Page 15 (27).pdf
464.2K
خیزش و شورش اجتماعی ۱۴۰۱؛ از خانه تا خیابان
کیوان سلیمانی
فرهیختگان؛ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
https://farhikhtegandaily.com/news/76124/
@edallat
مسائل کارگران؛ از استضعاف تا استعباد
کیوان سلیمانی
به بهانه اکران مستند هپکوتیزم در جشنواره عمار
چهارشنبه ۲۱ دی ساعت ۱۴
تهران، سینما فلسطین
@edallat
مقالهسازی یا حل مسئله؛ مسئله این است!
رهبر انقلاب بارها بر ضرورت تحول علمی از مدرکمحوری و کمیّتزدگی به مسئلهمحوری از جمله با تغییر شاخص نخبگی از تعداد مقالات به توان حل مسئله تاکید کردند.
دولت انقلابی و ولایی! اما جایزه میلیاردی زن تاثیرگذار را به یک آقازاده و همسر مدیرعامل همراه اول میدهد که مهمترین دستاورد علمی و اجتماعیاش، اعتبارزدایی از علم و پژوهش و آموزش عالی با ادعای نگارش مستقل یا مشترک ۱۳۵ مقاله در سال است!
بسیاری از بزرگترین متفکران و دانشمندان معاصر و حتی تاریخ در کل عمر خود هم ۱۳۵ مقاله یا رساله ننوشتهاند و اتفاقا این تعداد مقاله یک شاخص منفی و نشانهای دال بر احتمال بیگاری کشیدن از دانشجویان، کیفیت پایین، مقالهسازی و... میتواند باشد.
ولایتستایان ولایتستیز، خود بخشی از مسئله هستند و نه راهحل مسئله.
کیوان سلیمانی
@edallat
براندازی حداقلی یا نارضایتی حداکثری؛ مسئله کدام است؟
تقلای براندازان برای براندازی، بیشتر از آنکه یک مسئله اجتماعی داخلی باشد یک مسئله امنیتی خارجی است.
تمرکز طیف محافظهکار امنیتزده بر این مسئله امنیتی به مثابه یک مسئله اجتماعی، و تقلیل کلانمسئله نارضایتی اجتماعی و میل به اعتراض عمومی به یک مسئله امنیتی، خود بخشی از مسئله امروز ماست.
این تمرکز فارغ از عینک امنیتی در نگاه به همه مسائل، ناشی از اعتماد پایین به قدرت و جایگاه جمهوری اسلامی و هراس از احتمال براندازی است.
سکوت رسانهای در مقابل خصوصیسازی آموزشوپرورش و غوغا درباره وکالتبازی دلقکان خارجنشین، تنها یکی از نتایج جاری این فضا و خطاست.
کاهش ناراضیان البته در جهت افزایش براندازان از پیامدهای این وضعیت است.
کیوان سلیمانی
@edallat
راهپیمایی؛ اتحاد یا اعتماد اجتماعی؟
دو اقلیت بهظاهر متضاد از حضور قابل توجه مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن متعجب هستند؛ یکی اقلیت رادیکال و براندازیخواه و یکی اقلیت محافظهکار و ثباتخواه. ریشه این تعجب در دوری هر دو از بطن جامعه و متن مردم است.
در حالی که وفادارای گلهمندانه و آغشته به نارضایتی اکثریت جامعه به انقلاب و نظام هم در پیمایشها مشهود است و هم بر هر عقل سلیم ایران و ایرانیشناسی؛ مبرهن.
برای مثال بدیهی است که حتی اگر فرزندان خانوادهای نسبت به والدین خود منتقد و ناراضی باشند اما در بزنگاهها و خاصه در مقابل بیگانگان، حمایت خود را از آنها دریغ نمیکنند.
در واقع اتحاد و حمایت، خاصه در بزنگاهها، هرچند ارزشمند و مهم است اما لزوما به معنای اعتماد و رضایت نیست. البته این اتحاد نسبی و اولیه میتواند و میباید نقطه اتکای مهمی در مسیر احیای اعتماد باشد.
