✨﷽✨
🍃پنج اصل تربیتی🍃
🔰 جوان به پنج تربیت نیاز دارد و علی اکبر مظهر این پنج تربیت است.
1⃣تربیت دینی : خداشناسی، اهمیت ارتباط باخدا و اهل بیت را باید به جوان آموزش داد و رسول خدا(ص) روی این موضوع خیلی سرمایه گذاری می کرد.
این تربیت آنقدر مهم است که حتی اگر پدر و مادر خلاف آن را گفتند، نباید پذیرفت.
افرادی می گویند نماز تکراری است و روزی ۵ بار باید خوانده شود و این کار خسته کننده است. باید دانست که زندگی انسان تکرار است از خوردن، غذا درست کردن، خوابیدن و مدرسه رفتن و ... همه تکراری هستند و با تکرار است که زندگی جریان پیدا می کند.
2⃣تربیت اخلاقی : آموزش مسائل اخلاقی به فرزندان از جمله صداقت و راستگویی و دوری از غیبت و دروغ از مواردی است باید دوری شود.
تربیت بچه ها آنچه که ما دلمان میخواهد نمی شود بلکه آن چه که هستیم، می شوند.
3⃣تربیت اجتماعی : متاسفانه آماری که روانشناسان می دهند نشان از رشد درون گرایی در جوانان است که یک مشکل جدی است و در آینده بعد از ازدواجشان به مشکل برمی خورند.
انفاق، صدقه، مشارکت در کارهای عام المنفعه، صله رحم، ملاقات مریض و ... از عوامل رشد اجتماعی جوانان و کودکان است.
4⃣تربیت علمی: این تربیت از اصولی است که باید رعایت شود و در علم نیز اولویت سنجی باید کرد.علمی که به درد زندگی جوان بخورد.
از شبهه نترسید بلکه از در شبهه ماندن بترسید. و سعی کنید همیشه با یک آدم دینی در ارتباط باشید.
5⃣تربیت سیاسی : نظام ولایت فقیه یک نظام سیاسی نیست بلکه یک نظام دینی است و امام خمینی(ره) آمد و یک حکومت دینی را تشکیل داد و جوانان باید به این موضوع آگاه باشند.
دین داری از سیاست جدا نیست چرا که تمامی امامان و معصومین ما به دلیل سیاسی بودنشان به شهادت رسیدند.
🌸 حضرت علی اکبر مظهر تربیت دینی، اخلاقی، اجتماعی، علمی و سیاسی بود و آینه تمام نمای پیغمبر(ص) بود.
✨﷽✨
🌹بدبیاری بیدلیل چیست؟
✍️ برای تکتکِ ما این امر اتفاق افتاده است که در حادثهای که نهایت دقت را کردهایم و گناهکار نبودیم، دچار ضرر شدیم.
📌مثال:خودروی خود را پارک میکنیم. فردی لاابالی خودروی خودش را به خودروی ما میکوبد و در حالیکه مقصر است، به ما هم حمله میکند. یا زمان ازدواج نهایت دقت خود را در انتخاب کردهایم و با همسر خود با اصول روانشناسی و اخلاقی جلو رفتهایم، باز همسرمان با ما نمیسازد.
آن زمان میگوییم، ما مقصر نیستیم، پس چرا دنیا با ما چنین رفتار بدی میکند؟؟
آنچه نباید در این زمان از آن غافل بود ایناست که، در برخی حوادث که ما هیچ تقصیری نداریم، اما بیگناه متهم میشویم و خسارت میدهیم و صدایمان جایی نمیرسد، علت آناست که آنها تاوان یک گناهی است که ممکن است ده سال قبل کرده باشیم.
کسی که میگوید: من با همسرم کوچکترین بدرفتاری نکردم و او چرا باید طلاق بگیرد؟ راست میگوید. اما چرایی این سوال را باید در خودش بجوید، که ده سال پیش به دختری قول ازدواج داده و عهد بسته و عهد خود را شکسته است.
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
🔅#پندانه
✍️ به خدا نزدیک شو
🔹در پای منبر عالِمی بزرگ مردم زیادی مینشستند. روزی عالم متوجه شد جوانی مدتی است که در پای منبر او حاضر نمیشود. پس سراغ او را گرفت.
🔸گفتند:
آن جوان دیگر از خانه بیرون نمیآید و مشغول عبادت است.
