یک نمایشگاه بینالمللی
🔸 به همت #حوزه_هنری و دانشکدهی هنرهای زیبای بصره، نمایشگاه گروهی کاریکاتور #طوفان_الاقصی از پنجشنبه چهاردهم دیماه در این شهر و به میزبانی هنردوستان عراقی برگزار میشود.
🔹 این نمایشگاه دربردارندهی آثاری از اساتید کاریکاتور آقایان سیدمسعود شجاعی طباطبایی، مازیار بیژنی و محمدحسین نیرومند است.
🆔 @hozehonari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تویی که برتر از اندیشه و گمان بودی...
🎥ببینید | قطعه #چقدرجان، از مجموعه #شعر_زندگی_است
شاعر : علی داودی
#مرکز_آفرینشهای_ادبی_حوزه_هنری
🆔 @hozehonari_ir
روایت یک شهرِ مقاوم-۱
⚫️ گروهی از نویسندگان و محققان تاریخشفاهی در #کرمان حضور دارند و راویِ احوالات این شهر زخمی اما مقاوم در این لحظات سخت هستند. بخشی از خردهروایتهای #راویان_کرمان را میخوانیم:
◼️ در رسانهها اعلام کردند برای مجروحان نیاز به اهدای خون است و بهطور خاص هرکس گروه خونیاش O منفی است بیاید. جلوی بیمارستانهای شهر غلغله شد. همهجور آدمی هم بود توی صف. یک مادر و دختر هم توی صف ایستادهبودند که آمدهبودند برای کمک به مجروحانِ Oمنفی خون بدهند. خواستم ازشان عکس بگیرم؛ اما دختر جلو نیامد. حجاب نداشت.
◾️ صف درخواست برای اهدای خون آنقدر طولانی شد که گفتند از همه خون نمیگیرند. قرار شد از داوطلبان نامنویسی کنند برای فردا. مردم خیلی زود خونشریک شدند، آنقدر که نیاز اضطراری به خون بهسرعت برطرف شد؛ سریعتر از پیشبینیها.
◾️ میپرسم گروه خونیات چیست؟ میگوید نمیدانم! فقط آمده توی صف کمک به مردم شهرش. میگوید در پنجاهمتری انفجار اول بوده. حالا هم در خط مقدم کمک است. یک جوان هجدهساله.
🆔 @hozehonari_ir
روایت یک شهر مقاوم-۲
◾️ گوشهای نشستهبود و آرامآرام اشک میریخت. میگفت با پسرم قرار دارم اما هرچه زنگش می زنم جواب نمیدهد. گفتم مادرجان اینجا خطرناک است. بروید. میآید. یک نفر آنجا بود. در گوشم گفت رها کن. این پیرزن خودش با چشمان خودش دیده چه بلایی سر پسرش آمده...
◾️دم ورودی گیت ایستادهبود و بهپهنای صورت اشک میریخت. پرسیدم چی شده برادر؟ گفت برادرم آنجا... شما را به خدا بگذاريد بروم داخل. گفتم نمیشود، خطر دارد. اما با اشک اصرار میکرد. دست آخر گفت: مادرم نگرانش است... روز مادر بود.
◾️ دکتر میگفت یک ترکش توی زانو داشت، یکی توی گردن. ازش پرسیدم درد داری؟ گفت الان نه! با خانواده آمدهبود برای مراسم سالگرد سردار. با همسر، پدر، مادر و عمهاش. خودش اینجا بود و مادرش در بیمارستانی دیگر. یک ترکش هم در زانوی مادر جا خوش کردهبود. میگفت این جانبازی نشانهی قبولی زیارتش است. محکم حرف میزد مرضیهخانم؛ زنِ ۲۴سالهی ایرانی.
🆔 @hozehonari_ir
سفر بخیر همشاگردی
◾️ همینجا بود. کنار خودمان. گاهی در سرای شهیدچمران، گاهی در ساختمان الف. میآمد برای هنرجویی و پیمودن مسیرِ هنرمندی. با دوستانش رفتهبود کرمان برای حضور در مراسم سالگرد شهادت سردار سلیمانی که... در مسیر او به رستگاری رسید و #شهید شد.
◾️ خبر شهادت خانم #فائزه_رحیمی، هنرجوی مرکز آموزش #حوزه_هنری تلخ بود و دردناک. فیض شهادت را به روح پاک او تبریک و داغِ فراقش را به خانواده و دوستانش تسلیت عرض میکنیم.
