eitaa logo
کانال تبلیغی امامعلی پور
95 دنبال‌کننده
132 عکس
53 ویدیو
0 فایل
کانال پاسخ به سوالات شرعی ودینی @jabimamalipour
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✡🔥🔥✡ 🖋 مقاله‌ی سوم؛ 🔶🔸قسمت اول: اگر ریشه‌ی تروریسم را در تاریخ بجوییم، در می‌یابیم که یهودیان بنیان‌گذار آن بوده‌اند. ترور که واژه‌ای فرانسوی است، معادل فتک در عربی، و در فرهنگ سیاسی، به معنای کشتن غافلانه و هدفمند است. (۱۲) بنابراین، ترور کور معنا ندارد. با نگاهی به سیره و روایات معصومان علیه‌السلام درمی‌یابیم که آن بزرگواران چنین امری را تجویز نکرده و خود نیز از آن پرهیز می‌کرده‌اند. کشتن مجرمی که خود می‌داند تحت تعقیب و حکمش اعدام است، ترور و فتک به شمار نمی‌آید؛ بلکه آن‌را اغتیال گفته‌اند. بنابراین، ترور به مواردی اطلاق می‌شود که قاتل، هشداری به فرد هدف و تحت تعقیب ندهد. یکی از شخصیت‌های یهودی که یاران پیامبر علیه‌السلام او را کشتند، کعب بن اشرف بود. برخی کشته‌شدن کعب را نوعی ترور می‌دانند که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مرتکب آن شده است؛ در حالی‌که با توجه به تعریف و ویژگی‌های ترور، این قتل از این تعریف خارج است. وقتی فتنه‌گری‌های کعب از حد گذشت و به رویارویی تبلیغاتی و نظامی با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و مسلمانان رسید، آن حضرت به طور علنی و رسمی در مسجدالنبی دستور کشتن او را صادر کرد. کعب نیز به خوبی می‌دانست که اگر مسلمانان به او دست یابند، خونش را خواهند ریخت، بنابراین، کشته شدن وی از مفهوم ترور خارج است. 🔹یهود با شناسایی نور نبوت در اجداد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و تطبیق آن با علائم ذکر شده در کتاب‌های آسمانی، می‌کوشیدند این نور را خاموش سازند. در این بخش به تلاش‌های یهود در زمینه‌ی جلوگیری از تولد و ظهور پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خواهیم پرداخت. ◀️ الف. ترور هاشم حضرت هاشم، جد اعلای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مکی بود، اما قبرش در غزه فلسطین است. ایشان از مکه برای تجارت به سوی شام خارج شد و در یثرب مهمان رئیس یکی از قبایل مستقر در مدینه به نام عمرو بن زید بن لبید خزرجی گردید. هاشم با سلمی، دختر عمرو، ازدوج کرد و او را به مکه برد. وقتی سلمی حامله شد، طبق شرطی که هنگام ازدواج کرده بودند، هاشم او را برای وضع حمل، به نزد خانواده اش در یثرب بازگرداند و خود از آنجا برای تجارت به شام رفت. او هنگام رفتن به سفر، به همسرش گفت: «احتمال دارد از این سفر بازنگردم. خداوند به تو پسری خواهد داد. از او بسیار نگهداری کن». هاشم به غزه رفت و پس از پایان تجارت، آهنگ بازگشت کرد. اما همان شب، به ناگاه بیمار شد. پس اصحابش را فراخواند و گفت: "به مکه بازگردید. به مدینه که رسیدید، همسرم را سلام برسانید و درباره فرزندم که از او متولد خواهد شد، سفارش کنید؛ به او بگویید که این فرزند، بزرگ‌ترین دغدغه من است." سپس قلم و کاغذی