eitaa logo
جامعه‌شناسی انتقادی اسلامی
1.6هزار دنبال‌کننده
105 عکس
25 ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
Page 15 (27).pdf
464.2K
خیزش و شورش اجتماعی ۱۴۰۱ کیوان سلیمانی https://farhikhtegandaily.com/news/76124/ علوم اجتماعی اسلامی @Isocials
social policy and protest.pdf
2.43M
سیاست‌گذاری اجتماعی و اعتراض دکتر رضا امیدی و دیگران انجمن علمی سیاست‌گذاری اجتماعی دانشگاه تهران علوم اجتماعی اسلامی @isocials
نابرابری؛ سرچشمه مسائل فرهنگی اجتماعی. این‌که ما شعارها را شعارهای اقتصادی قرار دادیم، این به معنای بی‌اعتنائی به مسائل فرهنگی و اجتماعی و مانند این‌ها نیست؛ آن‌ها هم به جای خود مهم است امّا یک اقتصاد نابسامان بر روی فرهنگ جامعه هم اثر می‌گذارد؛ یعنی تأثیر کج و کوله بودن و ناموزون بودن اقتصاد کشور بر روی مسائل اجتماعی و بر روی مسائل فرهنگی هم نباید نادیده گرفته بشود. تورّمِ بالا، در چند سال پی‌درپی خیلی چیز مهمّی است؛ سال‌های متعدّد، پشت سر هم تورّم بالا. خب، این روی نظام توزیع درآمدها در کشور اثر می‌گذارد و توزیع درآمدهای کشور را ناموزون می‌کند؛ یک عدّه‌ای محروم می‌مانند، یک عدّه‌ای هم حالا از طرق مختلفی جیب‌هایشان پُر می‌شود. از هر دو طرف، ایجاد فساد خواهد شد؛ هم از طرف فقر، فسادهای فرهنگی، اجتماعی به وجود می‌آید؛ هم از طرف آن مجموعه‌ای که توانسته‌اند از این آب‌های گل‌آلود ماهی بگیرند، استفاده‌ی نامشروع کنند، حرام‌خوری کنند، از ناحیه‌ی آنها هم فسادهایی به وجود می‌آید. تورّم یک مسئله‌ی صرفاً اقتصادی به نظر می‌رسد امّا انسان می‌بیند نه، این می‌تواند بر روی فرهنگ مردم، افکار مردم، رفتار مردم، مسائل اجتماعی کشور اثر بگذارد. خیلی از فسادهای اجتماعی و فرهنگی هست که اگر ما سر نخ این‌ها را دنبال کنیم، به همین پول‌های حرام و برخورداری‌های تبعیض‌آمیز خواهیم رسید. رهبر انقلاب، ۱۵ فروردین ۱۴۰۲ @iisociology
قرآن به جز از وصف علی آيه ندارد ايمان به جز از عشق علی پايه ندارد 🏴 شهادت امیر مؤمنان مولای متقیان امام شیعیان حضرت علی علیه السلام بر همه محبان و موالیان و شیعیان و پیروان آن حضرت تسلیت باد. @isocials
«قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّةَ عَدْلِهِ» عدالتی كه قاتل علی شد آيا صرفاً اخلاقي بود نظير عدالت امام جماعت يا قاضی و شاهد طلاق يا بينه شرعی؟ اين جور عدالت‌ها كه باعث قتل كسی نمی‌شود بلكه بيشتر باعث شهرت و محبوبيت و احترام می‌گردد. پس آنچه باعث كشته شدن مولا شد، نوع تفكر مخصوصی بود كه در عدالت اجتماعی اسلامی داشت و خودش بر آن اصرار می‌ورزيد. او تنها عادل نبود، عدالت‌خواه بود. همان طور كه فرق است بين آزاد و آزادی‌خواه. يكي آزاد است يعني خودش شخصاً مرد آزادی است و يكی آزادی‌خواه است يعنی طرفدار آزادی اجتماع است و آزادی هدف و ايدۀ اجتماعی اوست. همين طور يكی عادل است يعنی شخصاً آدم عادلی است و يكی عدالت‌خواه است يعنی عدالت فكر اجتماعی اوست.» شهید مطهری، بيست گفتار، صفحه ۱۱ @isocials
13900530_3364_64k.mp3
3.52M
جرم علی عدالت بود. علی در محراب عبادت کشته شد. و بعدها همه شهادت دادند که: «قتل فی محراب عبادته لشدّة عدله»؛ جرم امیرالمؤمنین، «عدالت» او بود و همین عدالت بود که او را به این مقام والا و به شهادت رساند. رهبر انقلاب ۱۳۸۵/۷/۲۱ @isocials
انا لله و انا الیه راجعون استاد عماد افروغ، متفکر و نویسنده شاخص و پیشرو جامعه‌شناسی انتقادی و علوم اجتماعی اسلامی، امروز و در سحرگاه شب قدر بیست و سوم رمضان ۱۴۴۴ به رحمت خدا رفت. روحش شاد.. @isocials
◽️ در آرزوی یک جنبش نوظهورم| بخش اول گفتگو با استاد عماد افروغ. ▪️ آقای دکتر افروغ! کشور هم‌اکنون درگیر مسائلی است که به شدت همه چیز را تحت تاثیر خود قرار داده است. برای ورود به موضوع می‌خواهم از بحث قدیمی‌تری شروع کنم. قبل از این که اعتراضات در سال جاری رخ دهد، وقایع سال‌های 96 و 98 یک ایده‌ای را به وجود آورده‌اند. یعنی می‌توان گفت که تحولات به گونه‌ای در حال رقم خوردن است که گویا فاصله بین اعتراضات دارد کمتر و کمتر می‌شود. ▪️ اگر اعتراضات قبل از 2 خرداد 76 را کنار بگذاریم از بعد از آغاز جنبش دوم خرداد شاهد اتفاقاتی بوده‌ایم که هر کدام با چندین سال فاصله زمانی از هم شکل گرفته‌اند. اتفاقات سال 78 و حوادث سال 88  با 10 سال فاصله از هم رخ داد. اما به مرور فاصله هر کدام از اتفاقات کمتر شد و در سال 96 و 98 تنها با دو سال فاصله شکل گرفت. علیرغم اینکه پس از آن در سال 1401 با یک اعتراض با شدت گسترده تری مواجه بوده ایم اما در این فاصله سه ساله هم شاهد اعتراضات جدی اما محدود صنفی و منطقه‌ای بوده‌ایم. در هر صورت دامنه اعتراضات همچنان ادامه داشت. ▪️ آیا اساسا چنین ایده‌ای را قبول دارید که فاصله بین اعتراضات کمتر می‌شود؟ یا اصلا مساله مهمی در تحلیل به حساب می‌آید یا خیر؟ و دوم اینکه به نظر شما این فاصله به شرط اهمیت کم شدن آن به چه دلایلی کمتر شده است؟ یکی از عوامل موثری را که برای این موضوع نام می‌برند تغییر وسایل ارتباطات جمعی و شکل گرفتن شبکه‌های اجتماعی و گسترش اینترنت است. آیا می‌توان صرفا به این موضوع بسنده کرد؟ ▫️ من یک عین‌گرا و یک رئال هستم، یک رئالیست انتقادی. البته عالم و واقعیت را به جهان مشاهدتی تقلیل نمی‌دهم. قبل از اینکه اعتراضی بروز کند ما باید واقعیت‌های عینی جامعه را ببینیم. عین، خود به خود رو می‌آید ولو این که به خودآگاهی و آگاهی نرسد و وارد ذهن نشود. کار خود را می‌کند و به موقع فوران می‌کند. ▫️ آدمی که عین‌گرا و رئال است و یک نگاه عمقی و ساختاری به قضایا دارد به سراغ ریشه‌های مسایل می رود. اول مسائل را احصا می‌کند و بعد ریشه‌های آن را پیدا می‌کند و اگر روشنفکر مسئول متعهدی باشد به موقع آن را گوشزد می‌کند. ما این کار را کرده ایم. ما سال‌هاست که داریم این کار را می‌کنیم. چه قبل از سال 78 و چه بعد از آن که وارد مجلس شدم و چه بعد از آن. ▫️ خیلی از مسائل را در سال 90 مطرح کردم و چون به رابطه نظر و عمل باور دارم سعی دارم که آن را هم در عمل جاری سازم. با الهام از پیامبر اکرم رطب خورده کی منع رطب کند؟ در دولت نبودم که بگویم نقد جهت‌دار و ابن‌الوقت دولت می‌تواند منافع من را تامین کند. کنار کشیدم و مانند یک روشنفکر مدنی همه چیز را رصد کردم. ▫️ از جمله مسائلی که در سال 96 و همچنین 98 مطرح کردم این بود که به پیمایش سال 94 که در سال 95 منتشر شده توجه کنید. هرچند این پیمایش‌ها تنها سطحی از واقعیت است. چون گفته می‌شود که انسان‌ها الزاما در پیمایش‌ها راست نمی‌گویند. یک سری از سوالات را چه مستقیم و چه تلفنی جواب نمی‌دهند. به تعبیر نویسنده کتاب همه دروغ می گویند اگر به شبکه‌های اینترنتی و جستجوگرهایی که در اختیارشان است دست پیدا کنید می‌بینید که چه چیزهایی را جستجو می‌کنند و در طول شبانه روز دنبال چه چیزهایی بودند. آن سطح صادق‌تری از واقعیت را نشان می‌دهد. ▫️ در آن پیمایش حدود 78 درصد مردم می‌گفتند مشکلات ما اقتصادی است. هیچ امیدی به آینده نداریم. دائما مسائل اقتصادی را مطرح می‌کردند و گوشی هم بدهکار نبود تا این که فوران کرد. اساسا نسبت به ارزش‌ها و هدف بزرگی برای بشر به نام عدالت اجتماعی گوش‌ها بسته می‌شود. دائما گفته می‌شد ولی هیچگونه تغییری در سیاست‌های اقتصادی و تعدیل شکاف درآمدی وجود نداشت. هیچ تحولی ایجاد نمی‌شد و وضعیت کشور روز به روز خراب‌تر می‌شد. این‌گونه شد که واقعه بنزین در سال 98 رخ داد. ◽️ علوم اجتماعی اسلامی ◽️ @Isocials
