eitaa logo
کانال تبلیغی امامعلی پور
99 دنبال‌کننده
125 عکس
49 ویدیو
0 فایل
کانال پاسخ به سوالات شرعی ودینی @jabimamalipour
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 💬موقع نمازخوندن خانم‌ها باید عقب‌تر از آقایون بایستن؟ 🔹 آیات عظام خامنه‌ای و وحید: بین زن و مرد در نماز، حداقل باید یک وجب فاصله باشه (رهبری: بنابر احتياط واجب) و با رعايت فاصله، اگه زن مساوی یا جلوتر از مرد بايسته، نمازش درسته. 🔹 آيت‌الله نورى: اگه خانم‌ها جلوتر از مردها هم باشن، نماز اشكال نداره؛ ولى بهتره خانم‌ها عقب‌تر از آقایون بايستن. 🔹 آیت‌الله مكارم: زن بايد عقب‌تر از مرد بايسته، وگرنه نمازش باطله و فرقى بين محرم و نامحرم هم نيست. 🔹 آیت‌الله سیستانی: زن بنابر احتیاط واجب، باید عقب‌تر از مرد بايسته، وگرنه نماز هر دو یا یکی با توجه به توضیحاتی که در رساله اومده، بنابر احتیاط واجب، باطله و فرقى بين محرم و نامحرم هم نيست. ❌ نکته: اگه فاصله بین خانم و آقا بیشتر از پنج متر باشه یا پرده‌ای چیزی بین زن و مرد وجود داشته باشه، در این صورت به نظر همه مراجع، نماز درسته و مشکلی نیست. ⭕️ نکته: احتیاط واجب، یعنی توی این مسئله می‌تونیم به نظر مرجع اعلم بعد از مرجع خودمون که فتوای قطعی داره، عمل کنیم. 📚 رهبری، اجوبةالاستفتائات، س۳۷۴؛ توضيح‌المسائل مراجع، م۸۸۶؛ وحيد، توضيح‌المسائل، م۸۹۶؛ پرسمان احکام.
✡🔥🔥✡ ۱ پولس و عملیات یهود برای تخریب مسیحیت قسمت اول: 🔹پس از عیسی علیه‌السلام سازمان یهود نفس راحتی کشید، اما مبارزه با دین مسیح همچنان ادامه یافت. به گفته اناجیل، حضرت عیسی علیه‌السلام پترس  را به جانشینی خود برگزیده و امتش را به پیروی از او فرا خوانده بود. از عبارات انجیل چنین برمی‌آید که ماموریت پترس، عام بوده و شامل غیریهودیان نیز می‌شده است. 🔹پترس پس از صعود عیسی علیه‌السلام به آسمان، در میان پیروان او نقش محوری داشت. این امر به خوبی از عبارت باب اول کتاب «اعمال رسولان» برمی‌آید. پترس در مواردی حتی به سراغ غیریهودیان نیز رفته و بین آنها فعالیت کرده است. تا حدود سال ۴۰ میلادی یعنی حدود ده سال پس از حیات زمینی عیسی علیه‌السلام اوضاع به همین روش بود. در این زمان، شخصی به نام شائول به مسیحیت گروید و به پولس تغییر نام داد. 🔹پولس! از فریسیان و بزرگان یهود و دشمن سرسخت مسیح بود. او بر مسیحیان سخت می‌گرفت و آنان را شکنجه و آزار می‌داد. وی برای دستگیری نوایمانان مسیحی که گریخته بودند از رئیس کاهنان نامه گرفته بود و به سوی دمشق می‌رفت که در نزدیکی دمشق، نوری در اطرافش درخشید و صدایی شنید که به او گفت: "شائول! شائول! چرا بر من جفا می‌کنی؟" او پرسید: "تو کیستی؟" و پاسخ شنید: "من آن عیسی هستم که تو بر او جفا می‌کنی." سپس حضرت به وی دستور داد به شهر برود تا دستور بعدی به او برسد. 🔹هنگامی‌که پولس وارد دمشق شد، مؤمنان مسیحی به وحشت افتادند و معابد مسیحی هشدار دادند که شائول یهودی آمده و آتشی به راه خواهد انداخت. وی وارد معبدی شد و گفت: "نترسید، من با شما هم‌فکر هستم؛ تاکنون خطا می‌کردم و اکنون دریافته‌ام که حق با شماست و عیسی علیه‌السلام مرا به پیروی از مسیر حق فراخوانده است." 🔹این ماجرا را لوقا، که بعدا توسط پولس (یا سولس) ایمان آورده و شاگرد خصوصی او بود، در کتاب «اعمال رسولان» نقل کرده است. هشت باب نخستین این کتاب درباره  پترس (جانشین راستین عیسی علیه‌السلام) و تلاش‌های اوست؛ اما از باب نهم به بعد، بیشتر به مسافرت‌های تبلیغی پولس بین مردم می‌پردازد که باعث شد عده فراوانی در شهرهای مختلف به مسیحیت بگروند. 🔹حتی برنابا که از حواریون خوب عیسی علیه‌السلام بود، نخست جذب عقاید دروغین پولس شد؛ چرا که پولس تمام تفسیر تورات را می‌دانست و آن را حفظ بود. به تدریج برنابا دریافت که آموزه‌های پولس دارای انحراف‌هایی است. پس به او اعتراض کرد، اما پولس پاسخ داد: «تفسیر من و تو از انجیل متفاوت است». 🔹به تدریج بین پولس و دیگر حواریون، از جمله پترس، اختلافاتی در زمینه‌های عقیدتی، عملی و رهبری جامعه مسیحیت روی داد.  🔹پولس برگزیدگی پترس از سوی عیسی علیه‌السلام را پذیرفته بود، اما مدعی بود ماموریت پترس تنها در میان یهودیان بوده و بعداً حضرت عیسی علیه‌السلام، همان ماموریت را در امت‌ها به او سپرده است. مسئله بدین‌جا ختم نشد بلکه پولس رو در روی پترس ایستاد و با او مخالفت کرد؛ حتی او را به نفاق متهم ساخت: «و سایر یهودیان هم با وی نفاق کردند، به حدی که برنابا در نفاق ایشان گرفتار شد». 🔹از آن پس، دو پرچم در جامعه مسیحی آن زمان برافراشته شد و مردم نیز به دو گروه تقسیم شدند. دسته‌ای بنا به سفارش مسیح علیه‌السلام از پترس و حواریون پیروی کردند و دسته دیگر، که بیشتر غیریهودیان بودند، پولس را به رهبری برگزیدند. 🔹پولس الهیاتی جدید پدید آورد که هرگز با سخنان عیسی علیه‌السلام انطباق نداشت. به اعتقاد او، عیسی علیه‌السلام مقام الوهی و فوق‌بشری داشت. او خدا بود که جسم گرفت تا به صلیب رود و قربانی گناه انسان شود. به تدریج علمای بزرگ آن زمان که به مسیح اعتقاد داشتند، حقیقت را دریافتند، ولی دیگر دیر شده بود. پولس تمام انجیل‌ها را باطل اعلام کرد و تنها سخن خویش را حجت دانست. 🔹شاکله دین عیسی علیه‌السلام فریسی‌ستیزی  بود و آشکارا به آن حمله کرده بود. اما پولس با نامه‌ها و کتاب‌های خویش، لبه‌ی تیز  فریسی‌ستیزی عیسی علیه‌السلام را کُند کرد و مسیحیت را دین آشتی با یهود ساخت. این مطلب را می‌توان از مجموع نامه‌های  پولس دریافت. ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرز باریک "فقط یه کم"، جمله‌ای بود که بارها و بارها در ذهنم تکرار می‌شد. آن را از زبان دختری شنیده بودم که به ظاهر، همه معیارهای دین‌داری را رعایت می‌کرد. با لبخندی ملیح و صدایی آرام، می‌گفت: "من حجابم کامله، فقط یه کم از موهام بیرونه، نه آرایش می‌کنم، نه لاک می‌زنم، نه صندل می‌پوشم." در آن لحظه، فکر کردم شاید او واقعا اعتقاد راسخ به حجاب دارد و این کمی بی‌حجابی هم نوعی سهل انگاری است. اما یک سال بعد، وقتی دوباره او را دیدم، تعجبم را نمی‌توانستم پنهان کنم. لاک‌های رنگارنگ بر ناخن‌هایش خودنمایی می‌کرد، آرایش ملایمی صورتش را پوشانده بود و باز هم، همان "یه کم" از موهایش زیر روسری پنهان شده بود! آن روز فهمیدم که مرز بین حلال و حرام، بین تقوا و لغزش، بسیار باریک‌تر از آن است که فکر می‌کردم. آن "یه کم" که در ابتدا به نظر می‌رسید گناهی کوچک باشد، کم کم به یک عادت تبدیل شده بود و او را به سمت مرزهای نامحرم سوق می‌داد. نتیجه‌: داستان این دختر جوان، ما را به این فکر می‌اندازد که گناهان کوچک، اگر نادیده گرفته شوند، می‌توانند به یک زنجیره طولانی از لغزش‌ها و دومینوی گناه منجر شوند. همان‌طور که یک جرقه کوچک می‌تواند به یک آتش‌سوزی بزرگ تبدیل شود، یک گناه کوچک نیز می‌تواند به سقوط انسان منجر گردد. امام رضا(ع) می فرماید: الصَّغائرُ مِنَ الذنوبِ طُرُقٌ إلى الكبائرِ و مَن لَم يَخَفِ اللَّهَ في القَليلِ لَم يَخَفْهُ في الكثيرِ؛ گناهان کوچک راهی به گناهان بزرگ است( به آن منجر می شود) و کسی که در انجام گناه کم از خدا نمی ترسد، در گناه زیاد هم نمی ترسد.(بحار الأنوار : ۷۳/۳۵۳/۵۵) دین اسلام، به عنوان یک دین کامل، برای هر رفتاری مرز مشخصی تعیین کرده است. عبور از این مرزها، حتی به اندازه یک قدم کوچک، می‌تواند ما را از صراط مستقیم دور کند. بنابراین، باید همواره هوشیار و مراقب باشیم که در دام وسوسه‌های شیطانی نیفتیم. این داستان همچنین نشان می‌دهد که تظاهر به دین‌داری، فایده‌ای ندارد. مهم این است که ایمان ما از درون باشد و اعمالمان با گفتارمان همخوانی داشته باشد. اگر ادعا می‌کنیم که به خدا و دین او ایمان داریم، باید در همه حال تلاش کنیم تا دستورات او را اجرا و از گناهان کوچک هم پرهیز کنیم.
