eitaa logo
جامعه‌شناسی انتقادی اسلامی
1.6هزار دنبال‌کننده
98 عکس
24 ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا یکی طبقه یکی! @Isocials
☑️ آزادی، برابری و برادری در جامعه توحیدی. ملت ایران، جان بر کف در انتظار فرمان رهبر عظیم‌الشأن خویش است و تا برقراری جامعه توحیدی؛ جامعه‌ای که در آن انسان از قید بندگی انسان آزاد باشد، بهره‌کشی انسان از انسان ملغی گردد، از ناهمواری‌ها و نابرابری‌های مصنوعی اثر نماند، بت‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی یکسره سرنگون گردند، مساوات، برابری و برادری به معنای واقعی کلمه برقرار شود، آثار استبداد دوهزاروپانصدساله و استعمار چهارصدساله محو گردد و در یک کلمه بندگی از آن خدا، و حکومت، حکومت الهی باشد، از پای نخواهد نشست. ▫️ از متن استقبال از امام خمینی در فرودگاه مهرآباد به قلم شهید مطهری ▫️ علوم اجتماعی اسلامی ▫️ @isocials
در جامعه کاذب، خنده نوعی بیماری در تنِ خوشبختی است. صنعتِ فرهنگ‌سازی، هرزه‌نگار و جانماز آب کش است. این صنعت، عشق را تا مرتبه‌ی داستان عشقی (رُمانس) تنزل می‌دهد. البته پس از این نزول، بسیاری چیزها مجاز شمرده می‌شود؛ حتی رفتار آزاد جنسی نیز در مقام محصول ویژه‌ای که بازار خوبی دارد، واجدِ سهمیه‌ی خاص خود است مزیّن به علامت تجاریِ "جسورانه". تولید انبوهِ امر جنسی، به صورتی خودکار به سرکوب این امر منجر می‌شود. ستاره‌ی سینما که ما قرار است عاشق او شویم، به دلیل حضورِ همه‌جایی‌اش، از همان آغاز چیزی جز کپی یا نسخه دست دوم خویش نیست. بازتولید مکانیکی زیبایی، که عشاق مرتجع فرهنگ به واسطه‌ی بت‌سازی منظم از فردیت، آن را گریزناپذیرتر می‌سازند، هیچ جایی برای آن پرستش ناخودآگاه که تجربه امر زیبا همواره با آن مرتبط بوده است، باقی نمی‌گذارد. پیروزی بر زیبایی به یاری شوخ‌طبعی کامل می شود، همان شادی خبیث و موذیانه ای که هر اقدام موفقی در جهت تحمیلِ محرومیت بدان دامن می‌زند. خنده هست زیرا دیگر چیزی برای خندیدن وجود ندارد. این صنعت، خنده را به ابزاری برای کلک زدن به خوشبختی بدل می‌کند. خنده با لحظه‌های خوشبختی بیگانه است.. در جامعه کاذب، خنده نوعی بیماری در تنِ خوشبختی است و آن را به درونِ کلیتِ بی‌ارزشِ جامعه فرو می‌کشاند. خندیدن در مورد چیزی همواره به به معنای خندیدن به آن است، و آن نیروی حیاتی که، به گفته‌ی برگسون، از طریق خنده موانع را در هم می‌شکند و فوران می‌کند، حقیقتا در حکم فوران توحش است، همان تحکیم و پافشاری بر نفس که آماده است تا در جشن و پایکوبی‌های جمعی، رهاییِ خود از قید هر گونه ملاحظه‌ی اخلاقی را به نمایش بگذارد. این جمعِ خندان، تقلیدِ مسخره‌ای از انسانیت است. اعضای این جمع مونادهایی‌اند جملگی سرسپرده‌ی لذتِ آماده بودن برای دست زدن به هر کاری، البته به قیمت خسران باقی افراد و با حمایت اکثریت. هماهنگیِ آنان فقط کاریکاتوری از همبستگی است. صنعتِ فرهنگ‌سازی، محرومیتِ سرخوشانه را جایگزین دردی می‌کند که در جذبه و ازخودبیخودشدن همانقدر مشهود است که در زهد.قانون اعلای این صنعت این است که نباید به هیچ قیمتی به مشتریان آن چیزی را داد که مَیلش را دارند: آنان باید در متنِ همین محرومیت، به ارضاءِ همراه با خنده‌ی خویش بسنده کنند. در هر نمایشِ صنعت فرهنگ‌سازی، ناکامی و محرومیتِ همیشگیِ تحمیل‌شده از سوی تمدن بار دیگر به صورت قطعی و روشن به قربانیان‌اش اثبات و بر آنان اِعمال می‌شود. فرار از زندگیِ روزمره که کلِ صنعت فرهنگ‌سازی در همه‌ی شاخه‌هایش وعده‌ی آن را می‌دهد، شبیه ماجرای ربودن دختر در یکی از کارتون‌های آمریکایی است: این پدرِ دخترک است که نردبان را در تاریکی سرپا نگه داشته است. بهشتی که از سوی صنعت فرهنگ‌سازی ارائه می‌شود همان جهانِ روزمره‌ی قدیمی است. آدورنو و هورکهایمر دیالکتیک روشنگری، صص 244_245 @isocials
☑️ ضرورت نگرش شبکه‌ای کاربردی اسلامی در اندیشه رهبر انقلاب. «طرح اسلام به‌صورت مسلکی اجتماعی و دارای اصولی منسجم و یک آهنگ و ناظر به زندگی جمعی انسان‌ها، یکی از فوری‌ترین ضرورت‌های تفکر مذهبی است. مباحثات و تحقیقات اسلامی، پیش‌ازاین به‌طور غالب، فاقد این دو ویژگیِ بس مهم بوده و ازاین‌رو، در مقایسه اسلام با مکاتب و مسالک اجتماعی این روزگار، باحثان و جویندگان را چندان‌که شاید و باید، به نتیجه ثمربخش و قضاوت قاطع نرسانیده است؛ یعنی از اینکه بتواند مجموعاً طرح و نقشه یک آیین متحدالاجزا و متماسک را ارائه دهد و نسبت آن را با مکتب‌ها و آیین‌های دیگر مشخص سازد، عاجز مانده است. به‌علاوه، چون عموماً بحث‌ها ذهنی و دور از حیطه تأثیر عملی و عینی و مخصوصاً اجتماعی، انجام‌ گرفته، بیش از معرفتی ذهنی به بار نیاورده و نسبت به زندگی جمعی انسان‌ها، علی‌الخصوص نسبت به تعیین شکل و قواره جامعه، تعهد و تکلیف و حتی نظریه روشن و مشخصی را ارائه نداده است. سخن دیگر آنکه قرآن ـ سند قاطع و تردیدناپذیر اسلام ـ در بیش‌ترین موارد، سهمی در روشنگری و راهگشایی نیافته و به‌جای آن، دقت‌ها و تعمقات شبه‌عقلی یا روایات و منقولات ظنی ـ و گاه با اعتباری بیشتر ـ میدان‌دار و مسئول شناخته شده و بالنتیجه، تفکرات اعتقادی جدا از قرآن و بی‌اعتنا به آن، نشو و نما یافته و شکل‌گرفته است. با توجه به این واقعیت، می‌توان به‌طور خلاصه سه خصوصیت مهم را در بحث‌ها و گزارش‌های فکری اسلامی، ضرورتی دانست که تخلف از آن، شایسته متفکران آگاه و مسئول این روزگار نیست: 1⃣ نخست آنکه معارف و دستگاه فکری اسلامی از تجرد و ذهنیت محض خارج گشته و - همچون همه مکاتب اجتماعی - ناظر به تکالیف عملی و به‌ویژه زندگی اجتماعی باشد و هر یک از مباحث نظری، از این دیدگاه که چه طرحی برای زندگی انسان و چه هدفی برای بودن او و چه راهی برای رسیدن به این