ادای دین با 《سرباز سفید》
📖بخوانید | کتاب #سرباز_سفید، یازده داستان کوتاهِ مستند از نویسندههای جوان، درباره سردار سلیمانی است که به کوشش ساسان ناطق گردآوری شدهاند.
🔸ناطق درباره این کتاب میگوید: 《سرباز سفید ادای دین نویسندگان به حوزه مقاومت و سردار حوزه مقاومت است.》
🔸گفت و گو کامل با او را اینجا بخوانید:
news.hozehonari.ir/xqNN
🆔 @hozehonari_ir
تماشای "دیده نشدهها"
📸#دیده_نشده نام نمایشگاهی خاص است که با نگاه ویژه به شخصیت و زندگی #سردار_قاسم_سلیمانی برپا شده است. در این نمایشگاه عکسهایی از این شهید به روی دیوار رفتهاند که کمتر کسی در این سالها آنها را دیده است.
🔸نمایشگاه از سهشنبه ۱۳دی ماه تا ۶ بهمن ماه در روزهای شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۹ تا ۱۹ و در روزهای پنجشنبه و جمعه از ساعت ۱۵ تا ۱۹ در #گالری_خانه واقع در حوزه هنری انقلاب اسلامی، خیابان سمیه تقاطع خیابان حافظ، میزبان بازدیدکنندگان است.
🆔 @hozehonari_ir
《انّا اعطیناک الکوثر》
🖼 نگاهی به تابلوی نقاشی "کوثر" اثر استاد #عبدالحمید_قدیریان در سالروز میلاد باسعادت صدیقه طاهره (س)
🆔 @hozehonari_ir
📷 داستان جهانپهلوان
◾️ دیشب و در شب سالگرد شهادت سپهبد حاج #قاسم_سلیمانی، زنگ زورخانههای کشور به یاد جهانپهلوانِ ایران بهصدا درآمد و ۴۰ زورخانه میزبان شب خاطرهای برای روایت زندگی و زمانهی این سردار بزرگ شد.
◾️ قابهایی از رویداد #روایت_حبیب در زورخانهی شهیدفهمیدهی تهران را تماشا میکنید.
🆔 @hozehonari_ir
از زائرانت هم میترسند...
◾️ سوگواریم. سوگوارِ شهدایی #مظلوم که به جرمِ زیارتِ مزارِ سردار، به مسلخِ تروریسم رفتند و جان باختند.
◾️ سوگواریم. سوگوارِ کودکانی که لبخندشان آتش گرفت، زائرانی که شوقشان سوخت، و مردمی که بیگناه جان دادند.
◾️ کرمان این روزها پایتخت قلبهای سوگوار ماست...
🆔 @hozehonari_ir
یک نمایشگاه بینالمللی
🔸 به همت #حوزه_هنری و دانشکدهی هنرهای زیبای بصره، نمایشگاه گروهی کاریکاتور #طوفان_الاقصی از پنجشنبه چهاردهم دیماه در این شهر و به میزبانی هنردوستان عراقی برگزار میشود.
🔹 این نمایشگاه دربردارندهی آثاری از اساتید کاریکاتور آقایان سیدمسعود شجاعی طباطبایی، مازیار بیژنی و محمدحسین نیرومند است.
🆔 @hozehonari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تویی که برتر از اندیشه و گمان بودی...
🎥ببینید | قطعه #چقدرجان، از مجموعه #شعر_زندگی_است
شاعر : علی داودی
#مرکز_آفرینشهای_ادبی_حوزه_هنری
🆔 @hozehonari_ir
روایت یک شهرِ مقاوم-۱
⚫️ گروهی از نویسندگان و محققان تاریخشفاهی در #کرمان حضور دارند و راویِ احوالات این شهر زخمی اما مقاوم در این لحظات سخت هستند. بخشی از خردهروایتهای #راویان_کرمان را میخوانیم:
◼️ در رسانهها اعلام کردند برای مجروحان نیاز به اهدای خون است و بهطور خاص هرکس گروه خونیاش O منفی است بیاید. جلوی بیمارستانهای شهر غلغله شد. همهجور آدمی هم بود توی صف. یک مادر و دختر هم توی صف ایستادهبودند که آمدهبودند برای کمک به مجروحانِ Oمنفی خون بدهند. خواستم ازشان عکس بگیرم؛ اما دختر جلو نیامد. حجاب نداشت.
