eitaa logo
ایرانی بخوانیم
39 دنبال‌کننده
25 عکس
5 ویدیو
0 فایل
ما یک باشگاه کتاب‌خوانی هستیم با «صفر» ریال بودجه! یک باشگاه کتابخوانی نسبتا آنارشیستی! از زمستان 97 تا امروز! اگر خودتان را یک "کتابخوان سخت جان" میدانید جای شما بین ماست! منتظرتان هستیم! دبیر: @majidstiry Iranibekhanim.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
زویا پیرزاد با نشان دادن برشی از یک زندگی معمولی با چنین زیرلایه عشقی، در واقع به دنبال نشان دادن عواطف واقعی یک زن، نیاز او به توجه، درک و دیده‌شدن و یا عشق و همراهی از سوی همسرش به صورتی محجوبانه و زنانه است که به آرامی و لابلای مشغولیت‌های روزمره و هنرمندانه از سایه به زیر نور کشیده می‌شود، در معرض دید همگان قرار می‌گیرد و سپس به آرامی پنهان می‌شود. دلبستگی روحی‌ای که کلاریس باید در تمام فراز و نشیب‌های روحی در همراهی و همدلی همسر خود دریافت می‌کرد به وضوح اتفاق نیفتاد. گویی برای احساسات زنانه او مراقبت خاصی از جانب دنیای اطراف در نظر گرفته نمی‌شود. متن کامل یادداشت بر رمان را در پایگاه ایرانی بخوانیم مطالعه کنید: https://iranibekhanim.ir/blog/cheraghha-salami ➡️ iranibekhanim.ir ➡️ https://t.me/iranibekhanim ➡️ instagram.com/iranibekhanim
ایرانی بخوانیم
📚 چر‌اغ‌ها را من خاموش می‌کنم، یک جهان زنانه دارد که در نظام مسائل، ارزش­ها و تعاملات، تعدد و تکثیر شخصیت­های زن و همین طور جنس زبان و واژه‌های به کار رفته در پرداخت اثر به درستی سر جای خود نشسته و به انسجام و یکپارچگی اثر کمک نموده است. آنچه کلاریس به عنوان محور ماجرا و شخصیت اصلی روایت پیش روی خویش می‌بیند، گم‌گشتگی در زندگی است. او خود را در حاشیه می‌بیند و تردیدش امکان جمع میان متعلق خود بودن و متعلق به خانواده بودن را از او گرفته. کلاریس همیشه پل عبور دیگری بود. او همیشه خود را در دیگری زیسته و حالا میل به شناخت خود با دیگری و زیست با دیگری، پس از ورود همسایه جدید – امیل– شکاف عمیقی در نگاهش به زندگی و تشدید تردید و هراس‌هایش ایجاد کرده. در یک داستان شخصیت محور، مهمترین نقطه و محل برای شخصیت و برای کلیت اثر، انتخاب شخصیت بر سر از دست دادن و به دست آوردن است. کلاریس تا لبه پرتگاه از دست دادن خانواده و ورود به رابطه با امیل پیش می‌رود اما شرایط به گونه‌ای پیش می‌رود که به درک و شناخت جدید از مدل زیست و زندگی نزیسته‌اش می‌رسد. عدم توافق حیات درونی و حیات بیرونی، کلاریس را دچار گم‌گشتی معنایی کرده. کلاریس که هرگز خود را خارج از ذهن برملا نکرده حالا با بیرون ریخته افکارش – در تعامل با خانم نوراللهی – گویی در روبه‌رو شدن با انعکاس افکارش و خارج شدن از تک صدایی زندگی و افکارش در یک ارتباط بین الاذهانی، نقش و جایگاه و معنای بودنش را دریافته. او که بودن و ایفای نقشش تا پیش از این مبتنی بر نیاز و امور خانه بوده، حالا بودن خودش معنا یافته است... 📚 متن کامل یادداشت بر رمان را اینجا بخوانید. ➡️ iranibekhanim.ir ➡️ https://t.me/iranibekhanim ➡️ instagram.com/iranibekhanim