1⃣ ریشهها و راهحلهای اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱.
◀️ بخش اول؛ تبیین مسئله.
▫️ واقعیت، روایت یا ذهنیت؟ ما قال یا من قال؟ اعتراض، عصیان یا اغتشاش؟ جامعه یا حاکمیت؟ مردم یا دشمن؟ علل ایجادی یا اعدادی؟ فرهنگی اجتماعی یا امنیتی رسانهای؟
۱. مسئلهی محوری این متن، نارضایتی اجتماعی و اعتراضات برخاسته از آن در سالهای مختلف است. بدیهی است هیچ جامعه و انسان سالم دارای عقل و قلب سلیمی موافق خشونت غیرعقلانی و مخالف مقابله با اغتشاش سازمانیافته و تروریسم نیست، اما نه هر اعتراض و عصیانی چنین است و نه این وضعیت، بهانه موجه برای تداوم غفلت از تبیین، توصیف، تحلیل و حل مسئله.
۲. هیچ وجودی خارج از حیطه و احاطه واقعیت نیست اما اگر با تسامح پدیدههای عینی را واقعیت، تصویر رسانهای از آن را روایت و تصور عمومی از آن را ذهنیت بنامیم، میتوان درباره این سه، مباحثی را مطرح کرد.
هرچند امروزه کم و کیف تأثیر روایت بر ذهنیت و هر دو بر واقعیت پیچیدهتر شده اما ضمن اذعان به اهمیت روایت و ذهنیت، واقعیت مهمتر از این دو و روایتساز و ذهنیتساز است و برای تحلیل و تحول اجتماعی باید بر واقعیت متمرکز شد.
در سالهای اخیر با اوجگیری جنگ روایتها، رویکردی در حال غلبه بر طیف محافظهکار است که همسو با پستمدرنیسم، روایت را مهمتر از واقعیت معرفی میکند. این مسیر منجر به پیامدهایی مانند عدم بهبود وضعیت و روایتسازی غیرمنطبق بر واقعیت خواهد شد.
۳. فهم درست یک کنش اجتماعی، مستلزم تمرکز بر ما قال به جای من قال است. هرچند تیپشناسی معترضان نیز معنادار و مفید است اما تمرکز بر آن به جای محتوای مد نظر آنها، منجر به خطای تحلیلی و راهبردی میشود. در برخی تحلیلها تمرکز بر نسل زد و سلبریتیها جای توجه به مطالبات و مدعیات معترضان را گرفته و در نتیجه اصلاح تربیتی و محدودیت رسانهای، موضوعیت و اولویت یافته است.
۴. متغیر داخلی اصلی در اعتراضات، حاکمیت_جامعه و نظام ربط میان این دو است و نه صرف جامعه. نگاه متمرکز بر معترضان و طفره رفتن از پرداختن و پذیرش نقش و سهم حاکمیت، منجر به مقصرپنداری معترضین و سلب مسئولیت از عاملیت اصلی میشود.
۵. برای پیدایش و گسترش یک پدیده، علل ایجادی و اعدادی مختلفی نقشآفرین هستند. علل ایجادی، نقش محوری در پدیداری و تولد مسائل داشته و علل اعدادی نقش مهم در پایداری و تشدید آنها. برای تحلیل و حل بنیادی مسئله باید نقطه تمرکز و عزیمت خود را علل ایجادی قرار داد و علل اعدادی را ناظر به آنها ملاحظه و فهم کرد.
۶. هر پدیده اجتماعی برای پدیداری و پایداری مستلزم ریشهها و بسترهایی در بطن و متن جامعه و فرهنگ آن است. وقایع اخیر نیز، دارای ریشهها و شاخههای چندبعدی در ساحات مختلف اجتماعی، فرهنگی، امنیتی، رسانهای و... هستند. هرچند حضور و هجمه امنیتی و رسانهای محسوستر و گستردهتر از دورههای پیشین بوده اما غفلت از زیربنا یا تمرکز بر روبنا ناموجه است.
جامعه هست و هستی جامعه و مسائل آن فراتر از بازی و نزاع شبکههای رسانهای، فرقههای سیاسی و گروهکهای امنیتی است. مگس بر زخم مینشیند و تا زخم هست مگس هم هست. بنابراین عرصه اجتماعی فرهنگی، ساحت اصلی مد نظر میباشد.
۷. اعتراضات اجتماعی را به دو دسته مسالمتآمیز و خشونتآمیز تقسیم میکنند. شاید بتوان حد متوسط و میانی این طیف را تفکیک و ذیل نوع پرخاشگرانه یا عصیانآمیز یا جهرآمیز دستهبندی کرد. اعتراضات خشونتآمیز را نیز میتوان به دو دسته سازمانیافته و غیرسازمانیافته تفکیک کرد.
این تفکیکهای انعطافبخش ما را از نگاه صفر و صدی بر حذر داشته تا اعتراضاتی که از سطح مسالمت فراتر رفته و به پرخاش و عصیان اولیه رسیده را بلافاصله ذیل خشونت تعریف نکنیم بلکه با پذیرش حق اعتراض حتی در حد پرخاش، جهر و عصیان، معترضان را به افتادن در مسیر خشونت عریان وا نداریم و همچنین هرگونه اعتراض خشونتآمیز ناشی از انگیزههای شخصی و اجتماعی را منتسب به معاندان، سازمانها و گروهکهای تروریستی ندانیم.
۸. باید از تقلیل کنشگران به حاضران در خیابان پرهیز کرد و با نگاه جامع، معترضان خانه تا خیابان، منتقدان فضای مجازی، اعتصابکنندگان، کمککنندگان به معترضان میدانی و نهایتا معترضان و عصیانگران و اغتشاشگران میدانی را ذیل یک اتمسفر نارضایتی و اعتراض چندبعدی و چندسطحی ملاحظه کرد.
تحدید معترضان به اغتشاشگران خیابانی، این کژکارکرد ناخواسته و معنای نهفته را منعکس میکند که تنها اعتراض خشونتآمیز میدانی به رسمیت شناخته میشود. این رویکرد، اعتراضات مسالمتآمیز را به سوی رادیکالیسم و وندالیسم سوق میدهد.
کیوان سلیمانی
@edallat
2⃣ ریشهها و راهحلهای اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱.
◀️ بخش دوم_ توصیف مسئله.
▫️ فقر، فساد، تبعیض، بیاعتمادی و ناعدالتی؛ احساس یا واقعیت؟
بر اساس دادههای مرکز آمار در سال 1400 شاخص فلاکت که حاصل جمع تورم و بیکاری است به حدود 50 و ضریب جینی به 39 درصد رسیده است. میزان درآمد دهک بالا 14 برابر دهک پایین، و 50 درصد ثروت کشور در دست 20 درصد از جمعیت است.
سرمایه اجتماعی در دهه گذشته کمتر از متوسط بوده و روند کاهشی نیز داشته است. رتبه ایران در شاخص ادراک فساد 130 ام جهان و در رفاه اجتماعی طبق شاخص لگاتوم از میان 142 کشور 117 ام میباشد.
طبق گفته رئیس نهاد نمایندگی رهبر انقلاب در دانشگاههای کشور، 10 درصد از مردم موافق اغتشاشات و 55 درصد موافق اعتراضات بوده و 83 درصد با وجود عدم حضور در خیابان، نسبت به وضع موجود معترض هستند.
با این وضعیت، تمرکز بر احساس فقر و فساد و تبعیض به جای واقعیت فقر و فساد و تبعیض، بیراههای مخدر و مخرب است.
در زمانهای که از یک سو مقایسه نتایج آمارهای عینیتسنج و پیمایشهای ذهنیتسنج، نشاندهنده انطباق و نزدیکی پنداشت عمومی با واقعیت اجتماعی و دقت بالای تصور عرفی مردم از تصویر حقیقی ایران است،
و از سوی دیگر تورم در بازارهای کشور به چشم غیرمسلح مشاهده میشود و قبح اخبار اختلاس شکسته و فساد و رانت آقازادهها رایج و موجهنما شده و نشانههای آشکار نارضایتی از سر و روی و زبان مردمان خانه تا خیابان مشهود است و کارد به استخوان و کار به عصیان رسیده؛
اصرار بر سیاهنمایی منتقدان و انکار مردمی بودن نارضایتی و اعتراضات، تلاشی در جهت تداوم وضع نامطلوب موجود است.
کیوان سلیمانی
@edallat
3⃣ ریشهها و راهحلهای اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱.
◀️ بخش سوم؛ تحلیل مسئله| قسمت اول.
▫️ شکافهای اجتماعی؛ طبقاتی، هویتی یا سیاسی؟ کلانعلت اعتراضات؛ نارضایتی اجتماعی، ناسازگاری فرهنگی، نابسامانی رسانهای یا ناآرامی امنیتی؟
امروز شکاف اجتماعی در ایران از نوع تکبعدی سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی فراتر رفته و به شکافهای چندبعدی در جهانبینی، منطق حکمرانی و سبک زندگی در سطوح الهیات، فلسفه، سیاست، اقتصاد، فرهنگ، جامعه، هنر و... رسیده است.
گسستهای فعال در ایران را میتوان در سه سطح تفکیک کرد؛ شکاف طبقاتی مرفه و مستضعف در سطح اقتصادی اجتماعی، شکاف هویتی مسلمان و سکولار در سطح فرهنگی اجتماعی و شکاف چندبعدی حکومتی و مستقل در سطح سیاسی اجتماعی.
اکنون و با استفاده و سوءاستفاده از برخی رویدادها و روندهای واقعی و نمادها و نشانههای حقیقی، روایت رسانهای و ذهنیت اجتماعی دو قطب کلان را تصویر و تصور میکند که در ساحات مختلف این شکافها به هم رسیدهاند؛ یک سو مرفه مذهبی متصل و یک سو مستضعف سکولار مستقل. (مستضعف به معنای استضعاف شده و محرومشده از حقوق خود، و نه لزوما فقیر مسکین)
با تسامح میتوان گفت نزاع از سطح هویتی اسلام و مدرنیته دهه شصت و هفتاد گذشته و با عبور از نزاع طبقاتی مستضعف و مرفه دهه هشتاد و نود و ورود به نزاع انقلابی مردم و حاکمیت در قرن پانزدهم، منتهی به برساخت دوگانه چندبعدی ما و آنها شده است.
در این فضا بخش قابل توجهی از طبقات مختلف به همسویی و همصدایی نسبی در نقد و نفی نظام رسیدهاند و گفتمان منتسب به نظام و سبک زندگی مطلوب آن یعنی دین اسلام و دینداری اسلامی آماج انتقاد و اتهام قرار گرفته است.
