#امام_رضا_شهادت
روضه شد مُجمل و كوتاه"نشست و برخاست"
رفـت در قـصـر به اكـراه نشـست و برخاسـت
وقتِ برگشت ، سـرش زيرِ عـبا پنهـان بـود
بـاز با يك غم جانكاه نشست و برخاست
ياد آن لحظه كه مادر به زمين افتـاد و---
پـسري ديد كه با آه نشست و برخاست
تا رسـد بر درِ خـانه ز جـفاكاريِ زهـر
بارها در وسـط راه ، نشـست و برخاسـت
وسط حجره ي خود گاه به خود مي پيچيد
و به شوق پسرش گاه نشست و برخاست
مـثلِ خورشيد ، روان جانب مغرب مي شُد
آنكه پيش قـدمش ماه ، نشست و برخاست
غبطه بر شـأن اباصلت ، مـسيحا مي خورد
داشـت چون با ولي الله ، نشست و برخاست
كس نديده ست سرِ خوان كـسي سائل را
كه سرِ سفره ي اين شاه نشست و برخاست
#محمد_قاسمی
#امام_رضا_مناجات
همانقَدَرکه ز اهل زمانه مایوسم
امیدوار به الطاف خسرو طوسم
هنوزهمکههنوزاستمثلکودکیام
تمام سال پُر از اشتیاق پابوسم
حواساوهمهجابهمناست؛پسغمنیست
اگر کسی نگذارد محل به افسوسم
مرا صدازده آقا دراینشببهخصوص
دلمخوشاستکهاز؛زائرانِمَخصوصم
منوزیارتِاو؛خواب یاکه بیدارم؟
غلاماینهمه بخشندگیِ مَلمُوسم
همینکهدرحرمششدصدایمنآزاد
چشید طعمِ اجابت؛دعایِ محبوسم
سگِسیاهموخُدّام؛جای سنگ زدن
نموده اند نوازش به بال طاووسم
اگرنفسنکشم در هوای آبی صحن
همانصنوبر بیچارهامکهمیپوسم
مرا ز طعن زَراندوزها کُجا باکیست؟
کهکاسهلیسیاینسُفرهاستقاموسم
به لطف او که اَمینُاَلله ست دور شده
گزند از سر دنیا و دین و ناموسم
#محمد_قاسمی
#امام_جواد_شهادت
#عامیانه
رو خاك حجره دست و پا ميزنه
هي داره باباشو صدا ميزنه
هلهله ها بيشتر و بيشتر ميشن
تا ناله ي وا عطشا ميزنه
اين آقا كه خونشه قتلگاهش
خوبي و مهربونيشه گُناهش
گُم شده تو صداي دَف زدنها
بي رمقه بسكه صداي آهش
ناي نفس زدن تو حنجرش نيست
ديگه تووني توي پيكرش نيست
موقع احتضارشه ، بميرم
حتّي يه مَحرمم بالاسرش نيست
جواد اهل بيت كه از پا افتاد
تيره شد آسمونه شهر بغداد
شبيه جدّ بي سرش ، آقامون
تو بي كسي با لب تشنه جون داد
كاش اُمّ فضل قدر يه جو حيا داشت
به اين آقاي با وفا ، وفا داشت
داغ دل فاطمه رو تازه كرد
با ظُلمي كه به همسرش روا داشت
كاشكي تو حجره يه پياله آب بود
يا آب دادن به تشنه لب ثواب بود
كاشكي بجاي اُمّ فضل تو خونه ش
خانوم دلسوزي مثه رباب بود
اسم رباب اومد فضا عوض شد
گريز روضه بي هوا عوض شد
اونقد نشست صُب تا غروب تو آفتاب
كه رنگ چهره ش به خدا عوض شد
حرف عطش ، حرف گلو و تيره
كم كم بايد نفس هامون بگيره
امشب بيايد برا رباب بسوزيم
چِل روزه ديگه شيرخواره ش ميميره
#محمد_قاسمی
#امام_جواد_شهادت
روز عزاي حضرت اِبنُ الرّضا شده
در شهر كاظمين قيامت به پا شده
با زجر مي كُشند جوادُ الائمّه را
در خانه اي كه شُعبه اي از كربلا شده
از حال او بپرس نه از اهل خانه اش
از شوكران كه با جگرش آشنا شده
سمّ آنچنان به هر رگ او پا گذاشته
افتاده زود روي زمين تا كه پا شده
با جرأت تمام دف و چنگ مي زنند
روي كنيزكان عجب امروز وا شده
از بسكه گفته"آب"و محلّش نداده اند
مانند شمع سوختنش بي صدا شده
مانند مادرش پي احقاق حق خويش
ابنُ الرّضا به سنّ جواني فدا شده
اصلا كسي نگفته كه هنگام بُردنش
جسمش توسّط چه كسي جابجا شده؟
ديدند جاي شهرنشينان،كبوتران
بالاي بام خانه ، تني را رها شده
اي دل بسوز پاي غم آن شهيد كه
عريان رها به پهنه ي دشت بلا شده
اي دل بسوز پاي غم آن امام كه
تشييع،پيكرش روي سرنيزه ها شده
بايد سؤال كرد فقط از بني اسـد
ارباب ما چرا كفنش بوريا شده ؟
#محمد_قاسمی
#حضرت_زینب_مدح
#حضرت_زینب_اسارت
جلوهی مُشترک حیدر و زهرا ؛ زینب
فیض جاری شده از عالم بالا ؛ زینب
نه فقط فخرِ تو؛فخرِ پدرت هم بوده
به تو گفتند اگر زینت بابا ؛ زینب
نیمیاز هیمنهیتو بهخدیجهرفتهست
نیمهی دیگر تو رفته به طاها؛ زینب
مادرت اُمِّأَبیهاست از این رو باید
لقب تو بشود "سِرّ أَبیها" ؛ زینب
مادرت مرتبهی عصمت کبری دارد
توازاینروشدهایعصمتِصغری؛زینب
کعبهراضیست؛اگرمَضجعِتوسَمتخودش
بِکشد عقربهی قبله نما را؛زینب
....
اشتباه است اگر فکر کنم در عالم
فاطمه نائبهای داشته اِلّا زینب
سینهام را که ببویند ملائک در قبر
مینویسند به روی کفنم "یا زینب"
مِنّت از هیچطبیبی نکشم چون که مرا
اشک در داغ تو کردهست مداوا ؛ زینب
اشک خونین اباالفضل دلیلش این بود
دستِتو بستهشد؛او کرد تماشا ؛ زینب
نیزه دار سر ارباب دلش سنگی بود
با دلت چونکه نمیکرد مدارا ؛ زینب
نیزهداران همه مستند؛در این راه دراز
بیسببنیستزمینخُوردنِسرها؛زینب
حرمله،شمر،سنان،زجر ؛ مُقصّر هستند
که شدی غرق کبودی تو سراپا ؛ زینب
#محمد_قاسمی