🔹عالِم پیش او رفت و پرسید:
ای جوان! چرا درب خانه بر روی خود بستهای و عبادت میکنی؟
🔸جوان گفت:
برای نزدیکشدن به خدا باید درب بر روی خود بست و خانهنشین شد.
🔹عالم گفت:
هرگاه دیدی به مردم نزدیکتر میشوی و در میان مردم و برای مشکلات آنان همت میکنی، بدان به خدا نزدیک شدهای. تو که درب بر روی خود بستهای و از مردم گریزان هستی بدان از خدا دورتر میشوی.
💠 چه زیبا مولای متقیان حضرت علی (علیهالسلام) در نهجالبلاغه فرمودند:
كُن فِی النَّاس فَلا تَكُن مَعَهُم؛ در میان مردم باش، اما مانند آنان مباش. (یعنی دلت با خدا باشد و جسمت در بین مردم)
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
#داستان_آموزنده
🔆دست درازى به ناموس مردم
در كتاب روضة الانوار صفحه 47 نوشته شده بود:
در زمان پيغمبر اكرم (صل الله علیه وآله ) رسم بود كه هر وقت مى خواستند عازم جهاد شوند، ميان هر دو نفر از صحابه و ياران عقد اخوت و برادرى مى بستند تا به هنگام رفتن به جهاد، يكى از آن دو در شهر بماند و رسيدگى به امورات زندگى خودش و برادرش را به عهده بگيرد و ديگرى بدنبال مجاهده با كفار برود.
رسول خدا (صل الله علیه و آله ) در غزوه تبوك ميان سعيد بن عبدالرحمن و ثعلبه انصارى عقد برادرى بست . سعيد، در ملازمت پيغمبر به جهاد رفت و ثعلبه هم در مدينه ماند و عهده دار كارهاى ضرورى خانواده او گرديد. ثعلبه هر روز مى آمد و آب و هيزم و ساير مايحتاج خانواده سعيد را مهيا ميكرد.
در يكى از روزها كه زن سعيد راجع به كار لازم خانه طبق معمول از پس پرده با او حرف مى زد، وسوسه نفس ، هوس خفته ثعلبه را بيدار نمود و با خود گفت مدتى است كه اين زن از پس پرده با تو سخن مى گويد، آخر نظرى بيانداز و ببين در پشت پرده چيست ؟ و گوينده اين سخنان چه قيافه و شكلى دارد. ببين زن تو زيباتر است يا زن سعيد و ... خيالات شيطانى و هوسهاى نهانى چنان او را تحريك نمود كه قادر بر حفظ خويش نبود بهمين منظور جراءت بخود داد و پرده را كنار زد و ديد كه او زنى زيباست كه هاله اى از حجب و حياء رخسار او را احاطه كره است .
ثعلبه با همين يك نگاه چنان دل از دست داد و بى قرار شد كه قدم پيش نهاد و به زن نزديك شد آنگاه دست دراز كرد كه او را در آغوش گيرد ولى در همان لحظه حساس و خطرناك زن فرياد زد و گفت (ويحك يا ثعلبه ) واى بر تو اى ثعلبه آيا سزاوار است كه شوهر من در ركاب رسول خدا مشغول پيكار و جهاد باشد و تو در اينجا پرده ناموس برادر مجاهد خود را بدرى ؟!
اين سخن مانند صاعقه اى بر مغز ثعلبه فرود آمد، فريادى كشيد و از خانه بيرون رفت و سر به كوه و صحرا نهاد، ثعلبه در پاى كوهى شب و روز با پريشانى و بى قرارى و گريه و زارى مى گذرانيد، و پيوسته مى گفت خدايا تو معروف به آمرزشى و من موصف به گناهم ...
مدتها گذشت و او همچنان در بيابانها گريه و زارى مى كرد و عذر تقصير به پيشگاه خدا مى برد و طلب عفو و آمرزش مى كرد تا اينكه پيغمبر اكرم (صل الله علیه و آله ) از سفر جهاد مراجعت نمودند. وقتى سعيد به خانه آمد قبل از هر چيز احوال ثعلبه را پرسيد؟ زن سعيد ماجرا را براى او شرح داد و گفت : او هم اكنون در بيابانها با غم و اندوه و ندامت دست به گريبان است .