اسلام به عنوان ایدئولوژی توجیهگر استبداد سیاسی و استثمار اقتصادی، و مسلمانان و مخصوصا شیعیان ولایی به مثابه طبقه متنفع متصل وضع موجود قلمداد و معرفی شده و این امر به تسریع در دینستیزی تهاجمی مخالفان سکولار و دینگریزی تدافعی منتقدان مسلمان دامن زده است.
ذیل این شکافهای اجتماعی، در پیدایش و گسترش اعتراضات و اغتشاشات 1401، دو کلانعلت ایجادی زیربنایی نارضایتی اجتماعی از نظام حکمرانی و ناسازگاری فرهنگی با نظام ارزشی نقش محوری دارند و دو کلانعلت اعدادی روبنایی جنگ شناختی رسانهای و انگیزه ناآرامسازی امنیتی نقشآفرینی دارند.
اگر مسئله را فاصله معیار موجه با واقعیت بدانیم و اختلاف معیار ناموجه با واقعیت را مسئلهنما بنامیم، نارضایتی اجتماعی از جمهوری اسلامی، عرصه مسئلههاست و ناسازگاری فرهنگی با انقلاب اسلامی، عرصه مسئلهنماها.
در دورههای پیشین، نارضایتی اجتماعی متغیر محوری بوده اما در وقایع اخیر، ظهور و بروز و تأثیرگذاری ناسازگاری فرهنگی نیز بیشتر شده است.
ضمنا این عوامل در متن واقع منفک و مستقل از هم نبوده بلکه ذیل یک شبکه ارتباطی دارای تأثیر و تأثر هستند. برای نمونه تهاجم رسانهای در تلقین و تقویت حس نارضایتی اجتماعی از حکمرانی یا تبلیغ و ترویج سبک زندگی سکولار موثر بوده و نتایج حکمرانی کنونی بر تعمیق تضاد ارزشها و تشدید گرایش عمومی به پذیرش روایت رسانهای و سبک زندگی سکولار، تأثیر انکارناپذیر دارند.
◽️ کلانعلتها و بسترهای اعتراضات:
۱. نارضایتی اجتماعی
۲. ناسازگاری فرهنگی
۳. نابسامانی رسانهای
۴. ناآرامی امنیتی
کیوان سلیمانی
@edallat
4⃣ ریشهها و راهحلهای اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱.
◀️ بخش سوم؛ تحلیل مسئله| قسمت دوم.
▫️ کلانعلت اول اعتراضات؛ نارضایتی اجتماعی از ناکارآمدی حاکمیتی.
نارضایتی اجتماعی برخاسته از واقعیت، روایت و ذهنیت دال بر ناکارآمدی حاکمیت و ناپاسخگویی به جامعه و نانمایندگی جامعه، کلانعلت اصلی اعتراضات اجتماعی میباشد.
در این وضعیت است که هر واقعهای به مثابه جرقهای در انبار انباشته از باروت عمل کرده و انفجار اجتماعی واقع میشود؛ خواه مرگ شبههبرانگیز دختری باشد در گشت ارشاد خواه گرانی بنزین.
امروز مسئله اصلی نه صرفا حجاب و گشت ارشاد و حتی اقتصاد، بلکه نارضایتی از حکمرانی است؛ نوعی حکمرانی سرمایهسالارانه، عدالتستیز، عقلانیتگریز و معنویتپرهیز که به موتور تولید و بازتولید ناکارآمدی و ناعدالتی و انبوهی از مسائل انباشته منتهی به چالش مشروعیت شده است.
مدعا، غلبه مطلق این منطق و عدم وجود کارآمدیها و دستاوردها نیست، بلکه در پی آسیبشناسی هشدارآمیز وضعیت آغشته به بحران حاکمیت و در آستانه عصیان جامعه هستیم.
سلطه سرمایهسالاری بر برخی ساختارها و سازوکارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... منجر به ساخت یک جامعه نامتوازن طبقاتی معارض با و معترض به سیستم شده است.
سرمایهسالاری در سه سطح مبنایی و میانی و میدانی قابل تفکیک و تحلیل است؛ الهیات و فلسفه سرمایهداری، سیاست و اقتصاد سرمایهداری و طبقه و افراد سرمایهدار. اسلام سرمایهداری، لیبرالیسم و طبقه مرفه سه مثال متناظر با این سطوح هستند که در ادبیات و اندیشه متفکران انقلاب برجسته میباشند.
هرچند سوءمدیریت سرمایهسالاری داخلی به ویژه با وجود فرصتها، امکانات، منابع و ظرفیتهای کمنظیر، نقش اصلی را ایفا میکند اما سهم سرمایهسالاری جهانی در تشدید ناکارآمدی و احساس آن با اقداماتی همچون تحریم اقتصادی و تهاجم رسانهای نیز مؤثر و محسوس است.
برآیند این وضعیت در مقاطع متفاوت از سوی طبقات مختلف، منجر به اعتراضات و اغتشاشات متعددی شده است؛
اگر فتنه 88 شورش اشرافیت سیاسی طبقه مرفه و نیمه بالایی طبقه متوسط بر جمهوریت و وقایع 96 و 98 جنبش اقتصادی طبقه مستضعف و نیمه پایینی طبقه متوسط بر حاکمیت بود، وقایع 1401 خیزش پراکنده طبقات مختلف اجتماعی است که از تأثر همگانی و اعتراض با غلبه نقشآفرینی طبقات متوسط و مرفه به یک واقعه و مسئله فرهنگی آغاز شده و با سکوت نسبی اولیه و افزایش همراهی طبقه مستضعف ادامه یافته و در آینده نیز، هر مسئلهای پتانسیل بازتولید و تشدید اعتراضات و اغتشاشات را داراست.
کیوان سلیمانی
@edallat
5⃣ ریشهها و راهحلهای اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱.
◀️ بخش سوم؛ تحلیل مسئله| قسمت سوم.
▫️ علل نارضایتی اجتماعی؛ ناعدالتی، نانمایندگی، ناپاسخگویی و نابخردی.
▪️ ناعدالتی:
از جنبه واقعیت اجتماعی ایران و بر اساس دادههای آماری و پیمایشی، عقبماندگی در عدالت و گسترش احساس بیعدالتی یک حقیقت محسوس بوده و وضعیت عدالت از میان کلانشاخصهای جامعه پیشرفته، بیشترین ضعف را داراست. ناعدالتی که برآیند وضعیتی نامتوازن و نابرابر است، محدود به عرصه اقتصاد نبوده و در عرصههای سیاسی، فرهنگی، قضائی و ... نیز مشهود میباشد. از طرفی ناعدالتی نه صرفا یک مسئله در عرض سایر مسائل بلکه کلانمسئلهای در طول دیگر مسائل است.
از جنبه حقیقت توحیدی اسلام نیز عدالت به عنوان مهمترین ارزش اجتماعی، تنها ارزش مطلق و مقدمه و مقوم اصلی معنویت، جایگاه منحصر به فردی در منظومه اهداف انقلاب دارد. بنابراین غفلت از عدالت در ایجاد و افزایش نارضایتی و اعتراض اجتماعی تأثیر ویژهای دارد.
▪️ ناپاسخگویی:
مسئله مرحوم مهسا امینی و تک تک معترضین، هم به صورت خاص مسئله مهمی است و هم بهمثابه نمونه و نمایندهای از مردم در موقعیت مواجهه نمایندگان حکومت با آنها، خاصه در وضعیتی به هر دلیل ناهمسو.
مسئله کرامت ذاتی انسان و ضرورت مواجهه محترمانه و شرافتمندانه مسئولین با آنها در هر شرایطی است. مسئله جان و حیات آدمی است؛ خون انسان باید خط قرمز هر مسئول و سیاست و حاکمیتی باشد. هر کس جان یک نفر را به ناحق بگیرد گویی جان همه جهانیان را گرفته است.
حکومتِ مدافع مظلومین، خود باید حتیالامکان بری از هر ظلم و ستمی بوده و با حساسیت حداکثری، رویهها و سازوکارهای مدیریتی، نظارتی، قضائی و... لازم پیشگیری از ظلم را لحاظ و اجرا کرده و با هر ظلمی از سوی مسئولان خود با نهایت فوریت، اولویت، قاطعیت و شفافیت برخورد کرده و در مقابل وظایف و تبعات اقدامات خود پاسخگو باشد.
اما این آرمانها کجا و واقعیتها کجا؟ کرامت ذاتی کجا و ژن خوب کجا؟ تقدس جانها کجا و آسیه پناهی کجا؟ در این وضعیت است که مردم در اعتراض به مرگ مشکوک یک خانم در گشت ارشاد خیزش میکنند.
▪️ نانمایندگی:
اعتراض اجتماعی نه آسیبی مذموم بلکه در منطق حمکرانی علوی، فرصتی مطلوب و شاخص اسلامیشدن جامعه است اما خلا بسترها و امکانهای اعتراضات مسالمتآمیز ناشی از به رسمیت نشناختن حق اعتراض و هویت سازنده معترضین، منجر به بیصدایی و نانمایندگی بخش زیادی از مردم برای ابراز مستمر و موثر نارضایتی شده است. این نانمایندگی در سطوح و لایههای مختلف محسوس و مشهود است.
در عرصه سیاسی، صحنه و عرصه در دست دو جناح غیرمردمی و دو انتخابات اخیر با کمترین حد مشارکت پس از انقلاب و با غلبه حضور سلیقهای خاص برگزار شده و خروجی آن، نه نمایندگی صدای اعتراض و مطالبه عمومی که زدوبندهای شخصی، جناحی و قبیلهای است.
در عرصه اجتماعی، کمترین فرصت و فضا و افقی برای نقشآفرینی اصناف، اتحادیهها و شوراهای واقعا مردمنهاد اجتماعی اعتراضی مستقل مشاهده نمیشود.
در عرصه رسانهای، صداوسیما همواره در سایه ملاحظهکاری بوده و اکثریت رسانهها، روزنامهها و سایتها تحت سیطره سازمانها و گروههای غیرمردمی است که سودایی جز سود سیاسی و اقتصادی ندارند.
در عرصه فکری و علمی، غلبه محافظهکاری، منفعتمحوری و ناشایستهسالاری چنان رونقی یافته که چندان صدای مستدل، منتقد، مستمر و رسایی از حوزه و دانشگاه در جهت رساندن صدای جامعه به گوش حاکمیت شنیده نمیشود. برآیند این وضعیت منجر به سوقدهی اعتراضات به سوی اغتشاشات میشود.
