🌐#فرهنگ_نامه_زنان (22)
#فمینیسم_سوسیالیستی
فمینیسم سوسیالیستی، یکی از گرایشهای فمینیسم است.
این نظریه، وجود دو نظام #مردسالاری و #سرمایهداری، و تأثیر هر دو را بر نابرابری جنسیتی را میپذیرد. به همین دلیل اغلب نظریهای «ثنویتگرا» در مقایسه با فمینیسم رادیکال و فمینیسم مارکسیستی نامیده میشود.
◀فمینیستهای سوسیالیست معتقدند مردسالاری مقولهای فراتاریخی است، امّا در جامعههای سرمایهداری، مردسالاری شکل مشخصی به خود میگیرد و این دو نظام به نوعی ترکیب میشوند.
◀ آنان اعتقاد دارند جنس، طبقه، نژاد، سن و ملیت افراد همگی میتوانند از عوامل ستم بر زنان باشند اما هیچکدام از این عاملها از دیگری اساسیتر نیست. شکل مشخص فرودستی زنان در جامعههای سرمایهداری مختص این نظام اقتصادی-اجتماعی است و فقدان آزادی زنان به دلیل کنترلی است که در حوزههای عمومی و خصوصی بر آنان وجود دارد. این فمینیستها رهایی زنان را در گرو از بین رفتن تقسیم کار جنسی در همه حوزهها میدانند. همچنین معتقد به پایان دادن شکلی از روابط اجتماعی هستند که مردم را به کارگر/سرمایهدار و زن/مرد تقسیم میکند. (نقل از ویکی پدیا)
👥صاحبنظران:
#جولیت_میچل، #هایدی_هارتمن و #آلیسون_جگر از جمله صاحبنظران اصلی این گرایش نظری هستند.
مقالهٔ «ازدواج ناموفق فمینیسم و مارکسیسم» از هایدی هارتمن، یکی از آثار کلاسیک این نظریه است.
✂ نقد فمینیسم سوسیال
فمنیستهای سیوسیال نیز مانند گروههای رادیکال و مارکسیست در خطر جهانشمول پنداشتن نوع ستم بر زنان میباشند. همچنانکه این نقد بر رادیکالها نیز وارد بود که خواستهای زنان سفیدپوست طبقه متوسط را خواست تمامی زنان دانسته و در برای برقراری آن تلاش میکنند ، فمنیسیتهای سوسیال نیز در معرض چنین انتقادی قرار دارند. اما به نظر میرسد آنها خود متوجه این نقد میباشند چنانچه جاگر در مفاهیم خود اشاره میکند که باید نگران نحوه نگرش زنان به انواع ستم برشمرده در این گروه شود چه بسا که گروهی دچار انواع دیگری از تبعیض باشند که بهواسطه این نگاه کلی نادیده بماند. البته به نظر جاگر از نگرشهای متفاوت به این مساله نگران نبوده بلکه آنرا فتح بابی برای توافق بر تعریف و تقسیمات ستم بر زنان میداند.
از جمله نقدهای دیگر به این گروه آن است که با اعتقاد به انقلاب و سرنگونی حامعه سرمایهداری مردسالار بدیل آن را به چه صورت در نظر گرفتهاند که ظاهراً این گروه برای بعد از تحقق انقلاب سوسیالیستی خود برنامهای ندارند. چنانچه به نظر میرسد در این مرحله این گروه فمنیستی بر نوشتههای تخیلی گروه های رادیکال تکیه دارند که جامعهای بدون مرد یا با همکاری کامل مردان در فرآیندهای مادری و فرزندپروری شرکت دارند. (به نقل از https://wrc.ir)
📚منابع:
1.ابوت، پاملا و كلر والاس؛ جامعهشناسي زنان؛ ترجمة منيژه نجمعراقي؛ تهران، ني.
2.بستان (نجفی)، حسين؛ نابرابري و ستم جنسي از ديدگاه اسلام و فمينيسم؛ قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه،چ سوم.
3.ريتزر، جورج؛ نظرية جامعهشناسي در دوران معاصر؛ ترجمة محسن ثلاثي؛ چ 2، تهران، علمي فرهنگی.
4.گيدنز، آنتوني؛ جامعهشناسي؛ ترجمة منوچهر صبوري؛ چ 4، تهران، ني.
5.تانگ، رزمری، درآمدی بر نظریههای فمنیستی، منیژه نجمعراقی، نشرنی.
6.رودگر، نرجس، فمینیسم ( تاریخچه، نظریات، گرایشها، نقد)، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، قم.
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (23)
#نظریه_فمینیسم_تفاوت
نظریه «فمینیسم تفاوت» مدعی است که «با وجود پایگاه اخلاقی برابر مردان و زنان به عنوان افراد جامعه، تفاوتهایی واقعی نیز بین دو جنس وجود دارند که به شکل مساوی در جامعه مطرح نمی شوند.»
◀قطب جنسیتی در فمینیسم تفاوت، معکوس هست چرا که مدعی است که زنان فی نفسه برتر از مردان هستند. این دقیقا مخالف قطب جنسیت سنتی است که ادعا می کند که مردان فی نفسه برتر از زنان هستند. قطب سنتی از دیدگاه ارسطو سرچشمه میگیرد و قطب معکوس جنسیتی که زنان را فی نفسه برتر از مردان میداند، از دوره قرون وسطی با تکیه بر پاکدامنی زنانه از سوی نویسندگانی همچون #هاینریش_کورنلیوس_آگریپا و #لوکرزیا_مارینلی مطرح شده بود ولی در موج دوم فمینیسم با زنانی چون کارول گیلیگان روانشناس دوباره مطرح شد.
↙#دیدگاه_جنسیت_کامل، نیز مدعی است که مردان و زنان بخش های جداگانه یک واقعیت هستند که یکدیگر را کامل می کنند و یک کل ترکیبی را می سازند. این شکل از فمینیسم تفاوت بیشتر در مکتب فکری «زنانگی واقعی» در واکنش به شکل های دیگر فمینیسم در قرن نوزدهم گسترش یافت و در اصل از تئوری دوجنسی نوافلاطونیان نشات گرفته که یک روح بدون جنس را در داخل دو بدن متفاوت تجسم می کند. این دو وقتی به یکدیگر می پیوندند، یک کل واحد را شکل می دهند.