💬 مواردی که در نماز کلام بیجا محسوب نمی شود: ✅ پاسخ: 1️⃣ جواب سلام که واجب است. 2️⃣ صلوات در حین گفتن یا شنیدن نام پیامبر اکرم صل الله علیه و اله . 3️⃣ ذکر. 4️⃣ خواندن بخشی از قرآن در هر جای نماز غیر از سوره های سجده دار. 5️⃣ جواب عطسه کننده ( در هنگامی که نمازگزار عطسه کرد شنونده میگوید: ‌یرحمکم الله و نمازگزار در پاسخ بگوید: یغفرالله لکم). 📚 پی نوشت: 1- توضیح المسائل مراجع ج 1 م 113 2- همان، م 1124 و 1125 3-همان، م 1134 4- همان، م 1135. 5-عروه الوثقی، ج1 ص 717، م39
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔰 پویایی با یاد مرگ 💠 حق این است که آن جریان مرگی را که قرآن ذکر می کند، می فرماید: شما می میرید، فانی می شوید هم آموزنده است. برای اینکه انسان در فرهنگ قرآن اینجور نیست که با مردن نابود بشود، این یک هجرت است. می فرماید به اینکه این دنیا رهزن شما نباشد، مسافرخانه است. ✍شما هرگز نمی میرید، شما خلیفه خدا هستید و خلیفه خدا از حیّ ابدی نشانه ای دارد و آن این است که برای همیشه زنده است. اگر قرآن دستور مرگ را ذکر می کند، می فرماید به یاد مرگ باشید و انسان می میرد؛ 📌این برای آن است که بگوید شما یک حیات ابدی دارید، یک؛ یک حیات موقت و عاریه ای دارید، دو؛ این عاریه را با آن اصل مخلوط نکنید و اشتباه نکنید، سه؛ آنچه را که برای این عاریه لازم است، برای آن اصل فراهم نکنید، چهار؛ آنچه را که برای اصل لازم است به عاریه ندهید، پنج. ✍تذکره مرگ نه برای آن است که انسان را تخدیر کند؛ تذکره مرگ، تذکر مرگ، یادآوری مرگ برای اینکه انسان را فعال کند. آن کسی به یاد مرگ است که تا زنده است تلاش کند! اگر کسی به فکر مرگ بود، و کم کار شد یا خود را بازنشست کرد، یا راکد بود، یا منزوی شد؛ این معلوم می شود مرگ را نشناخت! برای اینکه انسان که می میرد، اوّلین چیزی که از او سئوال می کنند، می گویند: (عمرک فی ما افنیت)*؛ چه کار کردی، چه آوردی؟! 📌 اگر مرگ یک همچنین صحنه ای است، و اوّلین چیزی که بعد از مرگ از انسان سئوال می کنند چه کار کردی، چه آوردی؛ انسان تا زنده است باید کار کند. اگر کار فرهنگی مقدورش بود آن را می کند، نه خدمات دیگر! ✍ پس " مرگ " در فرهنگ قرآن جزء بهترین محرّک ها و عوامل آموزنده است. مرگ به معنی سکون که نیست، مرگ به معنی سکوت که نیست، مرگ به معنی افسردگی که نیست، مرگ به معنی پژمردگی که نیست، مرگ که به معنی نابودی نیست! 📌مرگ، میلاد جدید است. اگر یک حیات ابدی بعد از مرگ هست، که حتما هم هست؛ همین که انسان نفسش تمام شد، بدنش سرد شد، سئوالات برزخ شروع می شود. و اوّلین چیزی که از او سئوال می کنند، می گویند چه کردی، عمر را در چه راه صرف کردی! 📌خُب یک کسی بگوید من بیکار شدم، خودم را بازنشست کردم، یا دوران پیری ام رسید؛ این معلوم می شود مرگ را فراموش کرده! این خیال می کند مرگ یعنی نابودی، این نیست! لذا قرآن نام مرگ را زیاد مطرح می کند. 📌 تحف العقول / صفحه ۲۴۹ 📋 تفسیر موضوعی قرآن کریم در جمع مدیران و کارکنان صنایع دفاعی کشور 📆 دماوند ؛ ۱۳۷۷/۰۵/۲۶ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
بسم الله اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم تاریخ وقایع کربلا از طریق چه کسانی به ما رسیده است؟ چه کسی عاشورا را با این جزییات روایت کرده شاید برای بعضی ها سوال باشد که مگر همه یاران امام حسین (علیه السلام) به شهادت نرسیدند؟ پس چه کسی عاشورا را با این جزییات روایت کرده؟ چطور باید به روایت های واقعه عاشورا اعتماد کنیم؟ یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند ولی روایت عاشورا در همان صحرا باقی نماند -حمیدبن مسلم ازدی وقایع نگار سپاه عبیدالله بن زیاد -حمیدبن مسلم ازدی: بخش زیادی از اطلاعات تاریخی آن دوران از حمیدبن مسلم ازدی، وقایع نگار سپاه عبیدالله بن زیاد منتقل شده است. مرسوم بوده که در لشکرکشی های بزرگ یک وقایع نگار برای ثبت اتفاقات حضور داشته باشد. سپاه عبیدالله بن زیاد دارای وقایع نگار بود. نقل شده است که همین فردمانع کشته شدن امام سجاد (علیه السلام) توسط شمر شد. به همین دلیل وقتی مختار به کوفه تسلط پیدا کرد به او امان داد. امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها): بخش دیگری را هم از امام زین العابدین (علیه السلام ) و امام باقر (علیه السلام) که به نقل مشهور در آن زمان ۴ ساله بوده به ما رسیده است. حضرت زینب و بانوان دیگر کاروان هم در نقل این وقایع سهم بزرگی داشتند. جنایتکاران سپاه دشمن جنایتکاران سپاه دشمن: خیلی از جنایتکاران کربلا قبل از اینکه قیام توابین مختار صورت بگیرد با افتخار آمده بودند و وقایع عاشورا را تعریف کرده بودند. همین ها سینه به سینه ماند و مختار هم با همین اطلاعات به سراغشان رفت و انتقام گرفت. خیلی هایشان هم نقل جنایت هایشان را در هنگام مرگ بیان می کردند. مثل همانی که در مختارنامه مطرح شد؛ روایت خولی قبل از اعدامش. ضحاک بن عبدالله مشرقی بازمانده مانده امام (علیه السلام یاران زنده مانده امام (علیه السلام): فردی به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی که جزو یاران امام بوده و از میدان گریخته بود. این فرد با امام شرط کرد تا موقعی همراهشان است که وجودش فایده داشته باشد. امام هم قبول کرده بود. او هم اسبی را در خیمه ای آماده نگه داشت تا زمانش برسد. تا قبل از شهادت حضرت عباس (علیه السلام) هم ماند ولی آخر کار، از امام اجازه رفتن گرفت که امام هم اجازه داد. گریخت و کسی هم نتوانست او را بگیرد. او هم خیلی از اتفاق ها و نحوه شهادت ها را بیان کرده. مرقع بن سُمامه اسدی وی از یاران امام حسین(ع) و از تیراندازان حضرت بود، که اسیر شد و قبیله‏‌اش برای وی امان خواستند. "ابن زیاد" هم او را به "زراره" در سرزمین بحرین یا "زبده" در عمان، یا "رنده" تبعید کرد و پس از مرگ یزید و رفتن "عبیدالله" به کوفه بازگشت غلام رباب (همسر امام حسین (علیه السلام غلام رباب (همسر امام حسین (علیه السلام)) هم که زنده ماند اتفاقات زیادی را نقل کرده. البته او در کنار امام جنگ هم کرده بود ولی در آخر اسیر شد. سپاه دشمن هم او را آزاد می کند چون معتقد بودند او غلام بوده و مطیع اوامر ارباب! مسلم بن ریاح غلام امیرالمومنین علی علیه السلام وی غلام حضرت علی (ع) بوده که با امام حسین(ع) در کربلا حضور داشت و پس از شهادت حضرت جان سالم بدر برد، وی برخی حوادث کربلا را گزارش کرده است. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 8، ص 202. حیاة الامام الحسین، سید محمد باقر قرشی، ج 3، ص 312. تاریخ الطبری، ج 4، ص 287 و 289
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منبر نامرتب!! مرحوم حاج شیخ محمد حسن معزی تهرانی نقل می کنند: « جلسه روضه و توسلی در خانه یکی از مومنین برپا بود. آن مجلس، چند واعظ و روضه خوان داشت. آقا شیخ مرتضی زاهد نیز یکی از واعظهای آن مجلس بود. یار و همراه ایشان آیت الله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی نیز در آن جلسه حاضر بود. از قدیم رسم بود ریش سفیدهای وعظ و منبر، در انتهای مجالس سخنرانی کنند؛ اما آن روز آقا شیخ مرتضی زاهد این رسم را بر هم زد.  او آن روز اولین نفری بود که بر بالای منبر رفت و شروع به صحبت کرد. در آن جلسه صحبتهای او با جلسه های دیگرش بسیار متفاوت بود.  در واقع، صحبتهای او ضعیف و نامرتب بود و نمی توانست برای مردم جذاب و دلنشین باشد! حاج میرزا عبدالعلی تهرانی از این منبر بسیار تعجب کرده بود. با توجه به شناختی که از آقا شیخ مرتضی زاهد داشت، حکمت و دلیلی برای این منبر می دید. بعد از مجلس، با اصرار از آقا شیخ مرتضی زاهد خواهش کرد تا علت و فلسفه این صبتهای نامرتب را تعریف نماید. آقا شیخ مرتضی زاهد بعد از اصرار حاج میرزا عبدالعلی تهرانی می فرماید: « راستش امروز در این مجلس یک آقایی قرار بود به منبر برود. این آقا بعد از مدتی تحصیل در حوزه علمیه قم، تازه به تهران بازگشته است.  ایشان شاید هنوز در بیان منبر به خوبی مسلط و توانا نشده باشد. به همین خاطر من سعی کردم صحبتهایم زیاد جذاب نباشد تا ان شاء الله بعد از صحبتهای من، صحبتهای این آقای تازه کار برای مردم دلنشین تر و چشمگیرتر جلوه کند، تا یک تشویق و القای روحیه ای برای ایشان شده باشد.