▪️ نابخردی:
مجموع این مسائل منجر به پیدایش این پنداشت نزدیک به حقیقت در ذهنیت عمومی شده است که بسیاری از مسئولین، صلاحیت و عقلانیت لازم و کافی برای مدیریت کشور را نداشته و ریلگذاری و جهتدهی برنامهها، سیاستها و اقدامات، نه با عقلانیت انقلابی مبتنی بر آرمانگرایی واقعبینانه بلکه با نابخردی غیرانقلابی مبتنی بر منفعتگرایی واقعگریزانه صورت میپذیرد.
در واقع محافظهکاری جای تحولخواهی، تنبلی جای مجاهدت، تحجر جای خلاقیت، دانشگریزی جای تخصصمحوری، مدرکمحوری جای مهارتمحوری، ضابطهسالاری جای شایستهسالاری، محرمانهکاری جای شفافیت، آشفتگی جای نظم، افراط و تفریط جای اعتدال و تکرار خطاها جای عبرت از تجارب را گرفته و برآیند اینها یعنی نابخردی، به کلانعلت روشی و ابزاری پیدایش وضع موجود تبدیل شده است.
کیوان سلیمانی
@edallat
6⃣ ریشهها و راهحلهای اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱.
◀️ بخش سوم؛ تحلیل مسئله| قسمت چهارم.
▫️ کلانعلت دوم اعتراضات؛ ناسازگاری فرهنگی و علل آن.
ناسازگاری فرهنگی ناشی از تضادهای هویتی در سبک زندگی سکولار و اسلامی، یکی از دو کلانعلت اعتراضات اجتماعی بوده که خود ناشی از سه علت است:
۱. تقابل تمدنی اسلام و مدرنیته و تهاجم فرهنگی غرب،
۲. عدم التزام عملی مسئولان به سبک زندگی اسلامی،
۳. عدم رضایتبخشی حکمرانی اقتصادی اجتماعی.
مسائلی مانند شکاف نسلی، تضاد ارزشها، قرائتهای مختلف از زن، زندگی و آزادی، بیحجابی و عمامهپرانی و دیگر اختلافات خرد تا کلان فرهنگی، ذیل این فضا ظهور و بروز یافته و قابل فهم و حل است.
از یک طرف تنش و تقابل دو جهانبینی و سبک زندگی الهی معنامحور آخرتنگر و الحادی مادهمحور دنیابسنده، عمری به درازای تاریخ دارد. انقلاب اسلامی ایران در میانه عصری با هدف تشکیل تمدن آرمانی اسلامی و جامعه بیطبقه توحیدی با دو کلانشاخص تعالی معنوی و پیشرفت مادی شکل گرفت که فلسفه، فرهنگ، سیاست و اقتصاد سرمایهداری مدرن، بسیاری از جهان را تحت سلطه و سیطره گرفته بود.
در این فضا، تقابل انقلاب با نظام سلطه نه صرفا سیاسی بلکه تمدنی بود و امروز نیز علیرغم موجهای پراکنده بازگشت به معنویت، جو غالب جهان مدرن همچنان زندگی دنیابسنده با محوریت لذت موقت دنیوی است و نظام سلطه تهاجم خود به جهانبینی الهی، جهتگیری دوجهانی، جامعهسازی توحیدی، جمهوری اسلامی و سبک زندگی ایرانی اسلامی را با کم و کیف بیش از پیش ادامه داده است.
این مسئله در کنار مسائل داخلی، منجر به گرایش بخشی از جامعه به سبک زندگی سکولار شده که در تضاد با سبک زندگی ایرانی اسلامی میباشد. انباشت و تقویت علل داخلی و خارجی این تضاد، زمینه ظهور و بروز محسوستر و گستردهتر رسانهای و میدانی این ناسازگاری را فراهم کرده است.
از طرف دیگر، به استناد حدیث «الناس علی دین ملوکهم» امام علی علیه السلام و با استفاده از حکمت «ظاهر مردم باطن مسئولین است» علامه جوادی آملی و با اتکا به این رهنمود رهبر انقلاب که؛
«در یک جامعه اگر مردم از اخلاق خوب برخوردار نبودند، اگر فساد در میان مردم رواج داشت، اگر مردم تعلیم و تربیت را درک نکردند، مردم آن جامعه را نمیشود ملامت کرد. حکومتهای آن جامعه را باید ملامت کرد»،
میتوان مدعی شد نارضایتی و ناسازگاری اخلاقی هویتی، به واسطه ضعف اعتقاد و اعتماد عمومی به التزام عملی مسئولین حاکمیتی به شعارهای و ارزشهای اسلامی اعلامی و اشکالات نظام آموزش و پرورش و تضعیف نهاد خانواده، ایجاد شده و در کنار افزایش نارضایتی سیاسی اقتصادی از حاکمیت دینی، بستر گریز و ستیز با فکر، فرهنگ و سبک زندگی ایرانی اسلامی و پذیرش و گرایش به فکر، فرهنگ و سبک زندگی سکولار مدرن را افزایش داده است.
برآیند این ناسازگاری، به واسطه تشدید و تعمیق تقابل و تنفر اجتماعی میان طرفین و در بستر هیجانات و التهابات اعتراضات و اغتشاشات، منجر به هنجارشکنیهای غیراخلاقی گفتاری و رفتاری متعدد و کمسابقهای از سوی دو طرف شده که در میان اغتشاشگران خیابانی، برخی دانشجویان و فعالان فضای مجازی محسوستر و گستردهتر بوده است.
البته وجود و بروز گفتارها و رفتارهای غیراخلاقی در میان مأمورین رسمی و غیررسمی مدعی و منادی اسلام و اخلاق و قانون و مستقر در موقعیت قدرت، هم انگشتشمار و استثناء نبوده و هم اهمیت، موضوعیت، ممنوعیت و تبعات مخرب مضاعفی دارد.
کیوان سلیمانی
@edallat
7⃣ ریشهها و راهحلهای اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱.
◀️ بخش سوم؛ تحلیل مسئله| قسمت ششم.
▫️ بسترهای اعتراضات؛ نابسامانی رسانهای و ناآرامی امنیتی.
▪️ نابهسامانی رسانهای:
فرهنگ سلبریتیسم، آشفتگی فضای مجازی، تهاجم شبکههای بیگانه، سلبریتیها و... از متغیرهای موثر در وقایع اخیر هستند. این موارد هرچند به واسطه ذهنیتسازی، فرهنگسازی و جریانسازی اجتماعی، خود به عنوان علل وضع موجود نیز قابل ملاحظه هستند اما باید آنها را جزء عوامل فرعی و تسهیلگر قلمداد کرد.
از طرفی هرچند نباید با موجی که منادیان آن سلبریتیهای رفاهزده برآمده از سرمایهداری پلتفرمی و مقصر در پیدایش وضع موجود هستند همسو شد اما مگر اینها را سیاست و رسانه رسمی تولید و تبلیغ نکرده است؟
فارغ از اینها، آیا قوه عاقلهای برای ملاحظه و فهم بستر اجتماعی استقبال از سخن سلبریتیها و رسانههای معاند و بیاعتمادی به رسانههای رسمی وجود دارد؟
▪️ ناآرامسازی امنیتی:
تهاجم امنیتی و سوءاستفاده گروهکهای تجزیهطلب یا تروریستی داخلی یا وابسته و خشونت خیابانی برخی اغتشاشگران مسلح، از حقایق انکارناپذیر وقایع اخیر بوده که ضمن تأکید بر اهمیت و ضرورت مواجهه مقتدرانه با آنها، اما این مسئله، موضوع محوری و تخصصی متن و قلم حاضر نیست.
کیوان سلیمانی
@edallat
8⃣ ریشهها و راهحلهای اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱.
◀️ بخش چهارم؛ حل مسئله| چرخشهای تحولی.
۱. ریشهشناسی امنیتی مسائل اجتماعی، منجر به مسئلهشناسی، آیندهشناسی و تصمیمسازی امنیتی نیز خواهد شد. وقتی سطح شکاف و نزاع محدود به ساحت امنیتی دانسته شود، رفع ظواهر خیابانی نارضایتی اجتماعی توسط نیروهای انتظامی جای حل بنیادین مسائل اجتماعی توسط حاکمیت را به عنوان پاسخ و مسئولیت اصلی خواهد گرفت.
ذیل این رویکرد است که خوشخیالی مخرب جای نگرانی سازنده را گرفته و رویه و روحیه حاصل از اطمینان از غلبه یک حکومت مسلح بر اقلیتی معترض، منجر به تبعات خطرناکی میشود:
ظلم به مردم به بهانهها و در قالبهای مختلف مانند گشت ارشاد، خصوصیسازی، افزایش قیمتها، تعدیل یارانهها و... دیگر ممنوع و نامشروع نیست چون اگر منجر به اعتراض هم شوند، حکومت موفق به سرکوب معترضان و مدیریت بحران میشود!
گویی فراموش شده این مردم و همین معترضان و حتی عصیانگران، ولینعمتان حکومت هستند.
۲. امروز زمان تمرکز بر راهحلهای خرد مسائل نیست، چرا که هیچ راهحل کاربردی جز بازنگری مبنایی، انقلابهای داخلی، چرخشهای بنیادی و بازسازی اساسی در رویهها و ساختارها و مهرههای کلان حکمرانی و حاکمیت نیست.
برای مسائل کشور راهحلهای بسیاری موجود است اما اساسا محل منازعه اینجا نیست و اگر ضعفی در این عرصه باشد ناشی از موانع غیرمعرفتی نیز هست که افق، انگیزه، میدان و ضریبی برای شکوفایی چنین ضروریاتی را باقی نمیگذارد.
برای توقف چرخه خشونتزای ناکارآمدی و نارضایتی، باید مسئلهها را حل و مسئلهنماها را تبیین کرد اما گزینه منتخب احتمالی اهالی کهنه و نو حکمرانی، تعمیق مسئلههای سیاسی اقتصادی و تساهل در مقابل مسئلهنماهای فرهنگی هویتی است، مسیری که هر دو طیف معترض و مدافع را عاصیتر و ناراضیتر خواهد کرد.
امروز راهی جز بازگشت به توحید و عدالت نیست و مانع این تعالی نه خلأ نظریه و راهحل بلکه ناعدالتی در جنگ فقر و غنا و تضاد منافع طبقه متنفع با طبقات مستضعف است.
تضاد منافع، به مثابه مانعی بزرگ و مشترک در مقابل حل مسائل اجتماعی دارای راهحل، گره خورده با خصوصیسازی و خصولتیسازی نیازهای حیاتی جامعه مانند سلامت، مسکن، آموزش و بانک است که در ایران گستردهتر از بسیاری از کشورها و حتی مهد سرمایهداری اجرا میشود.