هدف ارائه می‌دهد، مورد بررسی و تأمل و تحقیق قرار گیرد. مسائل فکری اسلام به‌عنوان اجزای یک واحد، مورد مطالعه قرار گیرد. 2⃣ دیگر آنکه مسائل فکری اسلام، به‌صورت پیوسته و به‌عنوان اجزای یک واحد، مورد مطالعه قرار گیرد و هر یک به‌لحاظ آنکه جزئی از مجموعه دین و عنصری از این مرکب و استوانه‌ای در این بنای استوار است و با دیگر اجزا و عناصر، هم‌آهنگ و مرتبط است - و نه جدا و بی‌ارتباط با دیگر اجزا - بررسی شود تا مجموعاً از شناخت این اصول، طرح کلی و همه‌جانبه‌ای از دین، به‌صورت یک ایدئولوژی کامل و بی‌ابهام و دارای ابعادی متناسب با زندگی چندبُعدی انسان، استنتاج شود. 3⃣ دیگر آنکه در استنباط و فهم اصول اسلامی، مدارک و متون اساسی دین، اصل و منبع باشد، نه سلیقه‌ها و نظرهای شخصی یا اندوخته‌های ذهن و فکر این‌وآن… تا حاصل کاوش و تحقیق، به‌راستی «اسلامی» باشد و نه هر چیز جز آن. برای برآمدن این منظور، قرآن کامل‌ترین و موثق‌ترین سندی است که می‌توان به آن متکی شد.» ✍ رهبر انقلاب، مقدمۀ کتابِ «طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن» ▫️ برای ملاحظه و مطالعه تفصیلی نمونه‌ای از نگرش شبکه‌ای کاربردی اسلامی به کانال تفکر و تمدن شبکه‌ای مراجعه بفرمایید: ▫️ @vaseti ☑️ علوم اجتماعی اسلامی ☑️ @isocials
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش و پرورش باید عدالت‌‌خواه تربیت کند. رهبر انقلاب، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ @iisociology
☑️ مالک کالای تولید شده در کارخانه کارگر است نه کارفرما| بخش اول 📃 مروری بر نظریات اقتصادی شهید صدر درباره رابطه کار، کارگر و ثروت ◽️ از آرمان‌های همچنان معطل انقلاب اسلامی پایان دادن به استثمار نیروی کار و اصلاح رویه‌های ناعادلانه و غیراسلامی اقتصاد سرمایه‌داری در جامعه بود. برای این هدف نیز متفکرینی چون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید صدر و امام موسی صدر دست به تلاش‌های فکری برای نمایش الگوی اقتصاد اسلامی و تمایز آن با سرمایه‌داری و البته کمونیسم زدند. ◽️ اهداف و الگوهایی که همچنان بعد از 40 سال گذشت از پیروزی انقلاب نه تنها قدمی به سوی آن‌ها برنداشتیم تا در میدان رفت و برگشت تئوری و عمل اصلاح و تکمیل شوند، بلکه روز به روز در همان رویه‌های سرمایه داری فروتر رفتیم تا جایی که حتی بازخوانی آن آراء و نظریات، امروزه برای ما غریب می‌نماید. ▫️ شخصی که یکی از منسجم‌ترین نظریه‌های اقتصادی مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی را ارائه کرد، آیت الله شهید محمد باقر صدر بود. مروری بر نظریه اقتصاد اسلامی ایشان درباره حقوق کارگر ضروری به نظر می‌رسد. ▫️ شهید صدر مستند بر سلسله‌ای از دلایل عقلی و نقلی بر این باور است که در اسلام تنها راه مشروع کسب ثروت، «کار مستقیم» است. لذا کارگر چه در کشاورزی و چه در صنعت و تولید، مالک اصل کالای تولید شده یا حاصل شده است. نه حتی چون نظریه مارکس، فقط مالک ارزش افزوده‌ی ایجاد شده در کار! ▫️ وی در کتابچه «طرح تفصیلی اقتصاد جامعه اسلامی» در دو فصل اول به چهار شیوه تولید ثروت می‌پردازد و در هر چهار شیوه ثابت می‌کند که مالک کالا یا محصول کشاورزی تولیدی، کسی است که کار مستقیم می‌کند، یعنی کارگر. نه کارفرما، کارخانه‌دار، زمین‌دار، کشتی‌دار یا مانند آن. 1⃣ شیوه اول تولید ثروت، استفاده از منابع طبیعی ثروت است. زمین، معادن، منابع آب. ایشان با دلایل فقهی مسلم در فقه اسلامی بیان می‌کند که کسی مالک رقبه (اصل این اموال) نمی‌شود. زمین و معدن و چاه به مالکیت کسی درنمی‌آید، چرا که برای تولید آن کسی «کار» نکرده و مالکیت فقط محصول «کار مستقیم» است. ▫️ این‌ها خلق خداوند است ولی حق ویژه‌ استفاده از مورد اول و دوم در اختیار کسی است که با «کار مستقیم» آن‌ها را «احیا» و ثروت آفرین کرده است. زمین را شخم زده و کاشته، چاه را کنده و به آب رسیده، و معدن را حفر کرده. ▫️ تولید کشاورزی به شیوه سرمایه‌داری نامشروع است. کسی که دیگرانی را بر زمینی گماشته تا برایش بکارند و درو کنند و خود تنها ابزار کار را در اختیار آنها نهاده، مالک محصول نیست. کسی که مالک ابزار کار کشاورزی است، تنها می‌تواند اجاره ابزارش را از کارگر بگیرد و بس. این اجاره را نیز دولت تعیین و محدود می‌کند. (صدر، 1393: 95-99) 2⃣ در شیوه دوم که تولید ثروت از اموال منقول (قابل نقل) طبیعت مانند چوب، ماهی و مانند است نیز همین قاعده جاری است. مالک محصول کسی است که «کار مستقیم» می‌کند. کارگری که در کشتی و لنج به صید می‌پردازد مالک ماهی است، نه صاحب کشتی. صاحب کشتی یا تور تنها می‌تواند اجاره‌ ابزار تولیدش را طلب کند آن هم به میزان کاری که در آن مستهلک می‌شود نه بیشتر. نه اینکه دستمزد صیادی به کارگران دهد و طلب مالکیت صیدها کند. ▫️ «این گونه او حقی در ثروتی که صیادان به دست می‌آورند، پیدا نمی‌کند. تنها کار مستقمی است که موجب ایجاد حق و مالکیت خاص برای اموال منقول می‌شود. و اگر مالی منقول بدون بذل کار و تلاش (مستقیم) در تسلط فردی قرار گیرد، آن فرد مالک آن دارایی نخواهد شد». (همان: 100 و 101) ☑️ @iisociology
