✨﷽✨
✳ قیامت این چیزها را نمیداند!
✍آیت الله جاودان: مرحوم شیخ مرتضی زاهد اواخر عمر دیگر نمیتوانستند با پای خود جایی بروند و چون وسیلههای امروزی نبود، ناچار کسی ایشان را کول میگرفت و به این طرف و آن طرف میبرد. این کار مشکلی برای کسی نداشت چون بدن ایشان در آن ایام لاغر و نحیف شده بود.
یک روز جایی میرفتند. در کوچهی شترداران کسی که ایشان را کول کرده بود، ظاهرا خسته میشود و مرحوم شیخ مرتضی را کنار کوچه به زمین میگذارد. بدن ایشان به دیوار کاهگلی خانهی مجاور برخورد میکند و کمی خاک و پر کاه روی زمین میریزد. ایشان با نگرانی درب آن خانه را میکوبند. صاحبخانه در را که باز میکند شیخ مرتضی را میشناسد. شیخ مرتضی میگویند من به دیوار خانهی شما تکیه دادهام و کمی از خاک و کاهگل دیوار به زمین ریخته. بفرمایید چقدر باید بدهم تا جبران شود. صاحبخانه که به شیخ مرتضی ارادت داشت، میگوید اختیار دارید. منزل من متعلق به شماست. آقا در جواب میگویند #قیامت این چیزها را نمیداند. یا باید رضایت بدهی و حلال کنی یا باید خسارت بگیری».
📚 کتاب سیره و خاطرات علما ص 48
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
#موضوع:غفلت از یاد خدا
#آیه
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ
ﺍی ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ! ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺘﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻏﺎﻓﻞ ﻛﻨﻨﺪ،ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ[ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ] ﻏﺎﻓﻞ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ،ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭﻧﺪ.
📚سوره مبارکه #منافقون آیه ٩
وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ
ﻭ[ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ]ﮔﻮﻳﻨﺪ:ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﺑﺮﻳﻢ،ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ[ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ] ﺩﻳﺪﺍﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺑﺮﺩﻳﺪ،ﻭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﺘﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻳﺎﺭ ﻭ ﻳﺎﻭﺭی ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.
📚سوره مبارکه #جاثیه آیه٣٤
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ.....َ
ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﺎنی ﻣﺒﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻧﺪ،ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﭼﺎﺭ ﺧﻮﺩﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻲ ﻛﺮﺩ.....
📚سوره مبارکه #حشر آیه ١٩
#حدیث
پیامبر #اكرم صلى الله عليه وآله وسلم
ما مِن ساعَةٍ تَمُرُّ بِابن آدَمَ لَم یُذکَر اللهُ فیها إلّا حَسِرَ عَلَیها یَومَ القیامَةِ
هر لحظه ای که بر فرزند آدم بگذرد و او به یاد خدا نباشد روز قیامت حسرتش را خواهد خورد.
📚نهج الفصاحه صفحه 707 حدیث 2677
امام #علی عليه السلام
مَن طالَت غَفلَتُهُ تَعَجَّلَت هَلَكَتُهُ
هر كه غفلتش به درازا كشد،هلاكتش شتاب گيرد.
📚 غرر الحكم حدیث ۸۳۱۸
امام #صادق عليه السلام
أَوحَى اللّه عَزَّ و َجَلَّ إِلى موسى عليه السلام يا موسى: لا تَنسَنى عَلى كُلِّ حالٍ وَ لا تَفرَح بِكَثرَةِ المالِ، فَإِنَّ نِسيانى يُقسِى القُلوبَ، وَ مَعَ كَثرَةِ المالِ كَثرَةُ الذُّنوبِ
خداى عزوجل به موسى وحى كرد:اى موسى در هيچ حالى مرا فراموش نكن و به ثروت زياد شاد نشو،زيرا از ياد بردن من دلها را سخت مى كند و همراه ثروت زياد،گناهان زياد است.
📚تحف العقول صفحه ۴۳۹
#داستان
حضرت سلیمان همسران متعددی برای خود انتخاب کرد و هدفش این بود که از آن همسران،دارای فرزندان متعددی شود تا در اداره مملکت و جهاد با دشمن،به او کمک کنند،بر همین اساس گفت:من با آنها همبستر میشوم و به زودی فرزندان متعددی نصیبم شده و همه آنها،یاران من و رزمندگان در جبهه جهاد خواهند شد.
