ده رویکرد در تحلیل دینداری معاصر| بخش دوم و پایانی
۶- ناکارآمدی و عقبماندگی نهاد دین در مواجهه با چالشهای زمان نوین
این فرضیه در مبانی تا حدی با داروینیسم اجتماعی قرابت دارد و از سویی دوران مدرن جهان را واجد خصایصی می داند که دینداری با شیوه سابق در آن ناممکن است. در نتیجه در مذاهبی نظیر مسیحیت کاتولیک که کلیسا در نوسازی خود متناسب با نیاز این جهان ضعیف بوده ، از دینداری مردم کاسته شده یا آنکه تغییر مذهب داده اند در مقابل در مواردی مثل مسیحیت پروتستان اونجلیکال که روزامدسازی مذهبی رخ داده، اتفاقا موفقیت در جذب باورمندان هم زیاد بوده است. از این منظر طی سی سال اخیر، برخلاف چند دهه پیش از آن نهاد دینی شیعه نتوانسته خود را روزامد کند و هنوز مهمترین فرآورده مذهبی آن رساله های عملیه عهد قجر است.
۷- سوپرمارکتی شدن دین یا هویت چهلتکه
این فرضیه هویت انسان سده بیست و یکم را نامنسجم می داند و معتقد است در مدرنیته سیال ، انسان ها عناصر معرفتی و رفتاری مختلف را حسب شرایط گزینش میکنند. مثلا برخی باورها را از دین میگیرند و با باورهای جهان مدرن جمع میکنند و آیین ها را نیز از مکاتب مختلف اخذ میکنند. از این منظر انتظار راست کیشی به شیوه گذشته مغایر با واقعیت عینی زندگی بشر امروز است.
۸- فتنه و امتحان الهی
این فرضیه می گوید که خداوند نمی خواهد دینداری امری بدون چالش باشد و طبق نص قرآن مکرراً مردم مورد آزمون قرار میگیرند تا میزان خلوص و تعهد آنها مشخص گردد. اگر گناهانی بزرگ مرتکب شده باشند یا نتوانند از این آزمونها سربلند درآیند خداوند نعمت دینداری را از آنها میگیرد. از این منظر برخی مظالم و مفاسد بزرگ و عینی در جامعه و بخصوص نهادهای قدرت و ثروت در ایران وجود دارد که در مکافات آن توفیق دیندارانه راست کیشانه و خالصانه از مردم سلب شده است.
۹- طرح انتظارات فراتر از ظرفیت دین:
برخی طرفداران نگرش سنتی به دین و مخالفان رویکرد ایدیولوژیک معاصر میگویند که انتظارات مطرح شده در بدو تأسیس جمهوری اسلامی نظیر «هم دین دهد هم دنیا به ما» فراتر از ظرفیت تاریخی و طبیعی دین بوده است و این انتظار که هم دستاوردهای تمتع دنیوی مدرن و هم دستاوردهای معنویت دینی با هم محقق شود یک التقاط نظری است که تدریجا یا منجر به اختلال عملی می شود و اموری غیردینی با توجیه دینی رواج می یابد و یا منجر به ناامیدی مردم از دین در نتیجه ناتوانی در حل مشکلات دنیوی شان میشود. در نتیجه سرکنگبین ، صفرا می فزاید و جمهوری اسلامی که قرار بود عامل رونق دینداری آن شود، ناخواسته اسباب کم رونقی اش می شود.
۱۰- ابطال تجربی آموزههای دینی و بینیازی به امداد الهی:
این گزاره که مبتنی بر ابطال گرایی است آموزه های دینی نظیر خلقت و معاد را اسطوره هایی می داند که ناسازگار با علم تجربی بشر است و در نتیجه توسعه علم تجربی تدریجا این آموزه ها ابطال میشود و با توسعه فناوری ها نیاز انسان به خدای رخنه پوش مرتفع می شود در نتیجه انسان مدرن در همه جا از جمله ایران نیاز اعتماد بسیار کمتری به آموزه های دینی و نیاز بسیار کمتری به امداد های الهی دارد و این سبب تضعیف دینداری میشود.
✍ سید آرش وکیلیان
🔸 منبع
@iisociology
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این حرف شهید مطهری که رئیس مسائل مستحدثه، خود سرمایهداری است هنوز در حوزه علمیه مهجور است..