۳. در مواجهه با مسئله، میتوان راه سخت و صحیح را انتخاب و به اصلاح واقعیت خارجی پرداخت تا به تبع آن ذهنیت و احساس جمعی هم بهبود یابد و میتوان بیراهه ساده یا سودآور را برگزید و به سعی رسانهای، کلیشهای و گاه طلبکارانه یا تحریفآلود در روایتسازی به قصد اصلاح ذهنیت جمعی پرداخت.
بنابراین ضمن اذعان به اهمیت و ضرورت جهاد تبیین و مقابله رسانهای اما اولویت نه گفتوگودرمانی و جدل مجازی بلکه تحول حکمرانی برای حل مسائل اجتماعی است.
۴. فارغ از آشوب انتحاری و شورش مخرب، همه خیزشها و جنبشها و اعتراضات اجتماعی در یک ویژگی مشترک هستند؛ امید به تغییر. این متغیر ظرفیتهای مغفول متنوعی در عرصه کنشگری و مطالبهگری و تعامل جامعه و حاکمیت ایجاد و آزاد میکند.
رویکرد تهدیدنگر منفیبین، بر اختلافات، آسیبها و هزینهها تمرکز میکند اما رویکرد فرصتنگر مثبتاندیش بر اشتراکات و ظرفیتها تمرکز میکند.
بخش زیادی از اعتراضات ناظر به مسائل اجتماعی، حول فهم و یا حداقل دغدغه و مطالبه مشترک معطوف به ارزشهای انقلاب مانند عدالت، کرامت، عقلانیت، جمهوریت، صداقت و رفاه شکل گرفته و فرصتی مناسب برای گفتگو و احیای عملی آرمانهای انسانی و اسلامی فراهم کرده است.
ذیل این فضاست که فرصت استفاده از روحیاتی احیا شده مانند وطندوستی به جای مهاجرت، مطالعه و مطالبه و پرسشگری و کنشگری و همیاری و همدلی به جای بیتفاوتی و انفعال و انزوا پدید میآید.
از طرفی برجستهسازی اعتراضات ناظر به مسئلهنماهای فرهنگی و مطالباتی مانند رفع حجاب که ذیل قرائت سکولار از آزادیهای فردی شکل گرفته، باعث تعمیق و تشدید شکافهای اجتماعی، تنش امنیتی و تضاد ارزشی خواهد شد.
کیوان سلیمانی
@edallat
9⃣ ریشهها و راهحلهای اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱.
◀️ بخش چهارم؛ حل مسئله| راهبردهای پیشنهادی.
۱. تحول اساسی منطق حکمرانی از «اسلام سرمایهداری» به «اسلام عدالتخواه» با ایجاد توازن طبقاتی با تغییر جهتگیری سیاستگذاری از طبقه مرفه به مستضعف و تمرکز بر رفع فقر، فساد و تبعیض و عزم حل خلاقانه مسائل اجتماعی به عنوان ریشههای نارضایتی و اعتراض با تمرکز بر رفع تضاد منافع.
۲. تحول مناسبات حاکمیت_جامعه با تمرکز بر رضایت، محبت، اعتماد و امید اجتماعی با التزام به کرامت ذاتی انسانها و جبران اشتباهات و بسط فرهنگ پاسخگویی، شفافیت، صداقت و گفتوگو و تمرکز بر مطالبات برحق و انقلابی جامعه.
۳. به رسمیتشناختن حق اعتراض اجتماعی با بسترسازی اعتراضات مسالمتآمیز میدانی صنفی و غیرصنفی و توسعه حداکثری کرسیهای آزاداندیشی.
۴. تحول نظام فرهنگسازی از تبلیغ و تکرار برای جامعه به تعمیق و شروع عمل از حاکمیت با تمرکز بر التزام عملی حداکثری مسئولین حاکمیتی به فرهنگ و سبک زندگی اسلامی و برخورد فوری و قاطع و علنی با تخطی مسئولین از سبک زندگی انقلابی اسلامی.
۵. تحول نظام رسانهای از سلبریتیمحوری و سرگرمیمحوری به مردممحوری و عدالتمحوری با تمهید و تضمین بسترهای کنشگری و مطالبهگری عمومی مستقل انتقادی آزادانه و تمرکز بر انعکاس و پیگیری کلانمسائل و مطالبات مردم به جای خردهمسائل فرعی.
۶. تحول نظام امنیتی از مقابله و انکار به پیشگیری و اصلاح با ارتقاء و اصلاح الگوی اخلاقی و رفتاری مامورین و برخورد فوری، قاطع و علنی با تخلف مأمورین.
▫️ برای اجراییسازی این راهبردها، چهل راهکار عملیاتی احصاء شده است که ارائه و بررسی آنها منوط به توافق حول راهبردهاست.
کیوان سلیمانی
متن کامل:
eitaa.com/edallat/403
نارضایتی و اعتراضات اجتماعی.
تبیین:
https://eitaa.com/edallat/439
توصیف:
https://eitaa.com/edallat/440
تحلیل:
https://eitaa.com/edallat/441
https://eitaa.com/edallat/443
https://eitaa.com/edallat/444
https://eitaa.com/edallat/445
https://eitaa.com/edallat/446
تجویز:
https://eitaa.com/edallat/447
https://eitaa.com/edallat/448
کامل:
https://eitaa.com/edallat/403
کارگران، مردم نیستند!
مسائل مستضعفان، علمی نیستند!
در بزنگاههایی مانند این روزها که مسئله افزایش و ترمیم حداقل حقوق و دستمزد دهها میلیون کارگر ایرانی مطرح میشود، از دو طیف سیاسی و معرفتی و دو قشر اجتماعی صدای چندانی به گوش نمیرسد:
یک طیف، اهالی مدعی مردمیسازی و حکمرانی مردمی و ... هستند که سروصدای بی معنا و مبنا و اثر آنها درباره اهمیت احاد مردم و ضرورت به میدان آوردن عموم و... گوش فلک را کر کرده، اما در چنین شرایطی گویی کارگران و مستضعفان، مردم نیستند و صدای جدی و جمعی و جریانی از این طیف در احقاق حقوق مردم و مردمیسازی راستین شنیده نمیشود و چه بسا صداهایی ضد منافع مستضعفان نیز شنیده شود.
طیف دوم، مدعیان حوزوی و دانشگاهی علوم انسانی اسلامی که سالهاست سخن از تحول علوم انسانی و تمدنسازی اسلامی و جامعهسازی توحیدی و ... میزنند اما گویی مسائل کارگری و کارگران و مستضعفان، مسائل علمی نیستند، و حتی فراتر، مسئله و مسائل اجتماعی از اساس؛ شایسته تحلیل علمی نیستند.
دو قشر اجتماعی که نسبت به مسائل عینی مستضعفان بیتفاوت یا کمتوجه هستند، یکی قشر مرفه مترف و دهکهای بالای جامعه هستند و یکی قشر مذهبی متعارف.
مواجهه طیف ترکیبی این دو قشر یعنی مرفهان مذهبی یا اشراف ریشدار با مسائل انقلاب از جمله مستضعفان، از مهمترین متغیرها و مسائل عینی و علمی جامعه پساانقلابی از جمله ایران امروز است و بیشترین تاثیر را در اسلامزدایی و جمهورستیزی ذیل جمهوری اسلامی دارد.
متغیر مهم دیگر این معادله، خود حکومت و جمهوری اسلامی است که صدای بلندی از آن در این زمینه به گوش میرسد، البته در جهت مخالف؛ آنجا که نمودهای مصداقی و نمایندگان رسمی حاکمیت در قالب نهادهای غیردولتی و دولت و وزیران و... و به نحو خاص، از شورای نگهبان تا شورای عالی کار، صریحا در مقابل احقاق حقوق حداقلی و عادلانه کارگران، مقاومت و مخالفت حداکثری میکنند.
کیوان سلیمانی
@edallat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوعدالتخواهی در مصاف با ناعدالتخواهی
شماره ۱ و ۲ فصلنامه «نامهجمهور» به زودی منتشر میشود.
به همراه ویژهنامه عدالتخواهی
مدیرمسئول: روحالله رشیدی
سردبیر: مجتبی نامخواه
@edallat
شماره ۱ و ۲ فصلنامه «نامه جمهور»، بهار ۱۴۰۲ منتشر شد:
در هفت فصل به همراه ویژهنامه «آینده عدالتخواهی»
تعداد صفحات: ۶۴۰ صفحه
مدیرمسئول: روحالله رشیدی
سردبیر: مجتبی نامخواه
با آثار و نوشتارهایی از:
مرحوم عماد افروغ
حسن سبحانی
محسن قنبریان
حسن رحیمپور
وحید جلیلی
مصطفی زالی
نیلوفر چینیچیان
و..
فصلها:
ایده: نوشتارهایی در تمنای عدالت
مسئله: بررسی و جمعبندی پیرامون مهمترین مسائل ایران
تجربه: هویت سوژه انقلابی و عدالتخواه
اندیشه: در جستجوی نظریه عدالت
عرصه: بررسی فرهنگ و کتاب از منظری عدالتخواهانه
آینه: جمهور عدالتخواه
نقشه: راهبردهای سوژه انقلابی
در ویژهنامه آینده عدالتخواهی میخوانیم:
آینده عدالتخواهی
پارلمان عدالتخواهی
عدالتخواهان در برابر عدالتخواهان
کالبد شکافی ذهنیت عدالتخواهان
برای تهیه نامه جمهور با ۱۰٪ تخفیف و ارسال رایگان مبلغ ۱۳۵هزارتومان به شماره کارت:
۶۰۳۷ ۹۹۷۵ ۹۹۶۹ ۴۹۳۳
به نام پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم واریز کرده و رسید واریز را به همراه ادرس پستی به شماره ۰۹۰۱۶۸۵۵۲۹۰ ارسال نمایید.
پ.ن: در این شماره از نامه جمهور، در فصلهای مسئله و اندیشه با پروندههای مسکن واجب فراموش شده و در جستوجوی نظریه عدالت در خدمت مخاطبان محترم بودهام، لطفا انتقادات و پیشنهادات خود را در این زمینه و در راستای بهبود کیفیت کار در شمارههای آتی مطرح بفرمایید.
@edallat
نمایشگاه کتاب و جامعه دوقطبی عقلگریز.
حضور دو طیف در بخش عمومی نمایشگاه کتاب امسال پررنگ و محسوس بوده است؛ چه در سمت نشر و فروش و چه در سمت مخاطب و خرید:
یک؛ طیف مولد و مخاطب مشاورههای زرد روانشناسی با کتابهایی از جنس خودت باش دختر، ملت عشق، پدر پولدار و.. با مخاطبانی از طیف سکولار طبقه متوسط به بالا با پوششهای باز و بدحجاب و بیحجاب در بانوان و پوشش عادی تا نامتعارف در آقایان.