☑️ مالک کالای تولید شده در کارخانه کارگر است نه کارفرما| بخش دوم و پایانی. 3⃣ در شیوه سوم و چهارم (تولید اولیه و ثانویه) که تولید صنعتی است نیز همین قاعده پابرجاست. در تولید اولیه که بر پایه دو ضلع کار انسانی و ماده خام از طبیعت با وساطت ابزار تولید است، «مالک کالای تولید شده» -نه فقط مالک ارزش اضافه شده به کالا آن‌گونه که مارکسیست‌ها می‌خواستند حق کارگر را مطالبه کنند- کارگر بلافصل است، نه سرمایه‌دار و کارخانه‌دار و مالک ابزار تولید. ▫️ «اسلام در زمینه توزیع ثروت از تولید اولیه به سه مطلب اعتقاد دارد: 1- ثروتی که تولید شده از آنِ تولیدکننده یعنی کارگر است. و این یعنی مالکیت بر اساس کار قرار دارد. 2- هر گاه کارگر در راه تولید اولیه، از ابزار کار دیگران استفاده کند، مالکان ابزار تولید، تنها می‌توانند در مقابل کاری که در آن ابزار انباشته شده و در ضمن فرایند تولید از بین می‌رود، کرایه مناسبی طلب کنند و حقی در ثروت تولید شده ندارند». 3- حکومت اسلامی به عنوان نماینده جامعه، می‌تواند جزئی از ثروت به دست آمده را به عنوان اجرت استفاده از منبع طبیعی از تولید کننده بگیرد» (همان: 108) و خرج ضعفا و ایجاد تعادل و عدالت اجتماعی کند، چرا که »نیاز ، پایه دیگر مالکیت در اقتصاد اسلامی است». (همان: 109) 4⃣ در شیوه چهارم یعنی تولید ثانویه نیز که تولید صنعتی بر روی کالایی است که مواد خامش از منابع طبیعی (که بشر کاری روی آن انجام نداده) بلکه بر روی کالایی است که خود محصول کار بشری است، کسی حق تصرف در امواد اولیه تولید شده توسط کارگر را بدون اجازه او ندارد چرا که او مالک آن است. ▫️ کارگری که ماده اولیه را تولید کرده یا خود می‌تواند تولید ثانوی را هم انجام دهد و مالک کالای نهایی هم شود. یا کارگر دیگری را با دستمزد عادلانه تعیین شده توسط دولت به کار تولید ثانوی بگمارد، و یا کالای اولیه را به کسی دیگر بفروشد تا او کار تولید ثانوی را انجام دهد. ▫️ طبعا با این فرمول کلی که «هر گونه افزایش ثروت مشروعی تنها و تنها محصول کار مستقیم است» سرمایه کلان هم نخواهد داشت تا بتواند مقدار خیلی زیادی از کالای های تولید شده اولی را بخرد و مالک بخش بزرگی از کالاها شده و در تولید ثانویه مناسبات سرمایه‌داری را به راه بیندازد. ▫️ در اینجا نیز مانند تولید اولی و احیای منابع طبیعی ثروت، نقش مالک ابزار تولید، کارخانه و کارگاه تنها طلب اجاره‌ی ابزار تولید است به میزان جبران استهلاک کاری آنها. ▫️ «اجرت ابزار تولید و دستمزد کارها نیز از جانب حکومت اسلام و با رویکرد بی اثر کردن عامل کمبود مصنوعی که احتکار کالا آن را به وجود می‌آورد، معین می‌شود». (همان: 117) ▫️ وقتی تنها و تنها راه افزایش ثروت مشروع، «کار» است. کار مستقیم نه کار خریداری شده و توسط کارگران اجیر شده. طبعا در چنین نظام اقتصادی‌ای، ارجمندترین عنصر جامعه کارگران خواهند بود یعنی تولید کنندگان واقعی ثروت. نه سرمایه داران زالوصفت که در جوامع سرمایه داری شیره‌ی جان کارگران را می‌مکند و خود بر صدر نظام اقتصادی می‌نشینند. ▫️ بلی، جایگاه کار در نگاه نظریه‌پردازان اسلامی انقلاب اینچنین بوده: مالک تمام محصول تولیدی و مالک ثروت‌های جامعه، نه نگاه حداقلی ما به عنوان اقشاری نیازمند حمایت و تفقد که باید دستمزد بخور و نمیرشان را با التماس از کارفرمایان مطالبه کنیم. ▫️ بگذریم که امروز کار به آنجا رسیده که برخی منبری‌های سرمایه‌دوست در نگاهی سراسر متضاد، کار کارگر را تحقیر کرده و تمام ارزش اقتصادی جامعه را به سرمایه‌داران و کارفرمایان می‌دهند و آن‌ها را حلوا حلوا می‌کنند و الزام به پرداخت حداقل دستمزد و بیمه کارگر را ظلم در حق ایشان می‌شمارند. ✍ احمد کرمی نژاد ▫️ منبع: اسلام راهبر زندگی، مکتب ما، رسالت ما (فصل «طرحی تفصیلی از اقتصاد جامعه اسلامی»)، نوشته شهید محمدباقر صدر، نشر دارالصدر. ☑️ @iisociology
❇️ الگوهای عدالت‌طلبی در ایران معاصر| بخش اول. ✅ جریان‌ها در بستر تاریخی و منطق موقعیت اجتماعی کانون‌هایی را مورد توجه قرار داده‌اند که در بسیاری از موارد منجر به بروز گفتمان‌های چالش زا و آشفتگی‌های زبان‌شناختی در جوامع شده‌است. یکی از این کانون‌ها بحث عدالت است که همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و مفاهیم و مصادیق آن به‌روشنی مشخص نیست، ازاین‌رو تعبیرها و تفسیرهای مختلفی برای آن ارائه‌شده و مولدان فکری جریان‌های مختلف هرکدام بر اساس مکتبی که به آن تعلق دارند به تفسیر آن پرداخته‌اند: 1⃣ لیبرالیسم کانون اصلی را در شعار آزادی مطرح کرده و درحالی‌که از حل معضل آزادی و برابری درمانده و در نظر دم از تساهل و تکثر می‌زند، در عمل آن را قبول نداشته و قرائتی مبتنی بر توتالیتاریسم را دنبال می‌کند؛ درحالی‌که توماس هابز اقتدار را تجلی عدالت می‌دانست و مدعی بود هر کس که حاکمیت را بدست گیرد صاحب عدالت است. 🔹 رابرت نوزیک در ردیف اندیشمندان متأخر ضد عدالت توزیعی بود. کانت مدعی شد هر فردی غایت به ذات است و هیچ انسانی را نمی‌توان طعمه قرار داد. جان رالز نیز در همین راستا نگاه‌های خود را براساس نظرهای کانت مطرح می‌نماید. فون هایک عدالت را ناشی از نظم خودجوش دانسته و همانند نوزیک ضد عدالت توزیعی است. وی به نظم خودجوش جامعه که تابع نیروهای طبیعی و غیرارادی است اعتقاد داشته و عدالت را مبتنی بر توافق و قراردادهایی که صرفاً جنبه منفعت‌طلبانه دارد مطرح می‌کند و البته عدالت اجتماعی را سراب می خواند. 2⃣ از نظر سوسیالیسم مفهوم عدالت در قالب عدالت توزیعی بر اساس نظریه ارسطو و بیشتر با تاکید بر موضوع اقتصاد است. این جریان به توزیع عادلانه ثروت مبتنی بر نیاز افراد و نفی مالکیت خصوصی معتقد بوده و آزادی‌های انسانی را تا حدی نفی می‌کند. معروف‌ترین نظریه‌ها دراین‌باره مطرح‌شده براساس دیدگاه‌های کارل مارکس در جوامع حامی تفکرات سوسیالیستی رواج یافته‌است. 🔹 در ایران اندیشه مارکسیستی در آستانه انقلاب مشروطه و در پی فضای باز سیاسی ناشی از تحولات حاکم بر ایران و فراهم شدن زمینه‌های فکری انقلاب اکتبر روسیه وارد فعالیت‌های سیاسی شد، اما واقعیت آن است که این تفکر نیز همانند لیبرالیسم در عرصه نظر و عمل به لحاظ برداشت‌های ماتریالیستی پاسخی برای حل نیاز جامعه را نداده و در این راه توفیقی به دست نیاورد و بهترین شاهد این ادعا شکست سوسیالیسم در مهد پیدایش خود بعد از هفتاد سال بوده‌است. 