eitaa logo
مسجد امام هادی«علیه السّلام»الشتر
431 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
67 فایل
مسجد و مؤسسه فرهنگی امام هادی علیه السّلام وقف خاص بوده و تحت اشراف دفتر حضرت آیت‌الله سیستانی«مدظله‌العالی» مدیریت می گردد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹چشمه حیات«۱»🔹 پروردگارا رحم کن! این طفل آن قدر گلویش خشکیده که دیگر توان گریه ندارد و از شدت گرسنگی و تشنگی رمقی در تن او نیست و نفسش به شماره افتاده، این مادر یگانه فرزند خود را در حال جان کندن می بیند، درحالی که بر تنهایی خود پناهی و برای مصیبتش تسکینی نمی یابد. در چنین لحظه وحشتناکی است که اسماعیل پاهای خود را به زمین می کشد و با گامهای خود سنگ سخت را می کوبد، شاید در این هنگام که قلب جهانیان بر این کودک، سخت گردیده این سنگ خشن بر او نرم گردد و اکنون که یاوری نمی یابد این سنگ نسبت به او مهربان گردد و او را یاری کند. اسماعیل پای خود را به زمین زد و ناگاه چشمه آب زلالی، همچون چشمه هایی که از دل سخت سنگها می جوشد از زیر پای کودک جاری شد. هاجر چون دید رحمت خدا بر او جاری شده و عنایت خدا بر او سایه افکنده، با بدنی کوفته و اعصابی خسته کناری نشست و عرق از پیشانی او جاری شد. هاجر با غم و اندوه و حسرت روی بدن کودکش افتاد، تشنگی او را برطرف و لب های خشک او را تر نمود، گردش مجدد روح در کالبد اسماعیل، هاجر را خرسند ساخت. اسماعیل درحالی که اشک شوق از دیدگانش جاری بود به مادر نزدیک شد و هاجر او را در آغوش خویش فشرد و دست نوازش بر سر کودکش می کشید، تا به خواب رود. هاجر گونه های اسماعیل را پاک می کرد و غم و اندوه او را برطرف می ساخت. او یقین پیدا کرد که فرزندش سالم است و از مرگ نجات یافته و این باور سبب شد، که از زندگی جدید خشنود و به آینده امیدوار گردد.. منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ◉●◉✿ا✿◉●•◦ @ImamHadi_alashtar 🌿لینک ورود به کانال↑
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹چشمه حیات«۲»🔹 سپس هاجر خود نیز کفی از آب نوشید و طراوت حیات به بدنش بازگشت و آن ابر سیاه یأس و نومیدی که روزگاری چند نور امید را از زندگی او ربوده بود به لطف و عنایت خدا برطرف گشت. چشمه ای که با گردش پای اسماعیل پیدا شد همان چشمه زمزم است همان آبی که حاجیان اطراف آن ازدحام می کنند و برای رسید به آن بر یکدیگر سبقت می گیرند، شاید قطره ای بنوشند و یا جرعه ای از آن را به نیت شفا همراه بیاورند. آنگاه که آب از چشمه زمزم جوشید پرندگان را به سمت خود جذب کرد و آنها اطراف آن گرد آمده و بر فرازش به پرواز در آمدند. جمعیتی از طایفه جرهم که از نزدیکی این وادی عبور می کردند، فرود پرندگان را دیدند و مشاهده کردند که این پرندگان در اطراف آن محل در پروازند. لذا گمان بردند که در آن مکان آبی پیدا شده است، سپس پیشاهنگ خود را برای بررسی مکان فرستادند تا خبری از آن سرزمین باز آورد. آنگاه که پیشقراول طایفه نزد اسماعیل و مادرش آمد چشمه زمزم را دید، لذا بلافاصله با خوشحالی و خرسندی به سوی قافله خود بازگشت تا بشارت وجود آب را به آنان برساند. چون خبر وجود آب به طایفه جرهم رسید آنها انفرادی و گروهی به آن سرزمین آمدند و آن مکان را وطن خود قرار دادند، هاجر با این مردم مأنوس شد و با آمدن ایشان، ترس او برطرف گردید. سپس او خدای را سپاس گفت که قلوب مردم را متوجه وی و فرزندش نموده و بدین وسیله دعای ابراهیم علیه السّلام نیز مستجاب شد. منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ◉●◉✿ا✿◉●• @ImamHadi_alashtar 🌿لینک ورود به کانال↑