دو؛ طیف مولد و مخاطب محتوای مذهبی مصرفی با کتابهایی از جنس قرآن صورتی، یادت باشد، گریههای امپراتور و.. با مخاطبانی از طیف مذهبی طبقه متوسط به بالا با پوششهای کامل و چادر در بانوان و پوشش عادی تا خاص مذهبی در آقایان.
این دو طیف علیرغم تفاوتهایی در پوشش و جهتگیریهای سیاسی اما در سطح مطالعه و اندیشه و احساس و همچنین سطح زندگی و طبقه اقتصادی دارای اشتراکات معناداری هستند. نشانههای این تشابه در استقبال برخی روحانیون و مذهبیها از کتابهای روانشناسی موفقیت و رشد شخصی و همچنین استقبال برخی از بیحجابها از کتابهای شعر و رمان مذهبی قابل مشاهده بوده است. در موارد اندکی حضور همزمان و همراه این دو طیف در یک گروه و حتی یک خانواده قابل مشاهده بوده است.
به نظر میرسد این دو طیف حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد عرضهکنندگان و مخاطبان را شامل میشوند و ۲۰ تا ۳۰ درصد باقیمانده شامل طیف متکثر با سلایق مختلف میشود؛ از مدرنخوانان جدیتر جویای معنای زندگی و آزادی سیاسی و حقوق کارگری و فلسفه غرب و.. ، تا مذهبیخوانان جدیتر جویای معنای زندگی و عدالت اجتماعی و حقوق انسانی و حکمت اسلامی و..؛ از چپ تا راست مدرن و از عدالتخواه تا آزادیخواه مسلمان و البته گرایشهای هم ترکیبی و هم البته التقاطی.
حضور بیرویه نشرهای مشابه و تکراری دو سویه زرد و مذهبی، و غیبت نشرهای جدی حوزه علوم انسانی و اجتماعی به ویژه با سویه انتقادی و هویت مستقل، نشانه هشدارآمیزی است از خطای راهبردی منطق و مسئولان سیاستگذاری فرهنگی اجتماعی جمهوری اسلامی در غفلت از طیف میانه و منتقد و معقول، و استقبال از دو سویه سکولار و مذهبی جامعه.
فضاسازی ویژه در نمایشگاه کتاب امسال ناظر به مسئله فرعی حجاب از جمله با تدارک اتاق و تختههای گفتوگو، و استقبال و تقابل طرفداران دو طیف مذکور در این زمینه با بحث حول حجاب و پوشش، و عبور گروههای متکثر طیف میانه از این نزاع ظاهری و جدال جدلی، به واسطه اشتغال ذهنی و اولویتدهی احتمالی به مسائلی همچون نابرابری، آینده ایران، جمهوریت، مهاجرت و..، نشانه و موید نگاه و طیفبندی مطرح شده است.
این جهتگیری از یک سو منجر به تعمیق شکافهای محسوس این دو طیف و تشدید وضعیت دوقطبی جامعه شده و از سوی دیگر منجر به تضعیف طیف معتدل و منتقد میانه از بیرون و البته تقویت و انسجام احتمالی خردهجریانات این طیف متکثر از درون میشود. نتیجه هر دو پیامد مذکور، به واسطه دوقطبیسازی و سطحیسازی جامعه، در میانمدت و بلندمدت به زیان انقلاب و جمهوری اسلامی خواهد بود.
برخی سلایق خاص مانند تاریخ، گردشگری، رشتههای تخصصی ورزشی و هنری و.. نیز در نمایشگاه حضور داشتهاند اما محل بحث متن حاضر نمیباشند. همچنین حضور بیش از پیش نشرهای متعلق به مراکز، تشکلها، دانشگاهها و موسسات وابسته به نیروهای نظامی نیز محسوس و مکمل مسیر مقوم جامعه دوقطبی عقلگریز است.
کیوان سلیمانی
@edallat
در جستوجوی نظریه عدالت؛
از جماعتگرایان تا لیبرتارینها
جهان ما و جوامع انسانی با همه بیعدالتی، دوستدار و در طلب عدالت است. این طلب علاوه بر کوششهای عملی، زمینهساز پرسشهای مهم نظری نیز شده است. اندیشمندان گوناگون و متکثری با خاستگاههای فکری متفاوت، طیفی متنوعی از نظریههای عدالت را ساخته و پرداختهاند. نظریههایی که پرسشهای مهم و مضمونهای گاه کارآمد و گاه راهگشایی را پیش روی هر برنامه پژوهشی پیرامون عدالت اجتماعی قرار میدهد.
علاوه بر پژوهشگران عدالت، کنشگران آن نیز بینیاز از نظریه نیستند. انبوهی از نظریههایی که میتوانند کنشگری عدالتخوانه را تعمیق بخشیده و در جوامع و شرایط مختلف به برآمدن به سوژه عدالتخواه کمک کنند. به همین دلیل خواندن نظریههای عدالت و پیش و بیش از آن، بازتاب این نظریهها در ایران از اولویتهای مجله ماست.
این پرونده در آغاز راه میکوشد تصویری اجمالی و طیفوار از این نظریهها به دست داده و منابع اصلی در مطالعه و نقد هر یک از این پروژههای فکری زنده در باب عدالت را به مخاطبان مجله معرفی نماید.
برای آشنایی با نظریات عدالت جماعتگرایان از جمله ایدههای سندل، مکینتایر و والزر با خانم دکتر نیلوفر چینیچیان گفتوگو شده و برای بازخوانی سایر نظریات عدالت لیبرالی و لیبرتارینی از جمله اندیشههای رالز، هایک و نوزیک با دکتر مصطفی زالی گفتوگو کردهایم. در انتها نیز در یادداشت آقای سجاد سجادی، به بررسی تفصیلیتر نسبت لیبرالیسم و عدالت اجتماعی به ویژه با بررسی نظریات رالز، نوزیک و هایک پرداخته شده است.
@edallat
مسکن؛ واجب فراموششده:
از سرمایهداری مستغلاتی و سوداگری بانکها تا جامعهشناسی و فقه محافظهکار.
مسکن بیش و پیش از سیمان و آجر و منابع، یک مقوله اجتماعی است. مسکن، حقی اجتماعی است که به کالایی سرمایهای تبدیل شده و به چنان وضعیت بحرانی دچار شده که میتوان گفت مسکن نه یک مسئله در عرض سایر مسائل، بلکه یک ابرمسئله با نسبتی علی و معلولی در قبال سایر مسائل بوده و از یک سو همچون موتور بازتولید مسئله اصلی کشور یعنی نابرابری عمل کرده و از سوی دیگر منجر به آسیبهای اجتماعی مختلف و مسائل غیراصیل اما بزرگی همچون حاشیهنشینی شده است.
هفت بازیگر اجتماعی در روند برآمدن نابرابری کنونی در حوزه مسکن، واجد نقش بودهاند و مورد سوال هستند: جریان اصلی اقتصاد، دولت، قوه مقننه (مجلس و شورای نگهبان)، فقه مصطلح، بازیگران رسمی سیاست، نیروهای اجتماعی و علوم اجتماعی.
سرمایهداری ایرانی با اتکا بر وضعیت این هفت نیرو، در هفت شهر در اختیار خود حکم میراند.
در این پرونده در پی واکاوی نقش هر کدام از این بازیگران هفتگانه در پیدایش وضع موجود، و البته جستجوی راهحلها و ضرورتهای ناظر به هر کدام هستیم. دولت چرا و چگونه باید هر چه زودتر نگرش خود در حوزه مسکن را از تفوق نگرش اقتصادی در سیاستگذاری و نگرش مهندسی در اجرا رهایی یافته و دستکم در دو حوزه منابع انسانی و به ویژه سیاستگذاری و ارزیابی سیاستها، نگاه اجتماعی به مسکن را نیز به رسمیت بشناسد؟ تفکر دینی چرا و چگونه باید بتواند از فقه مصطلح فراتر برود؟ کنشگران چگونه میتوانند با مسکن به مثابه یک ابرمسئله کلیدی مواجهه شوند؟
در شماره اول نامه جمهور
@edallat
نگرشی دیگر به جامعه مطلوب از نگاه امام خمینی(ره)
بخش اول جامعه عدالتخواه توحیدی
سخن گفتن از جامعه مطلوب از نگاه امام خمینی (ره) امری است سهل و ممتنع؛ از یک سو احصاء و ارائه شماری از ویژگیهای مثبت و مطلوب اما کلان و کلی، همچون عدالت، معنویت، عقلانیت، جمهوریت، آزادی، استقلال، امنیت و... و نسبت دادن آنها به جامعه مطلوب از نگاه امام خمینی (ره) هم صحیح، هم به نسبت آسان و البته احتمالا بلااثر یا کمثمر خواهد بود.
از سوی دیگر آنچه که سختتر اما مهمتر و موثرتر است، بازشناسی وجوه کلیدی و البته مغفول و بعضاً تحریفشدهی اندیشه امام، و واکاوی چرایی و چگونگی غفلت و تحریف آنها میباشد.
برای نمونه میتوان از عدالت در جامعه از نگاه امام سخن گفت اما به سازوکار جاری شدن این عدالت که مبتنی بر اقیموا الناس بالقسط، با عدالتخواهی همه جانبه مردم محقق خواهد شد، دم نزد. اینگونه در ظاهر به وجوه مهم اندیشه امام پرداخته شده اما در سطحی کلی و انتزاعی و به نحوی محافظه کارانه.
یا میتوان از آزادی و جامعه آزاد از نگاه ایشان سخن گفت اما این سویه را سانسور کرد که امام خمینی (ره) جامعه فردا را جامعهای ارزیاب و منتقد میدانست که تک تک افراد آن دارای حق استیضاح بالاترین مسئولان جمهوری اسلامی هستند.
میتوان از مردمسالاری در نگاه امام سخن گفت اما آن را به صندوقهای رای تقلیل داد و جمهوریت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... را حتی فهم نکرد!
بنابراین ما برآنیم که بدون اکتفا به ذکر مکرر کلیاتی در اندیشه امام، توجه خود را بر وجوه مهم، موثر و مغفول یا تحریفشده اندیشه امام متمرکز کنیم. مطلب مهمی که رهبر انقلاب در سالهای اخیر به آن اشاره کردهاند، تحریف امام بوده اما خود همین «تحریف امام» نیز میتواند مورد تحریف قرار بگیرد.