سعيد با شنيدن اين سخن از خانه بيرون آمد و براى جستجوى ثعلبه بهر طرف روى آورد. سرانجام او را ديد كه در پشت سنگى نشسته و دست به سر گرفته و با صداى بلند مى گويد:
اى واى بر پشيمانى و اى واى بر شرمسارى واى واى بر رسوائى روزقيامت سعيد نزديك آمد. او را در كنار گرفت و دلدارى داد و گفت : اى برادر برخيز با هم نزد پيغمبر رحمتٌ للعالمين برويم شايد برايت چاره اى بينديشد.
ثعلبه گفت : اگر لازم است كه حتما به حضور پيغمبر شرفياب شوم بايد دستها و گردن مرا با بند بسته و مانند بندگان گريزپا به خدمت پيغمبر ببرى .
سعيد ناچار دستهاى او را بست و طنابى در گرندش افكند و بدينگونه روانه مدينه شدند ثعلبه دخترى بنام حمصانه داشت چون خبر آمدن پدرش را شنيد، دوان دوان بسوى او شتافت ، همينكه پدر را با آن حالت ديد، اشك تاثر ازديدگانش فرو ريخت و گفت : اى پدر اين چه وضعى است كه مشاهده مى كنم ؟!
ثعلبه گفت : اى فرزند اين حال گنه كاران در دنياست ، تا شرمسارى و رسوائى آنها در سراى ديگر چگونه باشد.
همانطور كه مى آمدند از درِ خانه يكى از صحابه گذر كردند صاحبخانه بيرون آمد و چون از مطلب آگاه شد ثعلبه را از پيش خود راند و گفت دور شو كه مى ترسم به واسطه خيانتى كه مرتكب شده اى به عذاب الهى گرفتار شوى برو تا شومى عمل تو به من نرسد همچنين با هر كس روبرو مى شد او را بيم مى داد و از خود مى راند تا اينكه به حضور اميرالمؤ منين على (علیه السلام ) رسيد.
حضرت فرمود: اى ثعلبه نمى دانستى كه توجّهات الهى نسبت به مجاهدان و جنجگويان راه حق از هركس ديگرى بيشتر است ؟ اكنون اين كار جز به وسيله پيغمبر تدارك نمى شود.
ثعلبه با همان وضع آمد و درِ خانه پيغمبر ايستاد و با صداى بلند گفت : (المذنب المذنب ) گنه كار آمد، گنه كار آمد. حضرت اجازه دادند وارد شود و پس از ورودش پرسيدند: اى ثعلبه اين چه وضعى است ؟!
ثعلبه خلاصه اى از ماجرا را عرض كرد. حضرت فرمودند گناهى بزرگ و خطائى عظيم از تو سرزده از اينجا برو و با خدا راز و نياز كن تا ببينم چه فرمانى از طرف خدا آيد.
ثعلبه از خانه پيغمبر (صل الله علیه و آله ) بيرون آمد و روى به صحرا نهاد در اين حال دخترش جلو آمد و گفت : اى پدر دلم سخت به حالت مى سوزد مى خواهم هرجا مى روى همراهت باشم ولى چون پيغمبر تو را از پيش خود رانده است من هم ديگر به تو نمى پيوندم .
#سنتهای_جمعه (۷)
🔰 از سنتهای مهم روز جمعه: رسیدگی به خانواده
🔸 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
🔸اشْتَرُوا لِصِبْيَانِكُمُ اللَّحْمَ وَ ذَكِّرُوهُمْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ
🔸 در روز جمعه برای فرزندانتان گوشت بخرید و اهمیت آن روز را به آنان یادآوری کنید.
📚مستدرک الوسائل ج۶ ص۹۹
🔹 امام صادق علیه السلام فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمایند:
🔹أَطْرِفُوا أَهَالِيَكُمْ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ بِشَيْءٍ مِنَ اَلْفَاكِهَةِ أَوِ اَللَّحْمِ حَتَّى يَفْرَحُوا بِالْجُمُعَةِ
🔹در هر جمعه با خريدن ميوه يا گوشت به خانوادۀ خود نيكى كنيد تا به فرا رسيدن جمعه خوشحال شوند.
📚 کافی ج۶ ص۲۹۹
#
خبرنگار از حاج خانمه پرسید چند تا بچه دارید؟ الآن چیکاره هستند؟
گفت: پنج تا دارم دو تاشون اسیر شدند، سه تاشون مفقود الاثر😢
خبرنگاره با کلّی ذوق گفت: توی کدوم منطقه عملیاتی؟😃
حاج خانم گفت: توی عملیات زندگی! دو تا بچه هام دخترند، شوهر کردند و اسیر شدند.