استاد محسن قنبریان
@iisociology
جامعهشناسی انتقادی اسلامی
@iisociology
تحلیل مسائل اجتماعی مانند نابرابری، نارضایتی و اعتراضات، مسائل کارگران، فقر، فساد، تبعیض، نفاق، تحجر، تجدد، استضعاف و...، و ارزشهای اجتماعی مانند توحید، عدالت، آزادی، جمهوریت، عقلانیت، کرامت و ..،
در آینه اندیشههای متفکران معاصر همچون رهبران انقلاب، علامه طباطبایی، علامه طهرانی، شهید مطهری، شهید صدر، شهید بهشتی، شریعتی، آوینی، حکیمی، مصباح یزدی، جوادی آملی و ..، اساتید متاخر همچون رشاد، پارسانیا، یزدانپناه، افروغ، ازغدی، واسطی، وکیلی، خسروپناه، قنبریان و..
عضویت
https://eitaa.com/joinchat/928251904C1565f1340f
♦️ دردهای مزمن جبهه انقلاب
🔻حاشیهای بر واکنشهای این روزهای جبهه انقلاب
🔻 در کنار همه امتیازات #جبهه_انقلاب اما به آسیبهایی دچار هستیم که باید چارهای برای آنها اندیشید. اینکه جبهه به سرعت واکنش نشان میدهد یعنی جبهه انقلاب زنده است، دارای دغدغه است، نمیخواهد بی تفاوت باشد، اینها همه مزیت ماست. اما اینکه نمی داند کجا، در چه اندازه، و با چه روشی واکنش و کنش داشته باشد، یعنی از پختگی لازم برخوردار نیست و هنوز به #فرهیختگی لازم نرسیده است. برخی از آسیب هایی که دچار هستیم:
♦️ تسرع منهای تأمل
🔻 ذهن بخشی از جبهه انقلاب خیلی سریع بهم می ریزد، خیلی سریع به واکنش می افتد، خیلی سریع به نفی و طرد می رسد، خیلی سریع تحلیل می کند، خیلی سریع محکوم می کند. همه این ها نشان دهنده ضعف های ساختاری است. ضعف هایی که اگر چاره نکنیم همچنان در #انفعال می مانیم. کافی است یک اتفاق در عرصه #فضای_مجازی برجسته شود، همه ذهن، کنش و دغدغه ما را به خود معطوف می کند.
♦️ بیمسئلگی
🔻 بخشی از جبهه انقلاب حتی خیلی سریع #اولویت هایش تغییر می کند. کسی اولویت ها و مسئله هایش سریع تغییر می کند، یعنی اساسا فاقد مسئله است و اولویتی ندارد. به همین دلیل می بینیم کل همّ و غمّ جبهه گاهی در حد یک هفته می شود واکنش به مثلا انتشار عکس فلانی با فلانی یا خواندن یک شعر غلط از طرف فلان مداح...
♦️ غلبه روحیه نفی و طرد
🔻 ما دارای چنان قدرتی هستیم که می توانیم با واکنش های حساب نشده اما پرحجم و تند و تیز به سرعت یکی را به مرز نفی و #طرد از انقلاب برسانیم. اصلا گویی کاری جز طرد نداریم. این به معنای نادیده گرفتن خطوط قرمز نیست، به معنای پافشاری بر اصول نیست، بلکه به معنای فقدان سیاست اقدام است.
♦️ خود مرکزپنداری
🔻 یکی از مشکلات اساسی ما #نارسایی_تئوریک است. تعریف روشنی از #انقلابی بودن و انقلابی نبودن نداریم. حتی تعريف صحیح و جامعی از #بصیرت نداریم. وقتی چنین شد، بر اساس آنچه حدود انقلابی بودن می دانیم دیگران را قضاوت می کنیم و فعل خود را مصداق بصیرت افزایی میپنداریم.
🔻 یکی را نفی و طرد می کنیم و دیگری را محکوم و مطرود. فقط هم قرائت خودمان از آقا را قبول داریم. جهت گیری ما گاهی به سمت کشف حقیقت نیست، بلکه به سمت اثبات مواضع خومان است و این هم بد است. حالا هم که یاد گرفته ایم تا کسی حرفی خلاف میل ما می زند اسم او را صورتی می گذاریم.
