eitaa logo
امام شناسی
373 دنبال‌کننده
532 عکس
187 ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @BehnazEmam نشانی صفحه اینستاگرام https://www.instagram.com/imamology.info/
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🍃 «كهيعص» (مریم/1) 🍃 «کاف ها یا عین صاد» 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 ✍🏻 سعد بن عبدالله قمی در گفتگویی كه با امام حسن عسكری علیه السلام داشته، روایت می كند كه ایشان به من فرمودند: چه چیز تو را به این جا آورده است ای سعد؟ گفتم: احمد بن اسحاق مرا به دیدار مولایم تشویق نموده است. ایشان فرمودند: پس مسائلی كه می­ خواستی در موردشان بپرسی چیست؟ گفتم: به موقعش ای مولای من. ایشان فرمودند: حال از نور چشمم در مورد آنان بپرس، و با دست به فرزندش (یعنی حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره كرد و او به من فرمود: هر آن چه كه برایت مطرح است از من بپرس. ▪️به آن حضرت گفتم: ای فرزند رسول خدا! مرا از تاویل آیه « » باخبر سازید؟ ⚫️ ایشان فرمودند: این حروف از اخبار غیبی است و خداوند بنده­ اش زكریا را از آن مطلع نمود و سپس آن را برای محمد صلی الله علیه و آله و سلم حكایت كرد و قضیه از این قرار است كه زكریا علیه السلام از پروردگارش پرسید كه اسماء را به او بیاموزد و خداوند نیز جبرئیل را بر او فرو فرستاد و آن را بدو یاد داد و هرگاه زكریا، محمد و علی و فاطمه و حسن صلوات الله علیهم اجمعین را یاد می ­كرد، اندوهش از بین می­ رفت و غصه ­اش برطرف می گشت، ‌اما هرگاه حسین علیه السلام را به یاد می آورد، بغض گلویش را می ­گرفت و چشمانش تار می شد. ▪️ به همین خاطر روزی عرض كرد: پروردگارا! مرا چه شده كه هرگاه چهار نفر از آنان را یاد می كنم، با نام هایشان اندوهم برطرف گردد و هرگاه حسین علیه السلام را به یاد می ­آورم، چشمانم اشكبار می­ گردد و آه و ناله­ ام به هوا بلند می­ شود؟ ⚫️ سپس خداوند تبارك و تعالی او را از داستان حسین علیه السلام مطلع نمود و گفت: «كهیعص»، و این چنین كاف، اسم است، و هاء به معنای عترت، و یاء، ملعون است كه به حسین علیه السلام ظلم می كند و عین، حسین علیه السلام می باشد و صاد نیز بیانگر او است. ▪️ هنگامی كه زكریا علیه السلام این را شنید، سه روز از بیرون نیامد و مردم را از داخل شدن به آن منع می كرد و شروع به ناله و گریه می نمود و دعایش این بود: خدایا! آیا بهترین مخلوقت را به مصیبت فرزندش داغدار می ­كنی؟ خدایا، آیا اندوه این مصیبت را بر ساحت او فرود می آوری؟ پروردگارا! آیا جامه را بر تن علی و فاطمه علیهما السلام می­ پوشانی و داغ این مصیبت را بر خانه آنان نازل می­ گردانی؟ 🖤 🙏🏻 در ادامه می­گفت: خدایا! مرا فرزندی عطا كن كه در پیری موجب روشنی چشمم گردد، و او را وارث و وصی من بگردان و جایگاه او را نسبت به من به مانند جایگاه علیه السلام قرار ده و هرگاه او را به من عطا نمودی، مرا با دوستی او مورد آزمایش قرار بده و سپس همان طور كه حبیبت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را داغدار مصیبت فرزندش كردی، مرا نیز داغدار مصیبت فرزندم كن. سپس خداوند، یحیی علیه السلام را بدو بخشید و او را داغدار فرزندش كرد، و مدت بارداری مادر یحیی علیه السلام شش ماه بود، چنان كه مدت بارداری مادر حسین علیه السلام نیز چنین بود. علیه السلام 📚 كمال الدین و تمام النعمة / ص415 / ح21