ضمنا باید توجه داشت که هرچند به نظر میرسد میزان جمعیت شرکتکننده در راهپیمایی امسال نسبت به سالهای گذشته حتی پیش از کرونا افزایش داشته اما این رویداد قال تامل و ستایش و قدرشناسی به معنای حضور حداکثری جامعه در راهپیمایی نیز نیست،
بلکه طبق خوشبینانهترین برآوردها نیز حداکثر ۲۱ میلیون نفر یعنی ۲۵ درصد مشارکت رقم خورده و بنابراین اکثریت جامعه از جمله بسیاری از ناراضیان حداکثری، نارضایتی خود را با عدم حضور ابراز داشته و این حقیقت در هنگامه انتخاباتهای دارای آمار رسمی و دقیقتر، محسوستر بوده و خواهد شد.
به هر طریق، همچنان و همیشه، راه و ضرورت امروز نیز نه بازیهای سیاسی و جدلهای جناحی و سرگرمیهای رسانهای که بازگشت به جامعه و حل مسائل اجتماعی اولویتدار آن مانند ناعدالتی و فقر و فساد و تبعیض است.
خودفریبی و سرپوش گذاشتن بر واقعیت نارضایتی حداکثری و مشارکت حداقلی با تصاویر راهپیمایی، یکی از موانع این مسیر و عوامل بازتولید مسائل و بالتبع کاهش اعتماد و مشارکت اجتماعی میباشد.
کیوان سلیمانی
@edallat
ریشه و راهحل اختلال در رابطه جامعه و ولایت؛ رسانه یا گفتمان و عملکرد؟
برخی به واسطه وقایع ۱۴۰۱ به ویژه شعارهای مستقیم علیه رهبر انقلاب، بالاخره و بعد از سالها به فکر مناسبات جامعه و حاکمیت از جمله مردم و ولیفقیه افتادهاند، اما این بار هم به سطحیترین شکل ممکن، ریشه مشکل و راه حل مسئله را در رسانه و حلقههای واسط بین رهبر و جامعه تشخیص داده و به دنبال ترمیم قالبهای پیامرسانی و میانجیهای ارتباطی و... افتادهاند، در حالیکه مسئله اصلی در این ساحت، نه در روش و ابزار و قالب رساندن پیام بلکه در محتوای پیام است؛
مسئله اصلی صرفا عدم ارائه منسجم و مدون اندیشههای ولی فقیه از جمله به صورت متن مکتوب و دوره آموزشی و جلسات جهاد تبیینی و... نیست، هر چند در این زمینه هم ضعف و نیاز بسیار است، اما ریشه در محتوا و نوع روایت محافظهکارانه از اندیشه و سیره رهبر انقلاب و گفتمان راهبردی و نظام فکری ایشان است؛
مسئله، سانسور و کمرنگکردن خواسته یا ناخواسته و دانسته یا ندانسته وجوه بنیادین اندیشههای اجتماعی راهبردی و انتقادی ایشان از جمله در زمینه مطلق و محور بودن عدالت، عقبماندگی در عدالت، وضعیت بحرانی مسائل و آسیبهای اجتماعی، محوریت مسئولان و عملکرد داخلی در پیدایش وضع موجود، کمکاریها و حتی بعضا عقبگردها و... است.
سکوت مطلق مدعیان ولایتمداری در قبال نظرات رهبر انقلاب مبنی بر مهمترین آرمان و ارزش مطلق اجتماعی بودن قسط، عقبماندگی شرمآور در عدالت، شرط مشروعیت نظام دانستن مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، خطر برآمدن طبقه مرفه جدید و اشراف ریشدار، وضعیت اشکآور آسیبهای اجتماعی، احیای بخش تعاونی اقتصاد، پرهیز از اشرافیگری، تاسیس رشته عدالتپژوهی در حوزه و دانشگاه و بسیای از موارد مشابه دیگر و تکرار طوطیوار، اشعریگونه و گزینشی برخی بیانات ایشان در زمینه امنیت، امید، جهاد تبیین، مردم، خصوصیسازی، آمریکا و..، نشانه و مصداقی از این مسئله است.
مسئله، تصویرسازی مخرب از ایشان به مثابه شخصیت مقدس مهربان و مرجع محبوب مذهبیها و نه رهبر عدالتخواه همه مردم، مسئول تحولخواه منتقد مسئولین ناکارآمد، اندیشمند اجتماعی روشنفکر و ... است. مسئله مواجهه شبهسلطنتی با نهاد ولایت فقیه و شخص ولیفقیه است، مواجههای که بیشترین آسیب را به ولایت و ولی فقیه وارد میکند.