↙فمینیسم تفاوت از سوی روانشناس تکاملی #استیون_پینکر، نقد شده است؛ از این جهت که ادعا می کند دو جنس در سبک استدلالشان متفاوت هستند. او می نویسد: «اگر فمینیسم تفاوت حقیقت دارد و دو جنس در سبک استدلالشان تفاوت دارند، باید از زنان سلب صلاحیت کند تا نتوانند حقوقدانان قانونی، قضات دیوان عالی کشور و یا فیلسوفان اخلاقی بشوند، اینها کسانی هستند که زندگیشان از راه استدلال در زمینه حقوق و عدالت پیش می رود.» او همچنین اشاره میکند که بسیاری از پژوهشها، تفاوتهای معنی داری بین مردان و زنان در استدلالهای اخلاقی شان نشان نداده اند.
↙دیدگاه جنسیت کامل، میگوید: «زنان و مردان وقتی که با هم هستند، به کمالی میرسند که از مجموع آن دو بیشتر است، یعنی زن و مرد به تنهایی ویژگیهایی دارند که وقتی این دو دسته ویژگی با هم جمع شوند باز هم به اندازه وقتی نمیشوند که این زن و مرد به هم پیوند می خورند.» به عنوان مثال میشل. ام. شوماخر عقیده دارد که: «برای هر انسان به عنوان بک موجود طبیعی، سبکی از حرف زدن وجود دارد، اما وقتی آنها یک گروه را شکل میدهند، رابطه متقابلی را ایجاد میکنند که سبک حرف زدن هر کدام از آن دو برای تعامل با دیگری تنظیم میشود و این سبک بیان جدید از جمع آن دو بیان متفاوت است.» زیربنای فلسفی این تئوری توسط #دیتریش_فون_هیلدبرند و #ادیت_اشتاین گذاشته شد و بعدا توسط شخصیتهایی همچون #امانوئل_مونیر و #ژاک_ماریتین گسترش یافت. اخیرا این تئوری توسط #پاپ_ژان_پل_دوم به عنوان پایه ای برای یک فمینیسم جدید مورد حمایت قرار گرفت.
⬅#گیلیکان در این نظریه علت عدم رسیدن زنان به درک کاملی از بلوغ اخلاقی را نه به دلیل ضعف آنها بلکه تحت این عنوان مطرح کرد که اساسا زنان از نظام اخلاقی متفاوتی از مردان پیروی می کنند. ارزشهای اخلاقی، مراحل رشد و پیشرفت اخلاقی و حتی استدلال اخلاقی آنها متفاوت از مردان است؛ لذا نادرست است که زنان را مطابق اخلاقیات مردانه بسنجیم و از آنها چنین انتظاری داشته باشیم. #گیلیکان ادعا نمود در حالیکه زنان از تنهایی هراس دارند مردان باهم بودن را خطرناک میدانند. زنان اغلب معضلات اخلاقی را تعارض وظایف میدانند تا تعارض حقوق و سعی میکنند این تعارضها را بگونهای حل نمایند که شبکه روابط مستحکم بماند. بعلاوه زنان بیش از مردان به اصول کلی و انتزاعی بها نمیدهند ولی سعی میکنند تصمیمات اخلاقیشان بر مبنای عاطفه و موقعیت باشد. وی نهایتا دو نوع اخلاق را معرفی کرد که یکی اخلاق معطوف به عدالت یا عدالتگرا و دیگری اخلاق معطوف به مسئولیت که اولی مردانه و دیگری زنانه است.(به نقل از ویکی پدیا)
📚منابع:
http://en.wikipedia.org/wiki/Carol_Gilligan1.
http://en.wikipedia.org/wiki/Difference_feminism2.
Gilligan, C. (2004) Knowing and not knowing: Reflections 5. on manhood. Psychotherapy and Politics International, Vol. 2, #2, pp. 99-114.
Gilligan, C. (2002). The birth of pleasure. New York, NY: 6. Alfred A. Knopf.
Taylor, J., Gilligan, C., & Sullivan, A. (1995). Between voice 7. and Silence: Women and girls, race and relationships. Cambridge, MA: Harvard University Press.
Brown, L. & Gilligan, C. (1993). Meeting at the crossroads: 8. Women’s psycholo
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (24)
#الهیات_مسیحی_فمینیستی
1⃣بخش اول:
⬅الهیات مسیحی فمینیستی، نوعی از فرقهگراییهای مذهبی است که در آن #متکلمان_فمینیست سعی در حذف یا تغییر و تفسیر جایگاه مردان یا دانش ایشان از مذهب دارند. بدین ترتیب متکلمان فمینیست نوعی خاص از معنویت را با محوریت زنانه پایهگذاری میکنند.
🔛نقطه آغاز الهیات فمینیستی، #تجربه_زنانه و #نفی_مردسالاری است (طرد حاکمیت مردان بر زنان). ادعا میشود که با خاتمه پدرسالاری زنان بهمثابه انسانهای واقعی نگریسته میشوند و #کتاب_مقدس نیز سراسر مردمحور است. برخی الهیاتدانان فمینیست بر این باورند که متن کتاب مقدس دارای سوءتعابیری است که نیاز به بازبینی و تفاسیر مجددی در خود دارد. بسیاری از فمینیستها، با مروری بر تاریخ کلیسا، خوانش آباء کلیسا و اصلاحطلبان را به چالش کشیدند و در پی آشکار ساختن حضور زنان در الهیات، تلاش فراوانی کردند. در حوزه الهیات آکادمیک هم بسیاری مدعی هستند و نیز بودهاند که این حیطه نیز پارادایمی مردانه است.
↩#تئولوژی(theology) یا خداشناسی به معنای شناخت خدا است؛ کلمه «تئو» در تئولوژی قالبی مردانه است. برخی فمینیستها از جایگزینی تئا (thea) به جای تئو (theo) سخن گفتند، و بدینترتیب تئالوژی واژه مدنظر ایشان خواهد بود. برخی از ایشان به یک خدا یا الهه باوردارند و برخی به چندین الهه باور دارند؛ برخی نیز معتقدند که خدا نامی ندارد یا نمیتوان وی را شناخت بلکه خدا هر کس (زن یا مرد) یا هر چیزی که هست در درون ما است و ما باید به درون خود بنگریم تا او یا آن چیز را بیابیم.
🚺طیفهای گستردهای میان الهیاتدانان فمینیست وجود دارد. برخی از ایشان در سنت مسیحیت ارتدوکس فعالیت میکنند. ایشان ادامهدهندگان سنت نبوی در فراخوانی مومنان به دین معتبر هستند (در این مورد با چشمپوشی از تبعیض جنسی). برخی دیگر معتقدند سنت مسیحیت دیگر پاسخگوی سوالات و چالشهای موجود نبوده و باید از این مذهب پدرسالارانه خروج کرد و به سنت الههپرستی کهن در پاگانیسم پیش از مسیحیت/یهود روی آورد.
