eitaa logo
کانال تبلیغی امامعلی پور
97 دنبال‌کننده
128 عکس
52 ویدیو
0 فایل
کانال پاسخ به سوالات شرعی ودینی @jabimamalipour
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆حضرت عباس (علیه السلام) با ماردبن صديف زهير بن قين يكى از ياران دلاور امام حسين (ع ) در كربلا بود، روز عاشورا حضرت عباس (ع ) عازم ميدان بود، زهير نزد آنحضرت آمد و عرض كرد: اى پسر اميرمؤمنان ! مى خواهم حديثى را به ياد تو بياورم . عباس (ع ) فرمود: حديث خود را بگو كه وقت تنگ است . زهير گفت : اى ابوالفضل ! هنگامى كه پدرت خواست با مادرت امّالبنين ازدواج كند، به برادرش عقيل كه نسب شناس بود فرمود: از براى من از بانوئى كه از دودمان شجاع باشد خواستگارى كن ، تا خداوند فرزند شجاعى از او به من بدهد تا بازو و ياور فداكار فرزندم حسين (ع ) گردد، اى عباس ، پدرت تو را براى امروز خواست ، بنابراين در حفظ حرم امام حسين (ع ) كوتاهى نكن . عباس (ع ) با شنيدن اين گفتار، آنچنان پر احساس شد كه با شدّت پا در ركاب اسب نهاد به طورى كه تاسمه ركاب قطع گرديد و فرمود: اى زهير! در چنين روزى مى خواهى مرا تشجيع كنى و نيرو ببخشى ، سوگند به خدا جانبازى خود را آنچنان به تو بنمايانم كه هرگز نظير آن را نديده باشى . عباس (ع ) پس از اين سخن به سوى ميدان دشمن تاخت ، آنچنان به دشمن حمله كرد كه گوئى شمشيرش آتشى است كه در نيزار افتاده است تا اينكه صد نفر از قهرمانان دشمن را كشت . در اين هنگام يكى از سرشناسان دشمن كه به شجاعت معروف بود به نام مارد بن صديف تغلبى كه كلاه خود محكم بر سر داشت و دو زره اى كه حلقه هايش تنگ بود پوشيده بود، سوار بر اسب به ميدان عباس (ع ) آمد، در حالى كه نيزه بلندى در دست داشت ، و نعره او بر سراسر ميدان پيچيده بود، خود را به نزديك عباس رسانيد و گفت : يا غلام ارحم نفسك ، واغمد حسامك ، واظهر للنّاس استسلامك ، فالسّلامة اولى لك من النّدامة . اى جوان ! به خودت رحم كن ، و شمشيرت را در غلاف كن و آشكار تسليم شو، چرا كه سلامتى براى تو بهتر از پشيمانى است . حضرت عباس (ع ) پاسخى به اين مضمون به مارد داد: اى دشمن خدا و رسول ، من آماده نبرد و بلا هستم و با توكّل به خداى بزرگ ، صبر مى كنم چرا كه من پيوند به رسول خدا (ص ) دارم و و برگى از درخت نبوت هستم ، كسى كه در چنين دودمانى باشد هرگز تسليم طاغوت نمى شود و زير پرچم حاكم ستمگر در نمى آيد، و از ضربات شمشير نمى هراسد، من پسر على (ع ) هستم از نبرد با همآوردان ، عاجز نيستم ... سپس رجز خواند و آمادگى خود را در برابر مارد آشكار نمود. يكى از اشعار و رجز او اين بود: لا تجز عن فكل شيى ء هالك حاشا لمثلى ان يكون بجازع اى مارد، استوار باش و بدانكه هر چيزى فانى است ، هرگز مثل من ، بى تابى نخواهد كرد. در اين هنگام مارد نيزه بلند خود را به سوى حضرت عباس حواله كرد، عباس (ع ) نيزه او را گرفت و آنچنان كشيد كه نزديك بود مارد از پشت اسب به زمين در غلطد، او ناگزير نيزه خود را رها كرد و دست به شمشير برد. حضرت عباس (ع ) نيزه مارد را تكان داد و فرياد زد: اى دشمن خدا از درگاه خداوند اميدوارم كه تو را با نيزه خودت ، به درك جهنم واصل كنم . آنگاه عباس (ع ) آن نيزه را در كمر اسب مارد فرود آورد، اسب مضطرب شد و مارد خود را به زمين انداخت و از اين حادثه ، خجالت زده شد، و در لشگر دشمن اضطراب و ولوله افتاد، شمر بر سر لشگر خود فرياد زد: ويلكم ادركوا صاحبكم قبل ان يقتل : واى بر شما، صاحب خود را قبل از آنكه كشته شود دريابيد. يكى از جوانان بى باك دشمن سوار بر اسب موسوم به طاوية شد و خود را به مارد رسانيد، مارد فرياد زد: اى جوان درآوردن اسب طاويه قبل از فرود در هاويه جهنّم ، شتاب كن . آن جوان همين كه نزديك شد، حضرت عباس (ع ) نيزه را بر سينه او كوفت و او را كشت و خود بر اسب طاويه سوار گرديد، در اين هنگام پانصد نفر براى نجات مارد از دست عباس (ع ) به ميدان روانه شدند، از آمدن آنها ذره اى ترس بر دل عباس نيفتاد، هماندم نيزه را بر گلوى مارد فرود آورد كه مارد بر زمين افتاد و گوش تا گوش او بريده شد و به هلاكت رسيد، سپس ‍ آنحضرت بر دشمن حمله كرد، هشتاد نفر از آنها را كشت و بقيه آنها فرار كردند. امام صادق (ع ) در وصف شجاعت عباس (ع ) مى گويد: اشهد انّك لم تهن ولم تنكل واعطيت عاية المجهود. گواهى مى دهم كه تو سستى و ناتوانى نكردى و نهايت تلاش را در برابر دشمن مبذول نمودى . 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📿برخی از توصیه‌های اخلاقی عرفانی آیت‌الله سید عبدالله فاطمی‌نیا رحمة‌الله‌علیه ✍️عمده چیزی که برزخ را تاریک می‌کند، حرف پشت سر مردم است، غیبت، تهمت... یکی از چیزهایی که برزخ را روشن می‌کند، گره‌گشایی از کار مردم است. برزخ را گناهان، تاریک می‌کنند، و از آن طرف اعمال خیر، باعث روشنایی عالم قبر و برزخ می‌شوند. ✔️ خواهش می‌کنم حاضر جواب نباشید. من به جوان‌ها می‌گویم دیر نمی‌شود، بعداً جواب بدهید. کمی تأمل کنید. حاضر جوابی بعضی وقت‌ها آدم را محروم می‌کند. همین‌طوری زود چیزی را نپرانید، تمرین کنید و یک ذره دیرتر جواب بدهید. ✔️مشاجره‌ها و نزاع‌ها، نور باطن را خاموش می‌کند! بسیاری از بی‌حالی‌ها و عدم نشاط‌ها به جهت مشاجرات است! کم منزلی داریم که در آن پرخاش و تندی نباشد. روزی چندتا پرخاش باشد، برکات می‌رود و دیگر چیزی نمی‌ماند! حتی اگر حق هم با تو بود، در امور جزئی و شخصی مشاجره نکن، چون کدورت آور است. ✔️ نعمتی که انسان را از خدا غافل کند، نقمت و عقاب است. از جمله، گریه‌ی استدراجی است. حالِ گریه به او می‌دهند، که فکر کند آدم خوبی است! بعضی افراد هستند که در مجالس و هیئت گریه می‌کنند اما کارهایی از این‌ها سر می‌زند که سنگ را به گریه می‌‍اندازد! مسکین گمان می‌کند خیلی حال خوبی دارد! ✔️ در جامعه‌ ما تقوای لسانی خیلی کم است؛ بعضی از متدیّنین، اهل مسجد، اهل هیئت، تقوای لسانی را از دست داده‌اند! گویا غیبت واجب است و تهمت و افتراء مستحب! خدا می‌داند خیلی خطرناک است، توفیق سلب می‌شود، قلب تیره می‌شود، نشاط در عبادات موجود نیست. ✔️ بگذارید جمله‌ای کامل شود بعد ایراد بگیرید. نمی‌دانم چرا اینطوری هستیم! در خواهر و برادری هم حاضر نیستیم حرف یکدیگر را تا آخر گوش کنیم. می‌گوییم وایسا، شکر تو کلامت! خب شکر به چه درد می‌خورد؟ یا اگر از جمله‌ای خوشش نیاید می‌پرد وسط حرف! بابا جان صبر کن تا حرف اون آدم تمام شود. ✔️ خشم ما را بیچاره کرده است، نمی‌گذارد به جایی برسیم! هی دور خود می‌چرخیم، چرا که بداخلاقیم! امام صادق علیه‌السلام فرمود: «آدم بد اخلاق، معارف را پیدا نمی‌کند.» آقای طباطبایی اگر بداخلاق بود، المیزان نمی‌توانست بنویسد. بد اخلاقی با معارف جور در نمی‌آید. ✔️ماها ولخرج نورانیت و نور هستیم؛ کاری می‌‍کنیم، نورانیتی حاصل می‌شود؛ راحت کاری می‌کنیم که می‌رود و جایش را به ظلمت می‌دهد. شب بلند می‌شویم چندتا استغفار می‌گوییم و مشمول آیه «ویستغفرون بالاسحار» می‌شویم اما صبح می‌گوییم «حالا غیبت فلانی نباشد ها…» هیچی تمام شد و رفت ✔️ تعجب می‌کنم از بعضی‌ها! آقا یا خانم مؤمن ۲۰ بار عمره رفته، بار ۲۱ می‌گویند بیا پول عمره را بده برای جهیزیه دختر یتیم؛ می‌گوید نمی‌توانم؛ دوستانم می‌روند، من نروم؟! حالا بگو شما این همه رفتی، اخلاق را رعایت می‌کنی؟ مگر دین مسخره است؟! هر سال عمره می‌روی؛ یک عیب را از خودت دور نکردی؟ ✔️ فرد در حالی که تصور دارد خبری است وارد روز قیامت می‌شود اما ناگهان تعجب می‌کند؛پس نمازها و عمره‌ها چه شد؟میگویند دل شکستی! ریا کردی! زهر زبان ریختی! جوان عزیز اگر می‌خواهی به جایی برسی از خانه‌تان شروع کن! اگر دل خواهرت را شکستی، دل مادروپدر را شکستی، برو درستش کن. از خانه شروع کنید. ✔️ اهل قسم نیستم ولی مجبورم، دلم می‌سوزد. خانم‌ها،آقایان! بشنوید! به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قسم اگر لطیف نباشید چیزی گیرتان نمی‌آید، خودتان را معطل نکنید. هی اوقات تلخی راه می‌اندازد، عصبانی می‌شود، بعد هم میخواهد بشود زبدةالعارفین؛ یک‌بار این قسم را خوردم که تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمی‌آید. ✔️ خدا گناه «آبرو بردن» را سخت میبخشد. امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «کسی که آبروی مردم را نریزد، خداوند از گناهان او صرف‌نظر خواهد كرد.» اغلب جهنمی‌ها، جهنمی زبان هستند! فکرنکنید همه از دیوار مردم بالا میروند. یک مشت مقدس را می‌آورند جهنم به سبب اينكه آبرو میبردند! اسلام خواهان حفظ آبروی افراد است. ✔️ خبرهای بد را هیچ وقت در خانه نگویید؛ تا به خانه می رسد، می‌گوید تصادفی را دیدم! نمی‌خواهد بگویید. اصلا خبرهای منفی را در منزل نگویید. شما را به خدا قسم میدهم این‌ها را رعایت کنید؛ ضربه‌هایی به خانواده زده می‌شود که جبران نمی‌شود. چیزهای پریشان کننده نگویید. به همسر و بچه‌ها آرامش دهید. ✔️ مردم فکر می کنند اولیاء خدا روزی هزار رکعت نماز می خوانده اند که این طوری شدند. خیر؛ آنها فقط در اثر داشتن صفات عالیه به این جا رسیدند ✔️ صفات عالیه انسان را ده فرسخ ده فرسخ جلو می اندازد یک خشم فرو خوردن آدم را از هزار رکعت نماز زودتر به خدا می رساند، یک دل شاد کردن تو را خیلی زودتر می رساند، یک مادر خوشحال کردن زودتر می رساند. از اینجا باید شروع کنیم. اینجا را درست کن بعد هزار رکعت نماز خودش می آید، خودت مشتاق می شوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✡🔥🔥✡ 🖋 مقاله‌ی سوم؛ 🔶🔸قسمت اول: اگر ریشه‌ی تروریسم را در تاریخ بجوییم، در می‌یابیم که یهودیان بنیان‌گذار آن بوده‌اند. ترور که واژه‌ای فرانسوی است، معادل فتک در عربی، و در فرهنگ سیاسی، به معنای کشتن غافلانه و هدفمند است. (۱۲) بنابراین، ترور کور معنا ندارد. با نگاهی به سیره و روایات معصومان علیه‌السلام درمی‌یابیم که آن بزرگواران چنین امری را تجویز نکرده و خود نیز از آن پرهیز می‌کرده‌اند. کشتن مجرمی که خود می‌داند تحت تعقیب و حکمش اعدام است، ترور و فتک به شمار نمی‌آید؛ بلکه آن‌را اغتیال گفته‌اند. بنابراین، ترور به مواردی اطلاق می‌شود که قاتل، هشداری به فرد هدف و تحت تعقیب ندهد. یکی از شخصیت‌های یهودی که یاران پیامبر علیه‌السلام او را کشتند، کعب بن اشرف بود. برخی کشته‌شدن کعب را نوعی ترور می‌دانند که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مرتکب آن شده است؛ در حالی‌که با توجه به تعریف و ویژگی‌های ترور، این قتل از این تعریف خارج است. وقتی فتنه‌گری‌های کعب از حد گذشت و به رویارویی تبلیغاتی و نظامی با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و مسلمانان رسید، آن حضرت به طور علنی و رسمی در مسجدالنبی دستور کشتن او را صادر کرد. کعب نیز به خوبی می‌دانست که اگر مسلمانان به او دست یابند، خونش را خواهند ریخت، بنابراین، کشته شدن وی از مفهوم ترور خارج است. 🔹یهود با شناسایی نور نبوت در اجداد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و تطبیق آن با علائم ذکر شده در کتاب‌های آسمانی، می‌کوشیدند این نور را خاموش سازند. در این بخش به تلاش‌های یهود در زمینه‌ی جلوگیری از تولد و ظهور پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خواهیم پرداخت. ◀️ الف. ترور هاشم حضرت هاشم، جد اعلای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مکی بود، اما قبرش در غزه فلسطین است. ایشان از مکه برای تجارت به سوی شام خارج شد و در یثرب مهمان رئیس یکی از قبایل مستقر در مدینه به نام عمرو بن زید بن لبید خزرجی گردید. هاشم با سلمی، دختر عمرو، ازدوج کرد و او را به مکه برد. وقتی سلمی حامله شد، طبق شرطی که هنگام ازدواج کرده بودند، هاشم او را برای وضع حمل، به نزد خانواده اش در یثرب بازگرداند و خود از آنجا برای تجارت به شام رفت. او هنگام رفتن به سفر، به همسرش