♦️❌ هرگز شما را رها نخواهیم کرد ❌♦️ ✍🏻 امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: امام حسین علیه السلام در آن امتحان بزرگ پیش از شهادت خود در به لشکریان خود فرمود: 🔘 من شما را از بیعت خودم آزاد کردم ، و به خانواده و دوستانتان ملحق شوید ، و به خود فرمود: من به شما اجازه می دهم که از من جدا شوید چون شما قدرت دفاع در مقابل لشکر را ندارید و آنان از لحاظ تعداد خیلی زیادند ، و صرفاً مرا می خواهند لذا مرا ترک و رها کنید ، من می دانم که با این قوم چکار کنم. خداوند تعالی به من کمک خواهد فرمود و مرا رها نخواهد نمود ، همانگونه که با پیشینیان پاک ما (امتحانی) پیش آمده با ما نیز همان پیش خواهد آمد. 🔘 با شنیدن این کلام امام علیه السلام لشکریان امام علیه السلام او را رها کردند و رفتند ، ولی اهل بیت و نزدیکان حضرت از رفتن انکار کردند و از حضرت جدا نشده و عرض کردند: ما هرگز شما را رها نخواهیم کرد ، هر چه برای شما پیش خواهد آمد ما آماده ایم برای ما نیز پیش بیاید ما تحمل می کنیم و تا زمانی که با شما هستیم به خداوند نزدیکتریم. 🔘 در آن هنگام علیه السلام فرمود: اگر شما همانگونه که من خودم را برای سختی ها آماده کرده ام آماده کرده اید ، پس بدانید خداوند تعالی برای بندگان خود به جهت صبرشان بر سختی ها منازل بسیار زیبا و شریفی (بهشت) را آماده کرده است. همانا خداوند مرا برای این امر مهم مخصوص گردانیده و به کسانی که از اهل بیت من هستند و آنها خواهند رفت قبل از من و من آخرین آنها در این باقی خواهم بود ، خداوند به ما مقامات و کراماتی را بخشیده به جهت تحمل مصائبی که به ما خواهد رسید ، لذا به جهت این کرامات خداوند ، آن سختی ها و برای ما خیلی آسان خواهد شد ، پس قسمتی از آن کرامات برای شما خواهد بود. 🔘 بدانید همانا شیرینی و تلخی دنیا خوابی بیش نیست ، و اصل بیداری در است ، و پیروز آن کسی است که در آخرت پیروز است ، و شقی آن کسی است که در آخرت شکست خورده و شقی باشد. علیه السلام 📚 تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام / ج1 / ص413 و 415
✍🏻 قطب راوندی از منهال بن عمرو روایت می کند: ⚫️ چون آن کافران ، حرم و اولاد سید پیغمبران را در مسجد جامع که جای اسیران بود بازداشتند ، و مرد پیری از اهل به نزد ایشان آمد و گفت: الحمدلله که خدا شما را کشت و شهر ما را از مردان شما راحت داد و یزید را بر شما مسلط گردانید. ▫️ چون سخن خود را تمام کرد جناب امام زین العابدین علیه السلام فرمود که ای شیخ! آیا خوانده ای؟ ▫️ گفت: بله. 🔆 فرمود: که این را خوانده ای «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ» (الشوری/23)؟ ▫️ گفت: بله. 🌿 آن جناب فرمود: آنها مائیم که حق تعالی ما را مزد رسالت گردانیده است. 🔆 باز فرمود که این آیه را خوانده ای «وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ» (الاسراء/26)؟ ▫️ گفت: بله. 🌿 فرمود: مائیم آنها که حق تعالی پیغمبر خود را امر کرده است که ما را به ما عطا کند. 🔆 آیا این آیه را خوانده ای «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ» (الانفال/41)؟ ▫️ گفت: بله. 🌿 حضرت فرمود: مائیم ذوی القربی که اَقربَ و قُربَای آن حضرتیم. 🔆 آیا خوانده ای این آیه را «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (الاحزاب/33)؟ ▫️ گفت: بله. 🌿 حضرت فرمود: مائیم رسالت که حق تعالی به طهارت ما داده است. ◾️ آن مرد پیر گریان شد و از گفته های خود پشیمان گردید و عمامه خود را از سر انداخت و و به گردانید و گفت: خداوندا! بیزاری می جویم به سوی تو از دشمنان علیهم السلام از جن و انس. ❔ پس به خدمت حضرت عرض کرد که اگر کنم آیا توبه من قبول می شود؟ ◾️ حضرت فرمود: بله ، آن مرد توبه کرد ، چون خبر او به پلید رسید او را به قتل رسانید. 📚 منتهی الآمال / ج1 / ص542
