بِسم رَب نـٰامت ڪه اعجٰاز میڪُند...
یـٰااُمٰاهْ ••🍃
#سلامروزتونمعطربهنامامامرضا💛
ھـور !'
سلام رفقاے جاݧ ♥ خوبین ڪہ الحمدالله ؟ یه چلہ ے #صلوات , #حدیثشریفکساء اذکار #یاجوادالائمهادرک
#چلہےپربرکٺ ↑🌟•••
ان شاءالله هفتگی تعداد رو اعلام میکنیم✌️🌱
حاجت داراا و کسایی که دوسدارین سهمےدر ازبین رفتن #کرونا داشته باشید
از چله ے ما جانمونیدا ♥•°
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَڪَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ
خدایـا، بغلم ڪن..
#دلدادگۍ
.
🌸🌿➫ @bezibaeeyekrooya
فرماندهاݧ جنگ نرم✌️•••
گروه تنها ویژه ے ڪسانے ڪہ #اینستاگرام دارند
براے ریپورت پیج هاے غیر اخلاقے و معاند❌
اگه اینستا ندارے نیا...
راضی نیستیما🙂
https://eitaa.com/joinchat/3816685610Gdd6c9c635e
فرمانده ے جنگ نرم زودے بیا😍
#معمارۍدرون⊰♥⊱
.
❋ هیچڪس برای زندگے تمام عیار و بے عیب و نقص به دنیا نیامده است؛ اگر چنین بود، آدم مجبور نبود، تلاش و تقلا ڪند و لازم نبود ڪسےبه خلق مواردی در زندگے اش پافشاری ڪند و خلاصه ڪسے هم خواسته و آرزویے نداشت..
.
🦋°^ پـ ن: فراموش نڪنید؛ در هر شرایطے ڪه به دنیا آمدهای، هر نوع زندگےخانوادگےو تحصیلاتے ڪه داری، به اینجا آمدهای تا رویاهایت به حقیقت بپیوندد..
.
⇲🌵..↷
「 @Bezibaeeyekrooya 」
#توجه🚫••
.
°^💡عملۍ شریف براۍ شب بیست و دوم ماه مبارڪ رجب "امشب"
.
مرحوم #سید_بن_طاووس در ڪتاب شریف #اقبال به روایت از رسول الله"ص" نمازۍ براۍ شب بیست و دوم رجب بیان مۍڪند. در این روایت پیامبر فرموده است هر ڪه این نماز را به جا آورد، قبل از مرگ مقام خود در بھشت را خواهد دید..
.
°^🔑نحوه انجام:
.
۸رڪعت "٤ نماز دو رڪعتۍ"
هر رڪعت: حمد"۱" + ڪافرون"۷"
بعدازنماز: صلوات"۱۰" + استغفار"۱۰"
.
°^📗متن روایت در اقبال:
وجدناه فۍ ڪتب فتح الأبواب إلۍ دار الثواب مرويّا عن النبۍ صلّۍ اللّه عليه و آله قال: و من صلّۍ الليلة الثانية و العشرين من رجب ثمانۍ رڪعات بالحمد مرة و «قُلْ يٰا أَيُّھَا الْڪٰافِرُونَ» سبع مرات، فإذا فرغ من الصلاة صلّۍ علۍ النبۍ صلّۍ اللّه عليه و آله عشر مرات و استغفر اللّه عزّ و جلّ عشر مرات، فإذا فعل ذلك لم يخرج من الدنيا حتّۍ يرۍ مڪانه من الجنّة، و يڪون موته علۍ الإسلام و يڪون له أجر سبعين نبيّا"ج ۳ص ۲۵۸"
.
❋• #التماسدعاۍفرج
❋• #التماسدعاۍخیر
.
⇲🌼🌿..
「 @bezibaeeyekrooya 」
#بیوخاصッ
.
تا خدا شھـٰادت برات ننویسه، آرزوشُ نمیڪنے..ッ
.
🌸🌱..↯
「 @Bezibaeeyekrooya 」
#یڪڪتاب_یڪزندگے
↺. #قسمتبیستوپنجم🌷
.
☘.•[راوی:جمعی از دوستان]
#رسیدگیبهمردم
.
¹
❃↠در بازرسی تربیت بدنی مشغول بودیم. بعد از گرفتن حقوق و پایان ساعت اداری ، پرسید: موتور آوردی؟
گفتم: آره چطور؟!
گفت: اگه کاری نداری بیا باهم بریم فروشگاه.
.
❃↠تقریبا همه حقوقش را خرید کرد. از برنج و گوشت ، تا صابون و ... همه چیز خرید. انگار لیستی برای خرید به او داده بودند! بعد باهم رفتیم سمت مجیدیه ، وارد کوچه شدیم. ابراهیم درب خانهای را زد.
