#دوستت_دارم
و این تنها حرفی ست
که هیچوقت پس نمیگیرم 😘😍💕❣💕
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS
عاشق که باشی رفتن نمیدانی ،❣
سر حرفت می مانی که گفته بودی ؛❣
تا ته دنیا کنارش میمانی ❣
#عشق_جانم 😘❣
تا ابد کنارت میمونم و ❣
اینو بدون خودم یه تنه فداتم😍💕❣💕
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS
خواستنی ترین آدم روی زمین
بی شک خود تویی 😍😘❤️
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS
I need you, I want you
I love you ...
من بهت نیاز دارم،❣
من تو رو میخوام،❣
من『 دوستـت دارم 』😍😘💕❣💕
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS
تُ بدونِ مَن ؛❣
مَرا ڪم دارے !❣
مَن ولے بے #تُ ؛❣
جَهانم خالیستْ ... !😘💕❣💕
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS
💠♥️💠
♥️💠
💠
#part
:+پسرعمو با من اینطوري حرف نزنین
:_اصلا ببینم این پسره ي لندهور کی بود بهت زنگ زد،ها؟
خودم هم از بی ربط بودن جملاتم خبر دارم.
صدایم به طرز سرسام آوري بالا رفته... نیکی چشمانش را میبندد.
:_با توام نیکی؟ شماره ي تو رو از کجا داره،ها؟
:+شما... شما حق ندارین سر من داد بزنین!
:_من حق دارم،اینجا خونه ي منه تو هم زن منی.. هر غلطی دلم
بخواد توش میکنم...چرا بهش نگفتی متأهلی؟
سرش را پایین میاندازد.
جري تر میشوم،چرا نمیفهمد من دلخورم؟
چرا سعی نمیکند آرامم کند؟
مگر او منبع ارامش من نیست؟ چرا در کنارش اینطور طوفانی شدم؟
دوست دارم سرم را به دیوار بکوبم..بلند میشود و با قدم هاي تند از آشپزخانه بیرون میرود.
به دنبالش میدوم
:_صبر کن... صبر کن نیکی..
میایستد.
صدایم را پایین میآورم
:_چرا به اون نگفتی متأهلی؟ چرا حلقه ات دستت نیست؟
برمیگردد،پوزخند میزند و با جمله اش قلب من را تکان میدهد.
:+چقدر این بازي رو جدي گرفتین!
فکم منقبض میشود،دوباره صدایم بالا میرود.
:_این بازي جدي هست... اسم کی تو شناسنامه اته، ها؟من شوهرتم
نیکی.. بفهم...
حس میکنم میترسد،رنگش میپرد و گریه میکند.
ریختن اشک هایش،پاي مردانگی و غیرتم را سست میکند..
صدایم،از اوج پایین میآید
#ادامه_دارد
قسمتـ اولـ #مسیحاے_عشق 😍👇🏻💙
https://eitaa.com/Im_PrInCeSs/10534
🌱
.
"رمان مَسْیحٰـــــآیِ عِشْـــــــق"
.
یِـــكْ جُــــرْعــﻫ عـــآشِقٰــــآنهی پآک مــیهمآن مآ باشیــــــد.
.
به قَلَــــم:فاطمه نظری
.
@siibgolab
🌱
Instagram:@fa_na_za_ri
.
🌱
💠
♥️💠
💠♥️💠
💠♥️💠
♥️💠
💠
#part
:_گریه نکن
بیتوجه به من،دستانش را روي صورتش میگذارد.
من..من سر او فریاد کشیدم...
آرام میگویم
:_گریه نکن لعنتی...
با شنیدن این جمله،بیشتر اشک میریزد.
صدایش میلرزد...قلب من،هم.
:+اصلا..من پشیمونم... اشتباه کردم... میخوام برگردم...
قلبم از جا کنده میشود. من با او چه کردم؟؟ چرا از بودن در اینجا
پشیمان است؟ نکند... نکند برود؟
:_تو... تو پشیمونی؟
:+آره من اشتباه کردم.. اصلا مقصر منم...
و به سمت اتاقش میدودبه دنبالش میروم،در را میبندد و کلید را در قفل میچرخاند.
بازهم دیوانه شده ام... از فکر نبودنش،حالم بد میشود...
داد میزنم
:_نه مقصر منم که یه الف بچه رو وارد همچین بازي کردم..
صداي گریه اش،اوج میگیرد.
ناخودآگاه،مشتم بالا میرود و با صداي بلندي روي در فرود میآید.
من... من کاري کرده ام که نیکی پشیمان بشود؟
لعنت به من!
به طرف سالن میروم.
مدام طول و عرض سالن را زیر پاهایم کوتاه میکنم و به جاي اول
برمیگردم.