⏪قرن نوزدهم شاهد کارهای پیشگامان متکلمان فمینیست بود؛ درواقع فعالیت ایشان برآیند طبیعی جنبش فمینیستی بود. کتاب #الیزابت_کیدی_استنتون با عنوان «کتاب مقدس زن» The Woman’s Bible در 1895 و 1898 منتشر شد. همانطور که مطالبات زنان تحصیلات، شغل و حقوق برابر بود، همین حقوق برابر از کلیسا نیز مطالبه شد. در زمان واتیکان دوم مردم بسیاری مدعی شدند از آنجا که در بسیاری از بخشهای کلیسا زنان لحاظ نشدهاند، پس کلیسا مجموعه سنتهایی با تبعیضهای جنسی است و باید مورد اصلاح و بازبینی قرار گیرد.
📚منبع: (نحله های فمینیستی، الهیات مسیحی فمینیستی/ شارون جیمز برگردان فاطمه همدانیان )
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (24)
ادامه ...
#الهیات_مسیحی_فمینیستی
2⃣بخش دوم:
#⃣در مجموع،
◀متکلمان فمینیست کتابمقدس معاصر(the feminist biblical theologians of today) که از سنت فمینیست اصلاحطلب لیبرال برخاستهاند، تفاوت میان دو جنس را تا حد ممکن تقلیل میدهند و مدعی فرصتهای برابر برای دو جنس در کلیسا هستند.
◀متکلمان فمینیست مابعدکتابمقدس احتمالا احساس تعلق بیشتری به فمینیستهای رمانتیست رادیکال میکنند، ایشان نیز معتقدند که تفاوتهای میان دوجنس در کلیسا، تفاوتهای بهحقی است. تفاوتهای میان متکلمان فمینیست تقریبا مشهود و واضح است. در این میان سنتهای متعدد و متمایزی میان زنان سیاه، اسپانول و آسیایی وجود دارد. در اینجا به صورت گزینشی و ساده به نحلههایی از مکاتب متکلمین فمنیست از محافظهکارترین تا رادیکالترین ایشان اشاره می شود:
1. #فمینیستهای_اوانجلیست Evangelical feminists
آنها، قدرت کتاب مقدس و حقیقت عقاید تاریخی را تایید میکنند. بسیاری از فمینیستهای اوانجلیست استفاده از زبان خنثی بدون لحاظ جنسیت را در ترجمه کتاب مقدس میپذیرند و برخی بر این عقیدهاند که در اعتقاد به تثلیث تابعیتی دوجانبه نهفته است. ایشان هرگونه برتری را در روابط زن و مرد نفی میکنند. یکی از رویکردهای اخیر ایشان تفکر برابریطلبی در کتاب مقدس است (ادس، پیرس، گروسیوس و فی (IVP, 2005).
2. #متکلمان_فمینیست_کتابمقدس
آنها، کتاب مقدس را در جایگاه منبعی ارزشمند تلقی میکنند؛ اما در رد اعتبار کل یک متن و تایید «متنی درون متن» ایشان موضع سنت لیبرال را اتخاذ کردند. ایشان منتقد سنت مسیحیت هستند، اما خواستار اصلاحات آن از درون نیز هستند. از صاحبنظران این حوزه: #رزماری_ردفورد_روتر و #الیزابت_شوسلر فیورنسا هستند.
3.#متکلمان_فمینیست_مابعدکتاب_مقدس
این متکلمان، کلا اعتبار کتاب مقدس را رد کردند و قسمت زیادی از آن را دارای سوءتعابیر جنسیتی و با سوگیریهای پدرسالارانه قلمداد کردند. از صاحبنظران این حوزه: #مری_دیلی و #دافنه_هامسون هستند.
4.#فمینیستهای_الهه (خدای مونث)goddess feminists
آنها، خدای خود و شعایر مربوط به همان خدا را تقدیس میکنند (که گونههای متعددی میان ایشان پدید آمده: یک یا #چندخدایی؛ زن یا مرد و یا صرفا یک خدای زن؛ برخی به خدایی حقیقی معتقدند و برخی به خدایی برتر باور دارند). برخی #گایا را تقدیس میکنند؛ گایا روحی است که باعث نشئه جهان طبیعت و زندگی آن است. طی دهه 1970 بسیاری از افراد درون حوزه فمینیسم مذهبی، #پاگانیسم را به عنوان نماد معنوی خود برگزیدند. ایشان مدعی بودند به زمانی از تاریخ برگشتند که در آن مذهب مادرسالار ظهور کرد. چنین تفکری از نظریههای انسانشناسی رمانتیک آلمانی اتخاذ شد؛ این تئوریها مادرسالاری را به عنوان دولت جهانی تمدن قبل از پدرسالاری تصور میکردند(چنین نگاهی به گذشته بیاعتبار است اما فمینیستهای الهه جسورانه به این آرزوی جعلی خود استناد میکنند و از این طریق اتوپیایی خیالی را برای خود متصورند). #کارول_کریست کتاب تولد دوباره الهه (درقالب نوعی تئالوژی سیستماتیک) را نوشت.
5.#فمینیستهای_ویکا
این نوع فمینیستها، دنبالهرو سنت جادوگری هستند. ویکافمینیست گروهی فرعی درون گروه بزرگ فمینستهای الهه هستند. ویکا، زمین مذهبی اروپایی(European earth religion) است که یک مرد و یک زن را خدای خود میداند (از این مذهب با عنوان نئوپاگانها نیز یاد میکنند). آموزههای ویکاها متمایز از شیطانپرستان است. شیطانپرستی نوعی «سیاهنمایی» از مسیحیت «وارونه» است که در آن شیطان پرستش میشود. #سوزانا_بوداپست کسی که چندین کتاب راجع به جادوگری نوشت. او میگوید «جادوگر کسی است که به زمین همچون موجودی زنده مینگرد؛ در واقع زمین به مثابه خود خداوند است و مورد احترام واقع میشود. جادوگر خودش را بخشی از وجود خداوند تصور میکند، خدایی که در درون فرد است نه جایی جدا و بیرون از او.» میریام استارهوک[15] که یک جادوگر پگانفمینیست است، بنابر گزارشهای وبسایتش به کشورهای مختلف سفر میکند تا به آموزش رسومات جادوگری، شعایر و ابزار آن و مهارتهای فعالیت در این نحله بپردازد. کتاب وی «رقص معنوی» (1979) متن اصلی نحله نئوپاگان است و تاکنون به هفت زبان اصلی ترجمه شده است.