❃↠پیرزنی که حجاب درستی نداشت دم در آمد. ابراهیم همه وسایل را تحویل داد.
.
❃↠یک صلیب گردن پیرزن بود. خیلی تعجب کردم! در راه برگشت گفتم: داش ابرام این خانم ارمنی بود؟!
گفت: آره چطور مگه؟!
آمدم کنار خیابان موتور را نگه داشتم و با عصبانیت گفتم: بابا ، این همه فقیر مسلمون هست ، تو رفتی سراغ مسیحا!
.
❃↠همینطور که پشت سرم نشسته بود گفت: مسلمونها رو کسی هست کمک کنه. تازه ، کمیته امداد هم راه افتاده ، کمکشون میکنه. اما این بندههای خدا کسی رو ندارند. با این کار ، هم مشکلاتشان کم میشه ، هم دلشان به امام و انقلاب گرم میشه.
.
.
²
❃↠۲۶ سال از شهادت ابراهیم گذشت. مطالب کتاب جمعآوری و آماده چاپ شد. یکی از نمازگزاران مسجد مرا صدا کرد و گفت: برای مراسم یادمان آقا ابراهیم هرکاری داشته باشید ما در خدمتیم. با تعجب گفتم:
شما شهید ابراهیم هادی رو میشناختید!؟ ایشون رو دیده بودید!؟
.
❃↠گفت: نه ، تا پارسال که مراسم یادواره برگزار شد چیزی از شهید هادی نمیدونستم. آقا ابرام حق بزرگی گردن من داره!
برای رفتن عجله داشتم ، اما نزدیکتر آمدم. با تعجب پرسیدم: چه حقی!؟
۱گفت: در مراسم پارسال جاسوئیچی عکس آقا ابراهیم را توزیع کردید.
من هم گرفتم و به سوئیچ ماشینم بستم. چند روز قبل ، با خانواده از مسافرت برمیگشتیم. در راه جلوی یک مهمانپذیر توقف کردیم.
.
❃↠وقتی خواستیم سوار شویم با تعجب دیدم که سوئیچ را داخل ماشین جا گذاشتم! درها قفل بود. به خانمم گفتم: کلید یدکی رو داری؟ اوهم گفت: نه ، کیفم داخل ماشینه!
خیلی ناراحت شدم. هرکاری کردم در باز نشد. هوا خیلی سرد بود. با خودم گفتم شیشه بغل را بشکنم. اما هوا سرد بود و راه طولانی.
.
❃↠یکدفعه چشمم به عکس آقا ابراهیم افتاد. انگار از روی جاسوئیچی به من نگاه میکرد. من هم کمی نگاهش کردم و گفتم: آقا ابرام ، من شنیدم تا زنده بودی مشکل مردم رو حل میکردی. شهید هم که همیشه زنده است. بعد گفتم: خدایا به آبروی شهید هادی مشکلم رو حل کن.
.
❃↠تو همین حال یکدفعه دستم داخل جیب کتم رفت. دسته کلید منزل را برداشتم! ناخواسته یکی از کلیدها را داخل قفل در ماشین کردم. با یک تکان ، قفل باز شد.
.
❃↠با خوشحالی وارد ماشین شدیم و از خدا تشکر کردم. بعد به عکس آقا ابراهیم خیره شدم و گفتم: ممنونم ، انشاءالله جبران کنم. هنوز حرکت نکرده بودم که خانمم پرسید: در ماشین با کدام کلید باز شد؟
.
❃↠با تعجب گفتم: راست میگی ، کدوم کلید بود؟! پیاده شدم و یکی یکی کلیدها را امتحان کردم. چندبار هم امتحان کردم ، اما هیچکدام از کلیدها اصلا وارد قفل نمیشد!!!! همینطور که ایستاده بودم نفس عمیقی کشیدم. گفتم: آقا ابرام ممنونم ، تو بعد از شهادت هم دنبال حل مشکلات مردمی.
.
#ادامه_دارد..
•.📚برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم¹
⇲🕸🌿••
「 @bezibaeeyekrooya 」
#بھ_روشنایےنور♥🍃
.
❋ اجرِ جھاد ، شھـادت است
و من خیال ندارم از راهے ڪہ انتخـاب ڪرده،
و مےروم براے خود ، مظاهر مادے دنیاے فانے را تدارڪ ببینم.."
.
#محمدحسینیوسفالھے #حسین_پسر_غلامحسین
📚برگرفته از ڪتاب
.
🇮🇷°↱ @Bezibaeeyekrooya