♦️ افراط در در واکنش
🔻 گاهی نسبت به برخی مسائل باید واکنش نشان داد و قطعا وظیفه است. مثلا کسی شعر غلطی خوانده است، باید #تذکر_مشفقانه داد، اما ما چنان بلایی به سر طرف می آوریم و او را تا مرزهای کفر بالا می بریم که به غلط کردن بیافتد. این شیوه امامان ماست؟ این شیوه رهبری است؟ پس مروت و #اخوت چه می شود؟ کسی شک ندارد شعری که #هلالی خواند غلط است، کسی شک ندارد تطهیر خاتمی غلط است، کسی شک ندارد هزارتا مسئله دیگر وجود دارد، مهم نحوه مواجهه ما با هر یک از این مسائل است.
🔺 منبع
♦️ @iisociology
نابرابری و سبک زندگی؛ عدالت و معنویت.
نمیخواهند این مملکت اصلاح بشود؛ اجانب نمیخواهند مملکت آباد شود.. اگر راست میگویند برای بیکاران کار پیدا کنند. این جوان بعد از بیست سال تحصیل، کار میخواهد. فردا، که فارغ التّحصیل میشود، سرگردان است. اگر معاشش فراهم نشود نمیتواند دین خود را حفظ کند. شما خیال میکنید آن دزدی که شب ها از دیوار، با آن همه مخاطرات، بالا میرود و یا زنی که عفت خود را میفروشد، تقصیر دارد؟ وضع معیشتْ بد است که این همه جنایات و مفاسد، که شب و روز در روزنامهها میخوانید، به وجود میآورد.
امام خمینی، ۲۱ فروردین ۱۳۴۳
یک اقتصاد نابسامان بر روی فرهنگ جامعه هم اثر میگذارد؛ یعنی تأثیر کج و کوله بودن و ناموزون بودن اقتصاد کشور بر روی مسائل اجتماعی و بر روی مسائل فرهنگی هم نباید نادیده گرفته بشود. تورّمِ بالا، در چند سال پیدرپی خیلی چیز مهمّی است؛ سالهای متعدّد، پشت سر هم تورّم بالا. خب، این روی نظام توزیع درآمدها در کشور اثر میگذارد و توزیع درآمدهای کشور را ناموزون میکند؛ یک عدّهای محروم میمانند، یک عدّهای هم حالا از طرق مختلفی جیبهایشان پُر میشود.
از هر دو طرف، ایجاد فساد خواهد شد؛ هم از طرف فقر، فسادهای فرهنگی، اجتماعی به وجود میآید؛ هم از طرف آن مجموعهای که توانستهاند از این آبهای گلآلود ماهی بگیرند، استفادهی نامشروع کنند، حرامخوری کنند، از ناحیهی آنها هم فسادهایی به وجود میآید. تورّم یک مسئلهی صرفاً اقتصادی به نظر میرسد امّا انسان میبیند نه، این میتواند بر روی فرهنگ مردم، افکار مردم، رفتار مردم، مسائل اجتماعی کشور اثر بگذارد. خیلی از فسادهای اجتماعی و فرهنگی هست که اگر ما سر نخ اینها را دنبال کنیم، به همین پولهای حرام و برخورداریهای تبعیضآمیز خواهیم رسید.
رهبر انقلاب، ۱۵ فروردین ۱۴۰۲
تعدى به حقوق مالى مردم در ميان گناهان اهميت خاصى دارد.. آرى، هيچ جرم و گناهى بقدر تعدى به حقوق مردم، جامعه را فاسد نمىسازد، زيرا مهمترين چيزى كه جامعه انسانى را بر اساس خود پايدار مىدارد، اقتصاديات جامعه است كه خدا آن را مايه قوام اجتماعى قرار داده، و ما اگر انواع گناهان و جرائم و جنايات و تعديات و مظالم را دقيقا آمارگيرى كنيم و به جستجوى علت آن بپردازيم خواهيم ديد كه علت بروز تمامى آنها يكى از دو چيز است:
يا فقر مفرطى است كه انسان را به اختلاس اموال مردم از راه سرقت، راهزنى، آدمكشى، گرانفروشى، كمفروشى، غصب و ساير تعديات وادار مىكند، و يا ثروت بیحساب است كه انسان را به اسراف و ولخرجى در خوردن، نوشيدن، پوشيدن، تهيه سكنى و همسر، و بى بند و بارى در شهوات، هتك حرمتها، شكستن قرقها و تجاوز در جان، مال و ناموس ديگران وا مىدارد.