📚منبع: (نحله های فمینیستی، الهیات مسیحی فمینیستی/ شارون جیمز برگردان فاطمه همدانیان )
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (25)
#نظریه_کوئیر (2)Queer theory
نظریه کوئیز، مجموعهای از عقاید بر پایه این امر است که هویتها ثابت نیستند و نمیتوانند مشخصکننده خصوصیات یک انسان باشند.
◀طبق این نظریه، بهطور کلی صحبت کردن در مورد گروهی تحت عنوان «زنان»، «همجنسگرایان» و غیره، بی مفهوم است، چرا که هر هویتی متشکل از تعداد زیادی عناصر مختلف است و پیشفرض این که بتوان انسانها را بر پایهٔ یک هویت مشترک طبقهبندی کرد بسیار اشتباه است.
◀این نظریه پیشنهاد میکند که انسانها مفاهیم مربوط به هویتهای ثابت را به گونههای مختلف و مبتکرانه زیر سؤال ببرند.
نظریه کوئیر تا حدودی بر پایه اثر #جودیت_باتلر تحت عنوان «#آشفتگی_جنسیتی» و آثار #میشل_فوکو است.
باید توجه داشت که نظریه کوئیر نام دیگری برای نظریات دگرباشی نیست، بلکه با کمک نظریه کوئیر میتوان پیشفرضهای مربوط به جنسیت، جنس گونگی و همجنسگرایی را مورد سؤال قرار داد. (ویکی پدیا).
↙واژه کوئیر به افرادی اطلاق میشود که از نظر گرایش جنسی متفاوت هستند؛ از قبیل همجنسگرایان زن و مرد، دوجنسگرایان و دگرجنس شدگان.
کلمهٔ Queer در اصل در زبان انگلیسی به معنای غیرعادی و عجیب بود که در عین حال لفظی تحقیرآمیز بهشمار میآمد. این واژه در اواخر قرن ۱۹ میلادی در مورد همجنسگرایان مرد به کار برده میشد. اما در دههٔ ۸۰ میلادی، در جریان مبارزات همجنسگرایان در آمریکا، بعضی مبارزان و گروههای همجنسگرا، به خصوص گروه کوئیر نِیْشِن شروع به استفاده از این واژه به جای واژههای رایج «گی» و «لزبین» برای بیان هویت خود کردند. این گذار نشانگر تغییر و تحول هویت و موقعیت اجتماعی ـ سیاسی ـ فرهنگی همجنسگرایان در آمریکا و بعضی کشورهای غربی بود. از نظر آنها «گی» و «لزبین» بیانگر هویتهایی محدود و ناقص بودند. بهعلاوه لفظ فراهنجار نشانگر خواست عصیانگرانهٔ این افراد به متفاوت بودن و عدم نیاز آنها به پذیرفتهشدن از طرف باقی افراد جامعه بود. (ویکی پدیا)
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (26)
#فمينيسم_و_مادري
تعريف و ارزش #مادري از مسايل بحث انگيز در فمينيسم معاصر است. #فايرستون و #سيمون_دوبوار برچيدن بساط مادري در شكل كنوني اش را عامل مهمي در تغيير جامعه و بازتوليد اجتماعي مي دانند. (فرهنگ نظريه هاى فمينيستى، ص 291.).
◀در نظر اين گروه از فمينيست ها، توليدمثل و مادري كردن باري بر دوش زنان و بخشي از سركوبي است كه بايد رفع شود. فايرستون معتقد است، تنها راه آزادي حقيقي زنان، رهانيدن آنان از بار توليدمثل از رهگذر تكنولوژي هاي علمي جديد است. (فمينيسم، ص 110.).
◀اما برخي از فمينيست ها، جنبه اي بسيار مثبت براي مادري برشمرده اند و چنين استدلال مي كنند كه مادري مي تواند و بايد براي زنان يك تجربه لذت بخش باشد. از ديد اين فمينيست ها، تكنولوژي پيش از آن كه راه حلي براي كاستن از فشار توليدمثل باشد، در واقع اغلب در تجربه زنان از بارداري، زايمان و مادري اختلال ايجاد مي كند و مردان از آن استفاده مي كنند تا به هر نحوي كنترل اين فراگردها را از دست زنان خارج سازند.(فمينيسم، ص 114.).
براي نمونه، #آدرين_ريچ (1976) چنين استدلال مي كند:
اين طب و تكنولوژي از آن رو مورد استفاده مردان قرار گرفته كه آنها را از قدرت هايي كه توليدمثل و مادري به زنان مي دهد مي هراساند. مردها مي خواهند اين قدرتها را تحت كنترل درآورند.
ريچ، بين نهاد اجتماعي مادري كه شالوده كنترل مذكر و سركوب زنان در موقعيت هاي سياسي و اجتماعي مختلف بوده است، و تجربه مادري، كه براي زنان چه بسا لذت آفرين و هم قدرت بخش باشد فرق مي گذارد. بخشي از نهاد مادري كه ريچ آن را نقد مي كند، ايدئولوژي خانواده هسته اي است، كه مردان آن را براي تضمين مالكيت خود بر زنان و فرزندانشان وضع كرده اند.
مشكل عمده اي كه براي زنان وجود دارد اين است كه نهاد و تجربه مادري باهم سازگار نيستند، به اين معني كه زنان اغلب خود را با بارداري، زايمان و مادري بيگانه احساس مي كنند. بنابراين، زنان بايد خواهان اين باشند كه جسمشان و مادري شان به آنها بازگردانده شود. (فمينيسم، ص 115.).
🔚هر چند مسئله مادري يكي از موارد مناقشه آميز در بين فمينيست ها است، ولي هر دوي اين نظريه ها در مورد مادري، به نوعي، مادري را منشأ اصلي #سركوب_زنان مي دانند؛ زيرا همه فمينيست ها معتقدند كه اگر وضعيت و سرشت پيوندهاي زنان با نقش هاي توليدمثلي مورد تجويز جامعه تغيير مي كرد، آنگاه آن آزادي مي توانست انقلابي تر از هر انقلاب اجتماعي باشد.
✅فمينيست ها تصور مي كنند كه نپذيرفتن وظيفه مادري و اشتغال رسمي مادران، راهگشاي مشكلات و معضلات عمده آنان مي باشد؛ با اشتغال صاحب درآمد مي شوند و استقلال مي يابند. از نگاه آنان، زنان خانه دار، موجودي تلقي مي شود كه به دور از جريان پوياي زندگي اجتماعي، در فضاي محدود خانه محصور و محدود مي شود.