تحریف امام صرفاً این نیست که نسبتهای کذب به ایشان داده شود _که داده میشود_ بلکه مهمتر آن است که وجوه مهم و راهبردی اندیشه امام در سایه تکرار کلیات، مورد غفلت آگاهانه یا ناآگاهانه قرار گرفته و البته تحریف خفیتر و خطرناکتر آنکه وجوه مهم اندیشه ایشان لقلقه زبان آنهایی شود که خود خلاف این اندیشهها و آرمانها عمل میکنند.
برای نمونه آنان که در صدر عاملان به حاشیه راندن عدالت اجتماعی در جامعه هستند، خود را مدعی عدالتخواهی خوانده و با اکتفا به تکرار کلیاتی همچون عدل الهی و مطلوبیت عدالت اجتماعی، سخنی از ضرورت «تشنگی به خون سرمایهداران زالوصفت» _که از نگاه امام و خاصه برای روحانیت واجب است_ نمیرانند. سخنی از نفرت معرفتی و تاریخی امام خمینی(ره) از طبقه مرفه مذهبی نمیگویند.
از آزادی میگویند اما آزادی را تنها برای بسط ید خود میخواهند و سخنی از آزادی تک تک مستضعفین برای حق استیضاح بالاترین مسئولین نمیگویند.
بدترین نوع تحریف این است که از اندیشههای امام سخن بگوییم و بر وجوه مهم آن هم تاکید کنیم اما مخاطب سخن را جابهجا کنیم؛ چشیدن طعم استضعاف که امام برای مسئولین و مقامات واجب میدانست را برای مردم تجویز کنیم و رفاه را که حق عمومی، ضروری و بایسته و شایسته همه مردم به ویژه مستضعفین و پابرهنگان میدانست، از آنها سلب کرده و آن را در چنبره خود و خاندان خود درآوریم.
آری رفاه برای ما و فرزندان ما و فرزندان فرزندان ما، اما مردم بروند لنگ بپوشند! رفاه برای ما و مقاومت برای مردم! این وارونهسازی امام است که فراتر از تحریف ساده امام است.
«برای همه انشاءالله رفاه خواهد شد و این اختلافات طبقاتی ننگین به آن صورت نخواهد ماند.» (۲۷ فروردین ۱۳۵۸)
آزادی آری اما برای فرزندان و نوادگان نورچشمی مسئولان در آن سوی مرزها نه برای فرزندان واقعی مکتب امام که سودای عدالت در سر دارند. برای آنها باتوم بیشتر باید خرید و برای فرزندانمان خانههایی در ترکیه و کانادا و آمریکای جهانخوار!
آیا امروز آزادی بیان ابعاد این حقیقت وجود دارد که شاهبیت تحریف امام در بیت امام سروده میشود؟:
«جامعه آینده ما، جامعه آزادی خواهد بود و همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت.. انسانی که امروز در نظام پلیسی از فعالیتهای فکری و آزادی در کار محروم شده است، تمامی اسباب ترقی واقعی و ابتکار را به دست خواهد آورد. جامعه فردا، جامعه ارزیاب و منتقدی خواهد بود که در آن تمامی مردم در رهبری امور خویش شرکت خواهند جست.» (۱۶ آبان ۱۳۵۷)
جمهوریت آری اما برای کسب وجاهت و رای برای خود، ابزاری برای کسب قدرت و مشروعیت خود، نه برای تاثیرگذاری و حق و وظیفه تاثیرگذاری تک تک آحاد افراد جامعه در سرنوشت خود، که آن را امام راحل، شاخص اصلی پیشرفت می دانست. مردم نامحرمند و جمهوریت یعنی تایید ما و انتخاب ما. آن هم در عرصه بسیار جزئی از صحنه سیاسی و در موسم انتخابات و نه حتی در همه ساحات عرصه سیاسی و نه در عرصه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی.
✍ کیوان سلیمانی
@edallat
جامعه عدالتخواه توحیدی علیه طبقه مستکبر الحادی
بخش دوم جامعه عدالتخواه توحیدی
امروز «باید به خود جرئت داد که این نوع جنگیدن به درد نمیخورد و استراتژی این جنگ باید عوض شود.» (شهید حسن باقری) باید اذعان داشت که در زمانه جنگ فقر و غنا، جامعه مطلوب جامعهای است مرفه، منتقد و مؤثر؛ جامعه عدالتخواه توحیدی. سایر ویژگیهای جامعه مطلوب در سایه این خصلتهای استراتژیک حاصل میشوند.
جامعه مطلوب از نگاه امام، جامعه قائم به قسط است. این جامعه در بستری از رفاه مقدور و با سازوکاری از جنس قیام به قسط، که خود کلید طلایی تحقق معنویت در جامعه اسلامی است، جامعهای است متعالی، یعنی جامعهای به سوی تحقق و تعمیق معنویتهای توحیدی؛ وحدت در کثرت عرفانی انقلابی، و نه انفعالی محافظهکارانه، و نه معنویت بهمثابه بهانهای برای سرپوش گذاشتن بر ضرورت رفاه و عدالت.
عدالتخواهی در نظام فکری امام چنان جایگاه والایی دارد که نه تنها حکومت اسلامی را «جمهوری عدل» دانسته بلکه یکی از مقدسترین و عالیترین وقایع تاریخی یعنی قیام عاشورا را قیام عدالتخواهان مینامد:
«خاطره تلخ ۱۷ شهریور ۵۷ و خاطره تلخ روزهای بزرگی که بر امت گذشت میوه شیرین سرنگونی کاخهای استبداد و استکبار و جایگزینی پرچم جمهوری عدل اسلامی را به بار آورد. مگر نه آن است که دستور آموزنده «کُلُّ یَومٍ عاشُورا و کُلُّ اَرضٍ کَربَلاء» باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالتخواهان، با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی است در هر روز و در هر سرزمین. روزهایی که بر ما گذشت عاشورای مکرر بود و میدانها و خیابانها و کوی و برزنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرر. و این دستور آموزنده، تکلیفی است و مژدهای. تکلیف از آن جهت که مستضعفان، اگر چه با عدهای قلیل، علیه مستکبران، گرچه با سازوبرگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مامورند چونان سرور شهیدان قیام کنند.» (۲۶ بهمن ۱۳۵۷)
عبادت و معنویت در نگاه منظومهای امام خمینی(ره) محدود و منحصر به کنج مسجد نیست. در این مکتب است که خدمت به محرومین بالاترین عبادت است. پس اگر حتی از تعالی و عبادت و معنویت سخن گفته میشود آنجا نیز امام نخ تسبیح و مرکز ثقل و بالاترین سطح را منحصر و متمرکز بر خدمت به مستضعفین و محرومین میداند:
«گمان نمیکنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد.» (۶ مرداد ۱۳۶۶)
«امروز به مستضعفان و مستمندان و زاغهنشینان که ولینعمت ما هستند خدمت کنید. پیش خدای تبارک و تعالی کمتر خدمتی است که به اندازه خدمت به زاغهنشینان فایده داشته باشد.» (۱۲ مرداد ۱۳۶۲)
در واقع هیچ دوگانگی میان عبادت و عدالت نیست و در منظومه امام، عدالتخواهی و تحقق عدالت و خدمت به محرومین خود از جنس عبادت است و هر کنش و اقدام انسان انقلابی در جهت گسترش عدالت، معنویت، جمهوریت، حریت و... خود از جنس عبادت است.
این برداشت و بینش توحیدی و انتقادی نه تنها به فراموشی سپرده شده بلکه تلقی و تصوری واژگونه و تحریفآلود به جای آن نشانده شده و این حقیقت نیز تحریف، و عبادت یا محدود به محراب شده و یا راه گسترش عبودیت همگانی نه در اقامه عدالت که تنها در اشاعه عبادات ظاهری و مناسک جمعی خلاصه شده، و این قرائتهای تقلیلیافته از عبادت، بدیل برتر عدالت معرفی شده است:
«وقتی انسان برای خلق خدا خدمت بکند و برای اینکه این خلق در طول تاریخ ستم دیدند، عقب نگه داشته شدند، نگذاشتند رشد معنوی بکنند، وقتی با این ایده شما خدمت بکنید شما در خدمت اسلام هستید و شما مجاهد هستید.» (۱ آبان ۱۳۶۲)
در جامعه توحیدی، آرمانهای توسعه و رفاه، رفع فقر و نابرابری و فاصله طبقاتی، آزادی اندیشه و بیان، حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، استقلال و امنیت محقق شده است. چنین جامعهای، جامع آرمانهاست و در اندیشه توحیدی امام خمینی این آرمانها نه تنها با هم تضادی ندارند بلکه مکمل هم و چند روی یک سکه هستند و هر یک بیانی از یک حقیقت است و آن حقیقت توحید است و همه آرمانها ترجمان اجتماعی این توحید هستند.
