eitaa logo
بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
417 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
637 ویدیو
686 فایل
تاریخ معاصر ایران و دانشنامه انقلاب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️شخصیت علمی آیت الله شهید سید مصطفی خمینی ره 🔻؛ الگوی حوزه انقلابی/6 🔹ایشان تمام « » را از حفظ بود و به خصوصیات لغات واقف بود و در قدرت حافظه، دانستن فتاوی علما، ید طولایی داشت. در او همین بس که از تمام فروع كتاب « » مرحوم (ره)، که یکی از کتب بسیار نفیس فقهی است، اطلاع کافی داشت. و اما در مورد استعداد ایشان، همین قدر بگویم که ما با ایشان و یکی از رفقای دیگر به نام استاد محمد فاضل لنکرانی، سالها هم بحث بودیم و من در آن بحث دریافتم که ایشان در سن ۲۵ سالگی شده است. 🔸یادم نمی‌رود که در آن سال‌ها، امام (س) تابستان را به تهران، امامزاده قاسم تشریف می آوردند. من روزی به حضرت امام (س) گفتم، که حاج آقا مصطفی (ره) است، آیا حضرت عالی بر این معنا صحه می‌گذارید؟ امام (س) به سئوال من جواب صریحی ندادند، چون نمی خواستند نسبت به فرزند خودشان اظهار نظری بفرمایند، ولی من به واسطه شادمانی که در چهره ایشان مشاهده کردم، دریافتم که ایشان نیز معتقدند که مرحوم (ره) در آن سن مجتهد است و این را همه فضلا می دانستند.(یادها و یادمان ها،مصاحبه با مرحوم شهاب الدین اشراقی، ص 66) 🇮🇷 @IRANeMOASER
💢ماجرای دستگیری امام خمینی به روایت مورخ خبیر انقلاب اسلامی/بخش نخست 📌نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/26 🔹ساعت، 3.30 بعد از نيمه شب 15 خرداد را اعلام مى‏كرد. كاميون‏هاى نظامى در بيرون شهر متوقف شدند. صدها كماندو، چترباز و سرباز گارد كه تا دندان به اسلحه‏هاى گرم و سرد مجهز بودند وارد قم شدند و در حالى كه تلاش مى‏كردند از هرگونه حركتى كه سكوت را بشكند خوددارى كنند، به سوى خانه امام خمينى به راه افتادند. 🔸از ابتداى كوچه تا درب منزل او را كه بيش از پانصد متر نبود تحت كنترل قرار دادند و درب هر خانه‏اى سربازى گماردند. در اطراف منزل و باغ انارى كه پشت منزل امام خمينى قرار داشت سنگر گرفتند و براى مقابله با هرگونه حادثه پيش‏بينى نشده‏اى آماده شدند. ده‏ها و ، يكباره از بام و ديوار به خانه امام يورش بردند و در ظرف يک چشم به هم زدن، سراسر حياط، اتاق‏ها، زيرزمين، پشت‏بام و همه جا را گردش و اشغال كردند، ليكن امام را نيافتند. 🔹دلهره و وحشتى كه سراپايشان را فرا گرفته بود فزونى يافت، ترس و اضطراب بى‌اندازه در صداى لرزان و آنان به خوبى مشاهده مى‏شد. گمان برده بودند كه حتماً امام در داخل خانه داراى پناهگاه مستحكمى است كه از طرف افراد مسلح محافظت مى‏شود! و هر لحظه منتظر بودند كه رگبار مسلسل محافظين خمينى آنان را به خاك و خون بكشد! آنگاه كه از يافتن او نااميد شدند به چند نفر كاركنانى كه روزها از حضار و ميهمانان امام خمينى پذيرايى مى‏كردند و شب‏ها همان‏جا مى‏خوابيدند حمله كردند و از آنان مى‏خواستند كه پناهگاه خمينى را نشان دهند و با اين وجود مى‏كوشيدند كه نگذارند صداى شيون، زارى و ضجه آنان بلند شود كه موجب آگاهى همسايگان و به هم خوردن نظم و آرامش و امنيت شهر گردد! آن اشخاص بيگناه با تمام قوا در زير شكنجه مقاومت مى‏كردند و از نشان دادن جايگاه امام خوددارى مى‏ورزيدند. 🔸امام از اول محرم كه در حياط منزل او چادر زده بودند، شب‏ها را در منزل فرزندش كه مقابل منزل او بود، استراحت مى‏كرد. در آن ساعت شب، تازه براى نماز شب از خواب برخاسته بود كه سر و صداى ناهنجار و غيرعادى، او را متوجه يورش دژخيمان شاه كرد. فوراً از جا برخاست و حاج سيد مصطفى را كه در حياط در كنارش خوابيده بود بيدار كرد: 🔹مصطفى! بلندشو، مثل اينكه آمدند؟ 🔸حاج سيد مصطفى چشم باز كرد و در جاى خود نشست. ساعت 4 پس از نيمه شب را نشان مى‏داد. پدر را ديد كه به‌سرعت لباس مى‏پوشد، زمزمه گنگ و مبهمى از خارج به گوش مى‏رسيد. 🔹نتوانست باور كند كه اين مزدوران شاه هستند كه هجوم كرده‏اند. از جاى برخاست و خود را به پشت‏بام رسانيد. ديد سراسر كوچه و اطراف منزل پر از سرباز مسلح و كماندو است كه برق اسلحه‏هاى گرم و سرد در دست آنان منظره وحشتناكى پديد آورده بود. 🔸امام به پشت درآمده و گوش فرا داد. يقين كرد كه ارتش شاه براى دستگيرى او يورش آورده است. لحظه‏اى مكث كرد تا ببيند چه مى‏شود؟اما... 🇮🇷 @IRANeMOASER
💢آزادى سيد مصطفى خمينى 📌نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/62 🔹شاه بر آن شد با ترفندهاى فريبنده، خشم و عصيان توده‏هاى مسلمان ايران را كه تا سرحد انفجار فزونى يافته بود تخفيف بخشد و از قبح و خيانت احياى رژيم كاپيتولاسيون و تبعيد امام تا حدى بكاهد، از اين رو، درست در همان روزى كه در مجلس سنا به دروغ‏پردازى‏هايى مبنى بر موافقت امريكا با سلب مصونيت از اتباع امريكايى در ايران در صورت تشخيص دولت ايران، پرداخته بود، فرزند امام، حاج سيد مصطفى را از زندان قزل‏قلعه آزاد كرد تا حسن نيت! خود را براى مردم ثابت كند و اميد بازگشت امام و الغاى رژيم كاپيتولاسيون را در دل‏ها پديد آورد و توده‏ها را به اين‌گونه اميدها سرگرم و دلخوش سازد و از حركت و شورش بازدارد. 🔸با اين وجود، به منظور از بين بردن هرگونه اثر و يادگارى از امام (بويژه يادگارى كه بتواند بخشى از رسالت پدر را بر دوش گيرد و رابط نيروهاى انقلابى و امام باشد و مركزيتى براى طلاب جوان مبارز پديد آورد) بر آن شد كه حاج سيد مصطفى را نيز به دست خود او و به اسم ديدن پدر، از ايران بيرون كند. 🔹 پيش از آزاد كردن او از زندان با او ملاقات كرد و پيشنهاد داد در صورتى كه بخواهد مى‏تواند به تركيه برود و از امام ديدن كند. حاج سيد مصطفى روى نگرانى‏هايى كه از سرنوشت پدر داشت، اين پيشنهاد را پذيرفت و سرهنگ مولوى نيز بى‏درنگ دستور داد كه براى او پاسپورت صادر كردند و بليت هواپيما براى روز 13 دى‏ماه 43 (29 شعبان 1384) «رزرو» نمودند تا پس از ديدار با خانواده خود در روز مقرر به تركيه پرواز كند! 🔸 پس از گذرانيدن 57 روز در زندان، روز چهارشنبه 8 دى ماه 43 از زندان آزاد و ساعت 4 بعدازظهر آن روز وارد قم شد. پس از ورود به قم، ابتدا به زيارت (ع) رفت و على‏رغم اينكه ورود او به قم بدون اطلاع قبلى بود هزاران نفر از اهالى شهر و روحانيان در آستانۀ مقدسه در اطراف او اجتماع كردند و با ، بار ديگر وفادارى خود را نسبت به امام و راه او نشان دادند و تا منزل او را همراهى كردند. اين استقبال در آن شرايط خفقان‏بار، براى رژيم خيلى گران و نگران كننده بود، از اين رو سرهنگ مولوى هنگام آزادى او چندين بار تأكيد كرده بود كه طورى وارد قم شود كه سر و صدا ايجاد نكند. 🔹حاج سيد مصطفى پس از ورود به قم و ملاقات با اساتيد و فضلاى حوزه علميه و مشاوره و تبادل نظر با آنان در مورد مسافرت خويش به تركيه به اين نتيجه رسيد كه اين مسافرت طبق خواست رژيم است كه مى‏خواهد او را با پاى خود و بى‏سر و صدا تبعيد كند و بدين‏وسيله زمينه را براى از بين بردن آثار و علائم راه و مرام امام بتدريج آماده سازد. از اين رو، از اين مسافرت به‌كلى منصرف شد. 🔸سرهنگ مولوى كه از حاج سيد مصطفى به اصطلاح قول گرفته بود كه يک روز پيش از موعدى كه براى حركت او به معين شده است در حاضر شود، آنگاه كه از رفتن او به تهران در موعد مقرر خبرى نشد، تلفنى با او تماس گرفت و با لحنى بى‏ادبانه و گستاخانه با او گفتگو كرد و او را به سبب نرفتن به تهران در موعد مقرر مورد اهانت قرار داد. البته پاسخ تندترى از حاج سيد مصطفى خمينى دريافت كرد و سخنانى ميان‌شان رد و بدل شد كه بازگو كردن آن در اين دفتر نشايد. 🔹بيش از ساعت و اندى از مكالمۀ تلفنى نامبرده با حاج سيد مصطفى نگذشته بود كه يكى از مأموران عالی‌رتبه ساواک به نام وارد قم شد و با حاج سيد مصطفى ملاقات كرد و كوششى فراوان به عمل آورد تا شايد بتواند او را به مسافرت به تركيه راضى كند، ولى هر چه بيشتر كوشش كرد، كم‌تر نتيجه گرفت و سرانجام مأيوس و سرخورده بازگشت. 🔸شاه نمى‏خواست احساسات و عواطف ملت ايران را با تبعيد رسمى حاج سيد مصطفى بيش از پيش جريحه‏دار كند. از اين رو، كوشيد كه با واسطه‏تراشى و پند و اندرز و به عنوان دلسوزى او را بر آن دارد كه با پاى خود روانه تبعيدگاه شود! و در نظم و امنيت كشور اخلال نكند! ليكن چه توان كرد كه حاج سيد مصطفى تصميم گرفته بود كه به پند و اندرز دلالان ظلمه گوش فرا ندهد!(نهضت امام خمینی، ج1، صص1100-1099) 🇮🇷 @IRANeMOASER