📎(نقل از: http://pajuhesh.irc.ir)
📚منابع:
1. هام مكي و سارا كمپل، فرهنگ نظريه هاي فمينيستي، برگردانان: فيروز مهاجر، فرخ قره داغي، نوشين احمدي خراساني، نشر توسعه.
2. فريدمن، جين، فمينيسم، برگردان، فيروز مهاجران، تهران، انتشارات آشيان.
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (27)
📎منبع: فمینیسم خانواده گرا/سمیه خراسانی / دوماهنامه علمیٰ فرهنگی و اجتماعی حوراء/ دفتر مطالعات و تحقیقات زنان/ شماره: 42.
#فمینیسم_خانواده_گرا
⬅خانواده گرایان را متعلق به #موج_سوم_فمینیسم می دانند.
1⃣زمانی که زمزمه های پسامدرنیسم مبنی بر احترام به همه افکار و عقاید، اعلام بیزاری از پذیرش قوانین و روایت های عام و اهمیت زبان در اعمال سلطه (مطرح شده از سوی فوکو و دریدا) وجهه مقبولی یافت (رضوانی، 1382، 32). بر این اساس، گروهی از فمینیست ها که بر حسب اتفاق تا پیش از این مخالف خانواده، ازدواج و نقش های زنانه بودند، در چرخشی آشکار از ادعاهای اولیه خود اعلام برائت کردند و با توضیح دلایل تغییر عقیده شان، خواستار احترام به زنانی شدند که #مادری را نقش خود می دانند و به حفظ حرمت خانواده و ازدواج ارج می نهند.
2⃣عامل دوم شکل گیری این نحله از فمینیسم، زیاده روی های گروه های رادیکال و مارکسیست در تقبیح خانواده، ضدیت با آن، تحقیر زنان متأهل و ناکامی در ارایه جانشینی برای نهاد خانواده و کارکردهای آن است. ضدیت با خانه و خانواده و مسایل ناشی از آن، موجب شد جریانی با محوریت حمایت از خانواده هسته ای فرزندمحور شکل گیرد (توحیدی، 131، 156)؛ این جریان با عنوان «فمینیسم خانواده گرا» یا «احیای مادری» شناخته می شود.
🔛سرآغاز شکل گیری گروه هوادار خانواده را انتشار کتاب «جنسیت و سرنوشت» (1981) نوشته جرمین گریر می شمارند. گریر در این کتاب با چرخشی آشکار از عقاید خود که در کتاب «خواجه مؤنث» (1970) منتشر شده بود، به بحث از اهمیت خانواده، مادری و کودکان (Smith، 1982،35) پرداخت.
✅تأثیرگذارترین فرد در این جنبش، #بتی_فریدان، نویسنده کتاب «مرحله دوم» (1981) از بزرگترین رهبران فمینیست و رئیس سازمانNOW است. این کتاب که در چرخشی آشکار، بازگشت او را از عقاید اولیه اش در کتاب« راز و رمز زنانگی» (1963) در مورد زنان و خانواده نشان می دهد، در تغییر نظرها در خصوص زنان، ازدواج و مادری تأثیر به سزایی داشت و جریان حمایت از خانواده را تقویت کرد؛ البته این امر تعجب هم گروهانش را در پی داشت.
🔃پس از فریدان، #جین_بتکه_الشتین در کتاب «مرد عمومی، زن خصوصی» (1981) به تشریح عقاید خود مبنی بر حمایت از اهمیت مادری و جایگاه خانواده برای ایجاد آرامش و همبستگی در جامعه (Budig،2004 ، 427) و مخالفت با مراقبت جمعی از کودکان پرداخت (تانگ، 1387، 108).
🕚در 1997 #سارا_رودیک با انتشار کتاب «تفکر مادرانه» با توصیف و اهمیت جایگاه مادری و شخصیت پیچیده زنانی که درگیر فرایند پرورش کودکان هستند، نتیجه گرفت که از این ویژگی و موقعیت می توان و باید در جهت گسترش اقدامات صلح طلبانه در سطح جهان بهره گرفت (429Budig،2004 ،).
⬅در ادامه...: فمینیست های خانواده گرا چه می گویند؟
🔝جهت مطالعه کامل مقاله، کلیک کنید.
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (27)
#فمینیسم_و_سقط_جنین
⬇گرایشهای مختلف فمینیسمی موج دوم آزادی #سقط_جنین را مصداق مهمی از آزادی زنان و رهایی از ستم جنسی دانستهاند.
1⃣فمینیستهای لیبرال نظیر #روبین_وست و #تامسون با تکیه بر سه اصل مهم آزادی فردی، تساوی و برابری زن و مرد و حقوق فردی بر #جواز_سقط_جنین استدلال کردهاند.
2⃣#فمینیستهای_رادیکال بر خلاف لیبرالها قائل به #آزاد_ مطلق_سقط_جنین هستند. به ادعای رادیکال فمینیستهایی نظیر #شولامیث_فایرستون، #کیت_میلت، #سیمون_دوبوار و #مارگارت_سنگر زنان حق آزادی در همه امور مخصوص به خود، از جمله در روابط جنسی را داشته و مجازند از پیامدهای احتمالی چنین روابطی به وسیله سقط جنین رهایی یابند.
◀اما رادیکالهایی نظیر #فایرستون، سیمون دوبوار، #کریستین-اورال و #سوزان_شروین مدعیاند به دلیل آنکه تنها زنان باردار می شوند و مشکلات ناشی از آن را تحمل میکنند، حقوق باروری و تولید مثلی خاصی دارند و بنابراین حق تصمیمگیری درباره سقط جنین مخصوص آنان است و مردان حق دخالت در این قبیل امور را ندارند.
3⃣#فمینیستهای_سوسیال نظیر #آلیسون_جگر، #سالی_مارکوئیز و #روزالیند_پتچسکی معتقدند حق سقط جنین تنها یک نیاز فردی نیست بلکه با تمسک به نیازهای اجتماعی زنان نظیر نیاز به تأمین سلامت، رفاه، اقتصاد، اشتغال و... قابل اثبات است.
◀برخی دیگر از آنان نظیر مارگارت #سینگر و #کاترین_مک_کینون کیفیت مادری کردن را مهمتر از اصل مادری دانسته و جواز سقط جنین را برای مادرانی که شرایط اجتماعی خوبی ندارند، خواستارند.
