✳️خاطره جالب #آیت_الله_مکارم_شیرازی از زندان #شهربانی
⛔️نکته جالبی که یادم هست، این است که هر وقت ما بحث میکردیم، مأموران شهربانی میآمدند و پشت پنجرهها میایستادند و با دقت گوش میدادند، تا اینکه رؤسای شهربانی از این ماجرا باخبر شدند و دستور دادند همه پنجرهها را تیغه کنند و راه نور و هوا بسته شد! همیشه به شوخی میگفتم: «اگر بحث نمیکردیم، پنجرهها را تیغه نمیکردند و راه هوا و نور بسته نمیشد!».یادم هست یک بار در باره اصول اخلاق بحث شد. موضوع این بود که قدما معتقدند دامنه اخلاق بین حد افراط و تفریط است. بعضیها هم معتقدند برخی چیزها هر قدر هم که زیاد شوند، باز در دامنه اخلاق قرار میگیرند. من این نظریه را میپسندیدم و مرحوم مطهری نظریه اولی را میپسندید. به هرحال بحثهای بسیار مفید و جالبی مطرح میشدند.
⛔️خاطره جالبی که از آن روزها به یاد دارم این است که دائماً این شایعه پخش میشد که: قرار است ما را #اعدام کنند! بر همین اساس بعضیها وصیت میکردند، از جمله مرحوم شیخ #عباسعلی_اسلامی که رئیس جامعه تعلیمات اسلامی و عالم محترمی بودند. ایشان مرا وصی خود قرار داد و دیدم کل دارایی ایشان یک خانه است و یک ماشین!
⛔️... موقع بازجویی هم اذیت نکردند. قصد آنها از دستگیری ما این بود که در ایام محرم بیرون نباشیم و روشنگری نکنیم. خبر داشتن از اخبار، خیلی برایمان مهم بود. کسانی که برای ما غذا میآوردند، اخبار را در شیشههای کوچکی میگذاشتند و شیشهها را وسط سوپ یا آبگوشت میانداختند و به این ترتیب از وضعیت بیرون باخبر میشدیم! فقط یک بار در مورد اعلامیهای، مرا با مرحوم #بهادران مواجهه دادند و نگران شدم که این در طرز نوشتنم معلوم شد. آنها گفتند: همین که نگران هستی، نشان میدهد از منبع اعلامیه خبر داری! من هم سعی کردم به خود مسلط شوم و گفتم: «دارید تهمت میزنید و طبیعی است ناراحت شوم،درچنین شرایطی همه ناراحت می شوند.
http://yon.ir/8Y8F
@iichs_ir