2⃣ در آرزوی یک جنبش نوظهورم| بخش دوم گفتگو با استاد عماد افروغ. ▫️ رییس جمهور وقت می‌آید و می‌گوید تا صبح روز جمعه از این موضوع خبر نداشته‌ام. یعنی چه؟ این که عذر بدتر از گناه است. مگر می‌شود که خبر نداشته باشد؟ شما چه رئیس‌جمهوری هستی؟ یا اگر خبردار هم شدی چرا می گویی نشده‌ام و دروغ می‌گویی؟ من نمی‌خواهم ایشان را برجسته کنم. دروغ الا ماشاالله در مسئولان ما جاری و ساری است و مربوط به این دولت و آن هم نیست.  دولت قبل هم کم دروغ نمی‌گفت. من دولت قبل، ماقبل دولت روحانی را به یک ماکیاولیست مذهبی متصف کرده بودم که از ابزار مذهب و اخلاق برای کارهای اباحه‌گرایانه خود استفاده می‌کند. آمارها به شما می‌گفتند که اوضاع از چه قرار است اما شما توجهی نمی‌کردید. ▫️ حتی بلد نیستید چگونه با این شورش‌ها؛ آشوب‌ها؛ اغتشاشات و هرچه که اسمش را بگذارید برخورد کنید. نمی‌دانیم اسمش را چه بگذاریم چون در آمیخته است. نه همه را می توان اغتشاش نامید و نه همه را اعتراض طبیعی دانست. ملغمه ای از این‌هاست. شما حتی بلد نیستید که چگونه با این‌ها برخورد کنید. سال‌هاست می‌بینید اما بلد نیستید. ▫️ اتفاقی که مربوط به حضور نیروهای انتظامی در دانشگاه و کوی دانشگاه در سال 78 شد نیز از همین دست است. آنجا گفتیم که اولا ورود معنا ندارد. ثانیا تحت شرایطی هم که باشد بنده هیچ‌گاه توصیه نمی‌کنم؛ برخورد باید متناسب با فضا باشد. شما وارد می‌شوید و معلوم هم نیست که چه کسانی را وارد می‌کنید و همین مسائل را به بار می‌نشانید و معلوم می‌شود که نتیجه چه خواهد شد. این‌ها همه به صورت متراکم و پشت سر هم جمع می‌شود. یعنی اینگونه نیست که بگوییم تمام شد و رفت. این می‌ماند و به شورش و آشوب بعدی تبدیل می‌شود. ▫️ این‌که شما می‌پرسید فاصله اعتراضات کمتر شده به طور عینی به شما می‌گویم بله. این را آمارها نشان می‌دهند. اما آیا تفاوتی میان این‌ها وجود دارد؟ یا فقط اشتراک است؟ مثلا همه این‌ها یک هدف را دنبال می‌کنند یا هدف‌های متفاوتی را دنبال می‌کنند.؟ این‌ها اشتراک و تفاوت دارند. اشتراک‌شان را با تحلیل جامعه‌شناختی خود به طردشدگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بر می‌گردانم. ▫️ یک جماعتی در کشور طرد شده‌اند. حالا بعضی وقت‌ها وجهه طردشدگی اقتصادی بروز می‌کند، بعضی وقت‌ها سیاسی و گاهی هم فرهنگی. انسانی که نگاه ساختاری و عینی دارد و اصلا طردشدگی را برنمی‌تابد. می‌گوید مطلق طردشدگی در کشور باید حذف شود. چیزی که اخیرا دیده‌اید در واقع بیشتر به نظر می‌رسد قطع نظر از ریشه‌ها و عقبه‌های طردشدگی اقتصادی و سیاسی، طردشدگی فرهنگی باشد. پس نمی‌توان تحلیل فرهنگی را نادیده گرفت. چه شعاری می‌دهند و تجلی این شعار چه شده مهم به نظر می‌آید. ▫️ وقتی در جامعه گشتی می‌زنیم می‌بینیم که افتخار برخی خانم‌ها این است که روسری را از سر بردارند. این جای بحث دارد. این جنبش نیست. به این جنبش نمی‌گویند. من در آرزوی یک جنبش نوظهور هستم. زیاد هم گفته‌ام. جایی گفته‌ام که این موضوع به دانشگاه رفته و می‌تواند به یک جنبش نوظهور دانشجویی تبدیل شود. علوم اجتماعی اسلامی @Isocials
3⃣ در آرزوی یک جنبش نوظهورم| بخش سوم گفتگو با استاد عماد افروغ ▫️ محفل دانشگاه و دانشگاهیان آداب و سلوکی دارد. نگاه نکنید که اول چیزهای ناپسند و نامطلوبی در آن وجود دارد. بالاخره دانشجو برچسب دانشجویی بر پیشانی دارد. اهل فکر و روشنگری است. اما آن چیزی که ما در دانشگاه‌ها دیده‌ایم جنبش نیست. جنبش، رهبری و سازماندهی می‌خواهد؛ بیانیه و عقبه هویتی و تاریخی می‌خواهد؛ حمایت مردمی می‌خواهد. ▫️ من چنین خصوصیاتی را در این‌ها نمی‌بینم. مثلا می‌بینم فقط شعارهای سلبی کلی می‌دهند. مرگ بر [؟] سر می‌دهند. از بالا تا پایین را می‌گویند. کل تاریخ را هم می گویند. یعنی مرگ بر روحانیت، مرگ بر اسلام، مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر انقلاب اسلامی. او نمی‌فهمد که چه می‌خواهد جایگزین کند. هیچ طرح جایگزینی هم نمی‌گذارد. ▫️ من از یکی از این دوستان پرسیدم که این‌ها چه می‌خواهند؟ گفت «حالا این بره بعد یک فکری می‌کنیم». این یعنی تجزیه‌طلبی. اصلا هیچ اپوزوسیون مستقلی، صراحتا بحث براندازی و تجزیه‌طلبی در تاریخ ما نداشته است مگر اپوزیسیونی که وابسته به بیگانه باشد. ▫️ حتی رژیم پهلوی هم به مخالفان خود می‌گفت که این‌ها تجزیه‌طلب هستند و می‌خواهند کشور تجزیه شود. اینقدر تابو دارد و اینقدر منع بر روی تجزیه‌طلبی و بعضا براندازی منتج به تجزیه طلبی است. این چیزی که حالا می بینیم ملغمه است. چندان هم نگران آن نیستم مگر اینکه در بستر جنبش اجتماعی بیفتد. ▫️ این اعتراضات هم‌اکنون روی غلطک جنبش نیست. چیز آشفته‌ای است که البته ریشه دارد. علاوه بر آن ریشه طردشدگی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی که شامل اکثریت می‌شود، این جریان، خشم شهری است. شورش طردشدگی است. این خشم قابل پیش‌بینی بود. اگر کتاب خشم شهری و شورش طردشدگان را خوانده باشید مطالعه موردی را در برخی از کشورها از جمله آمریکا، انگلیس، فرانسه، سوئد، یونان و ترکیه انجام داده است. هرجا پلیس وارد شده و یک قتل غیرمترقبه ‌ای اتفاق افتاده مردم به خیابان ریخته‌اند. ▫️ در یونان 200 بانک و 150 ماشین پلیس و دیگر خودروها به آتش کشیده شد. من همیشه نگران بودم که این شوک روحی و روانی که از سوی پلیس وارد شده به اعتراضات گسترده‌ای دامن بزند. پلیس باید مسئولیت آن شوک روحی و روانی وارد بر خانم مهسا امینی را بر عهده گرفته و عذرخواهی می‌کرد. نگران بودم که ایشان فوت کند. چرا که می‌دانستم چنین اتفاقی می‌افتد. ▫️ خیلی از جنبش‌ها را پیش‌بینی کرده بودم.  اتفاق سال 88 را پیش‌بینی کرده بودم. گفته بودم که مردم به خیابان می‌ریزند. چرا نتایج انتخابات را زودهنگام اعلام می‌کنید. اجازه بدهیم حکمیتی بیاید که البته این حکمیت بعد از این اتفاقات رخ داد. به در و دیوار زدم و سعی کردم به بیت رهبری بگویم مراقب باشید، اعلام نکنید حالا اگر اعلام هم می‌کنید مراقب باشید نزنید، بخورید. متاسفانه توجه نشد. بگذریم، نمی‌دانم به ایشان انتقال یافت یا خیر؟ فقط می‌دانم که به رابط ما گفته بودند ما خودمان مشاور داریم. ایشان هم اگر چیزی برای گفتن دارند مکتوب کنند. ▫️ بگذریم، در این مملکت گوش شنوایی در میان مسئولان ما وجود ندارد. یک زمانی می‌گویید گوشی بدهکار نیست. یک وقت هم می‌گوییم چرا گوشی می‌تواند بدهکار نباشد؟ این سوال اساسی‌تری برای بنده است. سعی می‌کنم که این را ریشه‌یابی کنم. خیلی از نظام‌های سیاسی معمولا گوش‌شان بدهکار نیست. اما چرا بدهکار نیست؟ به این پرسش بیشتر باید توجه کرد. آنچه که پس از فوت مهسا امینی رخ داد خشم است. این جنبش نیست. ▪️ پس شما هم می‌پذیرید که فاصله این اتفاقات دارد کم می‌شود؟ ▫️بله ▪️ و تعبیری که برایش به کار می‌برید این است که به واسطه طردشدگی ما شاهد ظهور خشم شهری شده‌ایم؟ ▫️ نه. این اتفاق اخیر خشم شهری است. ▪️ پس آخرین اتفاق را خشم شهری می‌دانید؟ ▫️ بله. آخرین اتفاق خشم شهری است و در تمام کشورهایی که قتل غیرمترقبه‌ای اتفاق افتاده این خشم پدید آمده است. اتفاقا من یک عنوان بالاتری هم برای آن دارم. می‌گویم قطع نظر از این خشم شهری؛ در پشتش چیز دیگری است. تمام این‌ها را به تحلیلی به نام طردشدگی بر می‌گردانم. این جریان یک اشتراک و یک تفاوت دارد. اشتراکش همان طردشدگی است اما تفاوتش این است که وجه فرهنگی طردشدگی در قالب یک خشم شهری اتفاق افتاده است. ◽️ علوم اجتماعی اسلامی ◽️ @Isocials
4⃣ در آرزوی یک جنبش نوظهورم| بخش چهارم گفت‌وگو با استاد عماد افروغ ▫️ نظام ما همیشه در معرض اتهام فساد سیستمی بود. بنده در جواب به دوستان می گفتم که با احتیاط از فساد سیستمی صحبت کنیم. وقتی یک نظامی با بخشی از فساد خود برخورد می کند اسمش دیگر فساد سیستمی نیست. اما در اتفاقات اخیر نظام در برابر اقدام پلیس سکوت کرد. عذرخواهی نکرد و بیانیه هم نداد و خودش را در معرض یک اتهام فساد سیستمی قرار داد. حیف شد. ▫️ حالا ریشه طردشدگی را پی می‌گیریم. ریشه طردشدگی نگاه صفر و یکی است. یک نگاه قطبی‌شدگی کاذب است. ما به لحاظ تاریخی یک جامعه طیفی هستیم. یک جامعه متکثر هستیم. جامعه طیفی و متکثر اقتضائات خود را دارد. حتی بازتابی هم روی نوع و شیوه رهبری دارد. رهبری نخ تسبیح است و نباید به یک مهره تسبیح تقلیل یابد. ولی عده‌ای رند سیاسی از اول انقلاب سعی کردند که جامعه را قطبی کنند. اما جامعه ما قطبی نیست. می توانم ادله خودم را هم بیاورم. ▫️ جامعه آمریکا قطبی است. چون طبقه اجتماعی در آن شکل گرفته است. ما یک طبقه داریم و یک طبقه اجتماعی. طبقه همه جا هست، اما طبقه اجتماعی در صورتی شکل می‌گیرد که یک انسدادی در اقتصاد، جامعه مدنی و در سیاست شکل بگیرد. الان این دو قطبی را کاملا می‌توانید در آمریکا ببینید. ▫️ انسداد ساختاری یعنی اینکه طبقه کارگر نمی‌تواند به متوسط تبدیل شود و متوسط هم نمی‌تواند به طبقه بالاتر تبدیل شود. چون انسداد وجود دارد. ممکن است که کسی حسب تصادف تحرک اجتماعی داشته باشد. طبقات مانند لایه‌هایی از هم جدا هستند. حتی محل کار طبقه کارگر و متوسط در یک کارخانه از هم جداست. محل استراحت و محل مسکونی‌شان هم جداست. ما این‌ها را نداریم. ▫️ جامعه مدنی ما قطبی نیست، بلکه طیفی است. یعنی تعاملات بین طبقاتی و تعاملات بین گروهی قومیتی و مذاهب زیادی داریم. آن تعاملات هم در آنجا به شکل عمودی است. یعنی هر کسی با هر کس دیگری به دلیل این جدایی، تعاملات ایدئولوژیک ندارد. سیاست آنان هم مشخص است. یا حزب جمهوری‌خواه هستند یا حزب دموکرات. در انگلیس هم همین است. یا حزب کارگر است یا حزب محافظه کار. حزب لیبرال هم نمودی ندارد. همین نشانه این است که ما جامعه طیفی هستیم. قومیت ها و مذاهب متکثر داریم. ▫️ علاوه بر این اجتماعات نوظهوری هم هستند که حکایت از تکثر می‌کنند. اما این تکثر نمود ندارد. چرا تکثر در فرهنگ و سیاست نمود ندارد؟ چرا در اقتصاد نمود ندارد؟ به دلیل قطبی‌شدگی کاذبی که دو گروه چپ و راست از اول انقلاب آن را راه انداخته‌اند. در جنگ نتوانسته‌اند آن را پیش ببرند. به دلیل اینکه اقتضای جنگ وحدت بود و نیاز به انسجام داشت. اما بعد از جنگ در بستر رابطه قدرت-‌ثروت تلاش خود را کردند؛ نه ثروت- قدرت. ▫️ آن قطبی‌شدگی اجتماعی غرب، در بستر ثروت به قدرت است. یعنی از طریق ثروت به قدرت می‌رسند. اما اینجا قدرت-ثروت است. چون ما در اداره کشور تمرکز‌گرا و متکی به نفت هستیم. چه کسی دسترسی به اقتصاد نفتی دارد؟ دولت. به دولت می‌روند که هم از تنعمات اقتصاد نفتی استفاده کنند و هم از این تمرکز گرایی بهره سیاسی و فرهنگی بیشتر ببرند. ▫️ اما روح فرهنگ ما با تمرکزگرایی سازگار نیست. ولی از زمان پهلوی بنا شده و همینطوری ادامه یافته است. ما مظروف گران‌سنگ انقلاب اسلامی و قانون اساسی را در ظرف پهلوی ریخته‌ایم. در ظرفی که از زمان پهلوی درست شد و هنوز هم ادامه دارد. ▫️ ما آمایش سرزمین نداریم. اصلا توجه به فضا نداریم. مناطق ما محروم مانده‌اند. چرا؟ مگر سایه سنگین تهران می‌گذارد؟ دیگر برای بقیه چیزی نمی‌ماند. ▫️ الان طردشدگی‌ها به صورت متراکم وجود دارد. این‌ها آمدند و فضا را قطبی کردند. این فضای قطبی، سنگین است. اقتصاد و هژمونی و سیاست و فرهنگ در اختیارشان است. اما باور کنید همه ما متاثر از این قطبی‌شدگی هستیم. همه ما در این دام هستیم. همه ما بازی خورده‌ایم. مگر تسبیح فقط دو مهره دارد؟ این وسط بقیه چه شده اند؟ طرد شدند. آمار هم این را می گوید. در سال 98 آمار تصادفی منتشر شد. ▫️ شخصی داشت گزارشی از نظرسنجی متعاقب سال 98 می‌داد که این را هم مطرح کرد. گفت علاوه بر این‌که نارضایتی اقتصادی 81 درصد بوده از مردم سوال شده که تا چه اندازه ای گرایش به چپ و راست دارید؟ روی هم رفته 26 درصد گفتند که چنین گرایشی دارند. 74 درصد بقیه کجا هستند؟ ▪️ همان اصلاح‌طلب و اصولگرا دیگر؟ ▫️ بله، قبلا می‌گفتند چپ و راست. چپ عدالت‌خواه می‌شود آزادی‌خواه و راست محافظه‌کار می‌شود عدالت‌خواه. چرا این موضوع عوض می‌شود؟ چون می‌خواهند به آن سفره برسند. ▪️ چون اساسا حضور در قدرت معادله‌اش تغییر یافته است. ▫️ دقیقا همین است. یعنی نگاه می‌کند اقتضای امروز این شعار است. اما شما اگر ایدئولوژی دارید باید پای آن بایستید. ▫️ علوم اجتماعی اسلامی ▫️ @isocials
5⃣ در آرزوی یک جنبش نوظهورم| بخش پنجم و پایانی گفت‌وگو با استاد عماد افروغ ▪️ پس شما هم ریشه آن طردشدگی را دوقطبی‌سازی می‌دانید؟ ▫️ بله دوقطبی‌سازی و آثار ساختاری آن. ذهن‌ها را آن‌گونه بار آورده‌اند. همه ما تحت تاثیر هستیم. در آخرین سخنرانی خود در دانشگاه گفته‌ام که جامعه ما طیفی و متکثر است. ما وحدت در عین کثرت ملاصدرایی داریم. این یعنی توجه به کثرات. ▫️ ما سکولاریزم را هم نپذیرفته‌ایم. چون اگر آن را بپذیریم نمی‌توانیم با تکثر کنار بیاییم. چون می‌گوییم اخلاق و دین نیایند. اخلاق و دین باید بیاید ولی انحصار نباشد. چون اگر انحصار بیاید یعنی اسیر آن هم شده‌ایم. فاصله اتفاقات کمتر شده ولی بحثی که اخیرا وجود دارد عقبه طردشدگی دارد ولی ناشی از جرقه‌ای بود که با فوت مرحومه مهسا امینی زده شد و خشم شهری بروز کرد. ▪️ فکر می‌کنید در این بیش از 70 روزی که از شروع ناآرامی‌ها و اعتراضات می‌گذرد آیا صدای این طردشدگان شنیده شده است؟ شما در مصاحبه قبلی خود اشاره کرده‌اید که یک جنبش دانشجویی باید شکل بگیرد. ما در این اعتراضات اخیر حضور پررنگ دانشجویان را شاهد بوده ایم. فکر می کنید این گروه هم جز آن طردشدگان هستند؟ ▫️ الزاما نمی‌شود بگوییم که همه وجوه طردشدگی سراغ همه آمده است. هر قشری متناسب با خودش دچار طردشدگی شده است. من چرا می‌گویم جنبش دانشجویی نوظهور؟ چرا که شناختم از جنبش دانشجویی گذشته است. ما جنبش‌های دانشجویی موفقی داشته‌ایم. 16 آذر و 13 آبان را داشته‌ایم. یک جریان عدالتخواهی هم در سال‌های اخیر داشته‌ایم. ▫️ وقتی جنبش دانشجویی می‌شود به عقبه آنان وصل می‌شود. ارزش‌هایشان تعریف شده است و با فرهنگ ایرانی هم سازگارتر هستند. 4 تا کتاب می‌خوانند چهار تا بحث می‌کنند. با گفت‌وگو انس بیشتری دارند. این‌ها همه فرصت‌هایی است که می تواند در اختیار جنبش دانشجویی باشد. ▫️ ضمن این‌که ما می‌گوییم که اگر قرار است جایی خط بدهد به سیاست و اقتصاد، بهتر است که آن محیط علمی و دانشگاهی باشد. بهترین خط‌دهی را از علم و فرهنگ سراغ داریم. بنابراین چون نسبتی بین دانشگاه و دانشجو و فرهنگ و علم است امیدوارم این اتفاق بیفتد. ضرورت گفتگو و آداب آن را گفته‌ایم که وارد دانشگاه شود تا تبدیل به جنبش دانشجویی شود. ▪️ دانشگاه اصلا چه نقشی می‌تواند داشته باشد؟ ▫️ دانشگاه باید با عرصه داغ جامعه ارتباط داشته باشد. سوال و مساله بگیرد و ببرد در عرصه منجمد دانشگاهی تبدیل به تئوری کند و آن را به جامعه برگرداند. به این می گوییم دیالکتیک خرد و جامعه. دانشجویی که الان کف خیابان آمده است مراد من نیست. این باید به محیط علمی بیاید و در قالب گفت‌وگو تبدیل به تئوری و ایدئولوژی شود و آن‌وقت مطالبات خود را به‌سامان‌تر دنبال کند. ▫️ الان واقعا نمی‌دانم خواسته دانشجویان چیست؟ نمی‌فهمم. رهبری‌شان کیست؟ نمی‌فهمم، سازماندهی‌شان چیست؟ نمی‌فهمم. فقط ساعت 9 به بعد شعارهایی را می‌شنویم. این که نمی‌شود. اگر بخواهد به همین منوال پیش برود این جریان بازنده است. نمی‌تواند فرصت‌های نظام را بیشتر کند. ▫️ در حالی فرصت‌های نظام در مواجهه با کاستی‌های خود بیشتر می‌شود که طرف یقه‌اش را خوب بگیرد. هم مساله‌شناسی کند و هم راهبرد بدهد و هم فشار بیاورد و راه‌حل بدهد. ممکن است که الان یک انعطافی را نشان بدهد بعد از این‌که آب‌ها از آسیاب افتاد نشانتان می‌دهد. هر چه هم می گوییم کسی گوش نمی دهد. بیایید مطالبات خود را جدی‌تر مطرح کنید تا تبدیل به جنبش اجتماعی و دانشجویی شود و مطالبات خود را سنگین تر مطرح کند تا به نتیجه برسد. برگردم به سوال شما. ▫️ این اتفاق فراگیر، خشم شهری، دارد آثار خود را می‌گذارد اما ضمانتی وجود ندارد که تداوم داشته باشد. یعنی چه که آثار خود را گذاشته؟ الان دارند از افراد مختلف دعوت می‌کنند که بیایید در این جلسه و آن جلسه شرکت کنید و راه‌حل بدهید و مساله‌شناسی کنید. البته بنده برخلاف گذشته هیچ کجا نمی‌روم. می‌دانید چرا؟ اصلا با شناختی که از عالمان خود در تاریخ آموخته‌ام به این نتیجه رسیده‌ام که این صاحب قدرت است که باید در خانه اهل علم را بزند. اگر کسی می‌خواهد بشنود خودش باید بیاید. ▪️ سنت نصیحت‌الملوکی ندارید؟ ▫️ نه. این کار را در عرصه مدنی انجام می‌دهم. نصیحت‌الملوکی این نیست که به کاخش برویم. قدرت دولتی باید معرف قدرت مدنی و اجتماعی باشد. بیا و حرف را بشنو. آنها می‌خواهند مانور دهند و بگویند که این‌ها هم آمده‌اند و حرف‌هایشان را زده‌اند. من چیزی که دیدم از این‌ها این است که اصلا عنایتی به عمل  ندارند. این‌ها حرف را برای حرف می‌خواهند. حرف برای حرف هم کارکرد دارد. ▫️ علوم اجتماعی اسلامی ▫️ @Isocials
پیام استاد پارسانیا درباره ارتحال استاد افروغ. انا لله و انا الیه راجعون ارتحال دکتر افروغ بر فرزندان و خانواده ایشان، بر اصحاب علوم اجتماعی و جامعه علمی، به دوست‌داران انقلاب و دردمندان امت و جامعه اسلامی و به همه عزیزانی که تجدید حیات معنوی و رنسانس دینی جامعه بشری را در جهت تحقق جامعه مهدوی دنبال می‌کنند، تسلیت باد. دکتر افروغ همان‌گونه که همواره اعلام می‌داشت هویت خود را در مسیر رشد و بالندگی انقلاب اسلامی ایران و آرمان‌های جهانی آن تعریف می‌کرد. او تلاش پی‌گیر و دردمندانه خود را در مسیر گسترش لایه‌های فرهنگی جوشش فعال امت اسلامی و نقد سازه‌ها و ساختارهای نظری مسلط بر جامعه معاصر بشری دنبال می‌کرد و جایگاه خود را در حلقه وصل تعامل خلاق و فعال دو نهاد دانشگاه و حوزه جستجو می‌کرد. او می‌کوشید تا به تعبیر خود لایه‌های عمیق فرهنگ اسلامی را که ریشه در متون و نصوص دینی داشت و به نظر او در حکمت اسلامی به طور عام و فلسفه صدرایی به طور خاص تجسم یافته بود در سازه‌های نظری و ساختارها و کنش‌های اجتماعی جامعه اسلامی ایران شناسایی کند و این رسالت را در فعالیت‌های مختلف علمی فرهنگی و اجتماعی خود در نظر می‌گرفت. بیش از دو دهه آمد و شد مستمر و اغلب هفتگی او به قم بخشی مهم از جهاد علمی اوست و ثمره این تلاش همراهی برای تکوین رشته‌هایی نظیر فلسفه علوم اجتماعی و بازآرایی دانش اجتماعی مسلمین و تربیت طلاب و دانشجویان و تدوین رساله‌های و تالیف کتب علمی است. این استاد در لیله‌القدر ضیافت الهی به ملکوت اعلی پیوست تا قضای الهی را از افق آسمانی در تحقق آرمان‌های تاریخی خود ببیند و تقدیر خداوند را در رشد و توسعه امت اسلامی نظاره کند. حمید پارسانیا ۱۴۰۲/۱/۲۶ علوم اجتماعی اسلامی @Isocials
منبرهای پرخاشگوی و مدارای دینی. سخنرانی اخیر رهبر معظم انقلاب بسیار اهمیت داشت از این جهت که استدلال می کرد که اقتصاد نا به سامان روی فرهنگ و جامعه هم تأثیر دارد. این که صحنه فرهنگی اصلاً اینطور نیست که تنها یک سلسله از دیگری‌های امنیتی و اعتقادی غربی داشته باشد و در مقابل کار فرهنگی هم عبارت است از یک سلسله گزاره‌های اعتقادی که به شکل مرتب باید بازتولید شود.  ایده مارکسیستی و مارکسیسم ایرانی می‌گفت اساساً دین قرار نیست و نمی‌تواند تغییر ایجاد کند چون دین خودش یک روبناست. باید در زیربنای جامعه دگرگونی ایجاد کرد و زیربنای جامعه اقتصاد است. می‌گفت ما یک زیربنا داریم و یک رو بنا: زیربنا اقتصاد و روبنای فرهنگ و دین. این ایده در فضای اجتماعی ایران بسیار مورد استقبال قرار گرفت. کم‌کم در مقابل این ایده یک پاسخ شکل‌گرفت که پاسخ دقیقی نبود و آدرس غلطی بود. آن پاسخ این بود که دین نه فقط رو بنا نیست بلکه تمام بناست و اقتصاد نه فقط زیربنا نیست بلکه هیچ جای بنا نیست. اصلا دین یک مسیر جدا و اقتصاد یک مسیر جداست و تصور می شد که ما می‌توانیم فرهنگ دینی را منهای در نظر گرفتن زمینه‌های اجتماعی و عمومی گسترش دهیم. این که الآن هم برخی یا اغلب این طور فکر می‌کنند می توانیم در اقتصاد به سمت آزادسازی و واگذاری مالکیت‌ها به طبقات برخوردار پیش برویم ولی در اوضاع فرهنگی ما هیچ اتفاقی نیفتد؛ این که گمان می‌کنند می‌توانیم یک وضعیت اقتصادی داشته باشیم که در آن چندین سال تورم‌های پیاپی بالا و نابرابری‌های گسترده و عقب ماندگی در عدالت و روابط مافیایی در آن وجود داشته باشد ولی دین و فرهنگ دینی کار خودش را کند؛ از رسوبات همان پاسخ غلط و آدرس اشتباه است. ما در سال‌های اخیر دچار سربرآوردن اسلام پرخاشگو، و دچار گفتمان اسلامی ای هستیم که سر رفق و مدارا ندارد و استدلال رهبری در خصوص «اهل تضرع بودن خیلی کسانی که کشف حجاب می‌کنند»، تلنگری است به این فقدان مدارا و رشد پرخاشگری در گفتار دینی. منبری‌های پرخاشگو جاده‌صاف کن سر برآوردن دیگری‌های ظاهری خود و آن چیزی که به عنوان اسلام رحمانی از ان یاد می‌شود هستند اما تأکید بر مدارا یک ایده ناب دینی و بنیادهایی حکمی، وحیانی و اخلاقی مستحکمی دارد. یکی از مهم‌ترین حوزه‌های مدارا، اخلاق ترویج دین و همچنین بحث امر به معروف است. به عنوان نمونه در فرازی از این کتاب آمده است: «در باب امر به معروف و نهی از منکر، یکی از مهمات همین رفق و مدارا کردن است. ممکن است اگر انسان مرتکب معصیت یا تارک واجبی را با شدّت و عنف بخواهد جلوگیری کند، کارش از معصیت کوچک به معاصی بزرگ یا به ردّه و کفر منتهی شود. در ذایقه انسان، امر و نهی تلخ و ناگوار است و غضب و عصبیت را تحریک می کند. آمر به معروف و ناهی از منکر باید این تلخی و ناگواری را با شیرینی بیان و رفق و مدارا و حسن خلق، جبران کند تا کلامش اثر کند و دل سخت معصیت کار را نرم و رام سازد». متاسفانه عنصر مدارا که ضرورت گفتمان دینی است، در گفتمان دینی ما یک عنصر لیبرال و یک لیبرالیسم فرهنگی جلوه داده می شود که خود نشان دهنده این است که چقدر متأثر تحجر و منبرهای پرخاشگو از این عنصر فاصله گرفته‌ایم.  یعنی چیزی که از نگاه وجودشناختی عرفانی امام برآمده و از اساس، ایده انقلاب اسلامی بوده، تحت تأثیر منبریان پرخاشگو و رتوریک نفرت، از فرهنگ دینی ما کنار گذاشته می‌شود؛ معلوم است که با این شیوه هیچ وقت نتیجه نمی‌گیریم. این غیبت مدارا تنها در سطح منبر و خطبه نمی ماند چرا که جنبش نفرت تبدیل به سیاست هم می شود. یک سطح خطبه‌های دینی است و مهم‌تر از طرح جنبش نفرت در یک خطابه دینی این است که خط مشی‌گذاری دینی و حتی نهادسازی دینی ما بر اساس غیبت مدارا باشد.  انتهای این پرخاشگویی خارجی‌گری است و این نگرش فرهنگی خوارج که ارتکاب کبیره را مساوی با کفر می‌دانستند. به این دلیل بود که دینی منهای مدارا داشتند و تنها بر نگاه سلبی تأکید داشتند و معتقد بود که این اشتباه را باید آن قدر بزرگ کنم تا او از دایره دین خارج شود. در مقابل مدارا برعکس است، مدارا جنبه‌های وجودی او را می گیرد. برای مثال او عنصر حجاب را ندارد، اما آیا عنصر معنویت و ارتباط با خدا را هم ندارد؟ آن‌جا تک تک رفتار و افعال انسان ها می توانند حامل نشانه هایی از دین باشند و تک تک رفتارها اهمیت پیدا کند و شخصیت انسان براساس آن بازسازی شود نه براساس آن اشتباهات و خطاها. از این جهت است که بدون این‌که از اهمیت حرمت حجاب کم کند و بگوید حرام نیست یا الزام‌آور نیست و اختیاری است، اما مرتکب کشف حجاب را از دایره دین خارج نمی‌کند.  ✍ مجتبی نامخواه متن کامل: http://tabagheh3.ir/post/606 علوم اجتماعی اسلامی @Isocials