◾️ صف درخواست برای اهدای خون آنقدر طولانی شد که گفتند از همه خون نمیگیرند. قرار شد از داوطلبان نامنویسی کنند برای فردا. مردم خیلی زود خونشریک شدند، آنقدر که نیاز اضطراری به خون بهسرعت برطرف شد؛ سریعتر از پیشبینیها.
◾️ میپرسم گروه خونیات چیست؟ میگوید نمیدانم! فقط آمده توی صف کمک به مردم شهرش. میگوید در پنجاهمتری انفجار اول بوده. حالا هم در خط مقدم کمک است. یک جوان هجدهساله.
🆔 @hozehonari_ir
روایت یک شهر مقاوم-۲
◾️ گوشهای نشستهبود و آرامآرام اشک میریخت. میگفت با پسرم قرار دارم اما هرچه زنگش می زنم جواب نمیدهد. گفتم مادرجان اینجا خطرناک است. بروید. میآید. یک نفر آنجا بود. در گوشم گفت رها کن. این پیرزن خودش با چشمان خودش دیده چه بلایی سر پسرش آمده...
◾️دم ورودی گیت ایستادهبود و بهپهنای صورت اشک میریخت. پرسیدم چی شده برادر؟ گفت برادرم آنجا... شما را به خدا بگذاريد بروم داخل. گفتم نمیشود، خطر دارد. اما با اشک اصرار میکرد. دست آخر گفت: مادرم نگرانش است... روز مادر بود.
◾️ دکتر میگفت یک ترکش توی زانو داشت، یکی توی گردن. ازش پرسیدم درد داری؟ گفت الان نه! با خانواده آمدهبود برای مراسم سالگرد سردار. با همسر، پدر، مادر و عمهاش. خودش اینجا بود و مادرش در بیمارستانی دیگر. یک ترکش هم در زانوی مادر جا خوش کردهبود. میگفت این جانبازی نشانهی قبولی زیارتش است. محکم حرف میزد مرضیهخانم؛ زنِ ۲۴سالهی ایرانی.
🆔 @hozehonari_ir
سفر بخیر همشاگردی
◾️ همینجا بود. کنار خودمان. گاهی در سرای شهیدچمران، گاهی در ساختمان الف. میآمد برای هنرجویی و پیمودن مسیرِ هنرمندی. با دوستانش رفتهبود کرمان برای حضور در مراسم سالگرد شهادت سردار سلیمانی که... در مسیر او به رستگاری رسید و #شهید شد.
◾️ خبر شهادت خانم #فائزه_رحیمی، هنرجوی مرکز آموزش #حوزه_هنری تلخ بود و دردناک. فیض شهادت را به روح پاک او تبریک و داغِ فراقش را به خانواده و دوستانش تسلیت عرض میکنیم.