📝شیخ شوشتری آیه ای را نقل می کند بعد استناد می کند می گوید طبق این آیه ی شریفه تمام ذرات عالم بر مظلومی حسین گریه می کنند و اشک می ریزند ولی؛ بکاءُ کلُّ شیءِ بِحَسَبِه ، گریه ی هر چیزی به حسب حال خودش برای مظلومی حسین گریه می کند. روز عاشورا آسمان سرخ شد .آن سرخی گریه آسمان بود. ابن عباس می گوید من عاشورا مدینه بودم اما هر سنگی را از روی زمین بر می داشتم یک قطره خون تازه زیر آن سنگ‌ می دیدم. روز عاشورا باد سرخ وزید، آن سرخی باد گریه ی باد بود بر مظلومی حسین. تمام درات عالم برای امام حسین گریه می کنند. 📝مطلبی را محدث قمی نقل فرمودند : مرحوم آیت الله سلماسی از حج بر می گشت در دامنه ی کوه البرز با پیرمردی برخورد کرد . گفت پیرمرد چند سال تو بیابانی؟ گفت ۲۰ سال. گفت چیزهای عجیبی تو این ۲۰ سال که تو بیابان زندگی می کنی دیدی؟ گفت بله یک چیز دیدم خیلی برایم عجیب بود . گفت بگو .‌ ♦️گفت آنچه برایم عجیب بود این بود که: وقتی آمدم تو صحرا تاریخ را گم‌ کردم یادم رفت کِی اول ماه است کِی سوم ماه است ؟ یک شب دیدم تمام حیوانات این صحرا دور هم جمع شدند و حیواناتی که اگر همدیگر را ببینند ضد هم هستند و همدیگر را می درند . تمام این حیوانات دور من جمع شدند و هرکس به زبان خودش یک‌چیزی می گوید و زوزه می کشند و ناله می کنند و حیوانات دور من می گردند . یک قدری فکر کردم که چه شبی است ؟ یک مرتبه متوجه شدم که شب اول محرم عزای حسین علیه السلام است و این حیوانات هم در صحرا آمدند با من برای مظلومی امام حسین گریه کنند. فرمود تا شب عاشورا اینها بودند شب عاشورا که می شد اینها می رفتند . 🔷هر سال وقتی این حیوانات می آیند جمع می شوند من می فهمم که شب اول عزای امام حسین علیه السلام است و تمام ذرات عالم بر مظلومی حسین گریه کردند. استاد هاشمی نژاد
📝 روایت دارد یک روز پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله یک درهم داد به ابوذر و یک درهم هم داد به سلمان . بخشیدم بهتان ، سلمان حواسش جمع تر بود ؛ رفت یک درهم را انفاق کرد . ابوذر هم رفت چیزهای مباح خرید ، نخود و کشم و لوازمی که لازم داشت. ♦️پیغمبر جفتشان را آورد تو صحرا ، تخت سنگی بود آفتاب تابیده بود و قدری داغ شده بود .‌فرمودند که سلمان بایست روی سنگ . ایستاد، یک درهمی که دیروز بهت دادم‌چکار کردی؟ قال سلمانُ انفقتُ فی سبیل الله ، انفاق کردم در راه خدا . آمد پایین.پایش هم گرم نشد .‌ ♦️ابوذر؟ بله. برو بالا. آمد بالای سنگ . یک درهم دیروز را چکار کردی ؟ شروع کرد توضیح دادن ؛ نخود خریدم کشمش خریدم تا آمد شرح بدهد پاهایش قدری گرم شد . فرمود فردای قیامت گرمایش با گرمای دنیا قابل قیاس نیست. 💠حلالِها حِساب و فِی حَرامِها عِقاب. حلالش هم حساب دارد. استاد هاشمی نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بدترین بیماری قَالَ علی (ع): أَلَا وَ إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ، وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ، وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ؛ امیر المومنین علی(ع) فرمود: بدانيد كه يكى از بلاها، فقر و تهيدستى است و بدتر از تهيدستى، بيمارى تن است و بدتر از بيمارى تن بيمارى دل است. ( نهج البلاغه، حکمت ۳۸۸) امام علی (ع) در این حدیث شریف، به ترتیب شدت، سه نوع بلا را برمی‌شمارند: 🔹فقر و تنگدستی: فقر تنها به معنای نداشتن مال نیست، بلکه شامل محرومیت از بسیاری از نعمت‌ها زندگی نیز می‌شود. فقر می‌تواند بر روح و روان انسان تأثیر گذاشته و او را از دستیابی به بسیاری از اهداف, فرصت ها، موفقیت و موقعیت های خوب و تجربه های شیرین زندگی باز دارد. 🔹بیماری جسمی: بیماری جسمی می‌تواند بر تمام جنبه‌های زندگی انسان تأثیر گذاشته و او را از انجام بسیاری از کارها و موفقیت ها و تجارب شیرین زندگی باز دارد و ایجاد محرومیت کند. بیماری جسمی همچنین می‌تواند باعث ایجاد درد و رنج شده و بر روحیه انسان تأثیر منفی بگذارد. بیماری جسمی بدتر از فقر است؛ زیرا بیماری جسمی می‌تواند باعث شود که فرد نتواند از نعمت‌های مادی که دارد لذت ببرد. همچنین، بیماری جسمی می‌تواند باعث ایجاد درد و رنج شود و زندگی را به کام انسان تلخ کند. بیماری قلبی (روحی): امام (ع) بیماری قلبی را از همه بدتر می‌دانند. بیماری قلبی به معنای بیماری‌های روحی و روانی مانند حسادت، کینه، نفرت، غرور، تکبر، بدبینی، کفر، شرک، نفاق و ... است. این بیماری‌ها نه تنها بر خود فرد تأثیر می‌گذارند، بلکه بر روابط اجتماعی او نیز تأثیر منفی می‌گذارند. بیماری قلبی بدتر از بیماری جسمی است: زیرا بیماری قلبی می‌تواند باعث شود که فرد از نعمت ایمان و آرامش روحی محروم شود. همچنین، بیماری قلبی می‌تواند باعث ایجاد روابط ناسالم و تخریب شخصیت شود. بیماری قلبی می‌تواند اثرات طولانی‌مدتی بر زندگی فرد داشته باشد و حتی پس از بهبودی جسمی، آثار روحی آن باقی بماند. فقر و‌نداری، نهایتا زندگی محدود دنیا را خراب و تلخ می کند، اما سرانجام پایان پذیر است, اما بیماری قلبی می‌تواند مانع از رشد معنوی فرد شده و او را از رسیدن به سعادت اخروی باز دارد و زندگی ابدی انسان را نابود کرده و معروفیت از نعمت های ابدی و رنج و بدبختی پایان