سه تاشونم پسرند
زن گرفتند و مفقود الاثرند😐😂
پدر مادرها وقتی پیر میشن به حضور و توجه ما نیاز بیشتری دارند؛ سر زدن و توجه رو از آنان دریغ نکنید
🌺پیامبر خدا (ﷺ) فرمودند:
「 وجود پیران سالخورده، باعث برکت و افزایش رحمت و نعمتهاى الهى است.」
[📚نهج الفصاحه،ص۲۲۲،کلمه ی۱۱۱۰🌿]
عزیزانی که والدینتون در قید حیاتند قبل از حسرت از دست دادنشان قدرشان را بدانید که فردا دیر است.آنان بهترین واسطه لطف خدا برای مایند با آنانمهربان باشید که روزیدر آرزوی دیداریکوتاه خواهیدماند.
عزیزانی که والدینتون از دنیا رفتند پاداش زیارت قبر آنان در هر صبح جمعه برابر با حجی مقبول است،برایشان توشه بفرستید و به روحشان متوسلشوید تا ازدعایشان بهرهمند شوید.
🌿🌺﷽🌿🌺
✍ به پروردگارت اعتماد کن
🪴ابراهیم تنها پسرش را برای قربانی آماده میکرد. چاقویش را تیز کرد و آماده قربانی شد. اسماعیل میگفت:
به آنچه فرمان داده شدی، عمل کن.
هر دوی آنها نمیدانستند که قوچی در بهشت برای این لحظه مهیاست.
پس به پروردگارت اعتماد کن.
🪴هنگامی که نوح دعا کرد:
«انی مغلوب فانتصر»
گمان نمیکرد، همه اهل زمین غرق میشوند الا او و کسانی که همراهش در کشتی بودند.
پس به پروردگارت اعتماد کن.
🪴موسی در گهواره گرسنه شد و صدای فریادش تمام قصر فرعون را پر کرده بود و سینه هیچ زنی را نمیگرفت؛ همه این گریهها بهخاطر زنی بود که پشت رودخانه مشتاق دیدار پسرش بود و لطف و رحمتی از ربالعالمین به او و پسرش.
پس به پروردگارت اعتماد کن.
🪴ظلمت و تاریکی بر یونس چیره شد، وقتی عذرخواهی کرد و صدا زد:
«لا اله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین»
الله تعالی فرمود:
او را استجابت کردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم.
پس به پروردگارت اعتماد کن.
🪴زمانی که خداوند یوسف را از زندان بیرون آورد، صاعقهای نفرستاد تا دروازه زندان را از جا بکند و به دیوارهای زندان امر نفرمود تا راه را بهسوی یوسف باز کند، بلکه خوابی را در آرامش شب به ذهن پادشاه خوابیده فرستاد.
پس به پروردگارت اعتماد کن.
🪴به پروردگارت اعتماد کن و دستانت را عاجزانه بالا ببر و تنها به خدایت توکل کن.
💫«وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون»
🌿 و از آن خدا است نهان آسمانها و زمین و به او همه کارها بازگردانده میشود. او را بپرست و بر او توکل کن که پروردگارت از آنچه به جاى میآورید غافل نیست.
هود 123🍃
#آرامش_با_قرآن
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
#داستان_آموزنده
🔆جواب چهل مسئله مشكل از كودكى خردسال
سعد بن عبداللّه قمى حكايت نمايد:
روزى متجاوز از چهل مسئله از مسائل مشكل را طرح و تنظيم نمودم تا از سرور و مولايم حضرت ابومحمّد امام حسن عسكرى صلوات اللّه عليه پاسخ آن ها را دريافت نمايم .
از شهر قم به همراه بعضى دوستان حركت كرديم ، هنگامى كه وارد شهر سامراء شديم به سوى منزل آن حضرت روانه گشته ؛ و پس از آن به منزل رسيديم و اجازه ورود گرفتيم ، داخل منزل رفتيم .
همين كه وارد شديم ، ديدم مولايم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است و كودكى خردسال را - كه چون ستاره مشترى مى درخشيد - روى زانوى خود نشانيده بود.
امام عسكرى عليه السلام به ما اشاره نمود كه جلو بيائيد و در نزديكى ما بنشينيد.
پس طبق فرمان حضرت ، جلو رفتيم و نشستيم و سپس مسائل خود را به طور كلّى مطرح كرديم .