خواست و وصیت‌نامه‌ای نوشت که بخش عمده‌ای از آن در سفارش به پاسداری از فرزند و اشتیاقش به زیارت او بود. (۱۳) موسی علیه‌السلام به یهودیان خبر آمدن پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را داده بود. اینان از قیافه، پدر و مادر و نسل او آگاه بودند و گنجینه‌ای از اطلاعات را در اختیار داشتند. علم چهره‌شناسی نیز که از موسی علیه‌السلام آموخته بودند، نسل به نسل در آنان منتقل شده بود. با این اطلاعات، هاشم، در چشم آنها آشنا بود و به خوبی می‌دانستند که پیامبر آخرالزمان، از نسل اوست. اما تیرشان دیر به هدف خورد و هنگامی هاشم ترور شد که نطفه عبدالمطب در مدینه بسته شده بود. ◀️ ب. ترور عبدالمطلب فرزند هاشم در مدینه به دنیا آمد و رشد كرد. او را شیبه نامیدند. به توصیه‌ی هاشم، مادر، پاسداری از او را برعهده گرفت و جالب است كه مادر دیگر ازدواج نکرد. مردی از بنی عبدمناف برای تجارت به یثرب رفته بود، کودکی را در آنجا دید که خود را فرزند هاشم می‌خواند. [ظاهراً كودكان در حال كُشتی گرفتن بودند كه شیبه پس از پیروزی بر سایر كودكان گفت: من پسر هاشمم.] از حال او پرسید و او خود را معرفی کرد. آن مرد این خبر را به مُطلب رساند (۱۴) و مُطلب کودک را از این خانه فراری داده، همراه خود به مکه برد. (۱۵) طبق نقلی دیگر وی با توافق مادر شیبه این کار را کرد. (۱۶) به هنگام بازگشت مطلب و شیبه، یهودیان آنان را شناسایی كرده و به آنها حمله کردند که آن دو با اعجاز نجات یافتند. (۱۷) وقتی مطلب شیبه را به مکه آورد؛ مردم به گمان این‌که وی غلام مطلب است، او را عبدالمطلب نام نهادند و این نام بر وی ماند. (۱۸) 🔗 ادامه دارد ..
✡🔥🔥✡ 🖋 مقاله‌ی سوم؛ قسمت دوم: ◀️ ج. ترور عبدالله 🔹یهود در ترور عبدالمطلب ناكام ماند و از او عبدالله به دنیا آمد. عبدالله اهل مکه بود ولی قبرش در مدینه (مقر یهود) است و این عجیب می‌نماید! درباره عبدالله، داستان‌ها صریح‌تر است. یهودیان بارها دست به ترور او زده و ناکام ماندند. 🔹روزی وهب بن عبدمناف، یکی از تاجران مکه، عبدالله ۲۵ساله را دید که یهودیان در میانش گرفته بودند و می‌خواستند او را بکشند. وهب گریخت و میان بنی‌هاشم آمد و فریاد زد: "عبدالله را دریایید که دشمنان، او را در میان گرفته‌اند." عبدالله معجزه‌آسا نجات یافت. وهب که شاهد نجات معجزه‌آسای عبدالله بود و نور نبوت را در چهره او می‌دید، پیشنهاد ازدواج دخترش، آمنه و عبدالله را داد و این ازدواج مبارک سر گرفت. 🔹گفته‌اند: کاهنان یهودی زنی را فرستادند که همسر عبدالله شود تا نطفه پیامبر آخرالزمان به این زن منتقل گردد. وی هر روز راه بر عبدالله می‌گرفت و به او پیشنهاد ازدواج می‌داد، ولی بعد از ازدواج عبدالله، دیگر این پیشنهاد را نداد. عبدالله از او پرسید: "چرا این بار سخن پیشینت را تکرار نکردی؟" زن گفت: "نوری که در پیشانی تو بود، دیگر نیست." عبدالله، ازدواج کرده بود.  🔹چند ماه پس از ازدواج آن‌دو و در شرایطی که آمنه باردار بود. عبدالله در راه بازگشت از شام بیمار شد و در مدینه از دنیا رفت. تیر یهود برای بار دوم دیر به هدف می‌خورد. عبدالله به گونه‌ای کاملاً مشکوک در یثرب درگذشت، اما نمی‌توان خط ترور را ردیابی کرد. ◀️ د. تلاش برای ترور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔹یک روز بعد از میلاد حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله، یکی از علمای یهودیه به دارالندوة آمد و از حاضران پرسید: "آیا امشب در میان شما فردی متولد شده است؟" گفتند: "نه." گفت: "پس باید در فلسطین متولد شده باشد؛ پسری که نامش احمد است و هلاک یهود به دست او خواهد بود." حاضران، پس از جلسه، سراغ گرفتند و دریافتند که پسری برای عبدالله بن عبدالمطلب به دنیا آمده است. پس آن عالم یهودی را خبر کردند و بنابر درخواست وی، او را نزد کودک بردند. او به محض دیدن طفل، بی‌هوش شد. چون به هوش آمد گفت: "به خدا قسم که پیامبری (نبوت)، تا قیامت از بنی‌اسرائیل گرفته شد. این همان کسی است که بنی‌اسرائیل را نابود می‌کند." آنگاه با دیدن شادی قریش از این خبر، ادامه داد: "به خدا قسم، کاری با شما کند که اهل مشرق و مغرب از آن یاد کنند." 🔹به این ترتیب، محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله از همان نخستین روز تولد شناسایی شد. تیرهای یهود برای جلوگیری از تولد او، همه به خطا رفته بود و آنها برای رسیدن به هدفشان، می‌بایست محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله را از میان برمی‌داشتند. در مقابل این توطئه‌ها، برای جلوگیری از ترور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز تلاش‌هایی صورت گرفت که در ادامه به آنها می‌پردازیم: 👈 ۱- دوری از محیط مکه در آن شرایط، عبدالمطلب وظیفه‌ای خطیر بر عهده داشت. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله برای مادر و نیز جد مادری و جد پدری بسیار محبوب بود. عبدالمطلب، محبوب ترین فرزندش، عبدالله، را از دست داده و دختر وهب نیز دو ماه پس از ازدواج بیوه شده بود. محصول این ازدواج، یک پسر بسیار زیبا بود. از این‌رو، اهمیت پاسداری از محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله برای سرپرستان ایشان، کاملا آشکار بود. او در محیط مکه، به دلیل رفت و آمد کاروان‌های تجاری و زیارتی، در امان نبود. تنها راه چاره، دور کردن وی از مکه بود؛ آن هم مخفیانه و دور از چشم اغیار، محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله را به دایه سپردند تا ایشان را در سرزمینی دورتر از مکه و پنهانی نگهداری کند. منطقه سکونت حلیمه از مکه، بسیار دور بوده است. 🔸تاریخ‌نگاران علل سپردن محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله به دایه را این‌گونه برشمرده‌اند: ۱- مادر محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله شیر نداشت و باید کودک را به دایه‌ای می‌سپردند؛ ۲- آب و هوای مکه بد بود و کودکان را طاقت زندگی در آن نبود؛ ۳- رسم عرب بر آن بود که کودکان را به دایه می‌سپردند تا بیرون از شهر بزرگشان کند. ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 داستان های آموزنده 📚: 🔆شفاعت از آن كيست ؟ يكى از علماء نقل مى كرد: شاعرى به نام حاجب در مساءله شفاعت گرفتار اشتباهات عوام شده و اين شعر را در مورد شفاعت سرود: حاجب اگر معامله حشر با على است من ضامنم كه هر چه بخواهى گناه كن شب در عالم خواب ، اميرمؤمنان على (علیه السلام ) را ديد كه خشمگين بود و به او فرمود: شعر خوب نگفتى . حاجب گفت : چگونه شعر بگويم . امام على (ع ) فرمود: شعر خود را اين گونه تصحيح كن : حاجب اگر معامله حشر با على است شرم از رخ على كن و كمتر گناه كن آرى بايد شيوه كار شفاعت شونده و شفاعت كننده ، تناسب داشته باشد و بين شفيع و مشفوع پيوند معنوى برقرار گردد، تا مشمول شفاعت شود زيرا شفاعت ، پارتى بازى نيست بلكه يكنوع ارفاق به آنها است كه صلاحيّت ارفاق را دارند 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 🔆كيفر رئيس مغرور يكى از سركرده هاى دشمن كه در كربلا براى كشتن امام حسين (علیه السلام ) و يارانش ‍ حاضر بود، اخنس بن زيد نام داشت ، او شخصى مغرور و درنده خو و بى رحم بود، از درنده خوئى او اين بس كه رئيس آن ده نفرى بود كه سوار بر اسبها شده و بر جنازه مقدّس امام حسين (ع ) تاختند، و استخوان سينه و پشت آنحضرت را درهم شكستند. اين نامرد روزگار، از دست انتقام مختار و... در امان ماند تا سنّش به 90 سال رسيد. تا اينكه شبى به عنوان ناشناس مهمان يكى از مسلمين و ارادتمندان اهل بيت نبوت بنام سدىّ شد، اينك داستان او را از زبان سدىّ بشنويد: شبى مردى بر من وارد شد، مقدمش را گرامى داشتم ، دوست داشتم شب را با دوستى انسى بگيرم و به پايان رسانم ، او اخنس بن زيد بود ولى من او را نمى شناختم ، با او از هر درى سخن گفتيم تا اينكه قصه جانگداز كربلا به ميان آمد، آهى دردناك از دل بركشيدم ، او گفت : چه شد، چرا ناراحت شدى ؟ گفتم : به ياد مصائبى افتادم كه هر مصيبتى نزد آن آسان است . گفت : آيا در كربلا بودى ؟ گفتم : خدا را شكر كه حاضر نبودم . گفت : اين شكر و سپاس تو براى چيست ؟ گفتم : به خاطر اينكه در خون حسين (ع ) شركت ننمودم ، مگر نشنيده اى كه پيامبر (ص ) فرمود: هركس در خون حسين (ع ) شركت كند او را به عنوان ريختن خون حسين (ع ) بازخواست كنند و در قيامت ترازوى اعمالش ‍ سيك است و مگر نشنيده اى كه پيامبر (ص ) فرمود: كسى كه پسرم حسين (ع ) را بكشد، در جهنّم او را در ميان صندوق پر از آتش جاى مى دهند؟ و مگر نشنيده اى ... اخنس گفت : اين حرفها را تصديق نكن ، دروغ است . گفتم : چگونه تصديق نكنم با اينكه پيامبر (ص ) فرمود: لا كذبت و لا كذبت : نه دروغ گفته ام و نه به من دروغ گفته شده . اخنس گفت : مى گويند: پيامبر (ص ) فرموده : قاتل حسين (ع )، عمر طولانى نمى كند، ولى قسم به جان تو من بيش از نود سال دارم ، مگر مرا نمى شناسى ؟ گفتم : نه ، گفت : من اخنس بن زيد هستم ، كه به فرمان عمر سعد اسب بر بدن حسين (ع ) راندم و استخوانهاى او را درهم شكستم ... سدىّ مى گويد: بسيار ناراحت شدم و قلبم از شدت اندوه ، آتش گرفت ، با خود مى گفتم بايد او را به هلاكت برسانم ، در اين انديشه بودم كه فتيله چراغ ، ناموزون شد برخاستم آن را اصلاح كنم ، اخنس گفت : بنشين من اصلاح مى كنم ، او به طول عمر و سلامتى وجود خود بسيار مغرور بود، برخاست تا فتيله را اصلاح كند آتش فتيله به دست او رسيد و دستش را سوزانيد، هر چه دستش را به خاك ماليد، شعله اش خاموش نشد، و كم كم بازويش را فرا گرفت . عاجزانه به من گفت : مرا درياب ، سوختم ، گرچه با او دشمن بودم ، آب آوردم و بر دست او ريختم ولى مفيد واقع نشد و همچنان بر شعله آن مى افزود، برخاست و خود را به نهر آب افكند، ولى آنچنان شعله ور در آتش ‍ بود كه وقتى درون آب مى رفت ، شعله آتش از بالاى سر او زبانه مى كشيد، سوگند به خدا آن آتش فرو ننشست تا اخنس را مانند زغال سوزانيد، من به منظره بيچارگى و دريوزگى او نگاه مى كردم : فواللّه الّذى لا اله الاّ هو لكم تطفا حتّى صارفحما و سار على وجه الماء سوگند به خدواند يكتا، شعله آتش خاموش نشد، تا اينكه به صورت ذغال در آمد و روى آب قرار گرفت . 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیامدهای کسب امیرالمومنین(ع): مَن يَكتَسِبْ مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ يَصرِفْهُ في غَيرِ حَقِّهِ؛ كسى كه مالى را از راه ناروايش به دست آورد، آن را به ناروا خرج كند.(غرر الحکم، حدیث۸۸۸۳) این حدیث شریف، یکی از اصول مهم اخلاقی و اقتصادی در اسلام را بیان می‌کند. حضرت علی(ع) در این کلام نورانی، به ارتباط مستقیم بین کسب مال حرام و مصرف نادرست آن اشاره فرموده‌اند. این حدیث شریف، ما را به این نتیجه می‌رساند که کسب مال حرام، نه تنها از نظر شرعی حرام است، بلکه آثار مخربی بر زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد. کسب مال حرام: به هر نوع درآمدی گفته می‌شود که از راه‌های غیرشرعی و خلاف قوانین الهی به دست آید. مانند ربا، اختلاس، رشوه، تقلب، فروش کالاهای حرام، گران فروشی، کم فروشی، کم کاری، کلاهبرداری و... . صرف مال در غیر حق: یعنی استفاده از مال به گونه‌ای که خلاف شرع و عدالت باشد. مانند اسراف، تبذیر، کمک به افراد فاسد، استفاده از مال برای ارتکاب گناه و... . طبیعت مال حرام: این حدیث نشان می‌دهد که مال حرام، طبیعتی پلید و آلوده دارد و هرگز نمی‌توان از آن استفاده‌ی پاک و صحیحی کرد. پیامدهای کسب مال حرام: کسب مال حرام، علاوه بر گناه بودن، باعث می‌شود که فرد به سایر گناهان نیز آلوده شود و از رحمت خداوند دور گردد. اهمیت کسب حلال: این حدیث، بر اهمیت کسب روزی حلال و تلاش برای به دست آوردن مال از راه‌های مشروع تأکید می‌کند. ارتباط بین کسب و مصرف: این حدیث نشان می‌دهد که نحوه‌ی کسب مال، بر نحوه‌ی مصرف آن تأثیر مستقیم دارد و کسی که مالی را به ناحق به دست آورد، نمی‌تواند آن را به حق مصرف کند. علت ارتباط بین کسب و مصرف: این ارتباط به دلیل آن است که مال حرام، قلب و روح انسان را آلوده می‌کند و باعث می‌شود که فرد به دنبال لذت‌های زودگذر و حرام برود. ادامه دارد..
