eitaa logo
پژوهشکده تاریخ معاصر
2.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
104 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️خاطره جالب از زندان ⛔️نکته جالبی که یادم هست، این است که هر وقت ما بحث می‌کردیم، مأموران شهربانی می‌آمدند و پشت پنجره‌ها می‌ایستادند و با دقت گوش می‌دادند، تا اینکه رؤسای شهربانی از این ماجرا باخبر شدند و دستور دادند همه پنجره‌ها را تیغه کنند و راه نور و هوا بسته شد! همیشه به شوخی می‌گفتم: «اگر بحث نمی‌کردیم، پنجره‌ها را تیغه نمی‌کردند و راه هوا و نور بسته نمی‌شد!».یادم هست یک بار در باره اصول اخلاق بحث شد. موضوع این بود که قدما معتقدند دامنه اخلاق بین حد افراط و تفریط است. بعضی‌ها هم معتقدند برخی چیزها هر قدر هم که زیاد شوند، باز در دامنه اخلاق قرار می‌گیرند. من این نظریه را می‌پسندیدم و مرحوم مطهری نظریه اولی را می‌پسندید. به هرحال بحث‌های بسیار مفید و جالبی مطرح می‌شدند. ⛔️خاطره جالبی که از آن روزها به یاد دارم این است که دائماً این شایعه پخش می‌شد که: قرار است ما را کنند! بر همین اساس بعضی‌ها وصیت می‌کردند، از جمله مرحوم شیخ که رئیس جامعه تعلیمات اسلامی و عالم محترمی بودند. ایشان مرا وصی خود قرار داد و دیدم کل دارایی ایشان یک خانه است و یک ماشین! ⛔️... موقع بازجویی هم اذیت نکردند. قصد آنها از دستگیری ما این بود که در ایام محرم بیرون نباشیم و روشنگری نکنیم. خبر داشتن از اخبار، خیلی برایمان مهم بود. کسانی که برای ما غذا می‌آوردند، اخبار را در شیشه‌های کوچکی می‌گذاشتند و شیشه‌ها را وسط سوپ یا آبگوشت می‌انداختند و به این ترتیب از وضعیت بیرون باخبر می‌شدیم! فقط یک بار در مورد اعلامیه‌ای، مرا با مرحوم مواجهه دادند و نگران شدم که این در طرز نوشتنم معلوم شد. آنها گفتند: همین که نگران هستی، نشان می‌دهد از منبع اعلامیه خبر داری! من هم سعی کردم به خود مسلط شوم و گفتم: «دارید تهمت می‌زنید و طبیعی است ناراحت شوم،درچنین شرایطی همه ناراحت می شوند. http://yon.ir/8Y8F @iichs_ir