امروز سالروز وقوع جنگ خندق است
در سال 5 هجری احزاب با هم متحد شدند و نیرویی بس عظیم گرد اوردند و آمدند تا کار #پیامبر خدا و دین او را یکسره کنند. اما بنا به دستور خداوند مبنی بر شاورهم فی الامر، با مشورت اصحاب، توصیه #سلمان_فارسی در کندن #خندق مورد قبول افتاد و همه در کمال گرسنگی به کندن خندق مشغول شدند. نوشته شده پیامبر و مسلمانان سنگ بر شکم می بستند تا گرسنگی را کمتر حس کنند. وقتی کسی از مدینه ظرفی خرما می آورد، به هر نفر تنها یک لیس از خرما می رسید نه حتی نیمه ی آن. در هنگام حفر زمین به سنگ بزرگ و یک تکه ای رسیدند و کار خوابید. به پیامبر خبر دادند. رسول خدا(ص) آمد و خودش ضربه ای زد و تکبیری گفت که در همه جنگها در هنگام فتح و پیروزی به زبان جاری می کرد، دنبال تکبیر آن جناب همه مسلمانان تکبیر گفتند، بار دوم ضربتی زد، و برقی دیگر از سنگ برخاست، بار سوم نیز ضربتی زد، و برقی دیگر برخاست.
سلمان عرضه داشت: پدر و مادرم فدایت، این برقها چیست که می بینیم؟ فرمود: اما اولی نویدی بود مبنی بر اینکه خدای عزوجل به زودی یمن را برای من فتح خواهد کرد، و اما دومی نوید می داد که خداوند شام و مغرب را برایم فتح می کند، و اما سومی نویدی بود که خدای تعالی بزودی مشرق را برایم فتح می کند، مسلمانان بسیار خوشحال شدند، و حمد خدابر این وعده راست بگفتند.
پس از حمله احزاب و رسیدن به خندق، مغزشان از تعجب هنگ کرد و تنها راه را محاصره دیدند. در این جنگ بود که بزرگ پهلوان مهاجمان، توانست به طرف دیگر خندق بپرد و مبارز بطلبد. داستان مبارزه شیر دلیر جنگها، حضرت علی ابن ابطالب را حتما شنیده اید. در چنین روزی بود که شمشیر ذوالفقار از جانب پروردگار برای حضرت علی هدیه آمد و ندای #لافتى_الا_علي_ولاسيف_الا_ذو_الفقار برخواست.
اما امروزه که احزاب کل دنیا ما را محاصره کرده اند و جنگ هم تقریبا شروع شده است، آیا فرماندهان این جنگ سنگ بر شکم بسته اند؟ آیا برای حفر خندق و دفاع، تدبیری اندیشیده اند؟ یا در حال خرید سکه و دلارند؟ آیا علی و حوضش تنها نمانده اند؟ منافقان مسئول نما بترسند که اگر ذولفقار علی از نیام دراید، سرشان همراه سر دشمن قطع خواهد شد. به جای خاک ریختن در خندق، مشتی خاک بردارید. دشمن به شما رحم نخواهد کرد.
⭕️ پیامبر مظلوم اسلام.. همچنان مظلوم است.
هنوز به دنیا نیامده بود که پدرش عبدالله رحلت کرد و #یتیم متولد شد. هنوز 5 ساله نشده بود که مادرش نیز رحلت نمود و او هجران مادر را هم در کودکی چشید. 8 ساله بود که پدربزرگش، آقای #قریش، که همچون چشمانش مراقب او بود، وفات نمود. و تحت سرپرستی عمویش #ابوطالب قرار گرفت. به پیامبری که مبعوث شد، قبیله خودش قریش اولین و بزرگترین دشمنان او شدند. هرگاه برای دعوت فردی به اسلام، تلاش میکرد، و ندا میداد: «بتها را نپرستید، زنا نکنید، دزدی نکنید، فرزندانتان را نکشید، تهمت نزنید، پاکیزه باشید، خود را بشویید، مال یکدیگر را نخورید، ظلم نکنید، به یکدیگر رحم کنید، به فقرا کمک کنید، به یاد خدا باشید و..» اشراف قریش و حتی عمویش ابولهب، با نیش و تمسخر، قلب پاکش را می آزردند. سالها #مسلمانان و پیروان او را آزار دادند و بر سنگهای داغ مکه شکنجه نمودند تا «احد احد» نگویند. سه سال مسلمانان بی پناه را در شعب ابیطالب از آب و نان و همه نیازهای اولیه انسانی تحریم کردند. تا ابوطالب زنده بود کسی جرات تعرض به جانش را نداشت. سال دهم بعثت ابوطالب و همسرباوفای #رسول_الله(ص) رحلت کردند. آزارهای قریش شدت گرفت. هر لحظه جانش در خطر بود. به طائف رفت بلکه از آنجا مامنی برای خود و دیگر مسلمانان بیابد. پیران لجوج طائف، کودکان و اوباش را اجیر کردند و با سنگ و چوب به جان شریف و پاک او افتادند و زخمی و مجروحش ساختند.😔 دست به دعا برداشت که خداوندا! تو شاهد باش.. و مرا در تبلیغ دینت یاری فرما..