گفت: «احتمال دارد از این سفر بازنگردم. خداوند به تو پسری خواهد داد. از او بسیار نگهداری کن». هاشم به غزه رفت و پس از پایان تجارت، آهنگ بازگشت کرد. اما همان شب، به ناگاه بیمار شد. پس اصحابش را فراخواند و گفت: "به مکه بازگردید. به مدینه که رسیدید، همسرم را سلام برسانید و درباره فرزندم که از او متولد خواهد شد، سفارش کنید؛ به او بگویید که این فرزند، بزرگ‌ترین دغدغه من است." سپس قلم و کاغذی خواست و وصیت‌نامه‌ای نوشت که بخش عمده‌ای از آن در سفارش به پاسداری از فرزند و اشتیاقش به زیارت او بود. (۱۳) موسی علیه‌السلام به یهودیان خبر آمدن پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را داده بود. اینان از قیافه، پدر و مادر و نسل او آگاه بودند و گنجینه‌ای از اطلاعات را در اختیار داشتند. علم چهره‌شناسی نیز که از موسی علیه‌السلام آموخته بودند، نسل به نسل در آنان منتقل شده بود. با این اطلاعات، هاشم، در چشم آنها آشنا بود و به خوبی می‌دانستند که پیامبر آخرالزمان، از نسل اوست. اما تیرشان دیر به هدف خورد و هنگامی هاشم ترور شد که نطفه عبدالمطب در مدینه بسته شده بود. ◀️ ب. ترور عبدالمطلب فرزند هاشم در مدینه به دنیا آمد و رشد كرد. او را شیبه نامیدند. به توصیه‌ی هاشم، مادر، پاسداری از او را برعهده گرفت و جالب است كه مادر دیگر ازدواج نکرد. مردی از بنی عبدمناف برای تجارت به یثرب رفته بود، کودکی را در آنجا دید که خود را فرزند هاشم می‌خواند. [ظاهراً كودكان در حال كُشتی گرفتن بودند كه شیبه پس از پیروزی بر سایر كودكان گفت: من پسر هاشمم.] از حال او پرسید و او خود را معرفی کرد. آن مرد این خبر را به مُطلب رساند (۱۴) و مُطلب کودک را از این خانه فراری داده، همراه خود به مکه برد. (۱۵) طبق نقلی دیگر وی با توافق مادر شیبه این کار را کرد. (۱۶) به هنگام بازگشت مطلب و شیبه، یهودیان آنان را شناسایی كرده و به آنها حمله کردند که آن دو با اعجاز نجات یافتند. (۱۷) وقتی مطلب شیبه را به مکه آورد؛ مردم به گمان این‌که وی غلام مطلب است، او را عبدالمطلب نام نهادند و این نام بر وی ماند. (۱۸) 🔗 ادامه دارد ..
✡🔥🔥✡ 🖋 مقاله‌ی سوم؛ قسمت دوم: ◀️ ج. ترور عبدالله 🔹یهود در ترور عبدالمطلب ناكام ماند و از او عبدالله به دنیا آمد. عبدالله اهل مکه بود ولی قبرش در مدینه (مقر یهود) است و این عجیب می‌نماید! درباره عبدالله، داستان‌ها صریح‌تر است. یهودیان بارها دست به ترور او زده و ناکام ماندند. 🔹روزی وهب بن عبدمناف، یکی از تاجران مکه، عبدالله ۲۵ساله را دید که یهودیان در میانش گرفته بودند و می‌خواستند او را بکشند. وهب گریخت و میان بنی‌هاشم آمد و فریاد زد: "عبدالله را دریایید که دشمنان، او را در میان گرفته‌اند." عبدالله معجزه‌آسا نجات یافت. وهب که شاهد نجات معجزه‌آسای عبدالله بود و نور نبوت را در چهره او می‌دید، پیشنهاد ازدواج دخترش، آمنه و عبدالله را داد و این ازدواج مبارک سر گرفت. 🔹گفته‌اند: کاهنان یهودی زنی را فرستادند که همسر عبدالله شود تا نطفه پیامبر آخرالزمان به این زن منتقل گردد. وی هر روز راه بر عبدالله می‌گرفت و به او پیشنهاد ازدواج می‌داد، ولی بعد از ازدواج عبدالله، دیگر این پیشنهاد را نداد. عبدالله از او پرسید: "چرا این بار سخن پیشینت را تکرار نکردی؟" زن گفت: "نوری که در پیشانی تو بود، دیگر نیست." عبدالله، ازدواج کرده بود.  🔹چند ماه پس از ازدواج آن‌دو و در شرایطی که آمنه باردار بود. عبدالله در راه بازگشت از شام بیمار شد و در مدینه از دنیا رفت. تیر یهود برای بار دوم دیر به هدف می‌خورد. عبدالله به گونه‌ای کاملاً مشکوک در یثرب درگذشت، اما نمی‌توان خط ترور را ردیابی کرد. ◀️ د. تلاش برای ترور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔹یک روز بعد از میلاد حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله، یکی از علمای یهودیه به دارالندوة آمد و از حاضران پرسید: "آیا امشب در میان شما فردی متولد شده است؟" گفتند: "نه." گفت: "پس باید در فلسطین متولد شده باشد؛ پسری که نامش احمد است و هلاک یهود به دست او خواهد بود." حاضران، پس از جلسه، سراغ گرفتند و دریافتند که پسری برای عبدالله بن عبدالمطلب به دنیا آمده است. پس آن عالم یهودی را خبر کردند و بنابر درخواست وی، او را نزد کودک بردند. او به محض دیدن طفل، بی‌هوش شد. چون به هوش آمد گفت: "به خدا قسم که پیامبری (نبوت)، تا قیامت از بنی‌اسرائیل گرفته شد. این همان کسی است که بنی‌اسرائیل را نابود می‌کند." آنگاه با دیدن شادی قریش از این خبر، ادامه داد: "به خدا قسم، کاری با شما کند که اهل مشرق و مغرب از آن یاد کنند." 🔹به این ترتیب، محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله از همان نخستین روز تولد شناسایی شد. تیرهای یهود برای جلوگیری از تولد او، همه به خطا رفته بود و آنها برای رسیدن به هدفشان، می‌بایست محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله را از میان برمی‌داشتند. در مقابل این توطئه‌ها، برای جلوگیری از ترور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز تلاش‌هایی صورت گرفت که در ادامه به آنها می‌پردازیم: 👈 ۱- دوری از محیط مکه در آن شرایط، عبدالمطلب وظیفه‌ای خطیر بر عهده داشت. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله برای مادر و نیز جد مادری و جد پدری بسیار محبوب بود. عبدالمطلب، محبوب ترین فرزندش، عبدالله، را از دست داده و دختر وهب نیز دو ماه پس از ازدواج بیوه شده بود. محصول این ازدواج، یک پسر بسیار زیبا بود. از این‌رو، اهمیت پاسداری از محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله برای سرپرستان ایشان، کاملا آشکار بود. او در محیط مکه، به دلیل رفت و آمد کاروان‌های تجاری و زیارتی، در امان نبود. تنها راه چاره، دور کردن وی از مکه بود؛ آن هم مخفیانه و دور از چشم اغیار، محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله را به دایه سپردند تا ایشان را در سرزمینی دورتر از مکه و پنهانی نگهداری کند. منطقه سکونت حلیمه از مکه، بسیار دور بوده است. 