وقتى كار به اينجا بكشد شيوع فساد و انحطاطهاى اخلاقى چه بلائى بر سر اجتماع بشرى درمىآورد، محيط انسانى را به صورت يك محيط حيوانى پستى در مىآورد كه جز شكم و شهوت هيچ همى در آن يافت نمىشود، و به هيچ سياست و تربيتى و با هيچ كلمه حكمتآميز و موعظهاى نمىشود افراد را كنترل نمود.
علامه طباطبایی، ترجمه المیزان، جلد ۹، ص ۳۳۱
آیا اگر حقوق مردم محفوظ و جامعه عادل و متعادل باشد و تبعیض و محرومیت و احساس مغبونیت در مردم نباشد، عقاید پاک و اخلاق پاک و صفاى قلب و اعمال خوب بیشتر پیدا مىشود و زمینه براى وقوع معاصى و اخلاق رذیله و شیوع عقاید ناپاک کمتر است؟ یا اگر متعادل نباشد، و هرچه افراط و تفریط و اجحاف و مغبونیت و ناهموارى و اختلاف و تفاوت بیشتر باشد براى تزکیه نفس و صفاى روح بهتر است؟ کدام یک از اینها؟
حداکثر این است که کسى بگوید بود و نبود عدالت و محفوظ بودن و نبودن حقوق، در این امور تأثیرى ندارد. عقیده بسیارى از متدینین ما فعلًا شاید همین باشد که دو حساب است و ربطى به یکدیگر ندارد. اگر کسى هم اینطور خیال کند، باید به او گفت: زهى تصور باطل، زهى خیال محال! مطمئناً اوضاع عمومى و بود و نبود عدالت اجتماعى در اعمال مردم و اخلاق مردم و حتى در افکار و عقاید مردم تأثیر دارد. در هر سه مرحله تأثیر دارد: هم مرحله فکر و عقیده، هم مرحله خلق و ملکات نفسانى، هم مرحله عمل.
شهید مطهری؛ بیست گفتار، ص ۷۸ و ۷۹
نبود عدالت در جوامع، از مرحله خطرهای سیاسی و اجتماعی گذشته و به مرحله انحرافات ایدئولوژیک رسیده و موجب ناامیدی بزرگی از دین و مؤسسههای دینی و علمای دین، به ویژه آن دسته از علمای دین که در برابر بیدادگریها سکوت میکنند و برای احقاق حقوق مردم زیر ستم مبارزه نمیکنند، شده است.
امام موسی صدر
@iisociology
نه! والله ما هم مترفین میشویم. بترسیم؛ تُرف، فسق میآورد.
شما چگونه میخواهید محبت و اطمینان مردم را جلب کنید؟ مردم باید به من و شما اعتماد داشته باشند. اگر ما دنبال مسائل خودمان رفتیم، به فکر زندگی شخصی خودمان افتادیم، دنبال تجملات و تشریفاتمان رفتیم، در خرج کردن بیتالمال هیچ حدی برای خودمان قایل نشدیم - مگر حدی که دردسر قضایی درست بکند! - و هرچه توانستیم خرج کردیم، مگر اعتماد مردم باقی میماند؟
مگر مردم کورند؟ ایرانیان همیشه جزو هوشیارترین ملتها بودهاند؛ امروز هم به برکت انقلاب از هوشیارترینهایند؛ از هوشیارها هم هوشیارترند. آقایان! مگر مردم نمیبینند که ما چگونه زندگی میکنیم؟
نمیشود ما در زندگی مادّی مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمی که خیلیشان از اولیات زندگی محرومند. در این راه، از خیلی چیزها باید گذشت. نه فقط از شهوات حرام، از شهوات حلال نیز باید گذشت.