🆔 @hozehonari_ir
حوزه هنری انقلاب اسلامی
روایت یک شهر مقاوم-۲ ◾️ گوشهای نشستهبود و آرامآرام اشک میریخت. میگفت با پسرم قرار دارم اما هرچ
روایت یک شهر مقاوم-۳
⚫️ گروهی از نویسندگان و محققان تاریخشفاهی در #کرمان حضور دارند و راویِ احوالات این شهر زخمی اما مقاوم در این لحظات سخت هستند. قسمت #سوم خردهروایتهای #راویان_کرمان را میخوانیم:
◾️ از شهرستان انار آمدهبود. اطراف کرمان. همراه با چهارده نفر از دوستانش. یک گروه جهادی بودند و میخواستند در میزبانی از زائران حاجی سهیم باشند. نوجوان قصهی ما گرمِ خادمی بود که صدای انفجار اول را شنید. برخلاف موج جمعیت، رفت سمت منبع صدا. میخواست کمک کند. تکههای پیکرها را از زمین برمیداشت و برای مردم راه باز میکرد. اینها را که میگفت دستش میلرزید. جهادگر بود. موج انفجار دوم زمینگیرش کرد. حالا توی بیمارستان بستری بود. با آن موهای بور و چشمهای عسلی در زمینهی سفیدِ بيمارستان زیبا جلوه میکرد. بهشوخی بهش گفتم حالا با این درجهی جانبازی راحت کنکور قبولی! لبخند کمرنگی زد و گفت نه آقا، ما لیاقت این حرفها را نداریم. نگران دوستانش بود و ما نگران خودش. هنوز داخل بخش بودیم که دیدیم آقای دکتر پروندهاش را داد دستش. مرخص شد.
🆔 @hozehonari_ir
📷 سوگ به روایت هنرمندان
◾️ در این لحظات جانکاهِ سوگواری برای شهدای مظلوم #کرمان، هنرمندان سخت مشغول ترجمانِ دردهای مردم ایران بهزبان هنر هستند. آنچه تماشا میکنید چهار طرح گرافیکی از هنرمندان حوزههنریِ دو استان #البرز و #بوشهر است که در ساعات پس از انفجار کرمان، به یاد شهدای مسیر زیارت سردار خلق شدهاند.
🆔 @hozehonari_ir
29.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از زائرین تو هم میترسند
"او میبیند و مکتوب میکند و در روزی برملا میکند… شهادت شما را…"
🎥ببینید | در سوگ هموطنانمان که روز گذشته در مزار شهدای کرمان به شهادت رسیدند نشستهایم. گوشهای از مراسم پرشکوه روز گذشته را تماشا میکنید که با خون مظلومان حادثه تروریستی گلگون شد.
🆔 @hozehonari_ir
حوزه هنری انقلاب اسلامی
روایت یک شهر مقاوم-۳ ⚫️ گروهی از نویسندگان و محققان تاریخشفاهی در #کرمان حضور دارند و راویِ احوالا
روایتهای یک شهر مقاوم-۴
◼️ قسمت #چهارم از روایتهای #راویان_کرمان را به قلم خانم ساجده تقیزاده میخوانیم:
زن جوانی با حدود سی و هفت، هشت سال سن با ته مانده ی آرایش غلیظی که روی صورتش ماسیده بود و مژه های مصنوعی بلند، در سایه روشن نورهای قرمز و زرد ورودی بیمارستان توجهم را به خودش جلب کرد.
داشت زن قدکوتاه لاغری را آرام می کرد. جلو رفتم و پرسیدم دنبال کسی هستید؟ زن قدکوتاه گریان گفت دنبال خواهرم هستم.
گفتم میدانم حال بدی دارید ولی میشود دو سه دقیقه صحبت کنیم. اول قبول کرد و بعد نگران شد و گفت نه... نه...
خانمی که مژه مصنوعی داشت گفت: بذار من بگم. ابن بنده خدا مریضه و حالشم خوب نیست. اول این نکته رو بدونید که الان چندروزه توفضای مجازی ما داریم خبرش رو می خونیم که قراره بمبگذاری بشه. همه به ما می گفتن چنین خبری تو راه هست و وارد شلوغی نشید. به خاطر همین ما تا جنگل قائم اومده بودیم ولی سمت شلوغی نرفتیم . یعنی اصلا بین موکبها و سرگلزار نرفتیم.