او در این گفتار،تنها به همسران و خودش اتکا کرد،خدا را از یاد برد و [انشاءالله_اگر خدا بخواهد]نگفت و به این ترتیب بر اثر یک لحظه غفلت،لغزش پیدا کرد و تَرک اَوُلینمود،از این روی وقتی که به سراغ همسرانش رفت،تنها دارای یک فرزند از آنها شد،آن هم ناقص الخلقه بود،جسد مُرده آن فرزند را آوردند و روی تخت او افکندند.
سلیمان (ع) دریافت که در این آزمایش الهی،لغزیده است،توبه کرد و از درگاه خدا تقاضای بخشش نمود،و گفت:خدایا مرا ببخش،و به من حکومت بی نظیر عنایت کن،خداوند حکومت بسیار با اقتداری به او داد،باد را تحت فرمان او نمود،تا به فرمان او درآید،و او را دارای مقامات ارجمندی کرد.
📚قصه های قرآن به قلم روان،محمد محمدی اشتهاردی
#غفلت_از_یاد_خدا
عزیزان من! یکی از مشکلات تاریخی بشر، جهل است و دیگری غفلت. این دو با هم فرق دارند؛
جهل نادانستن است؛
اما غفلت این است که انسان به مسائل اساسی زندگی اش بی توجه باشد و به آنچه که باید توجه کند، توجه نکرده
و به آنچه که باید اهمیت بدهد، اهمیت ندهد و مسئله ای را که اولویت دارد، کنار گذاشته، و آن را که اولویت ندارد، با اهمیت تلقی کند. بازیها را به جدی و جدیها را به بازی گرفته باشد؛ این غفلت است.
غفلت از جهل حساس تر است؛
چرا که جهل با علم زدوده می شود؛
ولی غفلت با آموزشگاهها و دانشگاهها، رفع نمی گردد.
اگر کسی در مقطعی عالم شود، دیگر جاهل نیست؛
اما قلمرو غفلت، بیماری فراگیر و خطرناکی می تواند باشد که حتی دامنگیر عالمان نیز بشود.
تفاوت در این است که برای برطرف شدن جهل به علم نیاز است؛ ولی برطرف شدن غفلت، نیاز به ذکر دارد.
یکی از مسائل مهم در باب غفلت این است که چه چیزهایی باعث غافل شدن ما می شود؟ بنده در ادامه عرایضم به بخشی از این علل فهرست وار اشاره می کنم:
یکی از چیزهایی که باعث غفلت ما می شود، امر تماشاگری است که امروز در دنیا رایج شده.
انسانِ امروز چشمانش را به تماشا سپرده است. وقتی در خیابان راه می رویم و هرچیزی را می بینیم، دل به تماشای آن می سپریم؛ وقتی که به خانه می رسیم: اینترنت، تلویزیون و امثال اینها ما را به تماشا می خوانند.
طبیعی است که اگر انسان غرق تماشا شود، غافل می شود؛ غافل از خویش، خدا، سرنوشت و مرگ خویش.
او دیگر فراموش می کند که حساب و کتابی هست، و او پا به دنیا گذاشته است تا خود را بسازد.
این مسئله شرح مفصلی دارد. اگر ما بخواهیم از غفلت نجات پیدا بکنیم، باید خودمان را از تماشاگری نجات بدهیم. بزرگان و عارفان و سالکان برای اینکه در خیابان غرق تماشا نشوند، چگونه راه می رفتند؟
در فرصت ماه رمضان که در آن ثواب اعمال مضاعف می شود، انسان هوشیار چه می کند؟ ایا غیر از این است که سعی می کند حداکثر استفاده را از این ایام ببرد؟ اما درست در همین ایام، تماشاگری باعث غفلت بعضیها می شود؛ سریالهای ماه رمضان آن قدر او را غرق تماشاگری می کند که غافل از اهمیت این شبها می شود.
از ناصرالدین شاه جمله ای نقل شده است که: «کی شود که ماه رمضان برسد تا شکم سیر زولبیا بامیه بخوریم.» این جمله شرح حال عده ای است که با خودشان می گویند: «کی شود ماه رمضان برسد تا حسابی سریال ببینیم.»
#عوامل_غفلت
#نصایح
#پرسش_و_پاسخ
❓برای زیاد شدن عقل و بالا رفتن عقلانیت در کارها چه کنیم ؟
✅ قرآن زیاد بخوانید. آدم داستان یوسف و برادرهایش را که می خواند عاقل می شود، داستان اصحاب کهف همین جور است، اتفاق هایی که برای اصحاب سبت و اصحاب اخدود افتاد.