من و شما همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. یکی از شماها معلم بود، یکی دانشجو بود، یکی طلبه بود، یکی منبری بود، همهمان اینطور بودیم؛ اما حالا مثل عروسی اشراف عروسی بگیریم، مثل خانهی اشراف خانه درست کنیم، مثل حرکت اشراف در خیابانها حرکت کنیم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود، ولی ما ریشمان را گذاشتهایم، همین کافی است؟!
نه، ما هم مترفین میشویم. واللَّه در جامعهی اسلامی هم ممکن است مترف به وجود بیاید. از آیهی شریفهی «واذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها» بترسیم. تُرف، فسق هم دنبال خودش میآورد.
رهبر انقلاب، ۲۳ مرداد ۱۳۷۰
@iisociology
برابری و توازن، کلید برادری و انسجام اجتماعی.
[در نقد رویاپردازی، ناسیونالیسمبازی، مناسکگستری و مردمیسازی فارغ از ایده برابری و برادری.]
مسئلهی اساسی ما این است که ما میخواهیم این بحران نانمایندگی و نابرابری را دور بزنیم. در این حالت چند مسیر برای فرار کردن از مسئله وجود دارد.
اینکه ما بیاییم یک فانتزی مشترک ایجاد بکنیم. یعنی یک جامعهی نابرابر داشته باشیم که آرزو و رؤیا و امید مشترک داشته باشد؛
یا یک ناسیونالیسم خیلی فانتزی و انتزاعی ایجاد بکنیم که طبقات فاصله گرفته از نظام و حامیان نظام حول مفهوم ایران دور هم جمع شوند!
یا گمان میکنند راهحل این است که بیاییم یکسری آیینهای دینی تعریف بکنیم که هر چند به معنای آن اصلی رخداد ارجاع ندهد، اما خاصیت جمعکنندگی داشته باشد. مثلاً اگر در مورد نیمه شعبان است یا در مورد محرم است یا در مورد غدیر است، کاری به مضامین اصلی و غایت عدالتخواهانه و انتقادی اینها نداشته باشیم، فقط جشن بگیریم و شادی را گسترش بدهیم.
یعنی چون نمیتوانیم آن انسجام اصلی را ایجاد کنیم؛ نمیتوانیم از طریق عدالت تنسیق قلوب ایجاد کنیم، از طریق برابری به برادری برسیم، بیاییم دور بزنیم و راههای بدیلی ایجاد بکنیم.
در صورتی که ما نمیتوانیم وقتی در تهران در انتخابات ۱۸ درصد مشارکت وجود دارد، بیاییم این شکاف را با جشن ترمیم کنیم. یک جشنی بگیریم و بگوییم سی- چهل درصد مردم شهر شرکت کردند.
یا مثلاً همان ایدهی ایران، چون هم جنبهی متجددانه دارد و هم جنبهی اصولگرایانه، این بیاید برای ما نظم و همبستگی ایجاد بکند.
یا مثلاً میگویند ما باید به اثرسنجی سیاستهای فرهنگیمان فکر کنیم. سیاستهای فرهنگیمان باید در جامعه اثر داشته باشند. میدانید یعنی چی؟ یعنی جامعه هست که حق انتخاب اغلب مدیران فرهنگی، سیاستهای فرهنگی، نهادهای فرهنگی را ندارد؛ گزینش مدیران فرهنگی مرتب از خارج از ارادهی جامعه است ولی بعد از جلوس این مدیران و بسط این نهادها و اتخاذ این سیاستها، حالا میخواهیم به دنبال اثرگذاری بر جامعه برویم. یعنی انتظار داشته باشیم از جامعه برنیایند ولی بر جامعه اثر بگذارند.
یعنی فرآیند مردمیسازی از اینجا که من نشستهام به بعد، شروع شود. این که من از کجا آمدهام، مهم نیست. من از محافل امنیتی آمدهام؟ از مناسبات سیاسی و روابط ژنتیکی و آریستوکراسیک برخاستهام؟ مهم نیست. مهم این است که حالا که آمدهام میگویم از اینجا به بعد باید مردمیسازی بشود! خیلی هم اعتقاد دارم که امر فرهنگی و حکمرانی باید مردمی بشود ولی چگونه؟ به فرمودهی من!