🆔 @hozehonari_ir
حوزه هنری انقلاب اسلامی
روایت یک شهر مقاوم-۲ ◾️ گوشهای نشستهبود و آرامآرام اشک میریخت. میگفت با پسرم قرار دارم اما هرچ
روایت یک شهر مقاوم-۳
⚫️ گروهی از نویسندگان و محققان تاریخشفاهی در #کرمان حضور دارند و راویِ احوالات این شهر زخمی اما مقاوم در این لحظات سخت هستند. قسمت #سوم خردهروایتهای #راویان_کرمان را میخوانیم:
◾️ از شهرستان انار آمدهبود. اطراف کرمان. همراه با چهارده نفر از دوستانش. یک گروه جهادی بودند و میخواستند در میزبانی از زائران حاجی سهیم باشند. نوجوان قصهی ما گرمِ خادمی بود که صدای انفجار اول را شنید. برخلاف موج جمعیت، رفت سمت منبع صدا. میخواست کمک کند. تکههای پیکرها را از زمین برمیداشت و برای مردم راه باز میکرد. اینها را که میگفت دستش میلرزید. جهادگر بود. موج انفجار دوم زمینگیرش کرد. حالا توی بیمارستان بستری بود. با آن موهای بور و چشمهای عسلی در زمینهی سفیدِ بيمارستان زیبا جلوه میکرد. بهشوخی بهش گفتم حالا با این درجهی جانبازی راحت کنکور قبولی! لبخند کمرنگی زد و گفت نه آقا، ما لیاقت این حرفها را نداریم. نگران دوستانش بود و ما نگران خودش. هنوز داخل بخش بودیم که دیدیم آقای دکتر پروندهاش را داد دستش. مرخص شد.
🆔 @hozehonari_ir
📷 سوگ به روایت هنرمندان
◾️ در این لحظات جانکاهِ سوگواری برای شهدای مظلوم #کرمان، هنرمندان سخت مشغول ترجمانِ دردهای مردم ایران بهزبان هنر هستند. آنچه تماشا میکنید چهار طرح گرافیکی از هنرمندان حوزههنریِ دو استان #البرز و #بوشهر است که در ساعات پس از انفجار کرمان، به یاد شهدای مسیر زیارت سردار خلق شدهاند.
🆔 @hozehonari_ir
29.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از زائرین تو هم میترسند
"او میبیند و مکتوب میکند و در روزی برملا میکند… شهادت شما را…"
🎥ببینید | در سوگ هموطنانمان که روز گذشته در مزار شهدای کرمان به شهادت رسیدند نشستهایم. گوشهای از مراسم پرشکوه روز گذشته را تماشا میکنید که با خون مظلومان حادثه تروریستی گلگون شد.
🆔 @hozehonari_ir
حوزه هنری انقلاب اسلامی
روایت یک شهر مقاوم-۳ ⚫️ گروهی از نویسندگان و محققان تاریخشفاهی در #کرمان حضور دارند و راویِ احوالا
روایتهای یک شهر مقاوم-۴
◼️ قسمت #چهارم از روایتهای #راویان_کرمان را به قلم خانم ساجده تقیزاده میخوانیم:
زن جوانی با حدود سی و هفت، هشت سال سن با ته مانده ی آرایش غلیظی که روی صورتش ماسیده بود و مژه های مصنوعی بلند، در سایه روشن نورهای قرمز و زرد ورودی بیمارستان توجهم را به خودش جلب کرد.
داشت زن قدکوتاه لاغری را آرام می کرد. جلو رفتم و پرسیدم دنبال کسی هستید؟ زن قدکوتاه گریان گفت دنبال خواهرم هستم.
گفتم میدانم حال بدی دارید ولی میشود دو سه دقیقه صحبت کنیم. اول قبول کرد و بعد نگران شد و گفت نه... نه...
خانمی که مژه مصنوعی داشت گفت: بذار من بگم. ابن بنده خدا مریضه و حالشم خوب نیست. اول این نکته رو بدونید که الان چندروزه توفضای مجازی ما داریم خبرش رو می خونیم که قراره بمبگذاری بشه. همه به ما می گفتن چنین خبری تو راه هست و وارد شلوغی نشید. به خاطر همین ما تا جنگل قائم اومده بودیم ولی سمت شلوغی نرفتیم . یعنی اصلا بین موکبها و سرگلزار نرفتیم.
ایشون خواهر جاری منه! جاریم "سارا" چهل سالی سن داره. سه تا پسر داره و ظهر خانوادگی اومدیم جنگل قائم هم زیارت کنیم هم ناهار را آوردیم بیرون با هم بخوریم. خواهرشم از بافت اومده مریضاحواله بنده خدا. سارا میخواست ایشونو ببره دکتر و درمان کنه. بعد از ناهار سارا گفت من میرم هم زیارت کنم هم از موکب برای پسرهام تبرکی بگیرم. من که می دانستم پسرها برای سارا سورپرایز روز مادر داشتند از رفتنش استقبال کردم . او رفت و ما مشغول آوردن هدایا از ماشین شدیم؛ چنددقیقه از رفتنش گذشت که صدای مهیب بمب دل همه مارا از جا کند.
حوزه هنری انقلاب اسلامی
روایتهای یک شهر مقاوم-۴ ◼️ قسمت #چهارم از روایتهای #راویان_کرمان را به قلم خانم ساجده تقیزاده می
من انفجار را دیدم. مثلا فکر کنید کنار این تابلو آبی آن طرف خیابان ... فاصله ما اینقدر بود. دویدیم که سارا را پیدا کنیم اما از آن لحظه تا حالا هیچ خبری نیست. سارا اگر آتش به سرش باشد هم تلفن پسرهایش را جواب می دهد. از ظهر کادوها توی ماشین است و ما دنبال سارا هستیم.
صحبت به اینجا که رسید خواهر سارا گفت: میگم ممکنه کسی از فوتیها رو هنوز پیدا نکرده باشن؟
جوابی نداشتم.
دوباره پرسید: یعنی بچه های خواهرم تو روز مادر بی مادر شدن؟
دستم را بردم سمتش دستهای یخ زده اش را گرفتم و گفتم کجاها دنبالش رفتی؟
گفت خود گلزار, بیمارستان شفا, بیمارستان شهید باهنر, بیمارستان افضلی پور...
نمیدانم چرا پریدم توی حرفش و گفتم بیمارستان فاطمه زهرا چی؟ اونجا رفتی
یک لحظه چشمش برق زد؛ ساکت شد و با شوق پرسید: فاطمه زهرا؟
لبخند زدم و گفتم برو! برو سمت فاطمه زهرا....
🆔 @hozehonari_ir
حوزه هنری انقلاب اسلامی
سفر بخیر همشاگردی ◾️ همینجا بود. کنار خودمان. گاهی در سرای شهیدچمران، گاهی در ساختمان الف. میآمد
📷 در سوگ دوست
◾️ امروز مراسم افتتاحیهی دوازدهمین دورهی تخصصی آموزش هنر توسط مرکز آموزش #حوزه_هنری در تالار سوره برگزار شد؛ مراسمی که اگر آن انفجار تروریستی در کرمان رخ نمیداد، #فائزه_رحیمی هم میتوانست در آن شرکت کند.
◾️ هنرجویان مرکز آموزش امروز یاد فائزه رحیمی، همشاگردیِ شهیدهی خود را زنده نگهداشتند و مراسم آغاز دوران هنرجویی خود را به یاد و خاطرهی او و سایر شهدای فاجعهی #کرمان مزین کردند.
🆔 @hozehonari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | بهیاد شهیدهی هنرمند
◾️ تماشای رنج و اندوه دوست در فراق دوست، جانفرساست و هنرجویان مرکز آموزش #حوزه_هنری فراقِ جانفرسای شهیده #فائزه_رحیمی را در این ویدئو روایت میکنند.
🆔 @hozehonari_ir
این بیقراری، پایان ندارد
◾️ داغِ شهدای #کرمان به این زودی سرد نمیشود. اینبار مهمانید به تماشای همنشینی تصویرسازیهای #محمود_بازدار و ابیاتی از شاعرانِ آیینی، در رثای مظلومانِ پرکشیده از معراجِ گلزار شهدایِ دیارِ کریمان.
🆔 @hozehonari_ir