🔹 اگرچه بعد از این تحول با الهام از اندیشه‌های مارکسیستی و پیدایش مکتبی به نام نئومارکسیسم تلاش برای بقای این اندیشه و حل پاسخ‌ها از طریق دیگری دنبال شد، اما به‌لحاظ قفل شدن در همان چارچوب نظری مارکسیسم و ماتریالیسم دیالکتیکی در عمل توفیقی بدست نیاورد. 3⃣ ناسیونالیسم نیز که با شقه شدن دولت‌های ملی شکل گرفت، مانند دو جریان دیگر دارای معضلات اساسی است. شاکله اساسی ناسیونالیسم و روح تشکیل‌دهنده آن را می‌توان در ضدیت با امپریالیسم مورد توجه قرار داد. ازاین‌رو مبنایی برای عدالت ندارد. 🔹 در ایران تفکر ناسیونالیستی در آستانه انقلاب مشروطه در افکار افرادی مانند آخوندزاده و آقاخان کرمانی بروز یافت. مسئله اصلی ناسیونالیسم اقدام‌های استقلال‌خواهانه و ملی‌گرایانه بود که از زمان مصدق و بازرگان قوت گرفت اما هیچ مرکز ثقلی پیدا نکرد و بیشتر در همان ایده‌های استقلال‌طلبانه و ملی‌گرایی باقی ماند، درعین‌حال دارای اختلاف‌های چشمگیری در تقسیم‌بندی خطوط خود بود. دغدغه اصلی در آن روح ملت‌سازی و باورهای ملی و نگاه به اسطوره‌سازی بود و نه عدالت. 4⃣ اسلام‌گرایان نگاهی متفاوت با مکاتب دیگر دارند. در این جریان نگاه به عدالت بین شق های مختلف از تفاوتی ماهوی برخوردار است. اهل‌سنت اشعری با اعتقاد به جبرگرایی در عمل به نفی عقل در تصور و درک از عدالت رسیده و مرجئه نیز با تفکر ایمان منهای عمل به نوعی در برابر ظلم کوتاهی می‌کند. شیعه با پذیرش اصل عدالت به‌عنوان یکی از اصول مذهب، عقل و اختیار انسانی را بر اساس قرآن، سنت و سیره پیامبر و ائمه از طریق آموزه‌های دینی دنبال می‌کند. ✅ تفاوت مهمی که در نگاه مکتب‌ها به موضوع وجود دارد در سخن گفتن از عدالت نیست بلکه بیشتر در روش رسیدن به عدالت است که آن را به مسئله تبدیل نموده و به تحرک‌بخشی در جامعه منجر شده‌است و رواج نظرهایی مانند دولت رفاه، سوسیالیسم اروپایی، دولت حداقلی و مواردی مانند آن در همین راستا قابل‌بررسی است. تکرار جنبش عدالت‌خواهان در برهه‌های زمانی مختلف و قیام در برابر استبداد و تلاش برای عدالت‌خواهی ناظر بر همین فراز و فرود اندیشی عدالت‌طلبی بوده‌است. ♻️ ادامه دارد... ✳️ برگرفته از کتاب "الگوهای عدالت‌طلبی در ایران معاصر" آقای مصطفی ساوه‌درودی. ❇️ علوم اجتماعی اسلامی ❇️ @Isocials
❇️ الگوهای عدالت‌طلبی در ایران معاصر| بخش دوم. ▪️ لیبرالیسم. 🔹 نقطه کانونی عدالت در نگاه جریان لیبرالیسم در حوزه نظر و عمل به‌ترتیب بر قانون‌گرایی و دفاع از حقوق شهروندی قرار داشته و این جریان تلاش دارد با توجه به شرایط جامعه و تحولات اثرگذار بر روند آن و اندیشه متفکران، مبتنی بر ایدئولوژی مکتب لیبرالیسم برای جذب طبقات و حاکمیت گفتمان لیبرالیستی در جامعه کنش سیاسی احزاب و گروه‌های سیاسی و جناح‌های حاکم بر جامعه را به نفع خود سامان‌دهی نماید. 🔹 جریان لیبرالیسم با تکیه‌بر آموزه‌های غربی در هر سه دوره اثرگذار در تحولات ایران یعنی مشروطه نهضت نفت و انقلاب اسلامی حضور فعال داشت و تلاش محوری خود را برای جلب نظریات طبقات حامی به کار گرفت که این روند متناسب با هر دوره از فراز و فرودی خاص خود برخوردار بوده‌است. توفیق لیبرالیست‌ها در عرصه تحولات سیاسی ایران در دوران مشروطه بیشتر مربوط به حمایت حاکمیت و در درجه دوم طبقات حامی آن بوده که در مشروطه و نهضت نفت نمود یکسانی داشت. 🔹 واقعیت امر آن است که در هر دو تحول قبل‌از انقلاب اسلامی ایران اصولاً ایدئولوژی این جریان جایگاهی برای طرح در فضای جامعه نداشت و با وجود تلاش رهبران فکری لیبرال اندیشه لیبرالیستی نفوذی بین آحاد ملت پیدا نکرده بود و حتی شعار جذاب قانون و قانون‌گرایی تنها برای قشر خاصی از طبقات تعریف‌شده بود و توجه به حقوق ملت تنها دستاویز این جریان برای جلب توجه طبقات حامی بود که ازاین‌رهگذر فقط موفق به جلب نظر بخشی از طبقات دانشجو و نیروهای آموزشی پیدا کرد. 🔹 درحالی‌که قبل‌از انقلاب اسلامی ایدئولوژی لیبرال در جامعه جایگاهی نداشت، این روند بعد از انقلاب اسلامی و با توجه به تغییرات حاصله در فضای بین‌الملل نقش محوری در دگرگونی ذهنی و رواج این اندیشه داشته‌است. ازاین‌رو اندیشه لیبرال را باید بیشتر در فضای بعد از انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار داد تا شکل امروزی این جریان و طبقات حامی آن بهتر و بیشتر مورد بررسی قرار گیرد. 🔹 به‌هرحال این جریان درحالی‌که با تأکید بر آموزه‌های غربی، موضوع قانون و قانون‌گرایی را دنبال می‌کرد در آستانه انقلاب اسلامی به دلیل ضعف حاکمیت و ناتوانی در حمایت از این جریان که با روی‌گردانی ملت از تفکر لیبرالیستی همراه شده بود شکست در منازعه رقابت را پذیرفت. از این جریان بخشی که در ردیف لیبرال‌های ملی‌گرا و همچنین لیبرال‌های ملی مذهبی قرار داشتند، در سال‌های پس‌از انقلاب در ایران به حضور خود ادامه دادند. ♻️ ادامه دارد... ❇️ علوم اجتماعی اسلامی ❇️ @Isocials