خش خش دمپایی هاي چرمی روي پارکت هاي کف خانه بیشتر
عصبی ام میکند.
انتهاي سالن،جایی که به درِ اتاق نیکی دید دارد،روي مبل مینشینم.
#ادامه_دارد
قسمتـ اولـ #مسیحاے_عشق 😍👇🏻💙
https://eitaa.com/Im_PrInCeSs/10534
🌱
.
"رمان مَسْیحٰـــــآیِ عِشْـــــــق"
.
یِـــكْ جُــــرْعــﻫ عـــآشِقٰــــآنهی پآک مــیهمآن مآ باشیــــــد.
.
به قَلَــــم:فاطمه نظری
.
@siibgolab
🌱
Instagram:@fa_na_za_ri
.
🌱
💠
♥️💠
💠♥️💠
💠♥️💠
♥️💠
💠
#part
آشفته ام،اصلا ذهنم یاري نمیکند.
از شهرداري شاکی ام یا از نیکی دلخور؟
باز هم فکم منقبض میشود،اعصاب،به شقیقه ام فشار میآورند و کف
دستم ذُق ذق میکند.
نگاهی به کف دستم میاندازم.
مشت گره شده ام،تازه باز میشود.
آنقدر مشتم را فشار داده ام تا رگ هاي دستم برآمده شده.
دستم را چند باري مشت میکنم و دوباره باز میکنم.
صداي نیکی در دیباچه ي ذهنم میپیچد
)آقاي شریفی،من قصدش رو هم ندارم)
پایم رامحکم روي زمین میکوبم و از بینی نفس میکشم.
صداي لرزانش،با چهره ي پر از اشکش در قلبم ظاهر میشود.
)اصلا من پشیمونم..اشتباه کردم... میخوام برگردم)آرنج هایم را روي زانویم میگذارم و سرم را روي ستون دستانم.
احساس میکنم کاسه ي سرم معدن آهن است و کارگران درونش
مشغول کار.
آنقدر با تیشه به جان سلول هایم افتاده اند که دلم میخواهد سرم را
به نزدیک ترین دیوار بکوبم.
سیگاري بین دستانم میگیرم،دود میکنم و با هر نفس عمیق،توتون به
خورد حلقم میدهم.
نفس میکشم و دود میشوم و سعی میکنم منشأ این نگرانی را
بفهمم...
این دل آشوب که به جانم افتاده و حتی سیگار،آرامم نمیکند.
)میخوام برگردم...)
به سرفه میافتم،مکرر و بدون فاصله...
میخواهد برگردد..میخواهد روح از کالبد خانه ام بکند و ببرد..
میخواهد ملک الموتِ جانی باشد که خودش بخشیدهدستم را روي صورتم میکشم.بلند میشوم،باید دست و رویم را
بشویم.این التهابِ صورت و جانم تا مغز استخوانم رامیسوزاند.
ته سیگار را داخل سطل زباله میاندازم و اهرم شیر را بالا میکشم.
دستانم را پر از آب میکنم و به صورتم میپاشم.
نگاهی به آینه میاندازم،چقدر از تصویر داخل آینه متنفرم وقتی
صداي مردانه اش را به رخ نیکی کشیده...
نگاهم به شلف میافتد.
برق انگشتر خیره ام میکند،حلقه!
دست میبرم و برش میدارم.
مثل گنج گران بهایی در مشتم فشارش میدهم و بیرون میآیم.
باید همانطور که ریتم آرام زندگی ام را پر از تشنج کردم،به حالت
اول برش گردانم.
باید نیکی را
نیکی،آخ نیکی!
#ادامه_دارد
قسمتـ اولـ #مسیحاے_عشق 😍👇🏻💙
https://eitaa.com/Im_PrInCeSs/10534
🌱
.
"رمان مَسْیحٰـــــآیِ عِشْـــــــق"
.
یِـــكْ جُــــرْعــﻫ عـــآشِقٰــــآنهی پآک مــیهمآن مآ باشیــــــد.
.
به قَلَــــم:فاطمه نظری
.
@siibgolab
🌱
Instagram:@fa_na_za_ri
.
🌱
💠
♥️💠
💠♥️💠
• ι love yoυ,
ιn aмoυnт oғ yoυr wιnĸѕ
به تعداد تموم پلك زدنات ❣
#دوستت_دارم... 😍😘💕❣💕
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS
#عشقمـ باور ڪن ❣
هیشڪے انـدازه #طُ ❣
تو دلـمـ #عزیـز نیست ❣
بذا اینـجـورے بگـمـ❣
لاشَریڪَ لَڪَ لَبَیـڪ° 😍😘💕❣💕
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS