مثل گيسويی که باد آن را پريشان ميکند
هر دلی را روزگاری عشق ويران ميکند
ناگهان مي آيد و در سينه ميلرزد دلم
هرچه جز ياد تو را با خاک يکسان ميکند
با من از اين هم دلت بیاعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشيمان ميکند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت کِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان ميکند
اشک ميفهمد غمِ افتادهای مثل مرا
چشم تو از اين خيانت ها فراوان ميکند
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نيستند
دردِ بیدرمانشان را مرگ درمان ميکند...
#مژگان_عباسلو
@ir_tavabin
من بی تو نیستم، تو بی من چه میکنی؟
بیصبح ای ستارهی روشن چه میکنی؟
شب را به خوابدیدن تو روز میکنم
با روزهای تلخ ندیدن چه میکنی؟
این شهر بی تو چند خیابان و خانه است
تو بین سنگ و آجر و آهن چه میکنی؟
گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد
میپوشمش هنوز، تو بر تن چه میکنی؟
من شعله شعله دیدهام ای آتش درون
با خوشه خوشهی خرمن چه میکنی!
پرسیدهای که با تو چه کردم هزار بار
یک بار هم بپرس تو با من چه میکنی؟!
#مژگان_عباسلو
@ir_tavabin