✍ کیوان سلیمانی
@edallat
جامعه منتقد و موثر علیه طبقه مستبد و منفعل
بخش سوم جامعه عدالتخواه توحیدی
جامعه منتقد علیه طبقه مستبد
جامعه مطلوب از نگاه امام جامعهای است منتقد و ارزیاب عملکرد مسئولین در همه سطوح، جامعهای بدون لکنت زبان! آری این عبارت الهی امام را بر سر در هیچ سازمان و نهادی نخواهید یافت که تکتک مردم حق استیضاح بالاترین سطح مسئولین حکومت اسلامی را خواهند داشت و باید داشته باشند:
«هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت، اگر برخلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد - خود به خود - از مقام زمامداری معزول است.» (۱۹ دی ۱۳۵۷)
جامعه مطلوب جامعهای است که در آن آزادی بیان و اندیشه وجود دارد و همه میتوانند رأی خود را داشته باشند. البته که آزادی به معنای خرابکاری نیست، بلکه به معنای طرح آزاد و بدون ترس انتقادات و عقاید گوناگون است:
«در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در هرگونه عقیدهای هستند ولکن آزادی خرابکاری را ندارند.» (صحیفه امام، ج ۴، ص ۴۳۵_۴۳۶)
«اسلام دین مستند به برهان و متکی به منطق است؛ و از آزادی بیان و قلم نمی هراسد، و از طرح مکتبهای دیگر که انحراف آنها در محیط خود آن مکتبها ثابت و در پیش دانشمندان خودشان شکست خورده هستند، باکی ندارد.» (همان، ج ۱۰، ص ۸۱)
بنابراین هرگونه تلاش معرفتی و عملی یا اجتماعی و امنیتی در جهت سرکوب که هیچ، بلکه کمرنگ کردن و حتی عدم حمایت و تقویت انتقاد و ارزیابی عمومی در بالاترین و جدیترین و البته سازندهترین سطح، تلاشی استبدادی است در جهت تحریف امام و به محاق راندن آرمانهای متعالی انقلاب:
«ما تابع آرای ملت هستیم. ملت، هر طور رأی داد ما هم از آنها تبعیت می کنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم.» (صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۳۴)
جامعه موثر علیه طبقه منفعل
حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در نگاه امام خمینی (ره) چیزی فراتر از رای دادن است زیرا در رای دادن صرفا نمایندهای انتخاب میشود و او کارها را خود اداره میکند اما در نگاه امام این خود مردم هستند که کار را انجام میدهند و پیش میبرند نه اینکه صرفا به دیگری واگذار کنند. یعنی مردم مشارکت تام در اداره امور خویشتن دارند و جمهوریت اسلامی چیزی از نوع مشارکتی است نه صرف نمایندگی:
«کارهای هر کسی به خودش باید [سپرده شود] هر جایی به خودش، این جزء برنامههای اسلام است، و بنای ما هم بر همین هست.. از اول قانون هم همین معنا بوده است... کارهایتان محول به خودتان باشد.. هر جایی خودش اداره کند خودش را. این، هم برای ملت خوب است، هم برای دولت خوب است. دولت نمیتواند همه جا را خودش تحت نظر بگیرد؛ وقتی محول کرد کار را به خود مردم، مردم در منطقهای که هستند برای خودشان دلسوزتر هستند، بهتر اطلاع دارند به احتیاجات خودشان.» (۷ اردیبهشت ۱۳۵۸)
✍ کیوان سلیمانی
@edallat
جامعه برابر و مرفه علیه طبقه ممتاز و مرفه
بخش چهارم جامعه عدالتخواه توحیدی
جامعه برابر علیه طبقه ممتاز
جامعه مطلوب از دید امام جامعهای برابر در پیشگاه قانون الهی است زیرا همه بنده خدا هستند. جامعهای که در آن هیچ فردی و گروهی بر دیگری برتری و مزیت حقوقی ندارد. جامعهای که در آن همه بنده خدا و تابع قانون خدا هستند و استبداد در این جامعه مطرح نیست، همانطور که استثمار اقتصادی مطرح نیست و هیچ استبداد سیاسی در آن جامعه وجود ندارد:
«خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایهدارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند. معاذالله که این با سیره و روش انبیا و امیرالمومنین و ائمه معصومین- علیهم السلام- سازگار نیست، دامن حرمت و پاک روحانیت از آن منزه است، تا ابد هم باید منزه باشد و این از افتخارات و برکات کشور و انقلاب و روحانیت ما است که به حمایت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده کرده است.» (۶ مرداد ۱۳۶۶)
جامعه مرفه علیه طبقه مرفه
از جهت معرفتی، پیشرفت در اندیشه امام خمینی(ره) معنا و پهنا و ابعادی فراتر از توسعه تکبعدی اقتصادی داشته و شامل وجوه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و هویتی و... و در یک کلام تمدنی بوده است.
از جنبه تاریخی و عملیاتی نیز تأکید امام بر پیشرفت و تلاش ایشان در دستیابی به آن از آن رو بود که امام پیشرفت را نه به عنوان یک مسئله مقطعی جزیرهای بلکه همچون رسالتی ملی و الهی در مسیر تطورات تاریخی و در ارتباط با تحولات جهانی بهویژه در مواجهه تمدنی با توحش مدرن و تهاجم همهجانبه آن به ایران و اسلام، و البته در حل مسئله عقبماندگی میدانستند. با این همه اما امام جنبه مادی و اقتصادی پیشرفت را نیز مد نظر داشته و بر آن تأکید داشتند.
در نظریه انقلابی جنگ فقر و غنا، رفاه برای همه است و نه برای یک طبقه، و در رفاه، اولویت با عامه مردم است و ضرورت چشیدن طعم استضعاف، برای خاصه مسئولین. جامعه آرمانی امام خمینی(ره) یک جامعه مرفه و بدون محرومیتهای تحمیلی زمان شاهنشاهی است. عدالت نه توزیع فقر بلکه توزیع رفاه متوازن برای همه است:
«با رفتن شاه... درآمد حاصله از نفت که حیف و میل و صرف هزینههای زائد و مضر شده است، به مصرف رفاه حال مردم فقیر خودمان خواهد رسید. توزیع ثروت و درآمدها بر اساس عدالت اسلامی، وضع تودههای مردم ما را بهبود خواهد بخشید.» (۲۴ آبان ۱۳۵۷)
مرفه، نه به معنای رفاهزدگی و رفاهبسندگی و نه حتی رفاهمحوری، بلکه جامعهای با رفاه متوازن و مطلوب و حداقل در حد عرف به عنوان مقدمه و بستر لازم و ضروری رشد و تعالی:
«اسلام تعدیل میخواهد؛ نه جلو سرمایه را میگیرد، و نه میگذارد سرمایه آن طور بشود که یکی صدها میلیارد دلار داشته باشد و برای سگش هم اتومبیل داشته باشد و شوفر داشته باشد و امثال ذلک؛ و یکی شب برود پیش بچههایش نان نداشته باشد. نمیشود این؛ این عملی نیست. نه اسلام با این موافق است، نه هیچ انسانی با این موافق است.» (۱۵ تیر ۱۳۵۸)
انقلاب امام یک انقلاب توحیدی و فرهنگی برای تعالی بود اما چه از حیث انگیزه و انتقاد و چه از حیث نتیجه و آرمان، رفاه و عدالت و پیشرفت اقتصادی بارها و بارها در بیانات امام و مردم تکرار شده است و بدیهی است که تمام پیشرفتهای معنوی و تعالیهای روحی جز در بستر رفاه مادی و معیشتی میسر نخواهد شد.
بنابراین هرکس به هر بهانهای و در هر زمانهای رفاه و پیشرفت اقتصادی برای عامه مردم و به ویژه مستضعفین را در صدر فهرست آرمان های امام و انقلاب قرار ندهد، بخواهد یا نخواهد، بداند یا نداند، دست به تحریف امام و انقلاب زده است:
«شهرهایی که دو طرف دارند، یک طرف مُرفَّه و یک طرف غیر مُرفَّه، از آن غیر مُرفَّه شروع کنید، وقتی به درجه مُرفَّه رسید، آن وقت یک کار اساسی شما کردید.» (۱۴ آبان ۱۳۵۸)
✍ کیوان سلیمانی
@edallat
جامعه سالم، واحد و معنوی علیه طبقه فاسد، متفرق و حیوانی.
بخش پنجم و پایانی جامعه عدالتخواه توحیدی
در جامعه مطلوب امام خمینی فساد و آسیب شیوع ندارد زیرا آسیبهای اجتماعی، بیش از هر چیزی ناشی از ساختار فاسد و فسادزاست و با برپایی سیستم عادلانه، آسیبهای اجتماعی از جامعه رخت برمیبندد. محور و مقدم دانستن ساختار و مقصر ندانستن افراد در این نگرش، زمینه را برای اصلاحات اجتماعی فراهم میآورد:
«نمیخواهند این مملکت اصلاح بشود؛ اجانب نمیخواهند مملکت آباد شود... اگر راست میگویند برای بیکاران کار پیدا کنند. این جوان بعد از بیست سال تحصیل، کار میخواهد. فردا، که فارغ التّحصیل میشود، سرگردان است. اگر معاشش فراهم نشود نمیتواند دین خود را حفظ کند. شما خیال میکنید آن دزدی که شب ها از دیوار، با آن همه مخاطرات، بالا میرود و یا زنی که عفت خود را میفروشد، تقصیر دارد؟ وضع معیشتْ بد است که این همه جنایات و مفاسد، که شب و روز در روزنامهها میخوانید، به وجود میآورد.» (۲۱ فروردین ۱۳۴۳)
جامعه واحد علیه طبقه متفرق
جامعه مطلوب از منظر امام یعنی جامعه توحیدی. توحید به عنوان مهمترین پیام دعوت انبیا یک دلالت اجتماعی مهم دارد و آن وحدت جامعه حول محور حق و قول خداست. جامعهای اگر توحیدی شد یعنی ولایت پیدا میکند و یک جبهه و یک صف شده در راستای حق حرکت میکند:
«جامعه توحیدی معنایش این است که همه اینها به خدا فکر کنند، توجه به خدا داشته باشند نه هرج و مرج باشد... یعنی همه آمدند با هم به طور وحدت کلمه، وحدت فکر... اما چنانچه انسجام پیدا بکنیم، همه گروهها پشتیبان هم باشند.. جامعه توحیدی به این معنا پیدا بشود که همه پشتیبان هم و همه با وحدت کلمه و با وحدت نظر، بدون اینکه یکی بگوید نه، یکی بگوید آری، اگر این طور بشویم ان شاء الله پیروز هستیم.» (صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۴۱۷_۴۲۲)
جامعه معنوی علیه طبقه حیوانی
از دید امام «در اسلام همه امور، مقدمه انسانسازی است.» (صحیفه امام، ج13،ص 172) نهایت هدف از خلقت اسلام و دلیل دعوت انبیا رشد و تکامل انسانی است. اما معنویت نه تنها غایت، بلکه نقطه آغاز نیز هست. همانطور که همه تلاشها برای معنویت است و آرمانهای اجتماعی مقدمه انسانسازی است، معنویت، راهکار پیشرفت جامعه نیز هست:
«اینهایی که همه توجهشان به این است که کاخها برای خودشان درست کنند، حتی برای حیوانات خودشان، برای سگهای خودشان کاخ درست میکنند. اینها نمیتوانند به فکر مردم و آن گرسنههایی باشند که در کشورهای خودشان هست؛ و لهذا میبینیم که نفت همین مردم بیچاره را میبرند به جیب امریکا میریزند و ملتشان آن طور گرسنه و پابرهنه هستند. اینها احساس دیگر ندارند، اینها احساس انسانی از دستشان رفته. این توجه به زرق و برق دنیا انسان را از آن احساس انسانیاش میبرد، یک حیوان است در بین مردم راه میرود. کوشش کنید معنویت را تقویت کنید در بین این ملت. با معنویت است که شما میتوانید استقلال خودتان را حفظ کنید و آزادی خودتان را حفظ کنید و به مراتب کمال برسید.» (۱ فروردین ۱۳۶۲)
✍ کیوان سلیمانی
@edallat
MAM_Volume 7_Issue 13_Pages 143-174.pdf
711.6K
مبانی معرفتی و زمینههای اجتماعی نظریه عدالت محمدرضا حکیمی
حمید پارسانیا
یحیی بوذرینژاد
کیوان سلیمانی (نویسنده مسئول)
@edallat
نه فقر نه فحشا؛ عدالت توحیدی.