⏳ زمان: 20 روز بعد از عاشورای سال 61 هجری قمری 🏘 مکان: شام (دمشق) (مسجد شام) 🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵 ◾️ یکی از حساس ترین سخنان امام سجاد علیه السلام که تحولی عظیم در بینش مردم نسبت به امویان ایجاد کرد و معادلات را بر هم زد و خط مشی او را نسبت به علیهم السلام کاملاً تغییر داد خطبه ای است که آن حضرت در جمع مردم و رجال سیاسی و دینی شام ایراد کردند. این خطبه که در مسجد شام ایراد گردیده اوج موفقیت امام سجاد علیه السلام در ابلاغ رسالت و تبلیغ و تداوم خط شهیدان کربلاست. ◾️ در این مجلس ، یزید ملعون به یکی از خطیبان درگاهش دستور داد تا به مذمت علی علیه السلام و اولادش و به توجیه و تمجید فجایع عاشورا اقدام نماید. خطیب پس از اینکه بر فراز منبر رفت و حمد و ثنای خداوند را بجای آورد فوق العاده از حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) و بدگوئی کرد و نسبت به بزرگداشت و یزید سخنانی طولانی گفت و آن ها را به هر عمل نیکوئی نسبت داد. ◾️ در این حال امام سجاد(ع) بر آن فریاد زد و فرمود: ای خطیب، وای بر تو! رضایت مخلوق را بوسیله غضب خالق خریدی. اینک جایگاه خود را در آتش شعله ور آماده بنگر و خود را برای آنجا آماده ساز! ❔ آنگاه حضرت به یزید فرمود: آیا اجازه می دهی من هم با مردم سخن بگویم؟ ▫️ اما یزید به دلیل ترسی که از افشاگری های امام و نفوذ کلام ایشان داشت به این کار رضایت نداد. در این حال معاویه پسر یزید به پدرش گفت: خطبه این مرد چه تأثیری دارد؟ بگذار تا هر چه می خواهد، بگوید. ❕ یزید در جواب پسرش گفت: شما قابلیت های این خاندان را نمی دانید، آنان علم و فصاحت را از هم به می برند، از آن می ترسم که خطبه او در شهر بر انگیزد و وبال آن گریبان گیر ما گردد. ▫️ اما مردم شام با اصرار فراوان از یزید خواستند تا علیه السلام نیز به منبر برود. ▫️ یزید گفت: اگر او به منبر رود، فرود نخواهد آمد مگر اینکه من و خاندان ابوسفیان را رسوا کرده باشد! ▫️ به یزید گفته شد: این نوجوان چه می تواند بکند؟! ▫️ یزید گفت: او از خاندانی است که در کودکی کامشان را با برداشته اند. ◾️ بالاخره در اثر پافشاری شامیان، یزید موافقت کرد که علیه السلام به منبر برود. 🔻 ادامه دارد... 🔻 📚 بحارالانوار /ج45 / ص137-140
⏳ زمان: 20 روز بعد از عاشورای سال 61 هجری قمری 🏘 مکان: شام (دمشق) (روشنگری) 🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵 ◾️ حضرت سجاد علیه السلام آنقدر به این حماسه مفاخره آمیز ادامه داد تا اینکه صدای مردم به ضجه و بلند شد. چون ترسید مبادا فتنه بپا شود لذا دستور داد تا مؤذن شروع به کرد و سخن امام سجاد را قطع نمود. ▫️ وقتی مؤذن گفت: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ ▫️ حضرت سجاد فرمود: چیزی از بزرگتر نیست. ▫️ هنگامی که مؤذن گفت: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ▫️ علی بن الحسین فرمود: مو، پوست، گوشت و خون من به یگانگی خدا می دهند. ▫️ موقعی که گفت: أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ▫️ در این حال امام سجّاد علیه السلام عمامه خویش را از سر برداشت و خطاب به مؤذّن گفت: تو را به حقّ ساکت باش تا من سخنی بگویم. آنگاه از بالای منبر خطاب به یزید فرمودند: ◾️ ای یزید! این پیغمبر، من است و یا جد تو؟ اگر گویی جد من است، همه می دانند که می گویی، و اگر جد من است پس چرا پدر مرا از روی ستم کشتی و مال او را تاراج کردی و او را به اسارت گرفتی؟! حضرت این جملات را گفت و دست برد و گریبان چاک زد و گریست و گفت: ◾️ به خدا سوگند اگر در کسی باشد که جدش رسول خداست، آن منم، پس چرا این مرد، پدرم را کشت و ما را مانند رومیان کرد؟! آنگاه فرمود: ای یزید! این جنایت را مرتکب شدی و باز می گویی: محمد رسول خداست؟! و روی به قبله می ایستی؟! وای بر تو! در روز جد و پدر من در آن روز دشمن تو هستند. ◾️ در این هنگام یزید فریاد زد که مؤذن اقامه بگوید! و آنگاه در میان مردم هیاهویی برخاست، بعضی نماز گزاردند و گروهی نخوانده پراکنده شدند. 🔻 ادامه دارد... 🔻 📚 بحارالانوار /ج45 / ص137-140
⏳ زمان: 20 روز بعد از عاشورای سال 61 هجری قمری 🏘 مکان: شام (دمشق) (تأثیر خطبه) 🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵 ◾️ هنگامی که امام سجاد علیه السلام آن خطبه رسا را ایراد فرمود، مردم حاضر در را سخت تحت تأثیر قرار داد و انگیزه بیداری را در آنان برانگیخت و به آنان جرأت و جسارت بخشید. ▪️ روایت شده است که یکی از دانشمندان که در آن مجلس حضور داشت به یزید گفت: ❔ این جوان کیست؟ ❕ گفت: او علی بن الحسین است. ❔ یهودی گفت: کیست؟ ❕ یزید در جواب گفت: پسر می باشد. ❔ عالم یهودی گفت: حسین کیست؟ ❕ یزید گفت: دختر محمّد. ◾️ یهودی گفت: سبحان اللَّه!! این حسین پسر دختر پیامبر شما است و مع ذلک او را با این سرعت کشتید. چه بد با ذرّیه پیامبر خدا رفتار کردید!! بخدا قسم اگر حضرت یک نوه از صلب خود در میان ما یهودیان به یادگار می نهاد ما او را می کردیم، ولی شما که دیروز پیغمبر خود را از دست داده اید امروز برجستید و پسر او را کردید؟ اف بر شما، چه بد امتی هستید! ▪️ در این حال یزید عصبانی شد و فرمان داد تا او را بزنند. ▪️ در این هنگام آن یهودی برخاست و گفت: ◾️ اگر می خواهید مرا بزنید بزنید، می خواهید بکشید بکشید، رها می کنید رها کنید؛ در هر صورت من در می نگرم که می گوید: هر کسی ذریه پیامبری را بکشد تا زنده باشد همیشه خواهد بود و هنگامی که بمیرد دچار آتش خواهد شد. 📚 بحارالانوار /ج45 / ص137-140
علیه السلام ✍🏻 ابن‏ ابى ‏الحدید مى ‏نویسد: «چون خواست‏ براى پسرش بیعت‏ بگیرد، اقدام به مسموم نمودن امام مجتبى(ع) کرد، زیرا معاویه براى گرفتن بیعت به نفع پسرش و موروثى کردن حکومتش مانعى بزرگ‏ تر و قوى ‏تر از حسن ‏بن ‏على (ع) نمى ‏دید، پس معاویه توطئه کرد، آن حضرت را مسموم نمود و سبب مرگش شد.» 🌴 امام صادق (ع) فرمود: جُعده را گرفت و به منزل آورد. آن روزها امام مجتبى (ع) داشت و روزهاى بسیار گرمى بود، به هنگام افطار خواست مقدارى شیر بنوشد، آن ملعون زهر را در میان آن شیر ریخته بود، به مجرد این که شیر را آشامید، پس از چند دقیقه امام (ع) فریاد برآورد: «دشمن خدا! تو مرا کشتى، خداوند تو را نابود کند. به خدا! بعد از من بهره و سودى براى تو نخواهد بود. تو را گول زدند و مفت و رایگان در راستاى اهدافشان به کار گرفتند. سوگند به خدا (معاویه) بیچاره و بدبخت نمود تو را و خود را خوار و ذلیل کرد». ▪️ امام صادق (ع) در ادامه سخنان خود فرمودند: «امام مجتبى (ع) بعد از این که جعده او را مسموم کرد، دو روز بیشتر باقى نماند و از دنیا رفت و معاویه هم بدانچه وعده کرده بود وفا ننمود». 🏴 (ع) در روز سال پنجاهم هجرت در سن 48 سالگى به رسید. 🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤 ⚫️ شیخ طوسى (ره) از ابن ‏عباس نقل مى ‏کند: در واپسین ساعتهاى عمر امام مجتبى (ع) برادرش (ع) وارد خانه آن حضرت شد، در حالى که افراد دیگرى از یاران امام مجتبى (ع) در کنار بسترش بودند. امام حسین پرسید: برادر! حالت چگونه است؟ حضرت جواب داد: در آخرین روز از عمر دنیایى‏ ام و اولین روز از جهان آخرت به سر مى ‏برم و از جهت اینکه بین من و شما و دیگر برادرانم جدایى مى ‏افتد، ناراحتم. سپس فرمود: از خدا طلب مغفرت و رحمت مى ‏کنم، چون امرى دوست داشتنى، همچون ملاقات رسول خدا (ص) و امیرمؤمنان و فاطمه و جعفر و حمزه علیهم السلام را در پیش دارم. ⚫️ من تو را سفارش می کنم ای حسین به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذری، و از نیکوکارشان بپذیری، و برای آنها جانشینی و پدری مهربان باشی، و دیگر آنکه مرا با رسول خدا دفن کنی که من به او و خانه او شایسته تر از دیگران هستم... 🏴 و اگر از این کار مانع شدند و جلوگیری کردند، من تو را به حق قرابت و نزدیکی که خدا برای تو قرار داده و قرابتی که با رسول خدا (ص) داری سوگندت می دهم که اجازه ندهی در این راه به خاطر من به اندازه خونی که از حجامت گرفته می شود خون ریخته شود تا آنگاه که رسول خدا (ص) را دیدار کنیم و شکایت خود به نزد او بریم، و آنچه از این مردم پس از وی بر سر ما رفته به او گزارش کنیم...) این را فرمود و از دنیا رفت.
✍🏻 نقل شده که اهل‌ بیت امام حسین علیهم السلام را سه روز پشت دروازه‌ های دمشق نگه داشتند تا شهر را آذین‌ بندی کنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده که روز اول صفر سر امام حسین علیه السلام را همراه کاروان اسرا وارد دمشق کردند. ◼️ واقعه دلخراشی که برای اسرا اتفاق افتاد این بود که علی‌ رغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و بطور جداگانه از سرهای مبارک ولی شمر ملعون دستور داد سرها جلوی کاروان اسرا و از دروازه ساعت که جمعیت انبوهی تجمع کرده بودند وارد کنند، و مردم غافل که از حقیقت ماجرا بی‌ خبر بودند با مشاهده کاروان شادی و هلهله می‌ کردند و بر سرها اهانت می‌ نمودند. سفر شام برای اهل‌ بیت امام حسین علیهم السلام بسیار تلخ و مصیبت‌ های دوران اسارت در این دیار، برایشان از سخت‌ ترین مصیبت‌ ها بوده است. 💔 وقتی از امام سجاد علیه السلام پرسیدند در سفر کربلا، سخت‌ ترین مصیبت‌ های شما کجا بود، سه بار فرمودند: الشام، الشام، الشام. ◼️ در شام نیز اسرای آل محمّد علیهم السلام را در حالی که به ریسمان بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، وقتی بدان حال در پیش روی ایستادند، سر امام را در برابر یزید می‌ گذارند و این صحنه از سوزناک‌ ترین صحنه‌ هایی است که برای امام سجاد و خانم زینب اتفاق می‌ افتد. چرا که یزید ملعون بر سر امام توهین کرده و شماتت می‌ کند و با قرائت اشعاری خود را پیروز میدان می‌ داند و به مردم اجازه حضور می‌ دهد و در آن مجلس به لب‌ های مقدس امام جلوی چشم اسرا خیزران می‌ زند. ◼️ گویا در این مجلس است که یک مرد شامی به خود اجازه می‌ دهد و این جسارت بزرگ را می‌ کند. دختر امام حسین به نام فاطمه را از یزید به کنیزی می‌ خواهد و با پاسخ تند دختر امام و خانم زینب سلام الله علیهما روبرو می‌ شود و بعد از گفتگوئی میان حضرت زینب و یزید خانم خطبه‌ ای در مجلس یزید ایراد می‌ کنند و شجاعانه به اعمال پلید یزید اشاره می‌ کند و یزید را در مجلس خود رسوا و خوار می‌ کند.
💬 حضرت سلام الله علیها یزید را اینگونه خطاب می کند: ▫️به نام خداوند بخشنده و مهربان. ▫️خداوند جهانیان را حمد و سپاس می گویم و بر پیامبر اسلام و خاندان او درود می فرستم. خداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود، آنجا که در قرآن بیان داشت: «کار کسانی که زشتکاری و گناه انجام داده اند، به جایی رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به مسخره گرفتند».آری؛ کلام خدا راست و عین حقیقت است. ▫️ ! از این که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ای و ما را همانند اسیران کافر به این شهر و آن شهر کشانده ای، گمان کردی که ما نزد خدا خوار و پست شدیم و تو در پیشگاه او منزلت یافتی؟ با این تصور خام و باطل، باد به غبغب انداخته ای و با نگاه غرورآمیز و نخوت بار به اطراف خود می نگری، در حالیکه شادمانی از اینکه دنیایت آباد شده و بر وفق مرادت است و مقام و منصبی را که حق ما خاندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، در دست گرفته ای. ▫️اگر چنین خیال باطلی در تو پیدا شده، لحظه ای بیندیش! مگر تو فراموش کرده ای کلام خدا را که می فرماید: «آنان گمان نکنند که مهلت یافتن خیر و سعادتشان است. نه تنها به نفع شان نیست، بلکه برای آن است که بر گناهان خود بیافزایند و برای آنان عذاب ذلت آمیز ابدی در پیش است». 🔻ادامه دارد... 📚 لهوف / سید بن طاووس/ ص215-221
💬 حضرت سلام الله علیها یزید را اینگونه خطاب می کند: ⁉️ ای فرزندان بردگان آزاد شده! آیا عدالت این است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی، ولی دختران پیامبر خدا را در میان نامحرمان به اسارت بگیری؟ زنان و کنیزان خود را پوشیده نگاه داری، ولی خاندان رسالت را با دشمنان شان در شهرها و آبادی ها بگردانی تا بادیه نشینان، خویشان و غریبه ها و اراذل و اشراف آنان را ببینند؛ در حالی که کسی از مردان آنان همراهشان نیست و سرپرست و حمایت کننده ای ندارند؟ ⁉️ چگونه امید خیر می توان داشت از فرزند کسی که می خواست با دهان خود جگر پاکان را ببلعد و گوشت و خون او از شهیدان اسلام روییده است؟ چگونه می توان انتظار کوتاه آمدن از کسی داشت که همواره با بغض و دشمنی و کینه و عداوت به خاندان ما نگریسته است؟ ⁉️ ! این جنایات بزرگ را انجام داده ای، آنگاه نشسته ای و بی آنکه خود را گناهکار بدانی یا جنایات خود را بزرگ بشماری، با خود ندا سر می دهی که ای کاش پدران من حضور داشتند و از سر شادمانی و سرور فریاد بر می آوردند و می گفتند: « ای یزید! دست مریزاد»؟ این جمله جسارت آمیز را می گویی، در حالی که با چوب دستی بر دندان های مبارک سید جوانان بهشتی می کوبی؛ زهی بی شرمی و بی حیایی! چگونه چنین یاوه سرایی نکنی؟ 🔻ادامه دارد... 📚 لهوف / سید بن طاووس/ ص215-221