🔸تاریخ‌نگاران علل سپردن محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله به دایه را این‌گونه برشمرده‌اند: ۱- مادر محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله شیر نداشت و باید کودک را به دایه‌ای می‌سپردند؛ ۲- آب و هوای مکه بد بود و کودکان را طاقت زندگی در آن نبود؛ ۳- رسم عرب بر آن بود که کودکان را به دایه می‌سپردند تا بیرون از شهر بزرگشان کند. ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 داستان های آموزنده 📚: 🔆شفاعت از آن كيست ؟ يكى از علماء نقل مى كرد: شاعرى به نام حاجب در مساءله شفاعت گرفتار اشتباهات عوام شده و اين شعر را در مورد شفاعت سرود: حاجب اگر معامله حشر با على است من ضامنم كه هر چه بخواهى گناه كن شب در عالم خواب ، اميرمؤمنان على (علیه السلام ) را ديد كه خشمگين بود و به او فرمود: شعر خوب نگفتى . حاجب گفت : چگونه شعر بگويم . امام على (ع ) فرمود: شعر خود را اين گونه تصحيح كن : حاجب اگر معامله حشر با على است شرم از رخ على كن و كمتر گناه كن آرى بايد شيوه كار شفاعت شونده و شفاعت كننده ، تناسب داشته باشد و بين شفيع و مشفوع پيوند معنوى برقرار گردد، تا مشمول شفاعت شود زيرا شفاعت ، پارتى بازى نيست بلكه يكنوع ارفاق به آنها است كه صلاحيّت ارفاق را دارند 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 🔆كيفر رئيس مغرور يكى از سركرده هاى دشمن كه در كربلا براى كشتن امام حسين (علیه السلام ) و يارانش ‍ حاضر بود، اخنس بن زيد نام داشت ، او شخصى مغرور و درنده خو و بى رحم بود، از درنده خوئى او اين بس كه رئيس آن ده نفرى بود كه سوار بر اسبها شده و بر جنازه مقدّس امام حسين (ع ) تاختند، و استخوان سينه و پشت آنحضرت را درهم شكستند. اين نامرد روزگار، از دست انتقام مختار و... در امان ماند تا سنّش به 90 سال رسيد. تا اينكه شبى به عنوان ناشناس مهمان يكى از مسلمين و ارادتمندان اهل بيت نبوت بنام سدىّ شد، اينك داستان او را از زبان سدىّ بشنويد: شبى مردى بر من وارد شد، مقدمش را گرامى داشتم ، دوست داشتم شب را با دوستى انسى بگيرم و به پايان رسانم ، او اخنس بن زيد بود ولى من او را نمى شناختم ، با او از هر درى سخن گفتيم تا اينكه قصه جانگداز كربلا به ميان آمد، آهى دردناك از دل بركشيدم ، او گفت : چه شد، چرا ناراحت شدى ؟ گفتم : به ياد مصائبى افتادم كه هر مصيبتى نزد آن آسان است . گفت : آيا در كربلا بودى ؟ گفتم : خدا را شكر كه حاضر نبودم . گفت : اين شكر و سپاس تو براى چيست ؟ گفتم : به خاطر اينكه در خون حسين (ع ) شركت ننمودم ، مگر نشنيده اى كه پيامبر (ص ) فرمود: هركس در خون حسين (ع ) شركت كند او را به عنوان ريختن خون حسين (ع ) بازخواست كنند و در قيامت ترازوى اعمالش ‍ سيك است و مگر نشنيده اى كه پيامبر (ص ) فرمود: كسى كه پسرم حسين (ع ) را بكشد، در جهنّم او را در ميان صندوق پر از آتش جاى مى دهند؟ و مگر نشنيده اى ... اخنس گفت : اين حرفها را تصديق نكن ، دروغ است . گفتم : چگونه تصديق نكنم با اينكه پيامبر (ص ) فرمود: لا كذبت و لا كذبت : نه دروغ گفته ام و نه به من دروغ گفته شده . اخنس گفت : مى گويند: پيامبر (ص ) فرموده : قاتل حسين (ع )، عمر طولانى نمى كند، ولى قسم به جان تو من بيش از نود سال دارم ، مگر مرا نمى شناسى ؟ گفتم : نه ، گفت : من اخنس بن زيد هستم ، كه به فرمان عمر سعد اسب بر بدن حسين (ع ) راندم و استخوانهاى او را درهم شكستم ... سدىّ مى گويد: بسيار ناراحت شدم و قلبم از شدت اندوه ، آتش گرفت ، با خود مى گفتم بايد او را به هلاكت برسانم ، در اين انديشه بودم كه فتيله چراغ ، ناموزون شد برخاستم آن را اصلاح كنم ، اخنس گفت : بنشين من اصلاح مى كنم ، او به طول عمر و سلامتى وجود خود بسيار مغرور بود، برخاست تا فتيله را اصلاح كند آتش فتيله به دست او رسيد و دستش را سوزانيد، هر چه دستش را به خاك ماليد، شعله اش خاموش نشد، و كم كم بازويش را فرا گرفت . عاجزانه به من گفت : مرا درياب ، سوختم ، گرچه با او دشمن بودم ، آب آوردم و بر دست او ريختم ولى مفيد واقع نشد و همچنان بر شعله آن مى افزود، برخاست و خود را به نهر آب افكند، ولى آنچنان شعله ور در آتش ‍ بود كه وقتى درون آب مى رفت ، شعله آتش از بالاى سر او زبانه مى كشيد، سوگند به خدا آن آتش فرو ننشست تا اخنس را مانند زغال سوزانيد، من به منظره بيچارگى و دريوزگى او نگاه مى كردم : فواللّه الّذى لا اله الاّ هو لكم تطفا حتّى صارفحما و سار على وجه الماء سوگند به خدواند يكتا، شعله آتش خاموش نشد، تا اينكه به صورت ذغال در آمد و روى آب قرار گرفت . 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیامدهای کسب امیرالمومنین(ع): مَن يَكتَسِبْ مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ يَصرِفْهُ في غَيرِ حَقِّهِ؛ كسى كه مالى را از راه ناروايش به دست آورد، آن را به ناروا خرج كند.(غرر الحکم، حدیث۸۸۸۳) این حدیث شریف، یکی از اصول مهم اخلاقی و اقتصادی در اسلام را بیان می‌کند. حضرت علی(ع) در این کلام نورانی، به ارتباط مستقیم بین کسب مال حرام و مصرف نادرست آن اشاره فرموده‌اند. این حدیث شریف، ما را به این نتیجه می‌رساند که کسب مال حرام، نه تنها از نظر شرعی حرام است، بلکه آثار مخربی بر زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد. کسب مال حرام: به هر نوع درآمدی گفته می‌شود که از راه‌های غیرشرعی و خلاف قوانین الهی به دست آید. مانند ربا، اختلاس، رشوه، تقلب، فروش کالاهای حرام، گران فروشی، کم فروشی، کم کاری، کلاهبرداری و... . صرف مال در غیر حق: یعنی استفاده از مال به گونه‌ای که خلاف شرع و عدالت باشد. مانند اسراف، تبذیر، کمک به افراد فاسد، استفاده از مال برای ارتکاب گناه و... . طبیعت مال حرام: این حدیث نشان می‌دهد که مال حرام، طبیعتی پلید و آلوده دارد و هرگز نمی‌توان از آن استفاده‌ی پاک و صحیحی کرد. پیامدهای کسب مال حرام: کسب مال حرام، علاوه بر گناه بودن، باعث می‌شود که فرد به سایر گناهان نیز آلوده شود و از رحمت خداوند دور گردد. اهمیت کسب حلال: این حدیث، بر اهمیت کسب روزی حلال و تلاش برای به دست آوردن مال از راه‌های مشروع تأکید می‌کند. ارتباط بین کسب و مصرف: این حدیث نشان می‌دهد که نحوه‌ی کسب مال، بر نحوه‌ی مصرف آن تأثیر مستقیم دارد و کسی که مالی را به ناحق به دست آورد، نمی‌تواند آن را به حق مصرف کند. علت ارتباط بین کسب و مصرف: این ارتباط به دلیل آن است که مال حرام، قلب و روح انسان را آلوده می‌کند و باعث می‌شود که فرد به دنبال لذت‌های زودگذر و حرام برود. ادامه دارد..