1⃣ متن سخنرانی نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی در دیدار با رهبر انقلاب| بخش اول ▫️ وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ. آیه‌ی 87 سوره یوسف 🔹️ جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا امروز درگیر انواع هجمه‌های رسانه‌ای، جنگ و تحریم بوده است. قطعی است که این هجمه‌ها از ابتدای انقلاب تا کنون بخاطر حرف نوی انقلاب اسلامی و دیگری است که در برابر هژمونی غرب ایجاد کرد و امید ملت‌های مستصعف شد. که مبتنی بر آن‌ها تحلیلی پدید آمد که دلیل اصلی مشکلات کشور و ناامیدی مردم همین هجمه‌هاست. 🔸 بر اساس این ایده نیز روایت پیشرفت برای تزریق امید به مردم مطرح شد، غافل از اینکه این ایده برای حل بحران ناامیدی راهگشا نیست. چرا که مسئله‌ی ناامیدی مردم، صرفاً برساختی رسانه‌ای نمی‌باشد، بلکه می‌توان گفت موضوعی واقعی و مسئله‌ی اصلی کشور است. این ناامیدی در دو انتخابات گذشته و با مشارکت کم‌تر از ۵۰ درصدی مردم و دوم شدن آرای باطله در انتخابات ریاست‌جمهوری نشان داده شد. 🔸️ به زعم ما اتفاقاتی باعث ناامیدی مردم شده است که می‌توان آن‌ها را ذیل دو سرفصل صورت‌بندی کرد. ۱. تحمیل: تفاوت جمهوری اسلامی با دموکراسی‌های غربی و دیکتاتوری این است که مبتنی بر ایده‌ی امت و امامت خود را مکلف به رشد مردم می‌داند و اگر این رشد محقق نشد، دست به تحمیل نمی‌زند. اما  علی‌رغم تذکرات رهبر انقلاب رابطه‌ی بین حاکمیت و مردم مختل و در برخی موارد تبدیل به روند تحمیل سیاست‌ها از طرف حاکمیت به مردم شده است. حضرت‌عالی در بیانات نوروزی خود همراهی افکار عمومی را برای تحقق سیاست‌ها و ایده‌ها ضروری دانستید. قانونی بودن حجاب، یکی از سیاست‌های درستی است که در خصوص نحوه‌ی اجرای آن مناقشات زیادی وجود دارد. سؤال ما این است که آیا در خصوص نحوه‌ی مقابله با گسترش بدحجابی، دستگاه‌های مسئول به دنبال تعامل با مردم هستند یا اینکه همچنان بدون توجه به افکار عمومی به برخورد انتظامی با افراد بدحجاب ادامه می‌دهند. یا مثلاً در مورد اینترنت که با زندگی روزمره‌ی مردم در ارتباط است، که علی‌رغم مخالفت افکار عمومی، محدودیت‌های غیرضروری، ناگهانی و دائمی اعمال می‌شود. ۲. تعارض میان سیاست‌ها و گفتمان‌های اعلامی و اعمالی: از مهم‌ترین مواردی که منجر به بی‌اعتمادی و ناامیدی مردم می‌شود، تفاوت میان مواضع مسئولین نظام و واقعیت‌های صحنه است. که در این رابطه به سه مورد اشاره می‌کنیم. الف) همواره از اهمیت مشارکت حداکثری مردم در انتخابات، به‌عنوان پشتوانه‌ی مشروعیت نظام، صحبت می‌شود. اما درموردی مثل ردصلاحیت‌ها در انتخابات 1400 که حتی منجر به اعتراض حضرت‌عالی نیز شد با وجود آن که امکان تغییر صحنه به نفع مشارکت وجود داشت، هیچ اتفاقی نیفتاد و نتیجه شد آنچه دیدیم. ب) موردِ دیگر سیاست‌های تعمیق‌کننده‌ی نابرابری است. هدف اصلی انقلاب، جامعه‌ی بی‌طبقه توحیدی و تحقق عدالت بیان می‌شد اما طی سه دهه‌ی اخیر با شکل‌گیری طبقه مرفه جدید و اجرای سیاست‌هایی مثل خصوصی‌سازی به‌طور خاص در حوزه‌ی آموزش و سلامت، وضع به جایی رسید که در دهه‌ی 90 حضرت‌عالی درمورد عقب‌ماندگی در عدالت تذکر دادید. اما نتیجه‌ی این تذکر، تقلیل مسئله به «پیوست عدالت» در سیاست‌ها شد. آخرین مورد از سیاست‌های تعمیق‌کننده‌ی نابرابری، افزایش 27 درصدی حداقل دستمزد کارگران در وضعیت تورم 44 درصدی در سال جدید بود. ج) موضوع شفافیت آرای نمایندگان مجلس به‌عنوان وعده‌ی اصلی نمایندگان فعلی و شفافیت حقوق و مزایای مدیران که در قانون برنامه‌ی ششم توسعه به آن اشاره شده است، از جمله‌ خواسته‌های بدیهی مردم هستند که همچنان مغفول واقع شده‌اند. 🔸 علوم اجتماعی اسلامی 🔸 @Isocials
2⃣ متن سخنرانی نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی در دیدار با رهبر انقلاب| بخش دوم 🔸 همان‌طور که بیان شد تحمیل در اجرای سیاست‌ها و تعارض بین سیاست‌ها و گفتمان‌های اعلامی و اعمالی، ارتباطی به تحریم یا هجمه‌های خارجی ندارند. سؤال اصلی این است که ریشه‌ی مبتلا شدن کشور به این مسائل ناامیدکننده چیست؟ به نظر ما می‌توان دو ریشه برای آن‌ها قائل شد که در ادامه بیان می‌شود. ۱. پافشاری بر سیاست‌های غلط: یکی از اشکالات اساسی نظام حکمرانی ما دادن پاسخ‌های بعضاً غلط به مسائل است. غلط بودن این پاسخ‌ها یا  کتمان شده یا روند اصلاح آن‌ها طولانی می‌شود. در همین رابطه به دو مصداق خصوصی سازی و شورای عالی اقتصادی سران قوا می‌پردازیم. خصوصی‌سازی: امروز ۱۶ سال از معرفی خصوصی سازی به عنوان راهکار مقابله با جنگ اقتصادی گذشته؛ فارغ از فسادها و اشتباهاتی که در جریان واگذاری‌های متعدد رخ داده،گزارش نهادهای رسمی کشور نیز بر به هدف نرسیدن خصوصی‌سازی مهر تایید می‌زنند. به‌نظر می‌رسد 16 سال خصوصی‌سازی مارا نه تنها قوی‌تر نکرد، بلکه ما را در برابر دشمن ضربه‌پذیرتر نیز کرد. خصوصی‌سازی حتی منجر به چابکی و تمرکز دولت روی وظایف اصلی‌اش هم نشد. یکی از ریشه‌های قیمت 50 هزار تومانی دلار، شرکت‌های سابقاً دولتی هستند که خصوصی شده‌اند و از برگرداندن ارزشان خودداری می‌کنند. با این تفاسیر آیا سیاست‌های کلی اصل ۴۴ منجر به مقابله با جنگ اقتصادی شد یا ما را در این جنگ آسیب‌پذیرتر کرد؟ در پاسخ عموماً دو مورد مطرح می‌شود. اول گفته می‌شود خصوصی‌سازی مورد اجماع اقتصاد‌دان ها بود. اما اکنون بسیاری از آنان دیگر این سیاست را تجویز نمی‌کنند. دوما میگویند اصل سیاست‌ها خوب بود اجرایش مشکل داشت. طبق قانون اساسی رهبری ناظر اجرای سیاست‌هاست که این امر به مجمع تشخیص مصلحت نظام تفویض شده است. اگر مشکلی در اجرا وجود دارد، یک پای مسئله، دستگاهی است که به این وظیفه خود عمل نکرده است. اما مسئله‌ی مهم اینجاست که این چه سیاستی است که هیچ دولتی، علی‌رغم همسو بودن با آن، قادر به اجرای درستش نیست؟ به‌نظر می‌رسد بازنگری در این سیاست و قانون اجرایی آن برای تحقق اهدافش مثل عدالت اجتماعی و مردمی‌سازی اقتصاد ضروری است. شورای عالی سران قوا: سیاست غلط دیگری که هنوز روی آن پافشاری می‌شود، تصمیم‌گیری‌ درباره‌ی برخی مسائل مهم کشور در شورای سران قواست. این شورا جهت هماهنگی قوا برای مقابله با جنگ اقتصادی شکل گرفت، اما عملاً تبدیل شد به محفل قانون‌گذاری چندنفره. و بستری به وجود آورد برای دور زدن مردم، ساختارهای رسمی و محفلی کردن حکمرانی. مرور عملکرد این شورا حاکی از این است که شورا نه تنها تاکنون در اجرای مأموریت‌های اصلی خود موفق نبوده، بلکه باعث شکل‌گیری بحران‌هایی مثل اتفاقات آبان 98 هم شده که هزینه‌هایی غیرقابل محاسبه‌ برای کشور به‌وجود آورده. با این وجود اما این شورا تعطیل که نمی‌شود هیچ، بلکه در آخرین شاهکار، در مصوبه‎‌ی مولدسازی، علاوه‌بر مجلس، قوه‌ی قضائیه را نیز دور می‌زند. 🔸️ این دو مورد از مهمترین مصادیق پافشاری‌ بر سیاست‌های غلط بودند. همان‌طور که شما فرموده‌اید، انقلاب اسلامی همواره آماده‎‌ی تصحیح خطاهای خویش است. لذا امیدواریم مطابق با همین نگاه با تغییر سیاست‌ها و ساختارهای اشتباه مانند دو مورد فوق امید به معنای واقعی کلمه محقق شود. 🔸 علوم اجتماعی اسلامی 🔸 @Isocials