✏✂ نقدهای اخلاقی بر دیدگاه های فمینیستی در مورد سقط جنین:
◀برخی از مهمترین نقدهای اخلاقی مشترکی که بر ادعای فمینیستها وارد است عبارتند از:
تعریف آزادی، منشأ و حدود آزادی، علت تقدس حیات انسان، مسئولیت اخلاقی افراد در قبال دیگران، آزادی جنسی و پیامدهای آن، حقوق باروری زن و حق حیات جنین.
📚منبع:
زینب کبیری؛ پایان نامه؛ بررسی دیدگاه های فمینیستی درباره سقط جنین از منظر اخلاق اسلامی، دانشگاه باقرالعلوم (ع)
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (29)
#فمینیسم_اینترسکشنال
⬅#اینترسکشنالیتی یا درهمتنیدگی (به انگلیسی: Intersectionality) چارچوبی تحلیلی است در تلاش برای شناسایی نظامات درهمتنیدهٔ قدرت که بر کسانی که بیش از همه در جامعه به حاشیه رانده شدهاند اثر میگذارد. اینترسکشنالیتی در نظر میگیرد که اشکال گوناگون لایههای اجتماعی همچون طبقه، گرایش جنسی، سن، دین، آیین، ناتوانی و جنسیت جدا از یکدیگر وجود ندارند بلکه در هم تنیدهاند.
◀این نظریه که به عنوان کاوشِ سرکوب زنان رنگینپوست در جامعه آغاز شد، امروزه تحلیلی است که احتمالاً به همهٔ دستهبندیهای اجتماعی از جمله هویتهای اجتماعی که معمولاً وقتی بهطور مستقل در نظر گرفته شوند، غالب دیده میشوند، قابل اعمال است.
⬅فمینیسم اینترسکشنال شاخه ای از فمینیسم است ادعا میکند که همه جنبههای تبعیض آمیز هویت اجتماعی و سیاسی (جنسیت، نژاد، طبقه، جنسیت، معلولیت و غیره) با هم همپوشانی دارند. به عنوان مثال، یک زن سیاهپوست، بهطور همزمان مورد تبعیض نژادی و تبعیض جنسیتی است. فمینیسم اینترسکشنال با تأیید این واقعیت که همه زنان تجربیات و هویتهای متفاوتی دارند، خود را از فمینیسم سفید پوستان جدا میکند.
◀ اینترسکشنالیتی یک چارچوب فکری است که تأثیر در هم تنیدگی روابط قدرت را بر قشرهای آسیبپذیرتر جامعه بررسی میکند. این رویکرد مطرح میکند که نمیشود برای توضیح اینکه ستم موجود بر زنان از کجا میآید، فقط به یک تحلیل تکمحور بسنده کنیم، چراکه در واقع افراد به گروههای اجتماعی، قومی، مذهبی، نژادی، و جنسی و جنسیتی مختلف تعلق دارند و این باعث کنش و واکنش روابط اجتماعی با همدیگر میشود. در نتیجه تحلیل باید چند بعدی باشد.
◀اشکال مختلفی طبقهبندی اجتماعی مانند طبقه، نژاد، گرایش جنسی، سن، مذهب، عقیده، ناتوانی و جنسیت و تأثیرات اجتماعی و فرهنگی آن در فمینیسم اینترسکشنال درنظر گرفته میشوند. اینترسکشنالیتی میخواهد روابط موجود بین انواع تبعیض را شناسایی کند تا در هنگام فعالیت برای ارتقا حقوق اجتماعی و سیاسی این روابط مد نظر قرار بگیرند.
🔝این نظریه که در ابتدا جهت بررسی سرکوب زنان رنگینپوست در جامعه استفاده میشد، امروزه تحلیلی است که احتمالاً به همهٔ دستهبندیهای اجتماعی از جمله هویتهای اجتماعی غالب نیز قابل اعمال است. اینترسکشنالیتی با تئوری سرکوب سهگانه مرتبط است. این تئوری بیان میکند که بین انواع مختلف تبعیض، بهطور خاص #تبعیضِ_طبقاتی، #تبعیض_نژادی و #تبعیض_جنسیتی ارتباط وجود دارد.
⭕درهمتنیدگی روابط اجتماعی جنسیتی، طبقاتی، قومی، مذهبی و جنسی، یا اینترسکشنالیتی هم یک نظریه است، هم یک رهیافت شناختشناسانه است، و هم یک استراترژی برای رسیدن به عدالت اجتماعی.
#⃣تاریخچه
اصطلاح درهمتنیدگی روابط اجتماعی جنسیتی، جنسی، قومی، مذهبی و نژادی را اول بار #کمبرلی_کرنشا که حقوقدان و استاد دانشگاه کالیفرنیا است در سال ۱۹۸۹ مطرح کرد. اما رویکرد درهمتنیدگی به سالهای دهه ۱۹۷۰ در بحبوحه جنبش فمینیستی در ایالات متحده آمریکا برمیگردد. جایی که نظریهپردازان فمینیست سیاهپوست که درگیر جنبش بودند، به همتایان سفیدپوست که از طبقات متوسط و مرفه جامعه آمریکا بودند، میگفتند تجربه زنان سیاهپوست که نوادگان بردگان هستند، با تجربه زنان سفیدپوست که در واقع نوادگان بردهداران در آمریکا هستند، بسیار متفاوت است؛ و اینکه اصولاً زنان یک توده همگون نیستند؛ و اگر باور داریم که روابط قدرت بین زنان و مردان وجود دارد، روابط قدرت بین خود زنان هم وجود دارد، بسته به اینکه این زنان به چه گروههای اجتماعی، به چه گروههای مذهبی و قومی یا جنسی متعلق هستند.
📎منبع: ویکی پدیا // جهت مطالعه در ویکی پدیا انگلیسی، کلیک کنید.
✒جهت مطالعه در منبع انگلیسی: کلیک کنید.
What does intersectional feminism actually mean?
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (30)
#انقلاب_جنسی
#⃣آغاز پیدایش
انقلاب جنسی در اروپا و آمریکا که از دهه 1960 به جریان افتاد به لحاظ نظری و عملی دارای پشتوانه های متفاوتی بود. جنبش 1968 این انقلاب را اوج و تحکیم بخشید. در دهه های اخیر نیز انقلاب جنسی با افت و خیز ادامه یافته است.