اسلم بن ابوعمران گويد: در جريان فتح قسطنطنيه (استانبول فعلى كشور تركيه ) در كنار اين شهر بوديم ، گردان مصر بفرماندهى عقبة بن عامر بود و گردان شام بفرماندى فضالة بن عبيد بود، لشكر عظيمى از روم در برابر ما قرار گرفت كه مانع فتح قسطنطنيه شوند، ما مسلمانان صفهاى خود را آراستيم و آماده جنگ شديم ، ناگهان يكى از شجاعان مسلمان به قلب لشكر روم زد، عده اى از مسلمانان فرياد زدند: سبحان الله فلانكس خود را با دست خود به هلاكت انداخت (با اينكه قرآن مى فرمايد: ولا تلقوا بايكم الى التهلكة ، با دست خود، را به هلاكت نيفكنيد ابوايوب انصارى ، صحابى نزديك رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرياد زد: اين مردم ! شما اين آيه را معنى غلط مى كنيد، اين آيه در مورد ما انصار نازل شده است از اين جهت كه وقتى خداوند دينش را استوار ساخت و مسلمانان بسيار شدند، بعضى از ما انصار پنهانى به بعضى ديگر گفتند: اسلام پيروز شد ولى اموال ما در اين راه از دست دفت اگر ما ثروت خود را نگه مى داشتيم ، امروز آنرا توسعه داده و از آن بهره مند مى شديم . اين آيه (يعنى آيه 195 بقره ) در رد ما نازل شد و فرمود: انفقوا فى سبيل الله ولا تلقوا بايديكم الى التهلكة و احسنوا ان الله يحب المحسنين و در راه خدا انفاق كنيد و با دست خويش ، خود را به هلاكت نيفكنيد و نيكوكارى كنيد، چرا كه خداوند نيكوكاران را دوست دارد (1) نتيجه اينكه : در آيه مذكور نهى از افراط يا تفريط در انفاق است كه موجب هلاكت فرد يا جامعه مى شود، و فرضا اگر از اين آيه ، قاعده كلى استفاده كنيم ، با توجه به آيات و روايات ديگر در مورد جهاد و امر به معروف و نهى از منكر، شامل موارد جهاد و پيكار حق نخواهد شد هر چند موجب ضرر ظاهرى گردد. استاد محمد مهدی اشتهاردی داستان هایی از چهارده معصوم ع 1-الدر المنثور بنقل طرق بسيار از راويان (مطابق نقل الميزان ج 2 ص ‍ 74)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال تبلیغی امامعلی پور
پیامدهای کسب #مال_حرام امیرالمومنین(ع): مَن يَكتَسِبْ مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ يَصرِفْهُ في غَيرِ حَ
عوامل فردی گرایش به کسب یکی از گناهان و ناهنجاری‌هایی که به شکل های گوناگون در جامعه رواج دارد حرامخواری است. حرامخواری در ادیان الهی به شدت نهی و نکوهش شده است و آثار زیانباری در زندگی دنیا و آخرت انسان دارد. عوامل گرایش به مال حرام بسیار متنوع و پیچیده هستند و می‌توانند از عوامل فردی تا اجتماعی و حتی فرهنگی متاثر باشند. عوامل فردی، یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌هایی است که در این زمینه نقش ایفا می‌کند. در ادامه، به برخی از مهم‌ترین عوامل فردی گرایش به کسب مال حرام اشاره خواهیم کرد: 🔹عوامل روانشناختی وسوسه‌های شیطانی: یکی از مهم‌ترین دلایلی که افراد را به سمت مال حرام سوق می‌دهد، وسوسه‌های نفسانی و شیطانی است. این وسوسه‌ها می‌توانند به شکل طمع، حرص، حسادت و... ظاهر شوند. طمع و حرص: یکی از قوی‌ترین انگیزه‌ها برای کسب مال حرام، طمع و حرص بی‌حد و حصر است. افراد طمع‌کار، همیشه به دنبال کسب درآمد بیشتر و ثروت‌اندوزی هستند و ممکن است برای رسیدن به این هدف، به هر کاری دست بزنند. احساس حقارت و کمبود: افرادی که احساس حقارت یا کمبود می‌کنند، ممکن است برای جبران این احساسات، به دنبال کسب ثروت و قدرت باشند و برای رسیدن به این هدف، از راه‌های نامشروع استفاده کنند. عدم رضایت از وضعیت موجود: افرادی که از وضعیت مالی یا اجتماعی خود راضی نیستند، ممکن است برای تغییر این وضعیت، به دنبال راه‌های سریع و آسان باشند، حتی اگر این راه‌ها نامشروع باشند. کمال‌گرایی افراطی: افراد کمال‌گرا ممکن است برای رسیدن به اهداف خود، تحت فشار زیادی قرار بگیرند و در نتیجه، به انجام کارهای خلاف و کسب درآمد از راه‌های نامشروع روی آورند. 🔹عوامل شخصیتی ضعف اراده: افرادی که اراده ضعیفی دارند، ممکن است در برابر وسوسه‌های دنیوی مقاومت نکنند و به راحتی به انجام کارهای خلاف کشیده شوند. عدم مسئولیت‌پذیری: افرادی که مسئولیت‌پذیری کمی دارند، ممکن است به عواقب اعمال خود فکر نکنند و به راحتی به انجام کارهای خلاف دست بزنند. خودمحوری و خودخواهی: افرادی که خودمحور و خودخواه هستند، ممکن است به دیگران و حقوق آنها اهمیتی ندهند و برای رسیدن به اهداف خود، به هر کسی آسیب بزنند. 🔹عوامل اعتقادی ضعف ایمان: ضعف ایمان و باورهای دینی می‌تواند باعث شود که افراد به ارزش‌های اخلاقی و دینی بی‌توجه باشند و به راحتی به انجام کارهای خلاف روی آورند. عدم شناخت کافی از دین: افرادی که شناخت کافی از دین و احکام آن ندارند، ممکن است مرز بین حلال و حرام را تشخیص ندهند و به راحتی به انجام کارهای خلاف کشیده شوند. جهل و ناآگاهی: نداشتن آگاهی کافی نسبت به مضرات مال حرام و عواقب آن، می‌تواند یکی از دلایل گرایش به مال حرام باشد. بسیاری از افراد به دلیل عدم آگاهی از آثار مخرب مال حرام بر زندگی فردی و اجتماعی خود، به راحتی به این کار روی می‌آورند.