3⃣ متن سخنرانی نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی در دیدار با رهبر انقلاب| بخش‌سوم و پایانی ۲. تضعیف نقش مردم در عرصه‌ی سیاست: 🔸 جمهوری اسلامی از بدو تاسیس دارای بسترهای نهادینه شده‌ای از قبیل انتخابات بود که به‌واسطه‌ی آن مردم امکان مشارکت و تغییر سیاسی داشتند. این موضوع خود مایه‌ی امیدواری مردم بود اما در چندسال گذشته با مخدوش شدن این بسترها، امید مردم به تغییرات سیاسی نیز تضعیف و جامعه دچار انفعال سیاسی شد. 🔸 مطابق با قانون اساسی اِعمال قوه‌ی مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی است. اما تغییر جایگاه شوراهای عالی از شوراهای مشورتی و هماهنگی به قانون‌گذاری و افزودن شورای نگهبانِ ثانی از دل مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس را از کارکرد انداخته است. بدیهی است از کارکرد افتادن قوه مقننه یکی از اصلی‌ترین دلایل مخدوش شدن ماهیت انتخابات مجلس و عدم اقبال مردم به آن است. 🔸 بستر دیگر مشارکت سیاسی مردم انتخابات ریاست جمهوری است که به دلیل رویه‌ی غیرشفاف و غیرپاسخگوی شورای نگهبان در بررسی صلاحیت‌ها متزلزل شده است. همین موضوع به طور مشخص یکی از دلایل مشارکت پایین در سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری بود. 🔹️ برای بازگشت مردم به صحنه‌ی کنش‌گری فعالانه‌ی سیاسی باید علاوه بر بازگشت مجلس به جایگاه حقیقی خود و اصلاح روند بررسی صلاحیت‌ها در انتخابات ریاست جمهوری، اصولِ بر زمین‌مانده‌ برای مشارکت حداکثری مردم در قانون اساسی نیز احیا شود که به چند مورد آن خواهیم پرداخت. اصل 27: حق اعتراض طبق قانون اساسی منوط به اخذ مجوز از هیچ نهادی نیست، اما در قوانین عادی حق اعتراض مقید به اخذ مجوز شده است. در این رابطه باید دقیقاً منطبق بر قانون اساسی عمل شود. اصل 59: همه‌پرسی تنها امکان مشارکت مستقیم مردم در امر قانون‌گذاری است. به‌نظر ما در 44 سال گذشته مواردی از مسائل بسیار مهم وجود داشته که در صورت رجوع به همه‌پرسی در حل آن‌ها، احتمالاً بسیاری از نابه‌سامانی‎‌ها و مناقشات اتفاق نمی‌افتاد. همچنین اگر همه‌پرسی تبدیل به رویه‌ای در تصمیم‌گیری‌های بسیار مهم می‌شد، امروز امکان سوءاستفاده از این کلیدواژه از جانب برخی ورشکستگان سیاسی برای کسب اعتبار مجدد به وجود نمی‌آمد. اصل 8: این اصل روح کلی مشارکت مردم در حکومت است که با نگاه‌های تقلیل‌گرایانه به یک ستاد محدود شده. اما بدتر از این نگاه تقلیل‌گرایانه آن است که مسئولین فعلی این ستاد نیز امر به معروف و نهی از منکر را تنها به حجاب محدود کرده‌اند. اصل 104: این اصل به منظور تحقق قسط اسلامی پیشنهاد تشکیل شورا در صنوف مختلف را می‌دهد اما متأسفانه با غلبه‌ی نگاه‌های امنیتی، یا جلوی شکل‌گیری این شوراها گرفته می‌شود یا همان حداقل‌های موجود نیز تضعیف می‌گردد. 🔹️ آقا جان! به‌نظر ما شما معتقدترین فرد به قانون اساسی و مردم‌سالاری دینی و مهم‌ترین حافظ آن هستید. متاسفانه مطالبه موارد فوق از طریق مجلس و دولت به نتیجه نرسیده است. به همین دلیل نیز امید ما برای احیای اصول فوق و تقویت نقش مردم در صحنه‌ی سیاست و در نتیجه، افزایش امید، شما هستید. پیشنهاد ما این است که در این راستا، در صورت صلاح‌دید، سیاست‌های کلی مردم‌سالاری دینی از جانب شما تدوین و ابلاغ شود. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته 🔹 شادی روح حضرت امام، ارواح طیبه شهدا به ویژه شهدای اغتشاشات اخیر علی الخصوص شهید روح الله عجمیان و آرمان علی‌وردی صلوات ختم کنید. 🔶 علوم اجتماعی اسلامی 🔶 @Isocials
1646635394_ليبراليسم- نهايي- 15 اسفند 1400.pdf
1.01M
«لیبرالیسم؛ ریشه فساد و چپاول» مقدمه دکتر درخشان بر کتاب دستبرد ناپیدا 1ـ طرح موضوع 2ـ لیبرالیسم چیست و ویژگی اصلی آن كدام است؟ 3ـ ریشه‌های تاریخی لیبرالیسم 4ـ توماس هابس و لیبرالیسم؟ 5ـ جان لاك: حقایق مغفول دربارۀ پدر لیبرالیسم 6ـ لیبرالیسم و ماتریالیسم: دو ركن فلسفۀ غرب 7ـ لیبرالیسم اقتصادی 8ـ لیبرالیسم فرهنگی: الحاد و مبارزه با ارزش‌های الهی و اخلاقی 9ـ الحاد و لیبرالیسم: نمونه‌هایی از فلاسفه و اقتصاددانان مُلحد 10ـ جمع‌بندی و نكات پایانی @isocials
پیرامون مناظره دو اقتصاددان| بخش اول. شب گذشته مناظره دیدنی میان دو اقتصاد دان ایرانی که هر کدام مدافع دیدگاه خاصی و تاثیر گذار هستند؛ یعنی آقای دکتر موسی غنی نژاد و آقای دکتر مسعود درخشان، در شبکه افق برگزار شد. همانطور که حدس زده می شد مناظره ای عالمانه و بی پرده و بدون ملاحظه و لذا همراه با پاره ای از مواجهه های خارج از عرف بود. نگارنده از این گفتگو بهره بردم و به سهم خود از برگزارکنندگان آن تشکر می کنم. اما در اینجا به چند نکته پیرامون مباحث طرح شده اشاره می کنم. 1. گفتگو عمدتاً نظری بود و تلاش مجری برای پرداختن آن دو بزرگوار به مسائل جاری اقتصادی کشور چندان نتیجه نداد. ولی بنده این مسأله را ضعف مناظره تلقی نمی کنم. چون مهم تر از فهم واقعیت موجود شناخت ریشه های نظری آن است. مردم نزاع اصلی میان دو اقتصاد دان متعلق به دو گفتمان تاثیر گذار را مشاهده کردند و نه منازعه میان دو مدیر اجرایی اقتصاد. 2. غنی نژاد نماینده دیدگاه اقتصادی است که پدید آورنده وضعیت موجود است. او چندان در تظاهر به منتقد وضع حالیه بودن موفق نبود. اعتراف و اذعانی که وی از اقتصاد سرمایه داری یا لیبرال داشت مانع پذیرش چنین تظاهری می شد. ذکر چند بانک خصوصی موفق یک نمونه آن است. کیست که نداند وضعیت موجود، نتیجه نسخه پیچی های سه چهار دهه همین دیدگاه است. حتی اگر قبول کنیم مواد اقتصادی قانون اساسی را چپ های مصدقی نوشته اند. قدرت این دیدگاه به حدی است که دیدگاه مقابل را همچنان در نقش منتقد حاشیه نشین مجبور کرده است. 3. غنی نژاد برای پنهان نگه داشتن نقش بانیان فکری وضع موجود و انحراف افکار عمومی به همان شیوه سنتی و نخ نما شده لیبرال های غربی رو آورد. او به شیوه چپ هراسی و القای اینکه مواد اقتصادی متن قانون اساسی جمهوری اسلامی را چپ ها نوشته اند، چنین وانمود می کرد که وضع موجود نتیجه کار آنان در قانون اساسی بوده است. غنی نژاد حتی برای وجیه نشان دادن گفته خود از آنها با عنوان چپ های مصدقی یاد کرد. در حالی که این عنوان برگردان عنوان چپ های آمریکایی است و دو دهه اخیر طرح شده است و دلالت بر استحاله ایدئولوژیک چپ از مواضع ضد امپریالیستی گذشته شان است. درست مانند ویتنامی های کمونیست که غنی نژاد برای کنار آمدن با امپریالیسم مثال زده است. 4. به هر حال، فرضاً که ادعای غنی نژاد درباره مواد اقتصادی قانون اساسی درست باشد ولی این ثابت نمی کند که در عمل هم چنین بوده است بلکه بعد از جنگ تحمیلی برنامه ها و سیاست های اقتصادی بر اساس اندیشه لیبرال و دانش آموختگان مدرسه نیاوران تنطیم و اجرا شده است. به عبارتی، هر چند مفاد قانون چپ گرایانه نوشته شد ولی راست گرایانه خوانده شد و عمل کردند. بگذریم که اساساً نزاع چپ و راست در جهان مدرن، صوری است. چون مبانی اومانیستی و سکولاريستی هر دو یکی است. 5. قضاوت دکتر غنی نژاد درباره دانش اقتصادی امامین انقلاب و وجود اقتصاد اسلامی، متناقض و غیر منصفانه است. ایشان از سویی می گوید مباحث فقه معاملات در قانون اساسی دیده نمی شود و یا اینکه اسلام مالکیت خصوصی را پذیرفته است. از طرف دیگر منکر اقتصاد اسلامی است. مفروض ایشان در ادعای فقدان آشنایی امامین انقلاب با علم اقتصاد را در عدم شناخت از نظریه های اقتصاد دان های غربی است. فرضاً این دو بزرگ مرد، هایک را نخوانده اند ولی دلیل بر عدم آشنایی از امر اقتصاد نمی شود. خوب است که آقای غنی نژاد بداند که هر دو رهبر انقلاب سال های متمادی درس خارج مکاسب برگزار کرده اند و کتاب بیع امام خمینی ره پنج مجلد قطور است. 6. غنی نژاد مدعی بود که انسان لیبرال نمی تواند مجتهد نباشد. با وصف این، معترف بود که 95 درصد دیدگاه های هایک را قبول دارد. خب، با مخالفت 5 درصدی که به کسی مجتهد نمی گویند. مضافاً اینکه دکتر درخشان به درستی گفتند که اگر شما مجتهد هستید، چرا آثار هایک لیبرال را بدون نقد آن فقط ترجمه می کنید. ✍ داود مهدوی‌زادگان علوم اجتماعی اسلامی @isocials
پیرامون مناظره دو اقتصاددان| بخش دوم و پایانی. 7. دکتر درخشان مدعی بود که اندیشه لیبرالیستی غربی، ماتریالیستی و الحادی است. اما آقای دکتر غنی نژاد در پاسخ مثال به لرد اکتون می زند که او لیبرال مذهبی و مسیحی مقید کاتولیک بود. در حالی که ایشان مغالطه ورزیده است. سخن در دخالت دادن آموزه های دینی در نظریه های علمی است و نه اينکه این افراد چقدر مذهبی هستند. نظریه لیبرال بر پایه اندیشه سکولار با به کار گیری آموزه های دینی در علم اقتصاد مخالف است. اگرچه ممکن است که صاحب آن نظریه فردی مذهبی باشد. مانند جریان موسوم به روشنفکری دینی در ایران که آموزه های دینی را در مباحث علمی شان دخالت نمی دهند. 8. نکته مهم دیگری که در گفتار دکتر غنی نژاد مشهود بود تفسیر ایشان از نظام سرمایه‌داری امپریالیسم آمریکا است. به زعم ایشان نظام سرمایه داری آمریکا از کف کار تا یک‌جایی قانونی و موافق با اصول علمی پیش می رود ولی از یکجا به بعد یعنی در سطوحفوقانی قدرت به سرمایه داری رفاقتی و انحصاری تبدیل می شود. اما آیا باید چنین اقتصاد سرمایه داری طبقاتی را ستود یا نکوهش کرد. سرمایه داری قانونی که نردبان سرمایه داری رفاقتی است، اصالت علمی ندارد و فریبی بیش نیست. 9. باور دکتر غنی نژاد به سراب بودن عدالت اجتماعی هم خیلی عجیب و نا گوار است. بی جهت نیست که مدیران اقتصادی مملکت در سه دهه اخیر دغدغه جدی نسبت به مساله عدالت اجتماعی نداشتند. 🔺 به هر حال، کمترین فایده این مناظره آگاهی عمومی از ریشه های فکری پدید آورندگان وضعیت نابسامان اقتصادی موجود است. همان کسانی که امروز به جای پاسخگو بودن، موضع اپوزیسیون گرفته اند. بطور قطع، کار برای دولت تحول خواه آیت الله رئیسی بسیار سخت و دشوار است. ولی اگر دست به جراحی بزرگ نزند، با این پروپاگاندایی که آنها دارند، وضعیت اقتصادی موجود را ناجوانمردانه به پای این دولت ثبت می کنند. ✍ داود مهدوی‌زادگان علوم اجتماعی اسلامی @isocials
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدر این اعتراضات را بدانید! رهبر انقلاب: اعتراض‌هایی در محیط کارگری وجود داشته، بعضی از این اعتراضات تا جایی که بنده سراغ دارم اعتراضات به جایی بوده: اعتراض تاخیر حقوق، اعتراض واگذاری غلط و... این کمک به نظام و دولت و آگاه کردن نظام است! هرجا هم در این چنین موارد دستگاه‌های مسئول دنبال قضیه رفتند، دیدند حق با اینها است؛ منتهی در همین قضایا جامعه‌ی کارگری با دشمن مرزبندی کردند؛ نگذاشتند دشمن از این اعتراض سوء استفاده کند. حرکت کارگری این است. پ.ن۱: ای کاش برخی از کسانی که دغدغه کمک به نظام و دولت را دارند، از نگاه‌های امنیت‌زده و تهدیدمحور در رسانه‌ها و نهادها کوتاه بیایند و اعتراض را ظرفیتی برای حل مشکلات ببینند و به جای سیاست سانسور و سرکوب، اعتراض را علامت جمهوریت و مردمسالاری دینی بدانند! پ.ن۲: نمونه‌ی خوب اعتراض کارگری با مرزبندی و در چارچوب قانونی را در اعتراض اخیر کارگران پالایشگاه‌های گاز عسلویه دیدیم که متاسفانه آنجا هم تحمل نشد و نهایتاً با فشار رسانه‌ای و کلی پیگیری و البته همراهی دولت، ماجرا ختم به خیر شد. @isocials
خانه پدری یکی از واژه‌هایی که برای همه ما ایرانیان بیانگر خاطرات دوران کودکی و نوجوانی است، واژه «خانه پدری» است. اما واقعیت انکارناپذیر این است که این واژه در برخی شهرها و به ویژه کلانشهرهای معاصر ما به تدریج در حال فراموشی است. طی دهه‌های اخیر (به ویژه از اواسط دوران پهلوی دوم به بعد) جابجایی‌های جمعیتی در کشور ما آنقدر شدید بوده است که سبب بروز پدیده‌ای تحت عنوان «از جاکندگی» شده است. این پدیده که از تبعات سبک زندگی معاصر است به معنای کنده شدن روابط اجتماع از محیط‌های محلیِ همکنش است. تحولات اقتصاد سیاسی در ایران معاصر به نحوی بوده است که سبب ازجاکندگی‌های شدید (هم از روستاها به سمت کلانشهرها و هم در داخل خود کلانشهرها) شده است. سه عامل اصلاحات ارضی، تزریق پول نفت به کلانشهرها و توسعه اقتصادی بدون توجه به اصول آمایش سرزمین سبب شد تا طی چند دهه، جمعیت زیادی از روستاییان با رهاکردن خانه‌های خود، به امید یافتن کار به شهرهای ایران هجوم آورند. به نحوی که روستاییان که تا حدود ۶۰ سال قبل، نزدیک به ۷۰ درصد جمعیت کشور را شامل می‌شدند اکنون فقط ۲۵ درصد از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند. اما این همه ماجرا نبوده است؛ زیرا در داخل خود کلانشهرها نیز به دلیل دوقطبی شدن و همچنین کالایی شدن فضا که از تبعات نظام سرمایه‌داری است، کلانشهرها به قطبهای مرفه‌نشین و فقیرنشین تقسیم شدند (برخلاف شهر سنتی که شهری یکپارچه بود و تموّل اقتصادی، در کالبد شهر و فضای شهری بروز و ظهور چندانی نداشت). شکل‌گیری مفاهیم بدیع و جدیدی نظیر بالاشهر و پایین شهر از شواهد این پاره پاره شدن و تجلی اختلاف طبقاتی در شهرهای معاصر ما است. وقتی که شهر، محل بروز اختلاف طبقاتی شد چه اتفاقی می‌افتد؟ هر کسی که توان اقتصادی لازم را دارد دائما سعی می‌کند مکان خود را از جایی که هست به مناطقی تغییر دهد که بیشتر مصداق بالاشهر باشد. یعنی اگر مالک و صاحب خانه باشد خانه خود را می‌فروشد تا به منطقه متموّل‌تری نقل مکان کند و اگر هم مستاجر باشد، سعی می‌کند سال بعد، در منطقه برخوردارتری ساکن شود. آنهایی هم که توان اقتصادی لازم برای جابجایی به مناطق بهتر را ندارند در این نبرد فضایی، دائماً به سمت مناطق پایین‌تر سوق داده می‌شوند و نهایتا اگر وسعشان از مناطق جنوبی شهر هم خارج باشد به حاشیه و شهرک‌های اقماری اطراف کلانشهرها پرتاب می‌شوند. نتیجه چه می‌شود؟ این می‌شود که هم مستأجرها و هم مالکان، در جبر غیرمرئی نظام سرمایه‌داری، دائماً به جابجایی مکان خود ترغیب می‌شوند و در چنین شرایطی، دیگر خانه پدری که لازمه شکل گیری مفهوم آن در ذهن انسانها، ثبات و دوام اسکان در خانه مشخصی است معنای خود را از دست می‌دهد. کودک و نوجوانی که پدرش طی ده پانزده سال، شش هفت مرتبه نقل مکان می‌کند کدام خانه پدرش را بایستی با عنوان خانه پدری به خاطر بسپارد؟! اما هنوز بخش دیگری از این ماجرا باقی مانده است و آن این است که خانه‌های امروز، اساساً کارکردهای سابق خود را نیز از دست داده‌اند و از خانه به معنای محل زندگی، به سرپناه به معنای محلی برای خواب تقلیل یافته‌ است. کما اینکه برخلاف خانه‌های سنتی، اکنون تولد و بزرگ شدن در خانه پدری نیز منسوخ شده است و فرزندان در زایشگاه متولد و سپس در شیرخوارگاه و مهدکودک بزرگ می‌شوند؛ با تبدیل خانه‌های تولیدی و مولد دیروز به سرپناه‌های مصرفی امروز، کسب دانش و مهارت نیز به کلی از این نوع خانه‌ها حذف شده و به دانشگاه و آزمایشگاه و ... منتقل شده است فلذا مجموعه‌ای از زایشگاه و آزمایشگاه گرفته تا دانشگاه و ... سبب تهی شدن خانه امروز از تمام کارکردهای سابقش شده است. اندک زمانی نیز که کودکان در چنین خانه‌ای هستند، اغلب در بازی‌های رایانه‌ای سیر می‌کنند تا به واقع، در فضایی مجازی رشد کنند و حلقه‌های نابودی خانه پدری به عنوان مکانی برای انباشت خاطره تکمیل شود. چنین سرپناهی باتوجه به مجازهای دائم التغییر از یک سو و ازجاکندگی‌های مکرر از سوی دیگر، دیگر مصداق "أَصْلُهَا ثَابِتٌ" (ابراهیم/۲۴) نیست و بلکه ترجمان "مَا لَهَا مِنْ قَرَار" (ابراهیم/۲۶) است. اکنون جا دارد از خود بپرسیم که آیا این عدم قرار و از جاکندگی‌های مکرر، محصول شجره خبیثه‌ نظام سرمایه‌داری نیست که در سبک زندگی معاصر بروز یافته است؟ "وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ" (ابراهیم/۲۶).محمدمنان رئیسی @isocials
