📚 شرکت نفت که توسط انگلیسیها اداره میشود چنگالهایش را به زندگی کارگران میاندازد و همه شئون زندگی آنها را تحت الشعاع واقعیتهای بیرحم خود قرار میدهد. واقعیتهایی مثل آفتاب داغ خوزستان که پیرزن داستان در برابر آن بیدفاع است و تنها پناهش سایه درخت سهپستان و مار بیآزاری است که با او همخانه شده. فرزندانش هم رهایش کردهاند و همان یکی هم که مانده در فروش خانه با دلالان سوداگر معاضدت میکند. به هر حال پیرزن بختیاری داستان آذرآیین هم مثل پیرزن فیلم الیا کازان بر هویتش پافشاری میکند و حاضر نمیشود کسی به وعده «رفاه» - که هربرت مارکوزه متفکر برجسته مکتب فرانکفورت به فراست میگوید در عصر ما جایگزین آزادی شده- هویتش را از او بخرد.
مسئله اصلی این داستان همین «خرید» است. صحنه ابتدایی داستان مربوط به بازنشسته شدن همسر اوست، که با یک گونی پر از اسکناس به خانه میآید و میگوید که بازنشسته شده اما او و زنش هیچ خوشحال نیستند. اگر مناسبات جهان مناسبات قبل از ورود شرکت نفت بود، او تا وقتی کار میکرد میتوانست ارزش داشته باشد اما چون به عنوان یک کارگر خدمت خودش را به کارفرمای بیگانه فروخته حالا احساس میکند بیاستفاده و مستهلک شده. سرمایه او کارش بوده اما مناسبات مدرنیته سرمایه او را با پول از او خریده. برکت از زندگیش رفته:
«سالار آرام گفته بود: بالاخره ئی شتر در خونه مام خوابید.
📚 متن کامل یادداشت #مجید_اسطیری بر مجموعه داستان #هجوم_آفتاب را اینجا بخوانید.
➡️ iranibekhanim.ir
➡️ https://t.me/iranibekhanim
➡️ instagram.com/iranibekhanim
📚 #شازده_احتجاب، رمانی نوشتهی #هوشنگ_گلشیری است که نخستین بار در سال 1969 وارد بازار نشر شد. در اواسط دههی 1920 و در خانهای رو به ویرانی، آخرین بازمانده از خانوادهای اشرافی به خاطر ابتلا به بیماری سل به شکلی تدریجی در حال نزدیک شدن به مرگ است. دامنهی قدرت و نفوذ این شازدهی سالخورده، اکنون به خانهاش تقلیل یافته؛ خانهای که در آن، حسرت شکوه و عظمت نیاکان شازده دست از سر او برنمیدارد. این شخصیت به یاد ماندنی که مدام بین واقعیت و توهم در گذار است، در بخشهایی از زندگی لذتطلبانه و اغلب بیرحمانهی اجداد خود غرق میشود. خویشاوندانی که مدتها از مرگشان میگذرد و اکنون تنها در قاب عکسهای اطراف دیده میشوند، در ذهن سودازدهی شازده جان مییابند و او را تهدید میکنند. اما با در هم تنیدن این تصاویر و خاطرات مبهم، خیلی زود مشخص میشود خاطرهی همسر شازده یعنی فخرالنسا است که بیشتر از هر چیز او را آزار میدهد.
📚 گزارش اجمالی نشست نقد و بررسی رمان #شازده_احتجاب را اینجا بخوانید.
➡️ iranibekhanim.ir
➡️ https://t.me/iranibekhanim
➡️ instagram.com/iranibekhanim
📚 کریم نیکو نظر بیش از آنکه علت این حادثهی مرموز را بیان کند باب بررسی مسائلی را باز میکند که ممکن است به حادثههایی مثل سینماسوزی منجر شوند. شیوهی نویسنده از آن جهت جالب است که سعی میکند داستان را به روایت آدمهای متفاوتی بیان کند. حتی یک فصل خیلی تاریخی دارد که عیب بزرگش ارجاعات کم آن است. شاید کسی این کتاب را بخواند و بگوید با سوگیری نوشته شده اما از دید من این مساله در این کتاب بسیار کمرنگ است یا شاید به شیوه خواندن و آگاهیهای قبلی هم بر میگردد.