چهل تن از چهل تیره قریش، جمع شدند تا شبانه او را بکشند. اما تقدیر خداوند چنین بود که مردانی از #یثرب به او ایمان آوردند. آن دو قبیله اوس و خزرج، که دویست سال بر سر هیچ و پوچ با هم میجنگیدند، خسته و پژمرده از جنگهای دائم، تشنه #صلح بودند. تشنه مردی که برایشان صلح و آرامش بیاورد. کسیکه به جنگهایشان خاتمه دهد و در زیر سایه امنیتش زندگی کنند. خداوند چنین تقدیر کرد که زندگی این مردم را با پیامبر نجات دهد. #انصار با شوق و رغبت با بهترین لباسها و عطرها و دف و دهل به استقبال #پیامبر آمدند. پیامبری که با پاهای زخمی و روح رنجور از شهرش از وطنش مکه رانده شده بود. با سرود «طلع البدر علینا».
و چه روز خوبی بود روز هجرت. چه روز تاریخ سازی. چه تاریخ مبارکی. یوم الله بود روز #هجرت. اول ربیع الاول.
🔺 و چه بد قومی بودند قریشیان. حتی پس از هجرت راحتش نگذاشتند. سال دوم با جنگ #بدر، سال سوم با جنگ #احد و سال پنجم با جنگ #خندق به مصافش آمدند. و #یهودیان. این قوم همیشه فتنه گر. آنها که در کتب خود ظهور پیامبری از نسل ابراهیم در سرزمین حجاز را خوانده بودند و به بوی او به حجاز آمده بودند، وقتی او را یافتند و دکانهای خود را در خطر دیدند، بجز اندکی ایمان نیاوردند. پیامبر(ص) با آنها پیمان صلح و دوستی بسته بود و آن «بدترین قوم» و «اشد العداوه» از پشت به مسلمانان خنجر زدند. یهودیان بنی قینقاع به شعارهای زننده علیه مسلمانان و تعرض به زنان مسلمان برخاستند. یهودیان بنی نضیر قصد جان پیامبر را کردند و یهودیان بنی قریظه و #خیبر با بت پرستان! همدست شدند و جنگ #احزاب را علیه او به راه انداختند. علیه پیامبری که برای صلح و دوستی آمده بود و برای هدایت این کفار و مشرکان، چنان خود را به زحمت مینداخت که خدا فرمود نزدیک است که جانت را بر سر هدایت آنها بدهی. (فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ) جنگ پشت جنگ علیه او به راه انداختند و همگی یک به یک به مدد الهی و جانفشانی مسلمانانی چون علی بن ابیطالب (ع) نابود شدند.
اما تقدیر الهی چنین بود که او فاتح به وطن و مولد خود برگردد. با ده هزار لشکر که با نمد پاهایشان را بسته بودند، به دروازه های مکه آمد. چنین آمد تا #مکه بدون اینکه خونی ریخته شود فتح شود و پس از پیروزی، مشرکان و حتی سردسته آنها #ابوسفیان را امان داد. فرمود هر کس در خانه اش بماند و علیه مسلمانان دست به شمشیر نبرد در امان است! این است رفتار پیامبر با بت پرستان جاهل و عنود و کینه توز. که بر سر او خاکستر و شکمبه گوسفند ریخته بودند و همه اموالشان را مصادره کرده بودند. این بود پیامبر صلح و مهربانی و عاطفه.
💚مظلوم به دنیا آمد. مظلوم زندگی کرد. مظلوم پیامبری کرد. و مظلوم رحلت کرد. و همچنان مظلوم است.
چنان مظلوم که پس از بعثتش، وقتی جهان در قرون وسطی و تاریکی به سر میبرد، وقتی امپراتوری #ایران، خواندن و نوشتن را برای توده ها ممنوع کرده بود، و امپراتوری #روم حمام را شیطانی میدانست، و دو امپراتوری 700 سال به جان یکدیگر افتاده بودند، برای جهان، ندای صلح و دانش و پاکی و اخلاق و برابری و ترحم بر فقرا و ضعیفان و عدالت را آورد.
او همچنان #مظلوم است. برای جهانی که او را نمی شناسد..
محمد عبدالهی