البته بدیهی است همه این موارد و کلیت این مسئله نیز تنها یکی از علل اختلال در مناسبات مردم و ولایت است و علت اصلی هم نه در ساحت نظر و روایت بلکه در ساحت عمل و واقعیت است؛ آنجا که رویهها و عملکردهای ضد عدالت و معنویت و کرامت و جمهوریت و... روز به روز شکاف اجتماعی میان جامعه و حاکمیت را تعمیق میکند.
کیوان سلیمانی
@edallat
اصالت واقعیت یا روایت؟
تاکید رهبر انقلاب بر جهاد تبیین را به معنای غلبه روایت بر واقعیت، تحلیل و در واقع تحریف میکنند اما تاکید ایشان بر اولویت، ضرورت و فوریت حل مسائل اجتماعی به ویژه معضلات اقتصادی و مشکلات معیشتی را به معنای اصالت واقعیت فهم نمیکنند.
واقعیت را صامت و بیصدا میخوانند چون از شنیدن صدای آن ناتوانند؛ صدای نارضایتی ۸۳ درصدی و شکاف طبقاتی ۴۰ درصدی و نابرابری ۴۵ برابری و دلار ۵۰ هزاری، صدای سفرههای خالی و خرد شدن استخوان مستضعفان و اتراف مترفین و اشرافیت اشراف ریشدار و بیریش، صدای ناشنوایی سیستمی، صدای عصیان بیصدایان، صدای فرق و فحشا، صدای فقر و کفر، صدای پای قیام لله.
در زمانه غفلت از امهات واقعیت از جمله عدالت و جمهوریت، سخن از ناکافی بودن علاج واقعیت میزنند و با تعارف عدم غفلت از واقعیت بر سر آن منت میگذارند؛ گویی واقعیت، نه صحنه هستی و عرصه عینی و ریشه روایت و سرچشمه ذهنیت بلکه برساختی برخاسته از روایتهای رسانهای است.
صاحب سخن "گفتمان عدالتخواهی همه چیز ماست" را با خیالبافی بودریاری ذیل گفتمان اسلام آمریکایی روایت میکنند.
بدیهی است کلانراهبرد محوری این محافظهکاری مخدر، نه عدالتگسترانی اجتماعی که روایتسازی رسانهای، و تمرکز آن نه بر مستضعفمحوری که بر سلبریتیبازی خواهد بود.
در اینباره:
تحول یا تحریف واقعیت؟
eitaa.com/edallat/382
ریشه اختلال رابطه رهبر و مردم:
eitaa.com/edallat/424
تحلیل وقایع ۱۴۰۱ و نقد تحلیلهای رایج:
eitaa.com/edallat/403
کیوان سلیمانی
@edallat
مردمیسازی یا حمالپروری؟!
امروزه ادبیات مردمیسازی نقل هر محفل و مجلسی شده اما آنچه بر این موجسازی و موجسواریها غلبه دارد، نه جمهوریت بنیادین به معنای حق تعیین سرنوشت با مشارکت فعالانه و واقعاخودجوش مردم در رهبری، تصمیمگیری، برنامهریزی، مطالبهگری، نظارت و اجرا، بلکه محدود و معطوف به حمالپروری قیممآبانه بالا به پایین منتهی به سلب مسئولیت از حاکمیت و تحمیل آن به مردم در عرصه کنشگری عمدتا اجرایی خدماتی و امنیتی است.
ذیل این فضا، استقبال دولتها و مسئولان مختلف و ظاهرا متضاد از مردمیسازی با قرائت محافظهکارانه مذکور، کنش و واکنشی بدیهی در راستای مسئولیتگریزی است نه مردمیسازی و اعتقاد عملی به حق مردم در تعیین سرنوشت خود.