❇️ الگوهای عدالت‌طلبی در ایران معاصر| بخش سوم. ▪️ سوسیالیسم. 🔹 فلسفه وجودی ظهور اندیشه سوسیالیسم در حمایت از طبقه کارگر و دهقان، مبنای محوری شعار این جریان بوده و بر این اساس تفکر عدالت‌طلبی در حوزه نظر و عمل به‌ترتیب مبتنی بر مساوات و دفاع از حقوق کارگران و دهقانان تفسیر می‌شد. این هدف در نقطه کانونی الگوی سه محوری اسکینر شامل ایدئولوژی، رهبران فکری و طبقات حامیان قرار داشته و این جریان نیز تلاش کرد حاکمیت این گفتمان را مبتنی بر اندیشه‌های عدالت‌طلبی مکتب سوسیالیستی تحکیم بخشد. 🔹 مهم‌ترین مشکل ایدئولوژی سوسیالیستی نچسب بودن مبانی فکری این جریان با اندیشه‌های اسلامی حاکم بر تفکر مذهبی جامعه ایران بوده‌است. بیان سخن درباره ماتریالیسم و ماده‌گرایی به‌طور معمول به‌دور از فهم عامه مردم در عصر مشروطه بوده و به‌همین دلیل این جریان در زمان مشروطه و حداقل تا دهه بیست تلاش خود را به‌دور از بیان مبانی تئوریک در شعار جذاب مساوات و دفاع از خلق دنبال کرد که این مهم در مرامنامه‌های احزاب کمونیستی ایران در صدر مشروطه و بعد از آن به‌طور مستقیم و غیرمستقیم آمده‌است. 🔹 جریان مذکور در فضای دهه بیست و بعد از آن به واسطه فراهم بودن شرایط نشر اندیشه‌های سوسیالیستی در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی تلاش کرد این اندیشه را به‌صورت علمی بین این طبقه از جامعه ایران رواج دهد که در همین راستا توفیق‌هایی نیز در جلب نظر این طبقه و گرایش آن‌ها به سمت اندیشه‌های سوسیالیستی پیدا کرد و با سازماندهی برخی گروه‌های دانشجویی به نشر افکار و اندیشه‌های الحادی سوسیالیستی در عرصه تحولات ایران به‌خصوص در دهه سی و چهل پرداخت. 🔹 انشقاق درون‌گروهی در جریان سوسیالیستی و شقه شدن این جریان تحت تاثیر تحولات حاکم بر اردوگاه سوسیالیسم در دهه چهل مهم‌ترین ضربه به اندیشه‌های ناپایدار سوسیالیستی را در جامعه ایران رقم زد. در همین دوران نفوذ اندیشه‌های سوسیالیستی بین طبقات دانشجویی که هم‌زمان با خیزش مجدد جریان اسلام‌گرایی با رهبری امام‌خمینی در اواسط دهه چهل و اوایل دهه پنجاه را شده بود باعث شد صحنه منازعه‌های فکری به نفع اسلام‌گرایان تغییر جهت داده و سوسیالیست‌ها با وجود شعار عدالت‌طلبی در این صحنه با شکست مواجه شود. 🔹 بعد از انقلاب اسلامی نیز این جریان به همان دلایلی که در گذشته با آن مواجه بود با قرار گرفتن در تنگنای تضاد ایدئولوژیکی با مبانی نظری و عملی نظام جمهوری اسلامی ایران در صحنه منازعه‌های فکری با قبول شکست در دهه اول از صحنه سیاسی و اجتماعی ایران خارج و حرکت خود را در دهه دوم و سوم با الهام از تفکر سوسیالیستی اروپایی به سمت نوع جدیدی از سوسیالیسم ایرانی سازمان داد که بیشتر از طریق حضور در انتخابات و البته حوزه‌های فرهنگی و علمی نمود یافت. ♻️ ادامه دارد... ❇️ علوم اجتماعی اسلامی ❇️ @Isocials
❇️ الگوهای عدالت‌طلبی در ایران معاصر| بخش چهارم و پایانی. ▫️ اسلام. 🔹 جریان اسلام‌گرایی به‌عنوان تنها تفکر غالب در آستانه مشروطه مهم‌ترین نقش را در سامان‌دهی جنبش‌های اسلامی و خیزش‌های مردمی در جامعه ایران برعهده داشت. این جریان در پی تلاش‌های سید جمال‌الدین اسدآبادی شکل سازماندهی شده‌ای را پیدا کرد و ازآن‌پس در صحنه منازعه‌های فکری و کلامی حاکم بر جامعه ایران همواره نقش مهمی داشت که روحانیت به‌عنوان مهم‌ترین قشر اثرگذار در روند حرکت این جریان جلودار آن بود. 🔹 بیشترین نقش اسلام‌گرایان در آستانه ورود به مشروطه و در ماجراهایی مانند جنگ ایران و روس و قرارداد تنباکو به وقوع پیوست. رهبران اسلام‌گرایی با الهام از مکتب اسلام و آموزه‌های دینی آن تفکرات خود را در حوزه عدالت مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی در حوزه نظر و عمل به‌ترتیب بر اعتدال و دفاع از مستضعفین و مبارزه با فقر قرار دادند که این مهم در مقاطع مختلف زمانی مانند حرکت سایر جریان‌های فکری سیاسی از فراز و فرود برخوردار بوده‌است. 🔹 بعد از مشروطه جریان اسلام‌گرایی به دلیل نداشتن انسجام در رهبری انقلاب مشروطه و واگرایی درون گفتمانی که با اعدام شیخ فضل‌الله همراه شده بود از صحنه رقابت با سایر جریانات کنار کشید. بعد از روی کار آمدن رضاخان نیز توفیقی برای حضور در صحنه رقابت سیاسی بدست نیامد تااینکه در فضای فکری سیاسی دهه بیست با اندیشه‌های نواب در برابر سایر جریانات قرار گرفت اما این روند نیز در پی بروز اختلافات مشابه با دوران مشروطه و نداشتن رهبری منسجم در هدایت جامعه دچار واگرایی شد که این وضعیت بعد از کودتای بیست هشت مرداد سال هزار سیصد و سی و دو تا پایان این دهه ادامه پیدا کرد. 🔹 در سال‌های آغازین دهه چهل جریان اسلام‌گرایی حضور قدرتمندی را در عرصه سیاسی ایران با رهبری امام تجربه کرد. اندیشه‌های امام به‌عنوان مرجع تقلید به‌سرعت روبه‌گسترش نهاد و جنبش قوی اسلامی را از طریق جذب بیشتر طبقاتی که از ستم پهلوی به تنگ آمده بودند به‌صورت سازماندهی‌شده در برابر سایر جریانات قرار داد. 🔹 ازاین‌پس مهم‌ترین کنش سیاسی جریان اسلام‌گرایی که نظریه ولایت‌فقیه به‌عنوان دال مرکزی آن، پرتوی درخشان را به نمایش گذاشته بود، زنجیره هم‌ارزی قوی از اندیشه‌های اسلامی را در کنار هم قرار داد و این جریان را در عرصه سیاسی ایران به‌عنوان تنها قدرت غالب و رقیب اصلی سایر جریانات مطرح کرد. 🔹 با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران اندیشه اسلام‌گرایی به‌عنوان تفکر غالب سایر جریانات را در حاشیه قرار داد و ارکان نظام نوپای اسلامی را بر چهار محور استقلال، آزادی، عدالت و معنویت تعریف کرد. 🔹 این جریان عدالت‌طلبی را مبتنی بر نظریه محوری تفکر اسلام‌گرایی یعنی اعتدال در دستور کار قرار داد و در عمل راهبرد دفاع از مستضعفین و مبارزه با فقر را مورد توجه قرار داد. با وجود این اسلام‌گرایان نیز تحت تاثیر تحولات داخلی و خارجی در عمل از دهه دوم انقلاب اسلامی دچار واگرایی درون گفتمانی شدند. ❇️ علوم اجتماعی اسلامی ❇️ @edallat
نابرابری ۴۵ برابری در ایران! درآمد ۱۴ برابری و ثروت ۴۵ برابری دهک مرفه نسبت به دهک مستضعف. @iisociology
روند حداقل دستمزد نیروی کار در ایران در دو دهه اخیر. درباره مالکیت کارگر بر کالای تولیدی: https://eitaa.com/Isocials/363 @isocials
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دهه نود، دهه فقر و نابرابری. یک دهه از زندگی در حالی گذشت که داده‌ها و پژوهش‌ها حکایت از سقوط شاخص‌های رفاهی و کیفیت زندگی ایرانیان دارد. در این گزارش افزایش چشم‌گیر فقر، نابرابری و شکاف طبقاتی در دهه 90 بررسی شده است. @iisociology