✅ شما وقتی سرگذشت گروه های مختلف را در قرآن می خوانید، اینکه چه رفتارهایی کردند و چه بلاهایی به سرشان آمد، باعث عبرت می شود و عقل زیاد می شود.
✅ حضرت فرمودند: هر موقع پیش ما آمدید، از خدا عقل بخواهید. در هر حالتی از خدا عقل بخواهید.
✅ وقتی عقل آمد بقیه ی چیزها هم می آید ، ولی وقتی عقل نباشد بقیه ی چیزها پا در هواست.
#داستان_آموزنده
🔆ايثار پيرزن و عكس العمل امام
روزى امام حسن مجتبى و برادرش حسين عليهم السلام به همراهى شوهر خواهرشان - عبداللّه بن جعفر - به قصد مكّه و انجام مراسم حجّ از شهر مدينه خارج شدند.
در مسير راه آذوقه خوراكى آن ها پايان يافت و آنان تشنه و گرسنه گشتند؛ و همين طور به راه خويش ادامه دادند تا به سياه چادرى نزديك شدند، پيرزنى را در كنار آن مشاهده كردند، به او گفتند: ما تشنه ايم ، آيا نوشيدنى دارى ؟
پيرزن عرضه داشت : بلى ، بعد از آن هر سه نفر از مَركب هاى خود پياده شدند؛ و پيرزن بُزى را كه جلوى سياه چادر خود بسته بود، به ميهمانان نشان داد و گفت : خودتان شير آن را بدوشيد و استفاده نمائيد.
ميهمانان گفتند: آيا خوراكى دارى كه ما را از گرسنگى نجات دهى ؟
پاسخ داد: من فقط همين حيوان را دارم ، يكى از خودتان آن را ذبح نمايد و آماده كند تا برايتان كباب نمايم ؛ و آن را ميل كنيد. لذا يكى از آن سه نفر گوسفند را سر بريد و پوست آن را كَنْدْ؛ و پس از آماده شدن تحويل پيرزن داد؛ و او هم آن را طبخ نمود و جلوى ميهمانان عزيز نهاد؛ و آن ها تناول نمودند.
و هنگامى كه خواستند خداحافظى نمايند و بروند گفتند: ما از خانواده قريش هستيم ؛ و اكنون قصد مكّه داريم ، چنانچه از اين مسير بازگشتيم ، حتما جبران لطف تو را خواهيم كرد.
پس از رفتن ميهمانان ناخوانده ، شوهر پيرزن آمد؛ و چون از جريان آگاه شد، همسر خود را مورد سرزنش و توبيخ قرار داد كه چرا از كسانى كه نمى شناختى ، پذيرائى كردى ؟!
و اين جريان گذشت ، تا آن كه سخت در مضيقه قرار گرفتند؛ و به شهر مدينه رفتند، پيرزن از كوچه بنى هاشم حركت مى كرد، امام حسن مجتبى عليه السلام جلوى خانه اش روى سكّوئى نشسته بود، پيرزن را شناخت .
حضرت مجتبى عليه السلام فورا غلام خود را به دنبال آن پيرزن فرستاد، وقتى پيرزن نزد حضرت آمد فرمود: آيا مرا مى شناسى ؟ عرضه داشت : خير.
امام عليه السلام اظهار نمود: من آن ميهمان تو هستم كه در فلان روز به همراه دو نفر ديگر بر تو وارد شديم ؛ و تو به ما خدمت كردى و ما را از گرسنگى و تشنگى نجات دادى .
پيرزن عرضه داشت : پدر و مادرم فداى تو باد! من به جهت خوشنودى خدا به شما خدمت كردم ؛ و انتظار چيزى نداشتم .
حضرت دستور داد تا تعدادى گوسفند و يك هزار دينار به پاس ايثار پيرزن تحويلش گردد و سپس او را به برادر خود - حسين عليه السلام - و شوهر خواهرش - عبداللّه - معرّفى نمود؛ و آن ها هم به همان مقدار به پيرزن كمك نمودند.(1)
1- بحار الا نوار: ج 43، ص 341، ح 15، و ص 348، اءعيان الشّيعة : ج 1، ص 565.
📚منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی
📝 من اولین کتابم که چاپ شد کتاب کلبه ی عشق، در ارشاد تهران رد کردند . گفتند این کتاب اشکال دارد و مهر نزدند که چاپ شود. رفقای قم که دنبال چاپ کتاب بودند به آن خانم گفته بودند مشکل کتاب چیه؟ گفته این کتاب فقط یک اشکال دارد ؛ یک اشکال اساسی دارد.