ایشون خواهر جاری منه! جاریم "سارا" چهل سالی سن داره. سه تا پسر داره و ظهر خانوادگی اومدیم جنگل قائم هم زیارت کنیم هم ناهار را آوردیم بیرون با هم بخوریم. خواهرشم از بافت اومده مریضاحواله بنده خدا. سارا میخواست ایشونو ببره دکتر و درمان کنه. بعد از ناهار سارا گفت من میرم هم زیارت کنم هم از موکب برای پسرهام تبرکی بگیرم. من که می دانستم پسرها برای سارا سورپرایز روز مادر داشتند از رفتنش استقبال کردم . او رفت و ما مشغول آوردن هدایا از ماشین شدیم؛ چنددقیقه از رفتنش گذشت که صدای مهیب بمب دل همه مارا از جا کند.
حوزه هنری انقلاب اسلامی
روایتهای یک شهر مقاوم-۴ ◼️ قسمت #چهارم از روایتهای #راویان_کرمان را به قلم خانم ساجده تقیزاده می
من انفجار را دیدم. مثلا فکر کنید کنار این تابلو آبی آن طرف خیابان ... فاصله ما اینقدر بود. دویدیم که سارا را پیدا کنیم اما از آن لحظه تا حالا هیچ خبری نیست. سارا اگر آتش به سرش باشد هم تلفن پسرهایش را جواب می دهد. از ظهر کادوها توی ماشین است و ما دنبال سارا هستیم.
صحبت به اینجا که رسید خواهر سارا گفت: میگم ممکنه کسی از فوتیها رو هنوز پیدا نکرده باشن؟
جوابی نداشتم.
دوباره پرسید: یعنی بچه های خواهرم تو روز مادر بی مادر شدن؟
دستم را بردم سمتش دستهای یخ زده اش را گرفتم و گفتم کجاها دنبالش رفتی؟
گفت خود گلزار, بیمارستان شفا, بیمارستان شهید باهنر, بیمارستان افضلی پور...
نمیدانم چرا پریدم توی حرفش و گفتم بیمارستان فاطمه زهرا چی؟ اونجا رفتی
یک لحظه چشمش برق زد؛ ساکت شد و با شوق پرسید: فاطمه زهرا؟
لبخند زدم و گفتم برو! برو سمت فاطمه زهرا....
🆔 @hozehonari_ir
حوزه هنری انقلاب اسلامی
سفر بخیر همشاگردی ◾️ همینجا بود. کنار خودمان. گاهی در سرای شهیدچمران، گاهی در ساختمان الف. میآمد
📷 در سوگ دوست
◾️ امروز مراسم افتتاحیهی دوازدهمین دورهی تخصصی آموزش هنر توسط مرکز آموزش #حوزه_هنری در تالار سوره برگزار شد؛ مراسمی که اگر آن انفجار تروریستی در کرمان رخ نمیداد، #فائزه_رحیمی هم میتوانست در آن شرکت کند.
◾️ هنرجویان مرکز آموزش امروز یاد فائزه رحیمی، همشاگردیِ شهیدهی خود را زنده نگهداشتند و مراسم آغاز دوران هنرجویی خود را به یاد و خاطرهی او و سایر شهدای فاجعهی #کرمان مزین کردند.
🆔 @hozehonari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | بهیاد شهیدهی هنرمند
◾️ تماشای رنج و اندوه دوست در فراق دوست، جانفرساست و هنرجویان مرکز آموزش #حوزه_هنری فراقِ جانفرسای شهیده #فائزه_رحیمی را در این ویدئو روایت میکنند.
🆔 @hozehonari_ir
این بیقراری، پایان ندارد
◾️ داغِ شهدای #کرمان به این زودی سرد نمیشود. اینبار مهمانید به تماشای همنشینی تصویرسازیهای #محمود_بازدار و ابیاتی از شاعرانِ آیینی، در رثای مظلومانِ پرکشیده از معراجِ گلزار شهدایِ دیارِ کریمان.
🆔 @hozehonari_ir
حوزه هنری انقلاب اسلامی
روایتهای یک شهر مقاوم-۴ ◼️ قسمت #چهارم از روایتهای #راویان_کرمان را به قلم خانم ساجده تقیزاده می
روایت یک شهر مقاوم-۵
◼️ قسمت #پنجم از روایتهای #راویان_کرمان را میخوانیم:
◾️ دو پسرعمو هردو خادم موکب بودند، بچههای شوخ و پرسرصدایی که آفتاب نوجوانی در چشمهایشان میدرخشید، پیکر پاک هر دو را در همان ساعات اولیه همانجا کنار بساط چای موکب پیدا کردند؛ حالا حتی بیست و چهار ساعت از پرکشیدنشان نگذشته، موکبی که در آن خدمت میکردند دوباره برپا شد. از خون جوانان لاله میروید...
🆔 @hozehonari_ir
حوزه هنری انقلاب اسلامی
یک نمایشگاه بینالمللی 🔸 به همت #حوزه_هنری و دانشکدهی هنرهای زیبای بصره، نمایشگاه گروهی کاریکاتور
بصره میزبان کارتونیستهای ایرانی
🔹 نمایشگاه کارتون و کاریکاتور #طوفان_الاقصی بههمت #حوزه_هنری_استان_خوزستان در شهر #بصره افتتاح شد تا میزبان هنردوستان عراقی باشد. تصاویری از آغازبهکار این نمایشگاه را تماشا میکنید.
🆔 @hozehonari_ir
🗓 برنامههای #امروز_حوزه_هنری
◾️شنبه ۱۶ دیماه ۱۴۰۲
🆔 @hozehonari_ir
📚 بخوانید| کتاب «شاید پیش از اذان صبح» نوشته« #احمد_یوسفزاده »، مجموعهای از خاطرات و دلنوشتههای او درباره حاج #قاسم_سلیمانی است.
🔸در توضیح این کتاب باید گفت، نامهای که سردار سلیمانی پس از خواندن کتاب« آن بیست و سه نفر» برای یوسفزاده، مینویسد، انگیزه نوشتن کتاب میشود: « احمد عزیز، با خواندن کتاب غبطه خوردم که چرا یک شب از آن شبها در پرونده من نیست.»
🔸نویسندهی #شاید_پیش_از_اذان_صبح میگوید:«این کتاب شقشقیهای بود که با توجه به حس قلبیام نوشتم. سعی کردم یک تصویر شفاف و واضحتری از سردار سلیمانی به نسل جوان منتقل کنم.»
🔹گفتنی است، سال گذشته این کتاب برگزیده بخش مستندنگاری در پانزدهمین دوره جایزه ادبی #جلال شد.
▫️لینک خریدکتاب:
https://sooremehr.ir/?p=4027
🆔 @hozehonari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | گلریزان به یاد حبیب
🔹 هفتهی گذشته و در رویداد #روایت_حبیب اهالی یزد کاری کردند کارستان. یزدیها که «روایت حبیب» را در زورخانهی زندان این شهر برپا کردهبودند، با همت بلندشان بانی خیر شدند و در کنار هم، یک زندانی جرائم غیرعمد را از زندان یزد آزاد کردند.
🔸 ویدئوی کوتاهی از این مراسم را تماشا میکنید.
🆔 @hozehonari_ir
به یاد هنرجوی شهید
⬛ رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی در پیامی، شهادت #فائزه_رحیمی هنرجوی مرکز آموزش #حوزه_هنری در انفجار تروریستی ۱۳ دی کرمان را تسلیت گفت. متن کامل این پیام به شرح زیر است:
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَیٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ
◾ ماههاست طغیانِ شرِّ مطلق در سرزمین فلسطین، جانِ مسلمانان را میگیرد. در توّحش بیقید و کثیف استعمار صهیونیستی، جانِ نوزاد و کودک و زن و پیر فرقی ندارد و «کشتن مسلمان» نه معطوف به این سرزمین است و نه آنچه مظلومنمایانه، دفاع از خود مینامد؛ بلکه دستوپا زدن بزدلانه و کینهتوزانهای برای فرار از سرنوشتی محتوم است. حاج قاسم عزیز ما، فرمانده شهید ما در راه ترسیم این سرنوشت بود؛ بزرگمردی که در چهارمین سالگرد شهادتش نیز کینههای دشمن به عیانترین شکل ممکن رخ نشان داد و خون آن کودک و زن و پیر در جایی غیر از سرزمین فلسطین به زمین ریخت. شکوه حضور مردم در سالگردی که میعادگاه عاشقانِ راهِ حاجقاسم است حتماً آن غول غاصب و غولبچههای جاهلش را وحشتزده و بیقرار میکند تا اینگونه سرشت ناپاک خود را بیمهابا بهنمایش گذارند.
◾ شهیده فائزه رحیمی هنرجوی مدرسه نویسندگی حوزهٔ هنری، یکی از این عاشقان بود که در مسیر روایت این بزم به شهادت رسید. دختری ۲۰ ساله که ادامهدهندهٔ راه هنرمند پر جوش و خروش انقلاب است؛ از پای نمینشیند؛ تحمل دوری از واقعه را ندارد و به دنبال کشف است تا از هنر برای خلق روایت درست ایرانی استفاده کند. حوزهٔهنری به داشتن او خواهد بالید.