#⃣تعریف:
انقلاب جنسی به تحولی تاریخی اطلاق می شود که اخلاق و هنجارهای مربوط به مناسبات جنسی را دستخوش تغییرات اساسی کرد. در نتیجه این انقلاب که از دهه 1950 در اروپا و آمریکا شروع شد از مباحث و مسائل جنسی تابوزدایی شد، رواداری گسترده ای در زمینه خودمختاری انسان ها در برطرف سازی نیازها و نوع گرایش جنسی شان به وجود آمد و اقتدار بلامنازع نهادهای مذهبی و رسمی در این عرصه ها شکست.
#⃣انقلاب جنسی از نظر تئوریک
1⃣به لحاظ نظری، اصطلاح انقلاب جنسی، ساخته روانکاوی به نام #ویلهم_رایش است. ویلهم رایش دانشمندی اتریشی بود که در سال 1936 کتاب معروفی به عنوان سکسوالیته در نبرد فرهنگی را نوشت. او در سال 1939 کمی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم به آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا مباحث این کتاب را گسترش داد و سال 1945 آن را با نام انقلاب جنسی به زبان انگلیسی منتشر کرد.
◀به عقیده رایش، غرایز جزئی مهم تر از سازوکار جسمی و روانی انسان است. از همین رو، اخلاق دوگانه و سرکوب غرایز به اختلالات رفتاری و شخصیتی می انجامد. نتیجه آن معمولا یاس و دلمردگی یا رفتارهای تهاجمی است که در شکل تمایل به اعمال اقتدار، خشونت پنهان و ایجاد سلسله مراتب بروز می کند. در نظر رایش، آزاد سازی مناسبات جنسی از قید و بندهای کهنه به تغییرات مسالمت آمیز در ساختارهای اجتماعی یا به عبارت دیگر به یک انقلاب عاری از خشونت در رفتار و روابط اجتماعی منجر می شود. «عشق بورز، جنگ نکن» شعار معروف «هیپی ها» در دهه های شصت و هفتاد قرن بیستم، بی ارتباط با این آموزه های رایش نیست.
2⃣نقش کینزی در تابوزدایی از مسائل و مباحث جنسی
علاوه بر آرا و نظرات رایش، تئوری ها و تحقیقات میدانی #آلفرد_کینزی، پژوهشگر آمریکایی، نیز در پدید آمدن انقلاب جنسی نقش عمده داشت.
کینزی استاد دانشگاه ایندیانا بود و به رغم آن که تخصص اصلی اش حشره شناسی و جانورشناسی بود، به مطالعه روابط و تمایلات جنسی انسان ها پرداخت. نتیجه تحقیقات او ارزشهای فرهنگی و اجتماعی جهان را تحت تاثیرات شگرف خود قرار داد. امروزه او به عنوان پدر علم سکسولوژی در جهان شناخته می شود.
◀دو کتاب پر حاشیه کینزی که نقطه عطفی در مطالعات سکسولوژی به شمار می روند عبارتند از: "رفتار جنسی در مردان"، که در سال 1948 و "رفتار جنسی در زنان" که در سال 1953 به چاپ رسید.
3⃣مارکوزه و ترسیم اخلاقی متفاوت در زمینه جنسی
عملی شدن انقلاب جنسی در جریان جنبش های اجتماعی دهه 1970 در غرب علاوه بر دیدگاه های رایش و کینزی، بر آراء و نظرات #هربت_مارکوزه، فیلسوف آلمانی -آمریکایی نیز متکی بود. در نگاه مارکوزه که مارکسیستی فرویدگرا به شمار می آمد #اروس یک مفهوم کلیدی است. اروس به معنای عشق جنسی در اسطوره های یونان خدای عشق است.
◀به نظر مارکوزه در گذشته های دور که میل جنسی خود آیین بود و حاکمیت داشت، محتوای آن، فرایند کسب لذت از کل بدن بود و تولید مثل محصول فرعی آن به شمار می رفت. اما در طول تاریخ غریزه جنسی توسط اصل واقعیت، کنترل و سازماندهی شد و به اندام تناسلی محدود گشت. در این شرایط لییدو تنها به سمت جنس مخالف و نقش تولید مثلی آزاد بود و سایر ارضاهای غریزه به عنوان انحراف مبدل به تابود شدند.
✅#فروید معتقد است که اگر عشق جنسی کنترل و مهار نمی شد، کل مناسبات متمدن اجتماعی را مانع شده و در عمل وجود جامعه را غیر ممکن می کرد. او در نظریه اش، تمدن را مبتنی بر سرکوب غرایز می بیند و حتی پیشرفت در کار را نیز ناشی از سرکوب میل جنسی می داند.
↩اما مارکوزه با انتقاد از دیدگاه فروید باور دارد که این اروس آزاد نیست که مانع جامعه پذیری و مناسبات پایدار اجتماعی است، بلکه نظام فرا سرکوب گر است که چنین می کند. به باور مارکوزه، اخلاقی که عشق جنسی در آ« نه سرکوب که امری عادی تلقی شود، تحقق پذیر است و می تواند ساختارهای مبتنی بر اقتدار را محو کند و راه ایجاد جامعه ای واقعا آزاد را بگشاید.
📚 جهت مطالعه متن کامل، کلیک کنید.
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (31)
#آرمان_5_توسعه_پایدار_سازمان_ملل_متحد
دستیابی به برابری جنسیتی و توانمندسازی تمامی زنان و دختران
⬇ زنان و آرمان های توسعه پایدار، برابری جنسیتی
سازمان ملل متحد اکنون تمرکز توسعه جهانی خود را بر روی 17 آرمان توسعه پایدار گذاشته است. زنان نقشی حیاتی در همه آرمان ها دارند که اهداف بسیاری بطور خاص برابری و توانمندسازی آنان را به عنوان هدف وبخشی از راه کاربه رسمیت می شناسند.
⬅آرمان پنجم، "دستیابی به برابری جنسیتی و توانمندسازی همه زنان و دختران" به عنوان هدف جنسیتی مستقل شناخته می شود، زیرا برای رسیدن به این اهداف اختصاص داده شده است. تغییرات مهم حقوقی و قانونی برای تضمین حقوق زنان در سرتاسر جهان لازم است. در حالی که تا 2014 طبق یک صورت جلسه، 143 کشور برابری زن و مرد را در قانون اساسی خود متعهد شده بودند، 52 کشور دیگر در این زمینه اقدامی نکرده بودند.