📚 متن کامل یادداشت #زهرا_باقری بر کتاب #سینما_جهنم را اینجا بخوانید.
➡️ iranibekhanim.ir
➡️ https://t.me/iranibekhanim
➡️ instagram.com/iranibekhanim
📚 محمدحسن شهسواری در کتاب حرکت در مه عمدهترین علت موفقیت کتاب شازده احتجاب را اقتباس سینمایی بهمن فرمان آرا از آن میداند. پر بیراه نمیگوید. رمانی کمحجم، با این روایت تو در تو، منطبق شدن سایهوار شخصیتها بر هم، خشونتهای عریان که لااقل میتواند دلِ بخش زیادی از مخاطبان مونث را بههم بزند و آنان را از خواندن ادامه کتاب منصرف کند، و خلاصه این همه فرمگرایی در رمان میتوانست کاری کند که چاپ اول این رمان در انبار ناشر بماند. با این حال جامعه ادبی که در آن سالها تشنه شیوههای جدید روایت بود از رمان کوتاه گلشیری استقبال کرد و این استقبال را نمیتوان کاملا مرهون اقتباس سینمایی فرما آرا دانست...
📚 متن کامل یادداشت #مجید_اسطیری بر رمان #شازده_احتجاب را اینجا بخوانید.
#هوشنگ_گلشیری
#مکتب_اصفهان
#بهمن_فرمان_آرا
➡️ iranibekhanim.ir
➡️ https://t.me/iranibekhanim
➡️ instagram.com/iranibekhanim
ایرانی بخوانیم
📚 چراغها را من خاموش میکنم، یک جهان زنانه دارد که در نظام مسائل، ارزشها و تعاملات، تعدد و تکثیر شخصیتهای زن و همین طور جنس زبان و واژههای به کار رفته در پرداخت اثر به درستی سر جای خود نشسته و به انسجام و یکپارچگی اثر کمک نموده است.
آنچه کلاریس به عنوان محور ماجرا و شخصیت اصلی روایت پیش روی خویش میبیند، گمگشتگی در زندگی است. او خود را در حاشیه میبیند و تردیدش امکان جمع میان متعلق خود بودن و متعلق به خانواده بودن را از او گرفته.
کلاریس همیشه پل عبور دیگری بود. او همیشه خود را در دیگری زیسته و حالا میل به شناخت خود با دیگری و زیست با دیگری، پس از ورود همسایه جدید – امیل– شکاف عمیقی در نگاهش به زندگی و تشدید تردید و هراسهایش ایجاد کرده. در یک داستان شخصیت محور، مهمترین نقطه و محل برای شخصیت و برای کلیت اثر، انتخاب شخصیت بر سر از دست دادن و به دست آوردن است. کلاریس تا لبه پرتگاه از دست دادن خانواده و ورود به رابطه با امیل پیش میرود اما شرایط به گونهای پیش میرود که به درک و شناخت جدید از مدل زیست و زندگی نزیستهاش میرسد.
عدم توافق حیات درونی و حیات بیرونی، کلاریس را دچار گمگشتی معنایی کرده.
کلاریس که هرگز خود را خارج از ذهن برملا نکرده حالا با بیرون ریخته افکارش – در تعامل با خانم نوراللهی – گویی در روبهرو شدن با انعکاس افکارش و خارج شدن از تک صدایی زندگی و افکارش در یک ارتباط بین الاذهانی، نقش و جایگاه و معنای بودنش را دریافته. او که بودن و ایفای نقشش تا پیش از این مبتنی بر نیاز و امور خانه بوده، حالا بودن خودش معنا یافته است...
📚 متن کامل یادداشت #سیدحسین_موسوی_نیا بر رمان #چراغ_ها_را_من_خاموش_میکنم را اینجا بخوانید.
➡️ iranibekhanim.ir
➡️ https://t.me/iranibekhanim
➡️ instagram.com/iranibekhanim
در ادامه روند بررسی آثار داستانی برجسته خلق شده توسط نویسندگان مکتب اصفهان، نشست مجازی آتی گروه کتابخوانی ایرانی بخوانیم به نقد و بررسی رمان ملکوت نوشته بهرام صادقی اختصاص خواهدداشت.
این نشست ساعت پانزده روز پنجشنبه چهارم آبان در اتاق جلسات مجازی ایرانی بخوانیم برگزار خواهدشد و حضور برای همه علاقه مندان ادبیات داستانی آزاد خواهدبود.
نشست های مجازی ایرانی بخوانیم پنجشنبه ها در این نشانی برگزار میشود: https://meet.google.com/aav-ywao-ohf
➡️ iranibekhanim.ir
➡️ https://t.me/iranibekhanim
➡️ instagram.com/iranibekhanim
نشست مجازی گروه کتابخوانی ایرانی بخوانیم با عنوان "هنر ایرانی و هویت ملی" با ارائه خانم معصومه سلامی ساعت پانزده روز پنجشنبه هجدهم آبان در اتاق جلسات مجازی ایرانی بخوانیم برگزار خواهدشد.
حضور برای همه علاقه مندان ادبیات داستانی آزاد است.
نشست های مجازی ایرانی بخوانیم پنجشنبه ها در این نشانی برگزار میشود: https://meet.google.com/aav-ywao-ohf
➡️ iranibekhanim.ir
➡️ https://t.me/iranibekhanim
➡️ instagram.com/iranibekhanim
نشست آتی #ایرانی_بخوانیم با موضوع گفتگو درباره کتاب «سفر به ولایت عزرائیل» نوشته #جلال_آل_احمد پنجشنبه 2 آذر ساعت 15 در اتاق جلسات مجازی ایرانی بخوانیم به نشانی زیر برگزار خواهدشد:
https://meet.google.com/aav-ywao-ohf
32.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #مجید_اسطیری از انگیزههای شکلگیری گروه #ایرانی_بخوانیم میگوید.
#هفته_کتاب گرامی باد.
@iranibekhanim
داستانهای #اسماعیل_فصیح در معاشرت شکل میگیرد، همه چیز در هم نشینیها و گفتگوها معلوم میشود و اصلا قصه در مراوده معنا پیدا میکند.در واقع گفتگو و همنشینی عنصر شکلدهنده زمستان 62 است. انگار نویسنده آن جمله معروف «انسان موجودی است اجتماعی» را به کمال زیسته باشد، دمی از آن غافل نیست.
زمستان 62 ماجرای آشنایی منصور فرجام است با جلال آریان، که از آمریکا به ایران آمده تا مرکز کامپیوتر راه اندازی کند، آنهم در اهواز. کسی که داستانهای فصیح را خوانده باشد کم و بیش با خانواده آریان آشنا است و جلال را بیش از همه میشناسد. جلال اینبار استاد بازنشسته دانشگاه است و برای برگزاری یک دوره گزارش نویسی به اهواز میرود و از این فرصت برای پیدا کردن فرزند یک آشنا نیز در جبهه جنوب استفاده میکند. همسفری جلال و منصور میشود یک رفاقت عمیق و داستان پا میگیرد...
📚 متن کامل یادداشت #زهرا_باقری بر رمان #زمستان62 را اینجا بخوانید.
➡️ iranibekhanim.ir
➡️ https://t.me/iranibekhanim
➡️ instagram.com/iranibekhanim
داستان در واقع از پایان، آغاز میشود و در ادامه در فصلهای جداگانه نویسنده به شخصیتپردازی دقیق اعضای تیم ترور میپردازد. نویسنده با فضاسازیهای ملموس و تعلیقی که در روایت ایجاد میکند مرتباً خواننده را به پیگیری داستان ترغیب میکند. جولایی در روایت داستان خود ضمن ایجاد کشش و جذابیت، بدور ازهرگونه شعارزدگی، سعی در ارائه جهانبینی خود به خواننده را نیز دنبال میکند. نویسنده با اشاره به بیتفاوتی عامه مردم در پخش اعلامیه و یا عدم موفقیت گروه، درحقیقت به خواننده یادآوری میکند که برای ایجاد یک انقلاب و تحول در جامعه نیاز به آگاهی تودههای مردم است و انقلاب هیچوقت توسط یک گروه اقلیت مبارز به ثمر نمینشیند.
متن کامل یادداشت #حسین_آزاده بر رمان #سوءقصد_به_ذات_همایونی را اینجا بخوانید:
https://iranibekhanim.ir/blog/joolaaii-aazaade
➡️ iranibekhanim.ir
➡️ https://t.me/iranibekhanim
➡️ instagram.com/iranibekhanim