چطوری شما وقتی کسی که دوستش دارین
خوابیده با علاقه میشینین بهش نگاه میکنین؟
من تو این شرایط نگاهش میکنم، اما
تو ذهنم دارم روشارو مرور میکنم
که کدوم وحشیانه تره برای بیدار کردن.
من بیدار باشم اون بخوابه؟🔫
۱۴ مهر ۱۴۰۲
۱۵ مهر ۱۴۰۲
۱۷ مهر ۱۴۰۲
𝘓𝘦𝘺𝘭𝘪'𝘴 𝘥𝘢𝘪𝘭𝘺🍸
من خیلی اینطوریم که وقتایی که باید استرس داشته باشم، ندارم.
الان هیچ کدوم از کارامو نکردم و پرسش و آزمون دارم ، ولی بهش اهمیتی نمیدم. خیلی جوابه انصافا
۱۷ مهر ۱۴۰۲
۱۷ مهر ۱۴۰۲
𝘓𝘦𝘺𝘭𝘪'𝘴 𝘥𝘢𝘪𝘭𝘺🍸
الان هیچ کدوم از کارامو نکردم و پرسش و آزمون دارم ، ولی بهش اهمیتی نمیدم. خیلی جوابه انصافا
خندههای شیطانی*
نه گلدوزی هامو دید
نه پرسش و آزمون، چون یادش رفت.
حالا میتونید بهم ایمان بیارید.
۱۷ مهر ۱۴۰۲
یاد چنلِ قبلیم افتادم
درس و اینایی که انجام نمیدادم، چیزمثقال هم بهشون اهمیت نمیدادم نمیزاشتم لحظهمو خراب کنه
و دقیقا همونا یا کنسل میشدن یا به بهترین نحو میگذشتن.
و عصر یا شب میومدم میگفتم که هاهااهاا دیدین بهش اهمیت ندادم کنسل شد؟ حالا قدرت دست کیه؟
تویی که برا درسات غصه خوردی و استرس کشیدی یا من؟
۱۷ مهر ۱۴۰۲
ببین عزیزم من بیادب نیستم، فقط سعی میکنم از امکاناتی که زبان در اختیارم گذاشته نهایت استفاده رو ببرم.
۲۰ مهر ۱۴۰۲
۲۲ مهر ۱۴۰۲
زندگی میچرخه
تو امروز به من آسیب میزنی
فردا زندگی این چرخو میکنه تو اونجات🙏
۲۴ مهر ۱۴۰۲
۲۴ مهر ۱۴۰۲
پاییز برام بوی قهوه میده ، بوی نسکافه
با صدای بارون که داره نمنم میباره .
صدای سازِ ویولن . .
صدایِ ورق زدن صفحاتِ کتاب
صدای قدم زدن با بوت های مشکی -
اما نه فضای مضخرفِ رمانتیک ، نه !
هوای تنهایی قدم زدم و حال کردن از آب و هوا و رها از هر دغدغه ای .
۲۴ مهر ۱۴۰۲