امام حسن عسكرى صلوات اللّه عليه پس از شنيدن سخنان و مسائل ما، اشاره به كودك نمود و اظهار داشت : اى فرزندم ! جواب شيعيان خود را بيان كن .
پس ناگهان ، آن كودك لب به سخن گشود و تمامى سؤ ال هاى ما را يكى پس از ديگرى جواب كافى داد.
و بعضى سؤال ها را پيش از آن كه مطرح كنيم ، خود كودك مطرح مى نمود و جواب آن را مى داد، به طورى كه همه ما مبهوت و متحيّر گشتيم كه اين كودك خردسال چگونه در همه علوم و فنون شناخت كافى دارد و با بيان شيوا تمامى سؤ ال هاى ما را پاسخ داده و همه افراد را قانع مى نمايد؟!
پس از آن ، امام حسن عسگرى صلوات اللّه عليه متوجّه من شد و فرمود: اى سعد بن عبداللّه ! براى چه از قم به اين جا آمده اى ؟
عرضه داشتم : ياابن رسول اللّه ! چون عشق زيارت و ديدار شما را داشتم ، بدين جا آمده ام .
حضرت فرمود: پس بقيّه سؤال هائى را كه تهيّه و تنظيم نموده بودى ، چه شد؟
پاسخ دادم : آماده و موجود مى باشد.
فرمود: از فرزندم و نور چشمم مهدى موعود عليه السلام آنچه مى خواهى سؤال كن .
و من بعضى از سؤال هاى باقى مانده را مطرح كردم ، از آن جمله عرضه داشتم : ياابن رسول اللّه ! تاءويل و تفسير كهيعص چيست ؟
كودك در حالى كه روى زانوى پدر نشسته بود، فرمود: اين حروف ، رموز و اخبار غيبى الهى است كه خداوند متعال در رابطه با حضرت زكريّا پيغمبر عليه السلام بيان نموده است ؛ چون زكريّا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامى خمسه طيّبه - پنج تن آل عبا عليهم السلام - را تعليم او نمايد.
لذا جبرئيل عليه السلام نازل شد و آن اسامى مقدّس را به او تعليم داد؛ و هر زمان حضرت زكريّا عليه السلام يادى از آن اسامى : ((محمّد، علىّ، فاطمه ، حسن ، حسين عليهم السلام )) مى كرد، هر نوع مشكل و ناراحتى كه داشت ، حلّ و بر طرف مى گرديد.
امّا هرگاه نام حسين عليه السلام بر زبان جارى مى نمود و به ياد آن حضرت مى افتاد، غم و اندوه فراوانى بر او عارض مى شد؛ و افسرده خاطر مى گرديد.
پس روزى اظهار داشت : خداوندا! علّت چيست كه هر موقع چهار نفر اوّل را يادآور مى شوم ، دلم آرام مى گيرد؛ و چون پنجمين نفر را ياد مى كنم محزون گرديده و در چشمانم اشك حلقه مى زند؟!
خداوند متعال كهيعص را در جواب حضرت زكريّا عليه السلام برايش فرستاد؛ و تمامى اخبار و جرياناتى را كه بر امام حسين عليه السلام مقدّر شده بود، به وسيله آن رموز كلّى برايش بيان نمود:
((كاف )) يعنى ؛ كربلاء و حوادث آن ، ((هاء)) اشاره به هلاكت و شهادت اهل بيت سلام اللّه عليهم ، ((ياء)) يزيد - بن معاويه است - كه بر امام حسين عليه السلام ظلم نمود، ((عين )) اشاره به عطش و تشنگى آن حضرت و اصحاب مى باشد؛ و ((صاد)) صبر و استقامت آن حضرت خواهد بود.
سپس آن كودك در ادامه فرمايشات گهربارش فرمود: چون حضرت زكريّا عليه السلام اين خبر را - از فرشته الهى يعنى ؛ جبرئيل امين عليه السلام - دريافت نمود، وارد مسجد شد و به مدّت چند روز در مسجد ماند و مرتّب گريه و زارى مى كرد.
و در پايان افزود: حضرت يحيى پيغمبر و امام حسين عليهماالسلام هر دو به مدّت شش ماه در رحم مادر بودند؛ و در شش ماهگى به دنيا آمدند.
📚- إكمال الدّين : ص 452، ح 21، إرشادالقلوب ديلمى : ص 422، احتجاج طبرسى : ج 2، ص 523، ح 341، بحارالا نوار: ج 52، ص 78 - 88، داستان بسيار طولانى است ، به قطعاتى از آن بسنده گرديد.
🌸 ماجرای تولد امام زمان(عج الله تعالی الشریف) به نقل از حکیمه خاتون دختر امام جواد(علیه السلام) و عمّه امام حسن عسکری (علیه السلام):
🏷 قسمت اول:
♦️ حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و عمّه امام حسن عسکری(علیه السلام) کیفیت و چگونگی ولادت حضرت مهدی (علیه اسلام) را چنین نقل میکند:
▫️ «ابو محمّد امام حسن عسکری (علیه السلام) کسی را به دنبال من فرستاد که:
🔸 امشب (نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجّتش را آشکار میکند.
▫️ پرسیدم:
🔹 این مولود از چه کسی است؟
▫️ آن حضرت فرمود:
🔸 از نرجس.
▫️ عرض کردم:
🔹 من در نرجس خاتون هیچ اثر حملی مشاهده نمیکنم!
▫️ حضرت فرمود:
🔸 موضوع همین است که گفتم.
▫️ من در حالیکه نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم بیرون آورد و فرمود:
🔸 بانوی من! حالتان چطور است!
▫️ من گفتم:
🔹 تو بانوی من و خانوادهام هستی.
▫️ او از سخن من تعجّب کرده ناراحت شد و فرمود:
🔸 این چه سخنی است؟
▫️ گفتم:
🔹 خداوند در این شب به تو فرزندی عطا میکند که سرور و آقای دنیا و آخرت خواهد شد.
▫️ نرجس خاتون از سخن من خجالت کشید.
سپس بعد از افطار، نماز عشاء را بهجا آوردم و به بستر رفتم. چون پاسی از نیمه شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم. در این هنگام، نرجس نیز بیدار شد و نماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بیرون رفتم، تا از طلوع فجر باخبر شوم. دیدم فجر اوّل طلوع کرده و نرجس در خواب است. در آن حال، این سؤال به ذهنم خطور کرد که چرا حجّت خدا آشکار نشد. نزدیک بود شکّی در دلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) از اتاق مجاور صدا زد:
🔸 «ای عمّه شتاب مکن که موعد نزدیک است».
▫️ من نیز نشستم و سوره «الم سجده و یاسین» را خواندم. هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. «۱»
من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم:
🔹 چیزی احساس میکنی؟
▫️ نرجس گفت:
🔸 آری.
▫️ گفتم:
🔹 نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان موضوعی است که اوّل شب به تو گفتم. مضطرب مباش و دلت را آرام کن.
▫️ در این هنگام پرده نوری میان من و او کشیده شد. ناگاه متوجّه شدم کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذکر خدا بود. هنگامی که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است. در این موقع، حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) صدا زد:
🔸 عمّه! فرزندم را نزد من بیاور.
▫️ وقتی که نوزاد را خدمت آن حضرت بردم، وی را در آغوش گرفت، و بر دست و چشم کودک دست کشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود:
🔸 فرزندم! سخن بگو!
▫️ پس آن طفل گفت:
🔶 «اشهد ان لا اله الّا اللّه، و اشهد انّ محمّدا رسول اللّه».
▫️ پس از آن به امامت امیر المؤمنین (علیه السلام) و سایر امامان معصوم علیهم السّلام، شهادت و گواهی داد و چون به نام خود رسید گفت:
🔶 📜 «اللّهمّ انجزلی وعدی، و اتمم لی امری، و ثبّت وطأتی، و أملاء الارض بی عدلا و قسطا».
📃 پروردگارا! وعده مرا قطعی گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن.
(ادامه دارد)
🏷 #امام_زمان (عج الله تعالی الشریف)
#میلاد_امام_زمان (عج الله تعالی الشریف) #نیمه_شعبان
🌸چرا باید ظهور را دوست داشته باشیم؟
🌸#ولادت_امام_زمان
🔰سه ویژگی مطلوب در زمان ظهور
چرا باید منتظر آمدن منجی باشیم؟چرا باید برای فرج دعا کنیم؟
به سه دلیل
♦️گسترش عدالت
اولین ویژگی زمان ظهور که با آمدن حضرت حاصل می شود گسترش عدالت است، به این معنا که با ظهور تمام دنیا از عدالت واقعی برخوردار می شود، عدالت یعنی هرچیزی را جای خود قراردادن است اگر مقداری در معنای عدالت تفکر کنیم متوجه می شود چه آثار و برکاتی در عدالت نهفته است که با ظهور حضرت نمایان می شود، عدالت است که موجب ریشه کن شدن فقر، بیکاری،فساد؛ اختلاس؛ربا ؛ و دزدی می شود با عدالت است که دولت کریمه محقق می شود.
♦️دولت کریمه
اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ
خداوندا آرزومند دولت کریمه از جانب تو هستیم تا بوسیله آن اسلام و اهل آن عزت یایند؛ نفاق و اهل آن ذلیل شوند.
دولت کریمه آن دولتی است که دیگر در آن فقیر وجود ندارد، بی کاری وفساد وجود ندارد ظالمان وستمگران در آن نمی توانند حق مظلوم را استثمار کنند و ثروت خود را چند برابر کنند در آن دولت دیگر آمریکا و اسرائیلی وجود نخواهد داشت تا در حق مظلوم ظلم کنند
♦️فراوانی نعمت
دومین ویژگی زمان ظهور امام زمان نازل شدن برکات آسمان و زمین است به گونه ای که در روایت نقل شده است
پیامبراکرم فرمودند:
تَتَنَعَّمُ أُمَّتِی فِی زَمَانِهِ تَنَعُّماً لَمْ یتَنَعَّمْ مِثْلَهُ قَطُّ الْبَرُّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرُ یُرْسِلُ السَّمَاءَ عَلَیهِمْ مِدْرَاراً وَ لَا تَحْبِسُ الْأَرْضُ شَیئاً مِنْ نَبَاتِهَا
امت من در زمان ظهور به گونه ای از نعمتهای الهی برخوردارمیشود که انسانهای خوب و بد دنیا، چنان موقعیتی را هرگز به خود ندیده اند . آسمان با کمال سخاوت باران خویش را فرو می ریزد و زمین گیاهان خود را می رویاند و همه جا سبز و خرم و آبادان خواهد شد.
در زمان ظهور دیگر فقر و مریضی وجود نخواهد داشت.
در بین روایاتی که درباره آثار و برکات زمان ظهورنقل شده بود یک روایت خیلی برای بنده مسرت بخش و آرامش دهنده بود وآن روایتی است که رسول اکرم فرمودند:
در زمان ظهور مردم دنبال کسى میگردند که از آنها [صدقهاى] و هدیهاى را بپذیرد، زکات مالشان را جدا میکنند، لکن کسى را نمییابند که آن را بپذیرد؛ زیرا همه به واسطه فضل الهى بینیاز شدهاند.
در روایتی دیگرامام باقر فرمودند:
مَنْ أَدْرَک قائم أَهْلَ بَیتِی مِنْ ذِی عَاهَةٍ بَرَأَ وَ مِنْ ذِی ضَعْفٍ قَوِی
هر بیماری که عصر حضرت قائم را درک کند، بهبودی خواهد یافت و هرضعیف و ناتوان جسمی در آن زمان نیرومند و قوی خواهد گشت.
♦️شکوفایی عقل
سومین ویژگی زمان ظهور کامل شدن عقل ها است
إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم
وقتی قائم ما قیام کند، خداوند، دست او را بر سر بندگان قرار میدهد و از این طریق عقل آنان را جمع میکند و عقلهایشان به کمال میرسد.
با کامل شدن عقل بسیاری از مشکلات مردم حل می شود زیرا ریشه خیلی از مشکلات ما در زندگی به دلیل کم بود عقل است اگر عقل ها کامل شود دیگر حرص وطمع معنا ندارد، دیگر معنا ندارد یک نفر صاحب چند خانه وچند حقوق باشد ولی جوانی حتی پول نداشته باشد یک خانه اجاره کند، دیگر معنا ندارد برادر سر خواهر کلاه بگذارد تا ارث بیشتری نصیب او شود با کامل شدن عقل، زندگی انسان ها زندگی توحیدی می شود، ابزارهای دنیا برای آنها ساده و سهل می شود، زهد وارد زندگی آنها می شود و زاهدانه زندگی می کنند، البته نه به این معنا که ترک نعمت های دنیا کنند و فقط به عبادت بپردازند. زیرا این گونه تفکرمربوط به رهبانیت است که در مسیحیت مطرح شده است.
♦️وصیتنامه شهید حمید رضا اسداللهی
مدتی قبل در وصیت نامه یکی از شهدای مدافع حرم به نام شهید حمید رضا اسدالهی که در سال ۹۴در سوریه به شهادت رسید جمله ای را خواندم که خیلی برای بنده تاثیر گذار و عبرت آموز بود؛ توصیه می کنم حتما همه پدر و مادرها برای یک بار هم شده است این وصیت نامه را بخوانند و مقدار در آن تفکر کنند.
این پدر دلسوز و مهربان در قسمتی از وصیت نامه خود خطاب به فرزندانش که در سن چهارسالگی و سه ماهگی بودند اینطور وصیت می کند:
محمدجان!
زندگی نکن برای خودت، زندگی کن برای مهدی؛ درس بخوان برای مهدی؛ ورزش کن برای مهدی.
محمدجان! وصیت اصلی من به تو تبعیت کامل از ولیفقیه است. سعی کن خودت را از جهات علمی، معرفتی و جسمانی آماده نصرت امام کنی.
سوال – چطور ميشود در دل امام زمان (عج) جا بازکرد ؟
پاسخ – آن چيزي که بطور خاص براي امام زمان (عج) مهم است اين است که بر عهدمان با ائمه که همان عهد الهي است باقي بمانيم. عالمي در مشهد حدود 40 سال پيش فرمود که راننده کاميوني اين را براي من نقل کرده است. من باري براي مقصد دوري در زمستان زده بود. مقداري که از مشهد گذشتم ديدم که جاده پر از برف است ماشين را کنار زدم ولي ماشين را روشن نگه داشتم که در گرماي اتاقک ماشين باشم. چند لحظه ماشين خاموش شد و هر کاري کردم ماشين روشن نشد. خيلي ترسيدم که نکند من دراين هوا يخ بزنم. داشت خوابم مي گرفت و فهميدم که اگر بخوابم يخ مي زنم. يادم آمد که بگويم يا امام زمان (عج) کمک کن. خجالت ميکشيدم که با خدا حرف بزنم زيرا نمازهايم را درست نمي خواندم و معصيتي را مرتکب مي شدم. در اينجا با خدا عهد بستم که اگر نجات پيد کنم نمازهايم را اول وقت بخوانم و آن معصيت را ترک کنم. فردي را ديدم که آچاري دستش بود. فکر کردم اين هم راننده اي است که ماشينش خراب شده است. کنار ماشين آمد. گفت چه شده و برايش توضيح دادم و گفت که کاپوت را بالا بزن و هر وقت که گفتم ماشين را روشن کن و خلاصه ماشين روشن شد و گفت: خدا تو را به مقصد مي رساند و به او گفتم که حالا برويم ماشين شما را درست کنيم. گفت: نه من کمک نميخواهم. گفتم به شما پول بدهم گفت: من احتياج ندارم. گفتم: اين نامردي است. گفت: مردي چيست ؟ گفتم: اينکه اگر کسي کمک کرد ما هم به او کمک کنيم. گفت که اگر تو مرد هستي به عهدي که بستي عمل کن. گفتم: کدام عهد ؟ گفت: همان عهدي که با خدا بسته بودي که نمازت را اول وقت بخواني و معصيتي را ترک بکني. پيش خودم گفتم که من اين را به کسي نگفته بودم. فهميدم که استغاثه ام قبول شده است. چيزي که ما را به خدا نزديک مي کند همان عهدمان است. ما با خدا عهد داريم. با امام زمان (ع) عهد داريم. اي امام زمان (ع) عهد من اين است که کار شما را بر کار خودم مقدم بدارم و به کار شما اهميت بدهم. هر مقداري که مي توانم خودم و ديگران را به اين راه بياورم.
✨﷽✨
#داستانک_قابل_تامل
✅نتیجه ترجیح کار دنیا، برنماز اول وقت!
✍ یک آقای فرش فروش که اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یک کسی برای خریدن فرش وارد مغازهٔ بنده شد. گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و میخواهم بروم.
هر چه اصرار کردم، دیدم نمیشود و گول شیطان را خوردم و پای معامله ایستادم.
یک مقداری که از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری که خیلی شیفتهٔ این معامله بود، گفت من باید قدری فکر بکنم.. و از خرید منصرف شد!
و اینجوری شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را...
امیرمومنان فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز میدارد...
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