✍️ پاسخ به شبهات دانش آموزی 5️⃣1️⃣ خدا چه نیازی به عبادت ما دارد؟ 🔷 اول: وقتی شهرداری به مردم میگه خانه‌های خود را ضد زلزله و محکم بسازید، به نفع خودش نمی‌گوید بلکه به خاطر خود ما می‌گوید که فردا روزی اگر خدایی ناخواسته زلزله شد، خانه رو سرمان خراب نشه. یا وقتی پدر یا مادر به ما اصرار می‌کنند که ما درس بخوانیم، برای خودمان می‌گویند که فردا فرد مفیدی برای جامعه شویم که هم به خود هم به دیگران نفع برسانیم نه اینکه سربار جامعه شویم. اگر دکتر به ما دارو می‌دهد و می‌گوید این داروها را باید بخوری چه تلخ باشد چه شیرین باشد، یا وقتی عمل جراحی داشته باشی و آن را انجام بده و درد زیاد داشته باشد همه‌ی اینها نفعی برای دکتر ندارد و آن برای خود شما می‌گوید باید این کارها را انجام بدید. اگر انجام ندادی، خودت ضرر کردی و ضرری به دکتر نزدی. عبادت ما هم برای خدا فایده‌ای برای خدا ندارد. بلکه فایده آن برای خودمان است. ولی چون خدا مهربان است و ما را دوست دارد و نمی‌خواهد به ما ضرر برسد به ما فرموده که عبادت کنیم. 🔶 دوم: وقتی ما خانه‌هایمان را رو به نور خورشید می‌سازیم، ما هستیم که به نور خورشید نیاز داریم. خورشید نیازی به ما ندارد که ما خانه‌هایمان را روبه او بسازیم. مسلما خدا نیازی به عبادت ما ندارد و این ما هستیم که با عبادت خدا به خود سود می‌رسانیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش به کسب مال حرام 🔹فشارهای اقتصادی: فقر و نابرابری: فقر شدید و نابرابری شدید اقتصادی می‌تواند افراد را به انجام کارهای خلاف و کسب درآمد از راه‌های نامشروع سوق دهد. تورم و گرانی: افزایش بی‌رویه قیمت‌ها و کاهش ارزش پول می‌تواند افراد را به دنبال راه‌های سریع و آسان برای کسب درآمد بیندازد. 🔹محیط‌های اجتماعی: تأثیر همسالان: دوستان و اطرافیان می‌توانند الگوهای رفتاری افراد را شکل دهند. اگر در محیطی قرار بگیرید که کسب مال حرام به عنوان یک امر عادی تلقی شود، احتمال گرایش به آن افزایش می‌یابد. فرهنگ مصرف‌گرایی: تبلیغات گسترده و تشویق به مصرف بی‌رویه می‌تواند نیازهای کاذب ایجاد کرده و افراد را به دنبال کسب درآمد بیشتر برای پاسخگویی به این نیازها سوق دهد. 🔹ساختارهای اجتماعی: فساد اداری: وجود فساد در دستگاه‌های دولتی و عدم شفافیت در امور مالی می‌تواند به ایجاد انگیزه برای کسب درآمد از راه‌های نامشروع منجر شود. ضعف نظارت بر بازار: نبود نظارت کافی بر بازار و فعالیت‌های اقتصادی می‌تواند زمینه را برای فعالیت‌های غیرقانونی فراهم کند. 🔹ضعف ارزش‌های اخلاقی: کاهش اهمیت دین و اخلاق: کاهش اهمیت دین و اخلاق در جامعه می‌تواند منجر به تضعیف باورهای دینی و اخلاقی افراد شده و در نتیجه، تمایل به کسب مال حرام افزایش یابد. 🔹عدم وجود فرصت‌های برابر: تبعیض و بی‌عدالتی: تبعیض در فرصت‌های شغلی و اجتماعی می‌تواند افراد را به حاشیه رانده و آنها را به دنبال راه‌های غیرقانونی برای بهبود وضعیت خود سوق دهد. 🔺راهکارهای مقابله با گرایش به کسب مال حرام توزیع عادلانه ثروت: ایجاد فرصت‌های برابر برای همه افراد و کاهش نابرابری‌های اقتصادی می‌تواند به کاهش انگیزه برای کسب مال حرام کمک کند. تقویت ارزش‌های اخلاقی: تقویت باورهای دینی و اخلاقی در جامعه و آموزش ارزش‌های انسانی می‌تواند به کاهش تمایل به کسب مال حرام کمک کند. شفافیت و مبارزه با فساد: ایجاد شفافیت در امور مالی و مبارزه جدی با فساد اداری می‌تواند به کاهش انگیزه برای کسب درآمد از راه‌های نامشروع کمک کند. ایجاد اشتغال پایدار: ایجاد فرصت‌های شغلی پایدار و مناسب می‌تواند به کاهش فقر و بیکاری و در نتیجه، کاهش انگیزه برای کسب مال حرام کمک کند. تقویت نظارت بر بازار: تقویت نظارت بر بازار و فعالیت‌های اقتصادی می‌تواند به کاهش فعالیت‌های غیرقانونی کمک کند. 🔺توجه: این عوامل تنها بخشی از عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش به کسب مال حرام هستند و عوامل فردی و روانشناختی نیز در این زمینه نقش مهمی ایفا می‌کنند. برای مقابله با این پدیده پیچیده، نیاز به یک رویکرد جامع و همه جانبه داریم که در آن تمامی ابعاد فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار گیرد.
نصيحتى از آیت‌الله شاه‌آبادی👌👌👌 🍀 نماز جماعت که تمام شد، بلند شدم و به محراب ایشان رفته و کنار ایشان نشستم. گفتم: حاج آقا من را نصیحتى کنید و نکته‌ای را برای من بفرمایید. 🍁 ایشان فرمود: من دو نکته را به شما می‌گویم، هم خودت مراعات کن و به دوستان و بستگان خود نیز سفارش کن به این دو نکته عمل کنند، چون مردم از این دو نکته غافل هستند درحالی‌که واقعاً مشکل‌گشاست. 💫 اول اینکه: هر روز یک مرتبه دعای توسل را بخوان، چون مردم ارزش و عظمت این کار را نمی‌دانند، درحالی‌که می‌توانند همه حوائج خود را با همین دعای توسل برآورده کنند. پرسیدم: چگونه می‌توانند حاجات خود را با این دعا برآورده کنند؟ 🍃 فرمود: یک حاجت را در نظر بگیرند و برای برآورده شدن آن، روزی یک بار دعاى توسل را بخوانند بعد از چند روز می‌بینند که دعایشان مستجاب شده و به حاجت خود رسیده‌اند، این دفعه حاجت بعدی را در نظر گرفته و این بار برای این حاجت دعای توسل را بخوانند و به همین ترتیب به تدریج همه‌ی حوایج خود را برآورده می‌کنند. 🌟 دوم اینکه: روزی ۷۰ مرتبه سوره حمد را بخوانند که اگر چنین کنند، تمامی بیماری‌های خود را می‌توانند برطرف کنند، چراکه رسول خدا (ص) فرمود: «اگر کسی از دنیا رفت و شما ۷ یا ۷۰ مرتبه سوره حمد را خواندی و او زنده شد، اصلاً تعجب نکن.» 🍂 زیرا این اثر این سوره است. ✨ ایشان فرمود: من از روزی که این ویژگی را از این سوره دیده‌ام، اصلاً به پزشک مراجعه نکردم و به محض اینکه مریض می‌شدم ۷۰ مرتبه سوره حمد آن روزم را به نیت شفای آن بیماری می‌خواندم و شفا می‌گرفتم. 🍁 بنابراین من به شما توصیه می‌کنم که: 💫 «روزی یک مرتبه دعای توسل و ۷۰ مرتبه سوره حمد را فراموش نکن و در طول عمرت به این دو پایبند باش و پیش همه دوستان و آشنایان خود نیز این دو مسئله را مطرح کن و سفارش کن هر روز انجام دهند.»
🌲⚘️🌱احکام انگشت پا🌱⚘️🌲 👈انگشت پا دارای احکامی است👇 ۱- در سجده باید نوک انگشت شصت پا روی زمین قرارگیرد، پس اگر ناخن پا بلند است به گونه ای که ممکن نیست نوک انگشت شصت پا را در سجده روی زمین قرارداد باید ناخن را کوتاه کرد.(۱) ۲- در هنگام وضو باید از سر یکی از انگشتان پا، روی پا را مسح نمود.(۲) ۳- نماز خواندن با کفش و دمپایی اشکال ندارد به شرط آن که جلوی آنها باز باشد بطوری که هنگام سجده نوک انگشت شصت پا مستقیما روی زمین قرارگیرد.(۳) ۴- دیه هر انگشت پا یک دهم دیه کامل است. ___ ۱ - توضیح المسائل محشی ، ج ۱، ص ۵۷۶. ۲ - همان ، ص۱۵۷. ۳ - صراط النجاة ، ص ۱۰۳. 👈التماس دعا دارم از شما بزرگواران 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰کنتـــــــــرل خشم وصلوات!!! 📌سوال: راهکار کنترل خشم و عصبانیت کدام است؟ جواب آیت الله جاودان: اصولا نماز اول وقت کمک برای همه کارهای معنوی است. بزرگان نیز فرموده اند: برای کنترل عصبانیت به همین نیت صلوات بفرستید. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
✨﷽✨ 🔴پسر هرزه‌ی شیخ فضل الله نوری! تأثیر عجیب شیر خوردن کودک، در تغییر خصلت‌ها! نام شیخ فضل الله نورى را حتماً شنیده‌اید. نوه‏ ایشان رئیس توده‏‌ای‌هاى‌ ایران بود. ایشان پسر هرزه‏‌اى داشت كه وقتى شیخ فضل الله را دار می‌زدند، در پاى دار، كف می‌زد و می‌رقصید! در زندان قبل از اعدام، كسى به ایشان گفته بود: كه شما چرا پسرتان این‌قدر هرزه شده است؟! ایشان فرمود: می‌دانستم هرزه می‌شود، چون در نجف بودم و مادرش شیر نداشت، دادیم به زنى تا به او شیر بدهد. بعداً فهمیدم او زن هرزه‏‌اى (زناکاری) بوده و به امیرالمؤمنین (ع) توهین می‌كرده و فحش می‌داده است و شیرى كه این ناصبى در حلق بچه من ریخته، از این بهتر نمی‌شود! 🔸 به نقل از حجت‌الاسلام و المسلمین قرائتی، درس‌هایی از قرآن، ۶۷/۰۴/۱۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 داستان های آموزنده 📚: ✅اسلام کامل ✍امام محمد باقر علیه‌السلام: چهار چيز است كه در هركس باشد، اسلام او كامل است، و بر ايمانش يارى مى‌شود، و گناهانش از وى پاك مى‌گردد، و به‌ديدار خدا رَود در حالى كه از او خرسند است؛ و آن چهار چيز عبارتند از: وفا کردن به عهدى كه انسان با خدا مى‌بندد، و راستگوئى با مردم، و شرم و حيا از آنچه كه نزد خدا و مردم زشت است، و خوش خلقى با خانواده و مردم.   و چهار چيز است كه در هر يك از مؤمنين باشد، خداوند او را در برترين درجات بهشت جاى دهد:   آن كس كه يتيمى را پناه دهد و به‌خوبى از وى پذيرائى كند و آن‌كس كه به ناتوان، رحم كند و او را يارى دهد و كفايت نمايد، و آن كس كه هزينه زندگى پدر و مادرش را بپردازد و با آنان به نرمى و نيكى رفتار كند و اندوهگينشان نسازد،  و آن كس كه با برده‌ و زیر دست خود بدخلقى و ناسازگارى نكند و او را در كارهايش كمك نمايد و اگر خواست، او را آزاد کند. 📚امالی شیخ مفید - مجلس ۲۱ 🔆ارزش اعتقاد به مقام امامت امامان يسر بن عبدالعزيز (يكى از شيعيان و مؤ منين راستين ) مى گويد: به حضور امام صادق (علیه السلام ) رفتم و عرض كردم : در همسايگى ما، مردى زندگى مى كند كه من شب براى نماز بيدار نمى شوم مگر از صداى او، كه گاهى مشغول قرائت قرآن است و آيات قرآن را مكرر مى خواند و زارزار گريه مى كند و گاهى مناجات و دعا مى كند. و از حال او به جستجو پرداختم ، گفتند: او شخصى است كه از همه ما گناهان پرهيز مى كند (خلاصه يك چنين همسايه مؤ من و پاكى دارم ). امام صادق (ع ) فرمود: ((آيا آنچه را تو اعتقاد دارى (يعنى قبولى ولايت و رهبرى ما)، او اعتقاد دارد؟)) گفتم : تحقيق نكرده ام ، خدا بهتر مى داند. پس از اين ملاقات ، سال بعد موسم حج فرا رسيد، قبل از رفتن به مكّه ، از احوال آن مرد همسايه جويا شدم ، دريافتم كه اعتقاد به امامان ائمة اطهار(ع ) ندارد. به حج رفتم و در مكّه به حضور امام صادق (ع ) رسيدم و پس از احوالپرسى ، باز از همسايه خودم تعريف كردم و گفتم : همواره به تلاوت آيات قرآن و دعا و مناجات اشتغال دارد و... امام فرمود: آيا آنچه تو معتقدى ، او نيز اعتقاد دارد؟ (يعنى امامت ما را قبول دارد) عرض كردم : نه . امام صادق (ع ) فرمود: اى ميسر! احترام كدام سرزمين از سرزمينهاى ديگر بيشتر است ؟ گفتم : خدا و پيامبر و فرزندان او آگاهترند. فرمود: بهترين زمينها بين ركن و مقام (بين حجرالاسود و مقام ابراهيم در كنار كعبه ) است كه گلشنى از گلشنهاى بهشت مى باشد، و همچنين ميان ((قبر رسول خدا (ص ) و منبر آنحضرت )) كه گلستانى از گلستانهاى بهشت است ، سوگند به خدا اگر كسى عمر بسيار كند و بين ركن و مقام ، قبر و منبر رسول خدا (ص ) هزار سال به عبادت خدا سرگرم شود، و سپس او را مظلوم و بى گناه در بسترش مانند گوسفند زاغ چشم سر ببرند، و خدا را با آن حال ملاقات نمايد ولى داراى اعتقاد به ولايت ما نباشد لكان حقيقا على اللّه يكبه على منخريه فى نار جهنّم : ((بر خداوند روا باشد كه او را به رو در آتش ‍ دوزخ بيفكند)). 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 🔆سالى كه نكوست از بهارش پيداست حاتم طائى سخاوتمند معروف از دنيا رفت ، برادرش خواست مانند او معروف به كرم و سخاوت گردد، مادرش به او گفت : خود را بيهوده رنج مده ، تو هرگز به مقام حاتم نمى رسى . او پرسيد: چرا؟ مادر جواب داد: آن هنگام كه حاتم كودك شيرخوار بود، هر بار كه مى خواستم به او شير بدهم ، از شيرم نمى خورد، تا شيرخواره ديگرى بياورم ، تا با او شريك شود از پستان ديگرم شير بخورد، ولى زمانى كه تو شيرخوار بودى قضيه بر عكس بود، يعنى هرگاه تو را شير مى دادم مى خوردى ، اگر در اين حال شيرخواره ديگرى به جلو مى آمد، از ترس آنكه او از پستان من شير بخورد، آنقدر گريه مى كردى تا او مى رفت . بنابراين نشانه هاى بزرگوارى يا پستى در آينده ، گاهى در چهره كودكان دريافت مى شود، آرى : ((سالى كه نكوست از بهارش پيداست )). 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
🌲⚘️🌱احکام گوش🌱⚘️🌲 گوش دارای احکامی است👇 ۱- در غسل ، شستن داخل گوش واجب نیست بلکه آنچه واجب است شستن ظاهر گوش می باشد.(۱) ۲- مستحب است در روز اولی که بچه به دنیا می آید به طور آهسته در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گفته شود و این یک استثنا در باب اذان است زیرا اذان برای غیر نماز جایز نیست مگر همین مورد.(۲) ۳- مستحب است انسان در سجده ، انگشتان را به هم بچسباند و کنار گوش ها قرار دهد به طوری که سر انگشتان رو به قبله باشد.(۳) ۴- چنانچه شخص روزه دار در گوش خود دارو یا قطره بریزد روزه اش باطل نمی شود زیرا خوردن و آشامیدن صدق نمی کند.(۴) ۵- مستحب است هنگام تکبیر های نماز ، دستها را تا کنار گوش ها بالا بیاورد.(۵) ۶- دیه هرگوش نصف دیه انسان است ودیه هردو گوش، دیه کامل یک انسان است.(۶) ___ ۱- توضیح المسائل محشى ،ج۱ ، ص ۲۲۱. ۲- همان ، ص ۵۱۹. ۳- همان ، ص ۵۹۱. ۴- تحریر الوسیلة ، ج۱ ، ص ۲۸۱. ۵ - الخلاف ، شیخ طوسی ، ج۱ ، ص ۳۱۹. ۶- المختصر النافع فی فقه الامامیة ، محقق حلی ، ج۲ ، ص ۳۰۸. 👈التماس دعا دارم از شما بزرگواران 🤲
یا حسین مهدیه سن ایله دعا تئز گلسین شیعیه تکجه اودور باب رجا تئز گلسین آند وئروک سنی مظلومه ننون زهرایه اودا سسلردی بالام مهدی خدا تئز گلسین هم آنون قانی قالوب یرده او قانی آلسون هم سنون قانوی آلماقه آقا تئز گلسین
📌 نزول عذاب بر قوم حضرت صالح (قوم ثمود) 🔹 حضرت صالح علیه السلام، از نوادگان حضرت نوح است که بر قوم ثمود مبعوث شد. نام وی ۹ بار در قرآن آمده است. قوم ثمود در ساحل دریای سرخ (بین مکه و شام) در ناحیه حِجر، می‌زیستند و زمین را آباد مى‌ کردند و قصرها و خانه‌ های بزرگ مى ساختند. در شهرى که صالح مبعوث شد، اقوامی بودند که کارشان فساد در زمین بود و در آخر طغیان را از حد گذراندند. 🔻 بعد از آن خدا حضرت صالح ع را به سوى آنان مبعوث کرد تا آنان را به دین توحید و ترک بت پرستى دعوت کند. او مردم را نصیحت مى کرد و در برابر اذیت آنان صبر می‌نمود تا شاید دست از لجبازى برداشته و ایمان بیاورند. ولى به جز اندک کسىانی ایمان نیاوردند. قوم ثمود همچنان بر کفر اصرار می‌ورزیدند و وی را به جادوگرى متهم می‌ساختند. 🔹 آنان برای ایمان آوردن از وی خواستند از کوه، ماده شترى بیرون بیاورد. وی از خدا خواست و ناقه از دل کوه بیرون آمد، اما باز هم ایمان نیاوردند. صالح ع به آنان فرمود: خدا شما را امر فرموده که به ناقه آسیبی نرسانید؛ که اگر چنین کنید عذابى دردناک و نزدیک شما را خواهد گرفت. ▫️ دعوت وی و انکار قومش مدتى ادامه یافت تا آن که قومش نقشه کشتن ناقه و از بین بردن صالح ع را کشیدند و در بین خود سوگند خوردند که ما شب هنگام، بر سر او و خانواده‌ اش مى تازیم و همه را به قتل مى رسانیم. چیزى نگذشت که صاعقه‌ اى آمد و قوم ثمود در خانه هایشان هلاک شدند.بر اساس برخی روایات این عذاب در ۱۶ ربیع الثانی نازل شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا