🌐#فرهنگ_نامه_زنان (23)
#نظریه_فمینیسم_تفاوت
نظریه «فمینیسم تفاوت» مدعی است که «با وجود پایگاه اخلاقی برابر مردان و زنان به عنوان افراد جامعه، تفاوتهایی واقعی نیز بین دو جنس وجود دارند که به شکل مساوی در جامعه مطرح نمی شوند.»
◀قطب جنسیتی در فمینیسم تفاوت، معکوس هست چرا که مدعی است که زنان فی نفسه برتر از مردان هستند. این دقیقا مخالف قطب جنسیت سنتی است که ادعا می کند که مردان فی نفسه برتر از زنان هستند. قطب سنتی از دیدگاه ارسطو سرچشمه میگیرد و قطب معکوس جنسیتی که زنان را فی نفسه برتر از مردان میداند، از دوره قرون وسطی با تکیه بر پاکدامنی زنانه از سوی نویسندگانی همچون #هاینریش_کورنلیوس_آگریپا و #لوکرزیا_مارینلی مطرح شده بود ولی در موج دوم فمینیسم با زنانی چون کارول گیلیگان روانشناس دوباره مطرح شد.
↙#دیدگاه_جنسیت_کامل، نیز مدعی است که مردان و زنان بخش های جداگانه یک واقعیت هستند که یکدیگر را کامل می کنند و یک کل ترکیبی را می سازند. این شکل از فمینیسم تفاوت بیشتر در مکتب فکری «زنانگی واقعی» در واکنش به شکل های دیگر فمینیسم در قرن نوزدهم گسترش یافت و در اصل از تئوری دوجنسی نوافلاطونیان نشات گرفته که یک روح بدون جنس را در داخل دو بدن متفاوت تجسم می کند. این دو وقتی به یکدیگر می پیوندند، یک کل واحد را شکل می دهند.
↙فمینیسم تفاوت از سوی روانشناس تکاملی #استیون_پینکر، نقد شده است؛ از این جهت که ادعا می کند دو جنس در سبک استدلالشان متفاوت هستند. او می نویسد: «اگر فمینیسم تفاوت حقیقت دارد و دو جنس در سبک استدلالشان تفاوت دارند، باید از زنان سلب صلاحیت کند تا نتوانند حقوقدانان قانونی، قضات دیوان عالی کشور و یا فیلسوفان اخلاقی بشوند، اینها کسانی هستند که زندگیشان از راه استدلال در زمینه حقوق و عدالت پیش می رود.» او همچنین اشاره میکند که بسیاری از پژوهشها، تفاوتهای معنی داری بین مردان و زنان در استدلالهای اخلاقی شان نشان نداده اند.
↙دیدگاه جنسیت کامل، میگوید: «زنان و مردان وقتی که با هم هستند، به کمالی میرسند که از مجموع آن دو بیشتر است، یعنی زن و مرد به تنهایی ویژگیهایی دارند که وقتی این دو دسته ویژگی با هم جمع شوند باز هم به اندازه وقتی نمیشوند که این زن و مرد به هم پیوند می خورند.» به عنوان مثال میشل. ام. شوماخر عقیده دارد که: «برای هر انسان به عنوان بک موجود طبیعی، سبکی از حرف زدن وجود دارد، اما وقتی آنها یک گروه را شکل میدهند، رابطه متقابلی را ایجاد میکنند که سبک حرف زدن هر کدام از آن دو برای تعامل با دیگری تنظیم میشود و این سبک بیان جدید از جمع آن دو بیان متفاوت است.» زیربنای فلسفی این تئوری توسط #دیتریش_فون_هیلدبرند و #ادیت_اشتاین گذاشته شد و بعدا توسط شخصیتهایی همچون #امانوئل_مونیر و #ژاک_ماریتین گسترش یافت. اخیرا این تئوری توسط #پاپ_ژان_پل_دوم به عنوان پایه ای برای یک فمینیسم جدید مورد حمایت قرار گرفت.
⬅#گیلیکان در این نظریه علت عدم رسیدن زنان به درک کاملی از بلوغ اخلاقی را نه به دلیل ضعف آنها بلکه تحت این عنوان مطرح کرد که اساسا زنان از نظام اخلاقی متفاوتی از مردان پیروی می کنند. ارزشهای اخلاقی، مراحل رشد و پیشرفت اخلاقی و حتی استدلال اخلاقی آنها متفاوت از مردان است؛ لذا نادرست است که زنان را مطابق اخلاقیات مردانه بسنجیم و از آنها چنین انتظاری داشته باشیم. #گیلیکان ادعا نمود در حالیکه زنان از تنهایی هراس دارند مردان باهم بودن را خطرناک میدانند. زنان اغلب معضلات اخلاقی را تعارض وظایف میدانند تا تعارض حقوق و سعی میکنند این تعارضها را بگونهای حل نمایند که شبکه روابط مستحکم بماند. بعلاوه زنان بیش از مردان به اصول کلی و انتزاعی بها نمیدهند ولی سعی میکنند تصمیمات اخلاقیشان بر مبنای عاطفه و موقعیت باشد. وی نهایتا دو نوع اخلاق را معرفی کرد که یکی اخلاق معطوف به عدالت یا عدالتگرا و دیگری اخلاق معطوف به مسئولیت که اولی مردانه و دیگری زنانه است.(به نقل از ویکی پدیا)
📚منابع:
http://en.wikipedia.org/wiki/Carol_Gilligan1.
http://en.wikipedia.org/wiki/Difference_feminism2.
Gilligan, C. (2004) Knowing and not knowing: Reflections 5. on manhood. Psychotherapy and Politics International, Vol. 2, #2, pp. 99-114.
Gilligan, C. (2002). The birth of pleasure. New York, NY: 6. Alfred A. Knopf.
Taylor, J., Gilligan, C., & Sullivan, A. (1995). Between voice 7. and Silence: Women and girls, race and relationships. Cambridge, MA: Harvard University Press.
Brown, L. & Gilligan, C. (1993). Meeting at the crossroads: 8. Women’s psycholo
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده