست، برگشتم، چون استاد باز گشت، از او پرسيدم: آقا، در سجده چه مىفرموديد؟ فرمود: خداوند به تازگى فرزندى به ما عطا كرده، اسم وى را حسن گذاشتهايم، اختيار وى آن است كه ما اختيار كنيم. غذا مىدهيم، مىخورد، او را مىخوابانيم، مىخوابد و هكذا، من از خدا مىخواستم كه خداوند مرا مثل حسن نمايد
________________________
[1] سورهى ص، آيهى 45.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۱۷
... استاد مىفرمود: مرحوم قاضى، بيدارى شبهاى ماه مبارك رمضان را ثلث آخر شب مىدانستند. لذا اول شب را پس از افطار و نماز مىخوابيدند تا 3 ساعت از شب و پس از آن، دوستان خدمتشان جمع مىشدند و ايشان سخنانى مىفرمود كه بيشتر روايات و يا جلد 13 بحار الانوار خدمتشان خوانده مىشد و استاد هر جا مناسب مىديد، سخنانى مىفرمود. دربارهى قضا و قدر بسيار سخن مىفرمود، گاهى هم ابتدا سخن مىگفت و اين گونه شبهاى ماه مبارك رمضان مىگذشت، تا شب نوزدهم ماه مبارك. استاد از آن شب تا آخر ماه، نه در مدرسه و نه در خانه ديده نمىشد!
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۱۸
... نيز مىفرمود: با آنكه در سن پيرى بود، نه در ماه رمضان و نه در غير آن، شبها رختخواب پهن نمىكرد، بلكه تكيه مىداد و مىخوابيد.
هم چنين استاد[علامه طباطبائی] مىفرمود: وقتى به ايران مراجعت كردم، گاهگاهى نامهاى خدمت آيت الله قاضى مىنوشتم. در يكى از نامهها كه از ناراحتىهاى خود نوشته بودم، استاد مطالبى را نوشته بود، آن را در دو بيت خلاصه كردهام:
پير خرد پيشه نورانىام
برد ز دل زنگ پريشانىام
گفت كه در زندگى آزاد باش
هان گذران است جهان، شاد باش
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۱۹
... نيز استاد مىفرمود: استاد در گرفتن عكس اشكال مىكرد، ملكى داشت كه لازم شد براى آن، عكسى از ايشان گرفته شود، عكاسى آورديم و به وى گفتيم: عكس تميزى بگير كه تعداد زيادى از آن مىخواهيم. چيزى نگذشت كه يكى از دوستان تعدادى از عكسهاى استاد را آورد و در حضور استاد، بين دوستان تقسيم كرد. هر كدام در گرفتن آن، از ديگرى پيشى مىگرفتيم. استاد فرمود: شما عقل نداريد! من اينجا نشستهام، اما شما به خاطر عكس من دعوا مىكنيد!
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۲۰
... هم چنين مىفرمود: ايشان در زيارت سيدالشهدا و اصحاب و انصارش، آن گوشهاى كه محل پاى حضرت- عليه السلام- و سر على اكبر است- از طرف پشت سر حضرت- آنجا كه زائران براى زيارت قبور شهدا وارد مىشوند را اهميت مىداد و مىفرمود: آنجا محل غمار رحمت[1] است.
نيز در توسل به حضرت سيدالشهدا- عليه السلام- مىفرمود: بايد دست به دامن امام حسين- عليه السلام- زد، (و يا بايد درب خانهى امام حسين- عليه السلام- را زد) از طريق حضرت ابو الفضل- عليه السلام- (و يا كليدش در دست ابو الفضل- عليه السلام- است).
_____________________________
[1] جايگاهى كه لبريز از رحمت حضرت حق سبحانه است.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۲۱
... هم چنين استاد[علامه طباطبائی] مىفرمود: به ايشان عرض كردم، سالك به هر مرحله كه برسد، نمىتواند خالى از طمع باشد، كلامى را فرمود كه بسيارى از مشكلات را در سلوك حل مىكند، و با آن مىتوان راه چند ساله را سير كرد. فرمود: «خدا بشر را طماع خلق نموده؛ البته طماع به خود.»
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۲۲
... نيز مىفرمود: استاد، براى سالكى كه حالاتش مقام شده و فناى كلى يافته و در نتيجه هجر و وصل و نور و ظلمت براى وى معنى ندارد- زيرا آنجا جز نور متصل نيست و حدوث و قدم معنى ندارد- مثالى زده و مىفرمود: عمر بشر مركب از خواب و بيدارى است، خوابها غفلتها و امور عدميهاى است كه بر بيدارىها عارض شده، بنابراين در واقع چون خوابها و غفلتها ساقط شود، بيدارىها يك واحد ديده مىشوند.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۲۳
... نيز استاد مىفرمود: استاد، در مقام اين كه تهىدستى به نفع بشر است، مىفرمود:
انسان وقتى به خزينه مىرود و لنگ خود را هم باز مىكند و كنار مىگذارد، براى او بهترين وقت است كه از هر چه دارد، جدا مىشود، شما نمىفهميد، ولى من آن را مىفهمم!
يكى از شاگردان ايشان نقل مىكرد كه: استاد مىفرمود: ما در تبريز درويشى داشتيم، سالها بود در معابر، ذكرش اين بود: «وى جويم وى جويم وى جويم»، پس از مدتى ديديم ذكرش عوض شده و مىگويد: «خود جويم خود جويم خود جويم»، معلوم شد وى را جسته، مىگردد خود را بيابد. و در سن پنجاه سالگى، كمكم درى به رويش باز شد.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۲۴
... نيز مىفرمود: در آن چند سالى كه خدمت استاد بوديم، وقتى در محل مفصل مچ استاد غدهاى برآمده بود، كسى به استاد عرض كرد: معالجهاش كنيد، فرمود: چه مىگويى؟ من مىخواهم بميرم، تو مىگويى دستت را معالجه كن!
مرحوم علامه طباطبايى مىفرمود: مرحوم استاد مىفرمود: خداوند با كلام خود مىخواهد به بندگان طريق مكالمه را بياموزد؛ دعاها نيز اين چنين است كه معصومين- عليهم السلام- مىخواهند راه مكالمه با خداوند را به ما بياموزند.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۲۵
... هم چنين مىفرمود: زمانى كه ما در نجف بوديم، ماه رمضان با زمستان همراه بود.
آقا شيخ على زاهد نماز مغرب و عشا را اول وقت و خيلى سريع مىخواند، به قدرى كه رسيدن به نماز ايشان مشكل بود. خدمت استاد در مدرسه بخارايىها رفتم و
عرض كردم: شما كه نماز خود را مىخوانيد، اجازه بفرماييد ما هم خدمتتان برسيم و اقتدا كنيم. قبول فرمود، لذا خدمتشان رسيده، همين كه غيبوبت قرص شد، افطار كرد.[1] چون عقيده داشت كه هنگام سقوط قرص، مغرب است. به هر صورت پس از حمرهى مغربيه نماز مىخواند و ما هم اقتدا مىكرديم- تا شب نوزدهم- پس از آن ديده نمىشد.
_________________________
[1] البته اين مسأله بين شيعه و سنى اختلافى است كه مغرب چه زمانى است؟ به محض غيبوبت قرص است يا پس از آن، روايت از طرق ما هم رسيده كه غيبوبت، مغرب است.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین
#شرح_حال_آيت_الله_قاضى ۲۶
... نيز استاد مىفرمود: آقاى قاضى مىفرمود: از آقا سيد احمد كربلايى پرسيدم:
آيا عالم ذر كه حضرت حق مىفرمايد: «و أشهدهم على أنفسهم»[1] در دنيا مشهود واقع مىشود؟
فرمود: اسلام مىخواهد اين معنى هميشه مشهود انسان باشد و به اين كمال برسد.
______________________
[1] سورهى اعراف، آيهى 172.
📚رسائل عرفانی حضرت آیتالله سعادت پرور ، شرح حال آیت الله قاضی رحمهالله
عضوشوید 👈حوزه آنلاین