در زمانهای که همه دولتها بلااستثنا، از جمله دولت جاری، در عرصه خصوصیسازی همهچیز حتی نیازهای حیاتی همچون آموزش و پرورش و مسکن و بهداشت و سلامت، با سرعت و همت مضاعف تلاش میکنند، حرکت دانسته یا نادانسته برخی مدعیان مردمیسازی در راستای سلب مسئولیت حکومت، ذیل عناوین خودفریبانه به میدان آوردن مردم، حلقههای میانی، بزرگ بودن دولت، اشتباه بودن تصدیگری، صحیح بودن اصل خصوصیسازی و..، بازی در زمین لیبرتارین افراطی و اسلام آمریکایی است، حرکتی که نه خدمت بلکه خیانت به انقلاب و صاحبان آن، یعنی مردم و خاصه مستضعفین است.
در ایامی که گعدهای هفتنفره و خودمختار و مصون از مواخذه قضایی، به نام مولدسازی و به کام سرمایهداری، چوب حراج به بیتالمال و حقالناس زده و مردم را به هیچ هم حساب نکرده، شعر و شعارسرایی در زمینه مردمیسازی و به میدان آوردن مردم، نه برای قیام به قسط و استیضاح مسئولین، بلکه برای آسفالت کردن خیابان و جمعآوری زباله و مقابله با اعتراضات اجتماعی اسلامی، کمدی تراژیک این روزهای ایران ماست.
بدیهی است که در این میان افراد و گروههای انگشتشماری هستند که در پی جمهوریت اسلامی به معنی واقعی کلمه، نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر، هستند اما روی سخن با اکثریت مجموعهها و گروههای به اصطلاح مردمی دغدغهمند و فعال عرصه مردمیسازی است.
در منطق و مدل حکمرانی اسلامی، مبتنی بر مبانی قرآنی و نبوی و علوی، و همچنین سیره و اندیشه رهبران انقلاب؛ هرچند همه مسئول هستند، اما مسئولیت حکومت، ساختارها و کارگزاران در پیشرفت و اصلاح کشور به مراتب بیشتر از عامه مردم است.
این حقیقت، مبتنی بر منطق عقلانی تناسب مسئولیت با میزان اختیارات، امکانات، قدرت و ثروت است و نیاز به یادآوری این بدیهیات، از عجایب روزگار واژگون ماست.
قابل توجه است که مسئلهی نیازمند بحث و بررسی، نه مسئولیت، که مشروعیت است؛ یعنی مسئولیت ویژه مسئولان که بدیهی است، مسئله، شاخص و معیار مشروعیت بودن انجام یا ترک فعل واجب و مسئولیت، به ویژه در زمینه عدالت، به عنوان مهمترین رسالت اجتماعی و مسئولیت حاکمیت است.
تاکید رهبر انقلاب بر جمهوریت، مشارکت و مردمیسازی نیز امری معقول و مطلوب البته با ملاحظه معیارها و مبانی مطرح شده توسط ایشان است؛ یعنی مشارکت مردم در همه سطوح حکمرانی و ذیل استمرار اولویت مسئولیت حاکمیت.
در این زمینه به این بیانات مغفول رهبر انقلاب که در هیچ ساختمان و سازمان و اساسنامه و پیشواز! مسئولان و فعالان مدعی ولایتمداری نمیبینید و نمیشنوید، توجه بفرمایید:
در یک جامعه اگر مردم از اخلاق خوب برخوردار نبودند، اگر فساد در میان مردم رواج داشت، اگر مردم تعلیم و تربیت را درک نکردند، اگر سطح سواد در میان مردم پایین بود، اگر رشد و آگاهی سیاسی به قدر لازم در مردم نبود، مردم آن جامعه را نمیشود ملامت کرد. حکومتهای آن جامعه را باید ملامت کرد. زمامدارانی که سررشته ثروتهای مادی و معنوی دست آنهاست باید مورد مواخذه، شماتت و عقوبت قرار بگیرند.
مسئله مبارزه با فساد، یک عنصر حقیقی و اساسی در اصلاح امور کشور است. مبارزه با فساد وظیفه همه است اما در درجه اول وظیفه مسئولان کشور است.
۸۱/۱/۱
ملت و بهخصوص مسئولین جمهوری اسلامی، وظیفه دارند با حركت عاقلانه، خردمندانه و حكیمانه، مانع شوند كه دستاوردهای مردم ایران، خدای ناكرده از بین برود.
۱۳۷۵/۰۳/۱۴
خدمترسانی منطقی دارد. ما اصلاً برای خدمت به مردم آمدهایم. فلسفهی وجود ما خدمت به مردم است.