شماره را گرفته بودند و خانم به ما زنگ زد گفتم که نویسنده ی کتاب منم ممنون می شوم اگر اشکالی دارد بفرمایید من حلش کنم. گفت صفحه ی اول این کتاب اشکال دارد؛ گفتم کجایش؟ گفت اینجا که نوشتید ثواب اینکتاب را هدیه می کنم به روح پر فتوح استاد بزرگوارم مرحوم آیت الله سید احمد فقیه امامی و روح پدر عزیزم مرحوم حاج اسماعیل دانشمند. گفتم این اشکالش کجاست؟ گفت اول پدر را باید بنویسید بعد استاد را ، گفتم خانم ببخشید شما ظاهرا خبر از حدیث امام صادق ندارید ، گفت حدیث امام صادق چیه ؟ گفتممگر نمی دانید که امام فرمود : استاد را از پدر باید بیشتر دوست داشت و احترام گذاشت؟ گفت چطور؟
💠 گفتم امام می فرماید : پدر تو را از عرش به فرش آورده ولی استاد است که تورا از فرش به عرش می برد. حرمت استاد از بابا بالاتر است . شما از امام صادق بهتر می گویی؟ گفت عجب ! اینجوری است ؟ چقدر حرف حرف قشنگی است تایید کردند و حل شد .
استاد دانشمند
#موضوع:صدقه
#آیه
وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً
و هر كه روزی او تنگ باشد،بايد از آنچه خدا به او داده است انفاق كند، خدا هيچكس را بيش از آنچه به او داده مكلّف نمی کند،خدا از پس سختی آسانی قرار می دهد.
📚سوره مبارکه #طلاق آیه۷
إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ
ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭﺍم ﻧﻴﻜﻮ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ،[ ﻭﺍﻣﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍ ] ﺑﺮﺍی ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺷﻮﺩ،ﻭ ﺑﺮﺍی ﺁﻧﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺑﺎﺍﺭﺯﺷﻲ ﺍﺳﺖ.
📚سوره مبارکه #حدید آیه ١٨
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ....
ﺍی ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! #ﺻﺪﻗﻪ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻨﺖ ﻭ ﺁﺯﺍﺭ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻜﻨﻴﺪ....
📚سوره مبارکه #بقره آیه٢٦٤
#حدیث
پيامبر #اکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم
إنَّ الصَّدَقَة َلتُطفِئُ غَضَبَ الرَّبّ
ِ
#صدقه،خشم پروردگار را فرو مینشاند.
📚نهج الفصاحه صفحه۲۸۴،حدیث۶۴۶
حضرت #علی علیه السّلام
اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ وَ مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جادَ بِالْعَطِيَّة
ِ
روزی را به وسيله #صدقه طلب كنيد و كسی كه به گرفتن عوض باور داشته باشد، به بخشش جوانمردی كند.
📚نهج البلاغه حكمت۱۳۲
.اِذا أَمْلَقْتُمْ فَتاجِرُوا اَللهَ بِالصَّدَقَة
ِ
چون تنگدست گشتيد به وسيله #صدقه دادن با خدا معامله كنيد.
📚نهج البلاغه حكمت۲۵۰
امام #باقر علیه السّلام
اَلبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ يَنفيانِ الفَقرَ وَ يَزيدانِ فِى العُمرِ وَ يَدفَعانِ عَن صاحِبِهِما سَبعينَ ميتَةَ سوءٍ
كار خير و #صدقه،فقر را مى بَرند،بر عمر مى افزايندو هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور مى كنند.
📚من لا یحضره الفقیه ج۲،ص۶۶، ح۱۷۲۹
روزی حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم از شیطان پرسید:ای ملعون!چرا مانع از #صدقه دادن می شوی؟عرض کرد:ای رسول خدا اگر اَره ای بر سرم گذارند و مانند درخت اَره ام کنند برایم راحتر است از تحمل صدقه دادن اشخاص،حضرت فرمود:چرا از صدقه دادن مردم ناراحتی؟شیطان گفت:در #صدقه پنج خصلت است:
۱.مال را زیاد می کند.
۲.مریضان را شِفا می دهد.
۳.بلاها را دفع می کند.
۴.صدقه دهندگان به سرعت از پل صراط عبور می کنند.
۵.بدون حساب واردبهشت میشوند و عذابی برایشان نیست.
رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم پس از استماع این سخنان از شیطان به او فرمود:خدا عذابت را زیاد گرداند.
📚کتاب داستانهای عبرت انگیز از شیطان