میخواهم بگویم مسئلهی اصلی ما این است. اگر این نابرابری و این نانمایندگی مسئله است، نمیتونیم آن را دور بزنیم. ممکن است شما جشن بگیری و از آن استقبال شود. بالاخره جامعهای که مرغ صدتومانی میخورد جشن ده کیلومتری هم میخواهد و میآید، مخالفتی ندارد با این کار تو. ولی این آیا به این معناست که به فرایندِ از اینجا به قبل، به مدیر و نهاد و سیاست و شیوه و سلیقهای که اراده کرده این جشن را برگزار کند هم اعتراضی ندارد و این روند را هم تأیید کرده است؟
اگر در مقابل تضعیف جامعه، تضعیف امر عمومی و تضعیف امر مشترک نایستیم، زیرساخت فضیلت در جامعه و امکان سعادت را از دست میدهیم. عدم شفافیت حتماً جامعه را ضعیف میکند. هرچیزی که جامعه را تضعیف میکند؛ مآلاً و در نهایت فضلیت مشترک را تضعیف میکند.
مثلاً محدود کردن ارتباطات، جامعه را تضعیف میکند. باید امکان حضور و کنشگری به جامعه بدهیم و باور کنیم که هیچ فضیلتی امکانپذیر نیست مگر در بستر امر عمومی. باید تلاش کنیم امر عمومی را بازسازی کنیم و نگوییم اگر 20 درصد در انتخابات شرکت کردند، کردند؛ من با جشن و مردمیسازی جبرانش میکنم. نباید سعی کنیم ایدهی جمهوری اسلامی را به اسم مردمیسازی دور بزنیم.
✍ مجتبی نامخواه
@iisociology
امام خمینی و برنامه هفتم توسعه!
«خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایهدارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند. معاذالله که این با سیره و روش انبیا و امیرالمومنین و ائمه معصومین- علیهم السلام- سازگار نیست، دامن حرمت و پاک روحانیت از آن منزه است، تا ابد هم باید منزه باشد و این از افتخارات و برکات کشور و انقلاب و روحانیت ما است که به حمایت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده کرده است.»
امام خمینی، ۶ مرداد ۱۳۶۶
@iisociology
زنان نمکچین قلعهرشید؛ نگرانِ تصرف معدنشان.
در شمال شرق روستای قلعهرشید؛ در ۲۵ کیلومتری از شهرستان اردل و ۷۵ کیلومتری شهرکرد، مرکز استان چهارمحال و بختیاری، معدن نمکی کوچک، قرنهاست که منبع ارتزاق پیرزنان و زنان سرپرست خانوار این روستا و روستاهای شکرآباد و حسین آباد بوده است.
چند سالی است که فردی با نادیده گرفتن حق انسانی و چندصدساله مردم زجرکشیده این روستاها و با حمایت ارگانهای دولتی برای تصرف معدن نمک دندان تیز کرده است. در این سالها، زنان نمکچین، علاوه بر درد و رنج کار طاقت فرسای معدن، اضطراب و نگرانی از احتمال تصرف معدن را نیز تحمل می کنند.
زنان سالخورده، آب چشمهً شور بیرون آمده از دل کوههای سالداران بختیاری را بر روی تخته سنگ ها جاری میکنند تا بلورهای نمک بر تخته سنگها بنشیند و با لیسه و تیشه، این نمکهای زیبا و خالص را برداشت کنند. احتمالا در حین کار با خود زمزمه میکنند، که ای کاش توان آن را داشتند با همان تیشه، ریشه ظلم و زورگویی را میزدند و با خیال راحت در معدنشان کار میکردند.
فصل کار معدنچینان این معدن سفید، از میانه بهار شروع میشود و تا پاییز و شروع بارشها ادامه دارد. در نیمه دوم سال، کار معدن تعطیل میشود و درآمدی ندارند.
زنان نمکچین در کنار مردان روستا که به کار کشاورزی و دامداری مشغول هستند برای لقمهای نان بر روی صخرههای مرتفع و لغزان نمکی روزی خود را با رنج فراوان به دست میآورند، اما همین روزی اندک هم از چشم طمعکاران دور نمانده است.
مادران نمکچین پس از جمع آوری نمکها، آنها را به خرمنهای پایین دست معدن منتقل میکنند، تا با سنگ گرد مخصوص که «بَردَر» نام دارد خرد کنند و در کاسههای شش کیلویی قالبگیری کنند.
میزان درآمدی که هر زن در هر ماه از این معدن دارد، شاید به سختی به ۸۰۰ هزار تومان برسد. رنج جانکاهی که برای این درآمد اندک میبرند، قامتشان را خمیده و جانشان را زخمی کرده است.
مشخص نیست تلاش ارگانهای دولتی برای تصرف این معدن با کدام انسانیت، عرف یا شرع همخوانی دارد؟
انقلابی که قرار بود به داد پابرهنگان برسد، اکنون ارگان هایش برای همین پابرهنگان مدعی میفرستند تا دردشان را مضاعف کند؟
دستان مادران نمکچین انگار نمک نداشته است! با اثر انگشتشان کسانی را روانه مجلس و دولت میکنند که برای زخمهایشان مرهمی ندارند.
مرهمتان پیشکش! با ظلمتان، دستان زخمخورده مادران ما را از این منبع طبیعی و خدادادی کوتاه نکنید.
✍ سلیمان سلیمانی
منبع: کهکشاننامه
@iisociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای حکومت اسلام باید فاتحه خواند؟
اگر وضع به همان منوال خانخانی و بورسبازی و زمینخواری بماند که باز یک طبقه اشراف بدون رسیدگی به وضعشان، که غالباً بر خلاف موازین شرعیه است، در اروپا به عیش و عشرت مشغول و یک طبقه عظیم فقرا برای آنان- بر خلاف موازین- کار کنند و با فقر و فاقه زندگی کنند، برای حکومت اسلام و اسلام و قانون اساسی باید فاتحه خواند.
امام خمینی (ره)، ۲۵ بهمن ۶۰
@iisociology
💠 محورهای هویتسازی در رسانه.
1️⃣ هویت بخش بسیار مهمی در فرآیند تکوین، تغییر و تحول در رسانه است و کمتر مسألهای مثل هویت با رسانه پیوند خورده است.
2️⃣ فرهنگ از سنخ معنا و معرفت است و هر معرفتی اقتضائاتی دارد، بر همین اساس معرفت ساختنی نیست بلکه یافتنی است.
3️⃣ معرفت نقش محوری اصحاب هنر است که میدانند چگونه با معرفت فرهنگی مواجه شوند تا احساس را در آن زنده نگه دارند.
4️⃣ ما یک تکیهگاه عظیم معرفتی داشتیم و مفاهیم محوری آن در فرهنگ مسلط بود و اتفاقا زمانی جریانات فرهنگی رقیب از ما تقلب میکردند.
5️⃣ امروز پایگاه فرهنگی را از دست دادهایم و رقیب دیگر تقلب نمیکند و ما باید تقلب کنیم و زیر پوشش آن فرهنگ، حرف خودمان را بزنیم.
6️⃣ در این جهان وقتی میخواهی از امر قدسی دفاع کنی باید راه دیگری برگزینی، یک زمانی از بهشت و قیامت میگفتی و حالا باید بگویی دنیایت را بدون دین نمیتوانی حفظ کنی.
7️⃣ باید به مفاهیم محوری اسلام بیشتر بیندیشیم و در جهانی که رقیب با ابزارهای رسانهای بسیار توانمندانه کار میکند، انجام کار فرهنگی را مورد توجه قرار دهیم.
8️⃣ نیاز به سندی داریم که نقشه راهمان باشد تا بدانیم چه میخواهیم انجام دهیم، زیرا گاهی انیمیشنهایی میبینم که اساسیترین مفاهیم غرب را در ذهن بچههای ما نهادینه میکند.
9️⃣ در مقطع دبستان، سمیترین مفاهیم مدرن مثل بمب در کتابهای درسی تدریس میشود پس برای زیرساختها نقشه راه نداریم و باید مفاهیم محوری آموزش و پرورشمان مشخص شود.
🔟 کار رسانه هم در عرصه هنر یا تبلیغ و ترویج اقتضائاتی دارد و صدا و سیما خیلی خوب میداند که آوردن بعضی مفاهیم در سطح فرهنگ را چگونه با کار هنری مدیریت کند.
✍ استاد پارسانیا
📌 متن تفصیلی در سایت استاد پارسانیا
@iisociology