برخی افراد و جریانات همواره از فجایع واقعی و حواشی ساختگی سوءاستفاده میکنند؛ آنها که کنار نشستهاند، مانند منورالفکر_روشنفکرهای متحجر_متجدد حوزوی_دانشگاهی که به قول امام خمینی عرضه اداره یک نانوایی هم ندارند، و آنها که خود از ذینفعان تبعیض افسارگسیخته هستند، مانند بازیگر_بازیکن های سلبریتی_نوکیسه سینمایی و ورزشی، و آنها که خود از عوامل علمی و عملی بیعدالتی هستند، مانند اقتصاددان_سیاستمدارهای سرمایهسالار تصمیمساز و تصمیمگیر.
درباره تضاد توهمی و تزاحم حقیقی دوگانه فسادهای اقتصادی و اخلاقی (اخلاق به معنای خاص تسامحی، وگرنه همه پدیدهها از جمله اقتصاد، واجد وجهی اخلاقی هستند) اولا اولویت جنگ با نابرابری و فساد اقتصادی، دلیل غفلت از فساد آندلسی نیست، و دوما فساد اخلاقی و اقتصادی رابطه دیالکتیکی با هم دارند، و سوما پیشرفت اقتصادی ابزار خدماتی تعالی اخلاقی است. فهم این اولویتبندی دیالکتیکی یعنی بدانیم فساد اقتصادی اولی، از علل اصلی ایجاد و اشاعه فحشای اخلاقی است اما فساد اخلاقی هم از علل فرعی تولید و تداوم فحشای اقتصادی است.
اگر چه مبارزه با نابرابری و فساد اقتصادی بر مبارزه با فساد اخلاقی اولویت برنامهای دارد اما هدف تعالی اخلاقی بر پیشرفت اقتصادی شرافت ذاتی دارد و حتی اولویت ظاهری اصلاح اقتصاد بر اخلاق به واسطه خدمت مقدماتی اقتصاد به اصلاح اخلاق است. هم برخورد افراطی با هر خبطی خطاست هم خلط مباحث و نفی اهمیت مسائل ثانوی؛ با معضلات پیچیده و در هم تنیده باید با اولویتبندی سهمیهبندی شده جنگ نابرابر توأمان کرد؛ مبارزه قاطع با فساد اقتصادی اولویت و اهمیت بیشتری از مقابله منطقی با فساد اخلاقی دارد اما هر دو لازمند، نه فقر نه فحشا؛ عدالت توحیدی!
البته معمولا مسائل فرعی و نامسائل حاشیهای برای به حاشیه راندن مسائل اصلی طرح و تبلیغ میشوند؛ در این مواقع نه باید غرق در بازی ساختگی سیاسی رسانهای شد و نه میتوان بالکل از کنار هزینه واقعی اجتماعی فرهنگی آن گذشت؛ میتوان و میباید با نهایت اختصار و استدلال به توضیح حقیقت پرداخت و البته نسبت آن را با مسئله اصلی مشخص کرد تا تهدید به فرصت تبدیل شود؛ وقتی مسئله بیحجابی یا نامسئله حجاب را مطرح میکنند، باید اهمیت و فلسفه حجاب و عفاف را با ظرافت و قاطعیت و بدون تعارف و تفصیل، تبیین کرد و البته نسبت فحشای اخلاقی با فساد اقتصادی و نسبت پیشرفت اقتصادی با تعالی اخلاقی را نیز تشریح و بر اولویتها تأکید کرد.
جریان انقلابی باید کمترین فرصت ممکن را برای این واکنش تدافعی اجباری تلف، و برای تبدیل تهدید به فرصت صرف کند، و به جریانات غیرانقلابی و ضدانقلابی فرصتِ فرصتسوزی و حاشیهسازی ندهد، و تلاش کند تمام توان خود را به کنش تهاجمی اختیاری فرصتسازی درونگفتمانی و تهدیدسازی برونگفتمانی اختصاص دهد؛ به مطالبه ایجابی عدالت اجتماعی و مبارزه سلبی با سرمایهسالاری دولتی و خصوصی و خصولتی بپردازد، با نهضت عدالتخوانی و عدالتخواهی در مسیر تحقق آرمان عدالت توازنی حکمرانی اسلامی و نجات کشور از چاه ناعدالت بازاری دولت حداقلی و پرهیز از چاله نیمعدالت رفاهی دولت رفاه حرکت کند.
کیوان سلیمانی
بازنشر یادداشت قدیمی به مناسبت مباحث اخیر و وضعیت روز..
@edallat
عدالت و محبت؛ دو کلانشاخص حکمرانی علوی.
عدالت اجتماعی:
امیرالمؤمنین در خطبهی شقشقیّه، یکی از دلایل قبول حکومت را این قرار داد: وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَماءِ اَلّا یُقارّوا عَلیٰ کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم؛ یعنی خدای متعال این پیمان را از علما گرفته که به شکاف اجتماعی، به فاصلههای اجتماعی تن ندهند و قبول نکنند فاصلههای اجتماعی را که یکی از سیری مُشرف به موت بشود، یکی از گرسنگی.
محبت اجتماعی:
امام علی علیهالسلام در فرمان معروفش خطاب به مالک اشتر تاکید میکند: مهر، محبت و لطف به شهروندان را در درون خویش نهادینه کن و هرگز نسبت به آنان چون درندهای مباش که فرصت دریدنشان را لحظهشماری میکند، زیرا آنها دو دستهاند: یا مسلماناند و برادر دینی تو، یا نامسلماناند و در خلقت همانند تواند.
@edallat
💎 حسین جانِ جهان است؛ جهان تشنه حسین است..
💠 هستیشناسی؛
🔹 اگر عالَم را بیهوده یا هیچ و پوچ یا سردرگم و حیران نپنداریم و برای آن معنا و معنابخشی قائل باشیم، میتوانیم برای جهان، جان و حیات در نظر بگیریم؛ جهان مرده و جهان زنده تعریف کنیم و در جستوجوی عوامل جانبخشی به جهان اجتماعی باشیم.
💠 انسانشناسی؛
🔹 به جز بخش معدودی از صاحب نظرانِ تاریخ که انسان را صرفا مادی و تکبعدی پنداشته اند، اکثریت متفکران و اندیشمندان با عقاید متفاوت، انسان را دارای دو بعد و دو ساحتِ وجودی دانسته اند؛ روح و جسم، جان و تن، عین و ذهن و دیگر بیان ها.
🔹 ضمنا در اکثر این نظر و نظریهها، حیات و اصل و اساسِ انسان را بُعد غیرِخاکیِ آن میدانند. از طرفی قائل شدنِ ابدیت برای این جنبه از وجود آدمی، اهمیت بینهایتی به آن میبخشد و نوع و سطح و کیفیت آن تاثیر همیشگی به دنبال خواهد داشت.
💠 رفتارشناسی؛
🔹 سه گونه کردار یا کنش یا رفتار از انسان سر میزند: عمل، احساس و اندیشه.
💠 هستیشناسی جامعه؛
🔹 همزیستیِ افراد یا خانوادهها که منجر به تشکیل ساختارهای ارتباطی میشود را جامعه میگوییم؛ حیات جمعی انسانهایی که به گونهای "باهم" زندگی میکنند و این با هم بودن در سه قالب و فرایند فکری، احساسی و رفتاری جریان مییابد.
💠 حسینشناسی؛
🔹 اگر جهان اجتماعی را یک واحدِ دارای روح و جسم در نظر بگیریم؛ حیاتِ جهان را وابسته به کیفیتِ اعمال و احساسات و اندیشههای جمعیِ آن می یابیم و آنچه باعث شود این مجموعهی رفتاریِ متشکل از عمل و احساس و تفکر، به سوی خروج از محدودیت و رشد حرکت کند؛ حیاتبخشِ جهان و یا به بیانِ بهتر "جان جهان" مینامیم.
🔹 این جانبخشی به هر نحوی و توسط هر شخص یا گروهی، مطلوب و تعالیبخش است اما میزان و شدت تاثیرگذاری، و وسعتِ میدانِ این تاثیرگذاری متفاوت است و معمولا به افراد و گروههای خاصی لقب نجاتدهنده و حیاتبخشِ جهان داده میشود. شخصیتهایی که بر گسترهی وسیعی از جهانیان تاثیر گذاشته و افکار و اعمال و عواطف آنها را به سوی تعالی، عقلانیت و بینهایت هدایت میکنند.
🔹 از این چهرهها در طول تاریخ و در سرزمینهای متفاوت، حضور داشته و دارند، اما شخص و مکتبی که اعتراف حداکثری اندیشههای متفاوت از اقشار متفاوت را به دنبال داشته؛ حسین ابن علی علیه السلام و مکتبِ عشق و عقل ایشان میباشد. حضرت سیدالشهدا، امام مومنان و حبیب عارفان و اسوهی آزادگان و آزادیخواهانِ عالم و سرآمدِ مصلحانِ واقعی تاریخ بودهاند و در بیداری دلها و زنده کردنِ دلمرده ها و امیدبخشی به مظلومانِ عالم، شخصیت بیبدیلی بوده و هستند. این همه تحسین عالمان و مبارزان جهانی، اتفاقی نبوده است.
💠 جامعهشناسی تغییر اجتماعی؛
🔹 در جریانسازی و تغییرِ مسیرها و فرایندهای اجتماعی، احساسات جمعی نقش منحصربهفردی دارند که البته در عصرِ اخیر معمولا با نگاهِ منفی دیده شدهاند و یا سرکوب شدهاند یا منحرف و یا در نطفه، خفه! و یا از طرف دیگر سر از افراطهای رنگارنگ شرقی یا غربی درآوردند و به همین دلیل همواره با شکست یا عقبگرد همراه بودهاند.
🔹 نکتهی برجسته در نهضت و قیام عاشورا، هم در زمان وقوع و هم در استمرار و گسترشِ آن در تمام طول تاریخ، ظرفیت و قابلیتِ تهییج و احیای احساساتِ صحیح جمعی است. این قابلیت هنگامی اهمیت مضاعف مییابد که هماهنگ و مبتنی بر عقلانیت باشد و به تعبیری نماینده و نمایانگر بهترین نمونه از عشقِ عقلبنیاد باشد. در عصر ما که دستهای خاموش و کرخت و دستهای متوسل به بیراهههای افراطی شدهاند، این عنصر حیاتی اگر صحیح و حسابشده تولید و مدیریت شود؛ تغییرِ صحیحِ جهان، رویا نخواهد بود.
🔹 پیادهروی جهانی اربعین همچون "معجزه تمدنی قرن21"، نشانه و نوید تغییرات انقلابی جهانی و تمدنسازی نوین اسلامی است.
✍ کیوان سلیمانی
🔸 اربعین ۱۳۹۶
@edallat