eitaa logo
موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
518 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
58 فایل
جهاد تبیین یعنی قبل از دشمن، شما محتوای صحیح را درست کنید رهبر انقلاب ✅بزرگترین ویترین انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در کشور ✅ معرفی موزه و بیان دستاورد های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ✅ ارتباط با ادمین @iranrhdm_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به صورت رایگان میزبان شما خواهد بود . www.iranrhdm.ir
✍🏻برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط ‌شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم. وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم شهید_حمیدی‌اصیل هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشه‌ای از معبر افتاده است. اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که دهان شهید پر از گِل شده بود. بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد، برای اینکه صدای ناله‌اش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود. www.iranrhdm.ir
🔹به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به صورت رایگان میزبان شما خواهد بود . www.iranrhdm.ir
🔹به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به صورت رایگان میزبان شما خواهد بود . www.iranrhdm.ir
🔹به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به صورت رایگان میزبان شما خواهد بود . www.iranrhdm.ir
من صبورم … به دستهای خدا خیره شدم ... و تو قشنگترین دلیل برای نشان دادن مهربانی خدا روی زمینی عصای بابا …. www.iranrhdm.ir
🔹به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به صورت رایگان میزبان شما خواهد بود . www.iranrhdm.ir
مـا در انتظاریم ... انتظار رؤیت خورشید بخوان دعـای فــرج را ... www.iranrhdm.ir
صبح روز مبعث حال و هوای عجیبی داشت. همراه بقیه نیروها برای ادای نماز صبح حاضر شد و پس از نماز با حالت معنوی دیدنی و خاصی، در یک گوشه مشغول راز و نیاز شد. موقع صبحانه هر چه اصرار کردیم که سر سفره بیاید، گفت: “می‌خواهم صبحانه را از دست پیامبر در بهشت میل کنم. “بعد از صبحانه یکی از دوستان سیبی سرخ به او تعارف کرد. محمد نگاهی به آن سیب انداخت، خندید و گفت: ” نه ، دلم می‌خواهد امروز از میوه‌های بهشتی‌بخورم .” هنوز روز به پایان نرسیده بود که محمد مهدی بزرگترین عیدی عمرش را از دستان رحمه‌للعالمین دریافت نمود و با تناول میوه شیرین شهادت به بهشت جاودان وارد شد. www.iranrhdm.ir
با نفس های تو شد آزاد بانه ، پیرانشهر تا سردشت با تواَم مسیح ڪردستان مرد جاده‌های بدون برگشت www.iranrhdm.ir
در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره". فرمانده گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری". یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:" دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه". بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت:"ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است.می گم سه روز برات مرخصی بنویسند". سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟برای من؟نمی خواد. من لیاقتش را ندارم". بعد هم با گریه بیرون رفت.بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده؛یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرش هم به مرخصی نرفت. www.iranrhdm.ir