فقط تو که نیستی
مثلا ۱۱ تا ادمین داریم ها😐
#فـــــاطـــمـه_زهـــــــــــــــرا
گــــاندۅ😎
ادمین ها به خدا دارم دیوونه میشم فعالیت کنید دیگه🤨 #فـــــاطـــمـه_زهـــــــــــــــرا
سلام
بخدا من سه تا ادمینم یجا اگه چالش نزارم برکنار میشم
من برکنار بشم اینجا بهتره که برکنار بشم چون اصلا فعالیت نمیکنم
#اسپانسر _دخترک اسب سوار
اگه هر کدوم روزی یه عکس یا فیلم بزارید فشار از رو من برداشته میشه
#فـــــاطـــمـه_زهـــــــــــــــرا
هدایت شده از •𝐞𝐝𝐢𝐭𝐨𝐫𝐬 𝐜𝐢𝐭𝐲•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گاندو
هیــــــــس..
خودم ساز
𝐂𝐨𝐩𝐲 🚫| 𝐟𝐨𝐫𝐰𝐚𝐫d 🖇️
𝐣𝐨𝐢𝐧 𝐮𝐬 :《@editor_sho》
گــــاندۅ😎
✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #رمان_امنیتی_گمنام #قسمت_47 همین که خواست فکرش را عملی
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨
✨✨
✨
#رمان_امنیتی_گمنام
#قسمت_48
رسول:
_آقا محمد.....آقای عبدی چی می گفتن؟....
سعید:_بزارید من از الان بگم، نمی ذارم خودتون تنهایی برید تو دهن شیر... این دفعه نمی ذارم...
_سعید سرپیچی از دستور؟
دیگر صورت همه ما از اشک خیس شده بود...بغض گلویم چنگ می زد.
_اقا محمد هر کاری می خواید انجام بدید....توبیخ یا اخراج شدنم دیگه هیچ اهمیتی نداره...اگه قرار باشه کسی بره اون منم نه شما...اخه کدوم...
اقا محمد حرفش را قطع کرد ... سعید را در اغوشش گرفت.
با خنده گفت:
_اتفاقی برا من نمی افته...قول می دم زنده برگردم.
همه تعجب کرده بودیم..
آقا محمد:_بچه ها خوب گوش بدید....این عملیاتی که امروز می خواستن عملی کنن موفق نبوده....از اونجا که نیکلاس از اومدن ما خبر داشته اینطور برداشت می کنیم که قطعا یه نقشه دومی هم دارن.
نمی تونیم منتظر بمونیم تا یه سرنخ از عملیاتشون بفهمیم...
از اونجا که نیکلاس منتظر یه فرصت برای انتقام و تلافی شکست هاشه قطعا در تلاشه که گروهمون رو بپاشونه...چه ضربه ای بهتر از گروگان گرفتن یکی از ما؟...
_آقا یعنی این تنها راهه؟
_ سعید جان...آبرو و امنیت کشور به تصمیم امروزمون بستگی داره.
_بزارید یکی از ما بره خب...
_نه رسول...این کار خودمه.
_اماااا...
_انگار عادت دارید تو تصمیماتم اما و اگر بیارید...همین که گفتم. کافیه از این در برم بیرون...اینهمه استرس رو از کجا میارید؟
همه چیز رو آماده کنید...تا فردا باید از نقششون با خبر شیم.
معلوم نبود آقا محمد از این عملیات جان سالم به در می برد یانه.
این از عذاب آور و خطرناک ترین تصمیماتی بود که آقا محمد قصد انجامش را داشت.
از محسن گرفته تا حسام همه و همه نگران بودیم...نگران اتفاقی که هنوز نیفتاده بود...بالاخره باید برای امنیت کشورمان این کار را می کردیم...حتی اگر به قیمت جانمان تمام می شد...
شب خودمان را به دعای توسل مهمان کردیم....
هرکدام گوشه ای نشسته بودیم.
به حال آقا محمد غبطه می خوردم...
آرامش چشمانش دلم را می لرزاند...اگر برنمی گشت...
:::::::::::::::::::::
پ.ن:ارامش چشماش😨😢
لینک ناشناس:
https://harfeto.timefriend.net/16346358468834
ممنون عزیزم بقیشم بزاز😕 لینک کانالمو لطفا به اشتراک بزار🙏 @tiktaki
____________
حمایت....حمایت....حمایت
هدایت شده از ⇆فَرزَنـدآنحـآجقاسم
سلام بچه ها هرکی هرچقدر میتونه صلوات بفرسته یا ذکر بگه برای شفای بیماران هرچقدر میتونید دعا کنید براشون تا امام علی دستشون رو بگیره ممنون از شما دوستان عزیز🌹💔
@doktaranhoseyni