ناپذیری برایش پدید آورد. نتیجه‌گیری: امام علی (ع) در این حدیث به ما یادآور می‌شوند که بیماری‌های روحی و روانی بسیار خطرناک‌تر از بیماری‌های جسمی و فقر هستند. برای داشتن زندگی سالم و سعادتمند در دنیا و اخرت، باید به سلامت روح و روان خود اهمیت دهیم و از بیماری‌های قلبی محافظت کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆ناراحتی حنجره مرحوم حاج ميرزا على محدث زاده فرزند مرحوم محدث عاليمقام حاج شيخ عباس قمى رضوان اللّه تعالى عليهما از وعاظ و خطباء مشهور تهران بود مى فرمود: من سالى به بيمارى و ناراحتى حنجره و گرفتگى صدا مبتلا شده بودم تاجائيكه منبر رفتن و سخنرانى كردن برايم ممكن نبود مسلّم هر مريض در چنين موقعى در فكر معالجه مى شود من نيز با در نظر گرفتن طبيبى متخصّص و باتجربه باو مراجعه كردم پس از معاينه معلوم شد بيمارى آنقدر شديد است كه بعضى از تارهاى صوتى از كار افتاده و فلج شده و اگر لاعلاج نباشد صعب العلاج است طبيب معالج در ضمن نسخه اى كه نوشتند دستور استراحت دادند كه تا چند ماه از منبر رفتن خود دارى كنم و حتى با كسى حرف نزنم و اگر چيزى بخواهم و يا مطلبى را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم آنها را بنويسم تا در نتيجه استراحت مداوم و استعمال دارو شايد سلامتى از دست رفته مجدّد به من برگردد. البته صبر در مقابل چنين بيمارى و حرف نزدن با مردم حتى با زن و بچّه خيلى سخت و طاقت فرساست زيرا انسان از همه بيشتر احتياج به گفت و شنود دارد چطور مى شود تا چند ماه هيچ نگويم و حرفى نزنم و پيوسته در استراحت باشم آنهم معلوم نيست كه نتيجه چه باشد بر همه روشن است كه باپيش آمد چنين بيمارى خطرناكى چه حال اضطرار به بيمار دست ميدهد اين اضطرار و ناراحتى شديد است كه آدمى را به ياد يك قدرت فوق العاده مى اندازد اين حالت پريشانى است كه انسان اميدش ازتمام چاره هاى بشرى قطع شده و بياد مقربان درگاه الهى مى افتد تا بوسيله آنها به درگاه خداوند متعال عرض حاجت كرده واز درياى بى پايان لطف خداوند بهره اى بگيرد منهم با چنين پيش آمد چاره اى جز توسّل به ذيل عنايت حضرت آقا ابى عبداللّه الحسين علیه السلام نداشتم روزى بعد از نماز ظهر و عصر حال توسّل بدست آمد و خيلى اشك ريختم و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء علیه السلام را كه به آن وجود مقدّس متوسّل بودم مخاطب قرار داده و گفتم يابن رسول اللّه صل الله علیه وآله و سلم صبر در مقابل چنين بيمارى براى من طاقت فرسا است و علاوه اهل منبرم و مردم از من انتظار دارند و من از اول عمر تا بحال على الدّوام منبر ميرفتم و از نوكران شما اهلبيتم ولى حالا چه شده كه يكباره از اين پست حساس بر اثر بيمارى بركنار باشم و علاوه ماه مبارك رمضان نزديك است . دعوت ها را چكنم آقا عنايتى بفرما تا خدا شفايم دهد. بدنبال اين توسل طبق معمول كم كم خوابيدم در عالم خواب خودم را در اطاق بزرگى كه نيمى از اطاق منوّر و روشن بود وقسمت ديگر اطاق كمى تاريك بود ديدم . در آن قسمتى كه روشن بود مولاى من و مولى الكونين آقا سيد الشهداء اباعبد اللّه الحسين علیه السلام را ديدم كه نشسته است خيلى خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلى را كه در حال بيدارى داشتم در حاال رؤ يا نيز پيداكردم و بنا كردم عرض حاجت نمودن مخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك رمضان نزديك است و در مساجد متعدده دعوت شدم ولى با اين حنجره از كار افتاده چطور مى توانم منبر رفته و سخنرانى نمايم و حال آنكه دكتر منع كرده حتى با بچه هاى خودم نيز حرفى نزنم چون خيلى الحاح و تضرع و زارى داشتم حضرت اشاره كرد بمن و فرمود با آن آقا سيّد كه دم درب نشسته بگو چند جمله از مصيبت دخترم رقيه را بخواند و شما كمى اشك بريزيد انشاء اللّه تعالى خوب مى شوى من نگاه كردم به درب اتاق ديدم شوهر خواهرم آقا مصطفى طباطبائى قمى كه از علماء و خطباء و از ائمه جماعت تهران است . نشسته امريّه آقا را به آقاى نامبرده رساندم ولى ايشان ميخواست از ذكر مصيبت خود دارى كند، حضرت سيد الشهداء علیه السلام فرمود بخوان روضه دخترم را، ايشان مشغول ذكر مصيبت حضرت رقيّه عليهاالسلام شد و منهم گريه ميكردم و اشك مى ريختم امّا متاءسفانه بچه ها مرا از خواب بيدار كردند و منهم با ناراحتى از خواب بيدار شده و متاسف و متاءثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض ‍ محروم ماندم ولى دوباره ديدن آن منظره عالى امكان نداشت ، همان روز ياروز بعد به همان متخصص مراجعه نمودم خوشبختانه پس از معالجه معلوم شد كه اصلا اثرى از ناراحتى و بيمارى قبلى نيست او كه در تعجّب بود از من پرسيد شما چه خورديد كه به اين زودى و سريع نتيجه گرفتيد. من چگونگى توسل و خواب خودم را بيان كردم دكتر قلم در دست داشت و سراپا ايستاده بود ولى بعد از شنيدن داستان توسلم بى اختيار قلم از دستش برزمين افتاد و با يك حالت معنوى كه بر اثرنام مولى الكونين امام حسين علیه السلام باو دست داده بود پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره اشك بر رخسارش ‍ ميريخت او گريه كرد سپس گفت آقا اين ناراحتى شما جز توسّل و عنايات وامداد غيبى چاره راه و علاج ديگرى نداشت . 📚توسلات ، 168.