اسلم بن ابوعمران گويد: در جريان فتح قسطنطنيه (استانبول فعلى كشور تركيه ) در كنار اين شهر بوديم ، گردان مصر بفرماندهى عقبة بن عامر بود و گردان شام بفرماندى فضالة بن عبيد بود، لشكر عظيمى از روم در برابر ما قرار گرفت كه مانع فتح قسطنطنيه شوند، ما مسلمانان صفهاى خود را آراستيم و آماده جنگ شديم ، ناگهان يكى از شجاعان مسلمان به قلب لشكر روم زد، عده اى از مسلمانان فرياد زدند: سبحان الله فلانكس خود را با دست خود به هلاكت انداخت (با اينكه قرآن مى فرمايد: ولا تلقوا بايكم الى التهلكة ، با دست خود، را به هلاكت نيفكنيد ابوايوب انصارى ، صحابى نزديك رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرياد زد: اين مردم ! شما اين آيه را معنى غلط مى كنيد، اين آيه در مورد ما انصار نازل شده است از اين جهت كه وقتى خداوند دينش را استوار ساخت و مسلمانان بسيار شدند، بعضى از ما انصار پنهانى به بعضى ديگر گفتند: اسلام پيروز شد ولى اموال ما در اين راه از دست دفت اگر ما ثروت خود را نگه مى داشتيم ، امروز آنرا توسعه داده و از آن بهره مند مى شديم . اين آيه (يعنى آيه 195 بقره ) در رد ما نازل شد و فرمود: انفقوا فى سبيل الله ولا تلقوا بايديكم الى التهلكة و احسنوا ان الله يحب المحسنين و در راه خدا انفاق كنيد و با دست خويش ، خود را به هلاكت نيفكنيد و نيكوكارى كنيد، چرا كه خداوند نيكوكاران را دوست دارد (1) نتيجه اينكه : در آيه مذكور نهى از افراط يا تفريط در انفاق است كه موجب هلاكت فرد يا جامعه مى شود، و فرضا اگر از اين آيه ، قاعده كلى استفاده كنيم ، با توجه به آيات و روايات ديگر در مورد جهاد و امر به معروف و نهى از منكر، شامل موارد جهاد و پيكار حق نخواهد شد هر چند موجب ضرر ظاهرى گردد. استاد محمد مهدی اشتهاردی داستان هایی از چهارده معصوم ع 1-الدر المنثور بنقل طرق بسيار از راويان (مطابق نقل الميزان ج 2 ص ‍ 74)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال تبلیغی امامعلی پور
پیامدهای کسب #مال_حرام امیرالمومنین(ع): مَن يَكتَسِبْ مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ يَصرِفْهُ في غَيرِ حَ
عوامل فردی گرایش به کسب یکی از گناهان و ناهنجاری‌هایی که به شکل های گوناگون در جامعه رواج دارد حرامخواری است. حرامخواری در ادیان الهی به شدت نهی و نکوهش شده است و آثار زیانباری در زندگی دنیا و آخرت انسان دارد. عوامل گرایش به مال حرام بسیار متنوع و پیچیده هستند و می‌توانند از عوامل فردی تا اجتماعی و حتی فرهنگی متاثر باشند. عوامل فردی، یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌هایی است که در این زمینه نقش ایفا می‌کند. در ادامه، به برخی از مهم‌ترین عوامل فردی گرایش به کسب مال حرام اشاره خواهیم کرد: 🔹عوامل روانشناختی وسوسه‌های شیطانی: یکی از مهم‌ترین دلایلی که افراد را به سمت مال حرام سوق می‌دهد، وسوسه‌های نفسانی و شیطانی است. این وسوسه‌ها می‌توانند به شکل طمع، حرص، حسادت و... ظاهر شوند. طمع و حرص: یکی از قوی‌ترین انگیزه‌ها برای کسب مال حرام، طمع و حرص بی‌حد و حصر است. افراد طمع‌کار، همیشه به دنبال کسب درآمد بیشتر و ثروت‌اندوزی هستند و ممکن است برای رسیدن به این