◽️ در ستایش غیرت. ▪️ «من ناموس کسی نیستم»؛ این شعاری بود که سال‌هاست از طریق پرچمداران فمینیسم در داخل و خارج از کشور دهان به دهان شد و ماه‌هاست به اوج خود رسیده تا زمینه‌ی روانی را برای آزادی پوشش و روابط جنسی زنان فراهم کند. بماند که حاصل این آزادی‌ها بیش از هرکس، کام مردان هوس‌باز را شیرین می‌کند و به اسارت زنان در قالب ابژه‌ی جنسی ضریب می‌دهد. ▪️اما کجا هستند آن‌هایی که این لقمه‌ی زهرآلود را در دهان دختران این سرزمین گذاشتند و حالا از دور به حماقت‌شان پوزخند می‌زنند؟! آن نامردهایی که دوشادوش زنان خودفروخته هر روز در خیابان جولان می‌دادند و حافظان امنیت را بی‌غیرت و بی‌شرف می‌خواندند، به دنبال کدام غیرت و شرافت بودند؟!! ▪️مگر می‌شود مرد ایرانی بود و غیرت نداشت؟! مگر می‌شود سال‌ها از غیرت عباس شنید و بی‌تفاوت نسبت به حریم زنان عبور کرد؟! برای مرد با شرف فرقی نمی‌کند زنِ مورد بی‌احترامی مادرش باشد یا خواهرش یا دختری غریبه و حتی بی‌حجاب! همه را ناموس خودش می‌بیند؛ نه به معنی غلط تسلط بر زن که به معنی درست حمایت از زن. مرد با غیرت برای زن احترام قائل است. حاضر است جانش را بدهد ولی ناموسش در خطر و هتاکی نباشد! ▪️روزی در کربلا، روزی در مرز ایران، روزی در کردستان عراق، روزی در سوریه و امروز هم در کف خیابان‌های شهر!!! ⚫️ پ.ن: شامگاه ۸ اردیبهشت در سبزوار، «حمیدرضا الداغی» که منتظر بازگشت فرزند خود از کلاس بود، متوجه ایجاد مزاحمت و درگیری چند تن از اراذل با دو دختر جوان شده و در اقدامی شجاعانه و غیرتمندانه، بلافاصله برای نجات دختران اقدام می‌کند که مورد حمله‌ی ناجوانمردانه‌ی اراذل از پشت سر و روبرو قرار می‌گیرد و به دلیل شدت جراحات وارده به قلب و خونریزی زیاد ساعتی بعد در بیمارستان به شهادت می‌رسد. @iisociology
◽️ ایده‌ی استاد پارسانیا در تحول اجتماعی 🔹 ایده‌های مصلحان اجتماعی بر اساس دیدگاهی که درباره انسان، نسبت انسان با هستی و تحول انسان دارند تنوّعات و گونه‌های متفاوتی می‌یابد. یک مصلح اجتماعی می‌بایست یک تحول اجتماعی را طراحی و سررشته‌داری کند و سررشته‌داری یک تحول اجتماعی بنا بر این که چه چیز جوهره و بنیاد تحول اجتماعی است، مقتضی سبد اقدام راهبردی مختص به خود می‌باشد. 🔹 در این بین جریان متفکران انقلاب اسلامی و متاثر از حکمت متعالیه موسوم به نوصدرایی با تلقی خاصی که از انسان، رابطه انسان با هستی و تحول انسانی دارند، هویت معرفتی و عقیدتی انسان را جوهره تغییر و تحولات انسان و جامعه قلمداد می‌کنند. در این رویکرد آگاهی و معرفت مستقر در فرهنگ عمومی سازنده عقبه تئوریک گرایش‌ها، ارزش‌ها، آرمان‌ها و رفتارهای کنشگران و نظامات اجتماعی است. از این رو هر گونه تغییر و تحوّل بنیادین در این لایه از حیات انسان نوع خاصی از اصلاح اجتماعی را پدید می‌آورد. 🔹 این جریان با محور قراردادن هویت معرفتی و عقیدتی انسان و زیرساخت‌های فرهنگی جامعه انسانی به دنبال طعام متناسب برای معماری و مهندسی دانشی و ارزشی را برای انسان و هنجاری و ساختاری را برای جامعه بوده و از این رهگذر، تجربه‌های زیسته و الگوهای متنوعی در عرصه اصلاح اجتماعی خلق گشته است. 🔹 بر همین اساس به نظر می‌رسد بازخوانی و بازتعریف عقل بر اساس تراث اسلامی (کتاب و سنت) و بر منهج حکمت متعالیه و همچنین بازسازی دانش اجتماعی مسلمین (گونه‌های متنوع علوم اجتماعی اسلامی و فلسفه علوم اجتماعی در تمدن اسلامی) بر اساس همان تعریف از عقل، کانون و مرکز ایده اصلاحی استاد فرزانه حمید پارسانیا می باشد. 🔹 به نظر ایشان دانش اجتماعی مسلمین دانشی مستقر در فرهنگ و تمدن اسلامی با عقبه نظری فلسفی و الاهیاتی است که نوعی دیگر از جامعه‌شناسی با سطحی بالاتر در نسبت با حقیقت و معانی متعالی برآمده از آن است که محصول عقلانیت و فرهنگ اسلامی است. 🔸 ایشان در توضیحات خویش دارند که جامعه‌شناسی مدرن در ذیل فلسفه اومانیستی و غلبه گفتمانی علم تجربی (ساینس) در مقطع نخستین خود با ادعا و دغدغه‌ی «به جای شریعت نشستن» شکل گرفت. جامعه‌شناسی مدرن با قرار گرفتن در ذیل عقل روشنگری و تعریفات خاص آن از مفاهیم پایه که حیات و زیست انسانی را شکل می‌دهند عملا در جهت معماری زیست جهان مدرن شکل گرفت. عقل، علم، دین، جامعه، انسان، زندگی، سعادت، آزادی و ... مفاهیمی هستند که بنیاد حیات انسانی را شکل میدهند. 🔸 جامعه‌شناسی مدرن در مقام سوژه (فاعل شناسای خودبنیاد) با تعریف خاصی از این مفاهیم که عملا نفی متافیزیک را رقم می زد دین را نیز از مرکزیت جامعه کنار زده و خود به جای دین بر مسند معمار حیات انسان مدرن نشانده و همه امور دینی و انسانی را از دایره علم خارج و ابژه شناسایی خود قرار داده است. 🔹 دانش اجتماعی مسلمین ایده‌ای است در جهت بازگشت به عقلانیت مستقر در فرهنگ اسلامی و هماوردی است با جامعه شناسی مدرن که نرم‌افزار نظم دهنده و کنترل‌کننده‌ی حیات انسان مدرن است. 🔸 جامعه‌شناسی مدرن با تعریفی که از مفاهیم بنیادین حیات انسانی می‌کند عملا دیگر دانش‌ها را مستعمره خویش ساخته است. به تعبیر دیگر جامعه‌شناسی مدرن با استخفاف مفاهیم پایه حیات انسانی دیگر علوم را در جهت نفی متافیزیک برده و عبد خویش ساخته است. 🔹 به همین دلیل دانش اجتماعی مسلمین دانشی است برای اینکه در ذیل فلسفه اسلامی، معنای دیگری از علم اجتماعی و همچنین معنای دیگری از عقلانیت عملی و اجتماعی را مطرح سازد. دانش اجتماعی مسلمین فرار از فضای غالبی است که دیگر کلمات را معنایی متفاوت کرده است و به آنها هویت مدرن بخشیده است. 🔹 پس دانش اجتماعی مسلمین با بازتعریف مفاهیم پایه حیات اجتماعی انسان مبتنی بر عقلانیت وحیانی، و هویت توحیدی بخشیدن بدین مفاهیم به دنبال آن است که دین الهی را مهندس و پیشوای معمار دنیای انسان و جهان اجتماعی قرار دهد. 🔹 استاد پارسانیا انقلاب اسلامی را آغازی بر بازگشت به عقلانیت وحیانی و حکمت تمدن‌ساز می‌داند که راهی برای خروج از غربت و بیگانگی انسان معاصر است. 🔹 حوزه علمیه قم و مراکز علمی و پژوهشی ذیل آن (مانند دانشگاه باقرالعلوم و موسسه امام خمینی و ...) را پشتیبان نظری و فلسفي دانش اجتماعی مسلمین می‌داند و دانشگاه‌ها و به خصوص دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را به عنوان خط مقدم مواجهه علمی و منطقی دانش اجتماعی مسلمین و جامعه‌شناسی مدرن و محیطی برای گفتگو و حرکت‌های اصلاحی می‌داند. لذا فعالیت‌های خود را در این دو عرصه به کار گرفته است تا نسلی از آینده‌سازان انقلاب اسلامی را تربیت کند. ✍ مرحوم سید مصطفی مدرس مصلی و سید مهدی موسوی @iisociology
در جامعه ناعادلانه، فضائل اخلاقی هم مخرب می‌شوند! عدل در اجتماع به منزله پایه‌های ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به منزله رنگ‌آمیزی و نقاشی و زینت ساختمان است. اول باید پایه درست باشد، بعد نوبت زینت و رنگ‌آمیزی و نقاشی می‌رسد. اگر خانه از پای بست ویران است، دیگر چه فایده که خواجه در بند نقش ایوان باشد؟! اما اگر پایه محکم باشد در ساختمان بی‌نقاشی و بی‌رنگ‌آمیزی هم می‌توان زندگی کرد. همین جودها و احسان‌ها و ایثارهایی که در مواقعی خوب و مفید است و از نظر جودکننده فضیلتی بسیار عالی است، از نظر گیرنده، فضیلت نیست. حساب او را هم باید کرد حساب اجتماع را هم باید کرد. اگر رعایت موازنه اجتماعی نشود و حساب نکرده صورت بگیرد، همین فضیلت اخلاقی، موجب بدبختی عمومی و خرابی اجتماع می‌گردد. صدقات زیاد و اوقاف زیاد و حساب نکرده، نذورات زیاد و حساب نکرده در هرجا که وارد شده، مانند سیل، جامعه را خراب کرده، روحیه‌ها را تنبل و کلاش و فاسد‌الاخلاق بار آورده، لطمه‌ها و خساراتی وارد آورده که کمتر از لطمات و خسارات یک سپاه جرار نبوده.. شهید مطهری، بیست گفتار، ص۶ @iisociology