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله مرا که دانه ی عشق است دانه لازم نیست به ناله انس گرفتم ترانه لازم نیست.‏ عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم بزن مرا که یتیمم بهانه لازم نیست. حسین.....‏ به روی قبر منِ بی گناه بنویسید : اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست. اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست. ‏ فرمودند بچه فلجم را آوردم. به این نازدا نه دخیل بستم. شب را اجازه گرفتم در حرم بمانم. نزدیک سحر بود ‏حالم منقلب شد. گفتم اگر شفایش ندهی باید با تو قهر کنم دیگر حرمت نمی آیم. چند لحظه ای بر اثر ‏خستگیه زیاد سرم را گذاشتم روی شبکه های ضریح بی بی. یک لحظه خوابم برد. دیدم با لباس حصیری کنار ‏ضریح ایستاده . فرمودند دخترت را شفا دادم دیگر گریه نکن. اما یک جمله فرمودند آتشم زدند. فرمودند: فلانی ‏طفل یتیم اسیر دیگر قهر کردن ندارد . حسین...‏ ان شالله همه مان مشمول دعای امام صادق شدیم. سجده رفت حضرت چند طایفه را دعا فرمود.فرمود بیامرز زُوار ‏قبر بابایم حسین را. ای خدا مارا کربلایی کن. بعد از آن با ما هرچه خواهی کن. ان شالله بی بی حواله ی کربلا ‏بدهد. در حرم ابی عبدلله همدیگر را ببینیم بگوییم بی بی دعوتمان کرده . دوم شما را دعا کرد امام صادق . و ‏ارحَم تِلکَ صَرخَت کانت لَنا خدایا بیامرز صدای ناله هایی که برای مظلومیه ما بلند میشود. ‏ یک نگاه کرد به سر بریده . بابا میخواهم صورتت را ببوسم جای سالم نمبیینم بابا. آی بابا. بابا. از کجا برایت ‏بگویم بابا؟ وقتی من را تازیانه میزدند نمیگفتم من را نزنید. برایشان آیه ی قرآن میخواندم. فَامَّ الیَتیمَ فلا تقهَر ‏آی بابا ‏ به یاد همه ی قُدما و گذشتگان این اشعاری که همه شنیدید و بلدید باهم دیگر زمزمه کنیم. خانه ی بی بی ‏توسل به بی بی . همه تان روضه خوان بی بی رقیه بشوید والله ضرر نمیکنید. ‏ آن شب که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی ؟ از ما تو جدا بودی . آن شب که تو از ناقه ‏افتادی و غش کردی من بر سر نِی بودم کِی از تو جدا بودم؟ بابا نیامدی آن شب . ‏ برایتان نگفتم چطور شد بی بی از روی ناقه افتاد؟ زجر لعین یک سیلی به بی بی زد . بی بی از بالای ناقه روی ‏زمین افتاد. بابا هرچه منتظرت شدم دیدم نیامدی بابا. یک مرتبه دیدم یک بانوی مجلله آمد بابا. اول نشناختمش ‏بابا. وقتی راه میرفت دستش را به پهلویش میگرفت بابا. آمد جلو بغلم کرد نگاهش کردم بابا دیدم نصف صورتش ‏مثل من کبود است بابا. به گمانم مادرت زهرا بود بابا. حسین....‏ رواق منظر چشم من آستانه ی توست. بابا قدم گذار و فرود آی که خانه خانه ی توست. ‏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆مقدمات سفر كربلا حضرت آية اللّه شهيد دستغيب رضوان اللّه تعالى عليه داستانى را از مرحوم حاج شيخ محمد شفيع آورده است مرحوم حاج شيخ محمد قريب سى سال با حضرت آية اللّه شهيد دستغيب رضوان اللّه تعالى عليهما رفاقت داشته و چند مرتبه حج و زيارت عتبات با او مصاحبت داشته عالمى عامل و مروجى مخلص و مردى خليق و عابدى صادق بود. در هر شهرى كه مى رسيد با خوبان و اخيار آن شهر آميزش داشت و در هر مجلسى كه بود اهل آن مجلس را به ياد خدا و آل محمد صل الله علیه وآله و سلم مى انداخت و از ذكر مناقب آن بزرگواران و ملامت دشمنان آنها خود دارى نداشت و در ملكات فاضله خصوصا تواضع و حيا و ادب و محبت به بندگان خدا و سخاوت و خيرخواهى خلق به راستى كم نظير بود رضوان اللّه تعالى عليه . كه نقل آن از سوى مرحوم چنين است : سالى عيد غدير، نجف اشرف مشرف شدم و پس از زيارت به سمت شهر و بلد خود جم مراجعت كردم و ايام عاشورا در حسينيّه اقامه مجلس عزادارى حضرت سيد الشهداء علیه السلام نمودم و روز عاشورا سخت مشتاق زيارت آن بزرگوار شدم و از آن حضرت در رسيدن به اين آرزو استمداد نمودم چرا كه از حيث اسباب عادتا محال به نظر مى آمد. همان شب در عالم رؤ يا جمال مبارك حضرت اميرالمؤ منين علیه السلام و حضرت سيد الشهداء علیه السلام را زيارت كردم ، حضرت امير به فرزند خود فرمود: چرا حواله محمد شفيع را نمى دهى . حضرت سيد الشهداء علیه السلام فرمود: همراه آورده ام پس ورقه به من مرحمت فرمود كه در آن دو سطر از نور نوشته بود و از هر دو طرف هم مساوى بود چون نظر كردم ديدم دو شعر است كه نوشته شده و با اينكه اهل شعر نبودم به يك نظر از حفظم شد: از مخلصان درگه آن شاه او كشف اسمش محمد است و شفيع از ره شرف توفيق شد رفيق رود سوى كربلا با آنكه اندكى است كه برگشته از نجف مرحوم حاج محمد شفيع فرمود: چون بيدار شدم با كمال بهجت و يقين به رواشدن حاجت منتظر بودم و بحمداللّه در همان روز وسائل حركت مُيسر شد و به سمت كربلا حركت كرده و به آن آستان قدس ‍ مشرف شدم . اى ماه عشق ، تشنه لب كربلا توئى اى بدر غيب ، رهبر راه خدا توئى اى شاهدى كه روى تو مراءت ذات اوست سلطان عشق در حرم كبريا توئى نور و صفاى پير و جوان از صفاى تست فياض غيب و منبع صدق و صفا توئى دلهاى دوستان همه باشد بسوى تو روح و روان و جان و دل و دلربا توئى باشد بقاى هر دو جهان از فناى تو فانى زخويشتن شده اى جان فدا توئى مهر توهست در دل و عشق تو در وجود اى بدر عشق مظهر مهرو وفا توئى  
✨﷽✨ ✅سنگيني عبادت اگر انسان اول معبود را ببيند سنگيني عبادت براي او آسان مي‌شود چون مي‌داند كه را مي‌پرستد و اگر بشناسد كه او جمال محض است و كمال مطلق، سختي عبادت بر او آسان مي‌شود. عبادت سخت است كار آساني نيست لذا صبر عند الاطاعة جزء بهترين فضايل است كه صبر را رأس ايمان قرار داده‌اند كه «الصبر من الايمان بمنزلة الراس من الجسد»  عبادت سخت است كه انسان بندگي و بردگي غير را بپذيرد آن خودخواهي نمي‌گذارد كه انسان بگويد من بنده‌ام وقتي معبود را با جمال و زيبايي مشاهده كند سختي عبادت بر او آسان مي‌شود از اينكه عبادت سخت است، نماز دشوار است ،مي‌بينيد خداي سبحان از او به عنوان اينکه اين يك امر سنگين و بزرگ است ياد مي‌كند. مي‌گويد: نماز خيلي سخت است ﴿انها لكبيرة الا علي الخاشعين﴾  گرچه از نظر وقت شايد بيش از يك ربع فرصت بيشتر نخواهد، اما بسياري از افراداند كه از خواندن نماز استنكاف دارند، سختشان است، پيشاني به خاك گذاشتن براي انساني كه داعيهٔ استقلال دارد سخت است، از نظر زمان فرصت زيادي ندارند و از نظر كار هم مثل روزه يا مكه رفتن نيست كه مشكلاتي به همراه داشته باشد، اما همين كه انسان اظهار بندگي كند بگويد من بنده‌ام، اين با خوي و خودخواهي آدمي‌سازگار نيست. 📖برگرفته از تفسیر گویا ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
💢 حکم مصرف ردّ مظالم در مراسم عزاداری ⁉️ سؤال: آیا خرج کردن ردّ مظالم برای برگزاری مراسم عزاداری جایز است؟ ✍️ پاسخ: 🔹 ردّ مظالم مصرفش برای فقراست و مصرف آن در امور دیگر جایز نیست. 🔸به طور کلی مظالم به بدهی‌هایی گفته می شود که بر عهده انسان است و صاحب آن‌ها را نمی‌شناسید یا به هیچ وجه به آنها ـ حتی ورثه ـ دسترسی ندارید، که در این صورت باید به اندازه حداقلی که یقین دارید همراه با تورم آن به فقیر بپردازید و اگر جنس و موجود باشد، باید عین آن را به فقیر تحویل دهید. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای. 🖇 لینک مطلب: https://btid.org/fa/news/318560 📎 📎