هدف، به هر کاری دست بزنند. احساس حقارت و کمبود: افرادی که احساس حقارت یا کمبود می‌کنند، ممکن است برای جبران این احساسات، به دنبال کسب ثروت و قدرت باشند و برای رسیدن به این هدف، از راه‌های نامشروع استفاده کنند. عدم رضایت از وضعیت موجود: افرادی که از وضعیت مالی یا اجتماعی خود راضی نیستند، ممکن است برای تغییر این وضعیت، به دنبال راه‌های سریع و آسان باشند، حتی اگر این راه‌ها نامشروع باشند. کمال‌گرایی افراطی: افراد کمال‌گرا ممکن است برای رسیدن به اهداف خود، تحت فشار زیادی قرار بگیرند و در نتیجه، به انجام کارهای خلاف و کسب درآمد از راه‌های نامشروع روی آورند. 🔹عوامل شخصیتی ضعف اراده: افرادی که اراده ضعیفی دارند، ممکن است در برابر وسوسه‌های دنیوی مقاومت نکنند و به راحتی به انجام کارهای خلاف کشیده شوند. عدم مسئولیت‌پذیری: افرادی که مسئولیت‌پذیری کمی دارند، ممکن است به عواقب اعمال خود فکر نکنند و به راحتی به انجام کارهای خلاف دست بزنند. خودمحوری و خودخواهی: افرادی که خودمحور و خودخواه هستند، ممکن است به دیگران و حقوق آنها اهمیتی ندهند و برای رسیدن به اهداف خود، به هر کسی آسیب بزنند. 🔹عوامل اعتقادی ضعف ایمان: ضعف ایمان و باورهای دینی می‌تواند باعث شود که افراد به ارزش‌های اخلاقی و دینی بی‌توجه باشند و به راحتی به انجام کارهای خلاف روی آورند. عدم شناخت کافی از دین: افرادی که شناخت کافی از دین و احکام آن ندارند، ممکن است مرز بین حلال و حرام را تشخیص ندهند و به راحتی به انجام کارهای خلاف کشیده شوند. جهل و ناآگاهی: نداشتن آگاهی کافی نسبت به مضرات مال حرام و عواقب آن، می‌تواند یکی از دلایل گرایش به مال حرام باشد. بسیاری از افراد به دلیل عدم آگاهی از آثار مخرب مال حرام بر زندگی فردی و اجتماعی خود، به راحتی به این کار روی می‌آورند.
✍️ پاسخ به شبهات دانش آموزی 5️⃣1️⃣ خدا چه نیازی به عبادت ما دارد؟ 🔷 اول: وقتی شهرداری به مردم میگه خانه‌های خود را ضد زلزله و محکم بسازید، به نفع خودش نمی‌گوید بلکه به خاطر خود ما می‌گوید که فردا روزی اگر خدایی ناخواسته زلزله شد، خانه رو سرمان خراب نشه. یا وقتی پدر یا مادر به ما اصرار می‌کنند که ما درس بخوانیم، برای خودمان می‌گویند که فردا فرد مفیدی برای جامعه شویم که هم به خود هم به دیگران نفع برسانیم نه اینکه سربار جامعه شویم. اگر دکتر به ما دارو می‌دهد و می‌گوید این داروها را باید بخوری چه تلخ باشد چه شیرین باشد، یا وقتی عمل جراحی داشته باشی و آن را انجام بده و درد زیاد داشته باشد همه‌ی اینها نفعی برای دکتر ندارد و آن برای خود شما می‌گوید باید این کارها را انجام بدید. اگر انجام ندادی، خودت ضرر کردی و ضرری به دکتر نزدی. عبادت ما هم برای خدا فایده‌ای برای خدا ندارد. بلکه فایده آن برای خودمان است. ولی چون خدا مهربان است و ما را دوست دارد و نمی‌خواهد به ما ضرر برسد به ما فرموده که عبادت کنیم. 🔶 دوم: وقتی ما خانه‌هایمان را رو به نور خورشید می‌سازیم، ما هستیم که به نور خورشید نیاز داریم. خورشید نیازی به ما ندارد که ما خانه‌هایمان را روبه او بسازیم. مسلما خدا نیازی به عبادت ما ندارد و این ما هستیم که با عبادت خدا به خود سود می‌رسانیم.