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارگران زورشان نمی‌رسد؛ باید مردم و رسانه‌ها پای کار بیایند! علی خدایی، نماینده کارگران در شورای‌ عالی کار: طبق قانون کار، حداقل دستمزدی که برای کارگران تعیین می‌شود باید بتواند زندگی یک خانواده را تأمین کند، اما آنچه تصویب می‌شود این‌طور نیست. حتی افزایش ۵۷ درصدی حداقل حقوق در امسال، تنها ۷۰ درصد سبد مصرفی را پوشش می‌داد؛ یعنی قانون ۷۰ درصد اجرا شد که همان هم بعد از گرانی‌ها به زیر ۴۰ درصد سقوط کرد. ما‌ به دنبال افزایش دستمزد نیستیم، بلکه بخشی از قدرت خرید از دست رفته را مطالبه می‌کنیم؛ تورمی حادث شده و سفره‌ی کارگر کوچک‌تر شده، در آخر سال سعی می‌کنیم آن را ترمیم کنیم. در واقع کارگر به دنبال تورم می‌دود. اگر قیمت‌ها به شهریور ۱۴۰۰ بازگردد، نه تنها برای سال بعد افزایش حقوق نمی‌خواهیم، حتی حاضریم افزایش حقوق امسال را هم پس دهیم! مبنای تعیین دستمزد باید سهم کارگر از ارزش افزوده‌ای باشد که تولید می‌کند. در حالی که در سال چندین بار جهش قیمتی داریم و کارگر فشار تورمی را احساس می‌کند اما دستمزد او ثابت است. با توجه به ترکیب شورای‌عالی کار، اگر حمایت افکار عمومی و رسانه‌ها نباشد قدرت چانه‌زنی گروه کارگری برای تعیین دستمزد تقریباً صفر است! علوم اجتماعی اسلامی @isocials
فارغ از مدعیات ابتدای متن، نظر شما درباره پرسش اصلی آن چیست؟ علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی اسلامی چقدر به مسائل اجتماعی از جمله نارضایتی و اعتراضات می‌پردازد؟ @Isocials
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام خدمت مخاطبان محترم و تبریک سال نو؛ در راستای رویکرد مسئله‌محور صفحه، تلاش می‌شود هر فصل بر یک مسئله مشخص تمرکز شده و محتوای ناظر به آن منتشر شود. بر همین اساس و در بهار ۱۴۰۲، بر مسئله نارضایتی و اعتراضات اجتماعی تمرکز می‌شود ان‌‌شاءالله. از اساتید و پژوهشگران محترم دعوت می‌شود، تحلیل‌های خود یا دیگران در زمینه اعتراضات اجتماعی به ویژه در سال‌های اخیر و همچنین اندیشه‌های متفکران و محققان معاصر و متاخر در این زمینه را جهت انتشار ارسال بفرمایند. لازم به ذکر است که مقصود از تمرکز بر یک مسئله، اختصاص اکثریت فعالیت به آن بوده اما محتواهای مختصر متناسب و متناظر با شرایط و مسائل روز نیز منتشر خواهد شد ان‌شاءالله. @iisociology
درباره ضرورت درک تغییر، اعتراض و نابرابری. در گفتگو با صفحه اندیشه روزنامه فرهیختگان، درباره فقر فکری در درک اعتراض و تغییر (بخش اول) و تحلیل ابعادی از رویدادهای اخیر (بخش دوم) صحبت کردم. محور بحث در بخش اول این است که ما علاقه‌ای نداریم امکان‌های سنت خود را برای شناخت تغییرات اجتماعی فعال و بالفعل کنیم. در حالی که در طلیعه و تأسیس فلسفه اسلامی، آن‌گاه که حکمت عملی و علم مدنی در حال متولد شدن است، فارابی این چنین استدلال می‌کند که درک تغییرات جزئی زمانی، «فضیلت فکری» محسوب می‌شود. ما اکنون دچار افکار و جریان‌های فکری بی‌فضیلتیم. در بخش دوم هم عمده بحثم این است که ما در تقاطع دو طیف تحلیلی، دچار یک از هم‌گسیختگی تحلیلی شده‌ایم. این وضعیت به برآمدن چهار چارچوب فکری منجر شده که هم‌دیگر را نفی کنند در حالی که راه‌حل، تعامل میان این سطوح است. در ادامه تلاش کرده‌ام در حد توان نشان بدهم چگونه بحران در تلاقی و تعاطی کاستی‌ها زاده می‌شود. این کاستی‌ها در وضع کنونی ما عبارتند از شکست ساختاری و سیاستی در حوزه فرهنگ، بسط تمایلات فکری و سیاستی نسبت به تحجر تجدد و از همه مهم‌تر نابرابری اجتماعی و «عقب‌ماندگی در عدالت» که موجب ویرانی جامعه و فرهنگ شده است. ✍ مجتبی نامخواه بخش اول: eitaa.com/iisociology/387 بخش دوم: eitaa.com/iisociology/388
4_5791712245595508959.pdf
467.5K
جامعه‌شناسی ما به تغییرات بی‌توجه است. سلبریتیسم و مسئله‌زدگی امکان فهم واقعیت را از ما گرفته است. تحلیل وقایع ۱۴۰۱| بخش اول مجتبی نامخواه @iisociology
4_5791712245595508961.pdf
801.5K
نابرابری و عقب‌ماندگی در عدالت، فرهنگ و جامعه را ویران می‌کند. تحجر، به تجددزدگی امکان اجتماعی می‌دهد. تحلیل وقایع ۱۴۰۱| بخش دوم و پایانی. مجتبی نامخواه @iisociology
1⃣ تبیین اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱. ۱. مسئله‌ی محوری این متن، نارضایتی اجتماعی و اعتراضات برخاسته از آن در سال‌های مختلف است. بدیهی است هیچ جامعه و انسان سالم دارای عقل و قلب سلیمی موافق خشونت غیرعقلانی و مخالف مقابله با اغتشاش سازمان‌یافته و تروریسم نیست، اما نه هر اعتراض و عصیانی چنین است و نه این وضعیت، بهانه موجه برای تداوم غفلت از تبیین، توصیف، تحلیل و حل مسئله. ۲. هیچ وجودی خارج از حیطه و احاطه واقعیت نیست اما اگر با تسامح پدیده‌های عینی را واقعیت، تصویر رسانه‌ای از آن را روایت و تصور عمومی از آن را ذهنیت بنامیم، می‌توان درباره این سه، مباحثی را مطرح کرد. هرچند امروزه کم و کیف تأثیر روایت بر ذهنیت و هر دو بر واقعیت پیچیده‌تر شده اما ضمن اذعان به اهمیت روایت و ذهنیت، واقعیت مهم‌تر از این دو و روایت‌ساز و ذهنیت‌ساز است و برای تحلیل و تحول اجتماعی باید بر واقعیت متمرکز شد. در سال‌های اخیر با اوج‌گیری جنگ روایت‌ها، رویکردی در حال غلبه بر طیف محافظه‌کار است که همسو با پست‌مدرنیسم، روایت را مهم‌تر از واقعیت معرفی می‌کند. این مسیر منجر به پیامدهایی مانند عدم بهبود وضعیت و روایت‌سازی غیرمنطبق بر واقعیت خواهد شد. ۳. فهم درست یک کنش اجتماعی، مستلزم تمرکز بر ما قال به جای من قال است. هرچند تیپ‌شناسی معترضان نیز معنادار و مفید است اما تمرکز بر آن به جای محتوای مد نظر آن‌ها، منجر به خطای تحلیلی و راهبردی می‌شود. در برخی تحلیل‌ها تمرکز بر نسل زد و سلبریتی‌ها جای توجه به مطالبات و مدعیات معترضان را گرفته و در نتیجه اصلاح تربیتی و محدودیت رسانه‌ای، موضوعیت و اولویت یافته است. ۴. متغیر داخلی اصلی در اعتراضات، حاکمیت_جامعه و نظام ربط میان این دو است و نه صرف جامعه. نگاه متمرکز بر معترضان و طفره رفتن از پرداختن و پذیرش نقش و سهم حاکمیت، منجر به مقصرپنداری معترضین و سلب مسئولیت از عاملیت اصلی می‌شود. ۵. برای پیدایش و گسترش یک پدیده، علل ایجادی و اعدادی مختلفی نقش‌آفرین هستند. علل ایجادی، نقش محوری در پدیداری و تولد مسائل داشته و علل اعدادی نقش مهم در پایداری و تشدید آن‌ها. برای تحلیل و حل بنیادی مسئله باید نقطه تمرکز و عزیمت خود را علل ایجادی قرار داد و علل اعدادی را ناظر به آن‌ها ملاحظه و فهم کرد. ۶. هر پدیده اجتماعی برای پدیداری و پایداری مستلزم ریشه‌ها و بسترهایی در بطن و متن جامعه و فرهنگ آن است. وقایع اخیر نیز، دارای ریشه‌ها و شاخه‌های چندبعدی در ساحات مختلف اجتماعی، فرهنگی، امنیتی، رسانه‌ای و... هستند. هرچند حضور و هجمه امنیتی و رسانه‌ای محسوس‌تر و گسترده‌تر از دوره‌های پیشین بوده اما غفلت از زیربنا یا تمرکز بر روبنا ناموجه است. جامعه هست و هستی جامعه و مسائل آن فراتر از بازی و نزاع شبکه‌های رسانه‌ای، فرقه‌های سیاسی و گروهک‌های امنیتی است. مگس بر زخم می‌نشیند و تا زخم هست مگس هم هست. بنابراین عرصه اجتماعی فرهنگی، ساحت اصلی مد نظر می‌باشد. ۷. اعتراضات اجتماعی را به دو دسته مسالمت‌آمیز و خشونت‌آمیز تقسیم می‌کنند. شاید بتوان حد متوسط و میانی این طیف را تفکیک و ذیل نوع پرخاشگرانه یا عصیان‌آمیز یا جهرآمیز دسته‌بندی کرد. اعتراضات خشونت‌آمیز را نیز می‌توان به دو دسته سازمان‌یافته و غیرسازمان‌یافته تفکیک کرد. این تفکیک‌های انعطاف‌بخش ما را از نگاه صفر و صدی بر حذر داشته تا اعتراضاتی که از سطح مسالمت فراتر رفته و به پرخاش و عصیان اولیه رسیده را بلافاصله ذیل خشونت تعریف نکنیم بلکه با پذیرش حق اعتراض حتی در حد پرخاش، جهر و عصیان، معترضان را به افتادن در مسیر خشونت عریان وا نداریم و همچنین هرگونه اعتراض خشونت‌آمیز ناشی از انگیزه‌های شخصی و اجتماعی را منتسب به معاندان، سازمان‌ها و گروهک‌های تروریستی ندانیم. ۸. باید از تقلیل کنشگران به حاضران در خیابان پرهیز کرد و با نگاه جامع، معترضان خانه تا خیابان، منتقدان فضای مجازی، اعتصاب‌کنندگان، کمک‌کنندگان به معترضان میدانی و نهایتا معترضان و عصیانگران و اغتشاشگران میدانی را ذیل یک اتمسفر نارضایتی و اعتراض چندبعدی و چندسطحی ملاحظه کرد. تحدید معترضان به اغتشاشگران خیابانی، این کژکارکرد ناخواسته و معنای نهفته را منعکس می‌کند که تنها اعتراض خشونت‌آمیز میدانی به رسمیت شناخته می‌شود. این رویکرد، اعتراضات مسالمت‌آمیز را به سوی رادیکالیسم و وندالیسم سوق می‌دهد. ✍ کیوان سلیمانی متن کامل: eitaa.com/edallat/449 @iisociology
2⃣ تحلیل اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱. ▪️ نارضایتی از ناکارآمدی و علل آن: نارضایتی اجتماعی برخاسته از واقعیت، روایت و ذهنیت دال بر ناکارآمدی حاکمیت سرمایه‌سالار و ناپاسخگویی به جامعه و نانمایندگی جامعه، کلان‌علت اصلی اعتراضات اجتماعی می‌باشد. سرمایه‌سالاری در سه سطح مبنایی و میانی و میدانی قابل تفکیک و تحلیل است؛ الهیات و فلسفه سرمایه‌داری، سیاست و اقتصاد سرمایه‌داری و طبقه و افراد سرمایه‌دار. اسلام سرمایه‌داری، لیبرالیسم و طبقه مرفه سه مثال متناظر با این سطوح هستند. ▪️ ناعدالتی: از جنبه واقعیت اجتماعی ایران و بر اساس داده‌های آماری و پیمایشی، عقب‌ماندگی در عدالت و گسترش احساس بی‌عدالتی یک حقیقت محسوس بوده و وضعیت عدالت از میان کلان‌شاخص‌های جامعه پیشرفته، بیشترین ضعف را داراست. ناعدالتی که برآیند وضعیتی نامتوازن و نابرابر است، محدود به عرصه اقتصاد نبوده و در عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، قضائی و ... نیز مشهود می‌باشد. از طرفی ناعدالتی نه صرفا یک مسئله در عرض سایر مسائل بلکه کلان‌مسئله‌ای در طول دیگر مسائل است. از جنبه حقیقت توحیدی اسلام نیز عدالت به عنوان مهم‌ترین ارزش اجتماعی، تنها ارزش مطلق و مقدمه و مقوم اصلی معنویت، جایگاه منحصر به فردی در منظومه اهداف انقلاب دارد. بنابراین غفلت از عدالت در ایجاد و افزایش نارضایتی و اعتراض اجتماعی تأثیر ویژه دارد. ▪️ ناپاسخگویی: مسئله مرحوم مهسا امینی و سایر معترضین، هم به صورت خاص مسئله مهمی است و هم به‌مثابه نمونه و نماینده‌ای از مردم در موقعیت مواجهه نمایندگان حکومت با آن‌ها، خاصه در وضعیتی به هر دلیل ناهم‌سو. مسئله کرامت ذاتی انسان و ضرورت مواجهه محترمانه و شرافت‌مندانه مسئولین با آن‌ها در هر شرایطی است. مسئله جان و حیات آدمی است؛ خون انسان باید خط قرمز هر مسئول و سیاست و حاکمیتی باشد. حکومتِ مدافع مظلومین، خود باید حتی‌الامکان بری از هر ظلم و ستمی بوده و با حساسیت حداکثری، رویه‌ها و سازوکارهای مدیریتی، نظارتی، قضائی و.. لازم پیشگیری از ظلم را لحاظ و اجرا کرده و با هر ظلمی از سوی مسئولان خود با نهایت فوریت، اولویت، قاطعیت و شفافیت برخورد کرده و در مقابل وظایف و تبعات اقدامات خود پاسخگو باشد. اما این آرمان‌ها کجا و واقعیت‌ها کجا؟ کرامت ذاتی کجا و ژن خوب کجا؟ تقدس جان‌ها کجا و آسیه پناهی کجا؟ در این وضعیت است که مردم در اعتراض به مرگ مشکوک یک خانم در گشت ارشاد خیزش می‌کنند. ▪️ نانمایندگی: اعتراض اجتماعی نه آسیبی مذموم بلکه در منطق حمکرانی علوی، فرصتی مطلوب و شاخص اسلامی‌شدن جامعه است اما خلا بسترها و امکان‌های اعتراضات مسالمت‌آمیز ناشی از به رسمیت نشناختن حق اعتراض و هویت سازنده معترضین، منجر به بی‌صدایی و نانمایندگی بخش زیادی از مردم برای ابراز مستمر و موثر نارضایتی شده است. این نانمایندگی در سطوح و لایه‌های مختلف محسوس و مشهود است. در عرصه سیاسی، صحنه و عرصه در دست دو جناح غیرمردمی و دو انتخابات اخیر با کمترین حد مشارکت پس از انقلاب و با غلبه حضور سلیقه‌ای خاص برگزار شده و خروجی آن، نه نمایندگی صدای اعتراض و مطالبه عمومی که زدوبندهای شخصی، جناحی و قبیله‌ای است. در عرصه اجتماعی، کمترین فرصت و فضا و افقی برای نقش‌آفرینی اصناف، اتحادیه‌ها و شوراهای واقعا مردم‌نهاد اجتماعی اعتراضی مستقل مشاهده نمی‌شود. در عرصه رسانه‌ای، صداوسیما همواره در سایه ملاحظه‌کاری بوده و اکثریت رسانه‌ها، روزنامه‌ها و سایت‌ها تحت سیطره سازمان‌ها و گروه‌های غیرمردمی است که سودایی جز سود سیاسی و اقتصادی ندارند. در عرصه فکری و علمی، غلبه محافظه‌کاری، منفعت‌محوری و ناشایسته‌سالاری چنان رونقی یافته که چندان صدای مستدل، منتقد و مستمری از حوزه و دانشگاه در جهت رساندن صدای جامعه به گوش حاکمیت شنیده نمی‌شود. برآیند این وضعیت منجر به سوق‌دهی اعتراضات به سوی اغتشاشات می‌شود. ▪️ نابخردی: مجموع این مسائل منجر به پیدایش این پنداشت نزدیک به حقیقت در ذهنیت عمومی شده است که بسیاری از مسئولین، صلاحیت و عقلانیت لازم و کافی برای مدیریت کشور را نداشته و ریل‌گذاری و جهت‌دهی برنامه‌ها، سیاست‌ها و اقدامات، نه با عقلانیت انقلابی مبتنی بر آرمان‌گرایی واقع‌بینانه بلکه با نابخردی غیرانقلابی مبتنی بر منفعت‌گرایی واقع‌گریزانه صورت می‌پذیرد. در واقع محافظه‌کاری جای تحول‌خواهی، تنبلی جای مجاهدت، تحجر جای خلاقیت، دانش‌گریزی جای تخصص‌محوری، مدرک‌محوری جای مهارت‌محوری، ضابطه‌سالاری جای شایسته‌سالاری، محرمانه‌کاری جای شفافیت، آشفتگی جای نظم، افراط و تفریط جای اعتدال و تکرار خطاها جای عبرت از تجارب را گرفته و برآیند این‌ها یعنی نابخردی، به کلان‌علت روشی و ابزاری پیدایش وضع موجود تبدیل شده است. ✍ کیوان سلیمانی متن کامل: eitaa.com/edallat/449 علوم اجتماعی اسلامی @Isocials
3⃣ تحلیل اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱. ▪️ ناسازگاری فرهنگی و علل آن: ناسازگاری فرهنگی ناشی از تضادهای هویتی در سبک زندگی سکولار و اسلامی، یکی از دو کلان‌علت‌ اعتراضات اجتماعی بوده که خود ناشی از سه علت است: ۱. تقابل تمدنی اسلام و مدرنیته و تهاجم فرهنگی غرب، ۲. عدم التزام عملی مسئولان به سبک زندگی اسلامی، ۳. عدم رضایت‌بخشی حکمرانی اقتصادی اجتماعی. مسائلی مانند شکاف نسلی، تضاد ارزش‌ها، قرائت‌های مختلف از زن، زندگی و آزادی، بی‌حجابی و عمامه‌پرانی و دیگر اختلافات خرد تا کلان فرهنگی، ذیل این فضا ظهور و بروز یافته و قابل فهم و حل است. از یک طرف تنش و تقابل دو جهان‌بینی و سبک زندگی الهی معنامحور آخرت‌نگر و الحادی ماده‌محور دنیابسنده، عمری به درازای تاریخ دارد. انقلاب اسلامی ایران در میانه عصری با هدف تشکیل تمدن آرمانی اسلامی و جامعه بی‌طبقه توحیدی با دو کلان‌شاخص تعالی معنوی و پیشرفت مادی شکل گرفت که فلسفه، فرهنگ، سیاست و اقتصاد سرمایه‌داری مدرن، بسیاری از جهان را تحت سلطه و سیطره گرفته بود. در این فضا، تقابل انقلاب با نظام سلطه نه صرفا سیاسی بلکه تمدنی بود و امروز نیز علی‌رغم موج‌های پراکنده بازگشت به معنویت، جو غالب جهان مدرن همچنان زندگی دنیابسنده با محوریت لذت موقت دنیوی است و نظام سلطه تهاجم خود به جهان‌بینی الهی، جهت‌گیری دوجهانی، جامعه‌سازی توحیدی، جمهوری اسلامی و سبک زندگی ایرانی اسلامی را با کم و کیف بیش از پیش ادامه داده است. این مسئله در کنار مسائل داخلی، منجر به گرایش بخشی از جامعه به سبک زندگی سکولار شده که در تضاد با سبک زندگی ایرانی اسلامی می‌باشد. انباشت و تقویت علل داخلی و خارجی این تضاد، زمینه ظهور و بروز محسوس‌تر و گسترده‌تر رسانه‌ای و میدانی این ناسازگاری را فراهم کرده است. از طرف دیگر، به استناد حدیث «الناس علی دین ملوکهم» امام علی علیه السلام و با استفاده از حکمت «ظاهر مردم باطن مسئولین است» علامه جوادی آملی و با اتکا به این رهنمود رهبر انقلاب که؛ «در یک جامعه اگر مردم از اخلاق خوب برخوردار نبودند، اگر فساد در میان مردم رواج داشت، اگر مردم تعلیم و تربیت را درک نکردند، مردم آن جامعه را نمی‌شود ملامت کرد. حکومت‌های آن جامعه را باید ملامت کرد»، می‌توان مدعی شد نارضایتی و ناسازگاری اخلاقی هویتی، به واسطه ضعف اعتقاد و اعتماد عمومی به التزام عملی مسئولین حاکمیتی به شعارهای و ارزش‌های اسلامی اعلامی و اشکالات نظام آموزش و پرورش و تضعیف نهاد خانواده، ایجاد شده و در کنار افزایش نارضایتی سیاسی اقتصادی از حاکمیت دینی، بستر گریز و ستیز با فکر، فرهنگ و سبک زندگی ایرانی اسلامی و پذیرش و گرایش به فکر، فرهنگ و سبک زندگی سکولار مدرن را افزایش داده است. برآیند این ناسازگاری، به واسطه تشدید و تعمیق تقابل و تنفر اجتماعی میان طرفین و در بستر هیجانات و التهابات اعتراضات و اغتشاشات، منجر به هنجارشکنی‌های غیراخلاقی گفتاری و رفتاری متعدد و کم‌سابقه‌ای از سوی دو طرف شده که در میان اغتشاشگران خیابانی، برخی دانشجویان و فعالان فضای مجازی محسوس‌تر و گسترده‌تر بوده است. البته وجود و بروز گفتارها و رفتارهای غیراخلاقی در میان مأمورین رسمی و غیررسمی مدعی و منادی اسلام و اخلاق و قانون و مستقر در موقعیت قدرت، هم انگشت‌شمار و استثناء نبوده و هم اهمیت، موضوعیت، ممنوعیت و تبعات مخرب مضاعفی دارد. ✍ کیوان سلیمانی متن کامل: eitaa.com/edallat/449 علوم اجتماعی اسلامی @Isocials
Page 15 (27).pdf
464.2K
خیزش و شورش اجتماعی ۱۴۰۱ کیوان سلیمانی https://farhikhtegandaily.com/news/76124/ علوم اجتماعی اسلامی @Isocials