۱۳۸۲/۰۵/۱۵
مردم از ما کار لازم دارند؛ خدمت میطلبند و توقع دارند؛ و حق به جانب آنهاست.
۱۳۸۴/۰۵/۱۲
در اسلام و نظام جمهورى اسلامى، فلسفهى مسئوليت پيدا كردن مسئولان در كشور اين است كه براى مردم كار كنند.
۱۳۸۰/۰۳/۱۴
مردم اقتدار عظیم ملی را به دست مسئولانشان سپردهاند تا.. بتوانند امكانات كشور را به نفع آنها به كار بگیرند.
۱۳۸۵/۰۸/۱۹
مسئولان ما خدمتگزاران مردم و به تعبیر واضح و روشن، نوکران مردمند.
۱۳۸۵/۰۸/۱۹
کیوان سلیمانی
@edallat
آزادی اعتراض و مطالبهگری؛ با نگاهی به مستند بلوار اتحاد
نقد مطالبهگری محافظهکارانه و مشخصههای مطالبهگری عزتمندانه
کیوان سلیمانی
منظریه، منظری به علوم انسانی از دریچه آثار هنری و ادبی جبهه انقلاب
یکشنبه 7 اسفندماه؛ ساعت 22:00
@edallat
بازگشت به حاشیه
درآمدی بر الگوی تحلیل و تحول مسئله حاشیهنشینی
کیوان سلیمانی
از متن:
ذیل «حکومت عدل اسلامی» و در جامعه متوازن، جایی برای پیدایش متن و حاشیه باقی نمیماند. حاشیهنشینی نه ناشی از مشکلات فردی، خانوادگی یا خردهفرهنگی بلکه از عوارض ناعدالتی چندبعدی است. نه باید آن را طبیعی پنداشت و نه حلش را به تعویق انداخت، بلکه باید با باور به شرافت مستضعفان حاشیهنشین بر مرفهان متننشین، و در جهت توازن اجتماعی با تعدیل طبقاتی و تأمین اجتماعی؛ بهبود فوری و جامع حاشیهها را تا حد زیست متعارف اسلامی در اولویت قرار داد.
@edallat
جدال دو اسلام در مسئله حاشیهنشینی.
مجرمان بالقوه یا ولینعمتان شریف؟
از جزوه بازگشت به حاشیه
1⃣ ریشهها و راهحلهای اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱.
◀️ بخش اول؛ تبیین مسئله.
▫️ واقعیت، روایت یا ذهنیت؟ ما قال یا من قال؟ اعتراض، عصیان یا اغتشاش؟ جامعه یا حاکمیت؟ مردم یا دشمن؟ علل ایجادی یا اعدادی؟ فرهنگی اجتماعی یا امنیتی رسانهای؟
۱. مسئلهی محوری این متن، نارضایتی اجتماعی و اعتراضات برخاسته از آن در سالهای مختلف است. بدیهی است هیچ جامعه و انسان سالم دارای عقل و قلب سلیمی موافق خشونت غیرعقلانی و مخالف مقابله با اغتشاش سازمانیافته و تروریسم نیست، اما نه هر اعتراض و عصیانی چنین است و نه این وضعیت، بهانه موجه برای تداوم غفلت از تبیین، توصیف، تحلیل و حل مسئله.
۲. هیچ وجودی خارج از حیطه و احاطه واقعیت نیست اما اگر با تسامح پدیدههای عینی را واقعیت، تصویر رسانهای از آن را روایت و تصور عمومی از آن را ذهنیت بنامیم، میتوان درباره این سه، مباحثی را مطرح کرد.
هرچند امروزه کم و کیف تأثیر روایت بر ذهنیت و هر دو بر واقعیت پیچیدهتر شده اما ضمن اذعان به اهمیت روایت و ذهنیت، واقعیت مهمتر از این دو و روایتساز و ذهنیتساز است و برای تحلیل و تحول اجتماعی باید بر واقعیت متمرکز شد.
در سالهای اخیر با اوجگیری جنگ روایتها، رویکردی در حال غلبه بر طیف محافظهکار است که همسو با پستمدرنیسم، روایت را مهمتر از واقعیت معرفی میکند. این مسیر منجر به پیامدهایی مانند عدم بهبود وضعیت و روایتسازی غیرمنطبق بر واقعیت خواهد شد.
۳. فهم درست یک کنش اجتماعی، مستلزم تمرکز بر ما قال به جای من قال است. هرچند تیپشناسی معترضان نیز معنادار و مفید است اما تمرکز بر آن به جای محتوای مد نظر آنها، منجر به خطای تحلیلی و راهبردی میشود. در برخی تحلیلها تمرکز بر نسل زد و سلبریتیها جای توجه به مطالبات و مدعیات معترضان را گرفته و در نتیجه اصلاح تربیتی و محدودیت رسانهای، موضوعیت و اولویت یافته است.
۴. متغیر داخلی اصلی در اعتراضات، حاکمیت_جامعه و نظام ربط میان این دو است و نه صرف جامعه. نگاه متمرکز بر معترضان و طفره رفتن از پرداختن و پذیرش نقش و سهم حاکمیت، منجر به مقصرپنداری معترضین و سلب مسئولیت از عاملیت اصلی میشود.
۵. برای پیدایش و گسترش یک پدیده، علل ایجادی و اعدادی مختلفی نقشآفرین هستند. علل ایجادی، نقش محوری در پدیداری و تولد مسائل داشته و علل اعدادی نقش مهم در پایداری و تشدید آنها. برای تحلیل و حل بنیادی مسئله باید نقطه تمرکز و عزیمت خود را علل ایجادی قرار داد و علل اعدادی را ناظر به آنها ملاحظه و فهم کرد.
۶. هر پدیده اجتماعی برای پدیداری و پایداری مستلزم ریشهها و بسترهایی در بطن و متن جامعه و فرهنگ آن است. وقایع اخیر نیز، دارای ریشهها و شاخههای چندبعدی در ساحات مختلف اجتماعی، فرهنگی، امنیتی، رسانهای و... هستند. هرچند حضور و هجمه امنیتی و رسانهای محسوستر و گستردهتر از دورههای پیشین بوده اما غفلت از زیربنا یا تمرکز بر روبنا ناموجه است.
جامعه هست و هستی جامعه و مسائل آن فراتر از بازی و نزاع شبکههای رسانهای، فرقههای سیاسی و گروهکهای امنیتی است. مگس بر زخم مینشیند و تا زخم هست مگس هم هست. بنابراین عرصه اجتماعی فرهنگی، ساحت اصلی مد نظر میباشد.
۷. اعتراضات اجتماعی را به دو دسته مسالمتآمیز و خشونتآمیز تقسیم میکنند. شاید بتوان حد متوسط و میانی این طیف را تفکیک و ذیل نوع پرخاشگرانه یا عصیانآمیز یا جهرآمیز دستهبندی کرد. اعتراضات خشونتآمیز را نیز میتوان به دو دسته سازمانیافته و غیرسازمانیافته تفکیک کرد.
این تفکیکهای انعطافبخش ما را از نگاه صفر و صدی بر حذر داشته تا اعتراضاتی که از سطح مسالمت فراتر رفته و به پرخاش و عصیان اولیه رسیده را بلافاصله ذیل خشونت تعریف نکنیم بلکه با پذیرش حق اعتراض حتی در حد پرخاش، جهر و عصیان، معترضان را به افتادن در مسیر خشونت عریان وا نداریم و همچنین هرگونه اعتراض خشونتآمیز ناشی از انگیزههای شخصی و اجتماعی را منتسب به معاندان، سازمانها و گروهکهای تروریستی ندانیم.
۸. باید از تقلیل کنشگران به حاضران در خیابان پرهیز کرد و با نگاه جامع، معترضان خانه تا خیابان، منتقدان فضای مجازی، اعتصابکنندگان، کمککنندگان به معترضان میدانی و نهایتا معترضان و عصیانگران و اغتشاشگران میدانی را ذیل یک اتمسفر نارضایتی و اعتراض چندبعدی و چندسطحی ملاحظه کرد.
تحدید معترضان به اغتشاشگران خیابانی، این کژکارکرد ناخواسته و معنای نهفته را منعکس میکند که تنها اعتراض خشونتآمیز میدانی به رسمیت شناخته میشود. این رویکرد، اعتراضات مسالمتآمیز را به سوی رادیکالیسم و وندالیسم سوق میدهد.
کیوان سلیمانی
@edallat