تبعیض جنسیتی بصورت آشکار درعرصه اقتصادی و سیاسی باقی مانده است. درحالی که پیشرفت هایی طی چند دهه اتفاق افتاده،هنوز زنان در بازار کاربه طور متوسط 20 درصد کمتراز مردان در سطح جهانی دستمزد دریافت می کنند. تا 2018 تنها 24 درصد از نمایندگان پارلمان های (مجالس قانون گذاری) ملی زن بوده اند، افزایش آهسته 3/11 در صدی در 1955.
⬇آرمان 5 توسعه پایدار:
5-1.پایان بخشیدن به همه اشکال تبعیض علیه تمامی زنان و دختران در همه جا.
5-2. از بین بردن تمامی اشکال خشونت علیه همه زنان و دختران در فضاهای عمومی و خصوصی از جمله قاچاق انسان، بهرهکشی جنسی و سایر اشکال استثمار.
5-3.از میان برداشتن تمام رفتارهای زیانبار مانند ازدواجهای کودکان، زودهنگام و اجباری همچنین ختنه زنانه.
5-4.به رسمیت شناختن و ارزش نهادن به مراقبتهای بدون دستمزد و کارهای خانگی از راه تصویب خدمات عمومی، ایجاد زیرساختها، سیاستهای حمایتی اجتماعی و ترویج مسئولیتهای مشترک در خانه و خانواده متناسب با شرایط ملی.
5-5.تضمین مشارکت کامل و مؤثر و فرصتهای برابر برای زنان جهت رهبری در تمام سطوح تصمیمگیری در زمینههای سیاسی، اقتصادی و زندگی اجتماعی.
5-6.تضمین دسترسی جهانی به بهداشت جنسی و باروری و حقوق باروری در راستای توافقات "برنامه اقدام کنفرانس بینالمللی جمعیت و توسعه" و "برنامه اقدام پکن" و اسناد نهایی کنفرانسهای بازبینی مربوطه.
5-الف. اجرای اصلاحات برای دادن حقوق مساوی به زنان درباره منابع اقتصادی همچنین دسترسی به مالکیت و در اختیار گرفتن زمین و سایر اشکال دارایی، خدمات مالی، ارث، و منابع طبیعی بر اساس قوانین ملی.
5-ب. تقویت استفاده از فناوریهای توانمندساز، به ویژه فناوری اطلاعات و ارتباطات به منظور ارتقای توانمندسازی زنان.
5-ج. اتخاذ و تقویت سیاستهای مناسب و قوانین قابل اجرا برای ترویج برابری جنسیتی و توانمندسازی همه زنان و دختران در تمامی سطوح.
📎منبع: سایت سازمان ملل متحد در ایران: کلیک کنید.
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده
🌐#فرهنگ_نامه_زنان (32)
#خانهداری
⬅به گرداندنِ کارهای وابسته به خانه، خانهداری میگویند. نگهداری از خانه، بخشی از خانهداری میباشد، که میتواند دربرگیرندهی کارهایی مانندِ آشپزی، شستوشو، نگهداری از نوزاد، باغبانی و همچنین خرید باشد.
◀به زنی که پیشه اصلیِ او خانهداری است، «زن خانهدار» گفته میشود، و همچنین به مردی که پیشهٔ اصلیِ او خانهداری است، «مرد خانهدار» گفته میشود.
◀در سالهای اخیر، در ایران، تلاش شده تا خانهداری یک شغل شمرده شود و زنان خانهدار بیمه شوند.
⬅خانهداری از نمودهای تقسیم کار جنسیتی (تقسیم کار بر اساس جنسیت) است. در تقسیم کار جنسیتی از زنان و مردان انتظار میرود فقط به دسته خاصی از کارها که از قبل تعیین شدهاست و به اختیار خود شخص نیست بپردازند. در این تقسیمبندی، زنان مسئول کارهای خانه و خانهداری، و بزرگ کردن بچهها شمرده میشوند که کار بدون درآمد است. در نتیجه از نظر مالی وابسته به مردان میشوند و دسترسی به پولی که از آنِ خود بدانند نخواهند داشت.
#بتی_فریدان در کتاب راز و رمز زنانه، به «مشکلی که نامی ندارد»، افسردگی پنهان زنانی که خانهدار و بدون شغل خارج از خانه هستند پرداختهاست. #آن_اکلی نیز در کتابهای مهم خود زنِ خانهدار و جامعهشناسی خانهداری، برای بار اول خانهداری را به عنوان مسئلهای مهم و به عنوان «کار» مطرح کرد. بهطور مداوم جامعهشناسان بیشتری به این موضوع پرداختند.
⬇#آنتونی_گیدنز #کارخانگی را «کار بیمزدی که بدون پرداخت مستقیم و خارج از حوزه یک شغل خاص انجام میگیرد» تعریف میکند. به گفته #فاکس_هاردینگ «در خارج از بازار بخش اعظم کارهای مراقبتی و وظایف خانگی به عهده زنان است. به کوتاهی آنکه: الگوی غالب، شامل یک «نان آور» است و به زنان نقشهای تدبیر منزل و پرورش کودکان محول میشود که فرض بر این است که با طبیعت آنها تناسب دارد؛ بنابراین فعالیتهای آنها در مراکز کاری محدود است. موضوعی که تمایزگذاری بین مردان کارگر و زنان مراقبتکننده را منعکس میکند.
⬅#دلفی دربارهٔ کار خانهداری نوشتهاست «کارگر نیروی کار خود را میفروشد در حالی که زن متأهل نیروی کارش را به رایگان واگذار میکند. حق انحصاری و نپرداختن مزد با هم ارتباط نزدیک دارند عرصه کار خانگی در چهار چوب رابطه شخصی و عام (ازدواج) در اصل نوعی بردگی است.».
↙گرایشهای گوناگون #فمینیسم دیدگاههای گوناگونی به خانهداری دارند. مثلاً فمینیسم رادیکال آن را «کاری در خدمت مردان و در راستای حفظ منافع مردان» دانسته، فمینیسم مارکسیستی خانهداری را کاری رایگان در خدمت منافع سرمایهداری و بازتولید نیروی کار میداند و فمینیسم سوسیالیستی آن را «کاری که هم مردان و هم سرمایهداری از آن منتفع میشوند» میداند. اما همه این گرایشها خانهداری را کاری واقعی میدانند.
📚منابع:
1. پاملا آبوت و کلر والاس (۱۳۸۳)، جامعهشناسی زنان، ترجمهٔ منیژه نجمآبادی، تهران: نشر نی، ص۱۱۰.
2. آنتونی گیدنز (۱۳۷۶)، جامعهشناسی، ترجمهٔ منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، ص238.
📎از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
@International_club
کانون بین الملل مطالعات زن و خانواده